جوزف کرین کوین *
ترجمه یاسر میری**
ایران در حال حرکت به سمت شروع مجدد برنامه مظنون غنی سازی اورانیوم است. گفتگوها با اتحادیه اروپا با شکست مواجه شده و بحرانی در حال شدت یافتن است. آیا ایالات متحده – یا اسرائیل – گزینه نظامیای در برنامههای خود دارند؟ همان کارشناسان نومحافظه کاری که با اشغال عراق مخالفت میکنند اکنون بر طبل حمله به ایران میکوبند. ویلیام کریستول، سردبیر هفته نامه ویکلی استاندار، میگوید برنامه هستهای ایران هنگامی که راه بازگشتی برای آن نیست بهتر میتواند بسته شود. نوشتهای از نویسندهای دیگر، چارلز کرایتامر ستون نویس واشنگتن پست میگوید به جای سالها دور بودن از راه بی بازگشت ایران [از دستیابی] به بمب. .. ایران فقط ماهها از آن دور است. . آیا آنها تفکر مقامات رسمی را منعکس میکنند که دقیقا با حوادث سیاسی همتراز است؟ هیچ یک از مقامات اظهار نداشته اند که اینگونه میباشند. اما به نظر میرسد تنها یک سال قبل، معاون رییسجمهور یک چنی، در برنامه رادیویی Donlmus در روز شروع به کار کابینه، بر این اندیشه باشد، ایران درست در رأس فهرست است. چنی آشکارا از گزینه نظامی حمایت کرد، البته نه به طوریکه ممکن است همچون اسرائیلیها به خوبی تصمیمگیری کند که نخست عمل کند و سپس به سراسر جهان اجازه دهد که راجع به کسب سهم خود از منافع دیپلماتیکی نگران باشند. نیازی به حمله نظامی علیه ایران نیست. این کشور در حدود پنج تا ده سال از توانمندی غنی سازی اورنیوم در تولید سوخت یا بمب دور است. حتی در آن ارزیابی که توسط سازمان اطلاعات وزارت دفاع و کارشناسان lSlS، llSS و دانشگاه مریلند انجام شد، فرض بر آن گذارده شد که ایران با سرعت بالایی به سمت غنی سازی اورانیوم در تولید بمب حرکت میکند و با هیچ مشکل فنی که چنین برنامه هایی را مختل کند مواجه نمیشود. این بحران بمب هستهای نیست بلکه بحران رژیم هستهای است. جان بولتون نماینده ایالات متحده دقیقاً اعلام داشته که این مسأله آزمایش کلیدی برای شورای امنیت به شمار میرود. اگر رژیم منع تکثیر ایران به طور کامل متوقف نشود، این کشور در نظام ملل متحد منزوی خواهد شد. البته اینکار باید از مجاری دیپلماتیکی انجام پذیرد، نه آنکه F15ها نظام جمهوری اسلامی را سرنگون کنند. در یک حمله هوایی به هدف حساسی همچون تأسیسات تبدیل اورانیوم اصفها (نویسنده در 2005 از آنجا بازدید کرده) خشم مردم مسلمان ایران را برخواهد افروخت، مردم ایران را بر گرد حکومت خواهد آورد و موقعیت ایالات متحده در عراق را بیشتر به خطر خواهد انداخت. در نهایت، همانگونه که بارها گفته میشود، برنامه هستهای ایران متوقف نخواهد شد. و در واقع چیزی است که در زمان حمله اسرائیل به برنامه هستهای عراق در 1981 اتفاق افتاد.
شکست حمله ناگهانی به پایگاه اوسیراک عراق
به گذشته برگردیم ؛ در ژوئن 1991 وزیر دفاع وقت یک چنی، تصویری از راکتور هستهای اوسیراک عراق را شخصی داد که در طول حمله ناگهانی به این پایگه، فرماندهی نیروی هوایی اسرائیل را برعهده داشت. چنی ضمن تشکر و سپاس از ماموریت شایسته وی علیه برنامه هستهای عراق در 1981، نوشت ؛ کار ما را در عملیات طوفان صحرا راحت تر ساخت. ممکن است که چنی همانند بسیاری از ملتها فراموش کرده باشد که دولت ریگان عملیات ناگهانی به اوسیراک را فرماندهی کرد و او ممکن است باخبر نباشد که حمله ناگهانی اسرائیل نه تنها برنامه هستهای عراق را فلج نکرد که در واقع به آن سرعت بخشید. این حمله ناگهانی تنها از لحاظ تاکتیکی موفق بود، ولی به لحاظ راهبردی شکست خورد. پس از بمباران راکتور عراقی توسط اسرائیل با هواپیماهای F15 و F16 ایالات متحده در 7 ژوئن 1981 دولت ریگان ابراز داشت ؛ دولت ایالات متحده حمله هوایی اسرائیل به تأسیسات هستهای عراق را محوم میکند، حرکت بی سابقهای که انتظارش نمیرفت اما به شدت بر تشنج منطقه در آن زمان افزود. بیشتر ملتها این اقدام را محکوم کردند. اسرائیل از این حمله دفاع کرد با بیان لین مطلب که راکتور اوسیراک به رغم آنچه که گفته شده برای تولید بمبهای اتمی در نظر گرفته شده بود. هدف این بمبها اسرائیل بود. ادعاهای اسرائیل حداقل راجع به نیات صدام حسین در استفاده از این راکتور برای ساخت سوخت بمب درست بود. او در نظر داشت با استفاده از تحقیقات راکتوری که در 1979 از فرانسه خریداری کرده بود به پرتوافکنی اورانیوم، تولید پلوتونیوم بپردازد که میتوانست برای هسته بمب مورد استفاده قرار گیرد. راکتور 40 مگاواتی در هنگام حمله ناگهانی در شرف تکمیل بود، حال آنکه تا آن زمان میلههای اورانیوم هنوز سوزانده نشده بود. حمله ناگهانی اسرائیل با انتقادات شدیدی در دولت مناخیم بگین مواجه شد بسیاری از مقامات اسرائیلی از جمله هوشاساگوی مدیر بخش اطلاعات جاسوسی نیروی دفاع اسرائیل معتقد بود که اسرائیل باید تلاش خود را در یافتن راه حلهای غیرنظامی برای تهدید کردن ادامه میداد، چرا که 5 تا 10 سال طول خواهد کشید تا عراق مواد مورد نیاز بمب را تولید کند، یگن با بدبینانه ترین ارزیابی خود از دستیابی عراق طی یک تا دو سال آینده دستور حمله را صادر کرد.
با این وجود حمله ناگهانی اسرائیل موجب تسریع در برنامههای اتمی عراق شد. بنا به گفته خدیر حمزه مسئول سابق انرژی هستهای عراق، اسرائیل در اشتباه به سر میبرد. صدام حسین درصدد بود تا به آهستگی پلوتونیم را از راکتوری منحرف کند که زیر نظر پادمانهای آژانس بین المللی انرژی اتمی قرار داست. نقشه انحرافی او ممکن است از شناسایی مصون مانده باشد، اما با آنچه که اکنون ما میدانیم، احتمالا حتی بسیار بیشتر از 10 سال پیش بینی آن زمان ساگوی و دیگران طول خواهد کشید. برنامه به آهستگی به پیش میرفت و مشکلات فنی متعددی بر سر راه داشت، حال آنکه جنگ سخت عراق با ایران سبب منحرف شدن منابع از طرح میشد. با این وجود، حمله ناگهانی، صدام حسین را به تکاپو واداشت. او با ساخت محرمانه دستگاههای گریز از مرکز (سانتریفیوژ) گازی و دیگر ابزار (بویژه واحدهای جداسازی ایزوتوپ مغناطیسی) برای تولید اورانیوم مورد نیاز جنگ افزار به نتایج جدیدی دست یافت. این برنامه به صورت زیرزمینی و با سرعت فراوان در حال انجام بود. حمزه به مخاطبان خود در واشنگتن در نوامبر 2000 اظهار داشت در ابتدا حدود 500 نفر در این برنامه مشغول به کار بودند، که پس از حمله اسرائیل این میزان به 7000 نفر افزایش یافت و برنامه محرمانه هستهای ما گسترده تر و جاه طلبانه تر خواهد شد.
درسهای این حمله ناگهانی
اسرائیل حمله ناگهانی قابل توجهی را انجام داده بود، اهداف خود را از مسافت دوری با دقت بسیار نابود کرد. اما بمباران به اسرائیل بیشتر از عراق ضربه وارد کرد. اعتبار و وجهه بین المللی اسرائیل را لکه دار کرد، و با اشغال شوم لبنان در 1982 بدتر شد. در حالیکه عراق به عنوان قربانی حمله اسرائیل به شمار رفت. مقامات اسرائیلی آن را رهنامه نخستین حمله پیش دستانه نامیدند، که سبب مغرور شدن اسرائیل شد. به گفته اونر کوهن محقق زاده اسرائیل، نویسنده کتاب اسرائیل و بمب، نتیجه عملیات ثابت کرد که از لحاظ عمقی و راهبردی فریبنده است همانگونه که اسرائیل از تلاشهای جدید عراق در بسیاری از سالهای دهه 1980 بی اطلاع بود. ذاتا جاه طلبی هستهای صدام حسین از یک طرح به یک وسوسه تغییر داد. ده سال بعد، در 1991 او راحت تر اقدام به تولید بمب هستهای با اورانیوم کرد نسبت به آنچه که ممکن است در اوسیراک دنبال میکرد. این حمله ناگهانی، به رغم ستایش دیک چنی کار ما را راحت تر کرد قبلا مضشکلات را پیچیده تر کرده بود. صدام دست به پراکنده و دست نیافتنی کردن تاسیسات محرمانه جدیدش زده و با پدافندهای هوایی به دفاع از آنها پرداخت. در جنگ 1991، بمبارانهای 43 روزه نیروهای ائتلاف از نابودی این برنامه ناکام ماند، و تنها زمانی پایان یافت که تیمهای خلع سلاح وابسته به سازمان ملل به طور روشمندی تجهیزات روزمینی عراق را نابود کردند. امروز دربرخود با ایران، بسیاری از همکاران من – تنها در حد یک بلوف – معتقدند که ما میبایست از تهدید حمله نظامی در حد وادار کردن ایران به پذیرفتن سازش استفاده کنیم. ممکن است که ایرانیان احساس نیاز میکنند از اینکه سختی و استحکام کابینه اخیر را به آزمایش بگذراند. این مقاله تلخیص بخشهای مهم مقاله قبلی نویسنده بمبها مسأله ایران را حل نخواهد کرد در واشنگتن پست 11 می2005است.