از آنجایى که در برنامههاى رژیم صهیونیستى سیاست و نظامیگرى در خدمت امنیت ایدئولوژیکى و قومى است، مطالعات و تحقیقات تکنولوژى جهانى شدن، توسعه و پیشرفتهاى علمی، رایانهاى و رسانهاى و کلیهى امکانات مربوط به دستاوردهاى جدید در خدمت این اهداف قرار خواهد گرفت.
وارد شدن اسرائیل به عرصهى جنگ پست مدرن، در حقیقت درگیر کردن غیر نظامیان در عرصهى نبرد، به وجود آوردن محیط نظامى و آموزشى جدید با استفاده از فضاهاى مجازی، گسترش سلاحهاى پیشرفته و غیر متعارف نظیر سلاحهاى اتمی، شیمیایی، بیولوژیک و... در راستاى ایجاد ترس و وحشت براى اعمال سیاست بازدارندگى و تحمیل خواستههاى خود میباشد.
از ویژگیهاى نبرد پست مدرن حضور در عرصهى نبرد واژهها و جنگهاى مجازى و تأثیر رسانهها بر سرنوشت نبرد، به کارگیرى علوم رایانهاى و سرمایهگذارى وسیع در زمینهى ایجاد مراکز انیمیشن سازی، تولید بازیهاى کامپیوترى و غیره است که در آن به نوعى چهرهى دشمن مخدوش و جبههى خودى مظلوم نشان داده میشود.
تحولات اخیر در حوزههاى مختلف علوم و تکنولوژى که از آن تحت نام «جهانى شدن» یاد میشود تأثیرات مختلفى را در عرصههایى نظیر اقتصاد، فرهنگ، اطلاعات و تکنولوژی، امنیت و محیط زیست و نفوذ سازمانهاى غیردولتى در زندگى مردم به وجود آورده است. این فضاى جدید براى اسرائیل به عنوان کشورى پیشرفته و متأثر از کمکهاى مالى و تکنولوژیکى امریکا و سایر کشورهاى اروپایى شرایط جدیدى فراهم ساخته است که بیتردید در این شرایط سیاستهاى تجاوزطلبانه و نظامیگرى این رژیم نسبت به گذشته، تغییرات عمدهاى خواهد کرد.
شناخت این تغییرات براى جمهورى اسلامى به عنوان پرقدرتترین کشور اسلامى در مقابله با سیاستهاى رژیم صهیونیستى یک ضرورت تردید ناپذیر خواهد بود. نوشتهى حاضر در پى آن است تا با بررسى استراتژیهاى اسرائیل در جنگ پسا تجدد (پست مدرن)، ابعاد سیاست جدید این رژیم را در برخورد با جهان اسلام، مسائل منطقه و در رأس همه ایران، تا حدودى مشخص نماید و عرصههاى جدیدى که به یمن فنآوریهاى نوین براى سیاستهاى اسرائیل گشوده شده است را تجزیه و تحلیل کند.
پسا تجدد و فضاى عصر جدید
اگرچه ارائهى تعریف دقیق از مفهوم پسا تجدد (پست مدرن) با توجه به برداشتهاى متنوع و وجود مجموعهای از جریانات فلسفی، فرهنگی، سیاسى و کلامی، کار پیچیدهاى است، اما اغلب متفکرینى که به این دوره معتقد بوده یا آن را به نقد کشیدهاند، علائمى را براى عصر پست مدرن و تفاوت آن با دورهى مدرنیته ذکر میکنند که عمدهترین این علائم عبارتنداز: ظهور دولت رفاهى در اقتصاد، ظهور کاتلها و تراستهاى عظیم صنعتى و شرکتهاى چند ملیتی، تضعیف نقش دولت ـ ملت در تعیین سرنوشت ملتها، دگرگونى در فضاهاى سنتى و اجتماعى و ظهور فرهنگ و روابط اجتماعى جدید، متزلزل شدن اقتصاد ملى و جایگزینى یک اقتصاد جهانی؛ تحقق انقلاب در فنآورى اطلاعات و ارتباطات، دگرگونى در محیط زیست جهانی، تعارض میان فرهنگها، جهانى شدن تکنولوژى ارتباطات و داده پردازی، ظهور چارچوبهاى نظارتى پرقدرت بینالمللى مانند سازمان عفو بینالملل، حقوق بشر و...
این علائم نشان دهندهى گذار عصر به دورهى جدیدى است که از دیدگاه بسیارى از متفکرین بنمایههاى این دوره با دورهى مدرنیته کاملاً متفاوت است. در رأس بن مایهى عصر جدید گسترش فضاهاى ذهنى و جایگزینى ذهنیتها بر عینیتهاست. اگر در مدرنیته، عینیت و تجربه خمیرمایهى بسیارى از دیدگاههاى فکری، فلسفى و علمى بود، درپست مدرن این فضاهاى مجازى است که اهمیت پیدا میکند، زمان و مکان جاى خود را به فضا میدهد. اگر دولت ـ ملت واحد سیاسى حقیقى براى بررسیهاى مدرنیته بود در عصر پست مدرن جهان به عنوان یک واحد سیاسى مورد توجه و برنامهریزى قرار میگیرد.
در پست مدرن اصول و قواعد از پیش فرض شده و ثابت دیگر وجود ندارد. در این خصوص ژان فرانسوا لیوتار مینویسد:
یک هنرمند یا نویسندهى پست مدرن در مقام یک فیلسوف، متنى که مینویسد و اثرى که خلق میکند از نظر اصول تحت هدایت قواعد از پیش تثبیت شده قرار ندارد و نمیتوان در مورد آنها مطابق با حکم ایجابی، یا به کار بستن مقولات آشنا در متن یا اثر هنرى قضاوت نمود... بنابراین هنرمند و نویسنده، بدون قواعد براى تدوین قواعدى براى آنچه که انجام خواهد یافت، کار میکند... پست مدرن را میباید بر اساس پارادوکس آیندهى پیشین درک نمود. تفاوت بنیادین مدرنیته و مابعد مدرنیته را میتوان در جدول زیر تا حدودى نشان داد:
تفاوت مدرنیته و مابعد مدرنیته در فلسفه؛
مدرنیته مابعد مدرنیته (پست مدرن)
مونیسم (وحدت گرایی) پلورالیسم (کثرت گرایی)
ماتریالیسم (مادى نگری) نگرش نشانه شناختی در رسانهها؛
دنیاى چاپ؛ الکترونیکهاى باز تولیدی
تحول سریع نورى / تحول جهانی در سیاست؛
دولتهاى ملى (ملت ـ دولتها) مناطق (پیکرهها) واحدهاى فراملی
اقتدارگرا دمکراتیک
اجماع اجماع مورد مناقشه
برخورد طبقات مسائل جدید در دستور کار، سبز ها در فرهنگ؛
تأکید بر کاربرد کلمات صحیح (لفظ قلم نویسی) رمزگذارى مضاعف، زبان دوگانه نخبه گرایى نخبه / گفتگوى تودهای
با توجه به علائم مذکور و فروریختن ساختارها و تحول در تصورات و مفاهیم قطعى تلقى شده و شکلگیرى هویت جدید، عدهاى معتقدند که درگیریهاى آینده از جنبهی کلى در دو شکل عمده بروز خواهد کرد:
1ـ درگیریهاى هویتی؛ این درگیرى ناشى از تحولات گسترده در حوزهى اطلاعات و گسترش روز افزون رسانهها و رخنهى آنان در زندگى خصوصى و خلوت انسانها بوده و همین امر سبب گردیده تا هویت نیز مانند بسیارى از مسلمات زندگى گذشته، دستخوش بحران و در معرض چالش قرار گیرد. موضوع تابعیت، ارزشها و باورهاى شخصى و اجتماعی، خرده فرهنگها، سنتها و هنجارها، دین و مذهب و بسیارى از مقولات مطرح در حوزهى هویت فردی، اجتماعى و دینى و نقشهاى اجتماعى افراد، دچار دگرگونیهاى شدید شود.
به گونهاى که دیگر امکان جلوگیرى از نفوذ فرهنگهاى رسانهاى براى مقابله با فرهنگهاى ملى و بومى ازطریق دولت به سختى میسر خواهد بود.
2ـ درگیریهاى امنیتی؛ درگیریهاى امنیتى در عصر پسا تجدد، عموماً به حوزهى مسائل امنیتى و اطلاعاتى و در رأس آن مقولهى جاسوسى و ارسال اطلاعات و روش جمعآورى اطلاعات باز میگردد.
اگر حرفهى جاسوسى و جمعآورى اطلاعات در گذشته از طریق نفوذ، استخدام جاسوس، خرید اطلاعات و مسائلى از این قبیل انجام میگرفت، امروزه با پیشرفتهاى علمى و تکنولوژیکى و از همه مهمتر ظهور سایتهاى اینترنتى امکان ارسال اطلاعات دور از چشم شبکههاى ضد جاسوسى کشورها، به اشکال عادی، رمزى و غیره یک امر عادى تلقى میشود. با این تفاصیل، مسألهى حیطهبندى اطلاعات و شیوهى مقابله با جاسوسیهاى پست مدرن یکى از مسائل عمدهى امنیتى براى کشورهایى است که به دلایل مختلفى در معرض هجوم اطلاعاتى قرار دارند.
به کارگیرى فنآوریهاى جدید از سوى سازمانهاى جاسوسى سبب گردیده تا ملزومات این فعالیتها نیز دچار دگرگونى گردد. شیوهى اتصال به شبکههاى جاسوسی، حجم اطلاعات، کار تحلیل، سهولت دسترسى به جنگ افزارهاى متکى به فنآورى عالى و تجهیزات ارتباطى به طور کلى نه تنها شیوههاى مقابله با جاسوسى بلکه معضلات بزرگى چون، سازمانهاى تروریستی، باندهاى مواد مخدر و خلاصه بسیارى از شبکههاى براندازى که مخل امنیت ملتها هستند را دچار دگرگونى نموده است.
این دو حوزهى درگیرى به ما نشان میدهد که عصر جدید را دیگر نمیتوان با مفاهیم سنتى گذشته مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. استراتژیهاى جنگ مابعد مدرنیته، استراتژیهاى پیچیدهاى است که تاکتیکهاى آن مبتنى بر فنآورى جدید، جنگهاى خیالی، جنگهاى رایانهای، جنگ سیبرنتیکی، جنگهاى اطلاعاتی، جنگهاى اینترنتی، درگیرى مغزها و مفاهیم اساسى چون اینترنت، ماهواره، رایانه، ژنتیک و امثال ذلک است.
در جنگ مابعد مدرنیته، استراتژى مسلط و وجه قالب در آن استفاده از ابزار و قدرت نرم افزارى در فضاهاى مجازى است. استفاده از سخت افزارها، محدود و مقطعى بوده و صرفاً سیاستهاى موردى در دلِ استراتژیهاى کلى نرم افزارى است. اگر در جنگهاى گذشته استراتژى مسلط، اقدامات سخت افزارى نظیر انهدام دشمن در روى زمین، تسخیر مواضع جغرافیایى و نابودى قدرت و توانایى مادى و سرنگونى یک حاکمیت از طریق عملیات نظامى یا براندازى بود، در عصر مابعد مدرنیته همهى این استراتژیها در سیاستهاى نرم افزارى ساماندهى خواهد شد.
چشماندازهاى کلى جنگ مابعد مدرنیته به ما هشدار میدهد که رژیم صهیونیستى به عنوان بزرگترین خطر صلح و امنیت کشورهاى منطقهى خاورمیانه و در رأس آن ایران، در دهههاى آتی، استراتژیهاى خود را در اجراى سیاستهاى نظامیگرى براى حفظ هویت قومى ـ مذهبى خود بیتردید دگرگون خواهد کرد.
در آیندهی بسیار نزدیکى باید شاهد ظهور تحولات جدیدى در سیاستهاى نظامى گرایانهى اسرائیل باشیم، که ماهیت و کیفیت آن بیتردید با آنچه که در سیاستهاى گذشتهى این رژیم وجود داشته، متفاوت خواهد بود. این علائم را میتوان در سیاستهاى دههى اخیر رژیم صهیونیستى به نحوى مشاهده کرد.
دگرگونى دیدگاههاى رژیم صهیونیستى را با توجه به تحولات جهانى شدن میتوان در چشماندازهاى زیر مورد مطالعه و توجه قرار داد:
1ـ چشماندازهاى علمى و تکنولوژیکی،
2ـ چشماندازهاى مالی،
3ـ چشماندازهاى رسانهای.
چشم اندازهاى علمى و تکنولوژیکی
سرمایهگذارى در بخش تحقیقات و پژوهشهاى علمى و صنعتى و رشد و توسعه در حوزهى علوم و تکنولوژی، از ویژگیهاى منحصر به فرد رژیم صهیونیستى نسبت به همسایگان خود میباشد. چنان که این رژیم در پژوهشهاى علمى 70 برابر و در ثبت اختراعات، بیش از هزار برابر در مقایسه با اعراب کارایى دارد. حجم صادرات رژیم صهیونیستى از فنآوریهاى پیشرفته طى سال 2000 میلادى 7 میلیون دلار بوده است
این رقم ناشى از ساخت متفاوت اقتصادى و صنعتى و نیز دورنمایى است که رهبران این رژیم ترسیم نمودهاند.
رهبران رژیم صهیونیستى از بدو اشغال فلسطین در پى آن بودند تا این کشور را متفاوت با کشورهاى عربى منطقه ساخته و آن را همسان کشورهاى پیشرفته در آورند. لذا تمام سعى خود را در ایجاد خود باورى و تلاش در جهت رشد و توسعه مصروف نمودند. تشویق به کار در مزارع کشاورزى و سرمایهگذارى در حوزهى صنعت، از عواملى نبودند که صهیونیستها را از وارد شدن در زمینهییهاى تحقیقات کشاورزى و صنعتى و سایر حوزههاى پژوهشى غافل نماید.
صهیونیستها، پس از پشت سر گذاردن جنگهاى متعدد بر آن شدند تا با سرمایهگذارى در بخش فنآوریهاى نوین، علاوه بر کاهش هزینههاى نظامی، ماشین را جایگزین انسان نموده و هر چه بیشتر تلفات خود را به دلیل محدودیتهاى نیروى انسانی، نسبت به اعراب کاهش داده و تلفات بیشترى را به دشمنان تحمیل نمایند. در حوزهى امنیتى نیز آنها سعى میکنند تا تکنولوژى پیشرفته را در سازمانهاى امنیتى خود به کار گیرند و در این راستا در طى ادوار مختلف، سازمان جاسوسى رژیم اشغالگر قدس موساد، در صدد استخدام گستردهى متخصصان رایانهاى بر آمده است. رژیم اشغالگر قدس براى تقویت توان اطلاعاتى در فنآوریهاى مرتبط با اینترنت و داده پردازى سیستمهاى موساد، به روشهاى مختلف، اقدام به جذب نیروهاى جدید کرده است.
پیشرفته کردن صنایع و تجهیزات داخلی، ساخت و فروش قطعات سخت افزارى و برنامههاى نرم افزارى و کسب در آمد سرشار در این حوزهها و حضور در بازارهاى بینالمللى از دیگر اهداف رژیم صهیونیستى در سرمایهگذارى در بخش فنآوریهاى نوین میباشد. در حال حاضر سرمایهگذارى در بخش فنآورى رایانهاى سبب گردیده تا بیش از 4800 شرکت متخصص در فنآورى مدرن و نرم افزارى پیشرفته در خدمت رژیم صهیونیستى باشند، که بیشتر این شرکتها در مجتمع صنعتى تکنیون در حیفا و وایزمن واقع در تل آویو فعالیت دارند که مطابق با آمار منتشره توسط رژیم صهیونیستى ارزش صادراتى و نسبت رشد سالانهى آنها در سالهاى اخیر بالغ بر 6 درصد میباشد. این شرکتها بیشترین فعالیت خود را به طور مستقیم در زمینهى فنآورى نظامى و برنامهریزى براى ایجاد شبکههاى ارتباطى نظامى و شرکتهاى داخلى و خارجى و همچنین ساخت سلاحهاى مدرن و عملیات جاسوسى در سطوح بینالمللى متمرکز کردهاند.
صهیونیستها با سرمایهگذارى بر فنآورى نوین و فعال نمودن شرکتهاى متعدد در زمینهى تکنولوژى جدید علاوه بر کسب در آمد، توانستهاند اهداف نظامى و امنیتى خود را پیگیرى نموده و سطح علمى کشور را نیز در مقایسه با سایرین، حتى کشورهاى توسعه یافته بالاتر برند چنان که در این زمینه انریکو لتا وزیر صنایع و تجارت خارجى ایتالیا در نخستین اجلاس همکاریهاى علمى و فنآورى ایتالیا و اسرائیل، در خصوص تواناییهاى آن رژیم بیان میدارد: اسرائیل در بسیارى از موارد مربوط به اقتصاد جدید از ما جلوتر است.
برخى از تواناییهاى رژیم صهیونیستى در حوزهى تکنولوژى عبارتند از: الکترونیک ارتباطات راه دور، مواد اولیه براى بخشهاى مربوط به فضانوردی، تولید خودرو، همچنین نرم افزار براى امنیت و سیستمهاى کنترلی.
توجه ویژهى رژیم صهیونیستى به موضوع استفاده از فنآورى در راستاى نظامى تا بدانجا امتداد یافته است که آن رژیم قبل از حملهى امریکا به عراق که به سقوط صدام منجر گردید، از بیم حملات احتمالى عراق، نسبت به ایجاد مدارس مجازى در تل آویو اقدام نمود. تا در صورت آغاز جنگ علیه عراق آموزش را از طریق رایانه ادامه دهند.
این اقدام، نمادى از توسعه استفاده از رایانه و فراگیر بودن این صنعت در سرزمین اشغالى میباشد. اما فنآوریهاى نوین علاوه بر آنکه فرصتهاى پیشرفت صنعتى و اقتصادى را در اختیار اشغالگران گذاشت، تهدیدات جدیدى را نیز متوجه این رژیم نموده است. رژیم صهیونیستى در طول نبردهاى پیدا وپنهان خود با فلسطینیها توانسته بود با استفاده ازروشهاى سانسور خبرى و در اختیار داشتن رسانههاى متعدد دولتى و فرامرزى به شیوه دلخواه خود، چهرهاى منفى از مبارزان فلسطینى در نزد اذهان عمومى در داخل و خارج آن کشور ایجاد نماید و علاوه بر آن، اقدامات خشن نظامیان خود را نیز پنهان نماید. اما به یمن فنآورى جدید، سازمانهاى مبارز فلسطینى نیز با ایجاد سایتهاى اینترنتی، اقدام به روشن ساختن مواضع خود و نیز چگونگى اقدامات رژیم صهیونیستى در عرصهى مقابله با فلسطینیان نمودند و این اقدامات در حوزه «جنگ پست مدرن» بر صهیونیستها بسیار گران آمده و آنان را وادار نمود تا به پایگاههاى اینترنتى جنبش جهاد اسلامى فلسطین حمله و آن را از کار اندازند. به گفتهى منابع جنبش، سایت اینترنتى جهاد اسلامى به آدرس: www.JIhadislami.com در یک اقدام همسو با دیگر فعالیتها، جهت خاموش نمودن صداى آزادیخواهى مردم مسلمان فلسطین مورد حمله قرار گرفته است. اشاره میشود پایگاه اینترنتی: www.qudsway.com یکى دیگر از پایگاههاى اینترنتى جنبش جهاد اسلامى فلسطین به رغم آنکه تاکنون چندین بار مورد حملهى صهیونیستها قرار گرفته و گروه فشار صهیونیستى جنجال گستردهاى را علیه آن به راه انداختند. همچنان به فعالیت خود ادامه میدهند. این گونه اقدامات نشان از گشوده شدن جبههاى جدید در مقابل رژیم صهیونیستى دارد که تاکنون آن رژیم در آن کمتر درگیر بوده و از این ناحیه احساس خطر مینموده است. همچنین رفتار آن رژیم در بستن سایت مبارزان فلسطینى گویاى تأثیرى است که رسانههاى جدید الکترونیکى در سرنوشت نبرد دارند.
چشم اندازهاى مالى
همانگونه که ذکر شد مسائل مالى از آن جهت در یک جنگ پست مدرن حائز اهمیت میباشد که بررسى آن میتواند از سویى عمق و سرعت پیشرفتهاى علمى و تکنولوژیکى را هویدا ساخته و از سوى دیگر نوسانات، اختلالات و وابستگى به در آمد خاص را که میتواند آیندهى کشور را در برابر مشکلات و فشارها دچار آسیب نماید، نشان میدهد. اما اقتصاد رژیم صهیونیستى در میان کشورهاى منطقه و نیز بسیارى از کشورهاى خارج از منطقه، داراى شکوفایى منحصر به فردى است. این موضوع شامل تولید ناخالص ملى و رشد قدرت خرید اشغالگران میباشد. تا جاییکه در مقاطع خاص زمانی؛ اقتصاد آن رژیم همتاى اقتصاد امریکا رشد داشته و توانسته جایگاه مناسبى را در لیست درجهبندى توسعه اقتصادى به خود اختصاص دهد. آخرین گزارش برنامهى رشد سازمان ملل موسوم به «گزارش رشد بشرى سال 2001» نشان میدهد که رژیم صهیونیستى در سطح اقتصادى بسیار بالایى قرار دارد و تولید ناخالص ملى آن در سال 1999 به بیش از 100 میلیارد دلار (دقیقاً 8/100 میلیارد) رسیده است که قدرت خرید کلى را به 6/112 میلیارد دلار ارتقا داده، تا قدرت خرید فردى از این تولید، بر اساس معادلهى مربوطه به 18440 دلار برسد. میانگین رشد سالانهى فردى از تولید ناخالص ملی، بین سالهاى 1975 تا 1999 یعنى در دورهاى که اقتصاد جهانى از رکود رنج میبرد، 2 درصد عنوان شد. میانگینى که همتراز با میانگین رشد ایالات متحدهى امریکا قرار دارد. رژیم صهیونیستى در لیست درجهبندى توسعهى بشری، رتبهى بیست و دوم را بین 162 کشور جهان در اختیار دارد.
توسعه و شکوفایى اقتصاد رژیم صهیونیستى در چارچوب مرزهاى این کشور محصور نشده و آن رژیم توانسته است با حضور قدرتمند در بازارهاى تجارى دنیا، رقیب قابل ملاحظهاى براى کشورها و شرکتهاى بزرگ دنیا در عرصههاى مختلف کشاورزى و صنعتى باشد. علاوه بر آن توانسته است با توسعهى روابط تجارى و سرمایهگذارى در اقصى نقاط دنیا، سود سرشارى را از ناحیهى اعزام کارشناسان و انتقال دانش فنى و صدور فنآورى نصیب خود نماید. براى مثال طى دهههاى شصت و هفتاد میلادى 1500 کارشناس رژیم صهیونیستى در کشورهاى آفریقایى حضور داشتند. رژیم صهیونیستى 6200 کار آموز آفریقایى را در زمینهییهاى مختلف براى آموزش در فلسطین اشغالى پذیرفت. همچنین شرکتهاى مهندسى و صنعتى رژیم صهیونیستى هم با امضاى قراردادهاى تجارى در آفریقا، صدها میلیون دلار سود بردند. به نحوى که حجم واردات رژیم صهیونیستى از آفریقا از 410 میلیون و 500 هزار دلار در سال 1970 به 190 میلیون و 900 هزار دلار در سال 1980 و به 246 میلیون و 400 هزار دلار در 1993 رسید. حجم صادرات رژیم صهیونیستى به آفریقا نیز طى سالهاى فوق الذکر طى سیر صعودى از 30 میلیون و 100 هزار دلار به 137 میلیون و 800 هزار دلار و دست آخر به 335 میلیون و 700 هزار دلار رسید. روند صعودى رشد سرمایهگذارى رژیم صهیونیستى در کشورهاى آفریقایى همسو با دیگر تحولات مثبت اقتصادى آن رژیم نشانگر چشمانداز مثبت مالى است. اما اگر بخواهیم نگاهى همه جانبه به مسائل اقتصادى و مالى رژیم صهیونیستى داشته باشیم ضرورت دارد تا به وابستگى اقتصاد آن رژیم به کمکهاى خارجى نظرى بیفکنیم چنان که وابستگى به یک محصول و یا در آمدى خاص خود میتواند آسیب پذیرى کشور را در حوزههاى مختلف سبب گردد. براى مثال رشد مثبت اقتصادى عربستان سعودى در صورتی که ناشى از وابستگى شدید به فروش نفت باشد و یا برزیل به شکر و دیگرى به کاکائو و..... میتوانند این کشورهارا در فراز و نشیبهاى بازارهاى بینالمللى آسیب پذیر نمایند. وابستگى اقتصاد رژیم صهیونیستى نیز به کمکهاى خارجى علاوه بر آنکه رشد واقعى اقتصاد آن کشور را به زیر سؤال میبرد، میتواند این کسور را در صورتی که به هر دلیلى این کمکها قطع گردد در معرض آسیب قرار دهد. اقتصاد رژیم صهیونیستى اصولاً بر اساس کمکهاى اروپا و امریکا قدرت گرفت. از خسارتهاى دریافتى از آلمان رشد و نمو یافت و از ادامهى کمکهاى امریکایى و جمعآورى اعانه توسط سازمانهاى صهیونیستى در جهان ادامهى حیات میدهد.
روژه گارودى با بیانى دیگر براى روشن ساختن چگونگى قوام یافتن اقتصاد صهیونیستها و نشان دادن وابستگى این اقتصاد به کمکهاى خارجی، در کتاب خود تحت عنوان« تاریخ یک ارتداد، اسطورههاى بنیانگذار سیاست اسرائیل» بیان میدارد، کشورهایى نظیر آلمان به دلیل خساراتى که در جریان جنگ جهانى دوم به یهودیان وارد آوردند (گذشته از این موضوع که گارودى این خسارات را تا چه میزان منطبق بر واقیعت میداند) ملزم به جبران خسارات به اسرائیل گردیده است. همچنین کمکهاى ایالات متحدهى امریکا نیز براى اقتصاد اسرائیل همچون دارویى شفا بخش عمل نموده که به آن به صورت مفصل در ادامه خواهیم پرداخت و در آخر گارودى پرداختهاى داوطلبانهى یهودیان سایر کشورها، تحت عنوان «دیاسپورا» را از جمله منابع مالى اسرائیل میداند. وى در دستهبندى خود در خصوص جریانات مالى که از خارج به سوى رژیم صهیونیستى سرازیر شده است موارد زیر را ذکر میکند:
1. جبران خسارات از جانب آلمان و اتریش.
2. از طریق دست و دل بازیهاى بیقید و شرط ایالات متحده.
3. به دلیل پرداخت، «دیاسپورا» مجموعهى جماعات یهودى که از زمان ایجاد اسرائیل در خارج از آن به سر میبرند.
در زمینهى سازماندهى پرداخت کمک به اسرائیل از سوى یهودیان میتوان براى مثال به اقدامات سازمان مگبیت در این راستا اشاره داشت. این سازمان که در کشورهاى مختلف دفاتر مخصوص به خود را اداره مینماید هدف خود را جمعآورى اعانه براى ارتش رژیم صهیونیستى و ترغیب جوانان یهودى ایران براى کمک و پشتیبانى از اسرائیل قرار داده است.
همانگونه که بیان شد، اگر بخواهیم به دلایل کمکهاى امریکا به رژیم صهیونیستى اشاره داشته باشیم میتوانیم از دلایلى چون ایجاد مسابقهى تسلیحاتى در منطقه و فروش تسلیحات، ایجاد امکانات لازم جهت مداخله در امور منطقه با کمک آن رژیم، استفاده از صهیونیستها در راستاى حضور امریکا در منطقه و نزدیک شدن به منابع نفتى منطقه، اجراى سیاست سد نفوذ در مقابل شوروى سابق، استفاده از صهیونیستها به عنوان حافظ منافع امریکا در منطقه، اجراى سیاستهاى امنیتى و نظامى امریکا در منطقه و.... نام برد. اما به نظر میرسد علیرغم وجود دلایل فوق که به نوعى کمکهاى امریکا به رژیم صهیونیستى را از وجوه امنیتى سیاسى و... توجیه میکند، دلیلى ایدئولوژیک نیز در ارسال این گونه کمکها وجود دارد که آن حمایت مسیحیت صهیونیستى مستقر در امریکا از اشغالگران فلسطین است. که به دلیل اهمیت این دیدگاه در حمایت از آنان این موضوع را به صورت دقیقتر در فصل بعدى موشکافى خواهیم نمود. اما علاوه بر حمایت مسیحیت صهیونیستى مستقر در امریکا از رژیم صهیونیستی، فعالیت لابى قدرتمند طرفدار صهیونیست در امریکا نیز در راستاى همسو کردن منافع امریکا با آنان و نیز متقاعد کردن سیاستمداران امریکایى به کمک به صهیونیستها قابل توجه است. البته شاید در وهلهى اول این نکته متبادر به ذهن گردد که چگونه سیاستمداران کشور قدرتمندى چون امریکا میتوانند از یک اقلیت کوچک یهودى متأثر گردند؟! در این زمینه لازم به ذکر است که در ایالات متحده که در آن 6 میلیون یهودى زیست میکنند رأى یهودیان میتواند تعیین کننده باشد زیرا که اکثریت انتخاباتى به (دلیل نرخ بالاى امتناع و نبود طرحهاى فراگیر مغایر میان دو حزب) به عوامل اندکى بستگى دارد و پیروزى میتواند با اختلاف کمى به دست آید. به علاوه سیاست آراى عمومى که بخش مهمى از آن به جلوهى نامزد یا به مهارت او در هنر نماییهاى تلویزیون بستگى دارد تابعى از بودجههاى کمیتههاى انتخاباتى او و امکانات بازاریابى سیاسى وى میباشد. در 1998 انتخابات امریکا براى عضویت در سنا یک بودجهى تبلیغاتى 500 میلیون دلارى طلب میکند. گروه فشارى که بیش از همه قدرتمند است و در capitoloe داراى اعتبار میباشد.
قدرت ایپک در امریکا به نحوى مؤثر است که حضور در سلسله مراتب قدرت در این کشور را در همراهى و همنوایى با صهیونیستها قرار داده است و در همین راستا گارودى لیست بلند بالایى از اظهار نظر رؤساى جمهور امریکا در خصوص حمایت از صهیونیسم را در کتاب فوق الذکر خود آورده است که گویاى قدرت ایپک در امریکا است. علاوه بر این نفوذ لابى اسرائیل در امریکا بیش از آنچه تصور میشود سیاست واشنگتن را در خاورمیانه به نفع این رژیم به انحراف کشانده است. به حدى که در صورت تعارض منافع دو طرف در خاورمیانه، در بسیارى از موارد، تأمین منافع اسرائیل بر منافع امریکا اولویت دارد. در خصوص در اختیار قرار دادن تسهیلات مالى توسط دولت امریکا که در غالب کمکهاى نظامى و کمکهاى اقتصادى به صورت وام و یا کمک بلاعوض به رژیم صهیونیستى صورت گرفته است از سال 1949 تا سال 1999 در مجموع نشان دهنده 1/ 78665 میلیون دلار کمک در طول این سالها به آن رژیم است که شامل 5/11212 میلیون دلار وام و 9/ 23122 میلیون دلار کمک بلا عوض در زمینهى کمکهاى اقتصادى به آن کشور است.
در اشاره به کمکهاى دیاسپورا نیز ضرورى است ذکر گردد که این کمکها ابعاد مختلفى داشته و اهداف چند منظورهاى را تأمین مینمایند. از سویى این کمکها به اقتصاد رژیم صهیونیستى کمک مینماید و از سوى دیگر بین یهودیان اقصى نقاط دنیا و رژیم صهیونیستى یک رابطهى معنوى ایجاد میکند. که به مرور تبدیل به نوعى وابستگى و حساسیت به سرنوشت این رژیم است. یکى دیگر از ابعاد این کمکها، حمایتهاى مالى است که از ناحیه عناصر قدرتمند و متمول یهودى که ثروتهاى فراملى دارند به رژیم صهیونیستى میشود. از جمله این افراد میتوان به خانوادهى روچیلد اشاره داشت. در خصوص معرفى این خانواده دایرهیالمعارف یهود ذکر مینماید:
روچیلد از خانوادههاى سرمایه دار و بشر دوست و از حامیان امور هنرى و علمى که در قضایاى یهودى مخصوصاً ایجاد سرزمین اسرائیل و تشکیل دولت آن سهم عظیمى داشتند. با گذشت سالها نام آنان ضرب المثل ثروت و سخاوت شد که هم با دید مثبت و همچون مظهر ثروت نفوذ و بشر دوستى در میان تودههاى یهودى مخصوصاً اروپایى شرقى و هم با نظر منفى به مثابه مظهرى منحوس در نوشته و تبلیغات ضد سامى که به عنوان نشانه ملموس وجود یک حکومت بینالمللى ثروتمند به کار میرفت، تلقى میشد.
در زمینهى کمکهاى این خانواده به اسرائیل باید عنوان داشت، این کمکها از بدو پیدایش اسرائیل با کمک ادموند روچیلد به تأسیس اسرائیل و کمکهاى مالى وى در جهت خرید زمینهاى اعراب و ایجاد اردوگاه مهاجرین یهودى در فلسطین آغاز گردید. و با کمکهاى جیمز روچیلد اول به اسرائیل ادامه یافته است. ادموند روچیلد به پاس سهم تعیین کنندهاش در تأسیس دولت اسرائیل توسط حییم وایزمن پیشواى سیاسى صهیونیست و از سوى صهیونیستها پدر پیشرو لقب گرفت.
دایره المعارف یهود معرفى مشروح خود را دربارهى ادموند روچیلد آغاز میکند: (انساندوست مدافع استقرار یهود در ارض اسرائیل و کلکسیونر آثار هنری). ادموند روچیلد بنیانگذار نخستین حرکتهاى عملى صهیونیستى شناخته میشود زیرا با سرمایهى او بود که به سال 1883 نخستین اردوگاههاى یهودیان مهاجر در سرزمین فلسطین ایجاد شد. نقش اساسى شاخهى فرانسوى امپراتورى روچیلدها در صهیونیست جهانى با مرگ بارون ادمون روچیلد پایان نمییابد. پس از او نوههاى جیمزروچیلد اول در نیمهى دوم قرن بیستم، حامیان درجه اول دولت اسرائیل و از رهبران تراز اول صهیونیست جهانى محسوب میشوند.
چشم اندازهاى رسانهای
در بیان چشم اندازهاى رسانهاى جنگ پست مدرن رژیم صهیونیستی، در ابتدا باید ذکر نمود که جنگ پست مدرن در فضاى مجازى در ابعاد مختلفى در جریان است که از آن جمله رویارویى در عرضهى واژهها و اصطلاحات است. این نبرد در دوسوى جبههى صهیونیستى و اسلامى داراى خواص خود است. ایجاد واژههاى جدید و یا منتسب نمودن یک واژه به طرف مقابل و مستند سازى آن و یا حتى ایجاد و زمینه سازى جهت تطبیق برخى از مفاهیم به حریف، از آن جمله هستند. این موضوع سبب گردیده تا هر یک از جبههى اسلامى و صهیونیستى بعضاً داراى دو فرهنگ متفاوت اصطلاحات باشند. براى نمونه واژهاى چون قدس در طرف صهیونیستى «یروشالم» ذکر شود «مبارزات جهادی» در طرف آنان به عنوان تروریسم و از عملیات استشهادى تحت عنوان عملیات انتحارى یاد شود. همچنین به وجود آمدن اصطلاحات جدیدترى نظیر اصطلاح عرب اسرائیلى که به اعراب سال 1948 که در اسرائیل اقامت دارند اطلاق میگردد از آن جمله هستند. از دیگر واژگانى که در این حوزه قرار دارند میتوان از تروریسم دولتى که در طرف اسرائیلى تحت عنوان تدابیر امنیتى به کار میرود و یا از انتفاضه به درگیرى مسلحانه و... نام برد. واژهها و اصطلاحات تبلیغاتى سیاسى و نظامى و اجتماعى در چارچوب مبارزهى اسلامى با صهیونیسم پاسخگوى تحولات و تفسیرهاى این مبارزه در واقعیت است. قاموس این اصطلاحات متنوع نه تنها از افزایش و اضافه و حذف و تغییر و تبدیل چارچوب تحولات و تغییرات اوضاع در امان نیست بلکه چند بار طى دورهى مبارزه از سال 1948 تاکنون تحولاتى را در خود دیده که میتوان این مراحل را مراحل تحول در مبارزات اسلامى ـ صهیونیستى هم نامید. در این راستا دو واژهنامه شکل یافت واژهنامهاى فلسطینى و در طرف مقابل واژه نامهاى صهیونیستى که در مقدمترین سنگرها رو در روى همدیگر صف آرایى نمودهاند.[166] این تحولات مفهومى بعد از وقایع 11 سپتامبر (20 شهریور) در امریکا از شدت بیشترى برخوردار گشت و دگرگونیهاى بنیادینى در عرضهى واژهها اتفاق افتاد که از مهمترین ابهامات این دوران میتوان از تداخل واژهى تروریسم و نبردهاى رهاییبخش نام برد.
البته اگر در پى ریشه یابى این نبرد برآئیم به این نکته برخورد خواهیم نمود که جنگ پست مدرن کنونى در حوزهى وسیعترى از نبرد مفهومى قرار دارد و ریشهى آن در شکلگیرى صهیونیست ادبى است. برخى آن را مقدم بر شکلگیرى صهیونیزم سیاسى میدانند. جنبش صهیونیستى در مبارزات خود سلاح ادبیات را چنان به کار گرفته است که جز سلاح سیاست هیچ سلاحى نمیتواند با آن برابرى کند. ادبیات صهیونیسم بخشى ناگسستنى بود که صهیونیسم سیاسى نه فقط در ستیزهاى تبلیغاتى بلکه در ستیزهاى سیاسى و نظامى نیز از آن استفاده برد. اگر ادعا کنیم که صهیونیسم ادبى پیشینهى دورترى از صهیونیسم سیاسى دارد سخنى گزاف نگفتهایم. صهیونیسم ادبی، صهیونیسم سیاسى را در دامن خود پرورش داد و سپس به خدمت آن در آمد و در آن دستگاه گسترده که هدف واحدى دارد به ایفاى نقش پرداخت. اگر صهیونیسم سیاسى دستاورد تعصب و نژاد پرستى است، صهیونیسم ادبى نخستین تمایلات این تعصب و نژاد پرستى به شمار میآید. جرقهى ایندو بر اثر فشار رشد نژاد پرستى در قرنهاى 18 و 19 به عنوان دستور کار گروهى از یهودیان افراطى در آمد و چندى نگذشت که در یک جنبش سیاسى صهیونیستى متبلور شد.
به هر ترتیب در پى بروز صهیونیسم ادبى گذارهها و واژههاى خاصى بروز نمودند که در عرصهى نبرد پست مدرن حاوى نکات و مفاهیم عمیقى بودند و دلالت بر شکل خاصى از سیاست و ایدئولوژى داشتند. اما این عبارتهاى جدید نیازمند محملى بودند تا آنها را اشاعه و گسترش دهند و این اقدام توسط رسانهها صورت گرفت. که همزمان رسانههاى صهیونیستى و رسانههاى متعلق به فلسطینیان را شامل میشد. «نهمان شای» رئیس رادیو و تلویزیون صهیونیستها در زمینهى جنگ پست مدرنى که بین طرفین جریان دارد بیان میدارد که رسانهها در نبرد بین ما و فلسطینیها جبههاى ضرورى میباشد. در خصوص نبرد رسانهاى نتایج تحقیقات خانم دکتر لورا کینگ عیرانى پژوهشگر کانادایى که در همایش گفتمان در بیروت مطرح گردیده دلالت بر آن دارد که حامیان رژیم صهیونیستى تحت عنوان مسیحیان امریکایى صهیونیستگرا، با بهرهگیرى از رسانههاى گروهى آن کشور، بدون کمترین اشاره به جنایتهایى که در مناطق فلسطینى روى میدهد، اسرائیل را کشور کوچک اما شجاع معرفى میکنند. که در برابر همسایگان شرور عرب خود توانسته در سرزمین مقدس پا بر جا باقى بماند. امروز بیشترین نویسندگان مطبوعات امریکایى واژهى تروریست را مترادف با عربها و مسلمانان به کار میگیرد که این پدیده تا پیش از رویدادهاى 11 سپتامبر نمود نداشت.
در طرف مقابل نیز رسانههاى متعلق به فلسطینیان قرار دارد که در انعکاس اخبار اقدامات رژیم صهیونیستى در سرزمینهاى اشغالی، فعال بوده ولى در این نبرد پست مدرن به دلیل جایگاه ویژه از گزند محفوظ نبودهاند.
روزنامهى گاردین فعالیت مرکز مستقل رسانهاى در فلسطین موسوم به ای.ام.سى در انعکاس اخبار جنایات صهیونیستها را چشمگیر توصیف کرد. به نوشته گاردین «ای.ام.سی» موفق شد از طریق شبکهى اینترنت بیشترین اخبار از مناطق دوباره اشغال شده را در اختیار جهانیان قرار دهد. گاردین افزود، فعالیتهاى مرکز مستقل رسانهاى با چنان توفیقى همراه بود که تنها اندکى پس از شروع حملات ارتش رژیم صهیونیستى و ممنوع شدن حضور خبرنگاران در مناطق اشغالى این مرکز به یک دفتر خبر رسانى بینالمللى مبدل شد. این نشریه نوشت پایگاه اینترنتى مرکز رسانهاى در اوج خبر رسانى مورد حملهى راهزنان رایانهاى اسرائیل قرار گرفت و موقتاً از کار افتاد و نیز تلفنهاى زیادى را اسرائیل، امریکا و انگلیس حاوى اطلاعات و اخبار نادرست به مرکز صورت میگرفت تا به این ترتیب در کار آن خلل ایجاد کنند.
با روشن شدن جایگاه رسانهها در جنگ پست مدرن رژیم صهیونیستی، ضرورت دارد تا به چشماندازهایى که این رسانهها تعقیب مینمایند اشاره شود، رسانهها در عرصهى این نبرد اهداف متعددى را تعقیب مینمایند ولى دو هدفى که به نظر میرسد نسبت به سایر اهداف اصلیتر میباشند عبارتند از: «انجام عملیات روانى و تحقق تهاجم فرهنگی». در خصوص تعریف و هدف عملیات روانى اشاره میگردد که هدف و مأموریت اساسى و اصلى جنگ روانى این است که خواست ما را به دشمن تحمیل کند. به طوریکه بدون اعمال روشهاى نظامى و اقتصادى به دشمن، اعمال او را کنترل نماییم.
کنترل نمودن رفتار دشمن در حین نبرد از اهم اقداماتى است که میتواند به فرمانده میدان نوید پیروزى دهد ایجاد تزلزل در روحیهى دشمن، ایجاد تردید نسبت به پیروزی، تشدید اختلافات درونى و... این اقدامات از جمله اهداف و شیوهى جنگى روانى اسرائیلى بود که در طى جنگهاى اعراب و اسرائیل به کار میبست. که غالباً بر اصول زیر متکى بود:
الف: ایجاد تردید در پیروزى قطعى اعراب بر اسرائیل
ب: تظاهر به شکست ناپذیر بودن ارتش اسرائیل
ج: ایجاد شک در افراد ارتش نسبت به فرماندهان و در مردم نسبت به رهبران سیاسى و نظامى آنان
اما با متحول و فراگیر شدن نقش رسانهها در اوضاع کنونى و در پى تحولات موسوم به جهانى شدن و پر رنگ شدن نقش NGOها و یا سازمانهاى غیر دولتی، رژیم صهیونیستى سعى نمود تا تأثیرگذارى بر اذهان عمومى را از طریق این گونه نهادها نیز صورت دهد. براى مثال همانگونه که اشاره شد از ابزار تبلیغاتى که در اختیار ایپک (لابى یهودیان در امریکا) است بهره بردارى نمود و یا سازمانهاى دوستدار صهیونیستها را در سایر کشورها از طریق پشتیبانیهاى مادى و معنوی، نظیر استفاده از متخصصان در تبلیغات و بهرهگیرى از فنآورى پیشرفته قدرتمندتر سازد. رژیم صهیونیستى براى تأثیرگذارى در اذهان عمومى نیازمند تلاشهاى بیوقفهى سازمانهاى غیر دولتى است. بنابراین چنین اهدافى تنها با به کارگیرى محافل سیاسى و دیپلماسى و رسمى میسر نبوده بلکه نیازمند سازمانهاى رسانهاى و متخصصان در تبلیغات گسترده با فنآورى مدرن است. در نتیجه جنگ و جدال در این عرصه نیازمند تکنولوژى الکترونیک و دیجیتال است. در یک عملیات روانى برنامهریزى شده که از همهى امکانات بهره بردارى مناسب صورت میگیرد رژیم صهیونیستى هم عملیات تهاجمى دارد و هم عملیات تدافعی. در همین جهت است که آن رژیم به نقشى که رسانههاى خارجى بر خلاف سیاستهاى تبلیغاتى اسرائیل ایفا میکنند معترض شده و دست به محدود سازیهاى این رسانهها میزند و در مقاطع مختلف نیروهاى امنیتى این رژیم تعداد زیادى از تجهیزات خبر نگارى و کامپیوترهاى شخصى خبرنگاران به ویژه خبر گزاریهاى معتبر و معروف جهان همچون: فرانس پرس، رویتر و... را توقیف کرده و آنها را به صاحبانشان بازنگردانده یا به شکل ناقص بازگردانده است. برخى خبرنگاران در این خصوص اظهار داشتند که نیروهاى امنیتى این رژیم آنان را بازداشت خواهد کرد. هنگامى که رژیم صهیونیستى زمزمههاى مخالفتهاى تبلیغاتى علیه سیاستهاى خود را از بین برد آنگاه میتواند آنچه که مورد نظرش است به مخاطب عرضه نماید. هرچند که آن رژیم در برنامهریزیهاى خود غالباً به این نکته توجه مینماید که قبل از هر عملیات، سیاستهاى رسانهاى منطبق با آن را فراهم سازد. همانگونه که پیش از انجام عملیات نظامى باید اطلاعاتى دربارهى آمادگى نظامى دشمن جمعآورى شود. به همین نسبت نیز باید دربارهى پیش بینى استراتژى رسانهاى آن نیز تلاش شود. اما این امرى بدیهى است که مخالفان آن رژیم نیز در نبرد پست مدرن ساکت نمینشینند و از حداکثر توانایى که در پى تحولات در فنآوریهاى رسانهاى رخ داده به نفع اهداف خود بهره بردارى مینمایند. و بعضاً رژیم صهیونیستى در این عرصه دچار شکستى فاحش میگردد چنانچه وزیر تبلیغات لبنان غازى عریضى بیان میدارد، نقش تبلیغات مقاوم در کنار مردم مقاوم (مقاومت ملى و اسلامی) و مبارزهى مسلحانهى آنها نقش مهمى در تغییر موازنهى سیاسى و نظامى در برابر دشمن داشت و تبلیغات مقاوم توانست با تضعیف هرچه بیشتر روحیهى اسرائیلیها، کارایى بسیارى در شکست نظامی، امنیتى و سیاسى دشمن داشته باشد. تبلیغات مقاوم با تصویر بردارى از صحنهى عملیات نظامى و ارائهى وقایع داخل جبهه، همهى ادعاها و تلاشهاى اسرائیل براى سرپوش گذاشتن بر واقعیتها را نقش بر آب کرد. اما براى روشن نمودن برد مؤثر این گونه تبلیغات کافى است که به اظهار نظر یک دانشجوى «اسرائیلی» به نام «گابى فردمن» که در روزنامهى یدیعوت احرونوت در خصوص تأثیر رادیو «النور» که متعلق به حزبالله لبنان بوده ودر فلسطین اشغالى صداى آن قابل استماع است توجه شود وى میگوید: «شنیدن صداى رادیو النور ترسناک است زیرا با پخش برنامههاى تحریکآمیز، اسرائیل را یک رژیم جنایتکار و صهیونیست مینامد.» و به لحاظ قدرت تأثیر فوق العادهى رسانهها در این نبرد است که در جریان انتفاضه، رژیم صهیونیستى در پى تهاجم به کرانهى باخترى رود اردن، مراکز و تأسیسات تلویزیونى و رادیویى دولت خودگردان را منهدم کرد و چند ماه بعد از آن پلیس و مأموران وزارت ارتباطات اسرائیل با یورش به مرکز فرستندهى رادیویى امالفحم، تجهیزات آن را مصادره و مدیر آن را بازداشت کردند. این اقدام پس از آن صورت گرفت که رژیم صهیونیستى چندى قبل در یورش به الخلیل دو شبکهى تلویزیونى بخش خصوصى «النورس» و «المستقبل» را تعطیل و مسئولان آن را بازداشت کرده بودند و این امر نشان از درک عمیق آن رژیم از نقش رسانهها دارد تا جایى که شارون در خصوص عمق تأثیر رسانهها، در پى عملیات شهادت طلبانهى «على الجولانی» در تلآویو اعلام مینماید: «الجولانى به هیچ تشکیلات سیاسى فلسطینى وابسته نیست و این دلیلى بر تأثیر خطرناک و خرابکارانهى وسائل اطلاع رسانى فلسطینى است.» و اگر بخواهیم به تأثیر رسانهها در داخل سرزمینهاى اشغال شده نیز اشاره داشته باشیم کافى است از جلوگیرى پخش برنامهى «ارهابیات» که توسط شبکهى ماهوارهاى ابوظبى پخش میشود اشاره داشته باشیم که در آن «آریل شارون» به عنوان آدمکش خونخوار که خون فلسطینیها را میمکد نشان داده میشد.
بعد دیگر فعالیتهاى رسانهها در جنگ پست مدرن که تحقیقاً مهمتر از انجام عملیات روانى است تهاجم فرهنگى میباشد که ابتدا با تعریفى از آن به چگونگى استفادهى رژیم صهیونیستى از رسانهها در این عرصه میپردازیم. تهاجم فرهنگى به این معنى است که یک مجموعهى سیاسى یا اقتصادى براى اجراى مقاصد خاص خود...، به بنیانهاى فرهنگى آن ملت هجوم میبرد. در این هجوم باورهاى تازهاى را به زور و به قصد جایگزینى با فرهنگ و باورهاى ملى آن ملت وارد کشور میکنند.صهیونیستها در این عرصه به مواجهه با دشمنان خود توجه کافى و دقیق داشته و در این راستا از هیچ اقدامى فروگذار نمیکنند. براى نمونه در جهت سرنگون نمودن جمهورى اسلامى ایران بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستى حملهى فرهنگى به ایران از طریق ارسال برنامههاى ماهوارهاى را به اعضاى کمیتهى اصلاحات دولتى مجلس نمایندگان امریکا پیشنهاد میکند و بیان میدارد: ارسال برنامههاى ماهوارهاى حاوى تصاویر زنان زیبا با بدنهاى برهنه و نیمه برهنه و پرداختن به امور دنیوى از قبیل زندگى تجملى و البسه زیبا، و صحنههاى جنسى و مشاهده امور کاملاً انحرافى باعث میشود کودکان ایرانى خواستار لباسهاى زیبا، زندگى تجملى و استخر و امثال آن شوند و با این امر میتوان در ایران انقلابى به راه انداخت.
اینگونه اقدامات در نهاد خود جنگى پست مدرن است که بر اندازى از نوع مخملى و یا فروپاشى از درون را تعقیب مینماید و همانگونه که خانم نادیا خوست نویسنده و ادیب سورى بیان میدارد خطرناکترین جنگها، تهاجم فرهنگى است. زیرا ارادهى مردمى را از بین میبرد و تلاش میکند ذهن را به جاى سرزمین اشغال کند. البته این اقدام از سوى رژیم صهیونیستى فقط علیه ایران استفاده نگردیده است. چنانچه روزنامهى لبنانى الکفاح العربى مینویسد: افراد یک شبکهى اسرائیلى جاسوسى و ترویج فحشا در شهرک العین در بقاع شمال شرق لبنان شناسایى و دستگیر شدند. این شبکه که اعضاى آن دهها نفر هستند همچنین به منظور گسترش بیماریهاى واگیردار از جمله ایدز روسپیگرى را رواج میدادند. و درهمین جهت است که روشن میگردد رهبر انقلاب اسلامى ایران این مفهوم را به درستى درک کردهاند که تهاجم فرهنگى براى بیاعتقاد کردن نسل نو انجام میگیرد، هم بیاعتقاد کردن به دین، هم بیاعتقاد کردن به اصول انقلابى و هم بیاعتقاد کردن به آن تفکر فعالى که امروز استکبار و قلمرو قدرتهاى استکبار را به خطر و وحشت انداخته است.
حد و مرز تهاجم فرهنگى براى اسرائیل و طرفداران آن تا جایى امتداد مییابد که غیر یهودیان به معتقدات اسرائیلى پیوند بخورند و این نکتهاى است که در بیانیهى سومین کنگرهى بینالمللى مسیحیت صهیونیستى عنوان گردیده است. هنگامى که غیر یهودیان به خانواده معتقدات اسرائیلى پیوند خوردند دیگر تلاش براى تغییر الهیات و خداشناسى آنها ضرورتى ندارد. هر چند که الهیات آنها با اهداف مبتنى بر کتاب مقدس (دربارهى اسرائیل و یهودیان) مغایرت داشته باشد.
اما اگر پیوند صورت نگرفت تلاش در جهت تغییر الهیات و خداشناسى آنان از سوى صهیونیستها صورت خواهد گرفت و این امر تا جایى گسترش مییابد که نیروهاى امنیتى اسرائیل اقدام به تأسیس شبکههاى شیطان پرستى در عرصهى نبرد نرم افزارى مینمایند. اعترافات اعضاى گروه شیطان پرستان که چندى پیش از سوى نیروهاى امنیتى مصر دستگیر شدند افکار عمومى مردم این کشور را به شدت تکان داد. بازجوییهاى دادستانى امنیت ملى مصر از دستگیر شدگان نشان داد که آنها در«طابا» با برخى از صهیونیستها تماس میگرفتهاند. و همچنین در بعضى از آپارتمانهاى محلات گوناگون قاهره با گروهى از دختران رژیم صهیونیستى تماسهاى جنسى دسته جمعى برقرار میکردهاند. چند تن از متهمان اعتراف کردند که موساد با پرورش این افکار آنها را میان جوانان مصر و دیگر کشورهاى عربى رواج میدهد. البته این گونه اقدامات فقط منحصر به ایران و یا مصر نبوده و در سایر کشورهاى عربى نظیر اردن نیز در جریان است و چنانچه رئیس بخش سمعى و بصرى ادارهى مطبوعات و انتشارات اردن میگوید: «رواج نوارهاى ویدئویى گروه شیطان پرستان و دیگر نوارهاى مبتذل وارده از فلسطین اشغالى در میان جوانان اردنى خانواده را نگران کرده است.»
جوانان و خانوادههاى مرفه بیش از اقشار دیگر از این نوارها استقبال میکنندو در این راستا است که هفته نامهى اردنى الاتجاه با انتشار مقالهاى نوشت ظهور پدیدهى بندگان شیطان، جنگ جدید موساد علیه کشورهاى عربى است. این اقدام براى گسترش بیایمانى و ایجاد شبهه نسبت به مقدسات اسلامى است.
البته اگر بخواهیم به تهاجم فرهنگى رژیم صهیونیستى در بعد اهداف کوتاه مدت آن نیز اشاره داشته باشیم لازم به ذکر است که اهداف تاکتیکى آن رژیم در تهاجم فرهنگى عبارت است از حساسیتزدایى از اسرائیل، ایجاد علایق مردمى و روابط فرهنگى در جهت عادى سایر روابط با اسرائیل و تغییر فرهنگ مردمى در جهت زمینه سازى براى صلح با اسرائیل که در مرکزیت این تهاجم ارزشها و فرهنگهاى اسلامى و عربى قرار دارد. ادامه دارد ...