تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱۳۸۹ - ۰۸:۰۹  ، 
کد خبر : ۴۸۹۴۸

قدرت گرفتن سیاستمداران ضد آمریکایی در آمریکای لاتین


بامداد دوشنبه 16 ژانویه 2006 (26 دیماه 1384 ) با اعلام پیروزی دکتر « میشل باچلت » در انتخابات ریاست جمهوری شیلی , ضربه دیگری بر اقتدار در حال افول آمریکا در منطقه آمریکای لاتین وارد شد. پیروزی باچلت از خبرهای بزرگ جهان در سومین هفته ژانویه 2006 بود و برخی از اصحاب رسانه ها آن را پیروزی عظیم دیگر برای سوسیالیست ها از طریق دمکراتیک اعلام کرده اند. قبل از وی در بولیوی « مورالس » رئیس حزب « به سوی سوسیالیسم » نیز در 28 آذر ماه (19 دسامبر 2005 ) با کنار زدن رقیب طرفدار آمریکا , قدرت رابه دست گرفت . وی در نخستین مصاحبه خود پس از پیروزی گفت آرزوی یکپارچه شدن تلاش لاتین های آمریکا بر ضد امپریالیسم را در سر دارد. مورالس ضمن تحسین « فیدل کاسترو » رهبر کوبا « هوگو چاوز » رئیس جمهوری ونزوئلا که آنها نیز از سوسیالیست ها و شخصیت های ضد آمریکایی منطقه هستند , تاکید کرد امپریالیسم با دروغ و افترا می کوشد مقامات دلسوز و مخالف خود را از میدان بدر کند.
اهمیت این پیروزی ها زمانی دارای مفهوم و معنای خاص خود خواهد شد که بدانیم در حال حاضر در کشورهای آرژانتین ـ اروگوئه ـ برزیل ـ اکوادور و ونزوئلا رهبران ملی گرای چپ قدرت را در دست دارند و گرایش منطقه علیه آمریکا می تواند شدت بیشتری پیدا کند. به خصوص آنکه در 8 کشور دیگر آمریکای لاتین از جمله کلمبیا ـ اکوادور مکزیک ـ نیکاراگوئه و پرو بناست سال آینده انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود.
ناکامی های آمریکا
بعد از گذشت دو دهه از برنامه ای تحت عنوان « اجماع واشنگتن » که ایالات متحده برای پیشبرد آن تلاش زیادی به خرج داد ـ و آمیزه ای از خصوصی سازی شدید , توسعه بازار آزاد و ریاضت شدید مالی (از قبیل کاهش مالیات بر سرمایه به علاوه کاهش هزینه های دولت ) بود ـ آمریکای لاتین با فاجعه اقتصادی مواجه شد که نشانه های آن افزایش فقر و نابرابری بود. در دو دهه گذشته رشد درتمام کشورهای آمریکای لاتین بسیار ناچیز بود. رشد کل درآمد سرانه , که پایه ای ترین معیار اقتصادانان برای اندازه گیری پیشرفت اقتصادی است , طی دو دهه گذشته فقط 10 درصد بوده است . و در حالی که اگر به دهه های قبل از 20 سال گذشته یعنی 1960 تا 1980 نگاه بیندازید , درآمد سرانه به ازای هر 20 سال 82 درصد افزایش داشته است .
ملت های آمریکای لاتین ریشه بسیاری از مشکلات و دردهای جامعه خود را همسویی دولتهای قبلی با سیاستهای آمریکا در دو دهه گذشته و تبعیت از دستورالعمل دیکته شده بانک جهانی و صندوق بین المللی پول می دانند. دنباله روی نظام اقتصادی این کشورها از برنامه های زمانبندی شده باصطلاح توسعه اقتصادی , افزایش نرخ بیکاری , کاسته شدن از قدرت خرید مردم , گسترش فساد مالی در میان دولتمردان و سیاستمداران , کسری بودجه و در نهایت ناتوانی دولت ها در بازپرداخت بدهیهای خارجی را همراه داشته است . در تحلیل این وضعیت گفته می شود اجرای دکترین بازار آزاد که زیر ساخت های لازم آن تدارک دیده نشده بود , در جهت عکس عمل کرد و اثرات نامطلوب اقتصادی واجتماعی را سبب شده است . به همین علت اجرای برنامه های اقتصادی مصوب , نه تنها فقر در این کشورها از بین نبرد بلکه فاصله میان غنی و فقیر را افزون ساخت . تداوم این وضعیت , اعتماد عمومی را سلب و سبب بالا گرفتن ناآرامی های اجتماعی در آمریکای لاتین و قدرت گرفتن سوسیالیست ها شده است .
« الوین تافلر » در این خصوص معتقد است مردم در اقتصاد کلان زندگی نمی کنند بلکه آنان در اقتصاد خرد بسر می برند اما اقتصادیون بیشتر علاقه مند تحلیل و برنامه دهی درباره ارقام اقتصاد کلان هستند و این آن چیزی نیست که مردم کوچه و بازار دنبال آنند. به علاوه هر کشوری با کشور دیگر تفاوت دارد و نادیده گرفته شدن فرهنگ و مذهب ملت ها توسط اقتصادانان و صندوق بین المللی پول , در دراز مدت ناکامی برنامه های اقتصادی مورد نظر آنان را در پی خواهد داشت .
موضوع دیگر که در رویگردانی آمریکای لاتین از واشنگتن از اهمیت خاصی برخوردار است , وقوع حادثه 11 سپتامبر و بروز تحولات عمیق در روابط خارجی آمریکا با بسیاری از حوزه های استراتژیک منطقه ای و جهانی است . آمریکایی لاتین که از آن بعنوان « حیات خلوت » آمریکا یاد می شود , پیش از آن دارای روابطی ویژه با واشنگتن بود اما بدنبال حادثه 11 سپتامبر , این روابط دچار دگرگونی شد و دولتهای همسوی منطقه به ضعف گرائیدند.
حاصل رویکرد جدید ناشی از 11 سپتامبر بی توجهی به تحولات و مشکلات منطقه از سوی مقامات آمریکایی و خارج شدن دنیای لاتین از اولویت سیاست خارجی واشنگتن و بی اعتنایی آنان نسبت به بحران های سیاسی , اجتماعی و اقتصادی آن بود. گر چه به اذعان مقامات آمریکایی , واشنگتن مجددا توجه به همسایگان جنوبی را در چارچوب سیاست خارجی خود قرار داده است , ولی در عمل نه تنها تحرک خاصی در این مورد مشاهده نشده است , بلکه از اهمیت آمریکای لاتین به رغم حمایت از استراتژی واشنگتن در مبارزه با تروریسم ـ نزد دولت بوش کاسته شده است و ایالات متحده آمریکا روابط خود را با این منطقه کم رنگ و چارچوب آن با دید امنیتی سازماندهی شده است . آثار منفی چنین راهبردی در این اواخر تا حدی نمایان شده است که خانم کاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریکا پس از تصدی پست وزارت خارجه در کمیته روابط خارجی سنا به آن اعتراف و دریک جمله اظهار داشت : « نیمکره به شدت از آمریکا انتقاد می کند. »
با مرور جریانات اقتصادی و تجاری بعد از 11 سپتامبر بین ایالات متحده آمریکا و آمریکای لاتین و حتی خارج از آن به روشنی مشاهده می شود که در جبهه اقتصادی و تجاری , دولت بوش در روابط خود با منطقه هنوز فریبکاری می کند , سوبسیدهای عظیم به نفع کشاورزان آمریکایی همچنان حفظ شده است , نرخ تعرفه های گمرکی برای ادامه حیات بازار موادمخدر از طریق شرکت های دارویی تغییر نکرده است و هنوز تعرفه های جدیدی بر روی فولاد اعمال می شود. نکته جالب توجه این است که این اقدامات درست زمانی عملی می شوند که کشورهای منطقه از سوی واشنگتن برای آزاد کردن اقتصادشان تحت فشار قرار می گیرند.
اما در شرایطی که آمریکا با پر رنگ جلوه دادن حادثه 11 سپتامبر دنیا را به بسیج در مقابل تروریسم فراخواند , امریکای لاتین به این خواست جواب مثبت داد و از مواضع واشنگتن در حمله به افغانستان حمایت کرد. ولی بحران عراق ماهیت استراتژی امریکا را در تک قطبی کردن جهان به رهبری خود آشکار و این بار لاتینیها شاید برای اولین بار در تاریخ سیاسی خود یکصدا ندای مخالفت با مواضع امریکا در استفاده از نیروی نظامی را سر دادند و عملیات در عراق را محکوم کردند. اقدام لاتینیها نه تنها موجب ناخشنودی مقامات واشنگتن شد , بلکه باعث شددولت بوش در 4 سال حکومت توجهی به تحولات و مشکلات منطقه نکند که بروز بحرانهای مالی در آرژانتین , اروگوئه , اغتشاشات اجتماعی در بولیوی , پرو و کلمبیا و رشد افکار چپی و ملی گرایانه نیز تا حدی ناشی از این برخورد آمریکا بود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات