حامد طبیبی
دگرگونیهای رخداده پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 84 در شوون مختلف عرصه اجرایی و مدیریت کلان، به اندازهای وسیع بود که حوزه اثرگذار سیاست خارجی را نیز به طور کامل متاثر کرد. بر این اساس، نیمنگاهی به بزنگاههای سیاست خارجی در دوره ششساله گذشته، میتواند تحلیل درستی از پیامدها و بازخوردهای آنچه از سوی مدیران ارشد قوه مجریه در جهان دنبال شد را به دست دهد. انتقاد جدی از سیاست خارجی دولتهای سازندگی و اصلاحات، ترجیعبند شعارهای حوزه سیاست خارجی محمود احمدینژاد بود. او در یکی از سخنرانیهای تبلیغاتی خود در میان جمعی از اعضای یکی از نهادها، به این شکل نشان داد که روند در پیش گرفتهشده در حوزه دیپلماسی را تایید نمیکند: «من چند سال پیش یک صحنه در تلویزیون دیدم و غصهاش در دلم ماند ،دیدم و هنوزم به طور کامل برطرف نشده است. دیدم یک مسوولی از ایران رفت به یک کشور اروپایی. در مراسم استقبال، رییس آن کشور بالای پلهها ایستاد. این مسوول ما را دورتر پیاده کردند و آن نامرد یک قدم پایین نیامد. من آن شب در تلویزیون دیدم خیلی غصهام شد و تا صبح خوابم نبرد. خدا شاهد است گفتم ای خدا شرایطی فراهم کن تا این روند را عوض کنیم.» اشاره شهردار وقت تهران به سفر رییسجمهور دوره اصلاحات به فرانسه بود که از سوی کارشناسان به عنوان یکی از موفقترین سفرهای رییس دولت اصلاحات ارزیابی شد. بعدها و در جریان انتخابات ریاستجمهوری دهم، هواداران کاندیداتوری خاتمی در یک نماهنگ به این مدعا پاسخ دادند. یکی از تشریفات مرسوم کاخ الیزه، این است که رییسجمهور به دلیل جایگاهی که برای خود و کشورش قایل است، در کنار در ورود به کاخ میایستد و از پلهها پایین نمیآید. اما ژاک شیراک، رییسجمهور وقت فرانسه به احترام رییسجمهور اسلامی ایران، از پلههای کاخ پایین آمده و شخصا در کنار ماشین از خاتمی استقبال میکند.
این قبیل موضعگیریها در کنار باورهای طیف حامیان شهردار وقت تهران در انتخابات ریاستجمهوری نهم، این باور را تقویت کرده بود که در صورت حضور او در ساختمان پاستور، دگرگونیهای قابل توجهی در سیاست خارجی کشور رخ خواهد داد. این اتفاق با وجود نظرسنجی و پیشبینیها رخ داد و حالا، چشمها به گزینههای مد نظر محمود احمدینژاد برای به عهده گرفتن مسوولیت دستگاه دیپلماسی دوخته شده بود.
چند روز پس از اعلام نتایج انتخابات، احمدینژاد چند دیدار خارجی داشت که یک سوژه خاص برای رسانههای داخلی و خارجی و البته محافل سیاسی فراهم کرد. علی لاریجانی، مردی که قرار بود خروجی واحد شورای هماهنگی نیروهای انقلاب و تنها گزینه اصولگرایان باشد، پس از پافشاری احمدینژاد برای ماندن در صحنه و به تبع آن شکست خوردن سایر کاندیداها، در نقش مشاور سیاست خارجی وی حاضر شده بود؛ اگرچه برخی محافل از دستور مقامات عالیرتبه نظام برای فعال شدن لاریجانی در عرصه سیاست خارجی خبر میدادند. رییس پیشین سازمان صداوسیما، تجربه خاص دیپلماتیک نداشت و دیپلمات برادران لاریجانی، «محمد جواد» بود که سالها در وزارت خارجه فعالیت کرده بود و به زیروبم دنیای دیپلماسی آشنا بود. «فاضل» هم دارای صبغه دیپلماتیک بود اما «علی» بیشتر با تحصیل در غرب و آشنایی با حوزه رسانه و فرهنگ شناخته میشد. حالا حدس زده میشد که این اصولگرای نزدیک به طیف سنتی، وزیر خارجه مرد تازهوارد به پاستور شود اما برکناری حسن روحانی، نگاهها را به سمت کرسی دبیری شورایعالی امنیت ملی چرخاند. حدس درست بود. لاریجانی راهی ساختمان دبیرخانه شد و بر حسب روندی که پس از علنی شدن فعالیتهای هستهای ایران مرسوم شده بود، دبیر شورا به عنوان مذاکرهکننده ارشد هستهای هم به ایفای نقش میپرداخت. منوچهر متکی نیز که در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس هفتم، پای ثابت انتقاد از تیم مذاکرهکننده هستهای دولت قبل بود، به ساختمان خیابان سی تیر رفت تا کلید اتاق را از سید کمال خرازی تحویل بگیرد. اینچنین بود که ارکان دستگاه دیپلماسی دولت نهم شکل گرفت.
تغییر سفرا؛ اولین گام
تغییر سفرا یکی از ابتداییترین اقدامات در دستگاه سیاست خارجی بود. شماری از دیپلماتهای کشور در آن مقطع، در سفارتخانههای ایران در کشورهای دیگر حضور داشتند و دیپلمات شاخصی مانند محمد جواد ظریف، سفیر ایران در سازمان ملل بود. اما منوچهر متکی در همان ابتدا آب پاکی را روی دست منتقدان ریخت و خبر از آن داد که بیش از 40 نفر از سفیران و روسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور تغییر خواهند کرد. او این تغییرات را یک مساله طبیعی و عادی میان سفرا دانست.
تغییرات به این صورت آغاز شد که صادق خرازی، شمسالدین خارقانی، محمدحسین عادلی و امیرحسین زمانینیا سفیران ایران در فرانسه، آلمان، انگلیس و مالزی به تهران فراخوانده شدند و حکم برکناری به دست آنها داده و بعدها اعلام شد عادلی بازنشسته شده است و خارقانی و صادق خرازی نیز به پایان دوره ماموریت خود رسیدهاند. به اینسان بود که تغییر سفیران ایران در کشورهای خارجی ابتدا از این چهار پایتخت اصلی آغاز شد و سپس به کشورهای دیگر رسید. صادق خرازی در همان روزهای ابتدایی تشکیل دولت جدید و پایان دوران ماموریتش در پاریس از وزیر امور خارجه دولت اصولگرا درخواست کرده بود که جانشین او را معرفی کنند. اما قرار بر این شد تا معرفی سفیر بعدی، خرازی سفارت ایران را خالی نگذارد و او به حکم ادب دیپلماتیک چنین کرد. به رغم این مساله او در تهران، با سرنوشتی دیگر مواجه شد چه اینکه متکی، بعدها اعلام کرد دستور برکناری آنها، از مقام بالاتر اجرایی او رسیده و او «سمعا و طاعتا» گفته است. علی آهنی و آخوندزاده، به جای خرازی و خارقانی به فرانسه و آلمان رفتند. سرانجام حکم «موحدیان عطار» که تجربه نشستن بر صندلی سفارت ایران در پرتغال و چک اسلواکی را در کارنامه داشت، توسط محمود احمدینژاد امضا شد و او اینبار در مقام یک دیپلمات ارشد به بریتانیا رفت. این جابهجاییها و احکام برکناری سفرا به اینجا ختم نشد. به تدریج سفرای قبلی بعد از حضور در مراسم تودیعشان به پایتخت میآمدند تا سفیر جدید تعیین و رهسپار کشور مربوطه شود.
بهرام قاسمی، سفیر ایران در ایتالیا هم به تهران فراخوانده شد و ابوالفضل ظهرهوند که پیش از آن کاردار ایران در مزارشریف بود و در دوران وزارت ولایتی به همراه ثمرههاشمی و سعید جلیلی در اداره گزینش وزارت خارجه فعالیت میکرد، به جای وی رفت. از دیگر سفرایی که این تغییرات شامل حالشان شد، شبان شهیدی، سفیر ایران در اندونزی بود که با تغییر دولت بهروز کمالوند جایگزین او شد. علی جنتی نیز پس از تجربه حضور در معاونت سیاسی وزارت کشور دولت احمدینژاد به کویت رفت و جانشین سید جعفر موسوی، استاندار اصفهان در زمان دولت اصلاحات شد. در پاکستان نیز محمدابراهیم طاهریان صندلی خود را به ماشاءالله شاکری واگذار کرد. مرتضی الویری، شهردار سابق تهران نیز که پس از استعفای خود راهی اسپانیا شده بود، پس از اتمام دوره ماموریتش به تهران آمد تا سید داوود صالحی به مادرید برود.
محمدحسن اختری، معاون بینالملل دفتر مقام معظم رهبری نیز به دمشق رفت تا محمدرضا باقری به تهران بازگردد. حسین واله، معاون دفتر سیاسی دولت قبل که در اواخر دولت به سفارت ایران در الجزایر رفته بود، جای خود را به حسین عبدیابیانه داد. سفارت ایران در بیروت نیز در دولت جدید میزبان محمدرضا شیبانی شد تا محمدعلی سبحانی، سفیر سابق به تهران بازگردد. این در حالی است که بر اساس عرف سیاسی، جابهجایی دولتها نباید بدنه کارشناسی وزارتی مثل وزارت خارجه را تحت تاثیر قرار دهد چه اینکه در دولتهای گذشته، بسیاری از دیپلماتهایی که از حیث گرایش سیاسی با دولت وقت همسویی نداشتند نیز در سفارتخانههای ایران یا در ساختار وزارت خارجه حاضر بودند. با این حال دولت نهم، به دیپلماسی از زاویهای دیگر مینگریست.
دیپلماسی درگیرانه
یکی از انتقادات تازهواردان به پاستور درخصوص عملکرد دستگاه دیپلماسی، موضعگیری پس از تحولات و نه تحول آفرینی اعلام میشد. در بیانی جزییتر، این باور وجود داشت که باید ایران با برخی اقدامات، قدرتهای خارجی را به موضعگیری در برخی زمینهها وادار کرد تا ابتکار عمل در دست ایران باشد. در روزهای ابتدایی روی کار آمدن دولت جدید و پس از رای اعتماد به وزرا، محمود احمدینژاد در یک همایش شرکت کرد که بسیج دانشآموزی برگزارکننده آن بود؛ «جهان بدون صهیونیسم.» او در این همایش که به دلیل نوع طراحی پوسترهای آن و دعوت از رسانههای مختلف، بازتاب گستردهای داشت از لزوم محو اسراییل سخن گفت؛ سخنانی که با واکنشهای زیادی در جهان و ایران مواجه شد. موضوع هولوکاست، یکی دیگر از نقاط عطف سیاست خارجی دولت در ابتدای فعالیتهای آن بود؛ موضوعی که بعدها به شیوهای دیگر توسط احمدینژاد روایت شد. برخی یهودیان با اشاره به اینکه آنها هم با صهیونیسم مشکل دارند، اما افسانه خواندن هولوکاست به عنوان یک فاجعه رخداده انسانی، برای آنها هم قابل هضم نیست اما رییسجمهور بعدها گفت که منظورش از افسانه خواندن هولوکاست این بوده که تعداد آن به اندازهای که گفته میشود، نبوده و بار دیگر نیز خاطرنشان کرد که اگر هم این تعداد بوده، چرا فلسطینیها باید تاوان آن را بپردازند؟
در کنار این سلسله وقایع، لاریجانی هم همسو با دولت، سیاست نگاه به شرق را به جای سیاست خارجی قبلی که شرق را مکمل تعامل با کشورهای اروپایی میدانست، نشاند. او به هند و روسیه سفر میکرد، از توان غیرمتعهدها سخن میگفت، برای چین پیغامهای حمایتآمیز میفرستاد. این اعتقاد وجود داشت که حساب باز کردن روی اروپاییها به عنوان شرکای سیاسی در فضای بینالملل، بینتیجه بوده است.
در صدر اخبار
Public diplomacy واژهای است که در سالهای اخیر بارها و بارها از سوی محمود احمدینژاد مورد توجه قرار گرفت. او هنگامی که نگارش نامه به روسای جمهور قبلی و فعلی ایالات متحده و صدراعظم آلمان را در دستور کار قرار داد، در پاسخ به منتقدانی که شأن و جایگاه ریاستجمهوری یک کشور مانند ایران را بالاتر از آن میدانستند که به نامه او پاسخ داده نشود، گفت: «این دیپلماسی عمومی است و ما با مردم این کشورها حرف زده و روسای جمهور آنها را به خدا و انسانیت فراخواندهایم.» او این دیپلماسی عمومی را به اشکال مختلف مورد تاکید قرار میداد. با توجه به اینکه مراودات دیپلماتیک بسیاری از کشورها با ایران با تفاوتهایی همراه شده بود و ایران نیز به آن تمایلی نشان نمیداد، فضای سفرهای خارجی نیز متاثر از همین مساله است. رییس دولت هم بهویژه پس از آغاز دولت دهم، ترجیح میدهد که در سفرهای خارجی سخنرانی یا با خبرنگاران خارجی گفتوگو کند. اما کارشناسان اعتقاد دارند: «معمولا آنچه در مذاکرات مستقیم میتوان به آن دست یافت هیچ گاه در مواضع رسانهای و شعاری قابل حصول نیست.» او پای ثابت همه سفرهای خارجی هم هست. ششبار تاکنون به آمریکا سفر کرده و حتی در نشست سازمان فائو در ایتالیا، اجلاس شانگهای و... به شخصه حضور مییابد.
وزرای سایه
تقریبا هیچ سفر خارجیای نبوده که در کنار محمود احمدینژاد، مجتبی ثمرههاشمی و اسفندیار رحیممشایی دیده نشوند. دو عضو حلقه اول یاران شهردار سابق تهران، بعضا در مقام سفرای دیپلماتیک هم عمل کردهاند. محمود احمدینژاد در چهار سال دولت نهم بارها پیامهای ویژه خود برای روسای کشورهای دیگر را با سپردن این مسوولیت به حلقه نزدیکان خود فرستاده است. علیاکبر محرابیان، مجتبی ثمرههاشمی و در راس آنها، اسفندیار رحیممشایی از جمله افرادی بودند که نقش «پیک» امین رییس خود را ایفا کردهاند. با روی کار آمدن دولت نهم و در شرایطی که گفته میشد، احمدینژاد با ادامه کار متکی موافق نیست اما او همچنان در وزارت خارجه ماندنی شد، چراکه مسوولان عالیرتبه نظام با این مساله موافق نبودند. با این حال، انتصاب نمایندگان ویژه توسط رییس دولت، کاسه صبر وزیر خارجه را هم لبریز کرد و او از اظهارات حمید بقایی که عنوان نماینده ویژه رییسجمهوری ایران در امور آسیا را دریافت کرده بود به شدت انتقاد کرد: «سیاست خارجی محل «ناپخته سخن گفتن» نیست.
بقایی به اظهارنظر درباره «نسلکشی ارامنه توسط امپراتوری عثمانی» پرداخته بود که واکنش مقامات ترکیه را به دنبال داشت. محمود احمدینژاد در آن مقطع، اسفندیار رحیممشایی را به عنوان نماینده ویژه رییسجمهوری در امور خاورمیانه، حمید بقایی را به عنوان نماینده ویژه خود در امور آسیا، محمدمهدی آخوندزاده را به عنوان نماینده ویژه در امور دریای خزر و ابوالفضل ظهرهوند را به عنوان نماینده ویژه در امور افغانستان منصوب کرد که پس از تذکر رهبری نظام درخصوص پرهیز از موازیکاری در حوزه سیاست خارجی، عنوان آنها را از نماینده به مشاور بازگرداند.
منتقدانی برای دیپلماسی دولت
عملکرد دستگاه دیپلماسی دولت نهم منتقدانی دارد. اصلاحطلبان و مسوولان سابق کشور، برخی رفتارهای دولت در عرصه خارجی را آزمودن آزمودهها میدانند. انتقاد از دستگاه سیاست خارجی به ویژه پس از ورود علیاکبر صالحی به جای متکی در وزارت خارجه نیز حتی از سوی اصولگرایان سیر صعودی یافته است. در این میان گفتوگوی اخیر هاشمیرفسنجانی با سایت دیپلماسی ایرانی، وضعیتی کاملا متفاوت دارد. رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام به دلیل آنکه عموما با لحاظ کردن بسیاری از مصالح سخن میگوید، کمتر به طور صریح از روشهای دولت لب به انتقاد گشوده است. به چالش کشیدن نوع تعامل با چین که به ارتباطی یکطرفه تعبیر شده است. انتقاد از تلاشهای برخی محافل برای از کار انداختن نتایج سفر وی به عربستان، تذکر درباره لزوم توجه به کار کارشناسی و بدنه کارشناسان وزارت خارجه و... از جمله محورهای انتقادات وی بود.
با این حال برخی تحلیلگران سیاست خارجی نیز روشهای احمدینژاد را در برخی موارد مفید میدانند. اینکه تاکید بر دیپلماسی منطقهای و ارتباط با افکار عمومی جهان، امری پذیرفتهشده در حوزه سیاست خارجی است اما باید با یک مدل منسجم و بر اساس هدفگذاریهای مشخص و نه تاکتیکهای مقطعی مورد توجه قرار بگیرد. آنها میگویند داشتن استراتژی مدون و توجه به نظرات کارشناسان، اهداف هر دولتی در سیاست خارجی را سهلالوصولتر میکند.
روابط ایران با اروپا، اعراب و حتی چین، روسیه، هند، ژاپن و... شرایط متفاوتی نسبت به ادوار گذشته را طی میکند. حضور آنها در ایران، مراودات اقتصادی، مشارکت در پروژههای نفتی و صنعتی و مبادلات بانکی، کاهش محسوسی داشته است. تاکید مداوم بر مذاکره با ایالات متحده از یک سو و اعلام مواضعی متفاوت با آن از سوی دیگر، از دیگر ابهامات دستگاه سیاست خارجی است. با این حال این گزاره هم دور از ذهن کارشناسان نیست که با حضور علیاکبر صالحی در وزارت خارجه، احتمالا تغییراتی قابل بررسی در برخی روشها دیده خواهد شد.