امیر همایون شریفی
پیش از ریاست جمهوری خاتمی بر ایران هیچ بیگانهای گمان نمیبرد نظام جمهوری اسلامی برنامه هستهای داشته باشد. پس از پنج سال در تابستان 1381خورشیدی برنامه هستهای ایران با افشاگری گروهی برانداز، موسوم به مجاهدین خلق (منافقین)، مورد توجه جهانیان قرار گرفت. آمریکاییان چندان شگفتزده شدند که بهترین بخت خود برای تاختن به ایران را از دست دادند. هنری کیسینجر، راهبرددان برجسته ابرسرمایهداری، حمله برقآسای هوایی به مراکز هستهای ایران را پیشنهاد داد جز اینکه دولت جنگجوی جرج دبیلو بوش هنوز آمادگی بهرهبرداری از چنان بختی را نداشت. سال 1381 خورشیدی برابر بود با 2002 میلادی. آمریکاییان هنوز از زیر بار رویداد یازده سپتامبر 2001 درنیامده بودند.
شهریور 1382 آژانس بینالمللی انرژی اتمی دو انگ "تخلف از اساسنامه آژانس و ابهام در نظامی یا غیرنظامی بودن برنامه هستهای" را بر ایران بست. مهر 82 وزیران خارجه سه کشور اروپایی فرانسه، انگلیس و آلمان به تهران آمدند. پس از نشست تهران، نشستی دیگر در پاریس برگزار شد. نشستهای تهران و پاریس به امضای "پروتکل الحاقی" از سوی دولت سید محمد خاتمی در آبان 82 انجامید.
اسفند 1382 اتحادیه اروپا در نشست بروکسل به ما تعهد داد پرونده هستهای ایران را از دستور کار "شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی" خارج کند. دولت خاتمی تعلیق داوطلبانه فرآوری اورانیوم را پذیرفته بود.
حرکت موزون
تا پاییز 1382خورشیدی ایرانیان برنامه هستهای خود را پیش برده و آشکار از آن دفاع کرده بودند؛ یعنی دو گام به پیش. زمستان 82 دولت ایران یک گام به پس گذاشت و تعلیق داوطلبانه را پذیرفت. این گام برداشتنی موزون بودکه ایکاش وقفهای در آن نمیافتاد.
دولت محمود احمدینژاد دو گام دیگر را در تابستان و زمستان 1384 با راهاندازی کارخانه کیک زرد اصفهان و فرآوردهای نظنز برداشت. برخی راهبرددانان چشم به صحنه بودند مگر حرکت "یک گام پس" را ببینند؛ جز آنکه گام سوم نیز از سوی هیات حاکمه ایران به پیش برداشته شد. به کار افتادن نخستین آبشار غنی سازی با 164 فرآوردی هستهای، سومین گام بود که در آغاز 1385 خورشیدی چشم جهانیان را به خود دوخت. بیشتر کارشناسان سیاسی از نمایش گام سوم خوششان آمد جز آنکه برخی راهبرددانان ایران در اندیشه فرو رفتند.
این کمترین راهبرددان پیشنهاد میدهد: پیش از تصویب قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل، مبنی بر الزام جمهوری اسلامی ایران به تعلیق فرآوری اورانیوم، یک گام به پس برداریم. پذیرش این پیشنهاد برای موزون ماندن نمایش هستهای ایران ضروری به نظر میرسد.
کلان راهبرد "دو گام پیش، یک گام پس"، از راهبردها و راهکارهایی سخن میگوید که واپسین گامهای دیپلماتیک ما را تماشایی خواهد کرد؛ توانایی ایران برای رویارویی با تحریم اقتصادی را افزایش خواهد داد و نمایش حماسی ایرانیان را برابر چشم جهانیان ستایش برانگیز خواهد نمود.
چند هویج و چندین چماق
هویج و چماق، مثلی بینالمللی است. رسانههای غربی ایران را خرگوشی هویج دوست دانستهاند و اعضای اتحادیه اروپا را شکارچیانی باهوش.
پیشنهاد تازه اروپا پیش از هر چیز با انگیزه ایجاد اجماع میان اعضای دایم شورای امنیت سازمان ملل داده شده است. غرب میخواهد قطعنامه ضد ایرانی شورای امنیت را مستند به بند هفتم اساسنامه سازمان ملل کند. مادههایی 41 و 42 بند هفتم، به کار بستن تحریمهای بینالمللی بهرهگیری از زور ضد کشورهایی که صلح جهانی را تهدید میکنند، مجاز میداند. آمریکا با بهرهگیری از قطعنامهای همانند به عراق حمله کرد.
اگر ایران فرآوری اورانیوم را معلق نکند؛ واکنش شورای امنیت سازمان ملل قابل پیش بینی است: قطعنامههای زنجیرهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی، قطعنامههای شورای امنیت پی در پی ضد ایران صادر خواهند شد. قطعنامه نخست دست بالا از تحریم خواهد گفت.
انگیزه بنیانی پیشنهاد دهندگان غربی، همسو کردن روسیه و چین ضد ایران هستهای، آنگاه به انفعال کشاندن جهانیان برابر سرنوشت ایرانیان است. چیرگی آمریکا بر ایران به منافع دوربرد بسیاری از کشورها، ویژه به منافع راهبردی دو قدرت خاوری چین و روسیه، زیان میرساند.
تلاش اروپا برای ارایه پیشنهادی مشترک از سوی غرب، روسیه و چین، انگیزه کاستن از هزینههای جنگ انجام گرفت. استدلال پنهان غربیان این است: رد کردن این پیشنهاد از سوی ایران، سازش ناپذیری ایرانیان را اثبات میکند آنگاه نرخ روسیه و چین را پایین میآورد.
نشستهای زنجیرهای "پنج به علاوه یک" میان قدرتهای جهان درباره سرنوشت ایران برگزار شد تا سهم هر یک را تعیین کند. چانهزنی و قهرهای روسیه و چین بیش از اندازه شده بود. آنان از قربانی کردن ایران سهم چندانی نمیبردند.
سرانجام وزرای خارجه "پنج عضو دایم شورای امنیت به علاوه آلمان" در اتریش، رییس دورهای اتحادیه اروپا، گرد آمدند. هر کدام سهمی از جهان میخواستند که با توافق درباره سرنوشت ایران به دست میآمد. نشست پشت درهای بسته برگزار شد. انتشار متن پیشنهاد در رسانهها به دریافت آن از سوی هیات حاکمه ایران آنگاه واکنش ایرانیان موکول شد. سر و ته پیشنهاد قابل پیش بینی بود.
غرب همچنان یک چوب دو سرپلشت سوی ما دراز میکند، چوبی همچون قطعنامه 77 شورای حکام 2005 که در پیشگفتار کلان راهبرد پارسال، هفتم آبان، از آن نوشتم.
اگر ایران پیشنهاد بزرگان جهان را سراسر بپذیرد هرچه را به بهای گزاف به دست آورده؛ ارزان واگذار کرده است و اگر نپذیرد؛ کشوری سازش ناپذیر خواهد بود که باید با آن برخورد کرد.
چند هویج
اگر جمهوری اسلامی ایران تعلق کامل فرآوری و پژوهشهای هستهای را بپذیرد؛ بزرگان جهان حاضرند امتیازاتی به ما بدهند که مهمترینش اجازه فعالیت دوباره هستهای خواهد بود.
پیش شرط این پیشنهاد توقف فعالیتهای هستهای ایران است. تعلیق فعالیتهای هستهای ایران دست کم چند سال به درازا خواهد کشید. اگر ایران بتواند اعتماد اعضای دایم شورای امنیت و شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی را به دست آورد؛ اجازه از سرگیری فعالیتهای صلحآمیز هستهای را خواهد داشت. در این چند سال، بازرسان سازمان ملل باید همه فعالیتهای هستهای و برخی از فعالیتای ظاهرا غیرهستهای ایران را راستی آزمایی کنند. راستی آزمایی شامل بازرسیهای سرزده از پایگاههای نظامی ایران بوده و هست.
امتیازات دیگر غرب شامل پیوستن ایران به بانک سوخت هستهای به عنوان یک خریدار، کمک اروپا برای ساختن نیروگاه آب سبک هستهای به شرط موافقت آمریکاییان، چشمانداز بازرگانی پررونق برای برخی بازرگانان و سرانجام فروش هواپیماهای مسافربری اروپایی و آمریکایی به ایران است.
موافقت غرب با انتقال فرآوردههای هستهای نطنز، امتیاز دیگریست که به هر دو کشور ایران و روسیه داده میشود، بویژه به روسیه.
تضمین تمامیت ارضی ایران و کشورهای خلیج فارس نیز میان این هویجهاست، تضمینی که در دست اروپائیان نیست.
چندین چماق
پیشنهاد اروپا، تهدید به تحریمهای بینالمللی است. تهدید اروپا شامل تحریمهای نظامی، سیاسی و اقتصادیست که گویی برای جلوگیری از پیشرفت هستهای و موشکی ایران ابراز شدهاند. تحریمها از ممنوعیت سفر مقامات آغاز میشود و سرانجام به مسدود کردن حسابهای ارزی جمهوری اسلامی ایران خواهد انجامید. مسدود کردن داراییهای ایران، ویژه در اروپا، زیانبارترین چماق پیش از حمله نظامی خواهد بود.
یادآوری
پیش از شرح دادن کلان راهبرد "دو گام پیش، یک گام پس" بهتر است یکی از بیست راهکار سیاسی، اقتصادی و نظامی پیشنهادی خود را که پاییز پارسال در روزنامه مردمسالاری چاپ شد، به خواننده این مقاله یادآوری کنم.
نام آن مقاله "کلان راهبردی نوین: تبدیل تهدیدهای داخلی و خارجی به فرصتهای ملی و بینالمللی" بود:
روز مبادا، ششمین راهکار راهبرد اقتصادی
نخستین گام راهکار "روز مبادا" انتقال سپردههای ارزی ایران از کشورهای رایدهنده به قطعنامه 77/2005 حکام" به هر کشوری است که حساب ما را در روز مبادا مسدود نخواهد کرد. تاریخ هیچگاه خاطره مسدود شدن حسابها آنگاه پایمال شدن داراییهای ایران در آمریکا را از یاد نمیبرد. دادگاههایی آمریکایی چنان از پهلوی گاو داراییهای ایران بریدند و به هر زیان دیده و ندیدهای بخشیدند که کدام گاو! نرخ بهره یکی دو درصدی بانکهای آمریکا و کاهش ارزش دلار به کمتر از یک سوم نیز ارزش ته مانده داراییهای مسدود شده ایران کاسته است.
از دیگر سو، مسدود شدن داراییها یکی از علل سیاست انفعالی ایران در برابر آمریکاست که باید از تکرار شدنش در سیاست اروپایی ایران بیم داشت.
بخشی از سپردههای ارزی ایران میتواند به برخی از ایالات هند، ونزوئلا، مالزی، کوبا، چین، پاکستان،آفریقای جنوبی، برزیل و دیگر کشورهایی که به قطعنامه آژانس رای مثبت ندادهاند، واریز شود.
با مقدم داشتن هدف اقتصادی "روز مبادا"، این انتقال ارزی ممکن است اندکی به راهکار سیاسی "شرمنده کردن یاران" کمک کند؛ جز آنکه در اوضاع کنونی نباید بدترین احتمال را از نظر دور داشت. چاره آماده شدن برای بدترین احتمال، تبدیل بخش بیشتری از ذخایر ارزی و درآمد کشور و مردم به طلای 24 و 18 عیار است.
اگر بانک مرکزی و دیگر بانکهای ایران روش بانکداری خود را با راهکار "روز مبادا" هماهنگ کنند؛ فرصت پیدایش "بانکداری بدون ربا" در آیندهای نزدیک به دست خواهد آمد آنان که ربا میخوردند، در شکمهایشان آتش است" همچنین فرصت "مهار شدن تورم" دور از دسترس نخواهد ماند.
پساندازی که در آن موجودی به طلا ذکر شده است. از یکسو مردم را آسوده خاطر میکند و از دیگر سو بانک مرکزی را قادر به چاپ اسکناس با پشتوانه.
بیگمان بانکها باید بخشی از سود سرمایهگذاری آن اسکناسها را به مردم پاداش دهند؛ جز اینکه نیازی به اعلام سود علیالحساب نخواهند داشت؛ پس بخشی از ربای بانکی از میان خواهد رفت" چه بسا چیزی را دوست ندارید و سودی است برای شما". تا آنجا که میدانم، خمس نیز به طلای سرمایهگذاری شده تعلق نخواهد گرفت.
راهکار "روز مبادا" تهدید "مسدود شدن داراییهای ایران" را به فرصتهایی تبدیل میکند که اقتصاد ایران و بنیاد بازرگانی کشورهای اسلامی را دگرگون خواهند کرد. از آرزوی "مهاتیرمحمد" نخست وزیر پیشین مالزی یاد میکنم که حذف ارز در معاملات بین کشورهای مسلمان را خواستار شد؛ به کارگیری "دینار طلا" را پیشنهاد داد و پاسخی نشنید] مردم سالاری دهم آبان 1384.
این یادآوری برای نشان دادن جایگاه مقالههای راهبردی همچنین نقش زمان در هر کلان راهبرد است.
کلان راهبرد دشمن
راهبرد خاورمیانهای آمریکا، بخشی از کلان راهبرد غرب به نام "مبارزه با تروریسم" است. کلان راهبرد" مبارزه با تروریسم" طرح عملیاتی نظریه ساموئل هانتینگتون است که نبرد نهایی جهان را میان غربیان و مسلمانان، بویژه ایرانیان، پیشبینی میکند. نظریه هانتینگتون" برخورد تمدنها" نام دارد.
هدف کلان راهبرد غرب، گذشته از نام نظریه یا طرح عملیاتی آن، چیرگی بر جهان و به زبان دیگر "استمرار سروری ابرسرمایهداران بر جهان است." آمریکا پایگاه مرکزی ابرسرمایهداران است.
راهبرد خاورمیانهای دشمن
هدف راهبرد آمریکایی "خاورمیانه بزرگ" چیرگی بر منطقه خاورمیانه بویژه بر منابع سوختی حوزه خلیج فارس است. یکی دو سال پیش، راهبرد "تغییر نقشه سیاسی خاورمیانه" در دستور کار غرب بود. دگرگون شدن نام آن راهبرد، دست بالا نشان از تغییر راهکارهای دولت جمهوریخواه جرج بوش دارد؛ نه دگرگون شدن هدف دشمن.
هدف اقتصادی دولت آمریکا، در هر دو راهبرد "تغییر نقشه سیاسی خاورمیانه و "خاورمیانه بزرگ"، چیرگی بر منابع سوختی خاورمیانه بوده و هست. آمریکاییان میپندازند اگر بر منابع انرژی چیزه شوند؛ اقتصاد درخشان رقیبان آسیایی خاکستری خواهد شد. اقتصاد چین که باید به خاک سیاه بنشیند.
روزگاری غربیان خاورمیانه را جایی از جنوب اسراییل تا شمال لبنان میدانستند. چند سال است که بینندگان بیبیسی و سیانان خبرهای عراق و ایران را در بخش خاورمیانه میبینند. تغییر نگاه شهروندان آمریکا و انگلیس، یکی از مزایای برگزیدن نامی همچون "خاور بزرگ" برای راهبرد خاورمیانهای ابرسرمایهداران است. هر مرد یا زن انگلیسی زبان یک سرباز بالقوه ارتش آمریکاست.
مزیت دیگر چنین نامی، پشتیبانی لابی صهیونیسم از دولت جرج بوش پس است. کلان راهبرد "خاورمیانه بزرگ" شرط تشکیل اسراییل بزرگ از نیل تا فرات به مرکزیت کوه صهیون است. پرنفوذترین مرد آمریکا یک خاخام صهیونیست است که رهبری خانواده ابر سرمایهدار راکفلر را بر دوش دارد. این خاخام پسر همان راکفلری است که در دوران جنگ سرد با نیکیتا خروشچف رهبری شوروی مذاکره کرد و روابط سیاسی آمریکا و شوروی را از سر گرفت.
نام پیشین راهبرد دشمن "تغییر نقشه سیاسی خاورمیانه" بود که نام بامسمایی مینمود. نقشه راهبردی آمریکا تجزیه کشورهای فرهنگی ایران عراق سوریه افغانستان و پاکستان آنگاه پدید آوردن کشورهای نژادی است. فرهنگ بنیان برپایی آنگاه پایداری کشورهای خاورمیانه است. فرهنگ ایرانی نژادهای گونهگونتری را در برگرفته است.
تجزیه ایران شاهد کلید "تغییر نقشه سیاسی خاورمیانه" است. هوشیاری ایرانیان" و خواست خدا، اولویتبندی آمریکاییان را پس و پیش کرد.
همبستگی ایرانیان
تنها شگفتی انسانیست که وابسته به کردار ایرانیان است. و میتواند " از هرگونه تهاجم آمریکا به ایران جلوگیری نماید و آن شگفتی "همبستگی هفتاد بزرگ ایران زمین" نام داشت که در هشت برج گذشته پای فشارانه از آن نوشتم و نوشتیم؛خواندم و خواندیم؛ جز آنکه افسوس؛ پدید نیامد. برای این کمترین راهبرددان، چارهای نمیماند جز آنکه بر هزینههای دشمن بیافزاید و از رنجهای دوست بکاهد.
کدام راه؟
جام جهانی فوتبال ؟سیاستترین رویداد جهان است. سی و چند ملت بزرگ جهان که نزدیک به بسیت ملت غربی میان آنان هستند در این نبرد ورزشی شرکت دارند. جهانیان یکی دو برج از هیچ بمب و توپی نمیترسند؛ مگر از همان که تور دروازهها را نشانه میگیرد آنگاه ورزشگاه را میترکاند. روزهای برگزاری جام جهانی روزهای خوبی برای تبلیغات جنگی نیستند. این نکته را آدولف هیتلر هم میدانست.
از دیگر سو انتخابات میان دورهای مجلس سنای آمریکا در پیش است. اگر دولت بوش نتواند اکثریت کرسیهای پارلمان را به دست آورد؛ از کجا بودجه جنگ با ایران را فراهم کند؟ یکی دو برج صلحجویی رییس جمهور آمریکا، برای به دست آوردن دل رایدهندگان آمریکایی، ضروری به نظر میرسد. صلحجویی یکی دو برجه، اجازه یکی دو سال جنگ به جنگجویان جمهوریخواه خواهد داد.
از نگاه راهبرددانان جنگجوی آمریکا: چه بهتر که پیشنهاد صلحجویانه غرب در همین یکی دو برج، ارایه آنگاه بررسی شود. دادن چنین پیشنهادی در چنین فضایی نشانگر چیست جز واپسین تلاش غرب برای پرهیز از جنگی ناگزیر.
و از نگاه هیات دولت ایران: اگر پیشنهاد را در بست بپذیریم؛ هم از مواضع خود پس نشستهایم هم ناچار به پسرویهای بیپایان خواهیم شد. و اگر نپذیریم؛ شش قدرت بزرگ جهان را پیش روی خود خواهیم دید.
کلان راهبرد و گام پیش، یک گام پس
این کلان راهبرد با نگاه ویژه به آموزههای پیمان صلح حدیبیه، جنبش ملی شدن نفت ایران و آزمون هشت سال جنگ با عراق نوشته شده است. سه هدف کلان راهبرد: کاستن از هزینههای ایرانیان در حمله احتمالی آمریکا، پرورش سرشت شگفتانگیز آنان و سرفراز نگاه داشتن هفتاد بزرگ ایران زمین است.
کلان راهبرد پاییزی "تبدیل تهدید به فرصت" با هدف "راهیابی ایران به گروه بزرگ جهان" طراحی شده بود. هدف بنیانی طراح آن و این کلان راهبرد، همان است که بود. افسوس که بسیاری فرصتها از دست رفت و سپاس که هنوز بخت و وقتی داریم.
پیام صلح، راهبرد سیاسی کلان راهبرد
" پیام صلح " شعار سیاسی این راهبرد و "خریدن زمان" هدف پنهان آن است. خریدن زمان از دو نظر برای ما سودآور است: نخست اینکه جرج دبلیو بوش کمتر از یک سال برای تاختن به ایران وقت دارد. دوم اینکه بیشترینه ایرانیان جوان هستند.
کمتر از هجده برج دیگر آمریکاییان رییس جمهور دیگری برخواهند گزید. مبارزه انتخاباتی آمریکا دست بالا یک سال دیگر آغاز خواهد شد. اگر فضای جنگی بر آمریکا حاکم نباشد؛ بخت حزب جمهوریخواه کاهش و بخت دموکراتهای آمریکا افزایش مییابد. با پیام صلح ایرانی، میتواند از بخت جنگجویان جمهوریخواه کاست. در اوضاع که قدرتهای جهان بر ضد ایران جبهه گرفتهاند، خریدن زمان میتواند از هزینههای ما بکاهد.
ایرانیان سرشت شگفت انگیزی دارند که در دشوارترین وضع، در دو چهره نمایان میشود. این دو چهرگی، نمایانگر سرشت دو پهلوی ماست. هرگاه دشمنانی پرشمار برابر ایران ایستادهاند و کشور ایران برپای مانده است؛ ایرانیان غیرت ملی خود را آشکار کرده آنگاه شگفتی آفریدهاند. هشت سال جنگ با همه غرب در جبهه عراق، همچنین رویارویی عباس صفوی با دو ابرقدرت پرتغال و عثمانی و دیگر همسایگان متجاوز، نمایانگر چهره غیور ما هستند. چهره دیگر ایرانیان، فرمانبری از اشغالگران مقدونی عرب و مغول است.
نسل جوان و پرشمار ایران نیز دارای دو ویژگی متضاد است. از سویی دست به گریبان زشتترین ناهنجاریهاست و چرخه سوخت هستهای دستاورد همین نسل است. بیشترینه کارشناسان اتمی ایران کم از چهل سال سن دارند.
یک گام پس، نخستین راهکار سیاسی
تعلیق داوطلبانه فرآوری هستهای در نطنز به مدت یک سال و آمادگی برای مذاکره با اعضای آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر سر تعلیق درازمدت، نخستین بند راهکار سیاسی "یک گام پس" است. برابر تعلیق فرآوری هیچ هویجی نخواهم پذیرفت. تعلیق پیشنهادی این راهکار، تعلیقی داوطلبانه و اعتماد سازانه است.
آمادگی مشروط ایران برای تعلیق درازمدت فرآوری انبوه اورانیوم، دست بالا تا هشت سال، دومین بند این راهکار سیاسی است. سخنگوی وزرات خارجه ایران هوشمندانه اعلام خواهد کرد " برای پرهیز از جنگ، ایران از حق مشروع خود میگذرد و یک سال تعلیق را میپذیرد. اگر در این یک سال با اروپا آمریکا روسیه و چین به توافق صلحآمیز هستهای دست یابیم؛ تا هشت سال از حق خود خواهیم گذشت. آیندگان خودشان درباره حقوق مشروع خود تصمیم خواهیم گرفت."
در نگاه جهانیان، پس از سه پیشروی بزرگ، چنین پیش رفتنی زیباست. میتوان از نگاه شهروندان اسراییلی به موضع ایران نگریست: "این یک ترفند جنگی است."
در دوره بوش پسر، جهانیان به ستمکاری آمریکا پی بردهاند. آنچه ایران به آن نیاز دارد، اندکی مظلوم نمایی است. یک گام پس رفتن ما، به این مظلوم نمایی کمک خواهد کرد.
تعلیق یک ساله فرآوری، ما را ملتی صلحجو نشان خواهد داد. چنان نمایشی از یک سو هزینه تبلیغات جنگی دشمن را افزایش میدهد و از دیگر سو مجوز دفاع سهمگینانهتری به ما خواهد داد. فراموش نمیکنیم: چیرگی بر ایران بخشی از راهبرد آمریکایی خاورمیانه بزرگ است و به داشتن چرخه سوخت هستهای یا شعارهای حکومت ایران وابسته نیست.
خاتمی، رییس جمهور پیشین ایران، میگوید: "بد است که با قطعنامه شورای امینت ناچار به تعلیق فعالیتهای هستهای شویم." تعلیق یک ساله و داوطلبانه فرآوردهای هستهای، تنها راه شکست ائتلاف ضد ایرانی آنگاه خریدن زمان است. اگر امروز یک گام به پس برنداریم؛ فردا از آن سوی بام فرو خواهیم افتاد.
اعلام مزایده و مناقصه بینالمللی فروش گاز "یوافشش" آنگاه خرید "اورانیوم پنج درصد"، برای سوخت نیروگاههای در دست ساخت، میتواند سومین بند راهکار "یک گام پس" باشد. مزایده گاز هستهای، نشانه پایبندی ایران به تعلیق داوطلبانه فرآوری آنگاه پای فشاری بر حفظ کارخانه کیک زرد اصفهان خواهد بود. هر ریزهکاری دیگری که نشانگر یک گام پس رفتن ما باشد همچنین از دستاوردهای پیشین پشتیبانی کند، سودمند است.
دولت ایران جز راهکار گردهمایی هفتاد بزرگ ایران زمین"، همه برگهای خود را آزموده است. اگر هند بتواند از گاز ارزان ایران بگذرد؛ روسیه به آبهای گرم بوشهر بدرود گوید و چین بازار ایران را برابر آمریکا کوچک بداند؛ درویش کدام برگ سبز را پیش بگذارد؟
تعلیق فرآوری اورانیوم یک عقبنشینی آشکار است، جز آنکه تنها چاره ایران برای خریدن زمان است.
آنچنان که راهکار گردهمایی بزرگان ایران زمین هسته بنیانی کلان راهبرد "تبدیل تهدید به فرصت" بود؛ راهکار "یک گام پس" هستهای بنیانی کلان راهبرد" دو گام پیش، یک گام پس" است.
درخواست گداخت هستهای، دومین راهکار سیاسی
خاویر سولانا، رییس دستگاه سیاسی اتحادیه اروپا، اعلام کرده است "اروپا بالاترین فناوری هستهای را در ازای تعلیق فرآوری اورانیوم به ایران خواهد داد." برخی کارشناسان سیاسی معتقدند منظور سولانا از بالاترین فناوری هستهای، نیروگاه آب سبک غربی است که نسبت به نمونههای روسی از فناوری بالاتری برخوردار است. جز آنکه همه فیزیکدانان میدانند: بالاترین فناوری هستهای، گداخت است نه نیروگاه آب سبک.
سخن دوپهلوی وزیر خارجه اتحادیه اروپا، بخت سیاسی نوینی فرا روی ایرانیان میگذارد و اگر خدا بخواهد؛ بختی پژوهشی آنگاه اقتصادی.
گذاخت یا جوش هستهای، کلانترین فناوری انرژیزای انسان است که آلایندگی ندارد؛ زبالههای اتمی برجای نمیگذارد و بمب نیز تولید نمیکند. برخلاف فناوری شکافت هستهای که در اختیار دست کم ده کشور از جمله ایران است، فناوری گداخت تنها در انحصار بزرگان جهان است. فرانسه آمریکا انگلیس ژاپن آلمان و چین پیشروان این فناوری هستند. پژوهش گداخت هستهای پاسخ داده و آزمایشگاه را پشت سرگذاشته است. نخستین نیروگاه گداخت با هزینه دو میلیارد دلار در فرانسه و با همکاری کشورهای پیشرفته جهان ساخته خواهد شد.
ما برای پراخت سهم خود در آن پژوهش و این نیروگاه مشکلی نداریم زیرا برای نیروگاه هستهای بوشهر بیش از ده میلیارد دلار پرداخته و هنوز میپردازیم. بزرگان جهان از دست و دلبازی ایرانیان خبر دارند.
در پژوهشهای آینده، دانشمندان ایرانی شگفتیآفرینی خواهند شد. "عبدالقدیر خان" دانشمند هستهای" پاکستان، کمک چندانی به پیشرفت هستهای ایران نکرده است. مدارک مربوط به راهنماییهای او در آژانس بینالمللی انرژی اتمی موجود است. جهانیان میدانند پیشرفت فناوری شکافت در ایران، به دلیل شایستگی ایرانیان بود.
بزرگان جهان نیز از درز نکردن اطلاعات پروژه گداخت مطمئن هستند. خود ایشان بر "پنهان کاری درازمدت هستهای ایران" پای فشرده و در این باره ابراز شگفتی کردهاند.
خوشبختانه فناوری گداخت هستهای سراسر صلحآمیز است و هرگز "تهدیدآمیز" نیست. این خبر خوبی برای جمهوری خواهان آمریکا است.
تنها نکته باقی مانده، ارزش راهبردی این فناوری و دشمن غرب با منافع دور برد ایران است. گداخت هستهای فناوری آینده است و دارندگان آن تامین کنندگان انرژی و سروران جهان آینده خواهند بود. غرب هیچگاه نمیخواهد ایران را میان سروران جهان ببیند. بدبختانه آنان یا درخواست ایران را نخواهد پذیرفت و یا آنکه چوبی در چرخ هستهای ما فرو خواهند کرد. جز آنکه فراموش نمیکنیم: درخواست گداخت هستهای، راهکاری پژوهشی یا اقتصادی نیست؛ یک رهکارسیاسی است.
نگرانی همسایگان ایران و دیگر جهانیان از برنامه هستهای ما چیست جز احتمال تولید بمب هستهای. تعلیق یک ساله فرآوری اورانیوم و درخواست فناوری گداخت،صلح جویی ایرانیان را به هر جهانیان اثبات میکند. ما با این راهکار سیاسی زمان میخریم و از جنگی احتمالی دوری میجوییم. بخت برد در چنان جنگی اندک است و هزینهاش کمرشکن.
اعلام یک سال تعیلق فرآوری همچنین آمادگی مشروط ایران برای تعلیق هشت ساله، به شرط توافق هستهای صلحآمیز با آمریکا، اروپا، روسیه و چین، شورای امنیت سازمام ملل را خلع سلاح میکند. آنگاه درخواست گداخت هستهای و نپذیرفتن آن از سوی غرب، از سرگیری فرآوری اورانیوم در سال 1386 خورشیدی را آسانتر خواهد کرد.
چنان تعلیق و چنین درخواستی نگاه جهانیان به ایران صلحجو و دانشخواه را کاملا مثبت خواهد کرد؛ هزینههای تبلیغاتی دشمن را افزایش خواهد داد و مجوز بهرهگیری از راهبرد پدافندی آفندهتری به ایران خواهد داد.
آشتی ملی، سومین راهکار
ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ایران پیچیده است. اعضای هیات حاکمه ایران با دو روش مستقیم و غیرمستقیم از سوی مردم برگزیده میشوند. برگزیدن رهبر ایران با روش غیرمستقیم، مهمترین ویژگی سیاسی ایران است. رهبر ایران است که رییس قوه قضاییه، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و فقیهان شورای نگهبان را بر میگزیند.
به طور منطقی: برگزیدن غیرمستقیم فرمانروا مکمل گزینه خواهی مستقیم از مردم است. گزینش غیرمستقیم، بیمهنامه یک حکومت است و به پایداری آن خواهد انجامید. چنین گزینشی برگزیدن بلند جایگاهترین مردم کشور را به برگزیدگانی بلند جایگاه وامیگذارد؛ نه به حال و هوای دگرگون شونده مردم. در ایران خبرگان از سوی مردم برگزیده میشوند آنگاه رهبر کشور را بر میگزینند.
با نگاه فلسفی: گزینش غیرمستقیم مردان سیاسی میتواند نشانگر پایداری یک نظام باشد و از نظر سیاسی: اگر ارزیابی نامزدهای مستقیم به دست برگزیدگان غیرمستقیم باشد؛ دیگر چه گزینش مستقیمی. شگفتا که همه نامزدهای مجلس خبرگان نیز به ارزیابی شدن از سوی فقیهان شورای نگهبان نیازمندند.
آشتی ملی، پدید آورنده بهترین فضای داخلی برای رویارویی با بدترین تهدید خارجیست. تا پایان تابستان، تحریم بینالمللی آشکارترین تهدید خارجی ضد ایران خواهد بود.
همگام کردن سیاست داخلی و خارجی، هماهنگ با کلان راهبرد "دو گام پیش، یک گام پس"، هدف راهکار آشتی ملی"ست. همگامی سیاست داخلی و خارجی ایران را لازمه صدور"پیام صلح" به جهانیان دانستهام.
به کار بستن راهکار "آشتی ملی" نشانگر یک گام پس رفتن هیات حاکمه ایران در سیاست داخلی است. این راهکار مکمل بخش خارجی خواهد شد.
گزینهخواهی مجلس خبرگان رهبری، ابراز"آشتی ملی"ست. پدید آوردن تغییری اثرگذار در ساختار خبرگان رهبری، ساز و کار این راهکار خواهد بود. گزینهخواهی خبرگان، بزرگ ترین چالش سال 1385 خورشیدی میان دو جناح راست و چپ ایران است.
جناح راست ایران، موسوم به اصولگرایان، پیروز همه گزینشهای چند ساله گذشته بوده است. این جناح میخواهد امسال در گزینهخواهی خبرگان رهبری نیز پیروز شود. با جلوگیری از ورود غیرفقیهان به مجلس خبرگان و به کارگیری ابراز تعیین صلاحیت نامزدهای خبرگان توسط شورای نگهبان، جناح راست میتواند به این پیروزی تازه دست یابد.
ارایه طرح "انتصاب شهرداران توسط دولت" از سوی نمایندگان اصولگرا آنگاه لایحه موسوم به "محدود کردن اختیار..." یا منضبط کردن "... شوراها" از سوی دولت، واپسین تلاشهای جناح راست برای چیرگی بر کانونها قدرت هستند. شوراها با بیست و چند سال تاخیر آغاز به کار کردهاند. چند سالیست که شوراهای شهری و روستایی، شهرداران و ده داران خود را بر میگزینند و شهر و ده خود را ادارده میکنند.
سومین راهکار سیاسی کلان راهبرد : "دو گام پیش، یک گام پس" پیشنهاد میکند: جناح راست بایستند آنگاه یک گام به پس بردارد.
چیرگی یک جناح بر کانونهای سیاسی کشور، یک خطای راهبردی است. چیرگی یک جناح، پیش از هر چیز، از قدرت نظام خواهد کاست. قدرت یک نظام وابسته به بهرهگیری موزون از هر دو بال سیاسی خود است. کاستن از قدرت نظام در سال رویارویی ایران با بزرگان جهان، یک خطای نابخشودنی است "کو کوزهگر و کوزهخر و کوزه فروش"
اگر ایران جان سلام از چالش پیشرو برون ببرد؛ جناح پیروز به هیچ کمتر از همه قدرت خشنود نخواهد شد و اگر آمریکا به ایران بتازد؛ یک جناح توانایی بسیجاندن همه مردم را نخواهد داشت. برای پرواز بر فراز چنان چالهای، همان ایران به هر دو بال خود نیاز دارد.
فروتنانه از بلندپایگان راست میپرسیم: اگر آمریکا ایران را به اشغال خود درآورد؛ آیندگان کدام گروه سیاسی را مسئولتر خواهند دانست.
راهکار "آشتی ملی"، چالش هستهای ایران و جهان را بهترین بهانه برای آشتی دو جناح راست و چپ میداند. این راهکار مجلس خبرگان رهبری را محل آشتیکنان پیشنهاد میکند.
عضویت افتخاری هشت مرجع کثیرالمقلد ایران در مجلس خبرگان، بدون شرکت در گزینه خواهی، نخستین بند راهکار "آشتی ملی" است.
عضویت افتخاری فقیهان کثیرالمقلد ایران، در خبرگان رهبری، افتخار جمهوری اسلامی ایران است. این نظام برمبنای ولایت فقیه بنا شده.
دومین بند این راهکار، تأیید فقاهت آن گروه از نامزدان خبرگان رهبری است که اجتهاد فقهی آنان از سوی دو تن از مراجع کثیرالمقلد تأیید شده باشد. سنت حوزوی ایران امضای یک فقیه را برای تأیید اجتهاد فقهی کافی میداند. مراجع تقلید، بالاترین مرجع ارزیابی فقاهت هستند.
میماند ارزیابی سیاسی فقیهانی که مورد تایید مراجع هستند. شاید بتوانیم ارزیابی سیاسی آنان را به سیاسیترین مردم جهان واگذار کنیم. اگر اعضای شورای نگهبان با این واگذاری مخالف باشند و ایراد مخالفت با قانون اساسی یا شرع را وارد بدانند؛ میتوان از خیر آن گذشت. راهکار "آشتی ملی" بخشی از راهبرد سیاسی "پیام صلح" است.
سومین بند این آشتیکنان، پذیرش صلاحیت سیاسی نامزدهای سه تشکل "جامعه مدرسین حوزه علمیه قم"، جامعه روحانیت مبارز" و "مجمع روحانیون مبارز" از سوی شورای نگهبان است. مجمع روحانیون، نماینده مذهبی جناح چپ ایران است.
صلاحیت فقهی نامزدهای اصلاحطلب نیز قابلیت چانهزنی دارد؛ جز آنکه این کمترین راهبرددان فروتنانه به بلندپایگان جناح چپ پیشنهاد میدهد: امسال از خیر جنگ با شورای نگهبان بگذرید که جنگ و خیر بزرگتری در راه است" چه بسا چیزی را دوست دارید و آسیبی است؛ چه بسا چیزی را دوست ندارید و سودی است برای شما."
نشست بزرگان ایران زمین، چهارمین راهکار سیاسی
راهکار " نشست بزرگان" همبستگی ایرانیان را آرزو میکند جز آنکه هماهنگ با کلان راهبرد" دو گام پیش، یک گام پس" به هدفی دست یافتنی چشم میدوزد.
نام سیاسی سال گذشته "همبستگی ملی" بود و جان کلان راهبرد پارسال نیز همان. هماهنگی ستایش برانگیزی میان نام سال و نیاز راهبردی کشور رخ داده بود؛ پس "همبستگی ملی" را راهبرد سیاسی کلان راهبرد خود دانسته بودم. نام کلان راهبرد: "تبدیل تهدید به فرصت" بود و هدف: رودست زدن به راهبرد آمریکایی "تغییر نقشه سیاسی خاورمیانه". تبدیل تهدید "تجزیه ایران" به فرصت "همبستگی ایرانیان"، فرصت جویانه ترین راهبردی بود که میشد طرح کرد.
گردهمایی بزرگان ایران زمین "نخستین راهکار شد و هسته بنیانی کلان راهبرد. پیشنهاد کرده بودم هیات حاکمه ایران "هفتاد بزرگ ایران زمین"را از داخل و خارج کشور فرا بخواند و یک گردهمایی با موضوع "چارهاندیشی ضد توطئه تجزیه ایران" برگزار کند. بیشتر خواندهشدگانِ پیشنهادی از اعضای هیات حاکمه بودند؛ جز آنکه فراخواندن شدن "هشت مرجع کثیرالمقلد ... رییس جمهوران پیشین... دو نماینده از خانوادههای دو شخص اول پیشین کشور و ... نشانگر ظرفیت راهکار برای پدید آوردن همبستگی ملی بود. در مقامات راهبردی دوم اسفند و چهارم اردیبهشت با تغییر نام راهکار به "نشست بزرگان ایران زمین" بر آن پای فشردم؛ میزبانی خارج از حاکمیت پیشنهاد کردم و سازوکار دیگری ارایه دادم.
هیات حاکمه ایران هسته بنیانی کلان راهبردِ "تبدیل تهدید به فرصت" را در دستور کار خود نگذاشته" بود؛ جز آنکه برخی احزاب و تنی چند از بزرگان، راهکار "نشست بزرگان" را پیگیری کردند. تلاش آنان از پیشنهاد "لویی جرگه ایرانی" آنگاه "میثاق همبستگی ملی" آغاز شد و سرانجام به دیدارهایی به یادماندنی رسید.
گذشته از دیدار بلندپایگان احزاب و میهمانیهای مشایخ، نشستهای مشترک احزاب بسیار چپ و راستی همچون جبهه مشارکت و هیاتهای مؤتلفه، کارشناسان سیاسی را در شگفتی برد و برخی راهبرددانان را در سپاسی و ستایش.
امسال ایرانیان به آفرینش یک شگفت انسانی نزدیک شدهاند و با دشوارتر شدن اوضاع، هر روز نزدیکتر خواهند. شد. بادا این شگفتی به گاهِ نیاز رخ دهد. نشست یا گردهماییِ بزرگان ایران پیش یا پس از حمله احتمالی آمریکا برگزار خواهد شد، آنچنان که در افغانستان و عراق برگزار شد.
هدف دست یافتنی این راهکار: وامدار کردن "نشست بزرگان" به کانونهای سیاسی خودی آنگاه سرفراز نگاه داشتن هفتاد بزرگ ایران زمین برابر بیگانگان است. هفتاد شمارهای آیینیست که بارها به ایرانیان یاری داده است.
تلاش پیگیر ایرانیان برای برگزاری "نشست بزرگان ایران زمین"، نشست را به ایران وامدار خواهد کرد و بزرگان ما را برابر چشم جهانیان سرفراز. چه این تلاش به گاه نتیجه دهد و چه بیگاه؛ میتوان گفت "داستان ایران، داستان عراق و افغانستان نیست"
در برابر گردهمایی بزرگان ایران زمین برای چارهاندیشی ضد توطئه تجزیه "که بایست از سوی هیئت حاکمه ایران برگزار میشد، "نشستِ..." راهکاری کم سودتر خواهد بود. به این میگویند: یگ گام پس.
"نشست بزرگان ایران زمین ..." پیام صلح ایرانیان را بهتر از دولت ایران صادر خواهد کرد. به کارگیری این راهکار از سوی نیروهای بیرون از حاکمیت، هماهنگ با راهبرد است و به صدور شعار سیاسی "پیام صلح" خواهد انجامید.
نشستی که در آن نیروهای بیرون از حاکمیت شامل موافقان و مخلفان حکومت باشند،چشم جهانیان را به خود خواهد دوخت. بیگمان بیانیه پایانی نشست از صلح خواهد گفت و با حمله آمریکا به ایران مخالفت خواهد کرد. میتوان پیش بینی کرد بیانیه پایانی از کمبود مردم سالاری نیز گلایه کند آنگاه اجرای حقوق بشر در ایران را خواستار شود؛ جز آنکه موضوع نشست بیمه نامه بیانیه پایانی است. گفتگو درباره راهبرد خاورمیانهای آمریکا و خطر تجزیه ایران، از درج درخواستهای بیشتر پیشگیری خواهد کرد"چو ایران نباشد تن من مباد"
آمریکاییان با حفظ یکپارچگی شکننده افغانستان وعراق همچنین برپایی لویی جرگه و مجمع ملی به ما پیام دادهاند "ایران تجزیه نخواهد شد و شما آزادانه گردهم خواهید آمد" جز آنکه تجزیه ایران شاه کلید چیرگی بر خاورمیانه است.
صدر اعظم آلمان، بارها اعلام کرده است "کشوری که میخواهد اسراییل را از نقشه جهان حذف کند؛ باید خودش از نقشه حذف شود" تهدید آنگلا مرکل، واکنش به یکی از مواضع ضد اسراییلی محمود احمدینژاد است. تکرار تهدید صدر اعظم آلمان نشانگر چیست جز راهبرد خاورمیانهای تجزیه ایران.
راهبرددانان آمریکایی با خود اندیشیدهاند: "اگر روحیه حماسی ایرانیان برانگیخته شود و امکان تجزیه زودرس ایران نباشد؛ طرح براندازی حکومت آنگاه تشکیل مجلسی همانند مجمع ملی را روی میز جرج بوش خواهیم گذاشت." اگر ایرانیان راهکار "نشست بزرگان" را در دستور کار خود بگذارند؛ به راهبرددانان آمریکا رودست زدهاند.
سازو کارهای به کار گرفته شده از سوی احزاب و بزرگان ایران خردمندانه و ستودنی هستند؛ جز اینکه آیا نکتهای فراموش نشده است؟ میزبان کیست و مهمان چه کسی؟ برگزاری یک مهمانی در چند خانه زیبا نیست. این کمترین آشنا، در بیروت خانهای را میشناسد که بهترین جای مهمانی است. آنجا خانه سیاسیترین مرد خاورمیانه امام موسی صدر است که بادا در بند آن دیو لیبیایی زنده باشد. پسرش صدرالدین صدر بهترین میزبان این مهمانی خواهد شد. او هرگز آلوده سیاست نشد.
دادخواهی از جهانیان پنجمین راهکار سیاسی
برای نمونه: شکایت رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران به "دیوان داوری بینالمللی دادگستری"علیه شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی که بیش از این، از سوی کارشناسانِ وزارت خارجه ایران، پیشنهاد شده است.
نامه پیوست به شکوائیه رسمی: "ریاست محترم دادگاه! ... بنابراین، با توجه به قطعنامه 2005/77 و اساسنامه آژانس بینالمللی انرژی اتمی که مورد اجماع همه اعضای آژانس بوده است، شورای حکّام بدون ارایه سندی در مورد پایبند نبودن ایران به اساسنامه آژانس، با توسل به رویه غیرمعمول رایگیری و بدون اجماع معمول، پایفشارانه حق حاکمیت ایرانیان بر کشور خود را نقض؛ و حقوق ناشی از پیوستن به آژانس را از ایران سلب کرده است. برخی از رای دهندگان به این قطعنامه، در سخنان رسمی وزرای خارجه خود، مردم ایران را تهدید به اعمال تحریمهای بینالمللی کردهاند.
ریاست محترم! ایران هیچگاه خاطره ملی شدن صنعت نفت خود را فراموش نمیکند. در آن روز داوران شهر لاهه، با تشخیص حوزه صلاحیت خود، ایران را از مصیبتی بزرگ نجات دادند، امید است امروز خرد و خیرخواهی آن مرجع بینالمللی از غلبه بیدادگری و خشونت بر جهان جلوگیری کند"
دادخواهی از دیوان دادگستری بینالمللی باید همراه با دادخواهی از مجمع عمومی سازمان ملل، سازمان غیرمتعهدها و مجامع بینالمللی دیگر باشد تا همه تخممرغهای حقوقی را در سبد یک دادگاه نگذاشته باشیم.
با همراهی راهکارهای پیشین، این راهکار تهدیدِ "انفعال برابرِ مجامع بینالمللی" را تبدیل به فرصت "موضع فعال بینالمللی" خواهد کرد.] سومین راهکار سیاسی کلان راهبرد" تبدیل تهدید به فرصت"، آبان 84، سایت فرّهِ دات نت، بخش مقالات هستهای.
راهکار دادخواهی از جهانیان" یک گام به پس است؛ زیرا نشان میدهد نتوانستهایم با اعضای آژانس و شورای امنیت به توافق برسیم. برداشتن یک گام پس در سیاست داخلی و خارجی ایران، فضای جهانی را برای اجرای این راهکار حقوقی آماده میکند.
در آغاز اردیبهشت 85 ایران نتوانست از اجلاس غیرمتعهدها بیانیه مستقلی بیرون بکشد. یکصد و شانزده کشور غیرمتعهد از حقوق صلحآمیز هستهای همه کشورها عضو انپیتی پشتیبانی کردندواز ایران خواستند به همه پرسشهای آژانس پاسخ دهد. ژاک شیراک، رییس جمهور فرانسه، همین را خواسته بود. بهترین یاران ایران، پس از مسلمانان، کشورهای غیرمتعهد هستند.
دادخواهی از دیوان بینالمللی دادگستری، دادگاه لاهه، برگ نیازموده ایران است که پس از اجرای نخستین راهکار سیاسی، یعنی تعلق یک ساله فرآوری، آزمودنی خواهد بود. زمان آنچنان تنگ است که نمیتوان این برگه حقوقی را در پستو گذاشت.
همزمان با دادخواهی از دادگاه لاهه، میتوان از کشورهای اسلامی، غیرمتعهد و سرانجام مجمع عمومی سازمان ملل یاری خواست آنگاه همه جهانیان را به داوری فرا خواند. گاهی بهتر است یک گام پس و داد و بیداد راه انداخت.