تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱۳۸۷ - ۰۸:۳۶  ، 
کد خبر : ۸۲۹۹۵

دام مکارانه اسرائیل و آمریکا نقش بر آب شد


محسن مسرت
مترجم: احمد احقری

هدف اعلام شده تهاجم اسرائیل به لبنان خلع سلاح کامل حزب الله و ایجاد منطقه ای امن برای اسرائیل در جنوب لبنان بود. این اقدام بنابه اظهارات رسمی برای از بین بردن دائمی خطر حمله موشک های کاتیوشا توسط حزب الله صورت گرفت. معذلک با نگرشی دقیق تر مشخص می شود که بهانه رسمی اسرائیل سرپوش گذاشتن بر اهداف واقعی بسیار فراتری بوده اند. موضوع بر سر ایران و ایجاد یک «خاورمیانه جدید» است. چرا این جنگ که با وجود آتش بس هنوز خاتمه نیافته این قدر با بحران ایران پیوند خورده و چرا واشینگتن اینقدر در به تاخیر انداختن آتش بس به طور سیستماتیک کوشا بوده است چیزی که کوفی عنان با تلخ کامی از آن شکوه داشت.استفاده از موشک های کم برد که قادر به زدن شمال اسرائیل و یا موشک های میان برد که می توانند تل آویو را هدف قرار دهند ازجمله ابزار تسلیحاتی حزب الله است. این موشک ها در محاسبات استراتژیک با انگیزه مقابله با بمب های اتمی اسرائیل در رابطه با الگوی نظامی سیاسی «توازن وحشت» در نظر گرفته شده بودند چرا که این اجسام پرنده قادرند قلب این کشور و در نتیجه موجودیت آن را به طور جدی مورد تهدید قرار دهند. این همان طرح آشنای الگوی نظامی سیاسی «توازن وحشت» است که از دوران جنگ سرد شرق و غرب به ارمغان گرفته شده است. این الگو بر این اصل پایه گذاری شده که مخاطب های دعوا دو کشور یا دو قطب جهانی با تهدید به نابودی قطعی همدیگر از خشونت نظامی و کاربرد سلاح های کشتار جمعی توسط طرف مقابل جلوگیری می کنند زیرا در غیر این صورت آن طرف که اول به خشونت بپردازد، خود در مرحله دوم نابود خواهد شد و اما در این میان تنها امر نوظهور و تازه ای که در این دعوا می توان تشخیص داد این است که یک طرف از قدرت سلاح های اتمی بهره مند است و طرف دیگر با سلاح های سنتی به قلب سرزمین حریف دست می یابد.گرچه به واسطه تاثیر روانی و معنای سمبلیک آنها از دید اسرائیلی ها این موشک ها به ابزار تهدیدکننده موجودیت اسرائیل ارزیابی می شوند. معنای عمیق تری از هدف جنگی اسرائیل برای درهم کوبیدن پایگاه های موشکی حزب الله در لبنان در همین امر می تواند نهفته باشد. موضوع بر سر خنثی سازی کامل سلاح های تهاجمی حزب الله بود که می تواند نومحافظه کاران آمریکا را در طرح های یک اقدام محتمل ایالات متحده و اسرائیل علیه ایران، از مشکل استراتژیک رها سازد، تحت چنین شرایطی می توان به این نتیجه رسید که گروگان گیری دو سرباز اسرائیلی توسط حزب الله برای اسرائیل فرصت طلایی بزرگی بود تا پس از گذشتن تنها چندساعت از واقعه به نقشه های تهاجمی خود که از قرار معلوم مدت های مدید طراحی شده بودند، جامه عمل بپوشاند و از این راه به مصاف حزب الله برود.برای تحقق این مقصود انگیزه های محکمی موجود است. اولا اسرائیل می خواست از تهدیدهای موجود در مرزهای شمالی خود خلاص شود. ثانیا خطرناک ترین هم پیمان دشمن سوگندخورده خود را با قدرت نظامی تهدیدزای آن در مقابل سلاح های اتمی اسرائیل از سر راه بردارد.این بسترهای حرکت به غایت وسیع نیز به روشنی نشان می دهند به چه علت ایالات متحده و انگلستان به اسرائیل برای حمله زمینی چراغ سبز نشان داده اند.
موضوع در لبنان بسی فراتر از صرف برقراری امنیت مرزهای شمالی اسرائیل بوده است.از دید این گروه کشورهای سه گانه اروپایی و ایالات متحده، بازی دوگانه ای در پیش گرفته اند. آنها از یک سو ایران را با ارائه بسته مشوق به همکاری دعوت می کنند و از سوی دیگر با پیشبرد جنگ لبنان پیش درآمد اقدام علیه ایران را تدارک می بینند.باید این موضوع را مدنظر داشت که اگر حزب الله در حالی که در تنگنای سختی قرار گرفته و تهدید خود را واقعیت می بخشید و تل آویو را با موشک های میان برد مورد هدف قرار می داد، آن وقت تشدید بحران و خشونت در منطقه قطعی می شد. ایالات متحده و اسرائیل در صورت بروز چنین حادثه ای، آن را مترادف با هدف قرار دادن موجودیت اسرائیل قلمداد کرده و احتمالا بدون هیچ تاخیر و مجوزی از شورای امنیت دست به بمباران مراکز حساس نظامی و لجستیکی منطقه می زدند.برطبق این پیش بینی آیا می توان این فرصت را کاملا دور از عقل دانست که هدف ارتش اسرائیل این بود که حزب الله را برای اقدام به عملیاتی که چنین پیامدهای سنگینی به همراه دارند، تحریک کند.تندروان در رهبری ایالات متحده در جنگ لبنان موقعیتی را بازیافتند که در آن به ماجراجویی جنگی بعدی خود که آن را به هیچ رو رها نکرده اند جامه عمل بپوشانند. با آتش بس توافقی در جنگ اخیر در صورتی که دوامی داشته باشد فعلا این طرح شکست خورده است. این عدم موفقیت را در مقاومت حزب الله و نیز در چارچوب این واقعیت می توان ارزیابی کرد که حزب الله موشک های میان برد علیه تل آویو را به کار نگرفت و از این راه به دامی که بر سر راهش بود، نیفتاد.خودداری از دادن درخواست فوری آتش بس به اسرائیل توسط جامعه اروپا و به ویژه صدراعظم خانم مرکل و وزیر امور خارجه آقای اشتاین مایر تنها خطر موجود را تشدید کرده است. معلوم نیست که آیا این امر بر ایشان واضح و آشکار شده است بوش، چنی و رامسفلد بی واهمه در تلاش برای ایجاد «خاورمیانه جدید» خود هستند. اولمرت، پرز و سایر بلند مرتبگان نظامی اسرائیل همچنان معتقدند که با خون فلسطینی ها و لبنانی ها قادرند امنیت منطقه را بالا ببرند.واقعیت این است که اتحادیه اروپا و دولت جمهوری فدرال آلمان آگاهانه و یا حتی بدتر از آن ناآگاهانه در مسئولیت وجود گسترده سایه جنگ در منطقه خاورمیانه کمافی السابق شریک و سهیم اند.هنوز زود است قضاوت کنیم که آیا این آتش بس پایدار می ماند یا خیر، ولی تا زمانی که چشم اندازی برای یک راه حل کلی و همه جانبه به وجود نیامده، جنگ لبنان قطعا آخرین جنگ نخواهد بود. این جنگ بیش از هر زمان دیگری نزاع اسرائیل فلسطین را به همان فضای ژئوپولتیکی سوق داده که به آن تعلق دارد، یعنی فضایی که همه بحران های منطقه اسرائیل با فلسطین، لبنان، سوریه در آن به یکدیگر گره خورده اند. برای ایجاد راه حلی پایدار هیچ امکان دیگری باقی نمانده جز تدارک هرچه سریع تر یک کنفرانس همکاری و امنیت مشترک در سطح کل منطقه. همان گونه که پایان جنگ سرد نیز از کنفرانس همکاری و امنیت مشترک اروپا ( 1973 KSZE ) در هلسینکی آغاز شد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات