* آیا پدیده دینگریزی در جامعه ما وجود دارد؟
** به نظر من هیچ کس از گوهر حقیقی دین فراری نیست، اگر فهم دقیقی از دستورات و مقررات و شناخت درستی از دین صورت گیرد هیچگاه با پدیده دین گریزی به صورت گسترده روبرو نمی شویم. اگرچه همواره در طول تاریخ داشته ایم کسانی که جلوی گوش، چشم، قلب و عمل خود را گرفته اند تا نور ایمان بر آنها نتابد(انسانهای عنود، لجوج و ظالم) قرآن درباره اینها میفرماید:
«ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه».
اما با این وجود، توده مردم متمایل به دین هستند. اما عوامل مختلفی باعث می شود که از بخشی از مسائل دینی که متوجه عمق، علت و فلسفه آن نشده اند گریزان شوند.
* لطفاً درباره عامل دینگریزی توضیح دهید.
** عوامل زیادی وجود دارند که ریشه در شخصیت افراد و یا رفتارهای جامعه با فرد دارند که این جامعه شامل خانواده، مدرسه و محیط اجتماعی افراد می باشد. این عوامل دست به دست هم می دهند و باعث می شوند که فرد از بخشی از مسائل دینی که متوجه عمق، علت و فلسفه آن نشده است، گریزان شود، از جمله این عوامل عبارتند از:
مشکل درونی
بعضی از افراد به دلیل عدم شکوفائی شخصیت و هویت خود و یا شکل نگرفتن آن، خود را در بیرون از خود و عقاید و آداب و رسوم اجتماعی جستجو می کنند و به خاطر سرخوردگی هایی با هرگونه تعلقات مرسوم خانوادگی و اجتماعی به مبارزه برمی خیزند. اگر از اینها بپرسید برای چه زندگی می کنید؟ به چه چیز تعلق دارید؟ جوابی برای گفتن ندارند. مشکلات، حوادث و تحقیرهای دوره کودکی، اینگونه ظهور و بروز پیدا می کند.
احساس تحجر
فن آوری ـ تکنولوژی و عصر سرعت گاهی این ذهنیت را تقویت می کند که دین و عمل به دستورات آن نشانه پیشرفت نیست، بلکه علامت عقب ماندگی و واپس گرایی است. به گمان این گروه پایبندی به دین و باورهای اصیل اعتقادی، زندگی در گذشته است و حال اینکه در این عصر تکنولوژی آنجا صاحبان آن جستجو می کنند گوهر انسانی انسان و شخصیت معنوی و نورانی او است.
تحمیل
از جمله عوامل دین گریزی استفاده از روشهای تحمیلی و منزجرکننده در ارائه معارف دینی و رفتارهای متدینانه است. در نفوذ باورهای دینی بویژه در دوره های کودکی و نوجوانی فرایند تدریجی بواسطه الگوپذیری قابل توجه است و ضرب و شتم و پرخاش بجای تشویق و عمل موحدانه زیبا، شیوه صحیحی در باورپذیری افراد نیست. ترس و دلهره در انجام فرائض دینی و به نمایش کشیدن خشم و غضب الهی و به آتش انداختن او به جای رحمت و رأفت و بزرگی خدا چیزی جز طغیان و سرپیچی را بدنبال ندارد.
* بنابراین در عرصه ابلاغ دین، بیش از انذار باید بر بشارت و رحمت و مغفرت و نعمتهای الهی تکیه کرد.
** همین است اولیاء دین بیش از ابزارهای دیگر برای یک انسان مختار و صاحب عقل و خرد از بشارت بهره می گرفتند و با رفتاری مؤدبانه و زیبا آنها را هدایت می نمودند. مگر نشنیده ایم جسارتهایی که به پیامبر اعظم(ص) و یا امام حسن مجتبی(ع) و دیگر ائمه می شد و ایشان با نرم خویی و احسان و اکرام به فرد و دادن صله و هدیه، ایشان را آرام کرده و راه حق را بواسطه عمل خود و تشویق های مکرر نشان میدادند.
«الناس عبیدالاحسان» «مردم بنده احسان و نیکی میباشند.»
* آموزههای علمی نادرست و منتسب کردن آنها به دین چه نقشی دارد؟
** گاهی میبینیم آموزههای دین در گفتار و نوشتار کسانی که حظ و بهره ای از علوم اسلامی و دین شناسی تحقیقی ندارند صادر می شود و به مخاطب القاء می گردد. شناخت اسلام سال ها زحمت کشیدن و تلاش کردن می خواهد. برداشت سطحی از دین و ادعای قطعیت در آن از طرف بعضی نان دین خوران امروزی مایه دین گریزی است. امروزه هر کسی اجازه دارد با نوشتن کتاب و مقاله و یا به تصویر کشیدن معارف دینی در حوزه فرهنگ، بدون ممیزی علمی قوی و تنها با داشتن سرمایه اندک یا آشنایانی در محافل فرهنگی و بازار نشر و یا سینما، اثر خود را عرضه نماید بدون آنکه از صافی تخصصی گذشته باشد و جالب است این شیوه در حوزه دین بزرگتر از رشتههای تخصصی دیگر است.
* آیا منظور از این گفتهها آن است که در اسلامشناسی باید با احتیاط برخورد نمود و از کارشناسان خاص و محدودی بهره گرفت؟
** بله، منظور من این است که اگر اسلام شناس شدن مانند علامه شهید مرتضی مطهری حداقل 40 سال زحمت و ممارست علمی و تخصصی نیاز دارد پس نباید اجازه داد افراد غیرمتخصص پیرامون مباحث عمیق دینی هرچه می خواهند بگویند و بنویسند و به تصویر بکشند. این دیگر آزادی اندیشه نیست، بلکه ترویج و القاء فکر است که باید برای تبلیغ آن محک علمی خورده باشد. جوانان و نوجوانان ما نیز با این برداشت های سطحی و گزینشی مواجه می شوند و آنرا قطعی تلقی می نمایند که همان التقاطی می شود که ریشه دین را می سوزاند. چه از نوع روشنفکرانه آن و چه به شکل متحجرانه باشد فرقی نمیکند.
* به نظر شما روششناسی دینی چقدر میتواند در این میان نقش داشته باشد؟
** توجه به شیوههای دینداری از عوامل مهمی است که می تواند شخصی را مسلمان کند یا از دین گریزان نماید و آموزش های غیرمنطقی و غلط پدیده ای جز دین گریزی را به همراه ندارد. همان داستان فرد تازه مسلمان شده ای که با روش های غلط و نه بصورت تدریجی و بدون رعایت ظرفیت، واجبات و مستحبات را انجام داد و آنقدر افراط کرد که از دین زده شد. قرآن کریم برای انجام فریضه نماز میفرماید:
اگر نشاط عبادت نداری و آمادگی آنرا نداری خود را مهیا کن و با اشتیاق به محضر خداوند و انس و ارتباط با او اقدام نما. عامل مهم دیگری که در دین گریزی افراد مؤثر است نفوذ سکولاریزم می باشد. تفکر سکولاریزم دینی و اباحه گری از عمده عواملی است که دین منهای شریعت را ترویج می کند و تساهل را تا جایی پیش می برد که جز نامی از دین باقی نمیماند.
دین بدون شریعت ضامن سعادت انسان نمیباشد و کسی از همراهی با آن احساس خوشایندی و حرکت آفرینی را تجربه نمی کند، به همین دلیل انسان ها از دین ناکارآمد منزجر بوده و گریزانند.
به نظر بنده آسیبی که تفکر دین حداقلی و اندیشه قرائتهای مختلف از دین به پیکره دین وارد کرد بسیار مهلک و اساسی بود.
* در این زمینه مدیریت دینی چه نقشی را میتواند ایفا کند؟
** هنگامی که شکاف در نظر، عمل، گفتار و کردار زیاد می شود آن هم از مدیران فکری و فرهنگی جامعه و مسئولان اجرایی جامعه دینی، پدیده دین گریزی اتفاق میافتد. بی خود نیست که امام معصوم میفرمایند:
«2 گروه به دین ضربه زدهاند، دانشمندان و عالمان و همچنین کارگزاران و مدیران جامعه».
چرا که حضرت علی(ع) میفرمایند:
«الناس به امرائهم اشبه منهم به ابائهم» «مردم به طبقه نخبگان خود شبیهتر به پدران خود میباشند.»
مورد دیگر نحوه پاسخ دهی به پرسش های دینی مردم می باشد. مردم در راستای زندگی متدینانه، متناسب با نیازهای روز خود دچار سردرگمی هستند. مجالس جشن و عزا و غم و شادی، به عنوان شهروندان جامعه دینی بطور دقیق برایشان مشخص و واضح نیست.
مردم با اینکه انتخاب میکنند تا در مناسبتهای مذهبی (برای تبرک) زندگی مشترک خود را آغاز کنند اما نمی دانند چگونه باید آنرا با نشاط و بدون معصیت انجام دهند.
* آیا اطلاعرسانی دینی در جامعه به شکل مناسب صورت میگیرد؟ منظورم دقیق و بموقع است.
** خیر، متأسفانه با آنکه ابزارهای اطلاع رسانی زیادی در اختیار حکومت، جهت ارایه دیدگاه های دینی به جامعه است، لکن بخش وسیعی از جامعه حتی از احکام اولیه دین بی اطلاع هستند. اگر سبد خانواده برای امور اقتصادی، خواربار، سوخت و دیگر مایحتاج روزمره شکل گرفته است، اما سبدی برای خانواده متدین از نظر فرهنگ دینی و ارزشی لحاظ نشده است. اگر معلوم است که برای چند نفر شهروند یک پزشک یا مهندس نیاز است معلوم نیست که در جامعه دینی چه تعداد عالم روحانی جهت ارائه آموزه های دینی لازم وضروری است.
اگر در مدیریت زندگی متدینانه اطلاع رسانی درستی نشود تحلیل از اینکه مردم به دین پشت کرده اند هیچگونه توجیهی ندارد.
* سازوکارهایی که مدیران و سیاستگذاران جامعه در پیش میگیرند چقدر در این خصوص موثر است؟
** از عوامل مهم دیگری که می تواند سهم زیادی در دین گریزی داشته باشد نظام ارزشی حاکم بر جامعه است. اگر دین داری به عنوان یک ارزش اجتماعی و متعالی ظهور پیدا کند افراد جامعه به سوی آن کشیده می شوند و هنگامی که نظام ارزشی به گونه ای دیگر شکل بگیرد و بی دینی و تظاهرات دین گریزانه ضدارزش تلقی نشود، هویت و تشخص دین تضعیف میشود.
در جامعه ای که رفاه طلبی، دنیازدگی، رشد و توسعه مادی، کسب موقعیت سیاسی و اقتصادی ارزش باشد روابط سالم انسانی و هویت دینی افول کرده وارزش شمرده نشده و باعث روی گردانی از آن می شود و ما نام این تمایل قهری را به گمان خود دین گریزی جامعه میگذاریم.
همینطور اگر در جامعه ای میزان نیازمندی شهروندان را براساس پول و مادیات تعریف نمودیم و راه برون داد از هر گونه گرفتاری و مشکلات را براساس سرمایه مادی جهت دادیم. کعبه آمال و آرزوها و چشم امید به بانکها، صندوق های قرض الحسنه و پول ثروتمندان دوخته ایم و طبیعی است که مراکز دینی نیاز درجه یک ایجاد شده شهروند را نمی توانند جبران کنند و در همین بستر تفکر اومانیسم و انسان مداری بجای تفکر خدامحوری و اعتقاد به توحید افعالی عملاً از ذهن جامعه رخت برمی بندد و منبع رفع نیاز شکل دیگری به خود می گیرد. این سخن مبنایی و اصولی بعضی سیستمهای اقتصادی و بانکی نیست بلکه در شکل گیری اعتقادات جدیدی که عامل بی توجهی به دین در نظام توحیدی می شود بحث می کنیم که تنها به یک نمونه آن اشاره کردم.
* تهاجم فرهنگی چقدر میتواند بر مسئله دینگریزی دامن بزند؟
** زیاد، قطعاً یکی دیگر از عوامل زمینه ساز دین گریزی، تأثیر پذیری افراد جامعه بویژه جوانان و نوجوانان از پدیده تهاجم فرهنگی است. ترویج فرهنگ ضددینی توسط ابزارهای جذاب امروز ایجاد تردید و شبهه در باورهای دینی، ناکارآمد جلوه دادن، غفلت از یاد خدا، بازداری از معنویت و ارائه الگوهای جذاب و فاسد، بخش اعظم از روحیه دین داری را از مردم میگیرد.
* خانواده چه نقشی در این زمینه دارد؟
** از مهمترین عوامل، می توان خانواده را نام برد که یکی از مهمترین کانونهای دین داری یا دین گریزی است. بی توجهی والدین، فقدان جو معنوی و عدم انجام مناسک مذهبی و یا شرکت نکردن در مجامع مذهبی از جمله عواملی است که بستر بی توجهی به دین را ایجاد می نماید. در این باره پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «وای بر فرزندان آخرالزمان از شیوه ناپسند پدرانشان.»
عرض شد: «یا رسول الله پدران مشرکشان؟»
حضرت فرمودند: «خیر بلکه پدران مسلمانی که چیزی از فرایض اسلامی و معارف دینی به فرزندانشان نمیآموزند.»
* درباره عوامل دینگریزی به تفصیل سخن گفتید، آیا به نظر شما پدیده دینستیزی نیز در جامعه ما دیده میشود؟
** بنده اعتقاد دارم اولین اقدام ما باید این باشد که اگر علائم دین گریزی را احساس کردیم مراقبت های ویژه ای انجام دهیم که دین گریزی تبدیل به دین ستیزی نشود. انسان به خودی خود دین ستیز نمی شود مگر آنکه جامعه بسترهای نامناسبی را ایجاد کند. تاکنون دین ستیزی در جامعه ما شکل نگرفته و نخواهد گرفت. به قدری ریشه های دینی و محبت به اهل بیت(ع) بویژه سیدالشهدا(ع) در تشیع پررنگ می باشد که هیچ انسانی خود را از تمسک به دین و ارزش های اسلامی بی نیاز نمی داند. پس جامعه شیعی به سمت دینستیزی حرکت نمیکند.
* حال که از عوامل دینگریزی سخن گفتید، چگونه میتوان به فرهنگ دینی پرداخت و ارزشها و مفاهیم دینی را در جامعه تقویت کرد؟
** اگر بخواهیم در پاسخ به این سؤال یک مسیر صحیح و منطقی را طی کنیم، باید تمامی علل و عوامل روانشناختی، اجتماعی، تاریخی و تربیتی و... را مورد بررسی قرار دهیم که زمان زیادی می طلبد آن چه به اختصار می توان گفت این است: اولاً در تقویت فرهنگ دینی، باید ابتدا جامعه و نیازهای اقشار مختلف آن را بشناسیم، ارائه یک راهکار کلی برای همه اقشار جامعه، کاری اشتباه و خلاف عقل می باشد. بنابراین شناخت مخاطب، گروه سنی، میزان درک، ظرفیت ایشان و نوع نیازهای آنها ضروری و لازم است. این شناخت اولین گام در تقویت فرهنگ دینی می باشد. باید توجه کنیم که دوره کودکی، ارزشمندترین فرصت برای نهادینه کردن ارزش های دینی می باشد. اما ما چقدر برای این دوره، سرمایه گذاری کردهایم؟ چقدر آموزش دادهایم تا توان تفهیم ارزشهای دینی را برای کودکان مان به ارمغان آوریم.
ما باید بتوانیم فرهنگ دینی و ارزشی را در جامعه رواج دهیم. باید اصحاب تعلیم و تربیت، زیبایی شناسی دین را فرا بگیرند. آنچه نسل نوجوان نیاز دارد. بشارت دادن است، زیبایی های دین و ارزشها را نشان دادن است. کودک و نوجوان را نباید از عذاب الهی ترساند که در این صورت وقتی به دوره نوجوانی می رسد، روی بر میتابند.
ثانیاً گام ها را از ظواهر فراتر بگذاریم و به باطن دین بپردازیم، آن چه در جامعه ما نماد دین معرفی شده است، بسیار سطحی و ظاهری است که ترسیم درست آن جز با یک برنامه ریزی دقیق و کارآمد، ممکن نخواهد بود.
ثالثاً نسل جوان ما نیاز به الگو دارد، الگویی که کامل و بی نقص و ملموس باشد. اگر از دوره کودکی ارزش ها و امور خیر به کودکان معرفی شوند، کودک در مسیر رشد و در مراحل نوجوانی و جوانی به خودی خود، به دنبال الگو می گردد و چون ارزش ها را می شناسد، الگوها را به خوبی می یابد. اگر به جوان خیر و حق را بشناسانیم بت هایی که در جامعه براساس نمادهای ظاهری برایش می سازند، خیلی زود فرو می پاشند و پدیده دین گریزی ظهور نمیکند.
و نکته آخر بهرهگیری از نمادها و استفاده از ابزارهای مدرن به معرفی ارزش های دینی کمک می کند و این مستلزم آن است که مسئولین و نهادهای دینی، این ابزارها را خوب بشناسند و طریقه استفاده از آنها را بدانند.
امروز، یک تابلوی نقاشی، یک فیلم خوب، یک موسیقی سالم، یک کتاب مناسب و در یک کلام، یک هنر متعهد می تواند بسیار مؤثرتر از ساعت ها وعظ و خطابه باشد. اما این وادی، مانند مرز باریکی است که اگر آن را نشناسیم و در مسیر آن حرکت نکنیم، از هر دو جهت احتمال لغزش وجود دارد.
هنر به همان مقدار که می تواند سازنده باشد، می تواند مخرب باشد، پس شناخت این ابزارها باید در رأس برنامه های فرهنگی قرار بگیرد و نخبگانی وارد عمل شوند که خود از لحاظ روحی و فکری، سالم و محکم باشند.
* از اینکه دعوت ما را پذیرفتید و در این گفت وگو شرکت کردید از شما سپاسگزارم.
** خداوند به شما توفیق عطا فرماید.