اردشیر زارعی قنواتی
در شرایط کنونی به واسطه تعمیق بحرانهای بینالمللی و رشد سرسامآور اقتصاد چین که هژمونی یکجانبه ایالات متحده را در معرض تهدید قرار داده است الزام بازنگری و تجدید نظر در سیاستهای سنتی واشنگتن اجتنابناپذیر خواهد بود. دیپلماسی جدید آمریکایی به این نتیجه رسیده است که برای حفظ موقعیت و جایگاه خویش میبایست با نزدیکی به هند، وزن استراتژیک خود را تضمین کرده و یک متحد قدرتمند شرقی را برای مهار قدرت و رشد چین مورد استفاده قرار دهد. این اتحاد در صورت موفقیت، در آینده میتواند قدرت منطقهای در شرق آسیا را به زیان چین متوازنتر کندو در عرصه بینالمللی نیز توازن را به نفع ایالات متحده تضمین کند.
سفر هفته گذشته جورج بوش رئیسجمهور آمریکا به هند و موافقتنامههای حاصل از این سفر بین دو کشور را اساساً میبایست در چارچوب مناسبات استراتژیک به حساب آورد. به همین دلیل این سفر و به طور کلی روابط جدید بین هند و آمریکا را میتوان به عنوان یک متن در قالب اتحاد استراتژیک و چند حاشیه از جمله بحران هستهای ایران، مبارزه با تروریسم، روابط دهلینو ـ اسلامآباد و خط لوله انتقال گاز ایران به هند مورد تحلیل قرار داد. اینکه هدف اصلی دیدار جورش بوش از هند را به خاطر جلب موافقت دهلینو در خصوص بحران هستهای ایران ارزیابی نمود ناشی از عدم درک معادلات کلان بینالمللی و جزیینگری در بررسی این موضوع است.
حتی چنانچه این رویداد تاریخی را فقط در چارچوب یک معامله بزرگ در مورد مسئله اتمی هند و انعقاد قرارداد در این خصوص به حساب آورد یک اشتباه در تحلیل رقم خواهد خورد. آمریکا بیش از آنچه در این رابطه نگاه به ایران یا روابط اتمی با هند را داشته باشد سیاست مهار چین و تغییر در توازن منطقهای و بینالمللی را مدنظر دارد چرا که چین در آینده اصلیترین رقیب آنان در عرصه بینالمللی خواهد بود اما ایران یک مشکل منطقهای و موردی است یا به تعبیر سادهتر چین مشکل استراتژیک آمریکا تلقی میشود که میتواند معادلات کلان را به زیان آنان رقم بزند در حالی که ایران تنها یک چالش تاکتیکی است که حتی در شرایط کنونی تبعات آن در جهت رفع مشکل و انزوای نسبی سیاست خارجی واشینگتن عمل مینماید.
هشدار چین درخصوص پیامدهای این سفر که از هند و آمریکا خواسته است موجب بر هم خوردن توازن در روابط منطقهای نشوند، بیانگر همین واقعیت است. از طرف دیگر اظهارات روشن جورج بوش در روز 2 مارس خطاب به مردم هند و در سخنرانی هفتگی وی خطاب به مردم آمریکا جایگاه روابط جدید بین دو کشور را کاملاً مشخص میکند. بوش خطاب به مردم هند میگوید: «رقابت و خصومتهای ناشی از جنگ سرد این دو دموکراسی را برای چندین دهه از هم جدا نگه داشته بود اما اکنون هر دو به اتفاق میتوانند دنیا را دگرگون نمایند.»
وی سپس میافزاید «قرارداد تاریخی که در خصوص معاهدات اتمی بین دو کشور به امضا رسید موجب استحکام امنیت و اقتصاد هر دو کشور خواهد شد.» رئیسجمهور آمریکا همچنین در سخنرانی هفتگی خود گفته است «توافق هستهای با هند امنیت آمریکا است.» وی در این سخنرانی ضمن تاکید بر حجم معاملات اقتصادی با هند میافزاید: «هند یکی از بازارهای صادراتی شدیداً در حال رشد است که میتواند فرصتهای شغلی در آمریکا ایجاد کرده و امکانات را گسترش دهد.»
این اظهارات نشان میدهد که اهداف سفر بوش به هند و مذاکره با «مان موهان سینگ» نخستوزیر این کشور بسیار فراتر از یک موافقتنامه اتمی بوده است و حوزههای کلان سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی را در برمیگیرد. بنابراین رئیسجمهور آمریکا در این سفر ضمن اینکه اساس یک روابط استراتژیک بین دو کشور را پایهگذاری کرد از اختلافات قبلی درخصوص دیگر معاهدات هند از جمله احداث خط لوله انتقال گاز ایران به این کشور که مغایر با تمایلات واشینگتن بود نیز تلویحاً دست کشید.
همچنین برای اولین بار آمریکا تکلیف خود را در مورد موازنه بین هند و پاکستان به نفع دهلینو تغییر داد که همین مسئله در شرایطی که «پرویز مشرف» رئیسجمهور پاکستان متحد کلیدی واشینگتن در مبارزه بر علیه تروریسم است به مسئله اهمیت دو چندانی میبخشد. هر چند که شکلگیری روابط جدید استراتژیک بین ایالات متحده و هند در آینده موجب برخورداری دو کشور از مواهب غیرقابل انکار چنین موقعیتی میگردد اما بدون تردید تبعات و عکسالعملهای منفی دو جانبه و بینالمللی را نیز میتواند به همراه داشته باشد. در آمریکا منتقدین بوش در کنگره و سازمانهای حقوقی از دو زاویه رئیسجمهور را زیر فشار قرار خواهند داد.
یکی اینکه معاهدات جدید هستهای با هند در شرایطی که این کشور پادمانهای بینالمللی و عضویت در «ان.پی.تی» را نپذیرفته است صورت گرفته در حالی که هم اکنون واشینگتن کارزار سیاسی و تبلیغاتی عظیمی را در خصوص بحران اتمی ایران دنبال میکند. دیگر اینکه تجزیه نزدیکی به چین در دهههای میانی قرن بیستم به خاطر مبارزه با قدرت شوروی سابق هم اکنون موجب ظهور قدرت غیرقابل مهار چین در سطح منطقهای و بینالمللی شده است، مطمئناً این سئوال بسیاری از منتقدان بوش خواهد بود که آیا طنز تاریخ دوباره تکرار نخواهد شد.
در هند نیز زیرساختهای یک دموکراسی گسترده در کنار سنت احترام به شرق و حفظ توازن در رقابتها و بحرانهای بینالمللی بیش از آن نهادینه و تثبیت شده است که این کشور را بتوان به عنوان یک دنبالهرو صرف همچون ژاپن به بازی گرفت. در عرصه منطقهای و بینالمللی نیز این اتحاد استراتژیک میتواند روسیه و چین را بیش از پیش به هم نزدیک کرده و آنان را به دخالت فعالتر در حوزههای خاورمیانه و آمریکای لاتین که هم اینک ماشین آمریکا ستیزی در آن به راه افتاده است ترغیب نماید.
همچنین انعقاد معاهدات جدید بین هند و آمریکا میتواند پاکستان را به شدت از واشینگتن مایوس کرده و در آینده موقعیت مشرف را در مقابل منتقدان داخلی وی و اسلامگرایان به خاطر نزدیکی به آمریکا به شدت تضعیف کند. حتی این مسئله قادر است در روابط بین آمریکا و اتحادیه اروپایی هم تاثیر منفی بگذارد چنانچه یک هفته قبل از سفر بوش، «ژاک شیراک» رئیسجمهور فرانسه با سفر به دهلینو پیشنهادات مشابهی را به همتایان هندی خود ارائه داد که به نظر میرسد آنان آمریکاییها را به اروپائیان ترجیح دادهاند.
آنچه مسلم است اینک در دنیای بسیار رقابتآمیز کنونی حوزههای استراتژیک به موازات نقض موازنههای بینالمللی و نزدیکی به یکی از اضلاع قدرت، باید تبعات دوری و اخلال در روابط با دیگر اضلاع قدرت بینالمللی را نیز تحمل نمایند.