53 نفر زندانی کمونیست دوران رضاشاه در واقع 48 نفر بودند که 18 نفر از آنان نیز هیچ آینده سیاسی مشخصی پیدا نکرده و محو شدند. در میان 30 نفر باقیمانده هم عناصر کماهمیتی وجود داشتند ولی در بین بازداشتها و جستوجوهای پلیس امنیتی که گاهی هم به خطا میرفت «پرونده 53 نفر» برزگترین دستگیری سیاسی زمان خود بود. زیرا حزب توده به عنوان مهمترین و قدرتمندترین حزب دهههای بعد به دست همین افراد ساخته شد.
«تقی ارانی» پدر معنوی حزب توده و سرشناسترین بازداشت شده بود. او در سال 1281 و در شهر تبریز به دنیا آمد، از دارالفنون دیپلم گرفت و با هزینه شخصی برای تحصیل به آلمان رفت که موفق شد در شهر برلین تحصیلات خود را تا درجه دکترای فیزیک و شیمی ادامه دهد. در این سالها دانشجویان مقیم اروپا تحت تاثیر فضای فکری این قاره (دهه 1930) یا تفکراتی چون مارکسیسم و بحثهای مجاوران آشنا میشدند. ارانی در اروپا به حلقه دوستانی چون ایرج اسکندری و مرتضی علوی وارد شد و به نوشتن در مجله پیکار چاپ اروپا پرداخت. مقالات ارانی که بعد از ورود به ایران در ماهنامه دنیا و با امضای احمد قاضی به چاپ میرسید، بیشتر محتوای علمی و پژوهشگری دارد. او در تلاش بود تا مفاهیم سوسیالیسم مدرن را از منابع مطالعاتی و نه از راه تبلیغات وابسته به شوروی به دست بیاورد. وی بنا به مشی ایدئولوژیک خود نوشتههایی نیز درباره ارتباط علوم تجربی چون شیمی، زیستشناسی و فیزیک با مبانی مارکسیسم دارد. تفکری که تا سالها بعد ادامه داشت و توسط گروههای بعدی دنبال میشد. به طور کلی تقی ارانی از جمله متفکران مارکسیست ایران محسوب میشود که اندیشههای خود را از راه مطالعه و نه در مسیر تبلیغات قرار گفتن به دست آورده بود و به همین دلیل نظریات متفاوت و جدیدی را عرضه میکرد. او در 1314 به ایران برگشت و مشغول تدریس فیزیک در دانشگاه شد.
ارانی با توصیه کمونیستهای آلمانی در شهر قزوین با شخصی به نام امیرخان تماس گرفت و از آن طریق به مجموعهیی از مارکسیستهای ایرانی که فعالیتهای محدود و پنهانی انجام میدادند متصل شد. نام اصلی این شخص عبدالصمد کامبخش بود. کامبخش ـ متولد 1283 قزوین ـ در مسکو تحصیل کرده بود و در آنجا به عضویت حزب کمونیست شوروی و تشکیلات هماهنگکننده کمینترن در آمد. وی پس از بازگشت به ایران عضو کادر نیروی هوایی تازه تاسیس و از طرف ارتش مجدداً به شوروی اعزام شد. در بازگشت اداره اطلاعاتی ارتش موسوم به «رکن2» به ارتباطات او پی برد و کامبخش دستگیر و محکوم به اعدام شد. اما از آنجا که رابطه سیاسی ایران با شوروی در آن مقطع حساسیت خاصی داشت و امکان آسیب دیدن آن میرفت کامبخش آزاد شد. احتمالاً عوامل دیگری هم در آزادی او دخالت داشتند ولی او آزادی خود را نتیجه نفوذ و حمایت اتحاد جماهیر شوروی دانست. از آنجا که از سال 1310 و برخورد شدید حکومتی تلاش برای گسترش سوسیالیسم به خطر افتاده بود کامبخش بعد از سفر دیگری به شوروی تشکیلاتی مخفی را سازماندهی کرد که ابتدا در قزوین و بعد در تهران به کار پرداخت. او که آموزش هوانوردی دیده بود در این زمان به کار در شرکت اتوبوسهای شهری تهران پرداخت. ارانی با کامبخش و دیگر فعالان مارکسیسم در ایران ارتباط برقرار کرد و سرانجام در اردیبهشت 1315 در منزل خود جلسهیی با حضور رضا روستا، علی شبرنگ و رضا ابراهیمزاده تشکیل داد که در آن حاضران تصمیم به ایجاد حزب کمونیست مخفی گرفتند. در جلسه بعدی اعضای کمیته مرکزی و کمیته تفتیش هم تعیین شدند که در میان آنها نام پیشهوری و دانشیان هم دیده میشود. البته حزب به این سرعت تشکیل نشد و مقدمات ایجاد آن آنقدر به تاخیر افتاد که همه دستگیر شدند. محمود بقراطی و علی صادقپور دو نفری بودند که برای تحصیل در «دانشگاه کمونیستی شرق» به مسکو رفتند. این دانشگاه که برای تربیت نیروهای خارجی آماده شده بود پس از مدتی منحل شد و دو دانشجوی فوق قصد داشتند به ایران برگردند. «محمد شورشیان» که وظیفه نقل و انتقال آنها را برعهده داشت و در باکو با دانشجویان همراه شد. او سه دست لباس نظامی شوروی را با این استدلال تهیه کرده بود که بتوانند با پوشیدن آنها تا مرز پیش بروند. ولی به دلیل اینکه پس از عبور از مرز هم لباسها را همچنان به تن داشتند ژاندارمهای یک روستا آن سه را دستگیر کرده و در اتاقی زندانی میکنند. آنها موفق میشوند با رشوه دادن به نگهبان فرار کنند ولی تمامی مدارک خود را جا میگذارند که در نتیجه شهربانی به نام و هویت آنها پی میبرد. شورشیان به دورترین نقطه ممکن یعنی آبادان و نزد «شاندرمنی» از دیگر اعضای گروه میگریزد. در آبادان وی سرگرم فعالیت فرهنگی میشود. این فعالیت فرهنگی شامل تشکیل گروه تئاتر بود و روی اعلام اولین نمایش آن نوشته شده بود «شاهکاری هنری به کارگردانی محمد شورشیان». بدیهی است که با چنین شاهکاری بلافاصله «شورشیان» دستگیر شده و حتی به شب اول نمایش هم نمیرسد. او که بسیار هیجانزده شده بود اعلام میکند اطلاعات مهمی دارد که در حد اعتراف به پلیس آبادان نیست. پلیس او را به تهران منتقل کرده و «شورشیان» اعلام میکند که عضو «حزب کمونیست نیرومند ایران» است. او در 13 برگ اعترافنامه تمامی کسانی که میشناخت را معرفی میکند. ارانی، الموتی، بهرامی، آذری، ... و شخص مرموزی که ظاهراً با نام مستعار «تنبورک» شناخته میشد. روز 16 اردیبهشت 1316 این چهار نفر به دام میافتند و شهربانی به جست و جو ادامه میدهد. سه روز بعد عبدالصمد کامبخش که نفر پنجم بود به کمک سوابقش دستگیر میشود. بلافاصله پس از او در 21 اردیبهشت تعداد دستگیرشدگان به 40 نفر و در 23 اردیبهشت به 53 نفر میرسد. اتهام آنها تشکیل سازمان اشتراکی مخفی، انتشار بیانیه روز کارگر، به راه انداختن اعتصاب در دانشکده فنی و کارخانه نساجی اصفهان و مهمتر از همه ترجمه رسالههای الحادی (کاپیتال مارکس و مانیفست کمونیست) بود. بار اولی بود که این همه متهم دستگیر میشدند و چند بازجوی شهربانی به صورت شبانهروزی مشغول اعتراف گرفتن و پرونده ساختن بودند. اتهامات از خواندن کتابهای کمونیستی شروع میشد و به تشکیل حزب کمونیستی میرسید. در این میان بعضیها کاملاً اشتباه دستگیر شده بودند. مثلاً کامبخش از شخصی به نام سجادی در دانشکده پزشکی نام برد که نام کوچک او را نمیدانست. ماموران هم به دانشکده رفتند و هر کس که فامیل سجادی داشت دستگیر کردند. مجتبی سجادی که فرد مورد نظر بود بازداشت شد. مرتضی سجادی نفر بعد بود که پس از دستگیری از او پرسیدند آیا ارانی را میشناسد یا نه. او در سالهای قبل شاگرد کلاس فیزیک ارانی بود و به همین دلیل متهم به ارتباط با او و در نتیجه صاحب پرونده شد. نفر سوم به نام حسن سجادی از کمونیسم چیزی نمیدانست ولی پلیس در میان نامههایی که او به برادرش نوشته بود جملهیی به این مضمون پیدا کرد «مردم اصفهان چندان متمدن نیستند». افسران اطلاعاتی این جمله را رمزگشایی کرده و این طور تفسیر کردند که مقصود از متمدن نبودن نداشتن آمادگی برای تشکیل حزب است! رضا رادمنش که از کمونیستهای «گروه رنتیستها» بود در این میان ماجرای دیگری دارد. او در اسفند 1315 دستگیر شده بود و در زندان نظامی با محاسبه اینکه گروه 53 نفر از طریق دادگستری محاکمه شده و تبرئه خواهند شد پروندهاش را با تلاش بسیار از میان گروه رنتیستها به 53 نفر منتقل کرد. پرونده رنتیستها پس از مدتی پاسکاری بین شهربانی و دادگستری با رای تبرئه مواجه شده و همه آنها آزاد میشوند اما رادمنش در کنار 53 نفر در زندان میماند!
در دوران حبس همه همدیگر را به خیانت متهم میکنند. کامبخش که بلافاصله پس از او دستگیری گسترده اتفاق افتاد، بیشتر از همه در معرض اتهام بود. مدتی پیش از برگزاری دادگاه متن اعترافات گروه 53 نفر را برای تمام اعضای گروه قرائت میکنند در اینجا مشخص میشود که «شورشیان» 6-5 نفر و کامبخش بقیه را لو دادهاند در حالی که ارانی بیشتر از بقیه مقاومت نشان داده است (شکنجه شدیدی در کار نبود) انورخامهیی که خود جزء این گروه بود ماجرای دستگیری و حوادث زندان را به تفضیل ذکر کرده و مینویسد: «در یک تشکیلات مخفی رابطهها باید مخفیانه باشد در حالی که در 53 نفر همه همدیگر را میشناختیم. مثلاً من خودم 27 نفر را دقیقاً میشناختم و کسی مثل شورشیان که کارش قاچاق آدم در مرز شوروی بود 6 نفر از اعضای شورای مرکزی را میشناخت.» سرانجام از میان گروه 53 نفر (که 5 نفرشان آزاد شده بودند) سه نفر به تبعید، ده نفر به حبسهای 2 تا 4 سال، هفت نفر به 5 سال، هشت نفر به 6 تا 8 سال، و ده نفر به حبس 10 سال محکوم شدند. در این 48 نفر زندانی 13 دانشجو،12 کارمند، 4 استاد دانشگاه، 3 پزشک، 3 دبیر دبیرستان و 2 وکیل حضور داشتند که سطح تحصیلات دستگیرشدگان را به نسبت پروندههای قبلی بالا میبرد. پس از عزل رضاخان، محمدرضا تلاش کرد چهرهیی برخلاف پدر خود به نمایش بگذارد و فضای سیاسی باز ایجاد کند. او که تازه به تاج و تخت رسیده بود فرمان عفو عمومی صادر کرد. بر اساس این زمان زندانیان سیاسی به طور کامل و زندانیان عمومی تا یک چهارم دوران حبس خود عفو میشدند. 53 نفر باز هم بدشانسی آوردند و به دلیل محاکمه در دادگستری در زمره مجرمان عادی قرار گرفتند. 28 شهریور 1320 اسکندری، رادمنش و یزدی که سه چهارم زندان خود را گذرانده بودند و چند ماه بعد انورخامهیی و تعدادی دیگر آزاد شدند و کمتر از یک سال بعد لایحهیی تصویب شد که براساس آن تمامی کسانی که به استناد قانون علیه سلطنت اقدام کردهاند اساساً بیگناه بوده و بلکه اساس محکومیت آنان منتفی است. به این صورت بقیه 53 نفر باقیمانده هم آزاد شدند. ارانی آنقدر زنده نماند که روز آزادی را ببیند. او در سال 1319 براثر بیماری تیفوس و عدم رسیدگی لازم در زندان در گذشت. نظام دیکتاتوری چندان هم بیمیل نبود که این مغز متفکر بدون جنجال حذف شود. 53 نفر به محض آزادی فعالیتهای خود را آغاز کرده و حزب توده در کمتر از 5 سال بسیار گسترش یافت. در عکسی که از تظاهرات روز کارگر سال 1325 گرفته شده است راهپیمایان تصاویر مارکس، انگلس، سلیمان اسکندری و دکتر تقی ارانی را به دست گرفتهاند. حزب توده پس از کش و قوس فراوان در تنشهایی چون نهضت ملی کردن صنعت نفت اعترافات سال 42 و بالاخره تحولات منتهی به سقوط سلطنت، سرانجام پس از انقلاب اسلامی منحل اعلام شد. انورخامهیی با 90 سال سن هنوز زنده است. او پس از انقلاب خاطرات خود را منتشر کرد و در آن با قلمی جذاب و طنزآمیز تمام جزئیات ماجراهایی که در آنها حضور داشته است را شرح داد. در بیست و هشتمین سالگرد انقلاب اسلامی گزارش کوتاهی در تلویزیون ایران پخش شد که چند جمله از گفتوگوی خبرنگار جوانی را با این تنها بازمانده 53 نفر نشان میداد.