کاهش رشد اقتصادی چین به واسطه بحرانی که غرب را در برگرفته و موجب شده صادرات چین برای اولین بار طی 3 دهه گذشته به شکلی بیسابقه کاهش پیدا کند قدرت حزب کمونیست این کشور را برای اولین بار پس از حوادث میدان تیانآنمن پکن به بوته آزمایش میگذارد. جدیترین تفاوت امروز با ناآرامیهای سال 1989 میلادی در تیانآنمن این است که امروز کمونیستهای عملگرا به شکلی غیرقابل انکار بر ایدئولوگها تفوق و برتری یافتهاند.
در چنین شرایطی باید منتظر ماند و دید تیمی که برای توسعه اقتصادی سازمان یافته بود با ته کشیدن منابع مالی و انگیزههای ایدئولوژیک کارایی خود را حفظ میکند یا نه؟
معدود سیاستمداران ارشدی که حق ورود به مجموعه ژونگنانهای، ساختمان مرکزی حزب کمونیست چین در پکن، پایتخت این کشور را دارند این روزها به شدت نگران هستند. مسالهای که یکسال قبل حتی قابل تصور هم نبود اکنون ادامه حاکمیت حزب را به مخاطره افکنده است.
اقتصاد چین در مسیر قهقرا قرار گرفته است، صادرات که شریان حیاتی ادامه رشد اقتصادی است رو به افول گذاشته است، صدها و حتی هزاران واحد تولیدی و تجاری در مناطق ثروتمند ساحلی جنوب چین تعطیل شدهاند و تنها طی 10 ماه پایانی سال 2008 میلادی نزدیک به 10 میلیون کارگر چینی به انضمام یک میلیون فارغالتحصیل جدید دانشگاهی به خیل عظیم بیکاران این کشور پیوستند.
طی همین دوره بازار بورس چین 65 درصد ارزش خود را معادل 3 هزار میلیارد دلار از دست داد. بحران به حدی بالا گرفته که هو جین تائو، رئیسجمهور چین مدتی قبل بهصراحت اعلام کرد زمان آزمودن توانمندیهای کمونیستهای چین در کنترل شرایط پیچیده فرا رسیده است. او به خوبی از عمق بحران آگاه است.
با وقوع این سقوط ناگهانی بود که میزان آسیبپذیری حزب کمونیست چین از پرده برون افتاد. پس از آغاز اجرای طرح اصلاحات اقتصادی دنگ شیائوپنگ در حدود 3 دهه قبل مشروعیت حزب کمونیست به توانمندیاش در حفظ پویایی اقتصادی گره خورده بود. اگر دولت دیگر نتواند نرخ رشد خیرهکننده اقتصاد کشور را حفظ کرده و برای نیروی کار در حال فزونی فرصتهای شغلی ایجاد کند هر چیزی از جمله بالا گرفتن نارضایتی عمومی و حتی طغیان علیه حاکمیت امکانپذیر است.
هیچکس به اندازه معدود سیاستمداران ارشد حزب کمونیست که مسوولیت هدایت اقتصاد چین را به عهده دارند این خطر را درک نمیکند. رشد دو رقمی اقتصاد چین بود که موجب شده بود حزب کمونیست از اشاعه آنفلوآنزای مرغی، زلزلههای متعدد، بحران آلودگی شیرخشک و حتی فساد شایع در دستگاه دولتی جان سالم به در ببرد.
سوالی که اکنون مطرح است این که آیا حزب ابزارهای لازم برای عبور از بحران اقتصادی آن هم با چنین گسترهای و تبعات سیاسی آن را در اختیار دارد یا امواج این طوفان به حاکمیت دیرینه کمونیستها بر چین پایان خواهد داد؟
تیم رقبا
سال جاری میلادی شصتمین سالگرد جمهوری خلق چین در حالی جشن گرفته میشود که حزب کمونیست برخلاف دهههای اول شکلگیریاش دیگر توسط یک فرد چون مائو زتونگ یا دنگ شیائوپنگ هدایت و رهبری نمیشود. درست در نقطه مقابل کمیته سیاسی حزب (پولیتبورو) به عنوان پرقدرتترین نهاد حزب متشکل از دو ائتلاف غیررسمی است که در همه حوزهها از جمله قدرت، نفوذ و جریانسازی در حوزه دیپلماسی با هم رقابت میکنند.
رقابتهای درونی حزب کمونیست دیگر چون گذشته منازعات همه یا هیچ نیست که در پایان آن یک گروه برنده بلامنازع باشد و قدرت را به طور کامل در دست گیرد. وقتی جیانگ زمین، رهبر پیشین حزب کمونیست در سال 2002 میلادی قدرت را به هو، سلف خود واگذار کرد برای اولین بار در تاریخ چین کمونیست نهتنها درگیریهای خونین بهوقوع نپیوست که ارکان حکومت شاهد پاکسازی گسترده هواداران حاکمیت قبلی و جایگزین آنها با عوامل دولت جدید نبود. علاوه بر آن هو نسخه علیالبدل جیانگ نبود بلکه به عکس به جناح رقیب او تعلق داشت.
دگردیسی سیاسی حزب کمونیست پس از مرگ دنگ موجب شده این جمله که چین پس از دنگ توسط تیمی متشکل از گروههای رقیب مدیریت میشود در محافل سیاسی آمریکا بر سر زبانها بیفتد. رقابتهای درونی اکنون به جزیی از ساختار حزب کمونیست تبدیل شده است. هو در اکتبر سال 2007 میلادی با عبور از سنت دیرینه انتخاب یک تن به عنوان جانشین رهبری کنونی حزب، با معرفی دو نفر به عنوان جانشینان احتمالی خود خیلیها را دچار حیرت و شگفتی کرد تا نشان دهد روند تحول حزبی وارد مرحله نوینی شده است.
با تصمیم او کمیته مرکزی حزب جی جینپنگ و لیکیانگ، دو عضو ارشد حزب را که دارای دیدگاههای کاملا متفاوت هستند اما هر دو دهه پنجم زندگی خود را پشت سرمیگذارند به کمیته سیاسی 9 نفره حزب، جایی که رهبر بعدی از بطن آن انتخاب میشود، افزود. نقشی که این دو در آینده حزب و ساختار حاکمیت چین ایفا میکنند در کنگره عمومی بعدی حزب در سال 2012 میلادی مشخص خواهد شد.
به احتمال زیاد جی نامزد احراز رهبری حزب خواهد بود و لی جانشین ون جیابائو، نخستوزیر میشود. این دو ستاره در حال ظهور تا آنجا که به پیشینه خانوادگی، خطمشی سیاسی، مهارتهای رهبری و گرایشات حوزه سیاستگذاری مربوط میشود هیچ اشتراکی با هم ندارند اما هر دو به شکلی غیر قابلانکار در شکل دادن به خطمشی اقتصادی چین مشارکت داشتهاند و گمان میرود رهبری 2 جناح مختلف رقیب حزب کمونیست را در دوره انتقال به سوی دهههای بعدی بر عهده گیرند.
با این حال یک نکته کاملا مشهود است: <این دو با هم مسوولیت سنگین عبور از توسعه متکی بر صادرات را بر عهده خواهند داشت.»
انتخابی از سر اجبار
حرکت به سوی مشارکت هر دو گروه رقیب حزب کمونیست در ساختار قدرت یک انتخاب نیست بلکه ضرورتی جدید برای حفظ قدرت در حزب است. هو با ارتقای جایگاه جی و لی در سال 2007 در درون حزب اهمیت توجه به هر دو اردوگاه حزب کمونیست را به عنوان ضرورتی غیرقابل اجتناب برای ادامه حیات حزب برجسته ساخت.
همانطور که زمانی آبراهام لینکلن، از روسایجمهور پیشین ایالاتمتحده که موفق شد به بردهداری در این کشور پایان دهد، گفته بود <وقتی پای اهداف بزرگ در میان باشد همیشه راهی برای تغییر رقیب به متحد وجود دارد» نسل پنجم رهبران حزب کمونیست هم برای تامین هدفی بزرگتر یعنی ادامه حیات حزب به ائتلاف با هم روی آوردهاند.
دو جناح اصلی حزب را تحت عنوان پوپولیست(تودهگرا) و الیتیست (نخبهگرا) میشناسند. در حال حاضر هو و ون رهبری پوپولیستها را بر عهده دارند. هسته مرکزی این گروه را این دو به علاوه لی و لی یوان چائو، مدیر امور سازمانی حزب تشکیل میدهند. جملگی این افراد از شاخه جوانان حزب راه خود را به سوی کادر رهبری گشودند. پوپولیستها در حال حاضر 22 درصد کمیته مرکزی و 32 درصد کمیته سیاسی حزب را تحت کنترل خود دارند.
هو را به عنوان رهبر این جناح میشناسند که اکثر اعضایش به واسطه فعالیتشان در دورانی که او در دهه 1980 میلادی ریاست شاخه جوانان حزب را بر عهده داشت، سرسپرده او هستند. این گروه اگرچه به واسطه سالها کار سازمانی منسجم مهارتهای درخور توجهی را در سیاست و تبلیغات دارند اما وقتی پای اقتصاد به میان میآید حرف زیادی برای گفتن ندارند. در دوران جیانگ که تمرکز حزب بر سرمایهگذاری خارجی و توسعه اقتصادی بود توجه زیادی به توانمندیهای این گروه نمیشد اما در شرایط کنونی که خطر بروز ناآرامیهای مدنی و تشویشهای سیاسی وجود دارد حضور آنها در صدر حاکمیت چین الزامی به نظر میرسد. ائتلاف الیتیستها در دوران جیانگ متولد شد و هر چند دو رهبر اصلی این گروه یعنی وو بانگوئو، رئیس شورای قضایی چین و جیا کینک لی، رئیس کمیته مشورتی ملی را در خارج از مرزهای چین کمتر میشناسند اما این دو در زمره پر قدرتترین سیاستمداران چینی تلقی میشوند. هسته مرکزی جناح الیتیستها در نسل پنجم رهبری چین را کسانی چون جی جینپینگ، و ونگ گیشان، معاون نخستوزیر تشکیل میدهند که همگی به خانوادههای متنفذ چین منسوب هستند. به عنوان مثال پدران جی، وانگ و بو که از دیگر اعضای محفل الایتیستها است جملگی زمانی معاون نخستوزیر چین بودهاند. این گروه 28 درصد کرسیهای پولیتبورو را برعهده دارد و اکثر اعضایش از خانوادههای ثروتمندی هستند که دستی در تجارت و سرمایهگذاری هم دارند.
اهداف مشترک، آینده مشترک
این دو گروه با وجود اختلافات متعددی که با هم دارند با هم یک نقطه اشتراک مهم دارند. همه آنها جزو نسل سوخته چین هستند که در دوران حیات جمهوری خلق چین چشم به جهان گشودهاند و وقتی انقلاب فرهنگی در سال 1966 میلادی شروع شد، نوجوانانی بیش نبودند.
در این دوره مدارس به جای آموزش دادن علوم روز به دانشآموزان با آنان اصول ایدئولوژیک را یاد میدادند و فضای سیاسی فرهنگی چین خیلی بسته بود. شاید به همین دلیل است که سیاستمداران این نسل درک عمیقتری نسبت به مشکلات اجتماعی دارند. این عده هرچند به دنبال کارآمدتر کردن اقتصاد، حفظ رشد اقتصادی دو رقمی کشور و پیگیری طرح یکپارچگی چین در اقتصاد جهانی هستند لیکن توجه به مطالبات مردم از جمله سهلالوصول کردن مسکن و فراهم کردن حداقل امکانات بهداشتی برای همه را مدنظر دارند.
سیاستمداران این نسل به خوبی میدانند که حفظ حاکمیت حزب کمونیست برچین مستلزم بازنگری در دیدگاههای موجود نسبت به مسائلی چون مشارکت مردمی در سیاست و پیشرفت اقتصادی است. همکاری هر دو جناح این نسل برای اجرای این برنامه ضروری است. مهارتهای اقتصادی آنها در کنار توانمندیهای سیاسی پوپولیستها میتواند راه را بر تحقق این اهداف هموار سازد.
افزایش قدرت سیاستمداران نسل پنجم موجب خواهد شد تمرکز بر حفظ نرخ رشد اقتصادی دورقمی به هر قیمت ممکن کنار گذاشته شود و در مقابل چین روی کارآمدی اقتصادی و عدالت اجتماعی متمرکز خواهد شد. همین حالا هم بحران مالی چنان موجب شده دولتمردان چین برای جلوگیری از سقوط اقتصادی این کشور با فاصله گرفتن از توسعه متکی بر صادرات به تحریک تقاضا در داخل روی آورند. طرح اصلاحات ارضی جاهطلبانهای که پاییز سال گذشته میلادی اعلام شد متضمن اعطای آزادیهای بیشتر به زارعان و در نظر گرفتن مشوقهایی برای ترغیب آنان به افزایش تولید و توسعه زمینهایشان است.
این استراتژی افزایش درآمد روستانشینها را به همراه آورده، روند توسعه نواحی روستایی را پایدار میسازد و به فاصله دیرینه مناطق شهری و روستایی پایان میدهد.
برخی تحلیلگران بر این باور هستند که اجرای این اصلاحات به علاوه بسته محرک اقتصادی 600 میلیارد دلاری اعلام شده در ماه نوامبر سال گذشته میلادی برای توسعه زیرساختهای ارتباطی در نواحی روستایی و حمایت از صنایع کوچک و متوسط میتواند اقتصاد داخلی چین را تقویت کرده و راهی به سوی عبور از دوران پر التهاب کنونی بگشاید. اگرچه طرح اصلاحات ارضی انعکاس دهنده برنامههای هو و نفوذ پوپولیستها در ساختار حاکمیت است اما رهبران جناح الیتیست هم از این طرح حمایت کردهاند. این مصالحه سیاسی و همگرایی در اهداف نتیجه حس نگرانی مشترک دوجناح از شکلگیری ناآرامیهای مدنی برگرفته از تلاطم اقتصادی در کشور است که میتواند بنیان حزب کمونیسم را بلرزاند.