تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱۳۸۸ - ۰۹:۵۰  ، 
کد خبر : ۱۳۲۸۸۹
2025 سال فروپاشی ایالات متحده اعلام شده است

افول تدریجی آمریکا


ترجمه و تنظیم: میثم نجات دهکردی
کارکنان سازمان «سیا» توجه کنند: شاید شما برای انجام یک «سفر زمان» آمادگی نداشته باشید، اما به هر حال به سال 2025 خوش آمدید! اتاق های کار شما شاید کمی کوچک باشد، شاید دیگر نتوانید تقاضای محیط بهتری برای کار ارائه دهید، و شاید تسهیلات رفاهی دور و برتان به مذاقتان خوش نیاید، اما به این وضع عادت کنید. از امروز قرار است اینها واقعیت های دنیای اطرافتان باشد.
قضیه را کمی جدی تر بگیریم: نوامبر 2008 شورای امنیت ملی(NIC) که شاخه ای از سازمان سیا است آخرین گزارش خود را که حاوی پیش بینی هایی از آینده و با هدف راهنمایی دولت اوباما بود، منتشر کرد. مهمترین بخش این گزارش که با عنوان اوضاع جهان در سال 2025 منتشر شد، این پیش بینی بود که برتری جهانی آمریکا در 15 سال آینده آرام آرام از بین خواهد رفت- و در کنار آن قدرت های برتر جهانی جدیدی مانند چین و هند ظهور خواهند کرد. گزارش مذکور جنبه های مختلف فضای استراتژیک آینده را پیش بینی کرد، اما خبرسازترین مورد، افول قدرت جهانی آمریکا و ظهور قدرت های جدید بود. در گزارش یاد شده با قاطعیت آمده است: «اگرچه احتمال این وجود دارد که آمریکا در سال 2025 همچنان بازیگر اول در دنیا باشد، قدرت این کشور- حتی در حوزه نظامی- کاهش یافته و نفوذ واشنگتن بسیار محدود خواهد شد.»
البته زمان انتشار این گزارش نوامبر 2008 بود. الان 12 ماه از آن موقع گذشته و خیلی چیزها تغییر کرده است. پیش بینی هایی که در مورد آینده انجام می شود باید واقعیت های جاری را که به سرعت در حال تغییرند، مدنظر قرار دهد. اگرچه گزارش شورای امنیت ملی پس از شروع بحران اقتصادی منتشر شد، اما هنوز بحران به اوج نرسیده بود و تبعات آن دامنگیر آمریکا نشده بود و به همین خاطر بود که در آن بر «آرام آرام» بودن افول آمریکا تاکید شد. اما بحران اقتصادی و حوادث مرتبط با آن این زمانبندی سازمان سیا را دگرگون کرده است. در نتیجه خسارات سنگین وارد شده به آمریکا در نتیجه بحران سال گذشته و رشد همزمان چین، جابه جایی قدرت در جهان که گزارش یاد شده پیش بینی کرده بود، سرعت گرفته است. باید گفت در حقیقت امروز سال 2025 فرا رسیده است.
بسیاری از پیش بینی های گزارش اوضاع جهانی در سال 2025 هم اکنون به حقیقت پیوسته است. برزیل، روسیه، چین و هند- کشورهای بریک (BRIC)- هم اکنون در حال بازی کردن نقش های مهمتری درامور اقتصادی دنیا هستند، چیزی که گزارش سیا پیش بینی کرده بود در یک دهه آینده اتفاق خواهد افتاد. همچنین، نقش اول و حاکم در امور جهانی که بیشتر در دست آمریکا بود و کشورهای صنعتی غربی آن را یاری می-کردند، با سرعت قابل توجهی افول کرده است. کشورهایی که بیشتر در امور مهم جهانی از آمریکا مشورت می گرفتند، هم اکنون در حال چشم پوشی از واشنگتن هستند و در عوض شبکه های مستقل سیاسی خود را تشکیل داده اند. تمایل آمریکا برای اعزام نیروهای نظامی خود به خارج از مرزهای خود کاهش یافته و علت آن افزایش قدرت رقبای آن و نیز تکیه بازیگران غیردولتی بر ابزارهای «نامتقارن» برای مقابله با آمریکاست.
این روزها کسی نیست که- فعلا- با صدای بلند به این واقعیت ها اعتراف کند، اما اجازه بدهید صریح بگوئیم: کمتر از یک سال از آن 15سالی که گزارش سیا پیش بینی کرد، نگذشته که دوران تحکم بی چون و چرای آمریکا بر جهان پایان یافته است. شاید یکی دو دهه طول بکشد تا تاریخ نویسان نگاهی به گذشته بیندازند و با قاطعیت بگویند سال 2008 زمانی بود که آمریکا دیگر از پله ابرقدرتی پایین آمد و مجبور شد مانند دیگر بازیگران برتر عرصه جهانی رفتار کند. به هر حال، نشانه های این افول را در زیر مرور می کنیم؛ من اینجا شش دلیل دارم که نشان می دهد ما هم اکنون در سال «2025» به سر می بریم. همه این شش نشانه از اخبار چند هفته گذشته جمع آوری شده اند. دراین نشانه ها یک الگو وجود دارد: شکل یک عصر و دوره جدید.
1- در اجلاس جهانی اقتصاد در پیتسبورگ که 24 تا 25 سپتامبر برگزار شد، رهبران کشورهای بزرگ صنعتی (68) توافق کردند که مسئولیت نظارت بر اقتصاد جهانی را برعهده گروه بزرگتری متشکل از 20 کشور (G20) بگذارند. در لیست آنها چین، هند، برزیل، ترکیه و دیگر کشورهای در حال توسعه به چشم می خورد. اگرچه در توانایی این گروه بزرگتر برای رهبری اقتصاد جهانی تردیدهایی وجود دارد، شکی نیست که نفس این حرکت نشان از انتقال مکان قدرت جهانی اقتصاد از غرب به شرق و جنوب دارد- و با این تغییر، افول قدرت اقتصادی آمریکا به ثبت رسید.
«جفری ساکس» استاد دانشگاه کلمبیا در فایننشال تایمز نوشت اهمیت واقعی گروه 20 نه انتقال قدرت از گروه 7 یا 8 بلکه انتقال قدرت از آمریکاست. حتی در طول 33 سال تشکیل جلسات گروه 7، آمریکا حرف اول را در آن می زد.» ساکس همچنین تاکید کرد، برتری آمریکا در تکنولوژی تبلیغاتی و نیز فروپاشی شوروی مانع از آن شد که در دهه های گذشته روند نزولی قدرت و اقتدار آمریکا مورد توجه قرار گیرد.
2-براساس گزارش های خبری، رقیبان اقتصادی آمریکا در جلسات محرمانه در حال بررسی چگونگی حذف دلار از معاملات جهانی هستند. تاکنون، استفاده از دلار به عنوان ارز بین المللی امتیاز اقتصادی فوق العاده ای به آمریکا بخشیده بود: واشنگتن تنها با چاپ دلار به اهداف بین المللی خود می رسید در حالی که دیگر ملت ها اغلب باید با تحمل هزینه های سنگین نرخ خود را به دلار تغییر می دادند. هم اکنون بسیاری از کشورهای فعال در عرصه تجارت بین الملل- مانند چین، روسیه، ژاپن، برزیل و کشورهای نفتی خلیج فارس- از یورو یا دیگر ارزها به عنوان ارز واسطه استفاده می کنند اگر این شیوه ادامه پیدا کند، چنان طرحی سقوط سهمگین ارزش دلار و ریشه کن شدن قدرت آمریکا در امور اقتصادی بین الملل را تسریع خواهد کرد.
چنین بحثی بنا به گزارش های رسیده در نشست تابستان جاری کشورهای «بریک» مطرح شد. درست یک سال بعد از زمانی که ایده «بریک» توسط اقتصاددان ارشد گلدمن ساکس مطرح شد، کنسرسیوم بریک در ژوئن سال جاری در یک نشست معارفه در روسیه پا به عرصه وجود گذاشت.
نفس این حقیقت که برزیل، روسیه، چین و هند تصمیم به شکل دادن به یک گروه گرفتند، بسیار مهم بود، چرا که این کشورها روی هم قریب به 43درصد جمعیت جهان را تشکیل می دهند و انتظار می رود تا سال 2030 نزدیک به 33درصد درآمد سرانه ملی دنیا را به خود اختصاص دهند. اگرچه سران بریک تصمیم گرفتند در این مرحله گروهی رسمی مانند گروه 7 تشکیل ندهند، اما در این مورد به توافق رسیدند که تلاش هایشان را به منظور حذف دلار از مبادلات جهانی و انجام اصلاحات در صندوق بین المللی پول هماهنگ کنند، به طوری که نقش کشورهای غربی در این صندوق گمرنگ شود.
3- در حوزه دیپلماتیک، روسیه و چین در مسئله هسته ای ایران و طرح آمریکا برای افزایش فشارهای بین المللی علیه تهران، دست رد به سینه واشنگتن زده اند. یک ماه پس از تصمیم اوباما برای سفر طرح پنتاگون مبنی بر ایجاد یک سامانه دفاع موشکی در شرق اروپا که مشخصاً با هدف جلب نظر مسکو برای همکاری علیه ایران انجام شد، مقامات عالی رتبه مسکو به صراحت می گویند که قصد حمایت از افزایش تحریم ها علیه ایران را ندارند. سرگئی لاورف وزیر خارجه روسیه در دیداری که سیزدهم اکتبر با هیلاری کلینتون همتای آمریکایی خود داشت، اعلام کرد که «ما متقاعد شده ایم که تهدیدها و تحریم ها در شرایط کنونی نتیجه عکس خواهد داد.» روز بعد ولادیمیر پوتین نخست وزیر روسیه گفت که تهدید به تحریم «نابجا» بود. با در نظر گرفتن ریسک سیاسی اوباما در لغو کردن طرح سپر موشکی، رد درخواست آمریکا از سوی مسکو برای همکاری در مسئله غنی سازی اورانیوم تنها در چارچوب کاهش تأثیرگذاری و نفوذ آمریکا قابل تقسیم است.
4- دقیقاً همین برداشت را می توان از دیدار 15 اکتبر بین «ون جیابائو» نخست وزیر چین و محمدرضا رحیمی معاون اول رئیس جمهور ایران داشت. ون در تالار بزرگ کاخ ریاست جمهوری چین گفت: «روابط چین و ایران به دنبال دیدارهای متعدد رهبران دو کشور بهبود یافته و همکاری در حوزه تجارت و انرژی گسترش یافته است.» این سخنان در حالی گفته می شود که آمریکا تلاش های دیپلماتیک فراوانی با هدف ترغیب چین و روسیه، و البته دیگران، برای کاهش روابط تجاری خود با ایران انجام می دهد.
5- از نگاه واشنگتن، تلاش برای تضمین حمایت بین المللی از جنگ افغانستان با ناامیدی همراه بوده است. در حرکتی که تنها می توان نام آن را یک حمایت ناچیز از جنگ آمریکا در افغانستان گذاشت، گوردون براون نخست وزیر انگلیس اعلام کرد که کشورش تنها 500 نیرو به نظامیان خود در افغانستان اضافه می کند. آن هم فقط در صورتی که کشورهای اروپایی حضور نظامی خود را در این کشور افزایش دهند؛ چیزی که براون می داند احتمالش بسیار ضعیف است. تاکنون، این اندک نیروی نظامی تنها نیروهایی هستند که دولت اوباما توانسته قولش را از هم پیمانان اروپایی بگیرد تا بر تعداد نیروهای ناتو در افغانستان بیفزاید. به عبارت دیگر، حتی وفادارترین هم پیمان اروپایی اوباما تمایلی به تحمل فشار طرح های پرهزینه آمریکا را برای ایجاد «خاورمیانه بزرگ» ندارد.
6- و بالاخره، کمیته بین المللی المپیک (IOC) در یک اقدام سمبلیک از میان دو شهر «شیکاگو» و «ریودوژانیرو» برزیل، دومی را به عنوان میزبان بازی های تابستان 2016 المپیک برگزید. این اولین بار بود که یک کشور آمریکای جنوبی به میزبانی انتخاب می شد. تا قبل از رأی گیری کمیته المپیک از شیکاگو به عنوان یک کاندیدای قدرتمند یاد می شد، بویژه پس از آنکه باراک اوباما ساکن سابق شیکاگو شخصاً در کپنهاگ حضور یافت تا برای رأی آوردن شیکاگو در کمیته لابی کند. در حادثه ای شوک برانگیز شیکاگو نه تنها انتخاب نشد، بلکه نام این شهر در دور نخست رأی گیری حذف شد.
«لولا داسیلوا» رئیس جمهور برزیل ضمن اظهار شادمانی از پیروزی کشورش در این انتخابات گفت: «برزیل از یک کشور دسته دوم به یک کشور دسته اول ارتقا یافت و امروز ما احترامی را که شایسته اش بودیم، دریافت کردیم. می توانم حتی جانم را هم در راه برزیل قربانی کنم و این پیروزی ارزش آن را دارد.» افراد کمی به این موضوع اشاره کردند، اما اقدام سمبلیک کمیته ملی المپیک در حذف نام شیکاگو از میزبانی، یک ضربه حیثیتی به آمریکا بود.
یک کشور معمولی
اینها تنها نمونه های کوچکی بودند که نشان می دادند آمریکا سال ها قبل از زمانبندی مطرح شده در گزارش سیا، برتری خود را در جهان از دست داده است. واضح است که دیگر قدرت ها به طور فزاینده ای سیاست خارجی مستقلی را دنبال می کنند، بدون آنکه توجهی به فشارهای واشنگتن داشته باشند.
البته، اینها به معنی آن نیست که آمریکا برای مدتی قدرت اول اقتصادی باقی نخواهد ماند و همچنین از لحاظ قدرت نظامی برتر نخواهد بود. با این همه، تردیدی نیست که محیط استراتژیک که در آن سران آمریکا باید تصمیم های حساس بگیرند، از زمان آغاز بحران اقتصادی تغییرات اساسی کرده است.
حتی مهمتر از آن، اوباما و مشاوران ارشد او تمایلی به تغییر سیاست های خود باتوجه به شرایط جدید محیط بین الملل ندارند. استراتژی اوباما برای افغانستان اثبات کننده این مدعا است.
در ماه مارس بود که اوباما استراتژی ضدشورش جدید خود در افغانستان را اعلام کرد که شامل تقویت نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان و تعهدی برای به دست آوردن دل روستائیان افغانی بود. بر این اساس بود که اوباما ژنرال «مک کی یرنان» را از مقام فرماندهی نیروهای آمریکایی عزل و ژنرال مک کریستال را جایگزین او کرد. اما زمانی که مک کریستال هزینه ادامه جنگ را اعلام کرد- 40 تا 80 هزار نیروی اضافی- بسیاری ازنزدیکان اوباما شوکه شدند.
نه تنها چنان افزایش نیرویی صدها میلیون دلار برای وزارت خزانه داری آمریکا هزینه در بردارد، بلکه فشار ناشی از آن برای نیروهای زمینی و دریایی غیرقابل تحمل است. البته اگر هم پیمانان آمریکا بخشی از این فشار را به دوش بکشند، تحمل آن برای واشنگتن آسانتر می شود، اما نکته اینجاست که این هم پیمانان هیچ علاقه ای به شراکت در این مصیبت ندارند.
تردیدی نیست که رهبران روسیه و چین از اینکه می بینند آمریکا منافع نظامی و مالی خود را در افغانستان هدر می دهد، ناراحت نیستند. تحت این شرایط، تعجبی ندارد که جوبایدن معاون رئیس جمهور آمریکا خواستار تجدیدنظر در سیاست های آمریکا شده و ضمن چشم پوشی از یک برنامه «ضدشورش»، روی گزینه کم هزینه «ضدتروریسم» با هدف ضربه زدن به القاعده در پاکستان دست گذاشته است.
خیلی زود است در مورد اینکه استراتژی جدید اوباما در افغانستان چگونه از آب درخواهد آمد، پیش بینی کنیم، اما این حقیقت که او پیشنهاد مک کریستال را نپذیرفت و به بایدن اجازه داد گزینه دیگری را مطرح کند، نشان می دهد که اوباما به احمقانه بودن افزایش تعهدات نظامی آمریکا در دوره ای که برتری جهانی آمریکا در حال افول است، پی برده است.
این است که «به سال 2025 خوش آمدید!» دنیای سال 2025 با دنیای قبل از آن بسیار متفاوت است، دنیایی که آمریکا یک سر و گردن بالاتر از دیگران ایستاده بود. دنیای سال 2025 با رویای آمریکا برای حکومت بر جهان اززمان فروپاشی شوروی در سال 1991 سازگار نیست. اما واقعیتی است که باید با آن کنار آمد.
برای بسیاری از آمریکایی ها، شاید از دست رفتن این برتری نگران کننده باشد. اما نباید امتیازات یک کشور معمولی بودن را فراموش کرد: هیچ کس از کانادا، فرانسه یا ایتالیا انتظار ندارد 40 هزار نیروی جدید به افغانستان بفرستد، علاوه بر 68 هزار نیروی موجود در آنجا و 120 هزار نیروی مستقر در عراق. علاوه بر این، هیچ کس از این کشورها انتظار ندارد 925 میلیارد دلار از درآمدهای مالیاتی خود را به این جنگ ها اختصاص دهد- این رقم، هزینه دو جنگ تا این زمان است که از سوی «پروژه اولویت های ملی» (NPP) اعلام شده است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات