* ظاهرا کنار رفتن اصلاحطلبان از ارکان قدرت، نزدیکی آنها را به اصلاحطلبان غیرحکومتی از جمله نهضت آزادی، بیشتر کرده است، آیا مرزبندیهای گذشته نقض شدهاند؟
** انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری، تاثیر مهمی بر روند فعالیتهای سیاسی ایران بر جای گذاشته است. یعنی به دلیل ضرورت ناگهان اصلاحطلبان که درون حاکمیت بودند، احساس کردند که در مبارزات انتخاباتی نیاز دارند که به سایر گروهها نزدیک شوند.
بنابراین روابط اصلاحطلبان درون حاکمیت با اصلاحطلبان بیرون از حاکمیت، مثل نهضت آزادی ایران، کاملا دگرگون شده و ما الان به مراتب بیش از هر زمان به هم نزدیک شدهایم، اشتراک فکر داریم و هماندیشی میکنیم.
* نمودهای این نزدیکی چیست؟
** ببینید! در دوران انتخابات، آقای معین کاندیدای نهضت آزادی نبودند، اما در دوران انتخابات آنها آمدند و از ما خواستند از آقای معین حمایت بکنیم. ما هم شرایط خودمان را برای این حمایت بیان کردیم. البته نهضت آزادی ایران بعد از رد صلاحیت من، مایل نبود که در انتخابات حضور داشته باشد؛ اما وقتی که مساله حمایت از آقای معین مطرح شد و ما شرایطمان را عنوان کردیم، جبهه مشارکت یا شورای حامیان آقای معین از پیشنهادات ما استقبال کرد و پذیرفت ما هم از ایشان حمایت کردیم. این حمایت از کاندیداتوری آقای معین که کاندیدای جبهه مشارکت و برخی نیروهای اصلاحطلب بود، خود به خود سبب شد که یک تعامل بسیار وسیعتری به وجود بیاید و ستادهای مشترک انتخاباتی تشکل شدند. این خودش به بهبود روابط دو طرف کمک موثری کرد. بعد از پایان انتخابات و نتایجی که همه ما دیدیم، سبب شد که ضرورت این هماهنگی و همکاریها را همه تصدیق بکنیم و ادامه بدهیم. در جریان انتخابات جزو شرایطی که ما معین کردیم این بود که جبهه وسیعی از همه اصلاحطلبان تشکیل شود به نام جبهه دموکراسی و حقوق بشر.
خب! برخی از نیروهایی که درون جبهه مشارکت بودند، این را قبول نداشتند ولی بالاخره به دلیل انتخابات پذیرفتند. ما هم هنگامی از آقای معین حمایت کردیم که آنها هم شرایط ما را رسما پذیرفتند.
آقای معین طی بیانیهای که داد آنها را تایید کرد و در بیانیهای که پس از جلسه مشترک نمایندگان نهضت آزادی و نمایندگان شورای فعالان ملی ـ مذهبی با نمایندگان ستاد آقای معین در دفتر ایشان انجام شد، بیانیهای منتشر شد که در آن بیانیه این شرایط ما مورد تایید قرار گرفت. ما شروع کردیم؛ اما پس از آن روابط ما همچنان ادامه یافته است. یعنی ما دنبال این هستیم که آن جبهه دموکراسی خواهی از عالم فکر مطرح بیرون بیاید و محقق شود. منتهی میدانیم که این چیزی نیست که یک شبه و یک ماه و دو ماه به ثمر برسد.
موانع بسیار جدی بر سر راهش هست. این موانع باید برداشته بشود. باید همه گروهها به این نکته برسند که عضویت در جبهه به معنای نادیده گرفتن مواضعشان نسبت به دیگری نیست. به عبارت دیگر اگر چنانچه نهضت آزادی میخواهد در این جبهه شرکت کند معنایش این نیست که ما باید از مواضع اصولیمان نسبت به سازمانهای دیگر صرفنظر بکنیم، یا سازمانهای دیگر بیایند مواضعشان را نسبت به نهضت آزادی ایران پس بگیرند. نه! این مطلب جا افتاده که نیروهای سیاسی مختلف ضمن حفظ مواضعشان در کف مطالباتشان یک توافقی پیدا کنند.
* جایگاه نهضت در ائتلاف اخیر چگونه است؟ آیا جایگاه خاصی است یا هم ردیف با دیگر احزاب و تشکل، ضمن این که شنیده میشود این جبهه فقط شامل احزاب نیست؟
** صرفنظر از این که هر سازمان سیاسی وزنش چیست، نهضت آزادی ایران هیچ نوع امتیازی در این همکاریها برای خودش قائل نشده است. اما نهضت آزادی ایران به دلیل تجارب طولانی در تاریخ ایران یک دیدگاههایی داشته که این دیدگاه را ما مطرح کردیم. به عنوان نمونه وقتی شما میپرسید، چه ساختاری ما معتقدیم که علیالاصول جبهه باید متشکل از نمایندگان گروههای سیاسی باشد. در مقابل این دیدگاه کسانی میگفتند که جبهه مرکب از اشخاص حقیقی باشد چه عضو یک سازمان سیاسی باشند و چه نباشند. تجربه تاریخی ما در گذشتههای نه چندان دور میگوید که وقتی شما میخواهید این کار را بکنید درست است که به عنوان شخصیت مستقل میآیید؛ اما به هر حال تابع یک سازمان سیاسی هم هستید و دائم در فکر هستید که مواضع حزبتان را جا بیندازید.
* البته قاعده این است که شخصیت حقیقی عضو حزب خاصی نباشد.
** بله. بعد از بحثهای مفصل الان اجماع به وجود آمده است که جبهه باید متشکل از احزاب و گروههای سیاسی باشد به اضافه شخصیتهای حقیقی.
بنابراین یک چیز مخلوطی است، هم از نمایندگان احزاب و هم شخصیتهای حقیقی...
* اینها حق رایشان یکسان است؟
** این الان هنوز به نتیجه نرسیده است. در اصولش توافق حاصل شده. ما در گذشته بر این باور بودیم که تصمیمات اساسی و جبهه باید به اتفاق آرا باشد. در دنیا این تجربه شده که اگر شما اولویت را به حفظ نهاد جدید بدهید، یعنی ما بگوییم جبهه تشکیل شده پس باید با چنگ و دندان آن را حفظ کنیم. پس بنابراین تمام احزاب عضو جبهه در تصمیمات باید اتفاق نظر داشته باشند. اتفاق نظر یک معنایش این است که هر حزبی میتواند تصمیمات را وتو کند. وقتی من نوعی رای ندادم آن تصمیم اجرا نمیشود. این را معمولا رای حفظ یک مجموعهای که در حال تشکیل است، ضروری میدانیم، البته اصل این ایده به رسمیت شناخته شده و همه قبول کردهاند. الان دارند بحث میکنند که چه تصمیماتی شامل این ماده باشد.
اگر فرض بفرمائید که ما میخواهیم تصمیم بگیریم که جمع بشویم در جایی و تحصن کنیم، یا بیانیه بدهیم، آیا آنجا باید اتفاق نظر وجود داشته باشد؟ یک وقت هست که میخواهیم راجع به انرژی هستهای یا انتخابات بیانیه بدهیم که خب همه باید موافق باشیم؛ اما وقتی میخواهیم یک عمل سیاسی بکنیم، مثلا برویم جلوی قوه قضاییه جمع بشویم، این لزومی ندارد. یا میخواهیم یک دبیر یا منشی انتخاب بکنیم، پس بنابراین الان دارد بحث میشود. آخرین چیزی که وجود داشته این بود که در این تصمیمات را طبقهبندی بکنیم که چه تصمیماتی باید اجماع وجود داشته باشد تا این سازمان از هم نپاشد. آنچه که ما انجام دادیم و تمام شده منشور جبهه است، چون ما یک منشور داریم و یک اساسنامه، منشور میگوید. هدف ما چیست، چه کسانی میتوانند عضو بشوند با چه وضعیتی؟ این خودش زمان برد و بالاخره بعد از چند ماه حالا نهایی شده است. اصل اساسیاش این است که همه پذیرفتیم موسسین همه کسانی هستند که دغدغه دینی هم دارند. ما خودمان را از تبار روشنفکران دینی میدانیم.
* جایگاه آقای دکتر معین در جبهه چه خواهد بود، با توجه به این که ایشان پیشنهاد دهنده اولیه جبهه بودهاند؟
** من اصلاح کنم، ایشان پیشنهاد دهنده اصلی نبودند، هنگام انتخابات این را به عنوان شرط مطرح کردند. بعد از مذاکرات مختلف ضرورت تشکیل جبهه پذیرفته شد. اما ایشان هم جزو آن تعداد شخصیتهای حقوقی خواهند بود که در شورای جبهه حضور پیدا خواهند کرد؛ اما هنوز اساسنامه تدوین نشده که رابطه میان نمایندگان احزاب و این افراد حقیقی چگونه باید باشد.
اگر این روشن نشود میتواند در آینده موجب فروپاشی شود. یک حزب سیاسی مثل نهضت آزادی با 40 سال سابقه نمیتواند اختیارش را در دست افراد غیرحزبی و حقیقی بدهد. اینها هنوز روشن نیستند. بحثهایی شده که مسئولیت ادواری باشد. اگر قرار است مثلا اتحادیه اروپایی شکل بگیرد این اتحادیه نباید تحت سیطره هیچ کشوری باشد و میبینید که این اتحادیه روسای ادواری دارد. در جبهه هم تمایل و گرایش به این سمت و سو است که در داخل جبهه هم چنین چیزی اتفاق بیفتد؛ اما اینها نکاتی است که هنوز روشن نیست. بیشترین بحثها را در ماههای گذشته در ما خصوص منشور جبهه داشتیم. به عنوان نمونه کسانی بودند که مایل نبودند که ما بگوییم از تبار روشنفکری دینی هستیم. در حالی که در نهایت همه نمایندگان احزاب و گروههایی که بودند این مطلب را پذیرفتند. منتها با این شرط که جبهه درها را به روی دگراندیشان هم باز بگذارند.
* چطور ممکن است، شما که تبار خود را اینگونه اعلام کردهاید و مرزی بین خودتان و دگراندیشان رسم کردهاید؟
** این ایرادی ندارد. این در خصوص موسسین بوده است. ما بر محور قرائتهای دینی با هم ائتلاف نمیکنیم. در چنین جبههای حتی کسانی که دیدگاههای غیردینی دارند هم میتوانند حضور داشته باشند. باید این نکته روشن بشود که این جبهه برای چه چیزی تشکیل شده، برای دموکراسی و حقوق بشر. اینها بحث شد و نظریات متفاوتی ارائه شد و به اینجا رسیدیم. یا این که آیا ما در جبهه تعهد و التزام به قانون اساسی بگذاریم یا نگذاریم. خب ما معتقدیم که باید این التزام باشد. چون میخواهیم فعالیتهای سیاسی علنی بکنیم. فعالیتهای سیاسی علنی قانونمندی خودش را دارد. ما نمیتوانیم بگوییم که میخواهیم فعالیت بکنیم و یا به قانون التزام نداریم. التزام به قانون یک معناست و اعتقاد به قانون چیز دیگری است. شما میتوانید به یک قانون اعتقادی نداشته باشید، اما التزام باید باشد. اینها نکاتی است که طی ماههای گذشته بحث شده و منشور جبهه نهایی شده است.
* شما شخصا در جلسات تهیه منشور جبهه حضور ندارید؟
** ببینید! ما یک سازمان هستیم، بنابراین لزومی ندارد که همه ما در جلسات شرکت بکنیم. از طرف سازمان آقای مهندس توسلی که رئیس دفتر سیاسی هستند و آقای مهندس ابوالفضل بازرگان که رئیس هیات اجرائیه نهضت هستند و آقای دکتر توسلی شرکت میکنند.
* جبهه اولین تجربه ائتلاف اصلاحطلبان حکومتی و غیرحکومتی است. منتها ظاهرا قرار نیست در انتخابات لیست بدهد و جهت کسب قدرت سیاسی حرکت بکند، این برای شما به عنوان اصلاحطلبان غیرحکومتی ناامید کننده نیست؟
** ببینید! درست است که جبهه کاندیدا نمیدهد، ولی جبهه ممکن است از کاندیداهایی حمایت بکند. تصادفا از این نظر مثبت است. برای این که در جبهه ما میتوانیم راجع به روندهای انتخاباتی بحث بکنیم.
بنابراین احزابی که عضو جبهه هستند میتوانند در یک چنین ظرفی با هم به گفتوگو بنشینند و سپس اگر چنانچه قرار باشد گروهی یا حزبی کاندیدایی بدهد، این امکان و فرصت وجود دارد که با هم به تبادل نظر بپردازند و همه گروهها از آن حمایت کنند.
در واقع درست است که جبهه دموکراسی خواهی خودش به عنوان یک جبهه کاندیدایی نمیدهد؛ اما معنایش این نیست که اعضا و شخصیتهای عضو این جبهه نمیتوانند از کاندیدای مشترک حمایت کنند، تشخیص ما این است که در شرایط کنونی اگر بخواهیم این توسعه را تدریجی و گام به گام طی بکنیم، چنین نگاهی ضروری بوده است برای این که همه گروههایی که به جبهه میپیوندند، در گام اول این شائبه که یک کار سیاسی و تبلیغاتی است را کنار بگذارند. چون به نظر ما توافق نیروهای اصلاحطلب در ایران بر سر یک سری مسائل کلیدی مهمتر از دادن و یا ندادن یک کاندیدا است و این چیزی است که شاید بیسابقه است و آرام آرام دارد شکل میگیرد.
* جبهه سیاسی تشکیل میشود اما برای کسب قدرت فعالیت نمیکند، این چه فایدهای خواهد داشت؟
** ببینید! فایدهاش این است که نیروهای سیاسی اصلاحطلب در یک جایی با هم در حال تعامل و گفتوگوی دائمی هستند. مسائل سیاسی کشور در آنجا مورد بحث قرار میگیرد، با هم به تحلیلهای مشترک میرسند. در رابطه با خود دموکراسی و حقوق بشر مصادیقش و نه چیزهایی اجراییاش مثل انتخابات، با هم به اشتراک نظر میرسند. این خیلی مهم است. چون ما نیاز داریم که دیدگاههامان را نسبت به دموکراسی یکسان بکنیم. نیاز داریم که مواضعمان را نسبت به حقوق بشر یکسان بکنیم.
خب! در مورد حقوق بشر، خیلی بحثها شد، آیا ماخذ ما، ملاک ما برای حقوق بشر چیست؟ بعضیها هستند که میگویند حقوق بشر اسلامی، ولی حقوق بشر حقوق بشر است. اسلامی و غیراسلامی ندارد. به عنوان انسان کماهو انسان حقوقی دارد. اینها چیزهایی است که ما باید با هم به توافق میرسیدیم. ما به توافق رسیدیم که بیانیه جهانی حقوق بشر یکی از مستندات ماست. ماده 9 قانون مدنی ایران صراحت دارد که معاهدات بینالمللی که ایران امضا کرده به عنوان بخشی از قوانین کشور محسوب میشود و قابل استناد است. یعنی من همانقدر که میتوانم به قانون دادگاههای عمومی یا به قانون جزایی و قانون ایران استناد بکنم به همان شکل میتوانم به اصول مصرح در بیانیه جهانی حقوق بشر استناد بکنم.
* آیا جبهه دموکراسی خواهی میتواند زمینه ائتلاف گسترده اصلاحطلبان حکومتی و غیرحکومتی را بر کسب قدرت در آینده فراهم کند؟
** بله، امکانش هست. چون همین گفتگوها زمینه همدلی، همفکری و همکاری را فراهم خواهد کرد.
* شما زمانی که پیشنهاد این جبهه را به ستاد آقای معین ارائه دادید، این معنی را در ذهن داشتید؟
** بله از حدود سه سال پیش این سوال جدی اول در نهضت مطرح شد که اصلاحطلبان با داشتن مجلس و دولت چه مشکلی دارند که موفق نیستند. ما در تحلیل نهایی به این نتیجه رسیدیم که جنبش اصلاحات فاقد رهبری است. یک جنبش و حرکت اجتماعی هست به عنوان اصلاحطلبی؛ اما رهبر به عنوان سازمان بخش و جهت دهنده ندارد. آقای خاتمی نخواست یا نتوانست رهبری اصلاحات را برعهده بگیرد. بنابراین ما در جمعبندی خودمان به این نتیجه رسیدیم که باید این کمبود که در مورد رهبری جنبش وجود دارد پر بشود. اما رهبری فردی وجود ندارد.
شما نمیتوانید یک رهبر کاریزماتیک را سفارش بدهید. رهبر باید از درون تحولات بجوشد و خودش را نشان بدهد. ما چنین فردی را سراغ نداشتیم. به این جمعبندی رسیدیم که یک حزب هم نمیتواند. بلکه مجموعهای از احزاب هستند که میتوانند چنین نقشی از برعهده بگیرند. اینها میتوانند نیروهایشان را کنار هم بگذارند و فکر بکنند که چگونه میتوان جنبش اصلاحطلبی را ادامه داد، چگونه میتوان دوباره ارتباط جنبش با مردم را ایجاد کرد و نیروی بالقوه مردم را به یک نیروی بالفعل سیاسی بدل کرد. جبهه دموکراسی خواهی ظرفی را فراهم میکند که ما دور هم جمع بشویم ما با هم به تعامل فکری برسیم و با هم به یک نقاط مشترک و تحلیلهای مشترکی برسیم که در اثر این یک عمل سیاسی مشترک قابل پیاده شدن باشد. این به این معناست که جبهه دموکراسی خواهی میخواهد رهبری جنبش اصلاحات را به عهده بگیرد.
فکر اولیه این بود که جبههای تشکیل شود که بتواند رهبری جنبش را برعهده بگیرد. اما عملا در طول مذاکرات و بحثها به جبهه دموکراسی خواهی و حقوق بشر رسیدیم. ما این را در منافات با آن فکر اولیه نمیبینیم و امیدواریم این جبهه بتواند نیروهای اصلاحطلب را آنقدر به هم نزدیک بکند که در شرایط لازم آن نقش را ایجاد بکند.
* همین جبهه؟
** این جبهه نه! همه گروههایی که عضو این جبهه هستند؛ یا به نام جبهه یا بیرون از جبهه به صورت دیگری.
* فکر میکنید این امر چقدر طول میکشد یا به چه عواملی بستگی دارد؟
** ببینید! یک سری موانع ذهنی بین ما هست. دموکراسی یک سلسله شرایط لازم عینی دارد و یک سلسله شرایط لازم ذهنی. ما همه شرایط عینی را داریم، اما شرایط ذهنی فراهم نیست ما و تنی میگوییم دموکراسی یادگرفتنی است ناظر به همین شرایط ذهنی است. شرایط ذهنی یکیاش این است که ما پلورالیسم را بپذیریم. و به دنبال پذیرفتن اصل تکثر، تسامح و تساهل را هم تن در دهیم و سپس سازگاری داشته باشیم. سازگاری یعنی با هم روابط و مطالبات مسالمتآمیز داشته باشم.
*ظاهرا بخشی از اصلاحطلبان که از آقای معین هم حمایت کردند، مثل سازمان مجاهدین، چنان به این جبهه روی خوش نشان نمیدهند، فکری میکنید علت چیست؟
** ببینید! من نخواستم از هیچ سازمانی اسم ببرم، اما بالاخره این نیروهای سیاسی، مثل مجاهدین انقلاب و نهضت آزادی و برخی نیروهای ملی مذهبی، یک سابقه تاریخی دارند، و در این سابقه تارخی با هم درگیریهایی داشتند، به هم انتقادهایی داشتند و برخوردهایی با هم کردند آن رسوبات ذهنی نمیگذارند این نیروها با هم کار بکنند، اما بحث ما بر سر این است که وقتی ما میآیم در یک جبهه دور هم مینشینیم معنایش این نیست که شما از موضع خودتان نسبت به نهضت صرفنظر بکن و من هم نسبت با مجاهدین انقلاب صرفنظر بکنم، بلکه میگوییم با حفظ آن مواضع، در شرایط کنونی، کف اشتراکات ما این است. بلوغ و رشد سیاسی برای احزاب گروههای سیاسی این است که من بگویم با گروه دیگر این اختلافات اصولی را داریم اما برای دموکراسی یا برای مقابله با حمله آمریکا به ایران بنشینیم و یک جبههای را با هم تشکیل بدهیم. یادگرفتن دموکراسی یعنی این که من یاد بگیریم با کسی که به من انتقاد دارد، چگونه همکاری بکنم.
* غیر از مسائل داخلی، مسائل خارجی هم مثل حمله آمریکا به ایران در تشکیل این جبهه موثر بوده است؟
** من خیلی آن فشارهای خارجی را عامل موثر در تشکیل جبهه دموکراسی خواهی و حقوق بشر نمیدانم. اما در حال حاضر یک چیز دیگری در کنار جبهه دموکراسی در حال شکلگیری است و آن چیزی است که بعضی میگویند لویی جرگه یعنی یک هیات یا جمعی از معتمدین و امنا. ما هم از این استقبال کردیم برای این که آمریکاییها دارند تمامیت ارضی ما را تهدید میکنند، آمریکاییها میگویند که ما ممکن است ایران با بمباران بکنیم، خوب ما ایرانیها میتوانیم با هم اختلاف داشته باشم، هیات موتلفه میتواند یا نهضت اختلاف داشته باشد و همین طور نهضت هم نسبت به آنها، اما در شرایطی که دشمن خارجی این برنامهها را در رابطه با ایران در پیش دارد، رشد سیاسی، بلوغ سیاسی و عقل سیاسی به ما میگوید که حتی موتلفه و نهضت آزادی ایران میتوانند در کنار هم قرار بگیرند، با حفظ همه مواضع. آنها مواضع ما را قبول ندارند و ما هم مواضع آنها را اما هر دو ایرانی هستیم و در مقابل یک تهدید خارجی قرار گرفتهایم که تمامیت اراضی کشور را تهدید میکند.
* تشکیل این جبهه و یا اجتماع امنا چه فوایدی دارد؟
** ببینید! اعلام این که نیروها به هم نزدیک شدهاند، اعلام یا انتقال این پیام به جهان بیرونی که اگر شما بخواهید حمله کرد، همه ما یکپارچه میشویم. اگر یک دولت خارجی بداند که ما در داخل خودمان اختلاف داریم میتواند از این اختلافات بهرهبرداری سوء کند. اما وقتی ما میگوییم که برنامه آن دولت خارجی جامعه را تهدید میکند وظیفه داریم که برخی از اختلافاتمان را نادیده بگیریم.
* چقدر حمله آمریکا را به ایران محتمل میدانید؟
** معمولا وقتی راجع به تهدیدات صحبت میکنیم، دو واژهای را از هم جدا میکنیم، یکی امکان و دیگری احتمال. امکان حمله آمریکا به ایران وجود دارد، یعنی ممکن است در یک شرایطی آمریکا حتما به ایران حمله کند.
حمله محدود البته، اما احتمال آن متغیر است و تابع یک سلسله عوامل و شرایطی است. در حال حاضر احتمالش خیلی کم است. اما اگر ایران با آژانس بینالمللی نتواند کنار بیاید و نتواند اجماع جهانی علیه ایران را بشکند پرونده ایران به شورای امنیت برود و قطعنامه تند و تیزی علیه ایران تصویب شود، احتمال حمله را بالا میبرد. حالا به محض این که ایران بگوید من غنیسازی اورانیوم را به دست آوردم حالا میتوانم تولید صنعتیاش را عقب بیاندازم، پس با آژانس توافق میکنم، به محض این که این حرف را بزند، احتمال حمله نظامی به ایران پایین میآید البته معنایش این نیست که منتفی میشود اما احتمال ضعیف میشود. بنابراین معتقدم امکان حمله هست و ایران باید آن را جدی بگیرد.
* یک چیزی پیش از اینها مطرح میشد راجع به شما این که میخواهید حامد کرزای ایران بشوید. چنین چیزی چقدر در ذهن شما هست؟
** گویندگان این سخن نه شرایط ایران را درک کردند و نه شرایط افغانستان را. نه از سابقه فعالیتهای من اطلاعی دارند و موقعیت آقای حامد کرازی را درک میکنند. اصلا این قیاس معالفارق است و چنین چیزی وجود ندارد.
* امسال دو انتخابات در پیش است، آرایش دو جناح اصلی حاکمیت را در این خصوص چگونه میبینید؟
** ما باید این دو انتخابات را از هم تفکیک بکنیم. وزن و شرایط این دو انتخابات یکسان نیست. در انتخابات قبلی شوراها چون تحت نظر مجلس برگزار شد سعه صدر بیشتر بود. نمایندگان مجلس ششم هیچ کس را به دلیل مواضع و عقاید سیاسی حذف نکردند. ولی این بار که مجلس هفتم بر آن نظارت میکند قطعا مثل انتخابات قبلی نخواهد بود و با محدودیتهای بیشتری روبرو خواهیم شد. نکته دوم این است که شورای کنونی شهر تهران هم نتوانسته کارنامهای بهتر از شورای اول ارایه بدهد. بنابراین آیا این به معنای نگاه منفی مردم نسبت به انتخابات شوراها خواهد بود یا نه؟ در انتخابات گذشته در تهران فقط نزدیک به 12 درصد در انتخابات شرکت کردند و اگر واجدین شرایط میزان شرکتشان به 20 درصد میرسید، شاید اصلا ترکیب فعلی شورای شهر تهران انتخاب نمیشد. چون این گروه با یک آرای یکپارچه و مشخص به صحنه آمدند. آیا مردم باز هم در انتخابات شوراها شرکت نخواهند کرد؟ روشن نیست. ما آماری در دست نداریم که در حال حاضر مردم چه نگاهی دارند. اما این را میتوانیم بگوییم که اگر اصلاحطلبان بخواهند در انتخابات شرکت کنند، به احتمال بسیار قوی در تهران یک لیست بیشتر نخواهند داد. در حالی که در انتخابات گذشته حداقل سه لیست دادند و یکی از دلایل شکستشان هم همین بود. ولی اگر یک لیست بدهند هم شانس پیروزیشان بیشتر خواهد بود و هم اینکه مردم استقبال بیشتری خواهند کرد. انتخابات شورها را الان نمیتوان پیشبینی کرد. اما در انتخابات مجلس خبرگان مطلب از این جدیتر است. تجربه گذشته نشان میدهد مردم خیلی در انتخابات مجلس خبرگان شرکت نمیکنند. شاید یکی از دلایلش این باشد که مردم نمیدانند این مجلس اصلا چه کار میکند. برای اینکه این مجلس در سه دوره گذشته هیچگاه مشروح مذاکرات خودش را منتشر نکرده و به مردم هیچ گزارشی نداده است. اما انتخابات مجلس خبرگان در این دوره بسیار حساس است...
* از چه بابت؟
** گروهی آمدهاند که نظریه جوانگرایی را مطرح میکنند. منظور اینها از جوانگرایی چیست؟ میگویند که انتخابات شوراها، مجلس و ریاست جمهوری را بردیم، خاکریز بعدی مجلس خبرگان است. اینکه میگویند جوانگرایی، میخواهند یک عده روحانی جوان بروند در این مجلس که چه بکنند. کار خبرگان یکی انتخاب رهبر است و یکی نظارت بر رهبر. رهبر که انتخاب شده است. اینجا یک سوال بسیار بزرگی وجود دارد. تجربهای که از انتخابات اخیر حاصل میشود این است که آن جریانی که با یکپارچگی وارد شد، این بار هم با همان متد وارد میشود. لزومی ندارد شورای نگهبان صلاحیت کسانی که امروز عضو مجلس خبرگان هستند را رد بکند، اما آن آرای یکپارچه میآید و فقط کاندیدای جوان موردنظر خودش را به مجلس میفرستد. بنابراین یک تغییرات اساسی در ترکیب مجلس خبرگان پیشبینی میشود، به احتمال زیاد روحانیون با سابقهای که در این مجلس هستند حذف خواهند شد.
* و در صورت تحقق، این امر چه عواقبی خواهد داشت؟
** خیلی روشن نیست. یا من ترجیح میدهم چیزی نگویم. اما آنها که از جوانگرایی میگویند دنبال چه هستند؟ چه نگاهی نسبت به کارکرد و وظایف رهبری دارند؟ آیا آنها به این منظور میروند که بتوانند نظارتشان را بر رهبری اعمال بکنند؟ این چه جریان سیاسی است که به دنبال این است؟...
* موضع حزب شما در خصوص انتخابات پیشرو چیست؟
** در نهضت آزادی ایران هنوز تصمیمی در این خصوص نگرفتهایم.
* اصولا شما یک موضع واحد نسبت به انتخابات به طور عام دارید؟
** علیالاصول ما میگوییم یک سازمان سیاسی باید در انتخابات شرکت کند. این رقیب است که نمیگذارد شرکت کنیم.
* پس علت اصرار نهضت برای شرکت در انتخابات چیست؟
** شرکت در انتخابات ولو کاندیدای نهضت آزادی انتخاب بشود و برود توی سیستم به معنای اکثریت داشتن در سیستم نیست. بلکه وقتی نهضت در انتخابات شرکت میکند، میخواهد فرایند دموکراسی را به حاکمیت تحمیل بکند. حاکمیت بپذیرد که اپوزیسیون حق حیات دارد. در آن صورت هر وقت که حاکمیت پذیرفت یک نیروی اپوزیسیونی مثل نهضت در انتخابات شرکت بکند، این فکر است که پیروز شده است. ممکن است ما 4 یا 5 درصد آرا را بیشتر بدست نیاوریم، این مهم نیست. حزب کمونیست فرانسه علیرغم سابقه طولانی چیزی کمتر از 5 درصد آرای مردم فرانسه را دارد. مهم این است که فرایند دموکراتیک نهادینه شده است. بنابراین مهم برای ما به عنوان نهضت آزادی ایران انتخاب شدن نیست، مهم حضور در انتخابات و جا انداختن این است که یک سازمان سیاسی اپوزیسیون هم باید باشد و انتخابات عادلانه، منصفانه و آزاد باشد.
* در انتخابات ریاست جمهوری شما شرطی را گذاشتید و بعد پس گرفتید (استعفای اعضای شورای نگهبان). این شرط و سپس پس گرفتن آن کمی عجیب بود و شائبههایی ایجاد کرد.
** ببینید! اصل شرکت در انتخابات یک استراتژی است، اما حالا در هنگام حرکت یک وقایعی اتفاق افتاده است. تاکتیکها باید متغیر باشد. من گاهی مثالی میزنم، یک فرمانده خوب در هنگام طراحی حمله به مقر دشمن تصمیم میگیرد که ساعت 5 صبح حمله کند، اما در لحظه حمله باران شدیدی میبارد و هلیکوپترها نمیتوانند کار کنند. نمیتواند بگوید چون من تصمیم گرفتهام ولو نیروها توی باتلاق گیر بکنند، باید حمله کنیم. ما به این دلیل در انتخابات شرکت میکنیم که میخواهیم موثر باشیم. گفتیم چنانچه ما را رد صلاحیت بکنند، باید استعفا بدهند. این فکر را مطرح کردیم، ضمیرش را هم پیدا کرد، بعد هواداران آقای معین آمدند با ما صحبت کردند، دعوت کردند که بیاییم و در انتخابات به صورت فعال شرکت بکنیم.اول شرایطمان را گفتیم، آنها شرایط ما را پذیرفتند...
* سوال من راجع به زمانی است که خود شما کاندیدا شدید.
** بله، من را رد صلاحیت کردند. به من گفتند که من مرتد شدهام. من به دادگاه شکایت کردم. همه اینها درست است...
* بدین ترتیب شرطی که در ابتدا گذاشتید یک تاکتیک بود؟
** بخشی از یک استراتژی بود. برای اینکه بگوییم انتخابات آزاد و عادلانه یعنی چه. بعد یک شرایط دیگری پیش آمد. تصمیمات حزبی، وحی منزل که نیست. ما احساس کردیم که از طریق انتخابات میتوانیم ارتباطمان را با مردم افزایش بدهیم. ما این امکان را پیدا کردیم که به بسیاری از شهرها سفر کنیم، در بسیاری از میتینگهای انتخاباتی شرکت بکنیم و بتوانیم حرفمان را به مردم بزنیم. در آن حرفها ما از فرد کاندیدا تحلیل نکردیم، بلکه گفتیم مردم وظایف سیاسیتان چییست. چرا باید در انتخابات شرکت کنید. چرا نباید بیتفاوت بود. فکر میکنم بدین ترتیب ما پیروزیهایی بدست آوردیم. البته هزینههایی هم دادیم. چون هرجا میرفتیم مردم همین سوال شما را از ما میپرسیدند. اما انتخابات به ما این فرصت را داد که علیرغم نداشتن امکانات رسمی ارتباط با مردم، بتوانیم در جمعهای مردمی شرکت کنیم و حرفمان را به آنها بزنیم که در غیر این صورت جایی برای بیان آنها نداشتیم. در قزوین نگذاشتند من صحبت بکنم، چندین هزار نفر آمده بودند به خاطر اینکه من قزوینی هستم، اما من چکار کردم، صحبتم را از طریق تلفن در میکروفون تجمع بیان کردم. ما این امکانات را از طریق شرکت در انتخابات بدست آوردیم.
* ظاهرا حزب شما در حال عضوگیری و گسترش است. با توجه به اینکه در سالهای پیش، عضوگیری برایتان اولویت نداشت، در شرایط کنونی این اقدام چه معنایی دارد؟
** ببینید! در یک زمانی که برمیگشت به سالهای 70 -69 شورای مرکزی تصمیم گرفت که عضوگیری نکند و سازمان را بسته نگه دارد. اما در کنگره دوازدهم که در سال 79 برگزار و شورای جدید انتخاب شد، شورای جدید برنامه استراتژیکی تصویب کرد که مجددا شروع کنیم به عضوگیری. در سال 79 در دوره اول ریاست جمهوری آقای خاتمی ما فکر میکردیم فضای بیرونی مناسب است. سانسوری که علیه نهضت وجود داشت شکسته شده بود و ما احساس میکردیم که باید آن تصمیم قبل را لغو بکنیم. عضوگیری کردیم و هنوز هم ادامه دارد. بنابراین مال امسال نیست، از سال 79 تصمیم گرفتیم. اشکالی که الان وجود دارد این است که کلاسهای آموزشی که میخواستیم برای اعضای جدید در تهران و شهرستانها برگزار بکنیم بر اثر فشارهای اخیر عملا منتفی شد.