تاریخ انتشار : ۱۳ خرداد ۱۳۸۹ - ۰۸:۵۶  ، 
کد خبر : ۵۲۰۱۰

ایران و طرح خاورمیانه بزرگ (بخش سوم)


کاوه افراسیابی
ترجمه: احمد هاشمی 
مزیت نسبی آمریکا این است که این کشور به عنوان « دروازه بان » سازمان تجارت جهانی عمل میکند و بنابراین همانند مورد عمان در دسترسی اخیرش به سازمان تجارت جهانی می تواند نقش برجسته تری از اروپا در حمایت از درخواست عضویت کشورهای مختلف خاورمیانه بازی کند. ولی با همان مشخصه مناقشات معلق مانده با کشورهایی مانند مصر مثلا بر روی اختیار این کشور در کپی برداری از برخی انواع داروها و دیگر کالاهای آمریکایی و منع ورود برخی از واردات آمریکا نشانه های مایوس کننده ای هستند که چشم انداز سیاست تجاری آمریکا در خاورمیانه را به شکل منفی گونه ای متاثر می کنند.
هرگونه گسترش روابط اقتصادی آمریکا با خاورمیانه مسلمان نه تنها به روایت بهبود یافته دو جانبه بلکه همچنین به ذهنیت فرهنگی و سیاسی مثبت و پایدار بستگی دارد. برطبق برخی اظهارات غیر رسمی , تحریم عمومی کالاهای آمریکایی در بسیاری از بخش های خاورمیانه در واکنش به پذیرش منفی جانبداری از اسرائیل و سیاستهای جنگ طلبانه آمریکا است که هر دو موثر و به عنوان کاتالیزور منفی در تجارت خاورمیانه آمریکا عمل میکنند. بدون شک آمریکا می تواند مرکز قدرتمندتری برای روابط تجارت با خاورمیانه باشد. اگر الف ) رویکردی متعادل تر در قبال مشکل فلسطین در پیش گیرد. ب ) روابط خصمانه خود با جمهوری اسلامی ایران را بهبود بخشد ج ) سیاست های سرمایه گذاری و کمک خارجی خود در قبال خاورمیانه مسلمان را افزایش دهد و د) به تعهدات خود در کمک به کشورهایی مانند لبنان و عربستان سعودی برای الحاق به سازمان تجارت جهانی عمل کند.
به خصوص ایران یک « نقطه ارتباط دهنده » بین اروپا و آمریکا است که نشان دهنده چگونگی کارکرد آنان در اهداف مشترک در خاورمیانه است به رغم تحریمهای آمریکا بر ایران که با روابط ) ILSA (از طریق قانون تحریم های ایران ـ لیبی تجاری رو به گسترش ایران و کشورهای اتحادیه اروپا همزمان شد , در چند سال اخیر , ایران و اتحادیه اروپا در چند دور مذاکرات وارد شدند که برروی توافقنامه ای در زمینه تجارت و همکاری تمرکز داشته و 17 موضوع تجاری و غیر تجاری از قبیل مهاجرت , آوارگان , سرمایه گذاری , فناوری , ظرفیت سازی , حمل و نقل و موارد مشابه را شامل می شد. پس از توقف موقت این مذاکرات بر روی مسائل هسته ای اکنون دو طرف در توازن برای ترسیم روابط خود در پرتو توافقات اخیر (آلمان , فرانسه و انگلیس ) در نوامبر E ایران ـ اتحادیه اروپا 3 2004 پرداختند که به موجب آن در ازای تبعیت ایران از درخواست آژانس انرژی اتمی سازمان ملل برای تعلیق مبتنی بر « اعتماد سازی » چرخه سوخت هسته ای اروپا تعهدات پایداری » را متعهد شد تا در زمینه موضوعات اقتصادی و امنیتی با ایران همکاری کند.
توافقنامه پاریس , نقطه اتکای اصلی روابط ایران ـ اتحادیه اروپا در شکاف ها قابلیت به اوج رساندن موضوعات اقتصادی , امنیتی و حتی هسته ای را دارد , در نگاه خوشبینانه که شکاف جاری بین اروپا و آمریکا بر روی ایران و در واقع کل خاورمیانه ممکن است حتی بزرگتر هم شود به عبارت دیگر چشم انداز صرف از یک چنین امکاناتی ممکن است به عنوان مهمیزی برای روابط جدید و اصلاح شده سیاست آمریکا بر روی ایران باشد و ممکن است . سیاست جاری شرنگری به ایران را رها کرده و به جای آن بر منافع مشترک و موازی بالقوه تمرکز کند.
حتی در آن صورت هرگام معناداری به سوی غلبه بر ربع قرن بیگانگی دیپلماتیک قدیمی بین ایران و آمریکا مستلزم میزان بالایی از اعتماد سازی مقدماتی می باشد که بدان وسیله مثلا برداشت رایج و موجود از آمریکا در ایران به عنوان قدرت « زور مدار » و قلدر » باید اصلاح شود و به طور مشابهی افکار عمومی آمریکا در نقش سازنده ایران در مدیریت مناقشات منطقه ای آگاه شود. این امر , به نوبه خود بعد امنیتی طرح خاورمیانه بزرگ را به پیش می کشد.
5 ـ بعد امنیتی طرح خاورمیانه بزرگ
همان طور که نماینده تجاری آمریکا رابرت زولیک می گوید : « جنگ طولانی مدت در قبال تروریسم باید شامل تجارت شفافیت و توسعه باشد.... تجارت چیزی بیش از کفایت اقتصادی است و این جنگ در مورد نقش آمریکا در جهان است . » باعنایت به نقش گسترش یابنده سازمان پیمان در « خاورمیانه گسترده تر » به ) NATO (آتلانتیک شمالی ویژه تحت عنوان مبارزه با تروریسم جهانی , طرح خاورمیانه بزرگ نقش مهمی را بازی می کند. جای تعجب ندارد که « ابتکار همکاری استانبول , توسط ناتو اخیرا شروع به « درگیری عملی در همکاری امنیتی » با کشورهای خاورمیانه که گفته میشود برای فراخوان G « مکمل تصمیمات آمریکا ـ اروپا و 8 ـ حمایت از اصلاحات در منطقه خاورمیانه گسترده تر » می باشد , نموده است . ابتکار همکاری استامبول توسط ناتو به عنوان « رویکردی دو جانبه » با « کشورهای علاقمند » خاورمیانه برای همکاری در زمینه های زیر به حساب می آید : مبارزه با , ) WMD (تروریسم , مخالفت با سلاح های کشتار جمعی قاچاق مواد , مشارکت در تمرین های ناتو که توصیه هایی برای اصلاحات دفاعی و روابط نظامی ـ غیر نظامی می دهد , گسترش کارآمدی نظامی , پروژه های مشابهی توسط ابتکار خاورمیانه ای و شمال آفریقایی دیگر ناتو که « گفتگوی مدیترانه ای » نامیده شد دنبال شد که در سال 1373 آغاز و به « چارچوبی گسترده تر و بلند پروازانه تر » در سال 1383 ارتقا پیدا کرد. هفت کشور شرکت کننده در گفتگوی خاورمیانه ای عبارتند از : مصر , اسرائیل , موریتانی , مراکش , تونس , اردن و الجزایر. گفته میشود که هر دوی این ابتکارها « ایجاد پل هایی از طریق دیپلماسی عمومی » را فراهم می کنند و برنامه مهم غیر قابل دسترس در جهان عرب را در برمی گیرند » . با توجه به واکنش های به طور عمده منفی عربی به حمله آمریکا به عراق و خصومت مربوط به هر نوع همکاری با اسرائیل این امر چندان تعجب برانگیز نمی باشد. به رغم ابتکار همکاری استامبول ناتو ارتباط صریح « این دو ابتکار » با آن با « اعضای شورای همکاری خلیج فارس » آغاز می شود. لازم به ذکر است که برخلاف گفتگوی مدیترانه ای که همکاری چند جانبه را دنبال می کند ابتکار همکاری استامبول در ذات خود به شدت دو جانبه است . با وجودی که این امکان را مطرح می کند که تاثیر صرف آن تضعیف ترتیبات امنیتی چند جانبه منطقه ای موجود به ویژه منطقه خلیج فارس خواهد بود. گفتگو و تعاملات در خارج جریان بین ناتوـ شورای همکاری کشورهای خلیج فارس در حالی برقرار است که آمریکا مثلا با کویت تا سال 1390 دارای توافقنامه امنیتی دو جانبه بوده و نقش قدرتمند ناتو با 6500 نیرو در افغانستان و همچنین نقش آن در آموزش نیروی پلیس دولت جدید عراق که با اعزام 300 نیرو به عراق و پس از کنفرانس استامبول در سال 1383 انجام گرفت توسط وزیر خارجه ایران به عنوان « دخالت در امور داخلی عراق » محکوم شد.
بنابراین « ناتوی جدید » در زیر ساخت های امنیتی پس از 20 شهریور خاورمیانه به طور فزاینده ای در حال درگیر شدن است ولی با این وجود هنوز سئوال محدودیت های ساختاری این درگیر شدن باقی است , با توجه به این حقیقت که حتی در عراق که آمریکا به طور یکجانبه ای موضوعات امنیتی را دیکته می کند , حضور ناتو در عراق با بی میلی توسط آمریکا پذیرفته شد که حتی پس از اعمال نفوذ وسیعی که توسط اعضای اروپایی ناتو صورت گرفت , اروپایی ها خود را به ناتو محدود کانال ) OSCE (نکرده اند ولی سازمان همکاری و امنیت اروپا دیگری را برای گفتگوی امنیتی اروپا ـ خاورمیانه تشکیل می دهد.
به رغم گفتگوی ناتو ـ سازمان امنیت و همکاری اروپا و همکاری بر روی موضوعات امنیتی منطقه , سازمان امنیت و همکاری اروپا در اعتماد سازی امنیتی « گفتگوی مدیترانه ای » و جلوگیری از بحران خود با ناتو موازی حرکت می کند که تا حدودی به لطف پارادایم « امنیت همکاری جویانه » پس از ائتلافی است که قدری آنرا در مسیر غیر از ناتو قرار میدهد که همکاری امنیتی ائتلاف گونه ای را با شش کشور شورای همکاری کشورهای خلیج فارس پیرامون موضوع « مبارزه باتروریسم و گسترش سلاح های کشتار جمعی » را تعقیب می کند.
تحت پرتوی اتهامات آمریکا علیه ایران به عنوان گسترش دهنده سلاح های هسته ای , این امر قابلیت ائتلاف بین ناتوـ شورای همکاری خلیج فارس علیه ایران را که میتواند شامل « عراق جدید » هم باشد بالا برده است .
پس همخوانی جزیی بین ناتو و سازمان امنیت و همکاری اروپا احتمالا در آینده به بوته آزمون گذاشته شده و حتی پارادایم های امنیتی آنها و حتی تضاد تجویز امنیتی آنها با توجه به خارج نگه داشته شدن عضو خلیج فارس یعنی ایران به اوج خواهد رسید. هر چند یک چنین پیامدی رویدادی غیر قابل اجتناب نیست و در عوض به مجموعه ای از عوامل که از تحول قدرت نظامی مستقل اروپایی که امروزه در سطح مقدماتی قرار دارد تا پیامد گفتگوی ایران ـ اتحادیه اروپا در موضوعات امنیتی و آینده روابط ایران و شورای همکاری کشورهای خلیج فارس را در بر می گیرد. بحثی گسترده تر از این مسائل به همه جا تعلق دارد. اینجا کافی است بگوییم که هر دو پارادایم در بخش کشورهای اروپایی که عضو اتحادیه اروپا هستند به طور همزمان قابل اجرا هستند و باید دید که کدام یک دست بالا را در آینده (نزدیک ) خواهد داشت . یک سئوال مرتبط با موضوع در این زمینه این است که کشورهای مختلف خاورمیانه از جمله جمهوری اسلامی ایران به منظور تقویت و تضعیف جنگ ) OSUE (پارادایم امنیت همکاری جویانه سرد یعنی رویکردی تعادلی چه کاری می توانند انجام دهند
با توجه به موفقیت تاریخی روند سازمان امنیت و همکاری اروپا در اروپا ایده ساز و کاری مشابه سازمان امنیت و همکاری اروپا برای منطقه که بتواند بر روی اصول امنیت دست جمعی , حقوق بشر و حکومت کارآمد که در روند هلسینکی قوت یافت تمرکز کند مد نظر است . بنا به نظر لورت , الگوی سازمان امنیت و همکاری اروپا که بر روی جامعیت و مانعیت موضوع تمرکز کند , بنیانی نظری و مفهومی برای ساز و کار جدید همکاری امنیتی برای خاورمیانه فراهم میکند. با این وجود محدودیت هایی برای عملی بودن الگو برای سازمان امنیت و همکاری اروپا برای خاورمیانه وجود دارد. محدودیت هایی مانند وجود جهت بندی های امنیتی پراکنده که به عنوان عامل انقطاعی در کلیات همکاری امنیتی عمل می کند.
6 ـ واکنش ایرانی و عربی به طرح خاورمیانه بزرگ
در ابتدای واکنش های رسمی و نیمه رسمی به طرح خاورمیانه بزرگ تقریبا به طور کامل منفی بود , در حالی که کشورهای شورای همکاری خلیج فارس از این طرح به خاطر نادیده گرفتن موضوع روند صلح خاورمیانه انتقاد کردند. تعدادی از صاحبنظران مطبوعات و رسانه ها در خاورمیانه و شمال آفریقا فورا به آن طرح انگ زدند به این عنوان که آخرین نمود « نوامپریالیسم آمریکا » یی بوده که براندازی جهان اسلام را هدف قرار داده و کنترل هژمونیک آمریکا از طریق ابزارهای نظامی و غیر نظامی مانند قدرت نرم را بر منطقه برقرار می سازد. به عنوان نمونه , ستون نویسی در الاهرام با اشاره به سیاست تغییر وضع موجود آمریکا در عراق به عنوان نقطه آغازین طرح « خاورمیانه بزرگ » نوشت : پیشتر خاورمیانه مانند یکی از مناطق جهان مورد برخورد قرار می گرفت ولی امروزه به عنوان زادگاه تروریسم جهانی تلقی میشود و حضور مستمر پیمانی نظامی یعنی ناتو را توصیه می کند. این امر در واقع تقابل مستمر نیروهای خوب و شر را تبیین می کند. خاورمیانه نوین به این معنا بود که خاورمیانه را به عنوان منطقه ای که بتواند از حالت جنگی به حالت صلح گذر کند , ترسیم کند. اکنون به نظر میرسد که طرح خاورمیانه بزرگ با تهدیدات دائمی خشونت غیر قابل مدیریت به ستوه آمده است .
در قسمت مثبت آن , تعداد اندکی از مفسران عرب از طرح خاورمیانه بزرگ به عنوان گام اصلاحی به هنگامی توسط دولت بوش و برای اصلاح رویکرد نظامی و اجبار آمیز خود در قبال منطقه استقبال کردند. یک چنین تغییراتی وجود داشتند و هنوز هم ادامه دارند ولی با انبوهی از بیانات و نظرات منفی تحت الشعاع قرار گرفته اند. نظراتی که این گونه استدلال می کنند که طرح خاورمیانه بزرگ شکل گسترش یافت های از رویکرد قدرت سخت آمریکا است که با هدف روان کردن ماشین جنگی آمریکا منجر به آشفتگی در منطقه شده که تاکنون با مقاومت سرسختانه ای در عراق مواجه شده است و تا حدودی با حمایت خارجی به همراه نفرت عمومی بر ضد « لویاتان » آمریکایی که توسط « نو محافظه کاران » طرفدار اسرائیل اداره می شود , عجین گشته است .
دیدگاه دیگری طرح خاورمیانه بزرگ را به عنوان توطئه غرب برای « غیر اسلامی » کردن منطقه و با سرزنش اسلام به عنوان مقصر اصلی عقب ماندگی و عدم توسعه متهم کرده است .
در واقع تعداد روز افزونی از مفسران خاورمیانه بحث می کنند که ماموریت طرح خاورمیانه بزرگ اگر نه به طور واضع ولی حداقل به طور ضمنی « سکولاریزه » کردن منطقه و با اتخاذ جمهوری سکولار و طرفدار غرب ترکیه به عنوان یک الگوی مناسب میباشد.
تمامی نمودارها حکایت از این دارد که ترکیه بدون توجه به ملاحظات پنهان خود که این طرح ممکن است هویت خاورمیانه ای کشورش را در مقابل هویت اروپایی اش تشدید کند و بنابراین به موانع موجود در قبال عضویتش در اتحادیه اروپا بیافزاید , طرح خاورمیانه بزرگ را پذیرفته است . در پرتوی گسترش تمایلات در اتحادیه اروپا در مورد به تاخیر انداختن عضویت ترکیه در آن 15 ـ10 سال دیگر , تصمیم ترکیه برای تایید طرح خاورمیانه بزرگ با پنجره باز و جدید همکاری با اتحادیه اروپا روبرو شده است , به طور همزمان همکاری های خود را با ایالات متحده به عنوان متحدی قابل اعتماد تقویت نموده است زیرا باتوجه به ترس و نگرانی های ترکیه در مورد برتری قدرت کردها در شمال عراق که روابط نزدیک ترکیه ـ آمریکا را ضروری می نماید. بنابراین در کنفرانس طرح خاورمیانه بزرگ در دسامبر 2004 در رباط با عنوان « نشست برای آینده » ترکیه به منظور گسترش انسجام موسسات دموکراتیک در منطقه پیشنهاد ایجاد « گفتگو برای کمک به دموکراسی » را داد.
بدون لحاظ کردن مشارکت برخی از دولت های خاص خاورمیانه در طرح خاورمیانه بزرگ هنوز بزرگترین مشکل این طرح تصور همه گیری است که از آن به عنوان تکمله « قدرت نرم » نظامی سلطه جویی آمریکا در منطقه یاد می شود. در مقاله سیاسی که توسط گروه بحران بین المللی و تحت عنوان « طرح خاورمیانه گسترده تر و شمال آفریقا : از نطفه به خطر افتاده است ـ این مسئله مورد بحث قرار گرفت که این طرح برای این که « امکان ایجاد نوعی از همکاری طولانی مدت بین کشورهای عربی و اصلاح طلبان محلی را ایجاد کند... آمریکا باید گام های مهمی برای تغییر محتوای سیاسی به شدت نامطلوبی که این طرح با آن آغاز می شود , بردارد. » در پاسخ , آمریکا مبارزه مشتاقانه خود برای انجام اصلاحات در خاورمیانه را کاهش داده و اکنون اصرار دارد که « هرگز تمایلی به تحمیل دستور العمل اصلاحاتی تک محورانه به منطقه ندارد » . با این وجود چنین بیانات اطمینان بخشی در حالی ایراد می شود که با سابقه عملی اقدامات تحمیلی نظامی آمریکا در عراق و دیگر نقاط خاورمیانه و همچنین دیگر سیاست های اجبارآمیز مربوطه روبرو هستیم که کشورهای خاصی را به عنوان « کشورهای یاغی » طبقه بندی میکند و آنها را از موسسات جهانی بیرون نگه می دارد زیرا آنها از اطاعت بی چون و چرا از اوامر آمریکا سرباز زده اند.
با وجود تردیدهای منطقه ای که در مورد نیت واقعی در پس طرح خاورمیانه بزرگ وجود دارد آنچه که مشخص است این است که ایستار « سرزنش اسلام » پس از یازده سپتامبر در آمریکا و اروپا همچنان قوی است . به رغم این که تحلیل های اخیر نشان می دهد چنین نتیجه گیری هایی غیر منطقی است .
در بحث از اثرات عملی طرح خاورمیانه بزرگ برخی کارشناسان ایرانی آن را به عنوان بخشی از سیاست واقع گرایانه آمریکا تلقی نموده و هشدار داده اند که این طرح منجر به میزان بالایی از « تنش و بحران در منطقه » خواهد شد. مفسران دیگری پیش بینی کرده اند که نیت واقعی ایالات متحده استفاده از « ترفند دموکراسی » به منظور تضعیف یا سرنگونی دولت هایی است که آنها را نسبت به منافع خود مغایر و غیر دوستانه تلقی می کند). آنها همچنین معتقدند که فشار آمریکا برای دموکراتیزه کردن ممکن است فروپاشی دولت های ضعیف خاورمیانه جایگزین را به اوج برساند و نه تنها دموکراسی های باثبات شکل نگیرد بلکه حتی رژیم های اقتدار گراتر و دیکتاتورتری ایجاد نماید.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات