صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱۳۸۷ - ۱۱:۳۴  ، 
کد خبر : ۵۶۴۲۵

جایگاه و اختیارات رئیس جمهور آمریکا/ ترجمه ابوذر گوهری مقدم


بصیرت: رئیس جمهوری جدید آمریکا کمتر از 10 روز دیگر انتخاب می شود؛ انتخابی که نه تنها برای آمریکایی ها بلکه برای بسیاری از مردم جهان نیز مهم، مورد توجه و حائز اهمیت است.رئیس جمهور آمریکا از بسیاری جنبه ها رئیس است؛ رئیس کشور، رئیس حزب، فرمانده کل نیروهای مسلح، رئیس هیات دولت و طراح اصلی لایحه های پیشنهادی. او همچنین، تجلی قدرت و اقتدار ملت آمریکا است. مسوولیت نهایی امور خارجی و اکثر امور داخلی ایالات متحده به مدت چهار سال یا بیشتر بر دوش این شخص منحصربه فرد است، اما دقیقاً رئیس جمهور چه مقدار قدرتمند است؟ اختیارات او برای انجام کامل وظایف سیاسی اش چیست؟ محدودیت های قدرت او کدامند؟
به طور قطع، اینکه ماهیت ریاست جمهوری در هر زمان تا حد زیادی بسته به شخصیت رئیس جمهور وقت است، امری صحیح است. به سخن دیگر، مردان بزرگ روسای جمهور بزرگی می شوند. گرچه امکان دارد شخصیت رئیس جمهور تاثیر قابل ملاحظه ای بر روند روزانه سیاستگذاری ایجاد کند، اما محدودیت های نهادی واقعی درباره او وجود دارد: اموری که می تواند و اموری که نمی تواند انجام دهد، به علاوه اموری که نمی تواند از انجام آن شانه خالی کند. در شرایطی خاص یک رئیس جمهور می تواند کشور را در مسیر جدیدی قرار دهد، سیاست جدید اقتصادی اتخاذ کند، سبب جهت گیری جدید در سیاست خارجی شود و تغییرات عظیم اجتماعی را بنیان نهد، اما او همیشه در معرض محدودیت های واقعی نهادی و سیاسی قرار دارد.
برای ارزیابی قدرت رئیس جمهور، باید به مقام ریاست جمهوری از زوایای گوناگونی از جمله با توجه به مسائل داخلی و خارجی و در نظر گرفتن روابطش با کابینه، دیگر مشاوران، کنگره، نظام حزبی، گروه های فشار و دادگاه ها نگریست. فعالیت رئیس جمهور بین دو سر طیف متغیر است؛ از یک سو، اعمال قدرت شگفت انگیزی که شخصی است و به نظر می رسد بدون نظارت صورت می گیرد و از سویی دیگر با نظارت تعداد قابل ملاحظه ای از ناظران.قانون اساسی، مانند دیگر موارد، با عبارت هایی بسیار کلی به رئیس جمهور اختیاراتی اعطا کرده است. مهم ترین ماده قانون اساسی در این رابطه اذعان می دارد: «قدرت اجرایی به رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا تفویض می شود.» محتوا و معنای این جمله صریح، از سال 1789 توسط مجموعه ای از اقدامات به وسیله تصمیمات دادگاه عالی تکمیل شد. با این حال، قانون اساسی نقش بالاترین مقام اجرایی را افزایش داده است. او همچنین، فرمانده کل ارتش و نیروی دریایی ایالات متحده و نیروی مقاومت ملی ایالات مختلف، در زمان فراخوانی آنها به خدمت سربازی ایالات متحده است. او می تواند نظر کتبی مقامات عالی رتبه هر یک از دستگاه های اجرایی را جویا شود، همچنین حق تعلیق مجازات یا عفو افراد در موارد مختلف قوانین ایالات متحده، جز در مورد اعلام مجرم علیه مقامات دولتی، به وی اعطا شده است. اختیارات مهم دیگری که به رئیس جمهور واگذار شده، اختیار امضای معاهدات مشروط به تصویب اکثریت دوسوم سنا و نصب سفیران و دیگر نمایندگان دیپلماتیک و کنسول ها، قضات دیوان عالی ایالات متحده، مشروط به تایید سناست. با وجود این، کنگره می تواند به نحوی که شایسته بداند به رئیس جمهور اجازه دهد به تنهایی عمل کرده و مقامات رده پایین را طبق تشخیص خود منصوب کند، امروزه تعداد زیادی از انتصابات مقامات به این شکل صورت می گیرد.
براساس نظر بنیانگذاران درباره تفکیک قوا، رئیس جمهور هیچ نقش مثبتی در فرآیند قانونگذاری ندارد و تنها وظیفه ارائه اطلاعات درباره وضعیت اتحادیه ایالات را به کنگره عهده دار است و همچنین قوانینی را که مدنظر کنگره بوده و او آنها را ضروری می پندارد، به کنگره پیشنهاد می کند. او می تواند هر دو مجلس کنگره را برای جلسه اضطراری فراخواند و نیز می تواند در صورت بروز اختلاف در مورد دوره فترت آنها را تعطیل کند (مورد آخر تاکنون اتفاق نیفتاده است). او قدرت انحلال کنگره را ندارد، در حالی که چنین اقدامی در نظام پارلمانی آخرین ابزار تنبیهی به شمار می آید.
به او جهت نظارت بر قانونگذاری حق وتوی قوانین اعطا شده است که کنگره می تواند وتوی او را با رای اکثریت دوسوم هر دو مجلس کنگره لغو کند.
بنیانگذاران آمریکا مسلماً با اعطای چنین اختیاراتی در سال 1787 قصد نداشتند شاخص ترین مقام ریاست جمهوری در قرن بیستم را به وجود آورند. بسیاری از آنها رئیس جمهوری را یک مقام اجرایی صرف که صادقانه فرمان های قوه مقننه را اجرا می کند، در نظر داشتند. دیگران رئیس جمهور قدرتمندتری می خواستند که قادر به نظارت بر تمایلات خطرناک دموکراتیک قوه مقننه باشد، ولی هیچ کدام پیش بینی نمی کردند رئیس جمهور در سیاست هایی پیشگام شود و همه ابزارهای قانونی و سیاسی تحت اختیار خود را جهت پیشبرد آن سیاست ها به کار گیرد و کشور را به سمتی که خود مطلوب می داند، هدایت کند. برخی از روسای جمهور مدرن مثل رئیس جمهوری تفت (Taft) بر برداشتی ضعیف از کارکردهای رئیس جمهور تمایل داشتند، اما تغییر نوع قدرت اعمالی رئیس جمهور توسط تئودور روزولت، وودرو ویلسون و فراتر از همه فرانکلین روزولت واکنشی در برابر خواسته هایی بود که از دولت ها در قرن بیستم انتظار می رفت و قابل انکار نیز نبود.
منبع:کتاب سیاست در ایالات متحده آمریکا

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات