هنگامی که روابط و مناسبات دو کشور در جمع متخصصان بحث و بررسی میشود، مسلماً خود به خود و قبل از هر چیز مسائل و مشکلات موجود میان آن دو کشور مطرح میشود. اما موضوع در مورد روسیه و چین پدیده نادری است، حتی متخصصین شکاک اعتراف میکنند که بین مسکو و پکن هیچ مشکل جدی وجود ندارد، چون بین این دو کشور حتی در آینده نزدیک هم نشانهای از برخورد منافع بنیادی مشاهده نمیشود و فقط انتظار میرود که در برخی مسائل، اختلاف نظرها و سوء تفاهماتی وجود داشته باشد و البته شکی نیست که میتوان این مسائل را حل و فصل کرد.
حال ببینیم، منافع بنیادی روسیه و منطقه اقیانوس آرام چه چیزهایی تشکیل میشود، زیرا در همین منطقه است که با همسایه جنوبیاش (چین) به طور فعالانهتری همکاری میکند.
مقاله «سرگی لاروف» وزیر خارجه روسیه در اواخر سال گذشته تحت عنوان «سه نهنگ منطقه آسیا - اقیانوس آرام» در مجله «روسیه در منطقه آسیا اقیانوس آرام» منتشر شد. تعریف وزیر خارجه روسیه آن است که این نهنگها، کشور نیستند. بلکه اهداف روسیه در منطقه (یعنی امنیت، ثبات و توسعه) هستند. لاروف متذکر میشود که دستیابی به این اهداف فقط با تلاشهای هماهنگ همه کشورها و ملتهای منطقه میسر میشود و موافقت رهبران چین در این راستا میتواند وجود داشته باشد. در ضمن، این امر از عملکردهای سیاسی جاری روسیه و چین در منطقه و در کل جهان دیده می شود.
تفاوت اوضاع برای مسکو و پکن فقط در آن است که سرتاسر کشور چین در منطقه آسیا- اقیانوس آرام جای دارد که البته بخش حساس آن منطقه را نیز تشکیل میدهد. از طرفی، سه چهارم خاک روسیه هم در آسیا قرار دارد و بخش آسیایی روسیه هم در آسیا قرار دارد و بخش آسیایی روسیه توسعه کمتری نسبت به غرب آن دارد. اما پر چشماندازترین معادن منابع طبیعی به ویژه نفت و گاز امروزه در همین شرق این کشور ماندهاند. این مساله در بلند مدت، روسیه و چین را به یکدیگر نزدیک میکند، زیرا این منابع برای رشد اقتصادی روسیه و چین لازم است و همچنین روسیه برای توسعه شرق خود نیازمند به «ابزار» پول و بازار فروش محصولات است. این وضعیت، حتی در کوتاه مدت، مسائل و مشکلات فنی را به وجود میآورد، چون مسائل جدی بسیاری باید در زمینه سرمایهگذاری در نفت و اکتشاف گاز و نیز اسجاد تولیدات و مناطق صنعتی جدید حل شود و روسیه هم مثل کشورهای همسایه کمکم به این واقعیت پی میبرد.
مسکو و پکن به خوبی میدانند که روابط دو جانبه آنها، را نمیتوان از مجموعه کل روابط بینالمللی، چه در منطقه آسیا- اقیانوس آرام و چه در کل جهان جدا کرد. این موضوع عبارت است از: رعایت منافع کشورهای دیگر(آمریکا، ژاپن، کشورهای عضو (آ سه آن و غیره)و نیز برخورد قابل قبول مسکو و پکن نسبت به این گونه سیاستهای یکدیگر و همه اینها یعنی بخشی از روند تشکیل نظم جهانی مبتنی بر به رسمیت شناختن حقوق مشروع همه کشورها و مهارت برای درک احترام به یکدیگر. عرف روابط متقابل مسکو و پکن، برای مثال شامل شرکت در همایش« همکاری اقتصادی آسیا- اقیانوس آرام، میشود که با منافع بسیار متنوع اقتصادی کشورهای منطقه آسیا- اقیانوس آرام منطبق است. همینطور میتوان درباره به مشارکت روسیه و چین با اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا (آ.سه آن)صحبت کرد.
طرح کشترک روسیه و چین را که 15 ژوئن امسال پنج ساله میشود، میتوان چنین نمود بارزی از تعاملات آن دو کشور دانست. منظور، سازمان همکاری شانگهای است که عرصه فعالیت آن، همان منطقه آسیای مرکزی است. ظاهراً ماموریت تاریخی نصیب روسیه و چین شده و آن نه فقط کمک به امنیت بلکه کمک به توسعه اقتصادی و اجتماعی این منطقه است. معلوم است که چنین پیشرفتی و توسعهای کاملاً پاسخگوی منافع خود این دو کشور نیز هست.
سازمان همکاری شانگ های اتحادیهای است که جهتگیری آن بر حفظ صلح و ثبات در این منطقه معطوف است، که این راهگشای سیاسی هوشمندانهتر با شریکان دارای منافع مشترک با چین و روسیه (منظور کشورهای هند، ایران، پاکستان و مغولستان به عنوان ناظرین فعال در سازمان همکاری شانگهای) میباشد.
روابط روسیه و چین با هندوستان در شمار مهمترین چالشهای آینده است. آشکار است که تلاشهای سه پایتخت (مسکو، پکن و دهلی نو) جهت برقراری گفت و گوی سه جانبه، علاقه بسیاری را تقریباً در کل جهان برانگیخته است.
در حال حاضر، ما میبینیم که مسائل ضرورت پیشرفت فعالانه هر سه کشور به ویژه پیشرفت اقتصادی به عنوان موضوع کلیدی برای چنین ارتباطی است. به گفته شرگی لاروف در عین حال، در روابط سه جانبه این کشورها، هر چه قویتر احساس میشود که واقعیت پیمانهای قبلی همراه، با «جنگ سرد» به بوته فراموشی سپرده شده است و در عوض، پیمانهای متنوع از نظر منافع و دیپلماسیهای انعطافپذیر به میان آمدهاند.
حال، از این توصیف کوتاه درباره همکاریهای مسکو و پکن در مناطق اطراف مرزهای آنها مشخص است که صحبت ما بر سر روابط اصولاً جدیدی است که راه به سوی سرزمینهای جدید دیگری را به روی خود باز میکند. این مجموعه مسائل صرفاً دو جانبه که در سالهای 90 میلادی برای دو کشور حائز اهمیت بود، نیست.
و اگر در مورد اختلاف نظرهای احتمالی تئوریک بین مسکو و پکن صحبت شود، مسائل میتوانند فقط وضعیتی را به وجود آورند که دو کشور شبیه آن ار قبلاً ندیدهاند. در ضمن، بخش اعظم آنها نه فقط به روابط دو جانبه، بلکه به همکاری در رابطه با کشورهای ثالث و یا مناطق مربوط میشود. برای مثال، رقابت ممکن شرکتهای روسی و چینی در بازارها از جمله هند و سایر کشورهای جنوب آسیا و یا جنوب شرق آسیا، آسیای مرکزی، آفریقا و یا آمریکای لاتین.
در رقابت تجاری هیچ چیز غیر عادی نیست. همیشه نیز چنین خواهد بود. در اینجا مهم است که این گونه مکانیسمها برای ارتباطات کارآفرینان دو کشور ایجاد شود تا آنها ضمن رقابت، به همکاری بپردازند، امکانات یکدیگر را بشناسند و ببینند که راه موفقیت و کار مشترک چگونه است.
توسعه شتابنده اقتصاد چین و روسیه، مسائل آتی زیست محیطی را که به وسیله صنعت دچار وخامت شده است، مطرح میکند و این مسائل را به صورت فرامرزی درمیآورد. مسکو از این که مسائل اخیر مربوط به آلودگی رودخانه«سنونگاری» حل شد و الگوی مناسبی برای حل این گونه وضعیتها در آینده است، رضایت دارد. فقط باید در نظر داشت که این گونه وضعیتها شاید از این پس هم به وجود آیند و چنین مسائلی میتوانند مهمتر از هر گونه مسائل سیاسی باشند. طبق ارزیابی منابع دیپلماتیک، مسکو و پکن طی سالهای گذشته توانستهاند «مجموعه مکانیسمهای لازم برای مذاکرات و زیر بنای قراردادی روابط» را بسازند. از لحاظ عملی، یعنی به محض این که فقط سایه مسائل آینده ظاهر بشود نمایندگان مسکو پکن میدانند که کجا و چه وقت آنها را میتوانند مورد بحث و بررسی قرار دهند و بر پایه چه قراردادها و یا موافقتنامه هایی، راه حلهای لازم را اتخاذ کنند. این دیگر چیزی است که بارها اتفاق افتاده و خواهد افتاد.