علی ظریف
پاسخ به این سئوال که چرا صهیونیسم بینالملل برای تثبیت هولوکاست تا این اندازه اهمیت سیاسی فوقالعادهای قائل است ذهن بسیاری از مورخان و اندیشمندان حوزه سیاسی را به خود مشغول کرده است. بررسیها نشان میدهد که در سالهای اخیر علاقه به یافتن نکات پنهان در باب پدیده هولوکاست به شکل روزافزونی به دلمشغولی کارشناسان سیاسی تبدیل شده است.
اصلیترین عامل بزرگنمایی هولوکاست برای یهودیان نقش هویت بخ این پدیده برای فرآیند دولت، ملتسازی بوده است. بنابراین توسعه مفهوم هولوکاست پناه بردن به آن به منظور تاسیس دولتی بوده است که هم اکنون با نام اسرائیل در تعاملات بینالمللی شناخته میشود.
« تئودور هرتزل » یهودی مجاری تبار در سال 1896 با انتشار کتاب « دولت یهود » به طور نظری اولین گام را برداشت. او سپس در اولین کنگره صهیونیستی در سال 1897 در بال سوئیس با اشاره به آموزههای دینی یهودیان بر لزوم تاسیس دولت یهودی تاکید کرد. با شکلگیری جریان سیاسی صهیونیسم بینالملل تلاش برای تشکیل کشوری مستقل برای یهودیان مورد توجه جدی قدرتهای بزرگ نیز قرار گرفت، بنابراین پس از صدور اعلامیه بالفور استعمار انگلیس وارد بازی شد و پس از بررسی گزینههای مختلف سرزمین فلسطین برای تشکیل دولت یهودی انتخاب شد.
مساله هولوکاست یا کشتار سیستماتیک یهودیان در اردوگاههای آلمان برای اولین بار در سال 1942 به وسیله « الی ویزل » مطرح شد. این ادعا پس از پایان جنگ و کشف اجساد یهودیانی که در اردوگاههایی از جمله « آشویتس »، « تربلینکا »، « داخائو » و « مایدانک » جان خود را از دست داده بودند بزرگنمایی شد. از این تاریخ صهیونیسم بینالملل موفق شد با برجسته سازی رنجهای روا شده بر یهودیان، وجدان ممالک اروپایی را تحت شدیدترین فشارهای تبلیغاتی قرار داده و گناه آنچه پاکسازی نژادی و دینی یهودیان در جنگ نامیده میشود را به افکار عمومی مردم جوامع غربی قبولانده و نظر مساعد آنان را برای ایجاد دولت صهیونیستی کسب نمایند. بنابراین این تقلب تاریخی موجب شد روابط اسرائیل با دیگران نه بر اساس تفاهم، همکاری متقابل و منافع مشترک بلکه مبتنی بر تقویت احساس مجرمیت جهانیان نسبت به کشته شدگان یهودی در جنگ جهانی دوم بنا نهاده شود.
باید توجه داشت که هیچ صاحبنظری با این واقعیت تاریخی مخالفتی ندارد که بسیاری از یهودیان در جنگ جهانی دوم مجبور شدند تا خانههایشان را ترک کرده و در اردوگاههای کار اجباری که در مرکز و شرق اروپا ایجاد شده بودند تبعید و ساکن شوند. در این بین بسیاری از آنان بر اثر عوامل گوناگون از جمله گسترش اپیدمی تیفوس جان باختند. اختلاف میان افراط گرایان یهودی و مورخین و اندیشمندان تجدید طلب از همین جا آغاز میشود. افراطگرایان یهودی ( صهیونیستها ) سعی در رسمیت بخشیدن به این باور دارند که 6 میلیون یهودی در اتاقهای گاز و کورههای آدم سوزی اردوگاههای آلمان نازی کشته شدهاند. آنان بر این باورند که هرگونه تشکیک در کیفیت و کمیت یهودیان کشته شده در جنگ جهانی دوم یهودستیزی است و جرمی غیر قابل بخشش محسوب میشود. اما محققان نقاد و تجدید نظر طلب بر اساس مدارک مستدل موجود به این نتیجه رسیدند که نه تنها اتاقهای گاز و کورههای آدم سوزی در اردوگاههای آلمان نازی وجود نداشته است و بزرگنمایی مصائب روا شده به یهودیان در جنگ جهانی دوم مبالغه آمیز و آمیخته با خیال بوده است.
پروفسور رابرت فوریسون، نویسنده و محقق برجسته فرانسوی و کارشناس عالی رتبه اسناد و مدارک تاریخی در این باره میگوید: «پس از 14 سال اندیشه و مطالعه شخصی و 4 سال تحقیق بی وقفه و خستگی ناپذیر اطمینان یافتم که با یک دروغ بزرگ تاریخی مواجه هستم. از اردوگاههای «آشویتس» و «بیرکناو» چندین مرتبه بازدید کردم و در اردوگاههای «اشتروتهوف» و «مایدانک» مکانهایی را که به عنوان اتاق گاز معرفی میشدند بررسی کردم. سالها اما بیهوده به دنبال یک بازمانده از بازماندگان جنگ جهانی دوم بودم که به چشم خود اتاقهای گاز را دیده باشد و حتی به یک مدرک راضی بودم اما همین یک مدرک را نیز نیافتم».
پروفسور روژه گارودی، دیگر دانشمند فرانسوی نیز در کتاب «اسطورههای بنیانگذاران سیاست اسرائیل» آورده است: «آنچه از کورهها و آثار آن بر جای مانده مکانهایی بودند که مردگان مبتلا به تیفوس را برای جلوگیری از شیوع بیماری میسوزاندند، مساله قتل عام یهودیان و سوزاندن آنها به هیچ وجه مطرح نبوده است و آنچه از کورههای آدمسوزی و اتاقهای گاز هیتلر بر جای مانده است تنها محصول کمپانیهای بزرگ فیلمسازی در هالیوود میباشد.»
بررسیهای مورخان و اندیشمندان تجدید نظر طلب همچنین نشان میدهد متفقین در پایان جنگ جهانی دوم به استاد قابل توجهی دست یافتند که نشان میدهد آلمان نازی در قبال یهودیان سیاست « راه حل نهایی » را در پیش گرفته بود. اسناد کشف شده نشان میدهد که نازیها هیچگونه برنامهای برای کشتار سیستماتیک یهودیان نداشته و هیتلر بر این تصمیم پافشاری داشت که پس از جنگ یهودیانی که به مرکز و شرق اروپا تبعید شدهاند باید به ماداگاسکار یا منطقه دیگری در جهان مهاجرت کرده و یک دولت ملی یهودی تشکیل دهند. در واقع پدیده هولوکاست پس از جنگ سرپوشی بود بر همکاری جنبش صهیونیسم بینالملل و رژیم نازی حاکم بر آلمان که در این همکاری علاوه برکشته شدن هزاران یهودی در اروپا زمینههای لازم برای مهاجرت بسیاری از یهودیان به فلسطین در سالهای بعد فراهم شد.
در خاتمه باید بر این نکته تاکید کرد که هولوکاست از زمان تاسیس رژیم صهیونیستی بهانهای برای توجیه سیاستهای توسعه طلبانه این رژیم بوده است و صهیونیسم بینالملل با بهانه قرار دادن جنایات غربیها در جنگ جهانی دوم سعی دارد تاوان آن را از ملت مظلوم فلسطین مطالبه نماید. رژیم اسرائیل تاکنون با مظلوم نمایی سعی کرده است تا مشروعیتی هر چند ضعیف در سرزمین فلسطین کسب نماید اما این نکته برای افکار عمومی جهان آشکار است که رژیم حاکم بر اسرائیل در سایه پناه به پدیده هولوکاست هم اکنون با اتخاذ سیاست تهدید، ارعاب و ترور در حال اجرای هولوکاستی دیگر علیه مسلمانان فلسطینی میباشد.