*جناب طالبزاده، یکی از مسایل مهم و مغفول درباره انقلاب که خوب است در آستانه سی سالگی به آن پرداخته شود این است که در این مدت در جهان غرب چه تصویری از انقلاب ایجاد شده و این تصویر تا چه حد واقعی است. شما فکر میکنید انقلاب اسلامی در بیرون درست دیده شده است؟
**به نظر من بهترین شکل درک آثار بیرونی انقلاب اسلامی حضور در متن ملتهاست، ملتهایی که لحظه به لحظه انقلاب اسلامی را به رغم وجود سخن پراکنیهای قدرتهای بزرگ رسانهای غرب نظارهگر بودهاند. مثلاً اگر فرصت کنید و چند سالی در کشوری مثل انگلیس سکونت کنید انقلاب اسلامی را جور دیگری خواهید دید و به زوایای دیگری که قبلاً متوجه آن نبودید پی خواهید برد و بیشتر از گذشته با ابهت و عظمت آن آشنا خواهید شد.
از بزرگترین مسایلی که از سوی افکار جهان در آن شرایط ابتدایی پیروزی انقلاب سؤال میشد و رسانههایی مثل تایم، نیوزویک و ABC و یا CBS به دنبال پاسخ آن بودند ماهیت انقلاب اسلامی بود و فکر نمیکردند که با محوریت یک روحانی بتوان نهضتی را پیش برد و حکومتی را تشکیل داد که پس از 30 سال فراز و نشیبهای جدی همچنان روی پای خود ایستاده است.
*تداوم انقلاب اسلامی چرا برای غرب غیر قابل قبول و پیشبینی بود؟
**برای آنها قابل پذیرش نبود که یک روحانی تا به حال روی منبر مسجد بوده و فقط کتاب مینوشته اکنون با تودههای مردمی که دور تا دور او گرفته تصویر جدیدی از تشکیل حکومت و حکومتداری ارائه دهد. این اولین بار بود و اصلاً سابقه نداشت و تا مدتها فکر میکردند که این هم مثل کودتاهای دیگر یک موج موقتی است که به دست عدهای افراد ضعیف و ناراضی به وجود آمده و همانطور که آمده، همانطور هم خواهد رفت، اما طولی نکشید که راست قامتی انقلاب، غرب را از خوابی که بسر میبرد بیدار کرد و با ادبیاتی جدید و واژگان جدید از سوی امام خمینی(ره) که مردم و ملتها حتی مسیحیها با آن آشنایی بیشتری داشتند مواجه کرد. واژگانی از قبیل، مستضعف، مستکبر، وحدت کلمه، طاغوت شیطان بزرگ که همگی آنها از آنجا که ریشه در تورات و انجیل و قرآن کریم داشت با سرعت در میان ملتها ریشه دواند و از آن پس بود که وقتی امام(ره) سردمداران آمریکا را با این کلیدواژهها بهویژه شیطان بزرگ یاد میکرد به راحتی مفهوم واقعی آن درک میشد. چرا که در صفحه به صفحه انجیل این کلید واژه و وسوسههای شیطان به کرات دیده میشود. حالا شما تصورش را بکنید این غرب همان غربی است که چهار سال است از جنگ ویتنام تحمیل شد و اگر چه بعد از سالها جنایت در آن کشور و آزمایش خطرناکترین بمبهای شیمیایی و آتشزا مثل ناپال به تخریب زندگی مردم ویتنام انجامید اما مقاومت مردم غربیها را به زانو درآورد همانطور که امروز مردم غزه آن تاریخ را دوباره تکرار کردند.
پس وقتی امام(ره) در این شرایط از کلیدواژهای مثل «شیطان بزرگ» برای آمریکا مطرح میکنند برای مردم آمریکا و دیگر ملتها که از نزدیک نسبت به عملکرد غرب در جنگ ویتنام آشنا بودند قابل درک بود و خیلی زود باورشان شد که کارهایی که آمریکا میکند با این جنس کلیدواژههایی که امام(ره) مطرح میکنند بیتناسب نیست.
*ترس غرب نسبت به انقلاب اسلامی از چه زمانی آغاز شد؟ این انقلاب که در آن شرایط هیچگونه شرایط مناسب دفاعی چه در عرصه دیپلماتیک و چه در عرصه نظامی نداشت که بتواند خود را مهیای یک مبارزه جدی بکند؟
**ما 30 سال بود که هیچ جنگی را تجربه نکرده بودیم و کسانی هم که حامی انقلاب بودند نه جنگجو بودند و نه ارتش رفته بودند به همین خاطر بود که غرب تصور میکرد با تحمیل یک جنگ هر چند کوچک، طولی نخواهد کشید که انقلاب به زانو در خواهد آمد. به همین خاطر بود که بدون هیچ آمادگی قبلی مورد یورش ارتش عراق قرار گرفتیم و طبعاً آمریکا و حامیانش با پیشرفتهترین تسلیحاتی که در اختیار ارتش عراق قرار میدادند علناً پشت سر صدام حسین قرار گرفتند اما خیلی زود یاد گرفتیم که از آن حالت روحانی به حالت روحانی رزمی تبدیل شویم و اینگونه شد که انقلاب اسلامی با ورود به یک صحنه نبرد و جنگ نابرابر در مقابل صدام و بلکه استکبار جهانی قرار گرفت.
همین شیطنتها باعث رویش یک روحیه جدید و علم جدید برای حفظ انقلاب شد و ابتکارات رزمی را به وجود آورد به طوری که ایران صاحب یک لشگری شد یا شاکلهای کاملاً جوان، فرهنگی، تحصیلکرده با یک ایدئولوژی قوی دینی و کاملاً متفاوت با دیگر لشگرهای جهان که صرفاً محدود به ایدئولوژی میلیتاریستی بود.
امروز یکی از بزرگترین ترسهای استکبار وجود همین لشگری است که با این مختصات به طور بیسابقهای قوی در ایران به وجود آمد و خیلی زود هم توانست ابتدا در میان ملتهایی که آمادهترین مردم برای تحول بودند مثل فلسطین و لبنان تاثیرگذار شده و حماس و حزبالله را در مقابل چشمان رژیم صهیونیستی و حامیان غربی او متحول و آماده ادامه مبارزه کند.
*عمق این تاثیرگذاری کجاست؟
**شما ببینید وقتی قرار است نگاه بیرونی نسبت به انقلاب اسلامی داشته باشیم باید به یکسری سؤالات پیش آمده نیز پاسخگو باشیم تا عمق تأثیرگذاری انقلاب را درک کنیم مثلاً لبنانی که در سال 1982 ظرف شش روز بیش از نیمی از سرزمینش به اشغال رژیم صهیونیستی در میآید چگونه توانست ظرف 33 روز این رژیم تا بن دندان مسلح را زمینگیر و شکست بسیار فاحشی را به آن تحمیل کند.
همین شور و تحول را در فاصله بسیار کمی در نیروی دیگری در داخل فلسطین اشغالی به نام «حماس» میبینیم و حادثهای به نام «غزه» که رژیم صهیونیستی آمده بود تا تمام کینه و خشم فرو خورده خود از شکست فضاحتبار جنگ 33 روزه با «حزبالله» را در این منطقه سرریز کند اما هنوز جنگ به 22 روز خود نرسیده بود که رژیم صهیونیستی زبونتر از جنگ قبلی به زانو در میآید و آتشبس یک طرفه اعلام میکند. اگر اینگونه حوادث به درستی تحلیل شود خواهیم دید که همه اینها ریشه در انقلاب اسلامی دارند و تمام آنها به ایران ختم میشود و دقیقاً خشم غرب هم از همین است چرا که این یکی را خوب درک کرده است و به همین خاطر است که این همه بودجه به صورت علنی و سری برای براندازی آن چه از نوع «نرم» و چه از نوع «جنگ» تدارک میبینند تا این انقلاب را که امروز کاملاً جهانی شدن است به نحوی محدود بکنند و یا حداقل با تحریمها نفوذشان را محدود بکنند و یا با جوسازیها و فضاسازیهای کاذب رسانهای آینده ایران را از لحاظ اقتصادی و سیاسی تاریک نشان دهند.
*غرب قدرتمند در حال حاضر علاوه بر داشتن بزرگترین قدرت نظامی در جهان دارای غولهای رسانهای مدعی است که توانسته با بمباران خبر در هر ثانیه و با انتشار هزاران خبر جهتدار اهداف سیاسی خود را به دنیا غالب کند، انقلاب اسلامی که فاقد رسانه بوده و هست چگونه توانسته است در برابر این مشکل ایستادگی کند؟
**ببینید، در این مدت 30 سال پس از پیروزی انقلاب یک اتفاق بسیار مهم دیگر اتفاق افتاد و آن انقلاب رسانهای بود. امروز وضعیت اطلاعرسانی و کسب اطلاعات بسیاربسیار نزدیک به واقعیت دگرگون شده است به طوری که با یک «کلیک» کردن در اینترنت میتواند صدها مقاله و عکس و تصویر را در یک جا مشاهده کرد و تحلیل آن را با کمترین مانعی به تست آورد و حال آنکه قبلاً اصلاً اینطور نبود و غالباً محدود به اطلاعاتی بودیم که بعد از عبور از چند فیلتر و قیچی سانسور به دست میآمد.
امروز «غزه» و وقایع وحشتناکی که در جنگ 22 روزه در آن اتفاق افتاد و توانست تمام دنیا را علیه جنایتهای رژیم صهیونیستی و حامیانش متحد بکند نشان داد که امروز دیگر نمیتوان با ریاکاری، مکر و دورویی و سانسور و خفقان رسانهای مانع اطلاعرسانی صحیح و دقیق از واقعیتهای جهان شد. رژیم صهیونیستی از نخستین ساعات حمله ناجوانمردانهاش به غزه تمامی گذرگاهها را به روی مردم غزه بست و بدترین شرایط این منطقه را به محاصره درآورده و حتی به یک خبرنگار هم اجازه حضور در غزه را نداد اما دنیا شاهد بود که چگونه اطلاعرسانی صورت گرفت و این واقعیت که ارتش اسرائیل به عنوان بزرگترین ارتش ترسوی جهان چگونه حمله به کمپ و اردوگاه و کشتار کودکان و زنان را به عنوان افتخار برای خود عنوان میکند برای جهانیان آشکار شد.
بنابراین رسانههای فراگیر امروز مانع بزرگی بر سر راه دروغپردازیهای استکبار تبدیل شدهاند.
«تونی بلر» نخست وزیر بر کنار شده انگلیسی هم زمانی طشت رسواییاش بر زمین افتاد که دروغگویی وی در مورد وجود سلاحهای غیر متعارف در عراق و کشته شدن جوانان انگلیسی در این کشور به خاطر این دروغها برای مردم برملا شد.
واقعه 11 سپتامبر هم از همین نوع دروغهایی بود که هنوز مردم آمریکا و جهان را قانع نکرده است. فکر میکنید مردم آمریکا متقاعد شدهاند که 11 سپتامبر توسط القاعده و با چند «تیغ موکتبری» صورت گرفته باشد؟!
مردم آمریکا میدانند که هواپیمای مسافربری! مورد ادعای حاکمان کشورشان که ساختمان پنتاگون را در هم کوبید حتی یک صندلی هم نداشت و یا به گفته دانشمندان آتشنشانی مواد آتشزایی که باعث انهدام ساختمانهای دو قلو شده نمیتواند بنزین، از نوع سوخت هواپیما که قدرت سوزانندگی آن 1000 درجه فارنهایت کمتر از مواد آتشسزای کشف شده در محل حادثه است، باشد.
پی آنچه شواهد امر نشان میدهد تنها مردم آمریکا بلکه دنیا نیز قانع نشدند و دولتمردان آمریکایی با هوچیگریها و حاشیهسازی مثل حمله به عراق و افغانستان و عوامفریبی رسانه تا مدتی هر چند اندک واقعیتها را به زیر قالی جارو کردند اما غافل از اینکه این کاروان در حال پیش رفتن است و چیزی هم نمانده که آمریکا با یک اتفاق عجیب و غریبی مواجه شود که بیشباهت با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نخواهد بود.
*چه نشانههایی برای این پیشبینی وجود دارد؟
**مشاهدات عینی و بخصوص نمودار حوادث 30 سال گذشته نشان میدهد که این پیشبینی نمیتواند دور از واقعیت باشد.
اوضاع بسیار بحرانی اقتصادی در غرب و برگزیده شدن رئیسجمهوری با ویژگیها و شعارهای کاملاً متفاوت با سیاستهای رئیسجمهور قبل نشانههایی از این دست میتواند باشد.
باراک حسین اوباما همین امروز (روز مصاحبه) اولین گفتوگوی رسانهای خود را به مصاحبه با یک رسانه عربی (العربیه) اختصاص داد که جالب است بدانیم که مجری آن از خبرنگاران و نویسندگان فلسطینی و لبنانی است. «اوباما» اولین رئیسجمهوری است که در این مصاحبه مجبور میشود که بگوید: «بخش اعظمی از خانواده من مسلمان هستند.»
بهتر است که بدانیم، امروز رئیسجمهور آمریکا یک کنیایی آمریکایی است نه یک سیاهپوست آمریکایی که بگوئیم خالصاً آمریکایی است. چه شده که مردم آمریکا رأی به یک آدمی دادهاند که آمریکایی خالص نیست، پدر و مادرش کنیایی است و مسلمان. واقعیت امر این است که مردم از دروغ خسته شدهاند و تن به انتخاباتی به واسطه شعارهایی زدهاند که فکر میکنند اوباما به عنوان یک منجی بتواند به آنها جامه عمل بپوشاند.
*ولی همین اوباما چندین بار اعلام کرده که آمریکا در برابر حمایت از اسرائیل مسئول است.
**من فکر میکنم اوباما مجبور است چنین حرفهایی را بر زبان جاری کند ولی تا یک حدی میتواند چنین کاری را بکند. چون افکار عمومی جهان ضد اسرائیل است، خود مردم آمریکا از دست اسرائیل، «ایپک» و لابی این رژیم در آمریکا ناراحت و عصبانی هستند. آنها جنایت غزه در داخل ویترین رسانه دیدند و دیدند که یک ارتشی مثل ارتش اسرائیل که همه جور کمک تسلیحاتی دسترسی داشت آنقدر بزدل و آنقدر نامرد است که به زن و بچهها در یک زندانی به نام غزه که از هیچ گذرگاهی راه گریز ندارند با بمب فسفری حمله کرد و صدها زن و کودک را به خاک و خون کشید. بنابراین من نمیخواهم بگویم «اوباما» چون نامش «حسین» است پس یک آدم «حسینی» است بلکه میخواهم بگویم کسانی که انتخابش کردهاند از او توقعاتی دارند.
85 درصد کسانی که برای مراسم «قسم» از 6 صبح در محل برگزاری مراسم تجمع کرده بودند سیاهپوستان بودند، کسانی که در عمرشان اصلا رأی نداده بودند چون اعتمادی به این جماعت نداشتند، چه جمهوریخواه و چه دموکرات.
پس همانطور که گفتم اوباما تا یک حدی میتواند تحت فشار لابی باشد و به امر و نهیهای «ایپک» توجه کند اما افکار عمومی بیشتر از دو سال تحمل نخواهد کرد و از او خواهد خواست که به خواستههای رأیدهندگان واقعیاش توجه داشته باشد که به نظر میرسد این فشارها و کشمکشها اتفاقات بسیار عجیبی را در داخل آمریکاست پیش خواهد آورد.
*این اتفاقات از چه جنسی خواهد بود از نوع بازگشت به چند قطبی بودن خواهد بود یا یک جنگ جهانی دیگر؟
**در واقع آمریکای چند سال دیگر خیلی متفاوت از آمریکایی که امروز میشناسیم خواهد بود که اینکه اگر این وضعیت اقتصادی تداوم یابد آمریکا هم مثل اتحاد جماهیر شوروی استعداد فروپاشی را دارد و ایالتهایی از قبیل نبراسکا، ویرجینیا، کالیفرنیا و تکزاس که طبق قانون اساسی هر روز که در شورای داخلی ایالت رای مناسب بیاورد میتواند به عنوان یک کشور مستقل اعلام موجودیت بکند.
شما اگر امروز هم سری به تکزاس بزنید پرچم تکزاس پرچم تنها ایالتی است که دو متر پایینتر از پرچم رسمی آمریکا برافراشته نمیشود که نشان میدهد این ایالت مستعدترین موقعیت برای جدا شدن را دارد.
*ولی فکر میکنم آن روی سکه را هم باید دید و آن اینکه «ایپک» با همان لابی اسرائیلی در آمریکا هم آرام نخواهند نشست و نخواهند گذاشت کار به اینجاها خشتم شود و فردی به نام اوباما بیاید و تمام سناریوهای آنها از جمله پروژه از «نیل تا فرات» را بر هم بزند.
**بله، ممکن است در این رابطه چند اتفاق بیفتد که یکی از آنها ترور اوباماست همانطور که «کندی» را ترور کردند و دیگری اینکه چند تن از وزرای طراز اول صهیونیستی اطراف وی استعفا دهند و یا با او درگیر شوند و یا شاید اتفاقات دیگر بیفتد. نمیتوان به طور دقیق پیشبینی کرد چون امروز همه چیز روی لبه است اما آنچه مسلم است مسئله افکار عمومی است که الان در آمریکا آرام و قرار ندارد و در یک کشمکش جدی قرار دارد چون خیلیها دیگر حاضر نیستند به خاطر اسرائیل به دنیا لشکرکشی کنند و جوانان خود را فدای تکرار دروغهایی که در ویتنام، عراق، افغانستان، فلسطین، لبنان، اریتره و حتی ایران و ماجرای مشکوک 11 سپتامبر گفته شد بکنند.
*برخی هم معتقدند که اوباما در آینده نقش گورباچف را در آمریکا خواهد داشت.
**بله، برخی این تعبیر را میکنند که «اوباما» نقش گورباچف را ممکن است برای اصلاح ایفا کند چرا در شعارهایش به کرات از واژه «chnge» و یا از عبارتهایی مثل «yes we con» با این مضمون که «بله، ما میتوانیم آمریکا را عوض کنیم» داشته است.
در واقع اوباما اگر بخواهد سیستمی را دستکاری بکند که جا برای دستکاری ندارد فروپاشی صورت خواهد گرفت.
*با این حساب آمدن اوباما هم نباید بی ارتباط با انقلاب اسلامی باشد.
**بله، اگر بخواهیم نموداری از تحولات در جهان در 30 سال گذشته ترسیم کنیم قطعا انقلاب اسلامی ایران ریشه آن خواهد بود و آمدن اوباما را هم باید در ارتباط با این نمودار مطرح کرد.
*چه تحلیلی را میتوان در این ارتباط ارایه کرد؟
**ببینید، هر موقع که نبی به صحنه آمد انقلاب شد، وقتی موسی به صحنه آمد، یوسف به صحنه آمد، رسول اکرم(ص) به صحنه آمد انقلاب شد و تمام منطقه و دنیا را تحتتأثیر خود قرار داد. انقلاب اسلامی آمدن نبی به صحنه بود که با حضورش جهان در خواب را بیدار کرده و در این مدت 30 سال، نموداری را ترسیم کرد که آغازش در برابر فردی مثل کارتر که شعارش به رسمیت نشناختن جمهوری اسلامی و قطع رابطه با آن بود قرار گرفت و امروز در برابر کسی قرار گرفته است که شعارش ضمن به رسمیت شناختن جمهوری اسلامی و مسلمانان درخواست مذاکره با ایران را دارد.
در واقع میخواهم بگویم که اکنون صحنه به طور کلای صحنه نبی شده و امروز تمام تغییر و تحولات در جهان تحتتأثیر انقلاب اسلامی صورت میگیرد و ریشه تمام تحولات به انقلاب اسلامی برمیگردد و در واقع انقلاب اسلامی حرکت انبیا و نیروی نبوی است و هر چه هم از این به بعد خواهیم دید از همین است و غیر از این نیست و تلاش دشمن هم این است که اینجوری جلوه ندهد.
در حال حاضر فقط 10 شبکه تلویزیونی آمریکا در آسمان کشورهای اسلامی از مرامش گرفته تا پاکستان به طور مجانی از صبح تا شب برنامههایی را با زیر نویسهای عربی، خارجی پخش میکنند و تلاش میکنند تا بگویند که این انقلاب اسلامی هیچ نبود، یک حادثهای بود که تمام شد اما نمودار 30 سال گذشته کاملا خلاف آن را نشان میدهد.
این نمودار نشان میدهد که حادثه جنگ 33 روزه با حزبالله و جنگ 22 روزه با مردم غزه علامت روشنی است مبنی بر اینکه رژیم صهیونیستی رو به اضمحلال است، خودشان هم میدانند ولی نمیخواهند بگذارند که دیگران هم بدانند!
مثلا همین «آریل شارون» معروف به قصاب «صبراوشتیلا» سه سال است که مرده است ولی خاکش نمیکنند، چرا، که در اخبار و رویاتشان آمده که یک آدمی مثل «شارون» با این مختصات وقتی بمیرد فروپاشی اسرائیل هم آغاز میشود به همین خاطر چند سال است که جنازه وی در داخل تانک اکسیژن گذاشتهاند!
*در این 30 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی دولتها با سلیقههای مختلف آمدهاند و رفتهاند سیاست خارجی کشورمان تا چه حد توانسته در ارتباط با صدور انقلاب و یا آگاه کردن دنیا نسبت به ماهیت واقعی انقلاب مؤثر باشند.
**اولا بگویم که ما انقلاب را صادر نکردهایم، ما حتی نتوانستهایم یک مرکز اسلامی درست و حسابی در لندن و اروپا راهاندازی کنیم. آنچه که اتفاق افتاده و میافتد همان آگاهی مردم و مواضعی است که جمهوری اسلامی به معنای اخص آن در مقابل مسایل گرفته و پایش هم ایستاده است به همین خاطر است یکجور محبوبیت جهانی نسبت به ایران و انقلاب اسلامی ایجاد شده است.
*در سطح دولتها چی؟
**آن چیزی که در این دولت نهم به نظر من جالب بود این بود که آقای احمدینژاد بعد از 16 سال بر خلاف روندی که پیش از این دنبال میشد در دفاع از اندیشههای اسلامی خیلی صادقتر و بیپرواتر بود، از فرصتها خوب استفاده شد و در محافل بینالمللی مطالبی بیان شد که مردم جهان به دنبال دانستن آن بودند. وی در این دوره از دولت صاحب ابتکاراتی از جمله تقدسزدایی هولوکاست شد که آثار و برکاتش را هم دیدیم.
یکی از پاشنههای آشیل سیاست امروز غرب همین ماجرای هولوکاست بود که آقای احمدینژاد آن را بسیار زیبا و به موقع مطرح کرد و شاهد بودیم که چه غوغایی در اردوگاه صهیونیزم ایجاد کرد که انگار قطرهآبی را در لانه مورچگان ریخته باشند و از طرفی مخالفان هولوکاست را احیا کرد.
به طوری که آقای «سوئیس کارتو» که از دانشمندان و تحلیلگران بنام تاریخ آمریکاست و سردبیر محله «بارنزریویو» به خود من در واشنگتن گفت: آقای احمدینژاد با پرده برداشتن از افسانه هولوکاست فضا را برای امثال ما در آمریکا آزادتر کرد. این عین جملهاش است. او فردی است که به خاطر چنین عقایدی مجلهاش را بستند، و این پیرمرد را در سن 85 سالگی ورشکسته کردند.
*به نظر شما گفتهوگوی تمدنها به شکلی که دولت قبلی مطرح میکرد بیشتر تأثیرگذار بود یا دیپلماسی که در حال حاضر آقای احمدینژاد در حال اجرای آن است؟
**به نظر من قطعا روش فعلی مؤثرتر است. من در دانشگاه کلمبیا 3 سال درس خواندهام، جمعیتی که در زمان سخنرانی احمدینژاد در آنجا جمع شده بود در هیچ موقع سابقه نداشته است. اصلا در آمریکا شما نمیتوانید 100 نفر را یک جا آن هم برای سخنرانی در داخل سالن دور هم جمع کنید مگر آنکه برنامه یک شویا موسیقی مطرح باشد. دیدید که وقتی در سطح محدودی اعلام کردند که قرار است احمدینژاد در دانشگاه کلمبیا سخنرانی کند چه جمعیتی آمد و پای صحبت وی نشست تا دیدگاههای انقلاب اسلامی را از زبان خود احمدینژاد بشنوند و این در حالی بود که سناریوی برگزارکنندگان مراسم رسوا کردن احمدینژاد بود اما دیدید که خودشان رسوا شدند.
*از این به بعد چه باید کرد؟
**ما باید همچنان مسیر حقیقت را بگیریم. ما باید همچنان کنار آب باشیم، اگر از آب فاصله بگیریم خشک میشویم، کنار آب که باشیم موفق هستیم، کنار همین رودی که خداوند جاری کرده و همانطور که در ابتدای مصاحبه عرض کردم در صحنهای برقرار باشیم که بوی نبی میدهد و این چیزی نمیخواهد جز پایداری، باغبانی میخواهد و آبیاری و حمایت ولایت فقیه. و از کارهایی که به نظر میرسد هر از گاهی باید اتفاق بیفتد لایروبی این قضات نبوی است تا همیشه دین خدا زلال و برقرار و بدون هیچگونه آلایندگی به پاک کردن دیگران ادامه دهد.