«فریتز استرن»، مورخ برجسته و استاد دانشگاه کلمبیا میگوید اخیراً در این فکر بود که سرنوشت اروپا هرگز به سبب ریاست گروهی از ناتوانترین رهبران در معرض تهدیدهایی که مانند امروز هولناک باشند، قرار نداشته است.
در ایالات متحده با جرجبوشی مواجه هستیم که در فضای پررمز و راز ریاست جمهوریاش در حالی لنگلنگان گام برمیدارد که به طور همزمان بار سنگین جنگهای عراق و افغانستان را به دوش میکشد، و از سوی دیگر با بحران هستهای کره شمالی روبروست، و در داخل آمریکا سروکارش با کنگرهای است که هر دو مجلس نمایندگان و سنای آن در سیطره مخالفان دمکرات قرار دارند.
در کرانه دیگر اقیانوس اطلس، اتحادیه 27 کشور اروپائی به نحو ناامید کنندهای در بحران بیاعتمادی به سر میبرد و در همان حال، دو تن از پرسابقهترین رهبرانش. تونیبلر نخستوزیر انگلستان و ژاک شیراک رئیسجمهور فرانسه. مناصب خود را ترک کردهاند و ناکامیهای داخلی و خارجی کارنامههای هر دو را به لکههای پاک نشدنی آلوده است.
آیا کسی در اروپا هست که بتواند خلأ قدرت و زمامداری خلاقانه را در آن قاره پر کند؟
به نظر میرسد که آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان آماده است تا تلاش خود را برای پاسخگویی به پرسش بالا انجام دهد. از قضا زمان نیز برای چنان کوششی از سوی او مساعد است. آلمان در ماه ژانویه سال جاری میلادی تصدی ریاستهای دورهای اتحادیه، اروپا، و نیز، «گروه هشت» را که مرکب از نیرومندترین ممالک صنعتی جهان است برعهده گرفت.
وی در این دوران شور و همت والا را در استقبال از آن مأموریتها در هم آمیخته است. آنچه که او میخواهد، تحکیم پیوندهای اروپا و آمریکا از راه ایجاد یک بازار آزاد در دو سوی اقیانوس اطلس از یک سو، و بنا نهادن مشارکتی راهبردی با روسیه از سوی دیگر است. او تصمیم دارد که از راه ابتکارهای شجاعانه تضمین امنیت دسترسی به انرژی (نفت و گاز طبیعی) و کاهش عوامل مخرب محیطزیست را توأماً محقق سازد، «نقشه راه» خاورمیانه و حلوفصل صلحآمیز مناقشات اسرائیل و فلسطینیها، و شکستن بنبست جاری در برابر عقد پیمان قانون اساسی اروپائی را با هم جامعه عمل بپوشاند. ایفای نقشی چنین پیشگامانه برای آلمان را میتوان مصداق خرق عادت به حساب آورد زیرا از دیرباز سرزمین مرکل را کشوری شناختهاند که در مقام اقتصادی جثه یک غول و در عرصه سیاسی پیکر یک «کوتوله» داشته است. ولی در 15 سالی که از وحدت آلمان میگذرد، نسل جدیدی در آنجا به ظهور رسیده که ادامه راه و رسمهای محدود کننده قدیم را بر نمیتابد. نسل تازه در پی آن است که آلمان از نشان دادن زور و قدرت بیشتر در امور جهانی نپرهیزد.
مرکل از زمانی که سکانداری کشتی ائتلاف بزرگ بین دمکراتهای مسیجی راستگرا و سوسیال دموکراتهای چپگرا در سال 2005 را برعهده گرفته، تنشهای سابق بین برلن و واشنگتن را تسکین داده و رابطهای دوستانه با رئیسجمهور آمریکا برقرار کرده است. او به طور همزمان خواسته آلمان را برای کسب حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد و کسب عضویت دائم در آن شورا دنبال کرده، تقدم آلمان به عنوان ضامن امنیت اروپا در ناتو را مورد تأکید دوباره قرار داده و تعهدات نظامی آلمان در بالکان و افغانستان را نیرومندتر ساخته است. در اینحال، ضعفی را نیز میتوان به حساب خانم مرکل نهاد که عبارت از کاهش محبوبیت داخلی وی است. هموطنانش او را ملامت میکنند که با وجود برخورداری از پشتیبانی دو سوم نمایندگان مجلس آلمان (بوندستاگ) نتوانسته است اصلاحاتی دامنهدار را جامه عمل بپوشاند. در نتیجه به نظر میرسد که او با تلافی این کاستی، مصممتر بود که فرصت ریاست دوگانه آلمان بر اتحادیه اروپا و گروه هشت را مغتنم شمرده و چهره مثبتی از خود در صحنه بینالمللی به نمایش نهد. مرکل امیدوار است که کامیابیاش در این صحنه، موقعیت داخلی او را بهبود بخشد.
اما برنامهای که صدراعظم آلمان برای رسیدن به مقاصدش انتخاب کرده به خودی خود خالی از مخاطرات ترسآور نیست زیرا بیش از آنکه نتایج ثمربخش به بار آورد ممکن است خطرساز باشد. او اولاً خواستار آن است که آمریکا و اروپا در رویاروئی با چالش اقتصادی آسیا دست به دست هم دهند و آخرین موانع تجارت و سرمایهگذاری را که در سر راه قرار دارند از میان بردارند. مرکل احتمالاً اصرار دارد فراموش نشود که به رغم تمام هیاهویی که با پیشبینی تبدیل چین و هند به قدرتهای اقتصادی حاکم در جهان قرن بیستویکم همراه است، ممالک ماوراء اقیانوس اطلس [یعنی اروپا و آمریکا] هنوز هم بازاری به ارزش 3 تریلیون دلار را که تقریباً در برگیرنده 60 درصد از کل بازرگانی جهانی است در اختیار دارند. بعضی از اقتصاددانان معتقدند که در صورت شکست مذاکرات بازرگانی جهانی موسوم به دور دوحه (Doha Round) آمریکا و اروپا ناگزیر خواهند بود تدابیری فوری از نوع مورد پیشنهاد مرکل بیندیشند تا نگذارند که اعتماد در بازارهای جهان دستخوش نابودی شود.
ثانیاً مرکل میخواهد روسیه را به درون مشارکتی راهبردی برای تامین دستیابی جهان غرب به نفت و گاز سیبری بکشاند و وابستگی غرب به منابع انرژی خاورمیانه را بکاهد. اما ولادیمیر پوتین میکوشد شرایط را برای چنین معاملهای دشوار کند. پوتین تاکنون در برابر تلاش آلمان برای تخفیف، سختگیریهای خودکامانه روسیه در برابر اوکراین، مولداوی و گرجستان مقاومت کرده است. روسیه همچنین تهدید کرده که تلاش غرب برای تامین استقلال کوزوو و از صربستان را وتو خواهد کرد و آلمان و آمریکا بیمناکند که بر اثر رفتار پوتین بار دیگر عدم ثبات بر بالکان حاکم شود. مرکل به علاوه ممکن است از سوی آمریکا در تلاش تامین نفت و گاز جهان غرب با دشواریهایی برخورد کند. اندیشه صدراعظم آلمان این است که آن تلاش را با یک سیاست هماهنگ درباره تغییر شرایط جوی (اقداماتی به سود محیط زیست) در هم آمیزد. دولت بوش متحدان اروپایی آمریکا را با رد توافقات کیوتو دچار وحشت کرده است. بین آمریکا و اروپا اختلافات جدی بر سر به کار بردن نیروی اتمی در مبارزه با افزایش گرمای زمین وجود دارد.
در خاورمیانه مرکل میخواهد از پیوندهای نزدیک میان آلمان و اسرائیل و مراودات خوب آلمان با سوریه و ایران استفاده کند و جان تازهای به تلاشهای برقراری صلح بین اسرائیل و فلسطینیها بدهد. فرانک والتراشتاینمایر وزیر خارجه آلمان در دیدار از خاورمیانه وعده حمایت از هر کوششی برای آشتی طرفهای متخاصم و از جمله تلاش به قصد رهایی گروگانهای اسرائیلی در برابر آزادی زندانیان فلسطینی را داده است.
علاوه بر کارهای بزرگی که بدانها اشاره رفت، مرکل امیدوار بود در مقام ریاست دورهای اتحادیه اروپا گامهایی نیز به سود توافق بر سر قانون اساسی آینده اروپا بر دارد. در سال 2005 هلند و فرانسه قانون اساسی پیشنهادی برای اروپا را رد کردند. صدراعظم برای آنکه در این عرصه توفیق یابد ظاهراً ناچار است با رئیسجمهوری جدید فرانسه و گوردون براون نخستوزیر انگلیس روابط جدیدی را تعریف کند.
از سویی آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، اعتقاد دارد رهبران کشورهای صنعتی جهان باید در مورد نحوه مقابله با گرمایش زمین و تغییرات نامطلوب جوی توافق کنند.
در همه زمینه کشورهای اروپایی میگویند برای مهار تغییرات نامطلوب جوی، میزان گازهای گلخانهای جهان باید تا سال 2050 به نصف برسد.
صدراعظم آلمان تاکید میکند که اولین مرحله از اجرای این توافق برگزاری کنفرانسی در بالی خواهد بود و این روند تا پایان 2009 تکمیل خواهد شد.
خانم مرکل همچنین میگوید: اجرای این طرح جدید فرصت لازم را فراهم میکند تا در خاتمه پیمان کیوتو در سال 2012، پیمانی دیگر جایگزین آن شود.
لازم به ذکر است که نیکولا سارکوزی، رئیسجمهوری فرانسه، گفته بود که برای کاهش گازهای گلخانهای به هدفی بینالمللی نیاز است و آمریکا باید متوجه باشد که نقش سازمان ملل متحد در تعیین این هدف قابل مذاکره نیست.
اما در مقابل آمریکا صریحاً مشارکت در یک موافقتنامه الزامآور برای کاهش گازهای گلخانهای را رد کرده بود.