صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۸ دی ۱۳۹۴ - ۰۷:۳۱  ، 
کد خبر : ۲۸۶۱۵۴

یادداشت روزنامه‌های 28 دی ماه

روزنامه کیهان **

صحنه‌آرایی خاص برای انتخابات ایران/ محمد ایمانی

فرا رسیدن روز اجرای برجام پس از 6 ماه را می‌توان از دو چشم‌انداز هیجانی و عقلانی مورد قضاوت قرار داد. طبیعتا مسائل مهمی که بر سرنوشت یک کشور اثر می‌گذارد تولید هیجان مثبت یا منفی می‌کند اما قبل و بعد از هر هیجانی باید سنجید که این واکنش چه قدر واقعی و چه قدر مجازی و خیالی است. اگر زمانی درباره درستی این گزاره که «حتی مشکل آب خوردن مردم و آلودگی هوا به تحریم‌ها و برجام مربوط است» تردید وجود داشت، اکنون بخشی از این تردید مرتفع شده است. تعجب نکنید. همین که ضمن دعوت به جشن، مدارس هم تعطیل می‌شوند تا مشکل آلودگی هوا حل شود، نشان می‌دهد میان برجام و تحریم و آلودگی‌ها ربطی - ولو بسیار بعید- برقرار بوده است وگرنه دلیلی نداشت در حالی که در شرایط آلودگی شدیدتر هوا با تعطیلی مدارس مخالفت شد، در شرایط آب و هوایی بالنسبه بهتر، مدارس 2 روز تعطیل شوند.

روزنامه‌هایی که دیروز تیترهایی به بزرگی «شاه‌رفت» و «امام آمد» زدند و نوشتند «تحریم رفت - صبح بدون تحریم- خلاص شدیم- تحریم خاک شد - فروپاشی تحریم و...»، هر چند 28 ماه است که هر چندوقت یک‌بار جشن می‌گیرند و مردم را به جشن آشتی با آمریکا فرا می‌خوانند اما پیش و بیش از همه از سرانجام این مسیر هراسانند. یکی از همین روزنامه‌ها دو روز پیش تصریح کرده بود «تزریق شادی پسابرجام به مثابه چاقوی دو لبه است و نارضایتی حاصل از بی‌ثمر بودن شادی ممکن است گریبان خود دولت را بگیرد». یکی دیگر از همین روزنامه‌ها (هفت صبح) 27 مرداد درباره جشن و هیجان‌های پس از توافق وین هشدار داد «واقعیت این است که 34 روز پس از توافق، جز اخبار نویدبخش برای آینده هیچ اتفاق مهمی در اقتصاد رخ نداده است. اخبار مربوط به ورود و خروج هیئت‌های بازرگانی کم‌کم فروکش می‌کند و همه دیگر می‌دانند نباید منتظر اتفاق خاصی باشند... بخشی از طبقه متوسط هنوز با خبرهای خروج از انزوای بین‌المللی و شایعات پروازهای مستقیم به دنیای غرب و خریدن هواپیماهای مسافربری و کنسرت گروه‌های خارجی در ایران در حال معاشقه هستند اما درست همزمان با این دلدادگی‌ها، بخش‌های فرودست با بدبینی به اتفاقات نگاه می‌کنند. اگر بهبود اقتصادی در آینده نه چندان دور حاصل نشود، آخرین بارقه‌های اعتماد این طبقه به دولت و ثمره‌های توافق از بین خواهد رفت. اگر دولت موجی از ثمرات ملموس توافق هسته‌ای برای این گروه پرشمار از مردم را تدارک نبیند ممکن است با یک موج سهمگین از افکارعمومی مواجه شود که حتی انتخابات مجلس در اسفند را تهدید کند».

یک غصه بزرگ همین است که برخی طیف‌های سیاسی متاسفانه سرنوشت مسائل مهم را به انتخابات گره زده و بخش عمده مسئولیت‌های دولتی را از منظر انتخابات می‌بینند. نظیر همان سخنان ناپسندی که یک دیپلمات ارشد ما در شورای روابط خارجی آمریکا عنوان کرد مبنی بر اینکه اگر توافق به سرانجام نرسد، مردم در انتخابات آتی مجلس ایران فرصت انتخاب نخواهند داشت یا آن مقام ظاهراً محیط‌زیستی که به بی‌بی‌سی گفت توافق اهرمی را در انتخابات و در مقابل سایر گروه‌ها در اختیار اصلاح‌طلبان قرار می‌دهد! وقتی اولویت‌بندی این‌گونه شد، توافق به هر قیمت اصل می‌شود و سپس اجرای توافق به هر قیمت ولو با وجود نقض عهد‌های طرف توافق در دستور کار قرار می‌گیرد و به همین دلیل قدرت تأمین کف حقوق ملی محدود می‌شود. به همین دلیل وقتی 150 مورد تحریم جدید ظرف 28 ماه و حدفاصل توافق موقت ژنو تا توافق وین و سپس تا روز اجرای برجام - در بحبوحه انجام تعهدات ایران - علیه کشور ما تصویب یا اجرا می‌‌شود، مجبور می‌شوند ماجرا را به خدشه در روح توافق تقلیل دهند و خطوط قرمز حداقلی ترسیم شده در سطح نظام را دور بزنند؛ یا گوشمان را بگیرند و نشنویم که طرف اصلی توافق به صراحت می‌گوید بلافاصله پس از انجام تعهدات از سوی ایران، تحریم‌های جدید را با بهانه گوناگون به اجرا می‌گذاریم. آنها دوست دارند روی ابرها راه بروند و جانب خیال‌های خوش را از دست ندهند و حقیقت‌ها را نبینند و نشنوند که غیر از محافل آمریکایی، حتی محافل اروپایی هم می‌‌گویند چیدمان برجام به گونه‌ای است که ریسک سرمایه‌گذاری در ایران را همچنان بالا نگه می‌دارد و رئیس‌جمهور آمریکا تنها می‌تواند تحریم‌های هسته‌ای مدنظر را متوقف کند آن هم فقط برای 120 روز و هیچ سرمایه‌گذاری برای مهلت 4ماهه سرمایه‌گذاری نمی‌کند؛ یا این مصوبه مورد حمایت دولت آمریکا که هزینه سفر اتباع 38 کشور به ایران مساوی است با محرومیت از امتیازات ویزایی سفر به آمریکا. یا اینکه تعلیق و توقف یا لغو 13 درصد تحریم‌ها و ابقای 87 درصد آنها و یا احیای همان 13 درصد تحریم‌ها با بهانه‌های جدید، هیچ فرصت پایدار اقتصادی ایجاد نمی‌کند. با همه اینها کسانی دوست دارند این تلقی را به مردم تلقین کنند که می‌توان بدون استراتژی اقتصادی - به تعبیر رهبر معظم انقلاب اقتصاد مقاومتی- و صرفا با امید بستن به نظر عنایت غرب رونق اقتصادی ایجاد کرد و کام مردم را پس از 28 ماه حلواحلوا گفتن شیرین کرد؛ اگر کسی توانست دنبال سایه بدود و به سر آن سایه برسد، در آن صورت می‌توان دنبال حسن ظن به آمریکا و غرب هم دوید و عاقبت به خیر شد.

واقعیت این است که رویه تنش‌زدایی یکطرفه با آمریکا و غرب در همین 2 سال و نیم اخیر به سودای سود و افزایش درآمد قیمت نفت را به سقوط انفجاری کشاند و درآمد نفتی ما را حداقل به نصف رساند. اعلام روز اجرای توافق به ویژه اگر با اعلام افزایش فروش نفت ایران کامل شود بنابر پیش‌بینی‌ها حتی قیمت نفت را به زیر 20 دلار نیز خواهد رساند. پس یکی از دستاوردهای نقد برجام، سقوط شدید درآمدهای نفتی ماست! از آن سو آمریکا مصمم است به اعتبار چیدمان آشفته و نامتوازن برجام ریسک سرمایه‌گذاری خارجی در ایران را شدیدا بالا ببرد. خروجی این روند ظرف دو، سه یا 6 ماه آینده چه می‌تواند باشد؟ افزایش درآمدها؟ رونق اقتصادی؟ ایجاد فرصت‌های شغلی بیشتر؟ یا حداکثر گشودن بازار مصرف داخلی به سوی اجناس مصرفی و حتی تجملی خارجی و فشار بیشتر بر تولید و سرمایه‌گذار داخلی؟ آیا جز هدف‌گیری انتخابات مجلس، راهبرد دیگری هم در میان است؟! و آیا وضعیت بغرنج موجود را جز برخی مشاوران مغرض برای دولت به ارمغان آورده‌اند؟ به راستی اکنون کسی پاسخ می‌دهد که آیا واقعا قرار است هر روز 170 میلیون دلار (ماهانه 5 میلیارد و سالانه 60 میلیارد دلار) به کشور بیاید؛ رقمی که ادعا می‌شد زیان هر روز تأخیر در اجرای برجام است؟! ده‌ها سوال مهم از این دست چیزی نیست که با پمپاژ هیجان و جشن و پایکوبی و فراخوان طیف الکی خوش بتوان برای آن پاسخ جور کرد. اثر جشن و هیجان چند ساعت یا حداکثر چند روز است و پس از آن، از شهروند عادی تا کاسب و بازاری و صنعتگر و سهامدار و تولیدکننده می‌پرسند آن وعده‌های رونق و گشایش به کجا ختم شد؟

اما فراتر از برخی شتابزدگی‌ها و اشتباهات در دولت، به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها هم‌‌آهنگ با جریان غربگرا در ایران به پروژه مهم‌تری می‌اندیشند و همین، ماجرای برجام را قدری پیچیده کرده است. 13 مرداد 1394 ارنست مونیز وزیر انرژی آمریکا فاش کرد «توافق (برجام) بخشی از رویکرد امنیتی بزرگ‌تر آمریکا برای خاورمیانه است». ایران در کانون این پروژه قرار دارد و باید اقتدار آن از درون به چالش کشیده شود. قدرت ایران در اسلامی و انقلابی و الهام‌بخش بودن آن است. متقابلا اگر بشود تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی در سطح حاکمیت یا تلقی افکار عمومی را سکولاریزه کرد و میان «سیاست» و «انتخابات» ایران با اسلام ناب و روحیات انقلابی جدایی انداخت، مقدمات توقع آمریکا برای بی‌ثبات یا ضعیف کردن ایران فراهم شده است. رایج است که سکولاریسم را به «عرفی‌سازی» ترجمه می‌کنند. به نظر می‌رسد با عنایت به لورفتگی و بدنامی عنوان عرفی‌سازی که نماد ستیزه‌جویی با دین یا مرزگذاری با آن شده، غرب و غربگرایان بر سر پیگیری عنوان رقیق‌تر «متعارف شدن» و «متعارف‌سازی» سیاست و انتخابات ایران (تبدیل شدن به راحت‌الحلقوم و لقمه سهل‌الهضم) به تفاهم رسیده‌اند. ردپای این خط را در تحریف امام(ره) و اسلام ناب، سفیدسازی شبکه فتنه، تردیدافکنی در ماهیت شیطان بزرگ و شعار مرگ بر آمریکا، متهم کردن سیاست خارجی جمهوری اسلامی به ماجراجویی و... می‌توان مشاهده کرد. اوباما و کری بارها تصریح کرده‌اند رژیم تحریم‌ها و ساختار اصلی آن برقرار می‌ماند و به تعبیر سخنگوی کاخ‌سفید، تحریم‌های جدید روی میز است و باید رویکرد ایران در حوزه‌های منطقه‌ای، موشکی و تروریسم (حمایت از محور مقاومت) را با تحریم تحت فشار گذاشت. از درون این فرآیند، پروژه اصلی‌تر سر بر می‌آورد و آن روی میز گذاشتن «انقلاب اسلامی» - و شاخه‌های رشد یافته آن در منطقه - و مذاکره و معامله بر سر آن است! احتمالا با معلوم شدن بی‌سرانجامی وعده لغو تحریم‌ها، باب بحث و فضاسازی در این زمینه گشوده خواهد شد تا علت نافرجامی و زیانباری توافق برای ایران را نزد افکارعمومی به حاشیه یا انحراف بکشانند.

آمریکا اکنون با یک چالش مواجه است. از یک سو از بن‌دندان به بی‌ثبات‌سازی و امتیاز ندادن به ایران معتقد است و از طرف دیگر این نگرانی را دارد که تشدید سوءظن به توافق با آمریکا موجب آسیب استراتژیک برای جریان غربگرا در فاصله 40 روز تا انتخابات پارلمانی و خبرگان شود. بنابراین آمریکا مجبور است شیب فشار و سخت‌گیری را فعلا پایین نگه دارد و با اغماض به برخی فضاسازی‌ها و آمد و شدهای تبلیغاتی بنگرد یا حتی در این صحنه‌سازی و صحنه‌آرایی نقش ایفا کند، نظیر دستوری که اوباما به عنوان مجوز فروش هواپیمای مسافربری به ایران صادر کرد. تغذیه پفکی و آدامسی بهترین عنوانی است که می‌توان برای بسته (پکیج) فراهم شده از سوی طرفین غربی و غربگرا اطلاق کرد؛ حجیم و پرطمطراق، بدون ارزش غذایی واقعی و دهان پرکن یا دهان شیرین‌کن اما با تأثیر کوتاه مدت! تاکتیک موازی، الصاق این «شیرینی خیالین» به سرنوشت جریان تجدیدنظر طلب در بررسی صلاحیت نامزدها و انتخابات 7 اسفند است. غربگراها چه پیروز شوند نظیر انتخابات ریاست‌جمهوری 76 و مجلس 78 و چه ناکام بمانند مانند سال 88، چه درون حاکمیت ریشه‌های اقتدار ملی را سست و نابود کنند و چه علیه آن برآشوبند، در هر صورت اسباب ایجاد بی‌ثباتی و ناامن‌سازی در ایران هستند و به همین دلیل نشان شده آمریکایی‌ها به ویژه در 20 سال اخیر بوده‌اند. مفهوم عنوان میانه‌رو که در این زمینه ترویج می‌شود، ارتجاع نسبت به اصول پیشرو و مترقی انقلاب است. به تعبیر «سارتر» «روشنفکران غربزده» هرگز کوچک‌ترین حرفی برای زدن جز آنچه ما در دهانشان می‌گذاشتیم ندارند بلکه حتی حق حرف زدن را از مردم خودشان هم گرفته‌اند».

یک واقعیت تلخ و تا حدی مبهم در این میان وجود دارد و آن نسبت رئیس‌جمهور و دولت با جریان سرشکسته‌ای است که فتنه‌های 78 و 88 را تدارک کرد و از جمله در سخنرانی 23 تیر 1378 آقای روحانی به عنوان مزدور آمریکا و سرویس‌های جاسوسی غرب معرفی شد. سخنگوی حزب اعتدال و توسعه - که دبیرکل آن سخنگوی دولت است - 19 دی در مصاحبه با خبر آن‌لاین خبر قابل تأمل و نگران‌کننده‌ای را بازگو کرده است. «برخی اصلاح‌طلب‌ها در دوران اصلاحات تندروی‌هایی کردند... اینکه اشاره کردید ما به اصلاحات نزدیک شدیم واقعیت این است که آنها به ما نزدیک شدند.اکنون آنها دارند حرف‌های ما را می‌زنند و من خبر دارم که در جلسات خصوصی به ما پیغام می‌دهند که به آقای روحانی بگویید این قدر تند نرود. آنها اکنون از ما معتدل‌تر حرکت می‌کنند. می‌گویند که دولت تجربه ما را تکرار نکند»! این پیغام خیلی هشدار‌آمیز است که تندرو‌های پیشانی سیاه و مورد مذمت آقای روحانی درگذشته، به رئیس‌جمهور پیغام بدهند این‌قدر تند نرو و تجربه ما را در دولت تکرار نکن! مصادیق این هشدار را در سیاست خارجی، سیاست داخلی، سیاست فرهنگی و اقتصادی دولت می‌توان به وفور پیدا کرد. باید نگران برخی مشورت‌های غلط و آدرس‌های انحرافی بود که می‌تواند به آسیب‌های بزرگ برای منافع ملی و امنیت ملی منجر شود و مانع از ‌نام نیک در تاریخ شود. نباید برای مصارف کوتاه مدت سیاسی یا انتخاباتی، در هیجان‌های فاقد محتوایی که به ناامیدی و سردرگمی و نارضایتی ختم می‌شود، دمید.

***************************************

روزنامه قدس **

روابط راهبردی دوستان دیرینه

ایران و چین به عنوان دو کشور مستقل و تاثیرگذار در نظام بین المللی، منافع و اهداف مشترکی برای گسترش همکاری ها دارند و سابقه مناسبات دو کشور هم ثابت کننده مراودات مثبت طرفین است.

به گزارش قدس انلاین و به نقل از ایرنا، سفر«شی جین پینگ» رئیس جمهوری خلق چین در اوایل بهمن ماه به ایران که از دیدگاه بسیاری از کارشناسان سیاسی و مسائل بین الملل، بسیار بااهمیت توصیف شده است می تواند نقش مهمی درارتقای سطح روابط دو کشوروعمیق ترشدن مناسبات راهبردی دوجانبه داشته باشد.

این سفر از جهات مختلفی برای دو کشور دارای اهمیت است و طرفین می توانند بر اساس منافع مشترک و متقابل، تعریف جدیدی از رویکردهای خود داشته باشند؛ رویکردی که از سال ها قبل با توجه به شرایط مختلف تا به امروز ادامه داشته است.

از آنجا که هر دو کشور موقعیت های بسیار خوبی برای گسترش روابط و همکاری در عرصه های سیاسی، اقتصادی، تجارت و بخش های دیگر دارند، انتظار می رود تا این سفر تحقق بخش بسیاری از طرح های مشترک دو کشور باشد.

ایران موقعیت های خوبی بخصوص پس از توافق هسته ای در زمینه های مختلف تجاری، فرهنگی، انرژی، گردشگری، حمل و نقل، تاسیسات پایه و امور بانکی و مالی پیدا کرده و دنیا در انتظار اجرای طرح های گوناگون با حضور سرمایه گذاران و دست اندارکاران خود در ایران است و چین نیز به خوبی بر اهمیت این موضوع واقف است.

براساس آمار اداره گمرگ چین، این کشور نخستین شریک اقتصادی ایران در طول چند سال اخیر بوده و حجم مبادلات تجاری دو کشور در سال 2014 به 52 میلیارد رسیده است.

همچنین در سال 2015 میلادی و در هشت ماه اول این سال، واردات ایران از چین 12 میلیارد دلار و صادرات به این کشور نیز 20 میلیارد دلار برآور شده که بیانگر تداوم این همکاری ها در سال گذشته بوده است.

برنامه جمهوری اسلامی ایران همکاری دربخش های صنعتی، جاده ابریشم، توسعه حمل و نقل، توسعه خطوط ریلی، توسعه بنادر و همکاری های علمی و فنی و حتی ساخت و ساز راکتورهای هسته ای است و حضور عالی ترین مقام اجرایی چین به کشورمان می تواند شرایط این همکاریهای را نسبت به قبل بهتر و منسجم تر نماید.

ایران به لحاظ ژئوپلتیک برای وصل کردن چین به آسیای غربی، مرکزی و خلیج فارس، موقعیت ویژه ای دارد ومی خواهد برای توسعه راه ابریشم دریایی چین هم راهگشا باشد.

از سوی دیگر پیشتر اعلام شده بود که ایران در زمینه تغییر ساختار راکتور آب سنگین اراک به چین نقش مهمی واگذار کرده است و در اجرای طرح های جاده ابریشم یکی از پیشروترین ها است.

جمهوری اسلامی ایران پس از تحریم ها به دنبال گسترش همکاری ها در هر عرصه ای با کشورهای دیگر خواهد بود و از آنجا که چین از دیرباز شریک بزرگ تجاری ایران حتی در مواقع سخت بوده است در این فرصت نیز می تواند همکار نزدیک ایران باشد.

مبادلات اقتصادی ایران و چین تکمیل کننده نیازهای دو طرف بوده است و مناسبات اقتصادی دو کشور حتی در دوران تحریم ایران تداوم داشته است. چین مشتری نفت ایران است و به عنوان سرمایه گذار در بخشهای ریلی، جادهای، انرژی و پتروشیمی ایران فعالیت دارد.بازار بزرگ ایران هم برای چین فرصتی بی نظیری است تاازآن بهرهمند شود واینک نیزبااجرایی شدن « برجام» فرصت بهتری برای مناسبات اقتصادی دو کشور فراهم خواهد شد.

مقام های عالی و مسئولان جمهوری اسلامی ایران نیز تاکید دارند که همکاری های اقتصادی پس از «برجام» نسبت به گذشته تغییر کرده و ایران دیگر بازار صرف کالاهای خارجی نیست و همکاری با کشورهایی که ایران را در دوران تحریم تنها نگذاشتند در اولویت سرمایه گذاری قرار دارد و این یعنی اینکه چین می تواند به توسعه همکاری های خود با ایران در آینده امیدوار باشد.

با توجه به سابقه خوب مناسبات اقتصادی چین با ایران در دوران تحریم، با اجرایی شدن برجام، مرحله جدیدی از همکاری اقتصادی شروع خواهد شد و این خواست رئیسان جمهوری دو کشور است که طی دو سال اخیر چندین دیدار در نشست ها و مناسبات بین المللی با یکدیگر داشتند.

چین مزیت های بسیاری دارد وچون گذشته شرکت های این کشور در ایران حضور فعال خواهند داشت و گفته شده در سفر رئیس جمهوری این کشور به تهران، بسیاری از صاحبان صنایع و شرکت های بزرگ این کشور و همچنین چندین هیات تجاری و وزیران، «شی جین پینگ» را همراهی می کنند.

ازآنجا که چین مصرف کننده بزرگ انرژی است و ایران تامین کننده بزرگی است، یکی از مهمترین بخش های همکاری و سرمایه گذاری طرفین می تواند طرح های نفت و گاز باشد که در سفر پیش روی «شی» به آن پرداخته شود.

انتظار می رود در سایه سفر «شی» به ایران، سرمایه گذاری چینی ها در ایران افزایش پیدا کند و ایران در زمینه ساخت راکتور هسته ای و بخش های اقتصادی، انرژی و ارتقای سطح و حجم تبادلات تجاری با چین همکاری بیشتری داشته باشد.

چینی ها صندوق جاده ابریشم را با 40میلیارد دلار راه اندازی کرده اند و قصد دارند از طریق جاده سازی و توسعه خطوط ریلی از یک کریدور اقتصادی در منطقه به کشورهای آسیای مرکزی و اروپا مرتبط شوند که در این زمینه ایران یکی از اصلی ترین گذرگاه های حمل و نقل کالا و مسافر است.

افزون بر مسائل تجاری، پیش بینی می شود که رهبران دو کشور در باره تحولات منطقه و جهان، مسائل عراق و سوریه گفت و گو کنند. چرا که دو کشور علاوه بر عرصه اقتصادی، در عرصه های منطقه ای و بین المللی هم با یکدیگر همکاری خوبی دارند و تهران و پکن با رویکرد یک جانبه گرایی در نظام بین الملل مخالف هستند و همکاری جمعی را تنها روش کارساز برای حل بحران ها می دانند.

یکی دیگر ازمواردی که نمی توان در برقراری صلح و امنیت جهانی، نقش دو کشور را نادیده گرفت، همکاری ایران و چین در زمینه های مختلف از جمله مبارزه با تروریسم است.

تهران وپکن، تنها راهکار حل بحران سوریه را اهرم های سیاسی می دانند و همزمان بر مبارزه واقعی با اشکال مختلف تروریسم تاکید دارند.

از سوی دیگر ایران و چین در سیاست خارجی نیز تشابهات واشتراکات زیادی دارند وچین در اجرای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) یکی از مهمترین عوامل کمکی برای تهران است و در رسیدن به توافقات هسته ای هم نقش بسزایی داشته است.

ایران امیدوار است که ارزش تبادلات تجاری خود با چین را در آینده ای نه چندان دور به مرز 100 میلیارد دلار برساند و چین و ایران در این عرصه می توانند یکی از بهترین همکاری های اقتصادی مکمل را داشته باشند.

انجام سفر «شی جین پینگ» رئیس جمهوری خلق چین به ایران در واقع به معنای شکل گیری فرصت های مهم همکاری های مختلف در عرصه های گوناگون بویژه زمینه های اقتصادی میان تهران ـ پکن است.

منافع متقابل و دغدغه مشترک از جمهوری اسلامی ایران و چین دو همکار قابل اتکاء و مطمئن ساخته است و در چنین شرایطی، ترسیم چشم انداز همکاری های جامع راهبردی ضروری به نظر می رسد.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

برای پیروزی‌های

بسم‌الله الرحمن الرحیم

عبدالله شاه اردن و عادل الجبیر وزیر خارجه تازه کار عربستان، همصدا با برخی نمایندگان جمهوری خواه در کنگره آمریکا ضمن اظهار نگرانی درخصوص اجرای برجام و بویژه آزادسازی سپرده‌های مالی ایران درباره نحوه هزینه کرد این اموال هشدار دادند که ایران پول‌هائی را که به دستش می‌رسد فردا برای ایجاد ناامنی و بی‌ثباتی در منطقه بکار می‌گیرد!

این قبیل نگرانی‌ها از آنجا ناشی می‌شود که سران ارتجاع عرب نگران اقتدار ایران هستند و از این نکته تعمداً غفلت می‌ورزند که ایران اسلامی همواره لنگر ثبات و امنیت منطقه بوده و اگر به درخواست برخی کشورهای عربی و اسلامی در جهت مبارزه با تروریسم نقش موثر و محسوسی را ایفا کرده و به کمک سایر هم‌پیمانانش سعی دارد ریشه تروریسم در منطقه را بسوزاند، این اقدام نیز برای حفاظت از امنیت و ثبات منطقه است.

صرفنظر از جماعتی که موضع و دیدگاه معیوب و کینه‌توزانه‌ای در قبال اجرای برجام داشته‌اند و هنوز هم به ادامه مواضع خصمانه اصرار می‌ورزند، دنیا از این پدیده و از اجرای برجام استقبال کرد و اجرای آن را به فال نیک گرفت. از شاه اردن و وزیر خارجه عربستان انتظاری غیر از این نیست که از سیاست رژیم صهیونیستی پیروی کنند و برجام را مخالف منافع خود بدانند.

در صحنه داخلی، تکیه بر این نکته لازم است که برجام نتیجه رهنمودهای رهبری بود و دستاورد گرانسنگی محسوب می‌شود که تلفیقی از استقامت، اراده، تدبیر و هوشمندی باعث خلق آن شد. این هنر دیپلماسی ظریف بود. گروهی از جهادگران عرصه دیپلماسی، خلاقانه وارد صحنه جانفشانی و صبر و متانت شدند. جان و حیثیت و آبروی خود را در این رهگذر گذاشتند. در برابر شنیده‌ها و دیده‌ها صبوری کردند و اگرچه لحظات و عقبه‌های سخت و سرنوشت سازی را پشت سر گذاشتند ولی به خاطر مصالح انقلاب و نظام و کشور هر مشکلی را در خط مقدم جبهه دیپلماسی تحمل کردند و امروز ثمره شیرین آن را خاضعانه به ملت بزرگ ما هدیه کرده‌اند. جا دارد که از این دلیرمردان قهرمان در صحنه دیپلماسی تقدیر و تجلیل در خور شایسته‌ای بعمل آید و به دوست و دشمن به خوبی نشان دهیم که ما ملتی قدرشناسیم.

لغو تحریم‌های ظالمانه باعث شور و نشاط در جامعه شده امروز پس از عبور از این عقبه‌های سخت و سرنوشت سازی که دوران تلاش و امید و بالندگی در کشور با شور و نشاط بیشتری آغاز شده، باید مردم را به صبر و متانت دعوت نمود تا ثمرات مبارک برجام یکی پس از دیگری به بار بنشیند و همه آحاد مردم از آن بهره‌مند شوند.

از این پس باید از فرصت‌های طلائی دوران پسابرجام برای توانمندسازی و چابک سازی نظام اجرائی و تقویت بنیان‌های اقتصادی – صنعتی کشور، از تمامی زمینه‌ها برای حمایت از تولید و صرفه‌جوئی با هدف افزایش بهره‌وری، تقویت پول ملی، توجه خاص به اقتصاد ملی، کاهش وابستگی به نفت و واردات، تمرکز جامعه و نظام اجرائی بر روی مسائل مرتبط با معیشت مردم و رفاه عامه و رفع موانع محتمل بهره‌برداری شود.

صرفنظر از کارنامه افراد، گروه‌ها، جناح‌ها، رسانه‌ها و همچنین رسانه ملی در طول دوران مذاکره و بررسی برجام، حداقل از این پس باید همگان به مقوله برجام به عنوان یک «موضوع ملی و فراجناحی» بنگرند و به تمامی الزامات این موضوع فراجناحی بگونه‌ای عمل نمایند که منافع حداکثری برای آحاد جامعه را شاهد باشیم.

این یک فرصت ارزشمند است که دوره جدیدی از تعاملات منطقه‌ای و جهانی با ایران را به ارمغان می‌آورد که نخستین دستاوردهای آن توسعه و همکاری در جهت ارتقاء ثبات و امنیت در سطح منطقه و در مقیاس جهانی است.

مزیت‌های نسبی ایران بخاطر برخورداری از نیروی انسانی ماهر و تحصیل کرده، زیرساخت‌های صنعتی مناسب، دستیابی به انرژی بویژه نفت و گاز و دسترسی به سایر منابع زیرزمینی و نزدیکی به طیف وسیعی از بازارهای مصرف می‌تواند جاذبه‌های خاصی برای سرمایه‌گذاران و صاحبان صنایع در سطح جهانی تلقی شود. موضوع مهم‌تر، ثبات و امنیت کشور در پرتو یکپارچگی و همزیستی آحاد ملت است که امکان استفاده اطمینان بخش از این مواهب را فراهم می‌سازد.

یک موضوع حیاتی در این مقوله اینست که برای چندین دهه تبلیغات سوء و جوسازی‌های رسانه‌ای علیه ایران هم نتوانست پایدار بماند و امروزه کشورها با بی‌اعتنائی به چنان تبلیغاتی برای سرمایه‌گذاری و همکاری‌های گسترده پیشقدم هستند. طبعاً از این فرصت‌ها بویژه در فضای سیاسی – تبلیغاتی پسابرجام باید استفاده بهینه‌ای بعمل آید تا دیگران با احساس اعتماد متقابل و اطمینان خاطر بیشتری به همکاری و سرمایه‌گذاری ترغیب شوند و مطمئن باشند که در جایگاه مستحکم و در موقعیت پایداری، قرار گرفته‌اند.

این پدیده در واقع خط بطلانی بر تمامی تبلیغات سوء ضد ایرانی است که دنیا را به اعتراف نسبت به حقانیت و عزتمندی ایران وادار ساخته و به دور از فضاسازی‌های تکراری رسانه‌های معاند، راه همکاری با ایران را انتخاب کرده است. این تعامل سازنده ثمره تلاش مستمر و خستگی‌ناپذیر عزیزانی است که با اعتماد به نفس و یقین به صحت راهی که برگزیده‌اند، برای تحقق آرمان‌های متعالی نظام، سنگ تمام گذاشته‌اند و سرانجام، قدرت‌های جهانی اعتراف کردند که تمامی فعالیت‌های هسته‌ای ایران صلح‌آمیز بوده و ایران یکی از اعضاء باشگاه جهانی هسته‌ایست.

این پیروزی بزرگ ملت مقاوم ایران سرآغاز بهره‌برداری‌های ارزشمندی از این موقعیت ویژه و مقدمه‌ای برای پیروزی‌های دیگر در قلمرو اقتصادی – فرهنگی و سیاسی است که از مواهب آن نه تنها ملت ایران که سایر ملت‌ها بویژه همسایگان و سایر کشورهای اسلامی نیز بهره‌‌مند شوند. به شرط آنکه بتوانیم در این فرصت‌های موجود، لحظه‌ها را غنیمت بشماریم و برای ماندگار ساختن و نهادینه کردن موفقیت‌ها، ریل‌گذاری کنیم که مسیر تحقق اهداف و برنامه‌ها در چارچوب اطمینان بخشی، برای یک دوره مشخص هموار گردد. این موفقیت بزرگ که توانسته جایگاه ممتاز ایران را بیش از پیش تثبیت نماید، نه تنها نباید مایه نگرانی حاکمان منطقه باشد بلکه باید آنان را به ثبات و امنیت کشورهای منطقه امیدوار کند. قطعاً پیروزی برجام، مقدمه‌ای برای پیروزی‌های بزرگ‌تر برای ملت‌های منطقه و تامین صلح و ثبات جهانی است.

***************************************

روزنامه خراسان**

آیا برجام به فرجام رسیده است؟/سیدمحمداسلامی

احتمالا این جمله، یکی از معروفترین اظهارات آقای رئیس جمهور درباره برجام است: «برجام به فرجام رسید.» سالیان بعد، وقتی زمان بگذرد و نوبت به روایت تاریخ برسد، احتمالا خواهند گفت: «دکتر حسن روحانی، رئیس جمهور وقت، همزمان با آغاز اجرایی شدن برنامه جامع اقدام مشترک، در پیامی کوتاه اعلام کرد: برجام به فرجام رسید. خدا را سپاس میگویم.» ما هم خدا را شکر میکنیم، اما متن برنامه جامع اقدام مشترک موسوم به برجام و بسیاری قرائن موجود، به وضوح نشان میدهد که همچنان در ابتدای راه برجام قرار داریم و هنوز کسی نمیتواند فرجام برجام را پیشبینی کند. اما میتوان برخی پرسشها را در نظر گرفت که احتمالا چارچوب کلی آینده را شکل خواهند داد:

اکنون در چه نقطهای قرار داریم؟

ماراتن دیپلماتیک از اسفند 91 در دولت دکتر احمدینژاد و با درخواست آمریکاییها آغاز شده بود. در آذرماه 92 به توافق موقت ژنو منجر شد. چارچوب آن در 13 فروردین 94 در قالب تفاهم لوزان تثبیت شد. در 23 تیرماه 94، برروی یک متن درباره چیستی و چگونگی اقدامهای متناظر توافق شد که ما آن را برجام میگوییم.6 ماه مقدمات اجرای آن طول کشید و از 26 دی ماه اجرای آن آغاز شده است. برنامهای که شامل بازههای زمانی متعددی است، اما به طور متوسط 10 سال طول خواهد کشید. آن چه تاکنون به دست آمده تحقق توافق برای نگارش و تدوین یک برنامه اقدام مشترک و سپس آغاز اجرای آن است. همه اینها یعنی این که در نقطه صفر اجرای برجام قرار داریم.

دیپلماسی چگونه به تحقق برجام منجر شد؟ آیا این روال ادامه مییابد؟

با این حال اگرچه در نقطه صفر قرار داریم، اما تردیدی نیست که برجام تجلی قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران است. نتیجه شیرین یک فرآیند طولانی است متکی برسیاست گذاریهای کلان نظام توسط رهبر انقلاب، همگرایی و هم آهنگی بین قوای سه گانه و دیگر ارکان حاکمیت، حمایت چشمگیر مردمی ناشی از مقبولیت و مشروعیت نظام و برنامه مذاکراتیاش، شناخت دقیق موضوع و طرفهای مذاکره و داشتن دست بالا در عرصه عینی فناوری هستهای که توان چانه زنی دیپلماتیک را به شدت قوی کرده بود. شرایط بینالمللی و منطقهای نیز آن چنان تغییر کرد که تحقق این هدف را ممکن ساخت. آیا در طول اجرای برجام، این گزارهها به مثابه مولفههایی وابسته به هم، ثابت میمانند. کسی نمیتواند تضمین بدهد! بدون شک هرگونه تضعیف در این مولفهها، طمع طرف مقابل برای تخریب برجام و عمل به تعهدات را جدی میکند.

چالشهای پیش روی برجام چیست؟

مذاکرات هستهای همیشه دشمنانی داشت. آن دشمنان، بیشک دشمنان برجام هم هستند. در آمریکا جمهوری خواهان و برخی دموکراتها هنوز به درک کافی از شرایط واقعی منطقه و جایگاه ایران دست نیافته اند. آیا آنها برای اجرای برجام مانع تراشی میکنند؟ بدون شک بله. آیا رژیم صهیونیستی به تلاشهای ناکاماش برای جلوگیری از تصویب برجام، در مرحله اجرای برجام نیز ادامه میدهد؟ حتما این طور خواهد بود. آیا برخی اعراب منطقه که حاضر نیستند دست دوستی ایران را بفشارند، از جمله خاندان سعودی، برای برجام و ایران حاشیهسازی میکنند؟ این برنامه با حمله به یمن و اعدام شیخ نمر آغاز شده است و فعلا ادامه خواهد داشت. هرچند با وجود تمام این چالشها، برجام تا به اینجا رسیده است، اما مشخص نیست که در 10 سال آینده مخالفان برجام همچنان بازنده میمانند یا نه؟

پیامدهای داخلی برجام چه خواهد بود؟

با اجرای برجام، پول نفت دوباره به خزانه دولت سرازیر میشود. رئیس جمهور، وزرا و مشاوراناش ممکن است بار دیگر در برابر وسوسه درآمدهای بیحساب نفتی قرار گیرند. قصه پر غصه وابستگی به درآمدهای نفتی بار دیگر آغاز شود. برخی فسادها بار دیگر زمینه بروز پیدا کنند. بازار از کسادی خارج شود و بازار رانت خوارها و ویژه خوارها هم رونق بگیرد. شرایط آنچنان شود که نفرین نفت دوباره دامن گیر همه ما بشود. این یک نگرانی جدی است که نه فقط درباره دولت دکتر روحانی، بلکه دولتهای پس از او نیز وجود دارد. مطالبه برای اختصاص عاقلانه درآمدهای آزاد شده نفتی و از سر گرفتن تعاملات تجاری و سیاسی بینالمللی باید جدیتر از قبل ادامه یابد.

آیا برجام به صلح در منطقه کمک میکند؟

مذاکراتی که به تحقق برجام منجر شد، از هم اکنون در برخی دانشگاههای روابط بینالملل آمریکایی و اروپایی به عنوان یک مدل حل مسئله برای بحرانهای بینالملل مورد بررسی قرار گرفته و تدریس میشود. این مدل البته برای حل بحرانهای غرب آسیا مناسب نیست. به این دلیل که حاکمیتهای خودکامه، توجهی به منافع ملیشان ندارند و اعمال نفوذ بازیگران خارجی نیز در اغلب موارد مانع حل اساسی بحرانها میشود. این سبک توصیف شرایط منطقهای هرچند درست است، اما کمکی به ما نمیکند. سعودیها نشان دادند که اگر رشوههایشان در کنگره نتواند جلوی تصویب برجام را بگیرد، خودشان تلاش میکنند با ایدههایی همچون حمله به یمن یا اعدام یک شهروندشان، ایران را درگیر بحران منطقهای کنند. اما مرور تجربه برجام نشان میدهد، اگر تلاش کنیم حتما راه حلی وجود دارد. ما نباید منتظر سعودی باشیم. همچنان که هیچ کس اعدام شیخ نمر را باور نمیکرد، اقدام بعدی سعودی نیز ممکن است بسیار غیرعقلانیتر و مخربتر باشد. اما اگر به جای صرفا سخنرانی و محکوم کردن سعودیها، همچون تجربه برجام اما این بار در منطقه، صحنه را واقعبینانه بررسی کنیم و ظرفیتهای بالقوه در منطقه را به فعل تبدیل کنیم، شاید بتوان از اقدامات مخربتر سعودی پیشگیری کرد. اگر بتوان سعودی را با راهحلهای ابتکاری به سیاست عاقلانه بازگرداند، توانستهایم برای 4 بحران در 4 کشور عراق، سوریه، لبنان و یمن راهحل پیدا کنیم. بدون شک با توجه به این شرایط، آغاز اجرای برجام، فرجام آن نیست و گام نهادن در مسیر اجرای این سند مهم بینالمللی نیازمند دیپلماسی توانمند، هوشیار و فعال و همچنین حرکت به سمت خلع سلاح طرف مقابل در حوزه اقتصادی برای بازگشت دوباره به استفاده از اهرم تحریم است.

***************************************

روزنامه ایران**

فصل گشایش‌های نو/ محمدجواد حقشناس

توافق هسته‌ای پس از بیست ماه مذاکره نفسگیر و شش ماه بعد از امضای آن با گذر از موانع متعدد و بیم و امیدهای بسیار سرانجام به مرحله اجرا رسید و از امروز تحریم‌های ظالمانه شورای امنیت، کشورهای غربی و متحدان آنها علیه کشورمان که باعث خسارات بسیاری به اقتصاد و تجارت خارجی کشور شد لغو می‌شوند. 12 سال پیش هنگامی که امریکایی‌ها حمله تبلیغاتی حساب شده و مغرضانه‌ای را علیه برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای کشورمان، آغاز کردند شاید هیچکس گمان نمی‌کرد این موضوع تبدیل به یکی از کشدارترین پرونده‌های بین‌المللی و بهانه‌ای برای یکی از بی‌سابقه ترین و بی‌رحمانه ترین تحریم‌های بین‌المللی علیه یک کشور شود.

در این مدت دولت‌های مختلفی در دو طرف بر سرکار آمدند و افرادی با گرایش‌های متفاوت در دوسو پرونده مذاکرات را به پیش بردند اما علی رغم اینکه در چند مرحله طرفین به توافق نزدیک شدند هربار به دلایلی مانند بدعهدی و فریبکاری طرف مقابل یا بی‌تدبیری و حتی کارشکنی دولت در داخل از دستیابی به توافق بازماندند، در نتیجه دو طرف وارد دور باطلی از اقدامات تلافی جویانه شدند که از یک سو بر سرعت فعالیت‌های هسته‌ای و سطح غنی‌سازی اورانیوم در کشور افزوده شد و از سوی دیگر غربی‌ها با صدور قطعنامه‌های متعدد شورای امنیت و مصوبات و دستورالعمل‌های داخلی بر شدت تحریم‌ها افزودند، تحریمهایی بی‌سابقه که تا قطع کامل مناسبات مالی رسمی کشور با جهان خارج پیش رفت، هرچند هرگز نتوانست مقاومت کشور را بشکند. آنچه در این میان به تشدید این روند دامن زد انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و تنش‌های برآمده از آن بود که منجر به بروز شکاف بی‌سابقه سیاسی در داخل کشور و در نتیجه جری تر شدن طرف مقابل و تشدید فشارها شد و سرانجام از سال 91 به بعد مذاکرات در بن بستی قرار گرفت که به نظر می‌رسید دیگر امکان چندانی برای خروج از آن متصور نیست. در حالی‌که آثار تحریم‌ها نه تنها در رشد منفی اقتصاد ملی که بر کاهش کیفیت زندگی روزمره مردم نیز آشکار می‌شد، اما عقلانیت و واقع بینی نظام جمهوری اسلامی و اراده ملت ایران در سال 92 همه معادلات را دگرگون کرد، در انتخابات ریاست جمهوری اکثریت مردم به نامزدی رأی دادند که شعار اصلی او چرخیدن توأمان سانتریفیوژها و زندگی مردم بود. در حالی‌که تا پیش از آن و مستند به قطعنامه‌های شورای امنیت، طرف غربی می‌کوشید ایران را وادار کند از میان غنی‌سازی و رفع تحریم‌ها یکی را برگزیند. آقای روحانی که دولت خود را دولت تدبیر و امید می‌نامید و خود نیز زمانی مسئولیت این مذاکرات را برعهده داشت حالا در نقش رئیس جمهوری، عزم و اراده جدی خود را برای حل و فصل این پرونده از نخستین روزهای آغاز به کار دولت نشان داد و با اتخاذ تدابیر لازم توانست ظرف سه ماه به یک توافق اولیه و محدود پس از یک دهه مذاکرات بی‌فرجام دست یابد و امید به حل این معضل بزرگ را دوباره احیا کند.

پس از آن نیز علی رغم اینکه زیاده خواهی‌های طرف مقابل از یک سو و مقاومت تیم مذاکره کننده به رهبری یکی از برجسته ترین دیپلمات‌های تاریخ معاصر کشورمان باعث به درازا کشیدن مذاکرات شد اما سرانجام پس از 20 ماه مذاکرات کم سابقه در روابط بینالملل، دو طرف به توافقی تاریخی دست یافتند که نه تنها شادی ملی ایرانیان را به ارمغان آورد بلکه باعث خوشحالی متحدان و عصبانیت رقبای منطقه‌ای ما شد؛ توافقی که حالا با گذر از موانع متعدد و مخالفت تندروهای داخلی و خارجی از دیروز وارد مرحله اجرا شد تا ضمن حفظ اصولی دستاوردهای هسته‌ای کشور به یک دهه تحریم‌های ظالمانه علیه مردم و کشور پایان دهد. این توافق تاریخی دستاوردهای بزرگی برای کشور ما به ارمغان می‌آورد و فصل نوینی در اثبات کارآمدی و مسئولیت پذیری نظام جمهوری اسلامی در عرصه داخلی و بین‌المللی، آغاز بازگشت ایران به نظام مالی و اقتصاد جهانی و نیز نویدبخش رونق اقتصادی و رفاه عمومی مردم خواهد بود. هرچند تحقق این موارد هم نیازمند زمان کافی و هم توجه به ضرورت‌ها و الزاماتی است که ما را در بهره‌گیری هرچه بهتر از این فرصت تازه یاری خواهد کرد. این الزامات عبارتند از:

1- علی رغم تلاش‌های مؤثر و کارآمد دولت، مهارت و شایستگی دیپلمات‌های ما و در رأس آن آقایان ظریف و صالحی، اما آنچه عرصه این تعامل را به شکلی بنیادین به سود ما دگرگون کرد، عزم و اراده مردم و حضور پرشور آنان در انتخابات ریاست جمهوری بود که حیثیت و قدرت ملی نظام و کشور را در جهان ارتقا داد، اکنون نیز تکرار این رویداد در انتخابات مجلس بازهم می‌تواند درهای جدیدی را به روی امنیت و رفاه کشور بگشاید. 2- همچنان که در طول مذاکرات و پس از آن شاهد بودیم حمایت همه نهادها و ارکان نظام و سایر قوا بویژه پشتیبانی مستمر و صریح مقام معظم رهبری از دولت و تیم مذاکره کننده راه را برای این توافق بسیار هموار کرد. 3- در عرصه بین‌المللی همه چیز بر مبنای میزان قدرت طرفین اتفاق می‌افتد، اجرای برجام تازه آغاز شده است و برای یک دهه ادامه دارد، اجرای قدرتمندانه این فرایند و رفع نگرانی‌های اعلام شده رهبر معظم انقلاب راهی جز قدرتمندتر شدن کشور ندارد، افزایش مشارکت مردم در انتخابات، کاهش شکافها و اختلافات داخلی و احیای اقتصاد کشور بهترین شیوه ارتقای قدرت و امنیت ملی است. 4- و سرانجام علی رغم استقبال خوب بازارهای مالی از رفع تحریم‌ها، ثبات قابل توجه اقتصاد کشور و کاهش تورم، اما پایین بودن نرخ رشد اقتصادی، بیکاری گسترده جوانان، کاهش قیمت نفت و ویرانی‌های باقی مانده از دولت قبل معضلات بزرگی فرا روی دولت قرار داده است، حل این مشکلات از یک سو نیازمند صبر توأم با امید مردم و از سوی دیگر همکاری همه دستگاه‌ها و نهادهای کشور خاصه مجلسی همراه و توانمند است که به جای مخالفت، یاریگر قدرتمند دولت در این مسیر دشوار اما پررونق و امید بخش باشد.

***************************************

روزنامه جام جم**

پیش درآمدی بر سختی‌های پسا برجام / دکتر یدالله جوانی

نقض برجام از سوی آمریکا در اولین روز اجرای آن و وضع تحریم‌های جدید علیه جمهوری اسلامی ایران به بهانه برنامه موشکی، حاکی از سختی‌هایی است که در دوران اجرای برجام پیش رو خواهیم داشت؛ سختی‌هایی که قطعا کمتر از مشکلات دوران مذاکرات در بیش از یک دهه گذشته نیست.

رفتارهای اخیر نشان می‌دهد که آمریکا به هیچ عنوان قابل اعتماد نیست و به تعهداتش در قالب برجام عمل نمی‌کند. آمریکایی‌ها متعهد شده بودند که هیچ نوع تحریم جدیدی علیه جمهوری اسلامی ایران وضع نکنند و بر این اساس، وضع مجموعه‌ای از تحریم‌ها به بهانه برنامه موشکی ایران کاملا خلاف برجام است و می‌توان گفت این اقدام آمریکایی‌ها نقض برجام است.

در چنین شرایطی ملت ایران و مسئولان جمهوری اسلامی باید با دقت، مراقبت‌های لازم را به عمل آورده و از حقوق ملت ایران دفاع کنند چراکه اگر قرار باشد تحریم‌هایی که برداشته می‌شود به بهانه‌ها و به اشکال مختلف برگردد نقض غرض خواهد بود. این را هم باید بدانیم که دشمن به جز دشمنی کار دیگری نخواهد کرد و نباید تصور داشت رسیدن به توافق هسته‌ای و اجرای برجام، به معنی پایان یافتن دشمنی‌های آمریکاست. دشمنی‌های آمریکا با ملت ایران پایان ندارد و تنها می‌توان از موضع قدرت و اقتدار از حقوق ملت ایران در برابر زورگویی‌های کشورهایی چون آمریکا دفاع کرد.

برخی ممکن است تحلیل کنند که تحریم‌های جدید علیه ایران صرفا مصرف داخلی برای درون کشور آمریکا دارد اما اینچنین نیست. ما در وضع تحریم‌های جدید به بهانه برنامه موشکی ایران، همراهی کنگره و کاخ سفید را شاهد بودیم و اینطور نیست که صرفا وضع تحریم‌های جدید از ناحیه کنگره بوده باشد. در داخل آمریکا گرچه رقابت‌هایی وجود دارد اما به این معنا نیست که یک جریان در داخل این کشور به دنبال پایان دادن فشارها به ملت ایران است. هیات حاکمه آمریکا و دولت آمریکا به معنای عام، به دنبال حفظ فشارها بر ایران است و این به معنای آن است که ما برای حل مشکلات باید نگاه به درون داشته باشیم و تصور نکنیم با توافق و اجرای برجام می‌توانیم مشکلاتمان را از طریق گشایش‌های اینچنینی حل کنیم. البته مذاکرات را باید انجام می‌دادیم ولی باید توجه داشته باشیم که راه حل مشکلات ما نگاه به درون و استفاده از ظرفیت‌های داخلی و اقتصاد درون‌زاست که در قالب اقتصاد مقاومتی در سال‌های گذشته مطرح شده. رفتار آمریکا نشان می‌دهد که اتفاقا بایستی سیاست‌های اقتصاد مقاومتی را جدی تر از گذشته دنبال کنیم و باید مراقبت کنیم که با تحلیل‌های غلط، روند اجرایی شدن اقتصاد مقاومتی در کشور تضعیف نشود و گشایش‌های مقطعی آسیبی به اقتصاد مقاومتی نزند.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

تحریم‌ها نرفته برگشت، چرا؟/مهدی محمدی

یکم- فرا رسیدن روز اجرای برجام قبل از هر چیز حاوی یک درس جامعه‌شناختی بزرگ برای همه کسانی است که هنوز تصور می‌کنند می‌توان جامعه ایرانی را با تولید شوک اداره کرد. اگر به واقعیات پرونده هسته‌ای ایران و مذاکراتی که در 2 سال گذشته انجام شده بنگریم، روز اجرایی شدن برجام مهم‌ترین روز برای ایران است. در این روز است که طرف غربی روی کاغذ تحریم‌های مرتبط با موضوع هسته‌ای را تعلیق می‌کند و این همه چیزی است که قرار بوده از برجام نصیب ایران شود. اما اعلام تعلیق تحریم‌ها از سوی اروپا و آمریکا، شوکی در جامعه ایرانی ایجاد نکرد. موضوع به قدری جدی بود که رسانه‌های نزدیک به دولت حتی ناچار شدند عکس‌های قدیمی‌تر مربوط به شادی مردم به مناسبتی دیگر را به نام شادی مردم پس از اجرای برجام جا بزنند. اگر هدف دولت از توافق هسته‌ای ـ یا لااقل یکی از مهم‌ترین هدف‌های آن ـ ایجاد سرمایه اجتماعی برای جریان غربگرا بوده باشد، کنش اجتماعی مبتنی بر «کم‌محلی» مردم نشان می‌دهد از دید آنها هنوز گام اصلی و نهایی برداشته نشده است. شاید از دید دولت کار تمام شده باشد ولی از دید جامعه‌ای که بخشی از حقوق خویش را از دست رفته می‌بیند، مساله تازه آغاز شده است. ذهنیت عمومی جامعه ایرانی زمان کمی را برای دولت روحانی در نظر خواهد گرفت تا با تکیه بر آنچه از برجام به دست می‌آورد، به سمت پیدا کردن راه‌حل‌های واقعی برای مشکلات اقتصادی روزمره مردم حرکت کند.

دولت آشکارا در این حوزه یعنی حوزه تبدیل تعلیق تحریم به رفاه ـ که خود پیش‌تر وعده‌اش را داده ـ فاقد برنامه است و از این پس دیگر در موقعیتی نخواهد بود که دیگران را به عنوان مقصر پدیدار نشدن دورنمای حل مسائل مردم معرفی کند. این مهم‌ترین چالش دوران پسابرجام برای جریان غربگرا در ایران است. این جریان از طریق ایجاد دوقطبی هسته‌ای- معیشت به پیروزی رسید و اکنون خود گرفتار این دوقطبی است. در این تردیدی نیست که یکی از اصلی‌ترین هدف‌های طرف غربی از شکل‌گیری برجام افزایش اعتبار جریان غربگرا در ایران و کمک به آنها برای پیروزی سیاسی بر رقیبان‌شان بوده است. این چیزی نیست که آمریکایی‌ها عرضه آن و مقام‌های دولت روحانی تقاضایش را پنهان کرده باشند. منتها مساله این است که آمریکا حتی اگر بخواهد ـ که نمی‌خواهد‌ـ نمی‌تواند بار ایجاد رونق اقتصادی در ایران را به تنهایی به دوش بکشد. از جایی به بعد دولت روحانی در این راه دیگر نمی‌تواند به دوستان خوبش در واشنگتن تکیه کند و باید مسیر را به تنهایی طی کند. تردیدها دقیقا همین جاست که ظهور می‌کند. آیا روحانی و تیمش حقیقتا خواهان ایجاد رونق اقتصادی هستند یا اینکه باز هم می‌خواهند معیشت مردم را گروگان گرفته و یک دوقطبی جدید با بخشی دیگر از برنامه‌های امنیت ملی کشور خلق کنند؟ اگر واقعا خواهان ایجاد رونق اقتصادی باشند، آیا از برنامه، کفایت و کارآمدی لازم در این حوزه برخوردارند؟ تئوری «میانه‌روهای بی‌کفایت» چقدر جدی است؟ اساسا آیا دولت جز اینکه به سرمایه‌گذاری خارجی در ایران دل ببندد و به تعداد شرکت‌های خارجی که برای عقد قرارداد وارد ایران می‌شوند چشم بدوزد، خود نیز برنامه‌ای برای تبدیل کردن فرصت تعلیق تحریم به یک زیرساخت ماندگار رونق اقصادی دارد؟ اینها سوال‌هایی است که دولت عموما علاقه‌ای به بحث درباره آنها نشان نمی‌دهد. این بی‌علاقگی البته می‌تواند ادامه پیدا کند ولی طبقات رای‌دهنده به روحانی در متن دوقطبی اقتصاد- معیشت، فقط تا میزان اندکی صبر خواهند کرد.

دوم- اکنون که روز اجرای برجام فرا رسیده، به عقیده من نوبت آن است که دولت رویکردهای تبلیغاتی را کنار بگذارد و با حقیقت توافقی که با غرب کرده کنار بیاید. تا پیش از این، شاید نبرد تبلیغاتی با منتقدان به دولت اجازه نمی‌داد برخی حقایق را ببیند و آن دسته از حقایق هم که دیده می‌شد، جدی نمی‌گرفت. اکنون نوبت چالش با منتقدان دیگر به سر آمده است. برجام نه تنها یک توافق انجام شده بلکه یک توافق در حال اجراست و در اینجا حقایق خود را به مجریان تحمیل خواهند کرد، خواه بپسندند و خواه نپسندند. برخی از مهم‌ترین حقایق موجود در ارتباط با توافق هسته‌ای در آینده چنین است:

1- این توافق در بهترین حالت فقط بخش کوچکی از تحریم‌ها را تعلیق می‌کند، نه لغو و همچنان به رغم همه تلاش‌هایی که انجام شده مرز میان تجارت مجاز و غیرمجاز با ایران مبهم مانده است.

2- این توافق یک رژیم بازرسی ویژه را بر ایران تحمیل می‌کند که در صورت اراده غرب می‌تواند به یک مکانیسم بسیار مخوف جمع‌آوری اطلاعات حساس از ایران بدل شود.

3- این توافق فاقد هرگونه مکانیسم داوری مطمئن و مشخص است که بتوان با تکیه بر آن نسبت به وجود ضمانت‌های حداقلی مبنی بر پایبندی طرف مقابل به آن خاطرجمع بود.

4- این توافق عمیقا به محیط سیاست داخلی آمریکا و برخی دیگر از طرف‌های اروپایی گره خورده و می‌تواند به طور بسیار جدی از تغییرات احتمالی در محیط سیاست داخلی این کشورها تاثیر بپذیرد.

5- توافق هسته‌ای هیچ دورنمای روشنی پیش روی برنامه هسته‌ای ایران در یک دهه آینده ترسیم نمی‌کند. 10 سال دیگر، همه چیز به تصمیمی موکول شده که همان موقع اتخاذ خواهد شد و هیچ جای اسناد موجود، یک توافق روشن درباره یک دورنمای قطعی وجود برنامه هسته‌ای صنعتی در ایران وجود ندارد.

این حقایق البته چندان پوشیده و پنهان هم نبوده است. ماه‌هاست که برخی از این نکات به طور مستمر تذکر داده شده و به نوعی در مصوبات شورایعالی امنیت ملی و همچنین فرمان رهبر معظم انقلاب اسلامی هم برای آنها چاره‌جویی شده اما دولت بیش از آنکه این موارد را حقیقتا جدی بگیرد، سعی کرده آنها را دور بزند و در بهترین حالت حفظ ظاهر کند. از این پس، دیگر ادامه این روند ممکن نخواهد بود. دولت بزودی با موارد نقض جزئی یا کلی برجام از سوی آمریکا مواجه خواهد شد که نمی‌تواند نسبت به آنها بی‌تفاوت باشد. در کوتاه‌مدت درخواست‌هایی برای دسترسی و بازرسی روی میز دولت قرار خواهد گرفت که آشکارا بی‌ارتباط با وظایف روتین آژانس است و کشور را در معرض انتخاب‌های دشوار قرار خواهد داد. احتمال طرح دعاوی علیه ایران از سوی اعضای برجام با هدف باج‌گیری از ایران در سایر حوزه‌ها بسیار جدی است و دولت بخوبی می‌داند که در صورت بالا گرفتن مساله، شانسی برای پیروزی در مکانیسم‌های فعلی‌ داوری ندارد. برای این موضوع باید آماده بود. از همه مهم‌تر، کمتر از یک سال دیگر در بهترین حالت هیلاری کلینتون رئیس‌جمهور آمریکا خواهد بود. من البته عقیده ندارم یک رئیس‌جمهور تندرو در آمریکا از برجام خارج خواهد شد (واقعا چه چیزی بهتر از برجام می‌تواند گیر بیاورد؟!) ولی در این باره تردیدی نیست که یک رئیس‌جمهور دست راستی می‌تواند ابزارهای تعبیه‌شده درون برجام را به نحو بسیار خصمانه‌تری به کار بگیرد. برنامه‌ریزی برای کنترل تخاصم تشدید‌شده غرب با ایران پس از برجام، یکی از اصلی‌ترین ضرورت‌های دوران پسابرجام است ولی دولت در ایران انرژی چندانی برای آن صرف نکرده است. نگاه دولت روحانی به آینده به نحو نگران‌کننده‌ای ساده است: آمریکا به برجام نیاز دارد، ما قصد نداریم برجام را نقض کنیم، آنها هم برجام را نقض نمی‌کنند، حوزه‌های همکاری گسترش می‌یابد و در نتیجه، کار به جایی خواهد رسید که به هم زدن توافق برای هیچ‌کدام از 2 طرف صرف نکند! این خلاصه نگاه دولت به آینده است که در یک کلمه می‌توان گفت مفهوم «آمریکا به مثابه دشمن» از آن حذف شده است. ممکن است دولت روحانی کلمه دشمن را چندان نپسندد ولی دیر یا زود با آن رویارو خواهد شد و باید راهبردی برای مواجهه داشته باشد.

سوم- دولت آمریکا آشکارا برای مدیریت دوران پسابرجام یک برنامه دوحزبی تدوین کرده است. اطلاعات بسیار مبسوطی اکنون در اختیار ماست که ثابت می‌کند آمریکایی‌ها ابتدا برنامه خود برای بعد از برجام را نهایی کرده‌اند و سپس خود برجام را. پازل بزرگ‌تری وجود دارد که از دید آمریکا توافق هسته‌ای تنها جزء کوچکی از آن است و اساسا برجام به این دلیل اهمیت دارد که بخشی از آن برنامه کلی است. دولت در ایران تاکنون نشانه‌های بسیار اندکی از خود بروز داده که بتوان از آن نتیجه گرفت تحلیلی عمیق از این برنامه دارد و خطرات آن را جدی گرفته است. دولت تصور می‌کند با عاملی در حد و اندازه نیاز به برجام می‌تواند رفتار راهبردی دولت آمریکا درباره ایران را کنترل کند اما همین دیروز، در نخستین گام اجرای برجام روشن شد این صرفا یک توهم است. آمریکایی‌ها تحریم‌هایی را که قصد داشتند به بهانه آزمایش موشکی ایران اعمال کنند، دقیقا در روز نخست اجرای برجام، تصویب کردند. مساله اصلی این است که آمریکا مصمم است به ایران بگوید راهبرد اصلی آن در قبال ایران تغییری نکرده است. در این سو، دولت باید تکلیف خود را با این مساله روشن کند که می‌خواهد از برجام ابزاری برای تغییر راهبرد آمریکا بسازد یا نه؟ و راهبرد اصلی آن در قبال آمریکا چیست و بعد از 5/2 سال چه ارزیابی‌ای از ماهیت آمریکا پیدا کرده است؟ آمریکایی‌ها یک برنامه کاملا روشن برای احیای تحریم‌ها دارند. اکنون بیش از 11 طرح و لایحه مختلف روی میز بخش‌های مختلف کنگره است که من تصور می‌کنم ظرف حدود یک سال آینده برای احیای تحریم‌ها در حوزه‌های جدید و با هدف تولید دوقطبی‌های جدید در افکار عمومی ایران اعمال خواهد شد. پیش‌فرض‌های ساده‌دلانه دولت جایی برای بحث جدی درباره روش‌های پیشگیری از اقدامات خصمانه آتی آمریکا باقی نگذاشته است. اساسا ظاهرا وزارت امور خارجه به این مساله به عنوان بخشی از ماموریت خود نگاه نمی‌کند. مهم‌ترین سوالی که اکنون باید دولت به آن جواب بدهد این است که آیا از این پس و در مقابل هر تحریم جدید از سوی آمریکا، صرفا به اینکه برجام آسیب ‌ندیده دل خوش خواهد کرد یا اینکه یک راهبرد موثر برای متوقف کردن این روند در اختیار دارد؟ با روشی از جمع‌آوری و برچیدن که دولت در یک ماه گذشته در تاسیسات هسته‌ای حیاتی ایران اعمال کرده، می‌دانیم که بازگشت این برنامه دیگر به‌سادگی ممکن نخواهد بود در حالی که آمریکا در همین روز اول اجرای برجام نشان داد بازگشت تحریم‌ها را تا چه حد سهل می‌داند. اساسا آمریکا در حال ارسال این پیام به جامعه جهانی است که تحریم‌ها جایی نرفته است که بخواهد بازگردد. اصلی‌ترین مساله این است که همه این اقدامات از تلقی آمریکا درباره ماهیت دولت روحانی در ایران نشأت می‌گیرد و مدیریت محاسبات آمریکا در این حوزه ممکن نیست مگر اینکه دولت روحانی در برخی مبانی رفتار خود تجدید نظر کرده باشد.

***************************************


نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات