تاریخ انتشار : ۰۵ شهريور ۱۳۸۸ - ۰۷:۳۴  ، 
کد خبر : ۴۵۹۵۰
محمدرضا تاجیک:

آیندۀ اصلاح‌طلبی در گرو بازسازی تئوریک است


کامبیز سلطانین: محمدرضا تاجیک، استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی و فعال سیاسی از دغدغه مدیران احزاب اصلاح طلب در مورد «تدوین مبانی تفکر اصلاح طلبی» به عنوان دغدغه ای مقدس و همچنین یکی از ضرورت های ویژه اجتماعی و سیاسی نام می برد و در این مورد می گوید: «این دغدغه و دلمشغولی استراتژیک در شرایط کنونی تاریخی بسیار تعیین کننده است و می تواند نقطه عزیمتی باشد برای ورود به آینده ای مطلوب تر، کارآمدتر و غنی‌تر.»
تاجیک معتقد است: «بازسازی مبانی تئوریک و نظری جریان اصلاحات نباید صرفابر مبنای نقد گذشته این جریان صورت گیرد.»
وی می گوید: «در بازسازی مبانی تئوریک و نظری اصلاحات باید هم نگاهی ژرف و نقادانه به گذشته داشته باشیم و هم نگاهی آگاهانه و ناظر به متغیرهای بی بدیلی که در محیط های ملی و فراملی کشور در آینده ایجاد خواهند شد. علاوه بر این ها بازسازی مبانی تئوریک اصلاحات نیازمند نوعی آشنایی و آگاهی با تئوری ها و نظریه های اصلاحات در جوامع مختلف و تلاش برای بومی کردن این نظریه های گوناگون در جامعه امروز ما دارد.»
تاجیـــــک تاکید می کند: «تدوین مبانی تفکر اصلاح طلبی صرفااز رهگذر نقد گذشته حاصل نمی شود بلکه این نقد باید معطوف به یک شرایط مطلوب باشد که آن شرایط مطلوب نیز باید یک تصویر واضح و آشکار داشته باشد و نه یک تصویر گنگ و مبهم.»
ایـــــن استاد علوم سیاســـــی توصیه می کند: «اصلاح طلبان نباید دچار پارادوکسی بشوند که معمولاحرکت های اجتماعی کشورمان دچار آن شده و می شوند یعنی معمولاتصاویری براساس آنچه نمی خواهند شکل می گیرد و یا تصویری که حاصل می شود کدر و گنگ است. اصلاح طلبان باید تلاش کنند با یک نگاه همسونگر در سطوح مختلف این بازنگری و بازسازی را انجام دهند.»
مجال تاریخی برای اصلاح‌طلبان
وی با طرح یک فرض مبنی بر این که «اصلاح طلبان بعد از ناکامی در انتخابات ریاست جمهوری اخیر با یک مجال تاریخی مواجه شدند که این مجال به صورت یک فرصت برای آن ها نقش آفرینی کرد»; می گوید: «از ایـــــن منظر ناکامی اصلاح طلبان در انتخابـــــات ریاست جمهوری نهم را نباید به عنوان شکست یا تهدیدی علیه آن ها تلقی کرد، بلکه در پی این رویداد، نوعی فرصت تاریخی در اختیار اصلاح طلبان قرار گرفت که فاصله خودشان را با خود از بین ببرند و به بیان دیگر، یک بار، قامت خود را با تمام نارسایی‌ها و رسایی‌ها در آیینه ببینند.»
تاجیک در ادامه می افزاید: «ناکامی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری اخیر باعث شد تا آن ها بیندیشند در کجای تاریخ قرار دارند، از چه منزلت اجتماعی برخوردارند، با چه نوع مقبولیت و مشروعیتی از سوی مردم مواجه هستند، در عرصه نظری و مفهومی چه ضعف هایی دارند و دچار چه دیو و ددهای خفته در راه هستند و به طور کلی کجاها به کژ راهه رفته‌اند.»
وی تصریح می کند: «ضرورت تدوین مبانی تفکر اصلاح طلبی از آن جا نشأت گرفته که اصلاح طلبان متوجه شدند در ساحت گفتمان اصلاحات، 72 ملت وجود دارد و هر کس از منظر خودش با مفاهیم برخورد می‌کند.»
به گفته این فعال سیاسی، یکی از نارسایی ها و ضعف های جدی جریان اصلاح طلبی، ضعف تئوریک و نظری این جریان است.
تاجیک می گوید: «در مورد دقایق گفتمانی اصلاحات، اجماعی وجود ندارد و این دقایق هنوز شفاف تعریف نشده اند و هر کس از منظر خود این دقایق را تعریف می‌کند.»
وی با اشاره به مفاهیمی همچون «جامعه مدنی»، «دموکراسی»، «عدالت اجتماعی»، «توزیع یا اجتماعی کردن قدرت» و «حقوق شهروندی» به عنوان مفاهیمی پیچیده که دارای مدلو ل های متعددی هستند، می افزاید: «باید سعی کنیم در ساحت گفتمان اصلاحی تعاریف مشخصی از این دقایق به دست دهیم. چون گفتمان، ترکیبی از این دقایق است.»
تاجیک می گوید: «برداشت های متفاوت از مفاهیم باعث ایجاد تشتت و تناقض در جریان اصلاح طلبی شده و ضربه جدی به آن وارد کرده است.»
به اعتقاد این استاد علوم سیاسی، اگر بخواهیم گفتمانی به نام گفتمان اصلاحات داشته باشیم البته باید توانایی تعریفی شفاف از دقایق مفهومی را داشته باشیم. علاوه بر آن باید بتوانیم در مورد این تعاریف اجماع کنیم در غیر این صورت، فضایی با هویت های چهل تکه ایجاد می شود که در هر گوشه از آن دستگاه خاصی از موسیقی در حال نواختن است.»
تاجیک می گوید: «باید تلاش کرد تا یک نت درون فضایی ایجاد شده نواخته شود و یا ترکیبی سازواره از دستگاه های مختلف در آن نواخته شود. اگر هر گوشه ای از این فضا سازی بزند این فضا چهل تکه می شود و از بین می‌رود.»
این فعال سیاسی، در عین حال، حرکت جریان اصلاح طلبی برای تدوین مبانی خود را به عنوان، نوعی رشادت اجتماعی ـ سیاسی می داند که بلوغ سیاسی و اجتماعی خاص خود را می‌طلبد.
تاجیک در این مورد می گوید: «جریان اصلاح طلبی با این حرکت به تعبیر دکارت از خود نابالغ خویشتن در حال بیرون آمدن است.»
وی بیرون آمدن جریان اصلاح طلبی از پوسته نابالغ خود را به عنوان دومین گام در تدوین مبانی تفکر اصلاح طلبی می داند و می گوید: «باید تلاش کرد از این عقب ماندگی بیرون رفت و خود را تقویت کرد تا بتوانیم با رویکرد جدید، قوی و غنی تر دوباره به عنوان یک بازیگر در صحنه اجتماعی ـ سیاسی نقش آفرینی کنیم و به تعبیری این حرکت سینوسی را که در اثر ضعف ها همواره در طول تاریخ ما تکرار شده به یک حرکت خطی و تکاملی تبدیل کنیم.»
گره‌گاههای گفتمان اصلاح‌طلبی
تاجیک در مورد نحوه تدوین گفتمان اصلاح طلبی معتقد است: «در اولین گام، باید این گفتمان به معنای دقیق قضیه مفصل بندی شود و دقایق آن در یک رابطه همنشینی و جانشینی (هم زمانی و در زمانی) با هم قرار گرفته و مکمل همدیگر باشند به طوری که در کنار همدیگر همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند و به تعبیری یک فضای همگون، سازواره ای و سامان یافته تشکیل دهیم.»
به اعتقاد وی، «مفصل بندی گفتمان مبتنی بر این است که اصلاح طلبان گره گاه های این گفتمان را تشخیص دهند. این که عناصر و دقایق آن کدام ها هستند، خودی ها و غیرخودی ها کدامند و استراتژی و تاکتیک آن را بدانند.»
تاجیک می گوید: «اصلاح طلبان باید این موضوع را تبیین کنند که در ساحت های مختلف اقتصادی، سیاست داخلی و خارجی، اجتماعی و حتی هنری و ورزشی چه حرفی برای گفتن دارند.»
وی با بیان این مطلب که گفتمان ها باید فرزند زمانه خود باشند و در غیر این صورت نمی توانند با زمان خودشان رابطه برقرار کنند، در مورد گام دوم در تدوین گفتمان اصلاح طلبی می گوید: «پس از مفصل بندی گفتمان باید گفتمان به روز شود یعنی مشخص شود که متغیرهای جدید چگونه وارد این فضای گفتمانی می شوند و چگونه با سایر متغیرها همگونی پیدا می‌کنند.»
این استاد علوم سیاسی با تاکید بر ضرورت برداشتن گام سوم تدوین گفتمان اصلاح طلبی مبنی بر اجتماعی کردن این گفتمان می گوید: «آخرین مرحله چگونگی اجتماعی کردن، گفتمان است و این که چگونه گفتمان مذکور توانایی رسوب و نشت در جامعه را داشته باشد و بتواند به صورت آلترناتیو اول مردم دربیاید.»
ائتلاف یا چینش مکانیکی؟
تاجیک در پاسخ به گلایه برخی از مدیران احزاب و تشکل های اصلاح طلب مبنی بر اعمال هژمونی توسط یک حزب بر احزاب دیگر، می گوید: «احزاب، جریان ها و گفتمان ها با توجه به استعداد و میزان فراگیری خود وارد ائتلاف می شوند و هیچ وقت نمی شود توقع داشت که اگر میزان فراگیری یک گفتمان مثلا 50 درصد از مردم یک جامعه و میزان فراگیری گفتمان دوم مثلا 10 درصد از مردم است در هنگامه ائتلاف و زمانی که احتیاج به جغرافیای مشترک دارند هر کدام سهم مساوی داشته باشند.»
وی می گوید: «وقتی می گویند تعدادی جریان یا گفتمان با هم جغرافیای مشترک ایجاد می کنند یا به بیان دیگر در اثر یک نوع در هم رفتگی نوعی ائتلاف ایجاد می کنند، بی تردید نمی توان تصور کرد که این درهم رفتگی و این جغرافیای مشترک در اثر مشارکت مساوی تمامی جریان ها و گفتمان ها انجام شده است.»
به اعتقاد این فعال سیاسی، گفتمان هایی از شانس هژمونیک شدن برخوردار هستند که تشخیص دهند نبض جامعه در عرصه‌های مختلف چگونه می‌تپد.
تاجیک در این مورد می گوید: «خودآگاه یا ناخودآگاه، مستقیم یا غیرمستقیم، گروهی که از فراگیری وسیع تر، مشروعیت و مقبولیت بیش تر و توان تاثیرگذاری بیش تری نسبت به سایر احزاب برخوردارند، طبیعی است که از یک موقعیت نسبتابرتری نسبت به گروه های دیگر برخوردار باشند.»
وی در عین حال، معتقد است: «البته این موضوع به این معنا نیست که یک گروه و یا حزبی در حال اعمال هژمونی است; بلکه امکان چینش مکانیکی گروه های مختلف در کنار هم به نام نامی ائتلاف و اتحاد وجود ندارد.»
به گفته تاجیک، بحث از اتحاد، بحث از نوعی مستحیل شدن است به این معنا که اتحاد نیازمند آن است که گروه های دیگر در یک گروه مستحیل شوند و آن چیزی که ظهور و بروز می کند یک هویت واحد باشد.
وی در مورد مفهوم ائتلاف نیز می گوید: «در ائتلاف گروه ها با حفظ هویت گروهی خود وارد یک فضای جمعی می‌شوند.»
این استاد علوم سیاسی تاکید می کند: «در ائتلاف نباید فرض گروه ها و تشکل های شرکت کننده این باشد که هویت ترکیبی و جمعی با مشارکت مساوی همه ایجاد می شود چرا که چنین چیزی غیرممکن است.»
تاجیک درباره معیارهای وزن گذاری برای احزاب و به خصوص احزابی که دارای اعضای اندکی هستند در ائتلاف جدید اصلاح طلبان می گوید: «باید دید که گروه ها و تشکل ها از چه وزن اجتماعی برخوردار هستند این که لزوماکادر رهبری تعداد اندکی است برای قضاوت درباره یک گروه کافی نیست.»
وی می افزاید: «باید ببینیم احزاب مختلف از چه مقبولیت و مشروعیتی برخوردار هستند، چه میزان دارای اقتدار نظری هستند و از چه میزان قدرت تدبیر و تعمیم و تولید استراتژی برخوردارند.»
به گفته تاجیک در تاریخ بسیار اتفاق افتاده است که یک جریان وسیع توسط عده ای اندک هدایت و راهبری شده است چرا که آن عده اندک از یک نوع اقتدار مدیریتی و نیز شان رهبری برخوردار بودند و توانایی تولید استراتژی، تحلیل شرایط حال و تخمین شرایط آینده را داشته اند.»وی تاکید می کند: «لزوماکمیت، وضعیت یک گروه را مشخص نمی‌کند.»
تاجیک در مورد ائتلاف احتمالی اصلاح طلبان در آینده و تفاوت آن با سایر ائتلاف های این جریان می گوید: «در این ائتلاف تلاش می شود با صیقل دادن جهت گیری ها نیز شرایطی فراهم شود که امکان بیش تری برای کنار هم قرار گرفتن نیروهای مختلف وجود داشته باشد و دامنه فراگیری خودی ها به گونه وسیع تری تعریف شده تا عده زیادی از نیروهای اجتماعی و سیاسی بتوانند بدون دغدغه وارد حریم اصلاح‌طلبی شوند.»
به اعتقاد وی، تنها عاملی که می تواند در این مسیر یاری کننده باشد و اصلاح طلبان را به سرمنزل مقصود برساند اراده معطوف به آگاهی و قدرت از نوع اجتماعی است.
این استاد علوم سیاسی با بیان این مطلب که «طبیعی است که هر نوع تضمینی برای موفقیت این استراتژی جدید، لاجرم یک تضمین درونی است»، می گوید: «به تعبیر «نیچه» باید در این مورد در میان اصلاح طلبان اراده ای که معطوف به آگاهی است وجود داشته باشد. این که از رهگذر این فراق و شقاق درون جبهه ای اصلاح طلبان چه نوع هزینه ای پرداخت کرده اند و چه حاصل و درآمدی از به وجود آمدن چنین ائتلافی ایجاد می‌شود.»

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات