تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱۳۸۷ - ۱۱:۳۶  ، 
کد خبر : ۶۳۹۸۰
دکتر سعید نوری از شاهدان عینی حماسه 17 شهریور:

علامه نوری اعلام کرد جامعه به کمتر از تشکیل حکومت اسلامی رضایت نمی‌دهد

سیدمهدی میرتبار مقدمه: در ایام سالگرد هفدهم شهریور هستیم که در آن هزاران انسان بی دفاع، مرد و زن، پیر و جوان و... مظلومانه به دست جلا دان خون آشام طاغوت در خاک و خون غلطیدند. چرا؟ مگر چه گناهی مرتکب شده بودند که بدون هیچ گونه محکمه و محاکمه ای این طور وحشیانه از پای در بیایند که قلمها از نوشتن آن قاصر و زبانها از گفتن آن شرم دارد آیا آنان جز دفاع از ارزشهای والا ی اسلا می و انسانی و دفاع از حقوق حقه ملت منظور دیگری داشتند؟! بی شک حماسه خونین 17 شهریور عظیم ترین قیامی بود که بعد از 15 خرداد 42 در تاریخ معاصر ایران به وقوع پیوست و در واقع می توان گفت نهالی که با خون شهیدان 15 خرداد کاشته شده بود در 17 شهریور با خون شهیدان به بارنشست و انقلا ب اسلا می را به ایران هدیه داد از خود گذشتگانی که حتی پیکرهای مطهر آنان به خانواده های شان بازنگشت، غریبانه ومظلومانه در اماکن نامعلومی از سوی حکام سنگدل وقت در گورهای دسته جمعی مدفون شد و یا به گفته شاهدان عینی آن روز بسیاری از بدنهای نیمه جان مجاهدان، نیز وحشیانه زنده به گور گردید. رژیم پهلوی فکر می کرد با این عمل که به دستور و مساعدت های بی دریغ و مستقیم اربابانش صورت گرفت، خط بطلا نی براعمال حق طلبانه ملت ایران می کشد و لیکن خود دید که با این حماسه، طومار حیات و زندگانی و عیش و نوش طاغوت نابود و از هم گسیخته شد و به بیش از قرنها ظلم و ستم پایان داد. اکنون که این مطالب را می نویسم، چند ماهی است که مجاهد و قائد عظیم الشان حماسه 17 شهریور، حضرت آیت الله علا مه نوری- قدس سره- سر به سینه تراب سپرده وبه ملکوت اعلی پیوسته و در ملا »اعلی با مولیان طاهر ین و شاگردان و یاران و ارادتمندان شهیدش همنشین شد. این عبد ممتحن خدا و این زاهد صالح پارسا توانست فشار ها و شکنجه های بی پایانی که رژیم پهلوی بر بدنش وارد می کرد به جان خریده و تحمل کند ولیکن نتوانست علی رغم این همه صبوری، جنایات رژیم را در جمعه سیاه که ملت مسلمان و بی دفاع تهران وارد شد تحمل کرده و به بوته فراموشی سپارد، تا آن جا که حتی بعد از سالیان دراز وقتی به یاد چنین روزی می افتد اشک در چشمان بصیرش جمع شده و قلب نازنین اش آزرده خاطر می گشت. آن مجاهد فقیه تا این که در ظهر عاشورای 86 میهمان ارباب و مولا یش امام حسین(ع) شد و همه دوستان وارادتمندان را به سوگی ابدی نشاند، خوشا به سعادتش که چنان زیست و چنین رفت، یادش گرامی و راهش پررهرو باد. گرچه امسال به علت فقدان جانسوز آن حضرت نتوانستیم همانند سالهای قبل به محضرش شتافته و از ایشان کسب فیض نمائیم، ولیکن با حضور خلف صالح و اندیشمندش، حضرت حجت السلا م و المسلمین دکتر سعید نوری که او نیز از شاهدان عینی و کم نظیر 17 شهریور بوده و گفته ها و ناگفته های زیادی در این خصوص دارند فرصتی دوباره یافته و با او به گفت و گو می نشینیم، از قلم نماند که ایشان علا وه برتحصیلا ت حوزوی، دارای تحصیلا ت عالی در رشته های فنی و زبان و ادبیات خاور دور و نویسنده کتاب تحقیقی لغات دو جلد قرآن مجید بوده و ضمن تحقیق و پژوهش، دوره های عالی مختلف فنی و تخصصی را نیز در دیگر کشورها طی نمودند که به خاطر خاموش نشدن چراغ زحمات طاقت فرسای پدری که تمامی سعی و تلا شش، در راه ترویج دین مبین اسلا م و انقلا ب و... بود اینک در لباس سربازی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در دفتر و حسینیه و مجمع مطالعات و تحقیقات اسلا می علا مه نوری، حضور داشته و به انجام وظیفه مشغول می باشند. حال سخن کوتاه نموده و به مصاحبه با این اندیشمند متعهد می پردازیم:

* جناب آقای دکتر سعید نوری! با تشکر از این که وقتتان را به ما اختصاص دادید به عنوان اولین سوال بفرمایید بعد از قیام عظیم 15 خرداد 42، گر چه مبارزات و قیام هایی هم صورت گرفت ولیکن هیچ کدام به اندازه 17 شهریور نبودند، چرا این حادثه زودتر روی نداد؟ ریشه های این حماسه در کجا بود و چه چیزی باعث ترغیب مردم به حضور در میدان ژاله گردید؟
** بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. با نام و یاد خدای سبحان و درود به روح و روان پاک شهدای انقلا ب اسلا می به خصوص شهدای روز هفدهم شهریور 57 که حقیقتا نقطه عطفی در مسیر حرکت عظیم و تلا طم انقلا ب اسلا می و پیروزی آن در بهمن 57 به شمار می رود و تشکر از شما عزیزان از روزنامه وزین «مردم سالاری» تشریف آورید تا یاد و خاطره آن روز که به فرموده رهبر فقید انقلا ب اسلا می «یوم الله 17 شهریور» است را زنده نگه داریم.
به دنبال و در مسیر تشدید فعالیت های ضد رژیم شاه توسط گروه های سیاسی مخالف رژیم که در داخل مجبور بودند، در استتار وزیر پرده فعالیت نمایند و جمعی از هر یک از گروه های مختلف نیز در زندان و شکنجه گاه های ساواک گرفتار بودند و همچنین فعالیت های زیر پرده جمعی از وعاظ و علمای بنام و پیشگامان مبارزه از صنف و سلسله روحانیت و گروه های مذهبی، سیاسی و اجتماعی ایران مخالف رژیم و در اروپا و آمریکا و خاورمیانه... به تدریج این جمع تحول طلب و انقلا بی به وحدت نظر در براندازی رژیم شاه رسیدند.
از سوی دیگر ریاست جمهوری «کارتر» و دکترین باز «سیاست دفاع از حقوق بشر او» شاه و ساواک مخوف او را به زحمت انداخت و دیگر زمان جمهوری خواهان که مقارن بخشی از زمان نخست وزیری هویدا، دست نشانده آن ها با فشار سیا و ساواک در خارج و داخل بود به سر آمده و با روی کار آمدن دموکرات ها در آمریکا و ریاست جمهوری کارتر که برنامه سیاسی و تبلیغاتی دموکرات ها بود، طبعا این سیاست بلا ی جان رژیم سرکوب گر شاه نیز شده و شاه با همه برنامه های نمایشی و پر سر و صدای سال های اخیر خود در گشودن «دروازه بزرگ تمدن»! و «انقلا ب شاه و ملت» و تحکیم نفوذ شاهنشاهی با تغییر تاریخ هجری شمسی به «تاریخ 2500 ساله» شاهنشاهی! و جشن آن چنانی و پرخرج «تاج گذاری» که مواجه با انتقاد وسیع بین المللی شده بود و برنامه های پر ریخت و پاش «ولیعهد سازی» و بازی های گوناگون نه تنها نتوانست کاری از پیش ببرد بلکه باز شدن بیشتر فضای سیاسی در سطح جهان و آزادی نسبی فعالیت های مخالفین رژیم شاه و انقلا بیون در خارج و استفاده به موقع از فرصت به دست آمده، با نشر و پخش نمودن هزارها کتاب و مقاله و فیلم و سخنرانی... شرایط فشار و پراختناق ایران را بیشتر برملا کرد.
در این شرایط و با از دست رفتن رشته قدرت از دست شاه و ساواک و حامیان خارجی وی کوشش ویلیام سولیوان سفیر جدید آمریکا در ایران و سفر فرح نیز به آمریکا کاری از پیش نبرد و ژنرال گری سیک رییس مستشاری آمریکا در ایران و اعضای سیا در تهران کوشش می نمودند با مخالفان شاه و رژیم و با جامعه ایرانی تماس گرفته به نقاط عمده نارضایی مردم و فساد دستگاه حکومتی و رژیم و ابعاد فساد بیشتر آگاه شوند. (به عنوان نمونه در سال 57 پس از واقعه 17 شهریور و جمعه خونین و چند ماه زندانی بودن حضرت آیت الله علا مه نوری «طیب الله رمسه» و خروج آن فقید سعید از زندان، فرستاده مخصوص کارتر برای آگاهی از مخالفین شاه به ایران آمد و از جمله با حضور جمعی از متدینین و جوانان انقلا بی در منزل حاج اصغر آقای کاشانی با معظم له گفت و گو نمود، که در ابتدای گفت و گو حضرت آیت الله اشعار دادند بالاترین رجحان برای مردم این خواهد بود که شاه کشور را ترک کند و یک «جمهوری اسلا می» جای رژیم سلطنتی را بگیرد... و بقیه مطالب... کتاب اسناد لا نه جاسوسی - شماره 26ص 64)
این آگاهی ها و بررسی ها را به آمریکا و کارتر منتقل می نمودند، بر کارتر و کادر حکومتی او نیز به روشنی و با دلایل مقبول مسلم شده بود که اوضاع شاه و رژیم آشفته تر از آن است که بشود این رژیم پوسیده و مندرس را سرپا نگه داشت و شاه را حمایت نمود.
در چنین موقعیت، شاه که به شدت ترسیده و رعشه از دست رفتن قدرت «شاهنشاهی خدایگانی» وجود و پیکر وی را در برگرفته بود، تقصیرها را به گردن دولت انداخت! «هویدا» که از بهمن 43 تا 27 مرداد 56 بر سر کار بود عزل گردید و «آموزگار» روی کار آمد. رییس ساواک که معاون نخست وزیر است (تیمسار نصیری) برداشته می شود و جمشید آموزگار نخست وزیر با هیئت جدید دولت با شعار فرمایشی«فضای باز سیاسی» روی کار آمد. دولت آموزگار از 27 مرداد 56 تا 4 شهریور 57 ادامه داشت، و فضای باز سیاسی نمایشی آموزگار نیز طبیعتا نتوانست کاری از پیش برد، اما بیش و کم مجالی برای فعالیت تحول خواهان و رهبران انقلا بی در داخل و خارج پدید آورد که انتقادات از رژیم و نارضایتی های خود را علنی تر و صریح تر سازند و فریاد ها را که بر اثر اختناق ها و استبدادها در گلو مانده بود آزاد و رها سازند.
از آنجا که اراده و مشیت الهی بر افول و سرنگونی شاه و در هم شکستن نظام مستکبرانه او قرار گرفته بود هر اتفاق و رخدادی علیه وی و به نفع انقلا ب تمام می شد تا جایی که سیاست انگلیس و خبر پراکنی بی بی سی که اوضاع آشفته ایران و نظرات مخالفین رژیم را هر شب پخش می نمود و شنوندگان زیادی در ایران داشت نیز مورد استفاده انقلا ب و رهبری آن قرار می گرفت. هر چند انگلیس در نظر داشت با روی کار آوردن دولتی وابسته تر به خود و با نخست وزیری یکی از مهره هایش مانند شریف امامی این ناسازگاری را خاتمه دهد!
4 شهریور 57 با روی کار آمدن شریف امامی بابرنامه های مزورانه «آشتی ملی»، آزادی مطبوعات وبستن اماکن فساد... و رفتن«آموزگار» مصادف بود بدون آن که هیچ یک بتوانند کاری از پیش برند و سکون و آرامشی در جامعه در حال انفجار بوجود آورند. او نیز تا 14 آبان57 روی کار بود. و از پانزده آبان 57 ژنرال پنج ستاره ازهاری (با همکاری دیگر ژنرال ها در دولت او) عهده دار پست نخست وزیری شد که تا 17 دی 57 دولت او با هزار بدبختی و با سکته پایان یافت، و از 17 دی 57 قرعه سیاه نخست وزیری در بار به نام شاپور بختیار زده شد، که پیروزی ملت و انقلا ب در 22 بهمن 57 رژیم شاهنشاهی و اسباب بازی های آن را درزباله دان تاریخ ریخت.
روی کار آمدن شریف امامی با ندای آشتی ملی و آزاد نمودن روزنامه ها و فعالیت های سیاسی و مجتمعات و مجالس مذهبی بالا خص که مقارن بود با ایام ماه مبارک رمضان و ایام شهادت امیرالمومنان و شبهای قدر و احیا، واین ایام چنان که همگان می دانند ایام خاص تجمعات مذهبی مردم ایران درمساجد و مراکز دینی است، این آزادی سازی نسبی مطبوعات بندهای زیادی از زبان و قلم مردم و نویسندگان برداشت و راه تظاهرات جامعه مذهبی ایران و اجتماعات سیاسی گشوده شد و مردم آشکار تر و گویا تر و صریحتر در برابر رژیم قد علم کردند...
امور ذکر شده چنان نبود که مقاصد جامعه را تامین سازد که مردم به کمتر از براندازی رژیم شاهی و تغییر رژیم راضی نبودند و دست از تظاهرات نمی کشیدند.
اینها زمینه حضور مردم در فعالیت های اجتماعی بصورت تظاهرات و من جمله حضور ایشان در درس های صبح های جمعه حضرت آیت الله علا مه نوری «طیب الله رمسه» و شب های ماه مبارک درخیابان ژاله (آن روز) بود که منجر به شهادت های مردم روزه گیر درشب 27 رمضان درمیدان ژاله که به مناسبت همین کشتار شبانه از سوی حضرت آیت الله این میدان «میدان شهدا» نامگذاری شد و برپائی نماز صدها هزار نفری عید فطر (13 شهریور) وتظاهرات میلیونی مردم در 16 شهریور- سر انجام وقایع خونبار 17 شهریور«جمعه خونین» ودیگر وقایع و حوادث این منطقه از تهران گردید.
* چه شخصیت های دیگری در دعوت مردم به حضور در حماسه نقش داشتند؟
** تهران به چند منطقه تقسیم شده بود و فعالیت های انقلا بی شمال تهران را گروه مسجد قبا و حسینیه ارشاد که اعم از روحانیون و گروه های ملی بودند، هدایت می کردند. مساجد به کانون اصلی مبارزات مبدل شده بود و غرب تهران، مرکز تهران، جنوب تهران و... هر یک کانون های گرم تر مبارزاتی داشتند و افرادی در این کانون ها انگشت نما شده و نام آنها جذابیت خاصی برای جوانان و متدینین انقلا بی داشت. یقینا شرق تهران راخطبه ها و سخنرانی های آتشین حضرت آیت الله علا مه نوری «طیب الله رمسه» نمایندگی می کرد و مراجعه به کتب و تواریخ این مطلب را به روشنی و وضوح تمام نمایان می سازد.
خصوصا با نزدیکی 17 شهریور و اوج دستگیری ها و شدت اختناق نظامی و تغییر تاکتیک رژیم درمقابله با مبارزین و رهبران مبارزات، تعداد چنین چهره هایی به انگشتان دست نمی رسید.
* حضرت علامه چه طور متوجه وضعیت نابسامان و حضور ماموران گردیدند؟
** از فرصت«آشتی ملی» بازیگرانه شریف امامی و رژیم جامعه ما بالا خص مراکز مذهبی و دانشگاهی بخشی از مجالس و مساجد حساس تهران در اعلا م نظرات و مقاصد انقلا بی برضد رژیم خوب استفاده نمودند و حضرت آیت الله علا مه نوری «طیب الله رمسه» نیز مباحث«ویژگی های حکومت اسلا می یا حکومت دراسلا م» را عنوان بحث شب های ماه رمضان قرار دادند. و چون بحث روز و حساس بود از نقاط گوناگون سیل جمعیت به خیابان ژاله محل حسینیه وسخنرانی آن فقید سعید سرازیر می شدند(بخصوص بعد از تعطیل شدن چند مجلس مهم شهر، به وسیله ساواک و تعطیل شدن مسجد قبا) سراسر خیابان ژاله و خیابان های اطراف و خیابان ایران تا میدان بهارستان مردم روی روزنامه ها و جانمازهای حصیری که با خود داشتند می نشستند با کمک برخی ساکنان متدین و هیات های این مناطق بلندگوها کشید شده بود. خبرنگاران خارجی هر شب و هرروز خلا صه مباحث و اخبار و نیز مصاحبه با معظم له را در رسانه های جهانی مخابره و در جرائد و مجلا ت درج می کردنددر شب 27 ماه رمضان (9 شهریور 57) وقتی این صدها هزار جمعیت با خاتمه یافتن مجلس، هر جمعی از سمتی به منازل خود باز می گشتند، مردمی که به سمت شرق می رفتند نرسیده به میدان ژاله (میدان شهدای امروز) ناگهان مشاهده کردند شعله های آتش از سطح خیابان و زیر پای آنها زبانه می کشد! معلوم شد ساواکی ها خاک اره آغشته به بنزین را در سطح خیابان پخش نمودند، و در چنین لحظه آن را مشتعل ساختند. وقتی مردم شعله ها را زیر پای خود دیدند سرعت گرفتند تا نسوزند، ساواکیها از گوشه وکنار شروع به تیراندازی کردند و 11 نفر را شهید نمودند! و نیز جمعی را مجروح ساختند. جنازه ها را مردم در مسجد اباذر خیابان خورشید و بیمارستان های خیابان ژاله مانند بیمارستان شفا یحیائیان و بیمارستان واسعی و بیمارستان معیری و بیمارستان بازرگانان (شهید اندرزگوی کنونی) بردند.
درهمان نیمه شب حضرت آیت الله علا مه نوری «طیب الله رمسه» در تماس تلفنی به شریف امامی کشتار وحشیانه را اعلا م داشته و پرسیدند آیا این است آشتی ملی؟! این آشتی ملی است یا آدمکشی دولتی؟! و قانون جنگل؟
فردا شب حضرت آیت الله علا مه نوری«طیب الله رمسه» بر اثر عارضه قلبی در بیمارستان مهر بستری بودند و جنایات در آن شب که آن فقید سعید در بیمارستان بودند بعضی روزنامه های تهران (تهران جورنال) نوشتند دیشب تهران آرام بود.
شب بعد در متن خیابان ژاله که جمعیت بیش از هر شب موج می زد، به عنوان ترحیم شهدا مجلسی بر حماسه بر پا داشته شد و در حالی که تریبون را در خیابان مستقر نموده بودند، بدون رفتن در داخل حسینیه در همین کنار خیابان به ایراد سخن پرداخته شد و شدید ترین حملا ت را مربوط به این کشتار بی رحمانه و علیه رژیم بیان داشتند.
در همان شب 29 رمضان و در همان مجلس ترحیم خیابانی شهدا برای اولین بار در ایران آن فقید سعید در نامگذاری میدان ها و خیابان ها به مناسبت شهادت این 11 تن «میدان ژاله» را «میدان شهدا» نامیدند و همان شب اعلا م شد نماز عید فطر را (بعلت وقوع این فجایع خونین) دراین خیابان و میدان و در همین خیابان ها برگزار خواهند کرد. (در حالی که قبلا در نظر بود در فضای خارج تهران انجام گیرد...)
و همان شب مجددا اعلا م شد روز پنج شنبه 16 شهریور روز راهپیمائی عمومی است. چنان که روز عید فطر نیز که روز دوشنبه 13 شهریور 57 بود باردیگر راهپیمائی عمومی روز پنجشنبه تکرار شد...
درنماز عید فطر حضرت آیت الله علا مه نوری «طیب الله رمسه» درسال 57 که در خیابان های ژاله و اطراف صفوف 5 کیلومتری (به نوشته کیهان آن زمان) یا صدها هزار نفری برگزار شد اعلا م گردید جامعه ما به چیزی کمتر از«تشکیل حکومت اسلا می» رضایت نخواهد داد و تا تحقق حکومت اسلا می بر جامعه از پای نخواهیم نشست.
ونیز اعلا م شد که روز پنجشنبه 16 شهریور روز راهپیمائی عمومی است...
* آیا از ناحیه ماموران و مسوولین وقت اولتیماتوم یا هشداری در جهت عواقب حماسه به علا مه داده شده بود یا خیر؟
ظاهرا حضرت علا مه در جهت جلوگیری از کشتار و متفرق کردن مردم اقداماتی نیز انجام داده و حتی با تعدادی از مامورین نیز صحبت کردند، لطفا در این خصوص نیز توضیح فرمایید؟
همچنین چه طور شد که به بیت و دفتر علا مه نوری حمله کردند، شما و دیگر اعضای خانواده کجا بودید؟ و چرا سعی نکردید ایشان را از مهلکه نجات دهید؟
نحوه حمله ماموران به مردم به چه صورت بود ظاهرا راه فراری نیز ایجاد نکرده بودند؟
** در ادامه مطالبی که قبلا متذکر شدم حضرت آیت الله علا مه نوری «طیب الله رمسه» ساعت شش و ده دقیقه صبح به وسیله حضرت آیت الله امامی کاشانی از حکومت نظامی مطلع شدند که تلفن زدند و پرسیدند با حکومت نظامی چه می کنید؟
مردم که به رادیوی دولتی و اخبار کمتر گوش می دادند بی خبر از حکومت نظامی از نقاط مختلف شهر بمانند صبح های جمعه قبل از رمضان (و شب های رمضان و عید فطر) به سوی میدان ژاله و حسینیه معظم له می آمدند. دستور داده شد افراد از داخل حسینه تک تک بیرون بروند زیرا ساواک با کشتاری که در شب 27 رمضان در همین خیابان و میدان به وجود آورده و دیگر وحشی گری هایی که در دیگر جاها نشان داد ممکن بود حتی با ایجاد آتش سوزی یا انفجار بمبی همه را در داخل حسینیه دفن کند و جنایت آنها مکشوف نگردد.
حدود ساعت 5/8 صبح پس از استحضار حضرت آیت الله علا مه نوری «طیب الله رمسه» از تجمع عظیم مردم در میدان ژاله تصمیم گرفتند در میدان ژاله (شهدا) حاضر شوند و علما و فضلا ی همراه هر یک با فاصله سی چهل قدمی دنبال ایشان بودند. مردم با مشاهده معظم له صلوات و فریادهایشان به اوج رسید و با درودها و شعارها هیجانی به وجود آوردند. آن فقید سعید با نظامی ها سخن گفتند که شما را ملت مسلح نساخته که آنها را بکشید بلکه مسلح ساخت تا با دشمنان ملت و استعمارگران و استبدادیان مقابله کنید. این همه تجهیزات نظامی برای یک جنگ کامل است. آیا شما با این مردم بی سلا ح جنگ دارید!؟ این ها برای شنیدن درس تفسیر قرآن امروز جمعه بمانند سال ها عازم حسینیه ما بودند- شنیدن معارف اسلا می و تفسیر قرآن جرم نیست... (در کتاب در راه انقلا ب... نوشته شده: «مردی شجاع میان تفنگ ها و نظامیان مسلح و توپ و تانک در میدان ژاله (میدان شهدا) ظاهر شد کلا م با نفوذ و جاذبه اش که از عالم غیب برای قیام علیه ستم الهام می گرفت آغاز و به سخنرانی پرداخت و خلق را به پایداری و مقاومت تشویق و ترغیب می نمود. او از حادثه نمی هراسید و به اسلا م و سرنوشت خلق می اندیشید با دست خالی چون تمام مردم، ولی با اراده ای آهنین و سرشار از ایمان به خدا و حب مردم در برابر تانگ ها و مسلسل ها سینه را سپر کرد و علیه ظالم و طاغوت زمان مصاف می داد و به یاد جمله مولا ی متقیان علی (ع) که فرمود: کونوا للظالم خصما و للمظلوم عونا- (دشمن سرسخت ستمکار باشید و یاور غمخوار ستمدیدگان)، مردم را علیه چنگیز زمان تشجیع می کرد تا داد مظلوم را از ظالم بستاند. این مرد کسی جز آیت الله علا مه نوری نبود».)
(از هزاران تن یکی تن صوفیند
ما بقی در سایه او می زیند)
این مطالب ... که مردم را سخت به گریه می انداخت و آن ها را آرام می نمودند و از نو شروع به سخن می کردند و افزودند: «اگر بنای کشتن دارید باعث این تجمعات و دعوت کننده این جمعیت من هستم به جای تعرض به این مردم مرا بگیرید، مرا بکشید، که جمعیت زن و مرد با گریه فریاد می زدند ما را بکشید»!
(سربازی که تفنگ خود را قبلا به سمت آن فقید مجاهد نشان گرفته بود پس از این سخنان و هیجان مردم، تفنگ را به حال عادی سرپا ساخت و گریه می کرد. بعدها شنیده شد همان سرباز وقتی فرمانده فرمان حمله به مردم داد او به سوی فرمانده شلیک کرد او را کشت و خود نیز کشته شد)...
و تذکراتی کوتاه خطاب به مردم پیرامون مقاومت و ایستادگی و اخلا ص در مسلمانی و انجام تعهد به شریعت تا تحقق نظام حکومت اسلا م در جامعه داده شد... و نیز تذکر به جمعیت که امروز به همین سخنان اکتفا می کنیم تا صبح جمعه بعد ببینیم چه می شود! و مراجعت به دفتر نمودند.
با مراجعت به دفتر و کتابخانه و متفرق شدن بخشی از مردم، اجتماعات جدیدی که در حال آمدن بودند میدان ژاله را مجددا پر ساختند که ناگهان حدود ساعت 5/9 با رگبار گلوله نظامیان مواجه شدند و جمعی بسیار زیاد کشته و مجروح گردیدند. مردم سراسیمه به هر کجا می رفتند گلوله ها به دنبال آن ها روان بود. پیر و جوان، زن و مرد و کودک در این فاجعه جمع جمع و تک تک به شهادت رسیدند. سطح خیابان و میدان از خون شهیدان رنگین شده بود. رژیم سیه دل جمعه نورانی و عید محمدی ملت مسلمان را به «جمعه سیاه» و جمعه خونین مبدل ساخت.
از همان ساعت و روز 17 شهریور چهره وحشتناک رژیم شاه برملا شد و تنفر و انزجار و لعن دنیای اسلا م و نیز عدالتخواهان جهان را متوجه سلطنت و رژیم خونآشام او نمود. با ترجمه و نام میدان شهدا در جراید و مجلا ت و خبرگزاری های خارج و شرح شهادت مظلومانه خیل عظیم این فاجعه جهانیان در بهت و نفرت از قساوت شاه و رژیم او فرو رفتند.
در این جا به نحو اجمال به برخی از علل و عوامل توجه داده می شود:
جریان حماسه 17 شهریور به حوادث قبل از آن مرتبط است که نزدیک چهار پنج سال مرکز تبلیغات و حسینیه آن مجاهد فقید در خیابان ژاله یکی از مراکز پرجمعیت مقابله با رژیم شاه تلقی می شد و در طول این مدت تانک ها و قوای نظامی در سرکوچه حسینیه به علا مت تهدید مستقر بودند.
علا وه بر آن، خطابه های مهیج و دگرگون کننده شب های رمضان آن فقیه مجاهد که صدها هزار جمعیت را در بستر خیابان ژاله و خیابان های اطراف جلب نموده و در بستر خیابان ها نشانید و فاجعه 11 شهید و جمعی مجروح در سند 28 رمضان به وسیله ساواک بین المللی... و نام میدان شهدا را بر میدان ژاله ... به مناسبت همین فاجعه 11 شهید- آتش افروزی ساواک با خاک اره آغشته به بنزین در سطح خیابان ها- آن هم در فرصت اعلا م «آشتی ملی» شریف امامی- و نماز عید فطر چند صد هزار نفری، در قسمت خیابان های ژاله و اطرف و فعالیت های قبل از سال 57 به خصوص که این اقدامات آشکار در پایتخت و مرکز قدرت رژیم انجام می گرفت، که هم در افزایش تحرک قیام ضد رژیم در تهران و شهرستانها موثر بود و هم رژیم و ساواک را سخت حساس و خشمگین نسبت به این خیابان و میدان «مرکز فعالیت معظم له» کرد که در اخبار و روزنامه های جهانی نیز منعکس گردید و رژیم را سخت برانگیخت که از این مرکز چنان انتقام بگیرد که دیگر مراکز حساب کار خود را بکنند!
بنا بر این و بنا بر برهان خلف، انتخاب رژیم و هدف قرار دادن این نقطه و مرکز را برای زهر چشم گرفتن و انتقام گیری نشانه مراتب بالا ی فعالیت های جمع منسوب به حضرت آیت الله علا مه نوری «طیب الله رمسه» و مراتب اثربخش بودن فعالیت های آن مجاهد فقید در مسیر پیروزی انقلا ب و رهبری داخلی و میدانی حرکت های انقلا بی با تمام خطرات عظیم پیش رو بوده که اینک با ارتحال آن عالم ربانی و مجاهد فرزانه ابعاد گوناگون و موسع آن، باشد که از ناحیه افرادی منصف، مشخص و بازگو گردد.
* جناب حجه‌الا سلا م دکتر سعید نوری! حال که آقا به رحمت خدا پیوستند چه اقداماتی در حال انجام و چه اهداف و برنامه هایی را در نظر دارید؟
** وقتی این جانب از طریق عمویم که توانسته بود از صحنه دستگیری وحشیانه تیم عقاب کمیته مشترک به سرکردگی سروان حسنی نامی فرار کند، متوجه دستگیری ابوی گرامی ام گردیدم و این که آن ها کتابخانه ایشان را به امید دستگیری ایشان برای فشار مضاعف جست و جو می کنند، مراتب را با برخی اطرافیان در میان گذاشته و ترتیبی اتخاذ گردید تا به نحوی که انگشت نما و مشخص نگردد، خانواده از تهران خارج و دو ماه در شهرستان گرگان و منزل بستگان مادری توقف نمایند. همان جا بود که پس از بازگشایی روزنامه ها تیتر اول همه روزنامه ها را خواندیم که علا مه نوری دستگیر شد.
* در پایان اگر نکته و صحبت خاصی دارید بفرمایید؟
** از حضور و سوالا ت شما سپاسگزارم. امیدوارم این کوشش های بی ریای شما باعث گردد صفحاتی از شکوهمندترین و حساس ترین بخش های کتاب انقلا ب به درستی و توسط شهود دست اول حاضر در صحنه! دوباره نویسی شود، هر چند مطمئن هستم ابعاد واقعی و صحیح این رخدادها در اذهان تاریخ این ملت بزرگ جای دارد و روزی کماهوحقه به روی کاغذ خواهد آمد. نقش 17 شهریور در پیروزی انقلا ب و نقش حماسه سازی حضرت آیت الله علا مه نوری «طیب الله رمسه» در آن روز و روزهای سرنوشت ساز به روشنی آفتاب است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات