تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱۳۸۷ - ۰۸:۳۹  ، 
کد خبر : ۸۱۹۷۶
نقش هویت در شکل دهی ملت و امت

هویت و جغرافیا

جلیل آقاپور اشاره: «ملت» از جمله مفاهیم نوپدید در دوران مدرن است. این اصطلاح تعریف تازه ای از هویت افراد ساکن در یک محیط خاص جغرافیایی، فرهنگی و سیاسی به دست می دهد. در دوران پیش مدرن، هویت بیشتر بر مدار خون، سرزمین و نژاد می گشت؛ اما مفهوم جدید ملت هم بسته به دیگر مفاهیم مدرن است. در مطلبی که از پی می آید نویسنده بر نقش جغرافیای سرزمینی و تعلق مشترک گروهی به تاریخی خاص در شکل دهی به این مفهوم تأکید دارد و در این زمینه از آرای برخی متخصصان، به اجمال، بهره می‌گیرد.

پیش از پیدایش مفهوم «ملت» و ناسیونالیسم و پیش از پدیدآمدن نظام «دولت ملی» ، پیروان ادیان مختلف را «ملت» های آن ادیان می خواندند؛ مانند ملت اسلام یا ملت یهود. در آن کاربرد، مفهوم ملت با مفهوم کنونی امت در جهان بینی اسلامی برابری داشت؛ مفهومی که گستره جغرافیایی اش فرامرزی و حتی فرامنطقه ای است. در برداشتی مستقیم از مفهوم امت بود که فلسفه کمونیسم مفهوم خلق را اختراع کرد؛ چیزی که پس از هشتاد سال، کارآیی جغرافیایی سیاسی خود را در دهه1990 از دست داد، حال آنکه مفهوم امت، رو به گسترش دارد. در هر حال این مفهوم، به معنی «پیروان دین» است. در جهان امروز ،مفهوم ملت، دربرگیرنده ایده یکپارچگی گروهی جمعی از مردمان در سرزمینی مشخص است. این مفهوم هنگامی واقعیت می پذیرد که افراد ترکیب کننده آن گروه انسانی، پدیده هایی را میان خود مشترک بیابند؛ پدیده هایی که همه آن افراد را به هم پیوند دهد و چهره ای کلی و یکپارچه بسازد که نماینده ویژگی های مشترک همه آنان باشد.
در سال 1960 آر. امرسون تعریفی از ملت ارائه داده است: «گروهی از مردم که احساس می کنند از دو جهت به یکدیگر وابسته اند؛ نخست اینکه آنان در عناصر بسیار مهمی از یک میراث مشترک سهیم بوده و دوم اینکه در آینده سرنوشت مشترکی دارند.»
در سال 1980 جی. اندرسون یادآوری کرد که ملت ها مانند دیگر سازمان ها و ساختارهای اجتماعی، تنها اشغال کننده سرزمین نیستند بلکه مدعی همخوانی با مکان جغرافیایی ویژه ای هستند. آنها با« حاکمیت » در حکومت و در دارایی های سرزمین شان شریکند و از این مشارکت است که مفهوم« دولت ملی » پدید می آید. بدین ترتیب، مفهوم ملت، از دو نظر با مفهوم امت تفاوت دارد:
اول اینکه ملت، وابسته به سرزمین مشخصی است؛ یعنی مفهومی« درون مرزی » است. حال آنکه امت، مفهومی است فرامرزی.
دوم اینکه امت پدیده ای است ناشی از یک عامل فرهنگی(دین)، حال آنکه مفهوم ملت، پدیده ای است حاصل از چند عامل فرهنگی و محیطی.
تعریف مادی‌گرایانه ارائه شده از سوی اندرسن با تعاریف کسانی که« معنی » را در این زمینه« اصل » می دانند، تفاوت اساسی دارد.
عصاره نخستین تئوری معنوی مربوط به ملت در رابطه با حکومت را« ژان گاتمن »(1951)« هارتشورن» (1950) و«جونز» (1954) به دست دادند. این دانشمندان معتقد به «حرکت » در جهان سیاست هستند و باور دارند که« حرکت» (movment ) یا« نقش آفرینی» (functionalism) مایه اصلی پدیدآورنده گروه انسانی یکپارچه شده سیاسی ملت در محیط جغرافیایی ویژه آن گروه، یعنی« سرزمین» است. این دو پدیده از راه ایجاد پیوند قانونی سازمان دهنده جغرافیا و جامعه توسط حکومت، مفهوم« کشور » را واقعیت می‌بخشند.
ژان گاتمن جدایی های سیاسی در گروه های انسانی را بررسی کرد و حرکت« معنوی » را در محیط انسانی شناسایی کرد که با ظرافت خاصی، افراد را در یک گروه انسانی گردهم می آورد و آنها را از دیگر گروه ها جدا و به یک ملت یکپارچه تبدیل می‌کند.
گاتمن در سال1964 تشریح کرد:« جداگانه بودن نسبت به محیط دیگران و سربلندبودن از ویژگی های خود، از نمودهای ذاتی هر گروه انسانی است... . برای جداگانه بودن نسبت به محیط دیگران، یک منطقه تنها نیازمند یک کوه یا یک دره، یک زبان ویژه یا یک مهارت خاص نیست. برای چنین هدفی یک منطقه، اساساً نیازمند یک باور استوار بر اساس اعتقادی دینی، برخی دیدگاه های ویژه اجتماعی و جلوه هایی از خاطرات سیاسی است و اغلب به آمیخته ای از این سه نیاز دارد .»
به این ترتیب، اگر نیروی پدیدآورنده آغازین ملت در گذشته های دور ناشی از حس برتری خواهی نظامی و گسترش خواهی جغرافیایی قدرت ها بود، در دنیای مدرن، این عوامل اولیه جای خود را به نیرویی داده است که در اندیشه مردمان ساکن در پهنه جغرافیایی مشخص شده در مرزهای سیاسی ویژه جای دارد و از انگیزه ها و پیوندهای معنوی آنان برمی خیزد. پیوندهای فرهنگی موجود مانند دین مشترک، زبان مشترک، ادبیات مشترک و ...، پیوندهای معنوی استواری میان مردمان ساکن در آن پهنه جغرافیایی ویژه به وجود می آورد، چشم انداز سیاسی ویژه ملت را به آنان ارزانی می دارد و آنان را از گروه های انسانی ساکن در پهنه های جغرافیایی دیگر متمایز می سازد و شخصیت و هویت ویژه ای به آنان می بخشد. جداگانه و ممتازبودن نسبت به دیگران، اصلی کهن است و ریشه در ژرفای معنویات دارد، چنان که در قرآن کریم آمده است:« یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبایل لتعارفوا انِّ اکرمکم عندا... اتقیکم »؛ (شعوب جمع« شعب» در عربی، با مفهوم« ملت » در فارسی، برابری دارد)؛ ای مردم! همانا شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را به صورت ملت ها و قبیله ها قرار دادیم تا از هم متمایز باشید. همانا گرامی ترین شما نزد پروردگار، پرهیزگارترین شماست(حجرات-13). به این ترتیب به اعتبار قرآن کریم است که می توان گفت امت بودن و ملت جداگانه و متمایز از دیگران بودن در اسلام با هم منافات ندارد.
به هر حال ارضای حس تعلق داشتن به سرزمین سیاسی و هویت ملی ویژه، زیربنای انگیزه معنوی اصلی در اندیشه هر انسان و هر گروه انسانی ویژه است. هنگامی که حس تعلق به سرزمین سیاسی ارضا شود، نیاز انسان به داشتن« هویت» خودنمایی می کند. واژه هویت به معنی« چه کسی بودن » است و نیاز به داشتن آن است که حس شناساندن خود یا یک سلسله عناصر فرهنگی و تاریخی را در فرد یا گروه انسانی(ملت) تحریک می‌کند.
همانگونه که یک فرد، نیازمند شناخته شدن به نام و ویژگی های خاص خود و شناساندن خود بدان نام و ویژگی هاست، یک گروه انسانی نیز نیازمند شناخته شدن و شناساندن خود به یک سلسله پدیده های مادی و معنوی است که شخصیت ملی ویژه و شناسنامه متمایزی را پدید می‌آورد.
پویایی این پدیده های مشترک است که مفهوم ملت را واقعیت می بخشد؛ پدیده هایی چون دین مشترک، زبان مشترک، سلسله خاطرات سیاسی مشترک، برخی دیدگاه های اجتماعی مشترک، سرزمین سیاسی مشترک، آداب و سنن و ادبیات و فولکلور مشترک و در کل، مجموعه ای از همه این مفاهیم،« شناسنامه ای» ملی می سازد که« هویت » ملی یک گروه انسانی یا یک ملت را واقعیت می‌بخشد.
با توجه به این حقیقت که هویت ملی هر ملت در درجه اول زائیده محیط جغرافیایی آن ملت است، می توان نتیجه گرفت که فلات ایران محل پیدایش و پرورش هویت ایرانی است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات