* چه ویژگیهایی، منطقه عملیاتی والفجر8 را با عملیاتهای دیگر دوران دفاع متمایز کرده است؟
** با درود به روان پاک شهدای انقلاب اسلامی، شهدای دوران دفاع مقدس بویژه عملیات والفجر8 و شهدای سانحه اخیر هواپیمای فالکون سپاه که در آن تعدادی از بهترین فرماندهان دوران دفاع مقدس از جمله سردار سرلشگر احمد کاظمی به درجه رفیع شهادت نایل آمدند.
عملیات والفجر 8 باید از چند بعد بررسی شود؛ هر چند ابعادش مشخص، اما گسترده است و علت آن وضعیت جغرافیایی، استراتژیکی و حتی آبوهوایی منطقه فاو است. هدف از انجام این عملیات، دسترسی به منطقهیی در شمال خلیجفارس (منطقه فاو) بود که تقریبا یک حالت شبهجزیزهیی داشت، سه طرف این منطقه را آب گرفته بود و بیشتر زمینهایش هم باتلاقی بود و ما باید به سه جاده اصلی البحار، جاده فاو- بصره و جاده فاو- امالقصر و خود شهر فاو میرسیدیم.
* دسترسی ایران به این منطقه چه صدماتی متوجه عراق میکرد؟
** منطقهیی که ما باید مستقر میشدیم، یکی از صدماتی که متوجه رژیم بعث عراق میکرد، محروم شدن این کشور از کشتیرانی در خلیجفارس بود. از سوی دیگر ما با کشور کویت همسایه میشدیم که شدیم. میخواستیم در منطقه جنوبشرقی عراق عملیات انجام بدهیم و این امر به نفع ما بود که زمین را انتخاب کرده بودیم، اما رودخانه اروند که عبور از آن یک مشکل بسیار اساسی بود و کار پشتیبانی نیروها، از جمله موانع اساسی پیشروی ما برای انجام این عملیات بود؛ چون نیروها و امکاناتی که از جزیره آبادان به فاو انتقال داده میشد (مهمات، سلاح، تخلیه مجروحان و شهدا و تغذیه) از مسائل مهمی بود که باید به صورت حساب شده بررسی میشد.
این عملیات در داخل خاک عراق و نقطه استراتژیکی بود که باعث وحشت کشورهای عربی میشد و از طرف دیگر ما باید از رودخانهیی وحشی عبور میکردیم که جزر و مد آب آن بسیار بالا بود و آب در حالت جزر و مد 70 کیلومتر سرعت داشت و در نهایت دستیابی به هدف و نگهداشتن آن مسایلیی حیاتی بود. بنابراین تفاوتها و ویژگیهای منطقه فاو نسبت به مناطق دیگر مشخص میشود، اما به لطف خدا در شب20 بهمن سال 64 بعد از شش ماه کار شناساسی و اطلاعاتی و علمی بر روی رودخانه اروند عملیات شروع شد و مواردی چون ساحلسازی و عبور چندین لشگر، پشتیبانی ، تحکیم مواضع و خنثی کردن پاتکهای دشمن چیز کمی نبود.
* فاو از نظر نظامی چه مزیتهایی برای عراق داشت؟
** عراق در فاو سه پایگاه موشکی داشت که یکی از آنها اصلی و دوتای دیگر ماکت بودند و از همینجا با موشکهای ساحل به دریا، نفتکشها و استانهای ساحلی ایران را هدف قرار میداد همین امر زیانهایی به اقتصاد کشور وارد میکرد و برای مخفی ماندن از دید نیروهای عراقی برای دستیابی به فاو باید از اصل غافلگیری استفاده میکردیم. هم در جزیره آبادان و هم در منطقه فاو، نخلهای بسیار زیادی وجود داشت که منطقه را پوشش داده بود و ما هم از این پوشش درختان استفاده میکردیم تا دشمن متوجه حضور گسترده ما در منطقه نشود.
* در مورد اقدامات قبل از انجام عملیات توضیح دهید...
** تخلیه مردم از منطقه که از اول جنگ تا آن زمان که چیزی حدود پنجسال از جنگ میگذشت، از محدوده عملیات هم کار مهمی بود که انجام شد، چون وقتی عملیات میشد، گلولهها به هیچکس رحم نمیکرد؛ بنابراین از اروندکنار تا خسروآباد به پایین که منطقه وسیعی بود، مردم تخلیه و اسکان داده شدند و این امر مستلزم توجیه نیروها و پنهانکاری بود تا کارها درست انجام شود و سپاه با مدیریت به تمام معنا از این قضیه هم سربلند بیرون آمد، بدون اینکه مردم دلیل این کارها را متوجه شوند.
اطراف رودخانه بهمنشیر هم که کار آمادهسازی نیروها برای انجام عملیات در آن انجام میشد، باید تخلیه میشد که خود عملیات جداگانهیی بود، چون اگر خطایی سر میزد دشمن متوجه تحرکات نیروهای خودی میشد.
ضمنا باید دشمن را در جاهای دیگر فریب میدادیم، بنابراین عملیات دیگری همزمان با عملیات والفجر 8 از خرمشهر به جزیره امالرصاص در داخل خاک عراق پیشبینی شد که ارتش و سپاه با هم در آنجا عملیات انجام میدادند و اگر اینجا به مشکلی برخوردیم، از آن منطقه عملیات کنند.
در منطقه پیشبینی شده برای انجام عملیات نیز همزمان کار شناسایی شروع شد و در هور نیز کار گستردهیی برای ساخت جاده انجام گرفت که دشمن باید متوجه کارهای ما میشد، اما پنهانکاری و مدیریت نیروهای عملکننده مانع دید دشمن شد. در این فاصله، عملیات والفجر 9 هم در شمال غرب طرحریزی شد که در یک زمان کار شناسایی و حضور فرمانده در هر یک از کارها و پیشگیری از شنود دشمن کار فرماندهی و مدیریتی بزرگی میخواست.
اما کار شناسایی منطقه اروندرود انجام میشد وتیمهای شناسایی هر شب و روز، حرکات دشمن را زیر نظر داشتند.
* با جذر و مدهای شدید رودخانه اروند چگونه کنار آمدید؟
** محاسبه جزر و مد در شبهای مختلف که در شبهای مختلف تغییر میکرد، نیز با دقت انجام میشد، چون برخی اوقات ماه در شب14 پر بود و در برخی اوقات مثل اول ماه، کمتر اثر دارد. از طرف دیگر زمستان و فصل سرما بود و نیروهای عملکننده باید خود را با آب سرد و نیمههای شب همراه به محوطه باز و درختان بسیار به علاوه برخی جانوران موجود در داخل آب وفق میدادند؛ به علاوه تسلط شدید عراقیها بر روی اروند را هم باید به این مشکلات اضافه کنیم چون حرکت هر جنبدهیی را بر روی آب زیر نظر داشتند و کوچکترین اشتباه ممکن بود موقعیت عملیات را به خطر بیندازد.
* کار شناسایی منطقه عملیات والفجر8 چقدر زمان برد؟
** تیمهای متعددی شش ماه در منطقه کار میکردند. بدون اینکه دشمن متوجه شود، برای آماده کردن منطقه باید کار مهندسی میکردیم، چون به طرف اروند جاده نبود، منطقه هم شن نداشت و باید از شمال خوزستان حمل میشد و همه این اقدامات در حالی انجام گرفت که دستگاههای مهندسی بدون سر و صدا بدون اینکه گرد و خاک بلند کنند، کار میکردند و وقتی هم باران میبارید، به دلیل وضعیت منطقه، گلهای چسبنده درست میشد و دستگاههای مهندسی که با لاستیک کار میکردند، لیز میخوردند.
به غیر از اینها باید بیمارستان برای درمان مجروحان، موضعهای توپخانه برای پشتیبانی، استقرار چادرها، آشپزخانه و غیره هم انجام میگرفت. بعد از ساخت جاده باید تجهیزات و تغذیه باید منتقل میشد و تا ساعت10 شب هم نمیتوانستیم زیاد تردد کنیم و این کار زمانی باید انجام میشد که مردم هم متوجه و حساس نشوند که چه امکاناتی منتقل میشوند چون اگر متوجه میشدند این ستون بزرگ به کجا میرود، امکان داشت عاملان نفوذی به عملیات ضربه بزنند .یعنی باید همه این محدودیتها، کار هم به نحو احسن انجام میشد.
* با وجود این همه سختی چه عامل و انگیزهیی نیروها را به ادامه کار ترغیب میکرد؟
** انگیزه و علاقه عجیبی بود و نیروها با این دید نگاه میکردند که واقعا محرم است و همانگونه که امامحسین (ع) با کمترین امکانات در مقابل دشمن ایستادند و خم به ابرو نیاورند، نیروهای ما بدون ناراحتی از محدودیتها و مشکلات کارشان را انجام میدادند.
* آیا این محدودیتها شامل بخش لجستیک هم میشد؟
** بله. یکی از محدودیتهایی که باید انجام میشد، این بود که به راننده میگفتیم باید30تا 40 کلیومتر با چراغ خاموش حرکت کنید، آنها در ابتدا ترس داشتند. یادم نمیرود آن زمانی که از پشت دو کوهه (همین جادهیی که برای سد کرخه آسفالت شده است) به این جاده که میرسیدیم، به شهید عبادیان، مسوول لجستیک لشگر 27 محمدرسولالله(ص) تاکید داشتیم که باید30 تا 40 کیلومتر را باید با چراغ خاموش حرکت کنید و این در حالی بود که باید تریلی، اتوبوس و خودروهای کوچک هم با چراغ خاموش تردد میکردند، اما هر چه بود شهید عبادیان ساعت 12 شب ستون را راه می انداخت و برای انجام بهتر کار مثلا میگفت: اگر رانندگان چراغ روشن کنند نمره منفی میگیرند و بدین ترتیب رانندگان نیز عادت کردند و قرار بر این شد که از بین اهواز تا خرمشهر که اردوگاه شهید چمران را داشتیم، امکانات را از دو کوهه به اینجا و از اینجا به منطقه جنوب آبادان انتقال بدهیم.
شهید حاج سیدرضا دستواره که قائممقام لشگر 27 بود، من کنارش مینشستم و خودروهای دیگر پشت سر ما حرکت میکردند تا رانندگان دیگر فکر نکنند ما آنها را به مناطق خطرناک فرستادهایم، اما بعد از یکی دو بار رفت و آمد، خود رانندگان کارشان را انجام میدادند و هر وقت میرسیدیم، امکانات فورا تخلیه و استتار میشدند تا روز روشن مورد شناسایی هواپیماهای عراقی که برای عکسبردرای بر روی منطقه پرواز میکردند، قرار نگیرد و قبل از اذان صبح با همان چراغ خاموش باید از منطقه خارج میشدیم، اما باز هم بچهها احساس خستگی نمیکردند و در همان موقعیتها نماز شب هم میخواندند و این مهم باعث شد بچهها برای انجام کار دلگرمی داشته باشند و در کوتاهترین زمان، همه یگانها برای عملیات آماده شدند.
* چرا زمان آغاز عملیات والفجر هشت از شب 15 بهمن به 20 بهمن تغییر کرد؟
** قرار بود عملیات والفجر8، 15 بهمن انجام شود، اما به یکباره تغییر کرد، از طرف دیگر بچهها فشار میآوردند که چرا عملیات نمیشود و هر چند اعلام تاخیر پنج روزه آغاز عملیات باعث ناراحتی نیروها شد، اما این کار از روی حساب و کتاب انجام شده بود و علت تاخیر هم آن دقیق شدن بر روی آب اروند بود، چون عبور از رودخانه بویژه بحث پشتیبانی نیروها ابهاماتی داشت که باید قبل از آغاز عملیات برطرف میشد.
شب 18 بهمن 64 بود، همه فرماندهان و مهندسین جهاد و سپاه و فرمانده یگانها جمع شدند و محسن رضایی فرمانده وقت سپاه در این جمع گفت: فرض را بر این بگیریم که یگانها به ساحل دشمن رفته و فاو را هم گرفتند، حالا نیاز به پشتیبانی دارند، چگونه باید از آنها پشتیبانی بکنیم؟ در اینجا بعد از صحبتهای فراوان و نظرات مختلف ارایه شده، شهید مهندس پورشریف از جهاد سازندگی آذربایجان نظرات خوبی داد و دیگران هم نظر دادند.
* عملیات والفجر 8 دقیقا چه زمانی آغاز شد و نیروهای عملکننده در چه وضعیتی قرار داشتند؟
** دو شب بعد از این جلسه، عملیات والفجر8، 20بهمن ماه1364با رمز مبارک «یا فاطمهالزهرا(س)» آغاز شد. غواصها به آب زدند، با وجود کمبود قایق، همه با هم همکاری میکردند. دقیقا شب عملیات و بعد از ورود نیروها به آب اروند، باران گرفت، باران مثل شلاق بر روی آب اروند و روی درختان اصابت میکرد و همین امر باعث میشد حدود دو هزار و 500 غواص داخل آب اگر خطایی هم داشتند، نگهبانان عراقی به دلیل محدویت دید نمیتوانستند کاری انجام دهند، چون به هر حال باید جایی قرار میگرفتند که حداقل خیس نشوند و بارش باران در این موقعیت امداد غیبی محسوب میشد.
بدین ترتیب با عبور غواصان و نیروها بدون درگیری، ساعت10 شب که برای آغاز درگیری پیشبینی شده بود، محقق شد. صبح همان شب، لشگر25 کربلا و 17 علیبن ابیطالب(ع) درخواست کمک قایقی کردند و با وجود همه کمبودها، قایقها آماده و ارسال شدند و لشگرهای 27 محمدرسولالله، 8 «نجف»، 14«امام حسین» و « تیپ44 قمر بنیهاشم» هم در نوک پیکان درگیری قرار گرفتند تا پاتکهای عراق را خنثی کنند.
* عراقیها در ساعتهای اولیه عملیات چه وضعیت داشتند؟
** با اصل غافلگیری به کار گرفته شده، برخی عراقیها که مقاومت را غیرممکن دیدند، در باتلاقها پا به فرار گذاشتند و به این ترتیب هر یک از لشگرها جلوی دشمن صفآرایی میکردند و نهایتا در کوتاهترین زمان لشگر ثارالله یکی از پایگاههای موشکی و لشگر 27 محمد رسولالله(ص) دو پایگاه دیگر را به دست گرفتند و اهداف مشخص شده به تصرف درآمد.
* با توجه به وجود فاصله نسبتا زیاد مناطق تصرف شده با سواحل اروند، برای پشتیبانی مستمر نیروها چه اقداماتی انجام شده بود؟
** برای این منظور تعدادی از نیروها آموزشهای اولیه را برای جبران برخی کمبودها یاد گرفته بودند، مثلاً سلاحهای عراقی به غنیمت گرفته شده توسط همین نیروها علیه خود عراقیها استفاده میشد که همینطور هم شد. مثلا کمپرسی و تریلی غنیمت گرفته شده را به کار گرفتیم تا فاصله 15 کیلومتری ساحل تا خط مقدم را پوشش پشتیبانی کنند، چون در غیر این صورت مشکل ایجاد میشد و حتی توپهای ضد هوایی به غنیمت گرفته شده علیه دشمن به کار گرفته میشد و مثل عملیاتهای دیگر نابود نمیشدند.
همه این کارها با وجودی که خیلی سخت بود، اما نیروها آنقدر با صفا و علاقه کار میکردند که کاری بر زمین نمیماند. درست است که قایقهای بزرگ نداشتیم، اما با همین وسایل کم امکانات مورد نیاز نیروها جابهجا میشد.
و روزهای بعد از آغاز عملیات....
از صبح بعد همان شب آغاز عملیات، عراقیها مدام نیروهای ما را زیر آتش گرفته بودند و پاتکها هم شروع شد، آنها را خنثی کردیم، حملات هوایی و به همراه عملیات روانی هم شروع شد. مثلا با هواپیما و هلیکوپتر اعلامیه پخش میکردند که ما همه پلهای شما را زدیم، مثلا میگفتند: پل ایستگاه هفت و 12 را زدیم و شما اگر تسلیم شوید فلان امتیازات را به شما میدهیم و غیره.
پاتکهای سنگین عراق هر روز زیادتر میشد و چون تمام پیشبینیها صورت گرفته بود، نیروهای مهندسی پل متحرک ساختند، پلی که دشمن روی آب چیزی نمیدید، اما ما از امکانات را با همین پل متحرک منتقل میکردیم.
این پلها به صورتی بود که هواپیماهای عراقی وقتی عکس میگرفتند چیزی عایدشان نمیشد، در حالی که با سیم بوکسلی که این طرف و آن طرف ساحل تعبیه شده بود، با تریلی و غیره امکانات را منتقل میکردند . هر چند وقت میگرفت، اما حسن آن مخفی ماندن از دید دشمن بود.
بطور کلی عملیات فاو از یک زیبایی خاصی برخوردار بود؛ یعنی فکر، فرماندهی و مدیریت و بالاتر از همه، انگیزه الهی و ولایی، کار را پیش برد و نیروها با طمانینه کار را انجام میدادند. عراق از هوا و زمین پاتک میکرد و 71 شبانه روز جنگ و درگیری شدید جریان داشت.
برخی روزها شدت و نزدیکی درگیری آنقدر زیاد میشد که عراقیها حتی تا روز خاکریزها هم میآمدند و جنگ تن به تن میشد، اما بچهها مقاومت میکردند. عراق به غیر از بمبارانهای شدید شیمیایی و گلولههای شیمیایی که در جادههای امالقصر- فاو، بصره و جنگلهای خرما، مثلا با هواپیماهای غولپیکر، تیرآهن، در و پنجره اسقاطی را بر سر بچهها تخلیه میکردند.
از طرف دیگر، وضعیت بسیار حساس شده بود و بلافاصله که ما فاو را تصرف کردیم، سفیر ایران در کویت به امیر کویت گفته بود ما همسایه شدیم که امیرکویت تعجب کرده بود.
عراقیها هم که مدام با حفر کانال از طریق خور عبدالله میخواستند ما را دور بزنند . کار خطرناکی بود، چون عراقیها زمین را میکندند و جلو میآمدند. در این حال با پیشنهاد یکی از نیروها، از ابتکار پدران دو شهید برای کندن کانال استفاده کنیم. چون آنجا بولدورز به دلیل باتلاقیبودن نمیتوانست کار کند.
بالاخره طی 48 ساعت پدران دو شهید به همراه 18 نفر دیگر شروع به کار کردند، آنها شب اول طوری کندند که اگر در داخل کانالهای کنده شده قرار میگرفتیم، نمیتوانیم جلوی خود را ببینیم. در نتیجه پیشنهاد دادیم کمی عمق کانال را کاهش دهند. آنها از شبهای بعد با وجود گلولهباران منطقه مدام کار میکردند و بدین ترتیب کار احداث کانال زودتر از عراق تمام شد و نفس راحتی کشیدیم و همین کانال باعث شد از عراقیها در مقابل تانکهایشان تلفات بگیریم.
31 فروردین سال 65، عراق آخرین پاتک خود را اجرا کرد و ما از طریق همین کانال احداث شده و موانع مین، آنها را ناامید کردیم و فهمیدند که جایی برای ماندن نیست و اینجا باید از سردار شهید «سعید سلیمانی» مسئول عملیات و سردار شهید سعید مهتدی مسئول اطلاعات لشگر 27 محمد رسولالله(ص)، اسدالله پازوکی، جعفر تهرانی، جعفر جنگروی، (معاون دوم لشگر)، اصفهانی (فرمانده گردان) و غیره یاد کنیم که هر کدام از اینها زحمات بسیاری متحمل شدند.
* انجام عملیات والفجر 8 بر روی کاغذ حتی در نزد خوشبینترین فرماندهان جنگ هم قابل انجام نبود، چه عاملی باعث شد رزمندگان اسلام به این مهم دست یابند؟
** این عملیات از یک طرف بسیار زیبا و از طرف دیگر بسیار سنگین بود. فرماندهی و مدیریت آن زبانزد خاص و عام شد و اطاعتپذیری ایجاد شده، انگیزه الهی موجود در درون بچهها و در الگو قرار دادن عاشورا و امامحسین(ع) نهایتا این عملیات را با صددرصد موفقیت به نتیجه رساند و تبدیل به یک عملیات به یاد ماندنی شد. مصداق این ادعا این است که حتی ارتشهای بزرگ دنیا هم در عبور از رودخانه مشکل دارند، اما در نهایت پل بعثت که بر روی اروند احداث شد، توانایی ما را در کار مهندسی به دنیا نشان داد.
* عملیات والفجر 8 از بعد خارجی چه دستاوردهایی نصیب کشورمان کرد؟
** این عملیات برگ زرینی در تاریخ کشور به ثبت رساند. در بعد خارجی هم وحشتی در دل استکبار ایجاد کرد، چون خیال میکردند ایران دیگر توان انجام عملیات را ندارد، چون آنها به زمین منطقه آشنا بودند و فهمیده بودند ایران چه کار بزرگی انجام داده است و این امر باعث شد که کشورهای منطقه نیز قدرت ایران را بیشتر درک کنند و این را هم بفهمند که ایران با آنها کاری ندارد، بلکه میخواهد تجاوزگر را تنبیه کند و امکاناتی مثل ماهواره، هواپیمای آواکس و غیره دشمن نتوانست متوجه کار نیروهای ایرانی شود، هر چند اینها هم مزیتهایی دارند، اما آنها هم در حد خود میتوانند موثر باشند، ولی با درایت و تدبیر میتوان اثرات این تکنولوژی بسیار پیشرفته را خنثی کرد و این کار در عملیات والفجر 8 بخوبی ثابت شد.
عملیات والفجر 8 با کمترین تلفات انجام شد، دشمن از نظر هوایی تلاش میکرد به نیروهای ایرانی خسارت بزند، اما پدافند هوایی و هواپیماهای نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران حدود 70 فروند هواپیمای عراقی را ساقط کردند و تحقق این امر مهم جز با انگیزه والا، اخلاص، صفا و صمیمیت، ابتکار و تدبیر رزمندگان و فرماندهان میسر نبود.
* به هرحال دوران دفاع مقدس با همه فراز و نشیبها به پایان رسید و حالا این سوال مطرح است که تفکر رزمندگان که برگرفته از تفکر حضرت امامخمینی(ره) بود چقدر به نسل کنونی منتقل شده است؟
** این تفکر شاید صددرصد منتقل نشده اما تا حدی صورت گرفته است؛ هر چند راضی نیستیم، اما با حرف نمیشود. انتقال فرهنگ با عمل صالح فرماندهان و رزمندگان صورت میگیرد، ما که به آن صورت نتوانستیم اما شهادت بعضی از فرماندهان، مسئولان جنگ و جانبازان، بیشتر اثرگذار بوده است، چون انسان فداکار همواره مورد توجه مردم قرار دارد. البته تاکتیک جنگ شدنیتر است اما به نظر من 10 تا 20 درصد فرهنگ جنگ منتقل شده است و اگر کامل میشد وضعیت به مراتب بهتر از این بود. چون آنجا، گذشت، ایثار و فداکاری بسیاری زیاد بود و اگر کسی دنبال مسئولیت میرفت خودش نمیرفت، بلکه واگذار میشد؛ چون آنجا جز سختی، شهید یا مجروح شدن نداشت.
آنجا در اصل به معنای واقعی شایستهسالاری در جنگ حاکم بود و مدیری که مسئولیت به دست میگرفت، شایسته بود. مثل احمد کاظمی. اگر او شایسته نبود نه تنها در جنگ بلکه بعد از آن هم موثر واقع نمیشد، اما همه دیدند که این شهید چه فداکاریهایی از خود نشان داد و جز فداکاری و گذشت چیزی در ذهنش نبود و همه اینها را در ائمه معصومین(ع) میبینیم.
فرهنگ جبهه زمانی میتواند نهادینه و اثرگذار شود و جایگزین فرهنگ زیادهخواهی شود که مسئولان ما این گونه عمل کنند و بیشتر مسئولان ما همین طوری هستند. یعنی عمل صالح، محبت، دوست داشتن همدیگر و دوری از تکبر، از عواملی است که در دفاع مقدس وجود داشت؛ به علاوه اگر معنویت و اینها نبود؛ امکاناتی نیز نداشتیم، چون اگر تنها به امکانات متکی بودیم و خودمان را با دشمن مقایسه میکردیم، باید همان اول تسلیم میشدیم.
* چه باید کرد؟
** فرهنگ ایثار و شهادت را با راههای مختلفی چون نشان دادن مناطق عملیاتی، گفتار، رفتار و تجارب رزمندگان میتوان انتقال داد. کشور نیازمند نهادینه کردن فرهنگ ایثار و شهادت است و در صورت تحقق این امر، بیشتر مشکلات حل می شود یا کاهش مییابد.