یکی از موضوعات مورد پرسش از سوی مؤمنین، تعیین محل دقیق قبر مطهر حضرت زینب کبری علیها السلام است. این سؤال به خاطر انتساب مکان های مختلفی به آن بانوی بزرگوار در کشورهای مختلف است. در این مجال این اقوال رسیده از مدفن بزرگ بانوی اسلام زینب کبری سلام الله علیها را بررسی می کنیم.
۱- محلی که در شهر قاهره پایتخت مصر به نام «زینبیه » مشهور است:
تعدادی از عالمان مصری مثل قاضی شبراوی شافعی (۱) ، شبلنجی ، شیخ حسن عدوی خمراوی (۲) و عده دیگری از علمای مصری که ظاهرا یا از عرفا و یا شافعی و از محبین و علاقمندان اهلبیت بوده اند معتقدند که حضرت زینب علیها السلام، در مصر مدفون شده است. مرحوم شیخ جعفر نقدی مؤلف کتاب «زینب الکبری علیها السلام » و نسابه عبیدلی نواده امام سجاد علیه السلام در کتاب «اخبار الزینبات » (۳) نیز این احتمال را تقویت کرده اند. در محافل علمی مانیز بعضی از بزرگان مثل مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی متمایل به مصر است.
دلیل اول:
نسابه عبیدلی در کتاب «اخبار الزینبات » ۶ روایت نقل کرده است که بر اساس مضمون آن ها باید حضرت زینب علیها السلام درمصر دفن شده باشد.
این روایات از نظر سند و محتوا قابل اعتماد نیست. محمد حسنین سابقی نویسنده کتاب مرقد العقیله زینب علیها السلام اشکالاتی را براین احادیث وارد کرده است که به اختصار بیان می گردد:
۱- اکثر راویانی که عبیدلی این روایات را از آنان نقل کرده است، مجهول هستند و پس از بررسی و تتبع فراوان در کتب رجال وتراجم و نسب هیچ اثری از آنان به دست نیاوردیم. اینان عبارتند از:
زهران بن مالک - عبدالله بن عبدالرحمن العتبی - علی بن احمد الباهلی - قاسم بن عبدالرزاق - محمد بن عبدالله - علی بن محمد بن عبدالله - عسامة المعافری - عبدالملک بن سعید الانصاری - وهب بن سعید الاوسی - اسماعیل بن محمد البصری - حمزة المکفوف .
با آنکه سیوطی شرح حال تابعان و محدثان و راویان و مورخان قدیم و جدید مصر را نوشته است، اما شرح حال هیچکدام از این چند نفر که یاد کردیم در کتاب وی نیامده است. و چون وضع اینان بر ما مجهول است، طبعا روایتشان نیز فاقد اعتبار خواهد بود. از این گذشته سند روایت دوم به مصعب بن عبدالله بن مصعب بن ثابت زبیری (متوفی ۲۳۳) می رسد که از یک خانواده مخالف و دشمن سرسخت اهل بیت بوده و دشمنی این خانواده با علی علیه السلام و خاندان او در میان مورخان و دانشمندان ما مشهور و امر مسلمی است، بنابر این روایت چنین شخصی نمی تواند قابل اعتماد و استناد باشد.
مفاد این روایات نیز خالی از تناقض و اشکال تاریخی نیست. مثلا روایت مصعب حاکی از این است که عبدالله بن زبیر در مکه قیام کرد و مردم را به خونخواهی حسین علیه السلام دعوت نمود. در حالی که دعوت وی به خونخواهی حسین علیه السلام در هیچ یک از تواریخ نقل نشده است، بلکه آنچه مسلم است این است که عبدالله بن زبیر مردم را به خلافت خود دعوت کرد.
از طرف دیگر، پس از حادثه کربلا یزید در مدینه چندان نفوذ و قدرتی نداشت که بتواند حضرت زینب علیها السلام را مجبور به هجرت از این شهر بکند، بلکه بر عکس پس از فاجعه کربلا و رسوا شدن حکومت یزید، وی از آزار و اذیت خاندان امام حسین علیه السلام پرهیز می کرد تا اسباب بدنامی بیشتری فراهم نشود .چنانکه در جریان شورش مردم مدینه علی بن الحسین علیهما السلام و خاندان علوی از تعرض مصون ماندند.
علاوه بر این ها چند تناقض دیگر نیز در این روایات به چشم می خورد که نشان می دهد احتمالا جعل و تحریف در این روایات وجود دارد از آن جمله:
۱. روایت اول حاکی است که حضرت زینب قسم یاد کرد مدینه را ترک نکند ولی روایات دیگر می گوید: او از مدینه هجرت کرد و به مصر رفت; یعنی سوگند خود را نقض کرد. آیا این معنی از حضرت زینب باور کردنی است؟
۲. روایت دوم حاکی است که حضرت زینب علیها السلام چند روز به آخر ذیحجه مانده وارد مصر شد و روایت پنجم می گوید: حضرت زینب علیها السلام پس از یازده ماه و پانزده روز اقامت در مصر درگذشت. بر این اساس وفات آن بانوی بزرگ باید در ذیقعده سال بعد رخ داده باشد در حالی که روایت ششم حاکی است که او در رجب سال ۶۲ وفات یافته است و با هم سازگار نیستند.
۳. چنانکه ملاحظه می شود روایت سوم از امام صادق علیه السلام نقل شده است و آن حضرت از پدرش امام باقر علیه السلام و او از حسن بن الحسن نقل کرده است. در حالی که می دانیم حضرت باقر علیه السلام در کربلا حضور داشته است و قطعا موقع خروج حضرت زینب از مدینه شاهد قضیه بوده است. بنابراین معنی ندارد که حسن بن حسن این موضوع را بشنود ولی حضرت باقر و پدرش علی بن الحسین علیهما السلام بزرگ خاندان هاشمی در آن زمان از قضیه بی خبر باشند و امام باقر علیه السلام آن را از حسن بن الحسین علیهما السلام روایت کند. از این گذشته این روایت فقط حاکی از خروج حضرت زینب از مدینه است اما از رفتن او به مصر سخنی به میان نیاورده است، بنابراین ارتباطی به موضوع ندارد.
۴. راوی روایت چهارم یعنی عبدالرحمن انصاری می گوید: «زینب را چند روز پس از ورود به مصر دیدم، صورت او مثل پاره ماه بود. » این معنی هرگز با حیاء و حجاب حضرت زینب سازگار نیست و ما می دانیم که حضرت زینب حتی در دوران اسارت وسختی، نمونه اعلای حیاء و پوشش و عفت بوده است .بنابراین چگونه ممکن است او با چنین وضعی در برابر بیگانگان حاضر شود؟
۵. طبق روایت پنجم، وقتی که حضرت زینب علیها السلام وارد مصر شد مسلمة بن مخلد به استقبال او رفت و به او تسلیت گفت وگریه کردو حضرت زینب را به خانه اش برد و پس از وفات حضرت زینب علیها السلام در تشییع جنازه او حاضرشد و بر او نماز خواند واو را در همان خانه به خاک سپرد. در حالی که به گواهی تاریخ، مسلمة بن مخلد انصاری یکی از بزرگترین هواداران بنی امیه و از آغاز جوانی از دشمنان سرسخت امیرمؤمنان علیه السلام بود و با آن حضرت بیعت نکرد و به شام فرار کرد و با معاویه به جنگ با علی علیه السلام رفت. معاویة بن ابی سفیان، مسلمه و دوستش معاویة بن خدیج را که در مصر بودند دعوت کرد که در خونخواهی عثمان شرکت کنند. آن دو دعوت وی را اجابت کردند و به او نامه نوشتند که سپاه خود را هر چه زودتربه به مصر بفرست، ما تو را یاری می کنیم. آنگاه معاویه عمروعاص را با شش هزار نفر به آنجا فرستاد. مسلمه پس از مرگ معاویة بن ابی سفیان برای پسر او یزید از مردم مصر بیعت گرفت. معاویة بن خدیج دوست و همکار مسلمه همان کسی است که محمد بن ابی بکر نماینده علی علیه السلام در مصر را به قتل رساند و سپس جنازه او را در شکم الاغی قرارداد و آن را آتش زد. با این تفاصیل چگونه باور کردنی است که چنین شخصی از حضرت زینب علیها السلام استقبال و پذیرایی کند؟ و چگونه قابل قبول است که حضرت زینب علیه السلام به خانه چنین شخصی برود؟ و چگونه ممکن است که در مدت اقامت حضرت زینب در مصر، هیچ کس از بنی هاشم و علویان به دیدار او نرود و کسی در بیماری از او عیادت نکند و کار به جایی بکشد که پس از مرگش نیز عنصر پلیدی مثل مسلمه بر جنازه او نماز بخواند؟
در پایان این قسمت این نکته را نیز یادآوری می کنیم که روایت پنجم از «رقیة » دختر «عقبة بن نافع » نقل شده است و می دانیم که پدر وی از کاسه لیسان معاویه و یزید بود و یزید او را به حکمرانی آفریقا منصوب کرد. وضع خود رقیه نیز برما مجهول است ، بنابراین روایتی که تنها او نقل کرده قابل اعتماد نمی باشد. (۴)
، شیخ حسن عدوی خمراوی (۵) و شعرانی به یکی از عرفای قدیم مصر به نام «علی خواص » برمی گردد و همه از او به «سیدی علی خواص » یاد می کنند. نقل می کنند که سید علی خواص گفته است که «حضرت زینب علیها السلام در این مکان (قناطر السباع مصر) دفن شده است و من به زیارت او می روم.» علماء مصر بسیار بر این نکته تکیه می کنند که ما به آنجا رفته و متوسل شده ایم و حاجتمان برآورده شده است. پس اینجا واقعا قبر حضرت زینب علیها السلام است.
از اینکه انسان در جایی به یکی از بزرگان متوسل شود و حاجتش برآورده شود اثبات نمی شود که قبر آن بزرگوار نیز در آنجاست، مثلا رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدینه مدفون است و ما در ایران به او متوسل می شویم و حاجتمان برآورده می شود در حالی که یقینا قبر رسول خدا در ایران نیست.
۱- صاحب کتاب مرقد العقیله زینب علیها السلام می گوید:
براساس نوشته کتاب های تاریخی مصر، خلفای فاطمی روزهای عید و متبرک به زیارتگاه ها می رفتند، ولی یک نفر از این مورخان ننوشته اند که در فلان روز به زیارت قبرحضرت زینب علیها السلام رفته اند، در حالی که فاطمی بودند و اگر قبر حضرت زینب علیهما السلام آنجا بود حتما می رفتند. (۶)
۲- موضوع دفن حضرت زینب علیها السلام دختر علی در مصر تنها از دو نفر از مورخین نقل شده است: ۱- ابن عساکر ۲- ابن طولون، در حالی که ابن عساکر در تاریخ خودش در جلد مربوط به شرح حال زنان، زندگی نامه حضرت زینب علیها السلام را نوشته است ولی در مورد تاریخ و محل در گذشت این بانوی بزرگوار کوچکترین مطلبی ندارد.
مطلب منسوب به ابن طولون نیز در بی پایگی کمتر از مطالب منقول از ابن عساکر نیست. زیرا قاضی نورالدین عدوی شامی متوفی ۱۰۳۵ هجری در کتاب «زیارات » نقل می کند که ابن طولون در کتاب «سیرة السیدة زینب » نوشته است که مدفن عقیله زینب در قریه راویه در غوطه دمشق است.
علامه فقید سید محسن امین معتقد است که حضرت زینب علیها السلام در مدینه دفن شده است و برای این مطلب دلیل می آورد که:
بازگشت حضرت زینب علیها السلام پس از فاجعه کربلا به مدینه، قطعی و مسلم است اما خروج مجدد او از این شهر ثابت نشده است، بنابراین باید گفت: در مدینه وفات یافته و در همانجا دفن شده است، گرچه تاریخ وفات و محل دفنش دقیقا روشن نباشد.
این دلیل در واقع نوعی استصحاب است که مرحوم امین به آن استناد کرده است .
البته مقام علمی و تحقیقات و مطالعات ارزنده تاریخی علامه امین بر اهل فضل و مطالعه پوشیده نیست اما برخی از صاحب نظران، نظریه معظم له را نمی پذیرند و معتقدند که:
گرچه دفن حضرت زینب علیها السلام در مدینه (بقیع) یک امر ممکن و کاملا طبیعی است زیرا قبر برادرش امام حسن علیه السلام و بسیاری از بزرگان بنی هاشم در این قبرستان قراردارد که خصوصیات و تفصیل آن ها در کتب مربوط بیان شده است، اما باید توجه داشت که اگر او در این قبرستان دفن شده بود، طبعا قبرش با توجه به شخصیت و عظمت مقامش مشخص می شد. در حالی که در هیچ یک از کتب مربوط به تاریخ مدینه و مزارات این شهر نامی از محل قبر او به میان نیامده است، با این که نام زنانی همچون «ام البنین » که در بقیع دفن شده اند در کتاب هایی مانند وفاء الوفاء منعکس شده است.
مسعودی در شرح حال امام حسن مجتبی علیه السلام می نویسد: «حسن بن علی در کنار قبر مادرش فاطمه علیها السلام به خاک سپرده شدو در این قبرستان تا این زمان سنگی است که روی آن چنین نوشته شده است:
«الحمدلله مبید الامم ومحیی الرمم هذا فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله سیدة نساء العالمین و الحسن بن علی بن ابی طالب و علی بن الحسین بن علی و محمد بن علی و جعفر بن محمد رضوان الله علیهم اجمعین.» (۷)
و این نشان می دهد که قبر آن بزرگواران در قرن چهارم یعنی تا زمان مسعودی مشخص بوده است، و اگر قبر حضرت زینب علیها السلام در این قبرستان قرار داشت، نام او هم حداقل تا زمان مسعودی روی قبر نوشته می شد. چنانکه قبر همسرش عبدالله بن جعفر در همان قبرستان مشخص است، بنابراین چگونه ممکن است قبر حضرت زینب در بقیع باشد، اما هیچ نشانی از آن نباشد، و در هیچ تاریخی یاد نشده باشد؟
از طرف دیگر موضوعات تاریخی جای اعمال استصحاب نیست که بگوییم: بازگشت حضرت زینب علیها السلام به مدینه قطعی است، اما خروج او از این شهر ثابت نشده است، پس در همان شهر و همانجا به خاک سپرده شده است. (۸)