تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱۳۸۸ - ۰۷:۴۱  ، 
کد خبر : ۹۳۱۵۵

عقلانیت در مکتب عالمان شیعه


دعوت به تعقل، تفکر، تدبر از دعوت های مهم و مکرر خداوند است که در 50 آیه از قرآن کریم تکرار شده است؛ به گونه ای که انسان بی تعقل در عداد بدترین و پایین ترین موجودات به شمار آمده است: »ان شر الدواب عند الله الصم البکم الذین لایعقلون« (انفال/22) و در اهتمام تعقل و خردورزی همین بس که پیامبر بزرگ اسلام، بنیان و عماد دین را عقل شمردند و فرمودند: »ولکل شی دعامه ودعامه الدین العقل ولکل قوم غایه وغایه العباد العقل« و امام عدل و آزادی امیرمومنان علی(ع) مهم ترین پیام پیامبران را برانگیختن خرد های خفته آدمیان دانست؛ یعنی دینی که در کنارش خردورزی نباشد و آدمی همواره سر در آستین تقلید داشته باشد، آن دین باعث رستگاری نخواهد بود. خردورزی در آیین تشیع به گونه ای مورد اهتمام است که امامان شیعی همواره شاگردان خود را به تعقل، تحریک و تحریض می کردند. شاگردان مکتب صادقین(ع) تا آنجا جامه آزاداندیشی براندام آیین خود داشتند که از امامان طلب دلیل می کردند و به اصطلاح امروز خط قرمزی را در عرصه دانش نمی شناختند. کسانی چون زراره بن اعین با امامان خود به محاجه برمی خاستند و برخی از صحابه با امام خود گاهی اختلاف نظر داشتند و گاه در مسائل فقهی از آنان درخواست سند و مدرک می کردند. (کشف القناع تستری،71و72)
کاربرد عقل در حوزه معارف شیعی تا آنجاست که در مسائل اعتقادی و گزاره های مربوط به آن باید با قدرت استدلال همراه باشد و در حوزه مسائل عملی و فرعی و فقهی عقل از منابع استنباط و اجتهاد قلمداد شده است. در اختلافی که در سده های دوم و سوم میان معتزله و اشاعره صورت گرفت، شیعه از معتزله جانبداری کرد، زیرا در این مکتب حسن و قبح عقلی و ذاتی افعال مطرح و مقبول بود؛ یعنی هر امر و نهی ای که خداوند صادر می کند، به خاطر حسن و قبحی است که در آن فعل وجود دارد و عقل آدمی می تواند پاره ای از ملاکات را دریابد. البته امامان شیعه عقلگرایی را به نوعی به شاگردان خود آموختند که در ورطه قیاس نغلطند؛ زیرا مکتب مقابل فقه جعفری مانند مذهب ابوحنیفه که آزادی اندیشی او در برابر حکومت عباسی قابل تحسین است، ولی به خاطر رویگردانی از تمامی سنت که اهل بیت عهده دار آن بودند، به نوعی قیاس روی آورد که در نزد امام صادق (ع) مطرود بود. به هر حال مکتب تشیع از نخست، هم در حوزه کلام و هم در حوزه فقه با یک عقلانیت بنیادی شکل گرفت و دستگاه حقوق شیعی در حوزه های عبادی، اجتماعی و حتی سیاسی بر همین مبنا رشد یافت. بحث مشروعیت و ماهیت خلافت و اینکه چه کسی در زمان غیبت عهده دار مناصب عمومی است و آیا می توان با حاکمان از در تعامل وارد شد و در چه صورت می توان با آنان همکاری کرد، تفکیک حق الله از حق الناس، جواز قضا، اجرای حدود، اقامه نماز جمعه، جهاد در عصر غیبت و عدم جواز آن، از جمله بحث های دراز دامنی بود که در حوزه فقه همراه با تعقل و استدلال مطرح شد. شیخ مفید با تالیف کتاب »تصیح الاعتقاد« در نقد نظریات کلامی استادش صدوق، مبنای عقلانیت نوینی را در کلام پایه گذاری کرد و در 80 مساله با استادش صدوق اختلاف نظر پیدا کرد. در پی آن شیخ طوسی با تالیف کتاب مبسوط، پایه گذاری عقلانیت در حوزه فقه را حیاتی دوباره بخشید و سخن امام صادق(ع) را که فرموده بودند: »علینا القاء الاصول و علیکم بالتفریع« معنا بخشید.
در کنار دو حوزه فقه و کلام، حوزه فلسفه را شاهدیم که عقلانیت عالمان و حکیمان شیعی کم از فیلسوفان یونان نیست؛ چه بزرگانی چون ابن سینا را شارح افکار ارسطو بدانیم و یا مبتکر مسائل بزرگ فلسفی. به قول شیخ عبدالله نعمه نویسنده کتاب فلاسفه شیعه: ابن سینا از روش فارابی که شارح مذهب ارسطو بود، پیروی نکرد، بلکه علم یونان را با حکمت شرق ممزوج ساخت و مثل فارابی و فلاسفه دیگر تنها دنباله روی از فلسفه افلاطون و ارسطو نکرد و می گفت؛ آنچه بر کتاب های قدما شرح نوشته اند، ما را بس است و اینک وقت آن است که ما خود فلسفه خاصی برای خویش به وجود آوریم. مهم این است که عقلانیت قرآن و جهان بینی که این کتاب آسمانی عرضه کرده بود، در دیدگاه این فیلسوفان تاثیر داشت. به روایت شهید مطهری؛ طرح مباحث الهیات به وسیله ائمه(ع) و تجزیه و تحلیل آن مسائل که نمونه آنها و در صدر آنها نهج البلاغه است، سبب شد که عقل شیعی از قدیم الایام به صورت عقل فلسفی درآید و البته این یک بدعت و چیز تازه در اسلام نبود؛ راهی است که خود قرآن پیش پای مسلمانان نهاده است. همچنین به روایت احمد امین مصری در کتاب »ظهی الاسلام«، فلسفه به تشیع بیش از تسنن می چسبد و این را در عهد فاطمیون مصر و آل بویه ایران می بینیم. حتی در عصر های اخیر نیز کشور ایران که شیعه است، از تمام کشورهای اسلامی دیگر بیشتر به فلسفه عنایت داشت. سیدجمال اسدآبادی که تمایلات شیعی داشت و در ایران تحصیل فلسفه کرده بود، همین که به مصر رفت، یک جنبش فلسفی در آنجا به وجود آورد.(بنگرید، سیری در نهج البلاغه/ ص40)
از سوی دیگر، عقلانیت شیعی در حوزه اندیشه سیاسی نیز نمود یافت. در فلسفه سیاسی فارابی هرگاه از رئیس مدینه فاضله سخن به میان آید، شرایطی که بر می شمرد به امامت به نحوی که در تشیع مطرح است، سخن می گوید؛ هر چند به قول دکتر داوری اردکانی، وقتی از رای فارابی درباره امامت سخن گفته می شود، مقصود این نیست که او را به یکی از فرق شیعه باید منتسب کنیم و به گمانم نویسندگانی که چنین اصراری داشته اند و فی المثل سعی در اثبات تشیع او کرده اند، بیشتر مقصد ایدئولوژیک داشته و کلمات فیلسوف را تفسیر کرده اند. (فارابی، طرح نو/ ص 265) اما به هر حال مورخان تاریخ فلسفه، فلسفه سیاسی فارابی را مقرون به اعتقادات شیعی دانسته اند. به روایت دکتر فروخ؛ فارابی برای رئیس مدینه فاضله خود شرایطی را پیشنهاد کرده است که با آنچه که شیعه در مورد امام قائلند، قابل تطبیق است. در این جا در مقام بر شمردن فیلسوفان شیعی نیستم که خود تاریخی است دراز دامن؛ از ابوعلی سینا تا خواجه نصیر و خاندان نوبختی و در سده های اخیر از ملاصدرا و ملاهادی سبزواری تا علامه طباطبایی و شهیدمطهری.
در این میان، سوالی تحت عنوان اینکه »آیا انحطاط عقلانیت در تاریخ تفکر مسلمانان، به ویژه در فرهنگ شیعی رخ داده است؟« در اینجا به سه جریان عمده می توان اشاره کرد که در سست کردن پایه های عقلانیت تاثیر مهمی داشته اند که تاثیر اینها تاکنون مانده است:
1- جریان خوارج: نام دیگری که پیامبر بر خوارج گذاشت، مارقین است. در جریان جنگ حنین شخصی هنگام تقسیم غنائم پیش حضرت آمد و عرض کرد: عدالت کن. حضرت فرمود: اگر من عدالت نکنم، چه کسی عدالت خواهد کرد؟ عمر اجازه خواست تا او را بکشد. حضرت فرمود: رهایش کن. او یارانی خواهد یافت که نماز و روزه هر یک از شما را در مقابل نماز و روزه خویش کوچک شمرد. آنان از دین بیرون خواهند رفت؛ مانند بیرون رفتن تیر از کمان. مارق یعنی کسی که به سرعت از دین خارج می شود. در اینجا خروج از دین به معنای کافر شدن نیست. مارق یعنی کسی که به خاطر خشک مغزی و افراط در تعصب و دین ورزی از دینداران جلو می افتد و جلو افتادن از دین به معنای خروج از دین است؛ زیرا راه افراط می پیماید. به فرمایش امام علی(ع)؛ آنان (مارقین) در پیمودن راه حق به خطا می رفتند. برخلاف یاران معاویه که در راه باطل درست می رفتند. به این ترتیب، جمود و خشک مغزی در خوارج، بزرگ ترین ضربه را بر عقلانیت اسلامی حتی شیعی وارد کرد. به تعبیر استاد مطهری؛ اگر خوارج از میان رفتند، جمود و تنگ نظری آنان از میان نرفت... بعضی از خشک مغزان را می بینم که جز خود و عده ای بسیار محدود مانند خود، همه مردم جهان را با دید کفر و الحاد می نگرند. دائره اسلام و مسلمانی را بسیار محدود خیال می کنند. وای به حال جامعه مسلمین از آن وقت که گروهی خشک مقدس یک دنده جاهل بی خبر، پا را به کفش کنند و به جان این و آن بیفتند.(جاذبه و دافعه علی ع/ 156)
در این روزگار این روحیه به اصطلاح حضرت علی(ع)؛ »جفاه طغام و عبید اقزام« یعنی فاقد اندیشه عالی و احساس لطیف در جوامع اسلامی اعم از شیعه و سنی، وجود دارد که هیچ اندیشه ای را جز آنکه خود می فهمند، قبول ندارند و حتی حاضرند برای مخالفان خود شمشیر بکشند. در تاریخ موارد زیادی وجود دارد که عده ای در دینداری از پیامبر(ص) پیشی می گرفتند و به اصطلاح مارق بودند. قرآن نیز به بعضی مسلمانان هشدار داده بود که از خدا و رسول پیشی نجویند؛ »یا ایها الذین آمنوالاتقد موابین یدی الله و رسوله« (حجرات/1) هنگام فتح مکه در ماه رمضان پیامبر اسلام از شهر مدینه خارج شد، دستور داد روزه را افطار کنند. عده ای از همراهان چنین کردند ولی عده ای از پیامبر پیشی گرفتند و حاضر نشدند روزه خود را افطار کتتد.
2- اشعری‌گری: مورخان تمدن اسلامی بر این باورند که یکی از عوامل عمده انحطاط مسلمانان، غلبه تفکر اشعری گری بر عقل گرایی آنان بود. شاید ریشه این غلبه در زمان متوکل عباسی صورت گرفت که اشاعره با نفوذ در دستگاه سیاسی اسلام و تاثیر بر خلیفه، توانستند در برابر معتزله بایستند و حکومت نیز برای بقای خود با تحجر وخرافات آمیخته شد؛ تا اینکه در قرون چهارم و پنجم سخت گیری و تعصب ضربه بزرگی بر علوم عقلی اسلام و بر فلسفه زد. به تعبیر استاد مطهری؛ در قرن سوم هجری اشاعره بر معتزله که اینگونه تعقلات را جایز می شمردند، پیروز شدند و این پیروزی ضربه بزرگی بر حیات عقلی اسلام وارد آورد. اخباریین خود ما در قرن های دهم تا چهاردهم و مخصوصا در قرن های دهم و یازدهم دنباله رو افکار اشاعره بودند. (مطهری سیری در نهج البلاغه/ ص 46)
اشاعره کسانی بودند که برای احکام عملی اسلام هیچ ملاک و مبنایی عقلی قائل نبودند و به الفاظ و ظواهر قرآن و حدیث استناد می کردند و به اصطلاح فنی، حسن و قبح عقلی را برای افعال باورنداشتند. پیداست که در این مکتب، عقلانیتی صورت نمی گیرد و اجتهاد معنا ندارد و تمامی مسلمانان باید مقلد محض باشند و ظاهر نص را بر هر چیز مقدم بدانند. اگرچه عالمان شیعی از مکتب اشعری گری بیزاری جستند ولی تاثیر این مکتب را در معارف شیعی نمی توان نادیده گرفت. شاید حملاتی که در قرون چهارم و پنجم علیه فلسفه صورت گرفت، ناشی از همین تفکر بوده باشد. ذبیح الله صفا که سیر عقلی مسلمین را دنبال کرده است، راجع به دوره انحطاط علوم بر این باور است که شکست علمی مسلمین از اواسط قرن سوم شروع شد که متوکل عباسی تفکر اشعری گری را حاکم کرد. به قول مسعودی در »مروج الذهب« چون خلافت به متوکل رسید، امر به ترک نظر و مباحثه در جدل و ترک اعتقاداتی که در ایام معتصم و واثق بر آن بودند، کرد و مردم را به تسلیم و تقلید فرمان داد. (تاریخ علم عقلی در تمدن اسلامی/ 134) به هر حال جریان اشعری گری در فرهنگ شیعی، پس از مدتی در اخباریون و حدیث گرایان رخ نمود.
3- اخباری‌گری: جریان حدیث گرایی ریشه در سده های نخست تاریخ تفکر مسلمین دارد. در مکتب اهل سنت احمد بن حنبل به عنوان حدیث گرا یا ظاهرگرا معروف است. در مکتب تشیع نیز در قرن چهارم جریان حدیث گرایی غالب شد و دو فقیه نامدار؛ حسن بن علی بن ابی عقیل نعمانی نگارنده کتاب »المتمسک بحبل ال الرسول« و ابن جنبد اسکافی نویسنده »تهذیب الشیعه لاحکام الشریعه«، از کسانی بودند که محکوم و مطرود حدیث گرایان واقع شدند ومکتب فقهی آنان به خاطر اعمال قواعد اصولی و عقلی دیری نپایید. به روایت دکتر حسین طباطبایی مدرسی در اوایل غیبت صغری تا نیمه دوم قرن چهارم، مکتب حدیث گرایی بر محیط علمی و مراکز فرهنگی شیعه کاملاچیره شد و حکمرانی بلامنازع داشت. تا اینکه در اوایل قرن پنجم متکلم برجسته و فقیه عقلگرای شیعی؛ محمد بن نعمان بغدادی معروف به شیخ مفید که یک استوانه علمی بود و نزد شیخ صدوق شاگردی کرده بود، راه را برای تعقل گشود و عقلانیت فراموش شده را به حوزه های شیعه باز گرداند. شاید کمتر عالمی به مانند شیخ مفید بر اصحاب حدیث تاخته باشد؛ تا آنجا که چند رساله ای بر رد استادش شیخ صدوق که در آن دوران سرآمد حدیث گرایان بود، نوشت. او رساله جواب اهل الحایر و کتاب تصحیح الاعتقاد را در نقد و رد افکار شیخ صدوق نگاشت. بنیان علمی مفید چنان محکم بود که ستون پا برجای حدیث گرایان را از جا کند. بعضی محققان مدعی شدند که دفاعیات مفید و سید مرتضی از عقلانیت شیعی باعث احیای مکتب اعتزالیه شد. (شهرستانی، ملل و نحل/ 169) مفید مکتب عقلگرایی را چنان پی ریخت که مکتب عقلانی بغداد برمکتب حدیث گرای قم چیره شد. پس از او شاگردانش؛ همچون شیخ طوسی و سید مرتضی، راه استاد را پیش گرفتند و پس از آنان دیگر به نقل احادیث اکتفا نمی شد، بلکه هر روایتی را به نقد و تحلیل می گذاشتند. از عصر شیخ مفید به بعد دانش اصول مبنا و مدار اجتهاد قرارگرفت. کتاب عده الاصول از شیخ طوسی و الذریعه اثر سید مرتضی در همین راستا نگاشته شد. سید برای به نقد گذاشتن روایات، خبر واحد را از حجیت انداخت و گفت: ان الله ما تعبدنا بالعمل باخبار الاحاد فی الشرع؛ خدای تعالی در شریعت از راه عمل به اخبار واحد ما را به بندگی فرانخوانده است. (الذریعه/ج1ص/281)
اگر روش و بینش عقلگرایانه شیخ مفید و نگاه نقادانه او در کلام و فقه ادامه می یافت و با موانع اخباری گری در قرون بعد برخورد نمی کرد، فقه و کلام شیعه و اصولامعارف شیعی جلوه دیگری پیدا می کرد. جالب اینکه شیخ طوسی راه و روش شیخ مفید و سید مرتضی در توسعه علم اصول را ناکافی دانست و گفت: بر آن شدم تا کتاب دیگری، یعنی عده الاصول را تالیف کنم. کتاب عده الاصول شیخ الطایفه و نیز مبسوط او که بزرگترین تفریع فروع در آن زمان بود، از شاهکار های عقلانیت در فقه شیعه است. این عالم عقلگرای بزرگ شیعی در کتاب دیگرش به عنوان تمهیدالاصول سخنی شنیدنی دارد؛ می گوید: نمی توان از راه گردن نهادن به گفتار دیگران خدا را شناخت، زیرا پذیرفتن سخن بی دلیل ناپسندیده است... و نیزگردن نهادن بی دلیل به گفتار راست بر پذیرفتن سخن دروغ برتری ندارد. (تمهیدالاصول ترجمه مشکوه الدینی ص8) پس از شیخ طوسی، یکی از عقلگرایان مشهور شیعی یعنی محقق حلی با تالیف کتاب »شرایع الاسلام در فقه« و »نهج الوصول الی معرفه الاصول« حوزه عقلانیت در فقه شیعی را رونقی دوباره بخشید. او برای به نقدگذاشتن اخبار، احادیث را به 4 گروه تقسیم کرد؛ اخبارصحیح، موثق، حسن و ضعیف. کتاب شرایع علامه و کتاب تحریرالاحکام وی 200 سال پیش به زبان های فرانسه و روسی ترجمه شد. این سیر عقلانیت تا قرن دهم ادامه یافت.
فقیهان شیعی یا طرفدار مکتب اخباری و اهل حدیث هستند؛ یا طرفدار اجتهاد اصولی. دعوا میان این 2 گروه از نخست وجود داشته است. اهل حدیث منابع حقوق اسلامی را قرآن و حدیث می دانند و طرفداران مکتب اصولی منابع حقوق اسلامی را قرآن، حدیث، اجماع و عقل عنوان می کنند. مکتب اخباری گری در فقه شیعه، از قرن یازدهم توسط محمدامین استرآبادی دوباره رونق یافت. برخی محققان، این جریان را با حکومت صفویه بی ربط نمی دانند و برخی با جریان حسی گری در اروپا. مرحوم شهیدمطهری از قول آیت الله بروجردی می گوید: ایشان می گفتند؛ من حدس می زنم که فکر اخباری گری در میان مشرق زمین ناشی از فکر مادی گری در مغرب زمین است؛ یعنی زمانی که فلسفه حسی را ابداع کردند.(مجموعه آثارج21/ص 109)
در زمان حکومت صفویه که اقتضاء می کرد، اخبار و احادیث تقویت شود و علوم عقلی(مانند فلسفه، منطق و علم اصول) تحریم شود، باز مکتب اخباری نیرو گرفت و مردانی چون محمدامین استرآبادی و فیض کاشانی برخاستند. شگفت آنکه مرحوم فیض کاشانی با اینکه مشرب فلسفی داشت، در نهایت راه اخباریان در پیش گرفت. می دانیم که جانبداری از فلسفه و حدیث در یک نفر جمع نمی شود، گویی که فیض هم علی رغم میل درونی خود تحت تاثیر یا فشار محیط در عین بحث از فلسفه و کلام و حتی شعر و عرفان، در فقه خود، راه مکتب اخباری گرفت. (جعفر لنگرودی، مکتب های حقوقی در اسلام / ص286) هر چند در زمان صفویه یک نوع بی مهری نسبت به علوم عقلی صورت گرفت. به گونه ای که صاحب حکمت متعالیه صدرای شیرازی، نتوانست آزادانه افکار فلسفی و عرفانی خود را گسترش دهد، البته در این دوره مکتب محقق کرکی، عالم صفوی وجود داشت که با قدرت علمی خویش از مبانی اصولی بهره می گرفت. در کتاب وزین »جامع المقاصد« مسائلی از قبیل حدود اختیارات فقیه، صلات جمعه، خراج و مقاسمه را به بحث گذاشت. همچنین در این دوره مقدس اردبیلی در دو کتاب مجمع الفایده و البرهان و زبده البیان، با اتکا به روش اصولی و تحلیلی، آزادانه نظرات جدیدی در فقه مطرح کرد. ولی در همان دوران چند نفر از عالمان بزرگ شیعه یا روش اخباری در پیش گرفتند و یا راه میانه را برگزیدند؛ از جمله: علامه محمدباقر مجلسی (صاحب کتاب بحارالانوار)، ملامحسن فیض کاشانی (نگارنده کتاب وافی)، شیخ حر عاملی (نگارنده کتاب وسایل الشیعه)، شیخ یوسف بحرانی (نگارنده کتاب الحدایق الناضره.)
ملاامین استرآبادی از دانشمندان شیعی که در قرن یازدهم هجری زندگی می کرد. او پس از اقامت در شهر مدینه به نگارش کتاب » الفواید المدینه فی رد من قال بالاجتهاد و التقلید« پرداخت و علمای اصولی شیعه را به باد انتقاد گرفت. در مکتب اخباری گری که استرآبادی تاسیس کرد تنها منبع استنباط احکام، حدیث معصومین بود: »باید دانست که دلیل بر حکم شرعی منحصر در دو چیز (کتاب و سنت) است. از سویی معلوم شد که مدلول کتاب و سنت جز از طریق امامان (ع) دانسته نمی شود. بنابراین مشخص است که مدرک احکام شرعی جزو احادیث ایشان نمی باشد.« (ملاامین، الفواید/ ص 17)
البته اصطلاح اخباری و اصولی قبل از ملاامین استرآبادی وجود داشته و در ملل و نحل شهرستانی هم (478 قمری) آمده است. همچنین علامه حلی این اصطلاح را به کار گرفته است. در کلام قدما مانند شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی تعابیر»اصخاب الحدیث« و »المتسکین بالاخبار« به کار رفته است. شیخ مفید می گوید: »آن دسته از اصحاب ما که وابسته به اخبارند، افرادی سلیم النفس، کند ذهن و ساده انگارند. احادیثی را که می شنوند با تمام وجود می پذیرند. تاملی در سند احادیث نمی کنند. حق و باطل آن را تمییز نمی دهند و معانی ان را درک می کنند.« بنابراین از قدما، کلینی و شیخ صدوق را به عنوان اخباری و شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی را به عنوان اصولی نام می برند. البته منازعات و تعابیر تند و تیز از زمان محدث استرآبادی شروع شد. به روایت یوسف بحرانی (متوفی به سال 1186 قمری)؛ بانگ این نزاع تا زمان نویسنده کتاب »الفوائد المدینه« برنخاسته بود. او زبان فضیحت را به روی افراد گشود و همواره بیان تند و تیز خود را به کار برد که شایسته چنین عالمی نبود. این نزاع موجب شد که عالمان از هر سو – اخباری و اصولی- به همدیگر توهین کرده و یکدیگر را توبیخ کنند. (حدایق/ ج1/ ص 170)
به هر سو عمده رسالت اخباری ها بر داشتن عقل به عنوان منبع استنباط و بسنده کردن به کتاب و سنت بود. شیخ حر عاملی (متوفی سال 1104 قمری) که طریق اخباریین را پیشه کرد (به گفته شیخ یوسف بحرانی درباره وی؛ کان عالما فاضلامحدثا اخباریا) در کتاب وسایل الشیعه نزدیک صد کتاب حدیث نام برد و از همه آنها نقل روایت کرد و آنها را در عداد حدیث صحیح دانست. آیت الله خویی در کتاب معجم رجال الحدیث می گوید: هیچ یک از دفاعیات شیخ حر عاملی در نقل این احادیث موجه نیست و می گوید؛ صاحب کتاب وسایل الشیعه برای اثبات صحت صدور احادیث کتابش از معصومین (ع) وجوهی به عنوان ادله ذکر می کند که هیچ ارتباطی با نتیجه بحث ندارد.... این دسته از عالمان به نقل احادیث اکتفا کرده و هیچ عقل درایتی خود را بر عقل روایتی ترجیح نداده اند؛ فی المثل شیخ صدوق در سلسله احادیث کتاب الصوم چند روایت می آورد که ماه مبارک رمضان 30 روز کمتر نمی شود. (فی روایه محمدبن سنان عن حذیفه بن منصور عن الی عبدالله (ع) قال شهر رمضان تلاتون یوما لاینقص ابدا)، امام صادق فرموده اند؛ ماه رمضان 30 روز کمتر نمی شود. مانند این روایت از قول یاسر خادم از امام رضا (ع) آمده است.(من لایحضره الفضیه/ج2/ ص 169و 170) این روایت با علم، عقل و تجربه بشری هیچ سازگاری ندارد.
کار اخباری ها این بود که فقه را وارد مدار حدیث کردند و عقل نقادی هم در میان نبود تا احادیث کتب اربعه را نقادی کند. عجیب اینکه با همه روایات در ستایش از تعقل و تدبر و اینکه باید محتوای یک روایتی را با عقل و با مضامین قرآن سنجید و در همان کتب حدیثی ده ها روایت در ستایش عقل آمده است، ولی در مکتب اخباری به پاره ای از روایات اعتماد شد که هیچ مبنای عقلی و حتی نقلی درست نداشت.
با حرکت اخباریون در قرون یازدهم و دوازدهم، باب اجتهاد در حال مسدود شدن بود که عالم سترگ به نام وحید بهبهانی (وفات1205 قمری)، در برابر اخباری گری ایستاد و توانست اجتهاد به شکل پیشین را در فقاهت شیعی باز گرداند. او با نگارش کتاب »الفوایدالجدیده« در برابر کتاب »الفواید المدینه« نظریه اخباری گری را به طور جدی در بوته نقد گذاشت و در آن کتاب نوشت؛ بیشتر اخبار کتب اربعه و جزو آنها از کتب معتبر حدیث از ویرانی در سند یا متن یا غیر آن سالم نمانده اند. (الفواید الجدیده/ ص 238)
پس از اقدامات عالمانه وحید بهبهانی، شیخ مرتضی انصاری (1281 ه ق) فقیه اصولی و عقلگرا و عرف پذیر با تدوین دو کتاب مکاسب و رسائل بنیان علم اصول و به کارگیری ادله عقلی را پایه های محکم بخشید و عقل قطعی را در برابر نقل، غالب دانست و گفت: اگر حکمی به طور قطع از راه عقل کشف شد، دلیل نقلی نمی تواند با آن معارضه کند و اگر دلیل نقلی مخالف دلیل عقلی بود، باید دلیل نقلی را تاویل کرد. (فرایدالاصول،ص18) و در نکوهش اصحاب مقلده گفت: فقیه نباید دنبال اقوال گذشتگان باشد...
شاید تفکری که مرحوم آخوندخراسانی در صدر مشروعیت از خود نشان داد و توانست راه خود را از برخی روحانیون ضدمشروطه جدا کند و در زمان غیبت، حکومت عدالتخانه و ضدسلطنت مطلقه را مشروع بداند، تفکر اصولی او بود. نائینی نیز، نظریه کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله را از دل تفکر اصولی خود برآورد. البته متاسفانه نظرات آخوندخراسانی و نائینی، آنطور که باید در حوزه ها جا نیفتاد و آرای سیاسی این دو نامورنامی مظلومانه در محاق فرو رفت.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات