تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱۳۹۲ - ۰۲:۲۲  ، 
کد خبر : ۲۶۵۳۸۱
تفکر اسلام ناب محمدي(ص) و تحجر‌گرايان انجمن حجتيه

همه چيز درباره انجمن حجتيه


حميد لباف

نام كامل انجمن حجتيه كه به انجمن ضدبهائيت نيز مشهور بوده، «انجمن خيريه حجتيه مهدويه» است. اين انجمن مقارن با كودتاي آمريكايي 28مرداد 1332 تأسيس شد. نهايتاً در سال 1336 آن را به نام انجمن حجتيه مهدويه به ثبت رساندند. مؤسس اين گروه آقاي شيخ‌محمود ذاكرزادة تولايي است كه به نام شيخ محمود حلبي شناخته شده بود. هنگامي كه مردم ايران درگير مبارزه با ظلم شاه بودند، اعضاي اين انجمن، وقتشان را صرف راهنمايي بهائيان مي‌كردند و خودشان را از جريان انقلاب دور نگاه مي‌داشتند.

اساسنامه انجمن داراي يك فصل، دو ماده، هشت بند و دو تبصره بود؛ تبصره يك عبارت است از اينكه، هدف انجمن تا ظهور موعود غيرقابل تغيير است. در تبصره دو آمده است: «انجمن به هيچ‌وجه در امور سياسي مداخله نخواهد داشت (همون سکولار خودمون به زبان ساده) و نيز مسووليت هرنوع دخالتي را در زمينه سياسي كه از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گيرد بر عهده نخواهد داشت. (در حالي كه بهائيت يك پديده كاملاً سياسي و شبه جاسوسي بود و متقابلاً يكي از راه‌هاي مبارزه با آن، برخورد سياسي بود)

انجمن حجتيه قبل از انقلاب اسلامي ايران هيچ موضعي نسبت به هويدا نخست‌وزير معدوم شاه، دكتر ايادي، دكتر ثابتي، يا هژبر يزداني و غيره كه از مسوولان و متنفذان حكومت، با وجودي كه بهائي بودند نداشتنداز جمله عملکرد فرقه مي‌توان به سخره گرفتن حرکت مردمي عليه رژيم با عباراتي همچون«وزوز پشه را چه به فانتوم» «مشت بر درفش چه مي‌تواند بكند»، تبيين قدرت جسماني امام علي(ع) و ميزان تيزي و برندگي ايشان بود، مبارزه با پپسي كولا نه بخاطر حرام بودن شربت، بلکه بخاطر صاحبانش که بهائي‌اند مواخذه حضرت امام در باب خون‌هاي 15خرداد وحمايت مردم از قيام‌هاي متعدد، عدم صدور هيچ بيانيه و همراه نشدن با مردم در حرکات جوششي سال‌هاي 56و57 از جمله اقدامات اين انجمن بوده به طوري که در جلسات قبل از انقلاب اعضا و طرفدارانشان را از هرگونه دخالت در امور سياسي و مبارزاتي با رژيم طاغوت برحذر مي‌داشتند ولي با پيروزي انقلاب شکوهمند اسلاميمان به اعضا توصيه کرده و دستور مي‌دادند وارد نهادها و ارگان‌هاي نظام شوند و به همين دليل سبب شد يکي از اعضاي موثر اين گروه که در ابتداي انقلاب اسلامي به تبيين برنامه‌ها و اساسنامه وزارت اطلاعات مشغول بود سعي نمود که مدارک ساواک در مورد انجمن حجتيه را نابود کند و در اين ماموريت موفق هم بود لکن علي‌رغم تلاش‌هاي وي هنوز هم اسنادي از همکاري‌هاي اين انجمن با رژيم مخوف شاه موجود است که به نمونه‌اي از آنها در ذيل اشاره مي‌شود:

نامه به دربار

پيشگاه مبارک اعليحضرت همايون شاهنشاه آريا مهر

با کمال احترام به عرض خاک پاي مبارک مي‌رساند: جامعه روحانيت ايران از اعمال خائنانه گروه بي‌دين و ضد وطني که بلواي پانزدهم خرداد را بر پا کردند، ابراز تنفر و انزجار مي‌کند و ارادت خالصانه اعلي‌حضرت همايوني را به خاندان نبوت تصديق و تأييد دارد و آن اعلي‌حضرت را حامي دين اسلام و پيرو مذهب جعفري مي‌شناسد و مورد تکريم و احترام جامعه روحانيت و خادمان مکتب اسلامي هستند و ـ انشاء‌الله ـ ساليان سال سلامتي وجود اقدس شهرياري باقي و برقرار باشد...»

منبع: نامه انجمن حجتيه خطاب به محمدرضا شاه، (آرشيو، سند 722/ 19ه‍، 31/ 4/ 1354) برگرفته از کتاب: قصه هويدا، ابراهيم ذوالفقاري، موسسه مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي، تهران، چاپ اول، 1386.

رئيس واحد اطلاعات دستگاه امنيت دستور مي‌دهد كه هراقدام نسبت به گروه حجتيه با نظر آقاي حلبي باشد:

پيرو نامه شماره 20171/12525-17/1/36سازمان اطلاعات و امنيت تهران خواهشمند است دستور فرماييد از هرگونه اقدام و نظراتي كه نسبت به اعضاي پنج نفر (هيئت مديره فرقه) در نامه پيروي مذكور به عمل خواهند آورد، اين واحد را نيز آگاه سازند. ضمناً چون تجمع نامبردگان جنبه ضديت با مسلك بهايي را دارد و برابر اطلاع حاج شيخ‌محمود ذاكرزاده تولايي معروف به حلبي از گردانندگان اين جلسه با بخش 21 سازمان اطلاعات و امنيت تهران همكاري‌هايي دارد اصلح است هرگونه اطلاعي در مورد جلسه متشكله را قبل از احضار بقيه از مشاراليه استفسار نمايند.

رئيس واحد اطلاعاتي كميته مشترك ضدخرابكاري، ناصري 23/1/36

علي‌اكبر پرورش(يکي از اعضاي سابق انجمن) درباره عكس‌العمل دستگاه امنيت از استعفاي خود از انجمن حجتيه مي‌گويد:

وقتي ساواك متوجه شده بود كه من از انجمن كنار رفته‌ام همين نادري (از مسوولان عالي‌رتبه دستگاه امنيت) ملعون ما را خواست و خيلي فحاشي كرد و گفت چرا ديگر در انجمن نيستي. دستگاه امنيتي مي‌ديد افراد مذهبي كه از انجمن جدا مي‌شدند به سوي نيروهاي انقلابي و ضدرژيم مي‌روند پس اصرار به حضور در اين فرقه بي‌فايده داشت.

انجمن حجتيه پس از پيروزي انقلاب اسلامي

با پيروزي انقلاب اسلامي انجمن حجتيه كه در حيرت پيروزي انقلاب اسلامي بود تضعيف شد زيرا آنها اعتقادي به پيروزي انقلاب اسلامي نداشتند، لذا پنج شش ماه در حالت ترديد بودند. انجمني‌ها كه تا واپسين روزهاي پيروزي انقلاب مي‌گفتند امام سيزدهم در پاريس نشسته و مردم را جلوي گلوله مي‌فرستد در نيمه شعبان سال اول انقلاب عكس همه مراجع را زد و بعد از چندماهي به تأييدات خود از رهبر انقلاب اشاراتي داشت و خود آقاي حلبي از مضاميني چون عظيم‌الشأن و رهبر كبير براي امام خميني(س) استفاده كرد.

وقتي انجمني‌ها به موضع انفعال افتادند نيروهاي تربيت شده در انجمن، پس از انقلاب به سه دسته تقسيم شدند:

1-‌ از دسته اول برخي مانند آقاي پرورش، دكتر صادقي، استاد دانشكده الهيات مشهد، عبدالكريمي، استاد دانشگاه مشهد، مهندس مصحف و بسياري ديگر به انقلاب پيوستند. در ميان اينان، جواناني نيز حضور داشتند كه دست كم چند سالي انجمن را تجربه كرده و به صف انقلابيان پيوسته بودند. برخي نيز مانند آقاي طيب كه مسووليت برگزاري مراسم سخنراني‌ها را در تهران بر عهده داشت، نه تنها به انقلابيان پيوستند، بلكه به نوعي در برابر انجمن هم قرار گرفتند. 2- دسته دوم در برابر انقلاب بي‌تفاوت ماندند. 3- دسته سوم به انتقاد از انقلاب پرداخته و به صف مخالفان – از نوع ديندار – پيوستند.

آقاي طيب از مسوولان سابق انجمن كه پس از انقلاب خود را از انجمن خارج كرد مي‌گويد: از ابتداي اين نهضت و از گذشته‌هاي دور اين نهضت آقاي حلبي با ناباوري با آن برخورد مي‌كرد و معتقد بود كه نمي‌شود با رژيم تا دندان مسلح شاه مبارزه كرد و عقيده داشت كساني كه به اين راه كشيده مي‌شوند خونشان را هدر مي‌دهند و كساني كه افراد را به اين راه مي‌كشانند مسوول اين خون‌ها هستند و معتقد بودند كه كار صحيح فعاليت‌هاي فرهنگي و ايدئولوژيك است نه مبارزه عليه رژيم. و اما امام اين پيشواي الهي، پيش از روز 15 خرداد چنين فرموده بودند كه «اسلام در معرض خطر است» و به مناسبت احياي كاپيتولاسيون در يك نطق آتشين فرمودند: من اعلام خطر مي‌كنم...اين آقاياني كه مي‌گويند بايد خفه شد و دم نياورد، آيا در اين مورد هم مي‌گويند بايد خفه شد؟ در اينجا هم ساكت باشيم و دم نياوريم؟

ما را بفروشند و ما ساكت باشيم، استقلال ما را بفروشند و ما ساكت باشيم والله گنهكار است كسي كه داد نزند والله مرتكب كبيره است كسي كه فرياد نزند... امروز تمام گرفتاري ما از آمريكاست تمام گرفتاري ما از اسرائيل است. اسرائيل هم از آمريكاست. اين وكلا هم از آمريكا هستند. اين وزرا هم از آمريكا هستند، هم دست‌‌نشاندة آمريكا هستند. و در همان زمان‌ها بود كه امام تقيه را نيز حرام كردند. به طور مثال، در نيمه شعبان سال 1357 حضرت امام خميني(س) فرمان دادند كه: اكنون لازم است در اين اعيادي كه در سلطنت اين دودمان ستمگر براي ما عزا شده است بدون هيچ‌گونه تشريفات كه نشانگر عيد و شادماني باشد، در تمام ايران، در مراكز عمومي مثلاً مسجد بزرگ، اجتماعات عظيم برپا كنند و گويندگان شجاع و محترم مصايب وارده بر ملت را به گوش شنوندگان برسانند.

در حالي كه رژيم ستمشاهي براي مقابله با فرمان امام خميني(ره) كوشش‌هاي فراواني براي برگزاري جشن‌هاي نيمه شعبان مبذول مي‌داشت، انجمن حجتيه هم همراه با رژيم در مقابل فرمان امام ايستاد و در تهران و شهرستان‌ها جشن‌هاي دلخواه خود را برگزار كرد و براي اين كه پاسخي براي عمل خود داشته باشند هيأتي را به سرپرستي حسين تاجري، از مسوولان انجمن، نزد آقاي شريعتمداري فرستاده و از وي كسب تكليف كرده بودند. اين در حالي بود كه آقاي شريعتمداري تا حدودي قابل اعتماد رژيم به شمار مي‌رفت.

شريعتمداري در گفت‌وگوي خود با مقامات ساواك در شب 57/7/1كه به شماره 7404/312مورخ 2/7/57 در بولتن چهاربرگي ساواك موجود است گفته بود: سلام مرا به پيشگاه اعليحضرت برسانيد و به عرض برسانيد كه اعليحضرت اطمينان داشته باشند. همان مشكلاتي كه امروز ايشان دارند، ما هم داريم... يكي از پايگاه‌هاي مخالف با رژيم سلطنتي ايران نجف است كه من صد در صد با اين پايگاه مخالفم. من براي حفظ مملكت، ديانت و سلطنت فكر مي‌كنم... من معتقد به آزادي همه زندانيان نيستم آنهايي را كه اطمينان داريد بعد از آزادي تحريكات نمي‌كنند، آزاد كنيد ولي بقيه را نگه داريد، مخصوصاً كساني را كه اهانت به مقام سلطنت مي‌كنند. انجمن پنج ماه پس از پيروزي انقلاب، مبادرت به تجديدنظر و اصلاحاتي در اساسنامه‌اش با افزودن تبصره‌ها و متمم‌هايي نمود كه در شرايط انقلاب، قادر باشد گاه به ميخ و گاه به نعل بزند و دو پهلو موضع بگيرد.

مبارزه با ماركسيسم به جاي بهائيت

يكي ديگر از خط‌مشي‌هاي انجمن حجتيه بعد از پيروزي انقلاب جايگزيني مبارزه با ماركسيسم به جاي بهائيت بود. هر چند سعي مي‌كردند تا دو سه سال بعد از انقلاب همچنان خطر بهائيت را زنده نگه دارند ولي اهتمام اصلي خود را معطوف به ماركسيسم كردند و در كلاس‌هاي آموزشي خود ماركسيسم را نقد مي‌كردند، اين در حالي بود كه حداقل به خطر و خسران فرهنگ غرب كه تا مغز استخوان دانشگاه‌‌ها، مراكز تربيتي، ادارات و جامعه رسوخ كرده بود بي‌توجه بودند و ماركسيسم را مساله اصلي نشان مي‌دادند.

انجمن حجتيه و جنگ تحميلي

انجمن در ابتدا كه عراق به ايران حمله كرد هيچ‌گونه عكس‌العملي مانند كليه گروهك‌ها و مجامع بين‌المللي از خود نشان نداد و پس از مدتي با همان دلايلي كه عليه نظام وابسته رژيم شاه مبارزه نكردند و حتي با آن سازش و در مواردي همكاري داشتند، شروع به محكوم كردن جنگ در زمان غيبت امام زمان(عج) كردند و آقاي حلبي در سخنراني خود گفت: اول شما يك افسر و يك پيشوا و رهبر معصوم پيدا كنيد. رهبري كه بتواند اداره اجتماع كند روي نقطه عصمت نه عدالت، ديشب گفتم اول او را پيدا كنيد او را اقامه به كار بكنيد. طرح داشته باشيد، نقشه صحيح طبق نظر دين، رهبر معصوم داشته باشيد... از من هم واجب‌ است منبر را ول كنم.

هفت تير به كمر ببندم، بروم جلو... اين كلمات علي جايش آنجاست نه هر جايي، نه به هر هدف غلطي و هر راه كجي و معوجي و خلافي... بايد جنگ روي موازين دين به رهبري معصوم نه عادل، عادل كافي نيست... عادل گاهي اشتباه مي‌كند، خون مردم، مال مردم، عرض مردم، ناموس مردم را نمي‌توان داد به كسي كه خطا مي‌كند. حلبي حتي گستاخي را تا آنجا ادامه داد كه گفت امام زمان(عج) هم كه بيايد خودش جلوتر از همه در لشكر حركت مي‌كند. او بدون توجه به اهميت جان امام امت براي نظام جمهوري اسلامي، بدون توجه به كهنسالي او و بدون نگاه به جنگ مدرن گفت: «بنده توي خانه‌ام بنشينم، پلو بخورم، به جناب آقا بگويم برو ميدان، مي‌گويد: برو آقا دنبال كار خودت. خيلي خوب است، خودت بيا عمل بكن... .»

برخي جملات توهين‌آميز ديگر مانند:

مشت بر درفش چه مي تواند بکند... چه کسي با آمريکا مي تواند طرف بشود... يک خودکاري دستش گرفته يک اعلاميه‌اي نوشته و مي خواهد آمريکا را شکست بدهد.

حجتيه تعطيل مي‌گردد

همه اقدامات طرفداران انجمن در برابر نظريات امام خميني(س) رنگ باخت و يك اشاره ضمني از ايشان كافي بود كه مسئول انجمن خود تعطيلي انجمن و البته نه انحلال آن را اعلام كند. با بروز اختلافات بين افراد حجتيه و طرفداران دولت در سبزوار، كار به زد و خورد نظامي كشيد كه نتيجه آن كشته و زخمي شدن عده‌اي از طرفين بود. در شهرهاي ديگر مثل بوشهر، اصفهان و كرمانشاه هم اختلافات به تظاهرات و زد و خوردهاي خياباني منجر شد.

انجمن آن قدر در كارشكني و تبليغات مغرضانه خود به روش‌هاي مختلف ادامه داد تا امام امت در عيد فطر سال 1362 خطاب به انجمن فرمودند: يك دسته ديگر هم كه تزشان اين است كه بگذاري كه معصيت زياد بشود تا حضرت صاحب بيايد، حضرت صاحب مگر براي چي مي‌آيد؟ حضرت صاحب مي‌آيد معصيت را بردارد ما معصيت مي‌كنيم كه او بياد؟ اين اعوجاجات را برداريد. اين دسته‌بندي‌ها را براي خاطر خدا اگر مسلميد و براي خاطر كشورتان اگر ملي هستيد. اين دسته‌بندي‌ها را برداريد. در اين موج خودتان را وارد كنيد و برخلاف اين موج حركت نكنيد كه دست و پايتان خواهد شكست.

انجمن حجتيه پس از گذراندن مراحل مختلف، سرانجام در مرداد سال 62 پس از اشاره به بيانات امام درباره عملكرد مغاير با اهداف نظام جمهوري اسلامي به ظاهر، تعطيلي فعاليت‌هاي خود را با انتشار بيانيه زير اعلام مي‌دارد:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم

اعضاي محترم انجمن حجتيه مهدويه، خدمتگزاران آستان مقدس حضرت بقيه‌الله‌الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه‌الفداه

با ابلاغ سلام و تقديم مراتب مودت به اطلاع مي‌رساند: روز سه‌شنبه 21 تيرماه جاري (عيد سعيد فطر) رهبر عاليقدر انقلاب اسلامي حضرت نايب‌الامام آيت‌الله العظمي امام خميني(مدظله‌العالي) در بخشي از بيانات مبسوطه خويش فرمودند: «يك دسته ديگر هم كه تزشان اين است كه بگذاريد كه معصيت زياد بشود...» در پي اين فرمايش، شايع شد كه طرف خطاب و امر مبارك اين انجمن است اگر چه به هيچ‌وجه افراد انجمن را مصداق مقدمه بيان فوق نيافته و نمي‌يابيم و در ايام گذشته بويژه از زماني كه حضرت ايشان با صدور اجازه مصرف انجمن از سهم امام(ع) اين خدمات ديني و فرهنگي را تأييد فرموده بودند، هيچ دليل روشن و شاهد مسلمي كه دلالت بر صراحت معظم‌له، به تعطيل انجمن نمايد در دست نبود مع‌ذلك در مقام استفسار برآمديم.

البته تماس مستقيم ميسر نبود. ليكن براي تحقيق از مجاري ممكنه و شخصيت‌هاي محترمه موثقه و بنا به قراين كافيه محرز شد كه مخاطب امام «معظم‌له» اين انجمن مي‌باشد؛ لذا موضوع توسط مسئولان انجمن به عرض مؤسسه معظم و استاد مكرم حضرت حجت‌الاسلام والمسلمين آقاي حلبي (دامت بركاته) رسيد و فرمودند: در چنين حالتي وظيفه شرعي در ادامه فعاليت نيست. كليه جلسه‌ها و برنامه‌ها بايد تعطيل شود.»

علي‌هذا همان‌گونه كه بارها كتباً و شفاهاً تصريح كرده بوديم بر اساس عقيده ديني و تكليف شرعي خود، تبعيت از مقام معظم رهبري و مرجعيت، حفظ وحدت و يكپارچگي امت و رعايت مصالح عاليه مملكت و ممانعت از سوءاستفاده دستگاه‌هاي تبليغاتي بيگانه و دفع غرض‌ورزي دشمنان اسلام را براي ادامه خدمات و فعاليت مقدم دانسته، اعلام مي‌داريم كه از اين تاريخ تمامي جلسات و خدمات انجمن تعطيل مي‌باشد و هيچ‌يك مجاز نيست تحت عنوان اين انجمن كوچك‌ترين فعاليتي بكنند و اظهارنظر يا عملي مغاير تعطيلي نمايند كه يقيناً در پيشگاه خداي متعال و امام زمان «سلام‌الله عليه» مسئول خواهد بود.

با اين اميد كه تلاش‌ها و كوشش‌هاي صادقانه انجمن در سي‌ساله اخير مقبول ساحت قدس الهي و مرضي خاطر مقدس حضرت بقيه‌الله الاعظم ارواحنا فداه قرار گرفته باشد. از خداي متعال عزت و سربلندي مسلمانان به ويژه شيعيان اثني عشري و ذلت و سرافكندگي كافران و منافقان و طول عمر امام امت و پيروزي رزمندگان اسلام را خواستاريم. انجمن خيريه حجتيه مهدويه دوازدهم شوال 1403، پنجم مردادماه 1362.

انجمن حجتيه پس از تعطيلي

البته انجمن پس از تعطيلي بيکار ننشست و به مواردي چون چاپ مطالب ضد سني و تفرقه افکني از جمله چاپ کتاب بدون مجوز«حقيقت وحدت در دين» نوشته فردي به نام يعسوب‌الدين رستگاري جويباري و انتشارش در شهر قم، نوشتن شعارهايي مبني بر حقانيت اميرالمؤمنين(ع) و اهانت به خلفاي سه‌گانه و نكوهش عملكردشان و همچنين ترويج خرافات و ورود به مسائلي که در اصالت دين وجود ندارد پرداخت.

انجمني‌ها از اسم امام مي‌ترسيدند هميشه مي‌گفتند اسم امام را مطلقاً نبريد خودشان هم نمي‌بردند... افرادي كه من از بدنه اين جريان مي‌شناسم هيچ‌وقت نام او را به عنوان امام ذكر نكردند هميشه تعبير به آقاي خميني مي‌كردند... ساواك از آنها خواست: آقا مرجعي را كه مي‌خواهي معرفي كني از ايران بيرون ببريد و اينكه آقاي خميني را معرفي نكنيد و زمانيکه انجمني‌ها با انقلابيوني مواجه مي‌شدند که صحبت از امام خميني (ره) مي‌کردند و خطاب مي‌کردند که آقا چنين فرمودند عکس العمل نشان مي‌دادند و اعلام مي‌نمودند «آقا فقط علي بن ابي طالب (ع) است» به اين معني که انگار اين لفظ در مورد امام را کفر مي‌دانستند.

منبع: صحيفه امام خميني(ره)، بخش ضميمه، ص 579

امام‌خميني(ره) مي‌فرمايند «حواستان را جمع کنيد که نکند يک مرتبه متوجه شويد که انجمن حجتيه‌اي‌ها همه چيزتان را نابود کرده‌اند.»

منبع: صحيفه امام، ج 21، ص 281

در حالي ديگر ايشان مي‌فرمايند «ديروز حجتيه‏اي‏ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغاني نيمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابي تر از انقلابيون شده‏اند! ولايتي‏هاي ديروز که در سکوت و تحجّر خود آبروي اسلام و مسلمين را ريخته‏اند، در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شکسته‏اند و عنوان ولايت برايشان جز تکسّب و تعيّش نبوده‌است، امروز خود را باني و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مي‏خورند!» در زمان فوت آقاي شيخ محمود حلبي، آقاي سليمي عضو سابق انجمن از مقامات مسوول اجازه دفن وي را در کنار ابن بابويه اخذ مي‌نمايد.

بايد توجه داشت که افکار انجمن حجتيه هنوز هم در جامعه اسلامي ما به خصوص در برخي از حوزه‌ها وجود دارند که چنانچه به مطالب شهيد مظلوم انقلاب اسلامي آيت‌الله دکتر بهشتي در مواجهه با يکي از روحانيون که مطالبي را در انتقاد از دکتر شريعتي بيان مي‌نمايد ايشان مي‌فرمايند:«مدرسه‌اي که بخواهد يک مشت انسان لجوج، پرخاشگر بي‌جا و متعصب تربيت کند، نتواند باهم دو کلمه حرف بزنند چه ارزشي دارد؟ در اين صورت چه خدمتي به اسلام و به حق کرده‌اند؟ به چه انگيزه‌اي؟... من مي‌گويم شرط اول در مدرسه اين است که انسان منصف، اسلام انصاف‌آور. تشييع انصاف آور در مدرسه پا بگيرد. برخورد بايد منصفانه، منطقي، آرام، متين، روشنگر، امکان فکر گسترده‌دادن، باشد.

تحجر، تعصب، جمود، مطالب را زود در چارچوب‌هاي محدود آوردن و تاختن، هرگز نمي‌تواند آهنگ تربيت مدرسه باشد. اگر هست، بنده از اين مدرسه نيستم. اگر چنين چيزي در مدرسه هست، رفقاي ما اعلام بفرمايند که رسالتش اين است. مطمئن باشيد آخرين ديدارمان با شما به عنوان مدرسه خواهد بود، ما مي‌خواهيم انسان جست‌جو گر بار بياوريم که در پي‌شناخت حق باشد. شما آقايان چگونه معارف فعلي خودتان را براي شناخت حق در تمام جزئياتش آنقدر بالغ مي‌دانيد که اينقدر به هم پرخاش مي‌کنيد؟! شنيده‌ام شما رفقا به هم پرخاش مي‌کنيد.

اصلا ولنگاري مي‌کنيد. کي ولنگاري راه آوردن انسان‌ها به حق است که شما از حربه و‌لنگاري استفاده مي‌کنيد؟چرا بايد مساله‌اي که لااقل ميان من و جناب آقاي... به صورت دو برداشت قابل طرح است به اين شکل درآيد؟ چه کسي گفته است اگر ما با بيان روشنگر، نقطه‌هاي انحرافي را بيان کنيم کافي نيست؟ طول مي‌کشد؟ طول بکشد. کار مفيد طولاني بهتر است يا کار پرخطر فوري؟ کدام يک؟...»* زماني که به افراط و تفريط آن توجه کنيم به اين نتيجه خواهيم رسيد که دو تفکر در حال حاضر در کشور وجود دارد يکي اسلام ناب محمدي (ص) که در تفکر شهيد بهشتي متبلور است و ديگري که شهيد مظلوم قبل از شهادت به آن اشاراتي داشته است و سرچشمه از تفکر حجتيه و انحرافات در دين مي‌باشد.

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۹
جواد
Iran (Islamic Republic of)
۰۲:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۳/۰۷
3
4
سلام
خسته نباشید
مطلب جامع و عالی بود
بهمن
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۵۸ - ۱۳۹۹/۱۰/۰۵
2
1
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۰۹ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۰
0
0
بسیار خوب! دیدگاهشان نسبت به مراجع و حوزه و رادیو تلویزیون و نوشته نشده است.
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات