«کشتن» به بهانه مخالفت، پیشپاافتادهترین تعریف از تروریسم است؛ رفتاری که خشونت حداکثری را در قالب مرگ، بدون هیچ ملاحظه و مسالمتی تجویز میکند. شرایط زمانی و موقعیت مکانی در تروریسم اهمیتی ندارد و مخاطبان، خواه کودکان و بیگناهان، خواه مخالفان و گناهکاران، همزمان به دام این نسخه کورکورانه مرگآور دچار میشوند. جهان امروز هم سالهاست مغلوب این واژه است؛ از زمان انقلاب فرانسه و اقدامات تروریستی به یاری گیوتینهای فرانسوی قرن ١٨ گرفته تا مبارزات گروهکهای اروپایشرقی در قرن ١٩ و همچنین رفتارهای خشونتآمیز روسیه تزاری. تا جایی که براساس آمارهای موجود از سال ١٩٧٠ تا ٢٠١٠ حدود ٩٨هزارو ١١٢مورد واقعه تروریستی گزارش شده که بر اساس آن در سال ١٩٩٢ با پنجهزارو ٢٢٠ مورد بیشترین تعداد تا ٢٠١٠ بوده است. پس از آن روند تعداد اتفاقات تروریستی از ٢٠٠٤ به بعد رشد زیادی به خود گرفته و این رشد را تا به امروز حفظ کرده است.
بااینحال گرچه تا پیش از واقعه ١١سپتامبر هم تروریسم جایگاه خود را در دهکده جهانی داشت، اما از زمان این اتفاق بهبعد بود که نوک پیکان نگاهها و تفسیرها به سمت این رفتار افراطی بازگشت. درحالیکه با وجود همه واکاویها حول این پدیده، روزبهروز از کیفیت تروریسم در جهان نهتنها کاسته نمیشود، بلکه حتی بر شدت آن افزوده نیز میشود. این در حالی است که نمای بیرونی عزم جهانی بر کمرنگکردن این رویکرد غیراخلاقی استوار شده و انتظار میرود بر این اساس، با پیشرفت تکنولوژی و افزودهشدن همت دولتها، شاهد کاهش غلظت رفتارهای تروریستی باشیم. اما واقعیت تلخ ماجرا اینجاست که جریان به این شکل پیش نمیرود و هراس از تروریسم حتی ثابت هم نمانده و بهتدریج در حال افزایش است.
درحالیکه همین هراس روزافزون بستر را برای غلبه بیشتر گروهکهای افراطی مساعدتر میکند، عوامل تأثیرگذار دیگری هم یاریگر این پدیده شوم قلمداد میشوند؛ عواملی که میتوانند پیامآور این خبر دلهرهآور باشند که تروریسم جهانی در آینده، با وجود ترس و تلاش بینالمللی، در مسیر پیشرفت و تداوم قدم خواهد گذاشت. متغیرهایی همچون وضعیت اقتصادی حاکم بر محیط جهانی، افزایش فقر و رکود همهگیر، رشد قومگرایی و تمایلات قومیتمحور و پیشرفت تکنولوژی بهویژه در حوزه فناوری اطلاعات از جمله مهمترین عواملی هستند که نوید فردایی پر از خشونت را با خود دارند؛ آیندهای که امید به ازبینرفتن پدیدههای تروریستی در آن، امید بیسرانجامی به نظر میرسد.
فقر و خشونت؛ یک رابطه مستقیم
معنای گستردهای که فقر بهدنبال خود میآورد، موجب میشود تا پهنه این مفهوم، عناصر متعددی را شامل شود. در تحلیل رابطه میان فقر و رخدادهای تروریستی نیز میتوان از بیشتر این مفاهیم استفاده کرد و ردپای آنها را در شکلگیری و ادامه وقایع خشونتبار دید؛ مانند رکود جهانی، رشد اقتصادی بخشی از جهان و کاهش رشد ملی بخشی دیگر، رابطه نامتوازن کشورهای توسعهیافته و نیافته، بحران خشکسالی و کمبود آب و بیکاری حاصل از تورم اقتصادی. همه اینها متغیرهای مرتبط با فقر به حساب میآیند که میتوانند از کانالهای متفاوتی زمینهساز آغاز و ادامه تروریسم جهانی به حساب آیند.
سادهترین ارتباطی که میتوان میان اقتصاد و تروریسم به تصویر کشید، معادله سادهای است که رابطه مستقیمی میان فقر و گرایش به گروهکهای افراطی را تعریف میکند. اینکه هرچه کمتر داشته باشید، بیشتر به سمت افکار، ایدئولوژیها و تشکیلات تندرو جذب خواهید شد. اما این یک تصویر فردی از رابطه میان فقر و اقدامات تروریستی است. درحالیکه تروریسم جهانی گستره وسیعتری از دلایل را میطلبد. در این گستره وسیعتر، به تبعات فقر باید پرداخت؛ تبعاتی که نابرابریهای آموزشی، شغلی، بهداشتی و... را با خود بههمراه میآورد. بر اساس نگاه تحلیلگران این حوزه، آنچه که بیشتر نتیجه فقر جهانی به حساب میآید و میتواند انگیزهای برای رفتارهای رادیکالیستی قلمداد شود، مسئله جهانیسازی و نوع رابطه کشورهای شمال و جنوب است.
کشورهای شمال در تعریف ادبیات اقتصادی نظام بینالملل، به کشورهایی اطلاق میشوند که از رشد اقتصادی بالایی برخوردارند و کشورهای جنوب در عین اینکه با اقتصاد ضعیفی در خود دستبهگریبانند، بعضا در حالت وابستگی مستقیم یا غیرمستقیم به کشورهای شمال نیز قرار دارند. چنین وضعیتی از دیرباز بوده، اما در شرایط کنونی ادامه این وضعیت تبعات ناگواری را با خود بههمراه خواهد آورد. از طرفی جهانیسازی معتقد به یکیشدن اقتصاد تمام بازیگران عرصه بینالمللی است. به زبان سادهتر، ازبینرفتن مرزهای اقتصادی و یکپارچهسازیهای مالی میان کشورها از اهداف جهانیسازی است. در چنین وضعیتی فاصله و شکافی که میان شمال و جنوب قرار دارد از بین میرود و یک بازار مشترک میان کشورها ایجاد میشود که رقابت اقتصادی، به رونق آنها میانجامد.
اما این فقط تعریف تئوریکی از پروسه جهانیسازی است. درحالیکه از زمان بازگویی این تعاریف، هنوز چنین اهدافی به طور کامل محقق نشده و حتی واقعیات تلخ جدیدی را هم به رخ میکشد؛ واقعیاتی به این شکل که بر اساس نوع رابطه غیرمتوازنی که سالهایسال میان کشورهای شمال و جنوب بوده، دولتهایی که به توسعه دست پیدا کردهاند، روزبهروز قویتر شده و در مقابل آنها، کشورهای توسعهنیافته، بهتدریج منابع اقتصادی خود را از دست داده و امروز، حتی اگر قصد برابری با کشورهای شمال و رقابت اقتصادی در بازارهای مشترک با آنها را داشته باشند، ضعف فراگیری که به آن دچار شدهاند، این اجازه را نمیدهد.
گرچه معدود کشورهایی مانند کرهجنوبی یا برزیل توانستهاند طی دورههایی از زمان، این معادله را به سود خود تغییر داده و کشورهای توسعهنیافته (Undeveloped Countries)، تبدیل به کشورهای درحالتوسعه (developing countries) شوند. اما بااینحال حد فاصله میان کشورها از لحاظ اقتصادی به حدی چشمگیر است که بیعدالتی موجود در توزیع برابر امکانات را نمیتوان منکر شد. همین نابرابری و اختلاف در بهرهگیری از امکانات جهانی و تسلطی که کشورهای شمال بر منابع عظیم ثروت بینالمللی دارند، بهراحتی میتواند زمینهساز تمایلات منفی فردی و بهدنبال آن تصمیمات جمعی علیه نظم اقتصادی موجود شود؛ نظمی که توسط دولتهای شمال پایهریزی و اجرا میشود. اما کشورهای جنوب در بهرهگیری از آن سهمی ندارند. به همین دلیل است که محور اصلی گروههای افراطی، مقابله و دشمنی با سیستم سرمایهداری موجود و جامعه غرب است.
درعینحال براساس پیشبینیهای محاسباتی، اوضاع اقتصادی آینده جهان رو به وخامت تدریجی به پیش میرود. در سال ٢٠١١ رئیس بانک جهانی پیشبینی کرده بود بیکاری و فقر گسترده در کشورهای خاورمیانه میتواند به بروز ناآرامیهای خطرناکی منجر شود. این پیشبینی درست از آب درآمد، چون رابطه میان اقتصاد و تروریسم رابطه معناداری است. برایناساس هرچه قیمت موادغذایی و بیکاری میان جوانان کشورها بیشتر شود، خشم ناشی از بیعدالتیهای موجود نیز افزایش یافته و این خشم میتواند به رفتارهای سرکوبگرانه منتهی شود.
گرچه درحالحاضر صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی برنامههایی برای رفع این وضعیت دارند، اما پیشبینیها حاکی از آن است که فقر فزاینده در بیشتر کشورهای توسعهنیافته، میتواند مسیر را برای قویترشدن گروههای تروریستی هموارتر کند. همچنین بحران پولی که اعضای اتحادیه اروپا را فراگرفته و نابسامانی اقتصادی عجیبی را در حوزه یورو ایجاد کرده، در کنار رکودی که برای آینده آمریکا پیشبینی میشود، میتواند بینظمی مالی را در جهان آتی پدید آورد. این بینظمی در کنار آشفتگیهای حاصل از جنگها و شرایط ناگوار کشورهای آفریقایی و اوضاع آشفته مهاجران و همچنین قیمت نابسامان نفت، قطعا فردای اقتصادی خوبی را برای جهانیان بههمراه نخواهد آورد.
هیجان در قومگرایی افراطی
گرایشات قومی، قبیلهمحوری و تعصبات ایدئولوژیک تا جایی از اصلیترین انگیزهها برای تولید رفتارهای تروریستی گذشته و امروز بهشمار میرود که میتواند نقطه تولد و تشکیل بسیاری از جمعیتهای خطرناک را به این انگیزه نسبت داد. از آنجا که قومیت و تعلقات ناسیونالیستی، چه در حوزه محلی (local) و چه منطقهای و وسیعتر، میتواند مبدل به نیروی محرکه عظیمی در کسانی شود که اولویت را به تعصبات ملی – نژادی خود میدهند، در میان گروههای تروریستی میتوان درصد زیادی را صاحب این گرایشات دید. ایدئولوژیهای دینی، بنیادگرایان، نژادپرستان و افراطگرایان عرصه آیین و زبان و منطقهای خاص، همگی در اسارت اندیشهای جزمگرایانه قرار دارند که توسل به خشونت را، در کنارزدن مخالف، بهسادگی تجویز میکنند و ضروری میشمارند.
قومیتگرایی از یکسو موجب تضعیف دولتهای ملی شده و از سوی دیگر یک جمع بزرگ با پتانسیل عظیمی را پدید میآورد که موتور حرکت خود را به کمک نیروی تشکیلاتی و با استفاده از هیجانات عقیدتی روشن کرده، به پیش میرود. واقعیت اینجاست که کانون اصلی این گرایشات در جهان امروز، در خاورمیانه قرار دارد. اما به حدی پتانسیل این منطقه در حوزه قومگرایی و تعصبات ایدئولوژیک بالاست که توان سرایت به دیگر نقاط جهان را نیز در خود دارد. پس آنچه که بیش از حوزه جغرافیایی این رویکرد اهمیت دارد، توان بالای تأثیرگذاری و ایجاد اشتیاقات تخریبگرانه در فرد و جمع است که میتواند از نقطهای در عربستان اندیشه خود را به جوانی در مرکز فرانسه انتقال دهد.
به همین علت است که گروههای قومی روزبهروز قدرت بیشتری خواهند گرفت و بر طرفداران آنها افزوده خواهد شد. فرقهگرایان بهدنبال ایجاد هویت مستقلی هستند که استقلال خود را در برابر گروه بزرگتر یا قدرتمندتر حفظ کنند. درعینحال این رویکرد باید در جهت تأمین منافع عدهای باشد که مشروعیت لازم را کسب کند. به همین دلیل کسب رضایت همفکران، میتواند به رفتارهای تروریستها مشروعیت لازم را بدهد.
براساس تحلیلهای موجود، تمایل به کشیدن مرز خودی - بیگانه میان فرقهگرایان و جمعیت غالب یک منطقه یا جهان، چون موجب ایجاد نوعی حس وحدت اشتراکآمیز میشود، بهسرعت در حال افزایش است. بنابراین چون منازعات حاصل از این ایدئولوژیگراییها میتواند یک کشور، یا پهنه وسیعتری را به سمت نابودی ببرد، بخش اصلی تنشهای تروریستی ریشه در قوم گراییها و تعصبات ایدئولوژیک دارد و این امر آسانکننده بروز خشم و خشونت در افراطیترین شکل آن خواهد بود. این گروهها تمایل عجیبی به «خاصگرایی» دارند و این میل روزبهروز در آنها درحال بیشترشدن است. دراینمیان میل به تصاحب منابع توسط فرقهگرایان نیز بر حساسیت ماجرا میافزاید و از آنجا که منابع عظیم جهانی بهتدریج در حال کاهش است، جنجال و خشونت بر سر آن در آینده بیشتر از امروز خواهد بود.
از سوی دیگر جامعه غرب نیز بیکار ننشسته و براساس رهیافتهای کنونی، در تلاش برای ترویج آموزههای نئولیبرالیستی و بعضا محافظهکارانه خود است. همین امر، در یک روند طولانیمدت به تحریک رویکردهای ایدئولوژیک منجر میشود و آگاهی قومی- فرقهای گروههای اقلیت را افزایش میدهد. این آگاهی میتواند آگاهی کاذبی باشد، اما براساس تجربههای موجود، آگاهیهای هیجانآلودتر، توان بیشتری برای تخریب و سرکوب در خود دارند و به نوعی پویایی افسارگسیخته منجر میشوند. در نتیجه اینکه هرچه تعداد قومیتها و فرقهها و ایدئولوژیهای مختلف بیشتر شود و بر طرفداران آنها افزوده شود، میل به سلطهجویی در آنها تقویت میشود و پراکندگی بیشتری در نقاط جهان را موجب میشوند. در نتیجه احتمال منازعه میان آنان نیز شدت میباید و این امری است که با توجه به احوالات کنونی، احتمال وقوع آن در آینده بسیار است.
شمشیر دولبه تکنولوژی
یکی از کانالهایی که میتواند به تبادل اطلاعات درست و غلط قومی و قبیلهای کمک کند، پیشرفت سریع تکنولوژیهای ارتباطی در جامعه امروز است. این شمشیر دولبه که هم آگاهی راستین را ارتقا میدهد و هم آموزههای دروغین را، یک لطف بدون حدومرز بود که با سرعتی بیتوقف به خانهها و شهرها و کشورها راه پیدا کرده است. این ویژگی بیحدومرزی آن اما، کمک شایانی هم به تروریستهای اطراف ما میکند که به وسیله آن بهسادگی و با صرف کمترین هزینهای، با یکدیگر ارتباط برقرار کرده، اطلاعات تخریبگرانه را اشاعه داده و در عین انجام تمامی اینها، کمترین ردپا را از خود بهجا میگذارند.
استفاده از شبکههای اجتماعی نوین و ابزارهای اطلاعاتی، در حوزههای متفاوتی به کمک تروریستهای معاصر آمده است؛ از جمله برنامهریزیهای تشکیلاتی، هماهنگیها، تبادل اطلاعات و دسترسی به یافتههای موجود در کمترین زمان ممکن، آسانسازی انتقال نقشهها و وسایل و ردیابیها، تسهیل در هماهنگیها و عملیاتها یا حتی در حوزههای سختافزاری مانند انفجارها و پنهانشدن از انظار.
این ویژگیها قطعا به توانمندسازی گروههای افراطی کمک بسیاری خواهد کرد و دست آنها را حتی برای عضوگیریهای نامحدود و تبلیغات گسترده در سطح جهانی باز خواهد گذاشت؛ تبلیغاتی که آرمانها و فعالیتهای آنها را بزرگتر و تأثیرگذارتر جلوه خواهد داد، موجب شناساندن آنها در دورافتادهترین کشورها و مناطق جهان خواهد شد و با استفاده از شیوههای تبلیغاتی مدرن، عده زیادی را ترغیب به حمایت از آنان خواهد کرد. حتی آموزشهای نظامی و فراگیری مهارتهای عملیاتی و امنیتی نیز از طریق شبکههای اجتماعی و ابزار مدرن کنونی بهسادگی قابلاجراست.
بنابراین با پیشرفت ساعتی تکنولوژیهای ارتباطی و عدم توقف آن در آینده، میتوان انتظار رشد استفاده تروریستها از این ابزار را نیز داشت. وسعت نفوذی که میتوان توسط کانالهای اطلاعاتی و ارتباطی به داخل توده مردم داشت، باعث خواهد شد تشکیلات رادیکالیستی، در آینده میزان دخالت و دسترسی خود را به سازمانها، نهادها و جمعیتهای مردمی متفاوت افزایش داده و اینگونه شناسایی جامعه هدف و اتخاذ مناسبترین استراتژیها با کمترین هزینهها برایشان محقق شده و اهداف گروههای افراطی، جنگهای روانی، بسیج مردم و گردآوری اطلاعات بهسادگی و سرعت بیشتری انجام گیرد.
جدا از همه اینها معضلات متعدد دیگری هم در میان است تا راه را برای پیشروی رویکردهای افراطی هموارتر کند؛ مانند بحران خشکسالی؛ پیشبینیای که براساس آن تا سال ٢٠٢٠ حدود دوسوم مردم جهان با بیآبی روبهرو خواهند شد. در چنین شرایطی کشاورزی در مناطق خشک از رونق افتاده و تمایل به تصاحب فراوردههای زمینی و غذایی بیشتر خواهد شد. درعینحال که بنابر محاسبات جمعیتی تا سال ٢٠٥٠، جمعیت جهان به ٢/٩ میلیاردنفر خواهد رسید. همین چالش مهم زیستمحیطی و جمعیتی میتواند انگیزه جدی برای تقویت گروههایی شود که عوامل اقتصادی را به متغیرهای هویتی گره میزنند و اینگونه خواهان ازبینبردن مزاحمان خواهند شد.
با همه اینها باید به مافیای قدرتمند و بانفوذ تسلیحاتی نیز توجه کرد؛ تشکیلاتی که هیچگاه اجازه توقف درگیریهای نظامی و منازعات تسلیحاتی را نخواهد داد. چراکه درآمدهای نجومی حاصل از فروش ابزار و قطعات نظامی، به حدی بالاست که تصور توقف این تنشها، بیتردید لرزه بر اندام صاحبان این مافیای عظیم میاندازد! همه اینها در کنار هم باعث میشود نهتنها آینده بدون تروریسم قابلتصور نباشد، بلکه به نظر میرسد در کمال واقعگرایی باید در انتظار فردایی بود پر از خون و خشونت و لبریز از اضطراب مرگ.
http://www.sharghdaily.ir/News/92704
ش.د9500125