تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱۳۸۷ - ۰۹:۰۹  ، 
کد خبر : ۵۲۹۰۶

حکومت خاخامها در معرض فروپاشی

اشاره: بمناسبت پنجاه و چهارمین سال ایجاد کیان صهیونیستی « احمد معمر» در مطلب بسیار مفصلی با عنوان « پایان دولت یهود » که طی چهار روز در روزنامه مصری « الاحرار » به چاپ رسید , به بررسی چگونگی تشکیل و تاریخچه , عوامل قوت و ضعف , نقش ارتش و خاخام ها و سرانجام دولت یهود پرداخته و با مقایسه فروپاشی امپراتوری صلیبی با وضعیت صهیونیستها در فلسطین می نویسد : مطالعه تاریخ و واقعیتهای موجود , پاسخگوی این سئوالات خواهد بود که پایان و سرانجام دولت عبری چیست و چگونه خاخام ها و ژنرالهائی که بر این کشور حکومت می کنند , خود سبب فروپاشی آن خواهند شد با هم مطلب را پی می گیریم :

حقد و کینه خاخام های یهودی , سوخت تانکهای اسرائیلی که مسیر را برای ورود یهودیان آواره در جهان جهت استقرار در فلسطین آماده می کردند. فراهم می نمود و اموال یهودیان در نقاط مختلف جهان و بوقهای تبلیغی ایشان که خرافه های کوره های آدم سوزی نازیها و فشارهای وارده بر ملت یهود در طول تاریخ را ترویج می کردند. با بهره گیری از پشتیبانی دول بزرگ و چشم داشتهای ایشان در خاورمیانه و نیز پراکندگی اعراب و اختلافات آنها , همه و همه باعث ایجاد این کابوس صهیونیستی در منطقه شد.
اما وضعیت آینده خیلی تاریک و نگران کننده نیست , چرا که اسرائیل بعنوان دولت خاخام ها و ژنرالها , علیرغم پیروزیهائی که بر اعراب داشته , نتوانسته است امنیت را برای شهروندانش تامین نماید و توافقات صلحی که با برخی کشورهای عرب منعقد کرده است , نتوانسته است عزلت این کشور را بشکند و نه زرادخانه های سلاحش , برایش امنیت آورده و نه عادی سازی روابط با برخی کشورها , کراهت مردم را نسبت به آن کاهش داده است .
تاریخ سیاه یهود , بر شمارش معکوس سقوط این کیان تاکید می کند و تاریخ برخورد فلسطین با اشغالگران , به همین نتیجه اشاره می نماید چرا که اشغال فلسطین توسط صلیبی ها از نظر دلائل و شرایط استمرار و میزان قدرت , با اشغال این کشور توسط اسرائیل خیلی تفاوت نمی کند و تاریخ بار دیگر تکرار خواهد شد و هیچ فرقی میان اکاذیب و دروغهای پاپ در قرون وسطی جهت تحریک بر اشغال فلسطین و خرافه های خاخام های فعلی در پشتیبانی از وجود حاکمیت صهیونیستی در فلسطین وجود ندارد.
نویسنده سپس به مقایسه میان حرکت صلیبی و حرکت صهیونیستی می پردازد و می نویسد :
اسرائیل در طول 50 سال (از زمان تاسیس تا سال 1377 ) توانست تعداد جمعیتش را حدود 10 برابر افزایش دهد و از 650 هزار به 5,7 میلیون نفر برساند. همچنین این رژیم توانست انقلاب صنعتی را پشت سر گذاشته و کشور را به پیشرفتهائی برساند و از جمله اینکه سطح زندگی در این کشور به حدود کشورهای اروپای غربی رسیده و در حال حاضر میزان درآمد مردمی از 16500 دلار در سال کمتر نیست و تولید سالانه این کشور در سال 1375 به حدود 95 میلیارد دلار رسید . نسبت رشد اقتصادی (تا قبل از شروع انتفاضه ) 4,4 درصد در سال بود و تجارت و ساخت سلاح منبع اصلی درآمد این کشور و پس از آن تراش و صدور الماس دیگر منبع درآمد این کشور می باشد.
اما با این حال آیا هدف نهایی حرکت صهیونیستی , تکمیل شده و به آن دست یافته است بالطبع پاسخ این سئوال منفی است و در مورد آینده اسرائیل هم که آیا در همین مسیر پیشرفت قرار خواهد داشت . نمیتوان اعلام نظر کرد چرا که در همین منطقه جغرافیائی که توسط اسرائیلی ها , اشغال شده در قرن 12 میلادی پادشاهی بیت المقدس لاتینی که توسط صلیبی ها ایجاد شده بود , فروپاشید و از میان رفت و الان هم هیچ تضمینی بر اینکه دولت اسرائیل علیرغم تمامی بنیه های قدرت و حیات که از آن بهره میبرد , بتواند تا صدمین سال تاسیسش یعنی 1427 دوام بیاورد , وجود ندارد .
برخی شباهتها میان حرکت صلیبی و حرکت صهیونیستی :
هدف نهائی دو حرکت , حمله نظامی به سرزمین « غریبه ای » بود که در اختیار « دشمنان » است و وقتی صلیبی ها در سال 1099 (478 ) بر بیت المقدس تسلط یافتند , هدف آنها ایجاد یک پادشاهی اتحادیه ای با قدرت , براساس نمونه های موجود در اروپای آن روز بود که در طول زمان , این پادشاهی و حکومت به مثابه یک واحد استعماری زیر مجموعه دولت مادر درآمد که آن دولت مادر را بعنوان مخزنی از سلاح و ارتش به خدمت خود درآورد. همانند رابطه ای که الان اسرائیل با آمریکا دارد و یهودیانی که در ابتدا بصورت انفرادی یا گروههای کوچک وارد فلسطین می شدند , تنها پشتیبانشان , کمکی بود که از مجموعه های یهودی ذینفوذ در کشورهای غربی دریافت می کردند و این دولتها و آمریکا درست همان نقشی را بازی می کنند که اروپا در قرون وسطی نسبت به صلیبی ها بازی می کرد.
تشابه دیگر دو حرکت , از موضوع دین برمی خیزد که وقتی در سال 1095 (474 ) پاپ اوربان دوم , کشورهای اروپائی را به جنگ صلیبی تشویق و تحریک می کرد , هدف این جنگ را آزادی بیت المقدس جهت قدرت و امکان حجاج مسیحی برای زیارت مقدسات مسیحی توجیه می کرد که البته اهداف ثانوی اقتصادی و سیاسی هم داشت و وقتی در اواخر قرن 19 , یهودیان هم به فکر اشغال فلسطین افتادند , در اهداف خودشان هدف استعماری مشابهی داشتند گرچه دین تنها عامل در این طرح نبود و اکثر رهبران اسرائیلی , الحاد خود را ابراز می کردند ولی ناگزیر جهت کسب آرای رای دهندگان , نسبت به امور ظاهری دینی التزام نشان می دادند.
از دیگر جوانب تشابه میان تجربه صلیبی و صهیونیستی , ارتباط آنها با شرائط اقلیمی و منطقه ای میباشد که این شرائط باعث اشغال نسبتا آسان فلسطین گردید که از جمله این شرائط ضعف « احساس ملی » در میان سکنه اصلی منطقه و نیز انقسامات و تفکیکهای موجود در میان نیروهای منطقه ای مجاور فلسطین بود. در مرحله اول اشغال یعنی در قرون وسطی هیچ احساس ملی در میان فلسطینی ها وجود نداشت چرا که فلسطین جزئی از امپراتوری سلجوقی ترکی محسوب می شد و سلجوقی ها در جنگ آشکار و پنهان با تمامی دول مجاور بخصوص فاطمی ها در مصر بودند. همزمان قاهره و بغداد بر سر حاکمیت جهان اسلام با هم در نزاع بودند , ضمن اینکه درگیریهای کشنده ای میان پادشاهان سلجوقی وجود داشت .
در ابتدای قرن بیستم نیز فلسطین زیر اشغال عثمانی ترکی , سپس اشغال انگلیس قرار داشت . در این مرحله شاهد ظهور احساسات ملی گرایانه فلسطینی هستیم ولی این توجهات ملی متمرکز در خانواده های بزرگ مثل آل حسینی و خانواده نشاشیبی بود که سران این خانواده ها هم در حال رقابت جهت بدست آوردن امکانات جهاد علیه طرح استعماری صهیونیستی و طرفداری علنی انگلیس از یهود بودند و لذا هماهنگی لازم جهت برخورد با طرحهای صهیونیستی وجود نداشت بخصوص اینکه کشورهای مجاور هم وارد سیاستهای اقتصادی برخاسته از مصالح خود شدند و هر کدام سعی داشتند سهم بیشتری از فلسطین جهت کشورهایشان بدست آورند.
شباهت دیگر در پایان و نهایت این دو حرکت است : حرکت صلیبی در ابتدا توانست با نیروی نظامی خود بر همسایگان چیره شود و سومین پادشاه صلیبی , دولتی را تشکیل داد که مرزهایش بطول نوار ساحلی مدیترانه از جنوب تا غزه و تا انطاکیه در شمال و اطراف منطقه آوسا در شرق ترکیه فعلی را شامل می شد . اسرائیل هم بدنبال جنگ 1967 (1346 ) توانست سرزمینهایش را از کانال سوئز در جنوب تا ارتفاعات جولان در شمال و مرز اردن در شرق و مدیترانه در غرب گسترش دهد.
اما اضمحلال و فروپاشی پادشاهی صلیبی در سال 1144 میلادی (923 ) یا بعد از گذشت 45 سال از شکل گیری اش با سقوط منطقه « اوسا » در شمال بیت المقدس آغاز شد و بعبارت امروزین آزادی « آوسا » آغازی بر پایان این حکومت بود و این سوال مطرح است که آیا عقب نشینی اسرائیل از جنوب لبنان (که در شمال اسرائیل واقع شده است ) اشاره ای به نزدیکی فروپاشی اسرائیل نیست بعلاوه اینکه مواضعی از طرفداران اسرائیل دیده می شود که شاید تا بیست سال پیش اتخاذ چنین مواضعی محال به نظر می رسید مثل مواضع اتحادیه اروپا در تائید برپائی دولت فلسطین در کرانه غربی و نوار غزه .
تاریخ فلسطین و سرنوشت یهودیان
یهودیان در طول تاریخ در فلسطین , جز با ایجاد فتنه و جنگ در میان همسایگانشان , آرامش و استقرار نداشتند. در چندین قرن پیش « بخت النصر » پادشاه بابل ایشان را از فلسطین بیرون راند و به عراق کوچ داد تا زمانی که کورش پادشاه ایرانی , مجددا به ایشان اجازه بازگشت به فلسطین را داد ولی وجود آنها در فلسطین مرتبط با درگیریهای خشونت باری بود که میان کاهنان و پادشاهان روی می داد و از همان ابتدا فلسطین , معبری جوهری و اساسی برای درگیری نیروهای جهانی در آن زمان مثل مصر در جنوب غربی , پادشاهان آسیای صغری در شمال و آشوریها و بابلی ها از شرق و ملتهای مدیترانه و یونان قدیم از غرب بود و لذا از قرن 5 قبل از میلاد تا حدود هزار سال , این پادشاهان جهت دستیابی و استیلا بر این سرزمین با هم در حال نبرد بودند و دولتهای کوچکی که در فلسطین تشکیل می شد , توان و یارای مقابله با آنها را نداشتند و در آن شرائط برای این دولتهای کوچک فلسطینی , بهره برداری از استقلال ممکن نبود مگر در مایه ضعف قدرتهای بزرگ همسایه با ایجاد درگیری و جنگ در میان ایشان و این قدرتها هر وقت فرصت پیدا می کردند , دولتهای یهودی تشکیل شده در فلسطین را از میان می بردند.
بهرحال پس از مرگ « سلیمان نبی » مشهورترین و بزرگترین پادشاه یهود در 928 قبل از میلاد , مملکت فلسطین به دو بخش تقسیم شد : مملکت اسرائیل در شمال فلسطین و مملکت یهودا در جنوب . پادشاهی اسرائیل بمدت 200 سال ادامه یافت تا اینکه در سال 722 قبل از میلاد توسط آشوریها از میان رفت در حالیکه مملکت یهودا 350 سال استمرار یافت تا اینکه در سال 586 قبل از میلاد بابلی ها بر اورشلیم (قدس ) مسلط شدند و یهودیان این منطقه را به عراق کوچ دادند که مرحله شروع بدبختی و آوارگی ایشان شد که بیش از 2000 سال طول کشید .
در طول قرون و زمان , پادشاهان زیادی بر این منطقه یعنی فلسطین حکم راندند . در قرن 5 قبل از میلاد , فارس ها بر بابلی ها پیروز شده و به یهودیان اجازه بازگشت به فلسطین را دادند. بعد از اینکه اسکندر , ملوک فارس را شکست داد , حاکمیت فلسطین بدست پادشاهان مصر یعنی « بطالمه » , جانشینان اسکندر افتاد. با ایجاد درگیری میان بطالمه و سلوکیین پادشاهان سوریه قدیم که خود نیز از وارثین اسکندر بودند , فلسطین را از دست بطالمه خارج و در سال 141 قبل از میلاد یهودیان توانستند یک دولت کوچک تحت اشراف سلوکیین ایجاد کنند . تا اینکه در سال 63 قبل از میلاد رومی ها بر فلسطین تسلط پیدا کردند و بدنبال آن درگیری میان یهود و رومانی ها آغاز شد که بالطبع توان یهودیان به اندازه قدرت رومی ها نبود . در سال 70 میلادی رومی ها اورشلیم را محاصره و بر آن مسلط شده و تمامی آن از جمله هیدل دوم را منهدم کردند. در طول تاریخ بر اهمیت فلسطین بخاطر موقعیت ممتاز نظامی بعلاوه راه تجاری میان شرق و غرب و حدفاصل میان اقیانوس هند و منطقه آسیای وسطی , افزوده شده است .
بعد از رومی ها , بیزانطی ها بر فلسطین مسلط شده و سپس در سال 638 میلادی , فلسطین بدست مسلمانان افتاد و از آن زمان , جز فاصله سالهای 1094 تا 1187 یعنی جنگهای صلیبی , فلسطین در اختیار مسلمین بوده است . ابتدا در اختیار خلفای اموی بود سپس عباسی ها و بعد سلجوقی ها و ایوبی ها و سرانجام ممالیک , تا اینکه در 1517 میلادی (896 ) توسط عثمانی ها تصرف شد و به مدت 4 قرن در سیطره کامل ترکها بود . امپراتوری عثمانی بدنبال جنگ جهانی اول از هم فروپاشید و بموجب قطعنامه سازمان ملل در سال 1920 (1299 ) فلسطین تحت اشراف انگلیس درآمد و این سیطره تا سال 1948 (1327 ) یعنی سال اعلام موجودیت دولت اسرائیل ادامه یافت .
مراحل رشد و توسعه یهود :
با انتشار دیانت مسیحیت در اکثر مناطق ساحلی مدیترانه , یهودیان بعنوان قاتلان حضرت مسیح مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند و مجبور به پذیرش مسیحیت می شدند و در طول این زمان , یهود , جز در زمان حکومت مسلمین , روی آرامش بخود ندید و در این میان توانستند گذشته خود را زنده کنند و عبادات خود را انجام دهند.
البته دلائل فشار بر یهود فقط امور مذهبی نبود بلکه غرق شدن آنها در تجارت و بخصوص مسئله ربا باعث شده بود دیگران به این چشم به آنها نگاه کنند که سعی در ثروتمند شدن به حساب دیگر ملل دارند.
در قرن 19 یهودیان به سمت پیوستن به حرکات کمونیستی و اشتراکی کشیده شدند و علت اساسی آنهم حالت « الحادی و بی دینی » این مکاتب بود بعلاوه اینکه اکثر موسسین تفکر کمونیستی یهودی بودند.
از سوی دیگر دلائل اقتصادی و قومی هم از عللی بود که هیتلر را به انتقام از یهود در آلمان و شرق اروپا تشویق می کرد.
البته از مدتها قبل حرکت صهیونیستی به رهبری « تئودور هرتزل » که یک یهودی ملحد بود , آغاز شده بود (1904 ـ 1860 ) و او بر این عقیده بود که آزادی یهود منحصر در ایجاد یک دولت خاص برای ایشان در اراضی فلسطین است که انگلیس و فرانسه هم با توجه به اهداف خودشان , از این اندیشه استقبال کردند و دول اروپائی هم که بدین طریق از یهودیان بعنوان یک اقلیت مزاحم و توطئه گر رها می شدند , با آن موافق بودند. این در زمانی بود که اموال یهودیان حاصل از تجارت و ربا نقش تاثیرگذاری بر سیاستمداران اروپائی داشت و یهودیان از فرصت جنگ اول جهانی برای دادن وامهای کلان به فرانسه و انگلیس بهره گرفتند.
در ابتدا حرکت صهیونیستی با واکنش شدیدی از سوی خاخامهای طرفدار سیاست روبرو شد و آنها معتقد بودند دعوت به بازگشت به سرزمین موعود , بدعتی است که به کفر می انجامد چرا که به گمان ایشان مملکت یهود جز بعد از بازگشت عیسی مسیح به زمین برپا نخواهد شد. ضمن اینکه برخی کمونیستها هم با این عقیده صهیونیستی مخالفت می کردند چرا که خواهان برپائی یک دولت جهانی بودند که به ادعای آنها این دولت هیچ مفهوم نژادی یا طبقاتی را نمی پذیرد.
رژیم صهیونیستی با بهره گیری از حمایت دولتهای بزرگ و چشم داشتهای آنها در خاورمیانه و نیز پراکندگی اعراب و مسلمانان در قلب جهان اسلام بوجود آمده است.
اسرائیل بعنوان دولت خاخام ها و ژنرال ها , علیرغم پیروزیهایی که در جنگهای مختلف علیه اعراب داشته , هنوز نتوانسته است امنیت را برای شهروندانش تامین نماید.
تاریخ سیاه صهیونیسم بر شمارش معکوس سقوط کیان اسرائیل تاکید می کند و همانطور که صلیبی ها پس از مدتی اشغال مجبور به ترک فلسطین شدند , اسرائیل نیز ناچار به ترک این کشور خواهد بود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات