در هر داستانی اگه داستانش خوب باشه یک چیزهایی است که پنهان و یک چیزهایی است که پیداست. در داستانهای جنگی این مسئله به طور خاص قابل مشاهده است. یک جنگی است که ما در آن جدال بمبها و گلولهها, شجاعت و فداکاری و قوه قهریه را میبینیم و میتوانیم طرفهای برنده و بازنده و کشتهها رو حساب کنیم. جنگ تحمیلی و جنگ اوکراین و روسیه رو به عنوان نمونه میتونیم مثال بزنیم.
اما در کنار این جنگ, جنگ دیگری داریم که همیشه در جریان است, نبردی در میان سایههای خاکستری که با مکر و و اغواگری و سوء نیت در حال اجراست. شرکتکنندههایش عجیبند, آنها غالبا چیزی نیستند که نشون میدهند. آنجا مرز افسانه و واقعیت قابل شناخت نیست. این جنگ بازتابهای ناآرامیهاییست که در آنها بوسیله دروغ از حقیقت محافظت شده است. این جنگ ماست. اغتشاشات و ناآرامی های داخل کشور و اقدامات رژیم صهیونیستی در غزه و یمن و فعالیتهای آمریکا در خاورمیانه و عربستان و رسانههای دروغ و تزویر رو در این راستا میتوان ارزیابی کرد.
ناآرامیهای اخیر و آشوبهای خیابانی در کشور در شرایطی تمرکز امنیتی نیروهای نظامی را به چالش کشیده است که دشمن در مرزهای شمالغربی و قفقاز جنوبی در حال اجرای یک نقشه شیطانی برای قطع دسترسی ایران به اروپا است.
ناتو و ترکیه میخواهند دسترسی مستقیم به منابع انرژی دریای خزر را داشته باشند، و از آن طرف، ناتو میخواهد موزیانه همراه با اسرائیل دسترسیاش به ایران و روسیه تسهیل شود. لذا اینجا ابهام مورد نظر باعث شده است که آذربایجان دنبال مطامع خودش و کشورهای اسرائیل و ترکیه شود.
طی سالهای پس از فروپاشی با توجه به دگرگونی اوضاع منطقه و وقوع رویدادهای نوپدید؛ عامل اقتصاد، توسعه و نفوذ سرمایهداری غرب در فضاهای آزاد شده از سلطه کمونیسم و سوسیالیسم اهمیتیافته، آمریکا و غرب را در موقعیت فرادستی قرار داد. کشور جمهوری آذربایجان با خصوصیاتی از نوع کشورهای در حال گذار به بازی در عرصه سیاست خارجی قدم نهاد. پدید آمدن این کشور نواستقلال یافته در همسایگی ایران سبب شد عرصه ای برای گسترش روابط رقابتی بر اساس منافع متعارض ایجاد شده، این همسایگی را تحتالشعاع خود قرار دهد و طی این سالها فراز و فرودهای روابط دو کشور را بر اساس فهم آن ها از یکدیگر رقم زند. نظر به ویژگیهای ساختاری در حکومت آذربایجان روند تصمیمگیریهای سیاسی، امنیتی، فرهنگی و نظامی متأثر از نقش رئیسجمهور که عامل اصلی اجرای برنامهها و سیاستها است و بدون در نظر گرفتن رعایت آداب همسایگی، با توسعه حوزه نفوذ بیگانه و بازیگرانی که در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، ایدئولوژی و رسانهای در طول زمان برای توسعه حوزه نفوذ خود تقلا و رقابت میکنند، همراه بوده، از این رو فضای قلمروها و مرزهای ژئوپلیتیک آنان دچار انبساط و انقباض است. لذا فرصتهای جدید، دشمنان و رقبا فضاهای فرصتی ایران را تهدید کرده است. تامین منافع قدرتهای سلطهگر فرا منطقهای خدشه بر منافع بازیگران منطقهای و محلی وارد ساخته و تأثیر منفی بر سرنوشت مشترک آن ها گذارده است.
در مقطع نه چندان دور، وضعیت سیاسی منطقه اینگونه بود که جمهوری آذربایجان در کنار روسیه و ایران قرار داشت. روسیه در جنگ قرهباغ از ارمنستان حمایت کرد و آذربایجان نتوانست روابط خوبی را با روسیه داشته و به او اتکا کند. جمهوری اسلامی ایران نیز متهم بود که به دنبال تقویت اسلامگرایی و شیعه از نوع انقلابی در جمهوری آذربایجان است و برخی از اقدامات هم این سوءظن را افزایش داد. این اتهام از سوی دستگاههای تبلیغاتی صهیونیسم علیه ایران انجام میشد و در نتیجه جمهوری آذربایجان، نسبت به ایران و تقویت روابط با ایران چهره محافظهکارانه به خود گرفت. از سوی دیگر ما نیز نگران تهدیدات پانآذریست از سوی جمهوری آذربایجان بودیم و در مجموع نگاه تهدید محور بر نگاه فرصت محور در هر دو کشور حاکم شد.
جمهوری آذربایجان که نتوانست به دو قدرت منطقهای روسیه و ایران تکیه کند؛ دچار منطقه گریزی شد و لذا با کشورهای فرامنطقهای مانند آمریکا، اروپا و اسرائیل ارتباط نزدیک برقرار ساخت. با تشدید جنگ قرهباغ و نیاز جمهوری آذربایجان به خرید سلاح، اقدام به خرید سلاح از حدود ۳۰ کشور کرد و وارد مذاکره با آمریکا هم شد و سلاحهایی سفارش داد، آمریکا بخش مهمی از سلاحهایی که قرار بود تحویل دهد را به اسرائیل محول نمود و آذربایجان را به سمت اسرائیل هدایت کرد و پس از آن ما شاهد روابط نظامی جمهوری آذربایجان و اسرائیل بودیم. این روابط تقویت شد و جمهوری آذربایجان موفق به درآمدزایی از اقداماتی که برای اکتشاف نفت و گاز در دریای خزر انجام داده بود، شد. از این پس رژیم اسرائیل خریدار نفت و گاز جمهوری آذربایجان میشود و تاکنون حدود یک ششم نیازهای انرژی اسرائیل را جمهوری آذربایجان تامین میکند. یعنی سوخت گلولههایی که به قلب فلسطین و محور مقاومت اصابت میکند از سوی آذربایجان تامین میشود.
از آنجا که ناتو (سازمان پیمان آتلانتیک شمالی) در قفقاز به تبع آن آذربایجان به دنبال توسعه نفوذ و سلطهگری است همسایگی غیرمستقیم ناتو نمیتواند در چارچوب روابط همسایگی و همکاری متقابل سودمند تعریف شود و از این منظر برای ایران وضعیت خوشایند و مطلوبی نخواهد بود. بی هیچ شبههای حضور رژیم اشغالگر قدس در حواشی مرزهای ایران حتی در داخل کشور همسایه, تهدیدی جدی است. نخست برای جمهوری آذربایجان در بلندمدت سپس برای جمهوری اسلامی ایران در کوتاه مدت.
تغییر ژئوپلیتیک در قفقاز و اتصال باکو به نخجوان و به تبع آن به خاک ترکیه، از یک سو سبب شکلگیری کانون ناامنی در مرزهای شمال غربی ایران خواهد شد که این امر از رویکرد کنونی دولت قومگرای باکو نیز به وضوح مشخص است و در عین حال ایران یک همسایه تاریخی، یعنی ارمنستان را که از دوران باستان همواره همسایه و متحد ایران بوده است از دست خواهد داد و از سوی دیگر، مرز ایران و ارمنستان در واقع یکی از کریدورهای مهم ایران برای اتصال زمینی به اروپاست که علاوه بر اهمیت ترانزیتی، مسیری امن برای صدور انرژی به اروپا در آینده و مسیر تنفسی مهمی برای ایران خواهد بود. تغییر این وضعیت سبب خواهد شد که معقولترین راه عبور ایران به اروپا از خاک ترکیه و یا قفقاز تحت حاکمیت رژیم باکو باشد که تهدیدی علیه منافع ملی ایران تلقی میشود.
علاوه بر این، همکاری تنگاتنگ نظامی و امنیتی رژیم باکو با اسرائیل و همچنین برقراری روابط دوستانه ترکیه و اسرائیل، خود به تنهایی تهدیدی علیه منافع ملی ایران تلقی میشود، حال اگر نفوذ ایران در قفقاز نیز به واسطه یکپارچه شدن آن در دست رژیم باکو که در واقع تحتالحمایه ترکیه است، از دست برود، این تهدید بیش از قبل خواهد بود.
بر این اساس به نظر میرسد تنها راه مقابله با این وضعیت و جلوگیری از اجرایی شدن توطئه مذکور، ورود جدی ایران به بحران قفقاز در حمایت از ارمنستان و حفظ مرزهای بینالمللی به شکل سابق و جلوگیری از تغییر ژئوپلیتیک منطقه خواهد بود. قطعا ورود جدی ایران به موضوع، سبب عقبنشینی ترکیه و رژیم باکو از مواضع خود خواهد شد، چرا که ترکیه در وضعیت اقتصادیای نیست که خود را در معرض تقابلی جدی با ایران قرار دهد و رژیم باکو نیز بدون پشتوانه آنکارا، یارای پافشاری بر بلندپروازیهای فعلی را نخواهد داشت.