(روزنامه اطلاعات – 1394/09/15 – شماره 26320 – صفحه 12)
ضعف آشکار نهادهاي امنيتي فرانسه در حوادث پاريس
* با توجه به اینکه نیروهای امنیتی فرانسه نتوانسته بودند به گونهای شایسته شبکههای داعش در این کشور را شناسایی کنند، حملات پاریس موضوعی غافلگیر کننده به نظر میرسد. به نظر شما چرا نهادهای امنیتی فرانسه نتوانستهاند این حمله را از پیش حدس زده و پیشبینی کنند؟
** در این شکی نیست که سرویس های امنیتی فرانسه نتوانستند به موقع اطلاعات کافی بدست آورند تا از وقوع چنین تراژدیای جلوگیری کنند. این کمبود زمانی بیشتر نمودار می شود که بعدا فهمیده شد یکی از این تروریستها با نام «اسماعیل عمر مصطفی» قبلا اقامتی در سوریه داشته و از چندین سال به این طرف در مواردی چند به سبب جرایمی که مرتکب شده بود مورد پیگرد پلیس قرار داشت. ولی آنچه که او را از حیطه ظن سرویسهای امنیتی بدور داشته بود این بود که او درمسایلی مربوط به شبکههای تروریستی ظاهرا دخیل نبود.
عامل دیگر این بود که تمامی این تروریست ها، گرچه افراطیون فرانسوی بودند اما در فرانسه حقوق شهروندان تا زمانیکه مراجع صلاحیت دار آنها را محکوم نکرده باشند، از پیگرد محفوظ هستند. همچنین سه نفر از تروریست ها که در حملات پاریس سهم داشتند در بروکسل ـ بلژیک زندگی میکردند و در آنجا هم در فیلتر سرویسهای امنیتی قرار نداشتند. با وجود این فکر میکنم که بعد از سپریشدن مدتی بحث روی ضعف سرویس های امنیتی حتما صورت خواهد گرفت.
* بعد ازحملات پاریس شاهد جدی تر شدن دولت فرانسه برای مبارزه با داعش بودیم به نظر شما چرا کشورهای غربی تا پیش از آنکه بطور مستقیم مورد تهدید قرار نگیرند، اقدامی عاجل را برای از بین بردن مشکل انجام نمی دهند؟
** این جزو عکس العمل مشروع یک فرد یا یک کشور است که زمانیکه خود وی مورد حمله مستقیم قرار می گیرد بهطور جدی تر و با اراده مستحکمتری به دفاع از خود برمی خیزد. این در واقع یک قانونمندی تقریبا طبیعی است. در سال های گذشته فرانسه از یکطرف روی مبارزه علیه داعش و خطری که این گروه برای تمام منطقه داشت مستقر بود و از طرف دیگر نظام سوریه و بشاراسد را مسئول اوضاع ناهنجار سوریه میدانست اما بعد از حملات تروریستی اخیر در پاریس شاهد تغیيراتی در استراتژی فرانسه در سوریه هستیم و فرانسوا اولاند رییس جمهوری این کشور با اعلام جنگ برضد تروریسم، سعی در ایجاد یک ائتلاف بین المللی قوی تر و همگونتری که در آن روسیه و ایران نقش مهم نظامی و سیاسی را بازی خواهند کرد، دارد.
* بیش از یک سال از تشکیل گروه ائتلاف ضدداعش به رهبری آمریکا میگذرد اما با این حال این گروه توفیق چندانی در مبارزه با داعش نداشته است. نظر به آنکه داعش تفاوت های زیادی با گروه هایی همچون القاعده دارد چرا کشورهای غربی در مبارزه با آن تعلل می کنند؟
** بله، ائتلاف بین المللی که سال گذشته علیه داعش تشکیل شد موفقیت زیادی نداشته است. علل آنرا می توان چنین ارزیابی کرد که در وهله اول این ائتلاف از همگونی کامل برخوردار نبود. در میان بیش از ۵۰کشوری که عضو این ائتلاف بودند در حقیقت آمریکا، فرانسه و تا حدی انگلیس در حملات هوایی یا مسلح ساختن ارتش عراق و کردها در عراق و سوریه نقش داشتند. برخی از این کشورها مانند عربستان سعودی در گذشته متهم بودند که به داعش کمک می کنند،ولی عضو ائتلاف بودند، ترکیه که عضو پیمان نظامی ناتو است و سرمایه گذاری زیادی در حمایت از اپوزیسیون مسلح سوری کرده تا این اواخر عضو این ائتلاف نبود. ثانیا، مبارزه علیه داعش اساسا با بمباران هوایی صورت می گیرد که این نوع عملیات عدم تاثیرگذاری خود را به اثبات رسانده است.
در مناطقی که پیروزی هایی بهدست آمده به سبب نیرو های زمینی است مانند نیروهای کرد سوریه در کوبانی یا آزادی سنجار توسط پیشمرگههای عراقی. من شخصا معتقد هستم که برای نابود کردن داعش از سوریه و عراق باید در عین اینکه استراتژی گذشته را باید ادامه داد باید ابتکار ایجاد نیروهای زمینی، کردها و حتی ارتش این کشور را در دست گرفت. این امر وقتی ممکن است که توافق روی یک راه حل سیاسی برای حل بحران سوریه بین کشور های ذینفع وجود داشته باشد، چیزی که روز شنبه ۱۲نوامبر در کنفرانس وین در مورد سوریه با اشتراک روسیه و ایران حاصل شد.
از طرفی،فرانسه مواضع سیاسی خود را به دلارهای عربستان و قطر فروخت و با توجه به اینکه رویکرد این دو کشور بر تسلیح و تجهیز تکفیریها در سوریه استوار است لذا همراهی فرانسه با این دو کشور به تقویت مضاعف گروههای تکفیری انجامید. با وقوع حملات تروریستی اخیر در پاریس که منشأ آن به سیاستهای خاورمیانهای فرانسه بهخصوص در جنگ سوریه برمیگردد این سؤال مطرح است که آیا این حملات مقامات کاخ الیزه را به تجدید نظر در سیاستهای گذشته خود وادار خواهد کرد یا اینکه به عکس مانند آمریکا بعد از حملات 11 سپتامبر سال 2001 این کشور از این حملات بهعنوان ابزاری برای گسترش سیاستهای نظامیگرانه خود در جهان از جمله در خاورمیانه استفاده خواهد کرد؟
ارتباط میان حملات پاریس و سیاستهای گذشته
در بررسی این ارتباط به چند شاخص میتوان اشاره کرد که نقش آنها در حملات تروریستی پاریس به اثبات رسیده است؛ نخست نقش داعش در این حملات است که خود این گروه با صدور بیانیهای مسئولیت آن را بهعهده گرفته است و علاوه بر این تحقیقات هم نشان داده است که عوامل مرتبط با این حملات با داعش در سوریه ارتباط داشته و از اعضای این گروه محسوب میشدند .
حال باید دید فرانسه در چند سال گذشته که از ظهور این گروه میگذرد چه عملکردی در قبال آن داشته است. مروری گذرا به عملکرد و رویکرد فرانسه نشان میدهد که این کشور نیز همانند آمریکا درست بعد از آن برای مقابله با این گروه وارد عمل شد که پیشروی غافلگیرکننده داعش بهسمت منطقه اقلیم کردستان عراق موجودیت و بقای آن حکومت حاکم بر این منطقه را مورد تهدید قرار داد و با توجه به اینکه سیاست اعلامی و اعمالی فرانسه نیز بر تقویت حکومت اقلیم کردستان عراق و تعمیم آن به سایر مناطق کردنشین منطقه استوار است لذا این کشور نیز برای سد کردن پیشرویهای داعش در مناطق کردنشین وارد عمل شد اما در همان حال هیچ اقدامی علیه پیشروی داعش بهسمت مناطق شیعهنشین در عراق یا سوریه انجام نداد و بدین ترتیب نگاه ابزاری خود را به داعش و تروریسم تکفیری به اثبات رساند .
برخی کارشناسان بر این باورند،البته اگر در سوریه هم وارد عمل شد نه بهخاطر مقابله با داعش بلکه بهمنظور ایجاد توازن در برابر روسیه بود که با تشکیل ائتلاف منطقهای جدید به حملات جدید علیه داعش و دیگر گروههای مسلح سوریه دست زد.
از طرف دیگر فرانسه با وجود اینکه زمانی به سوریه بهعنوان متحد خود در منطقه نگاه میکرد اما نقش اساسی در آغاز و تداوم بحران سوریه و تبدیل آن به جنگ داخلی داشته است.
با توجه به اینکه فرانسه بین کشورهای اروپایی بیشترین جمعیت مسلمانان سنی از مستعمرات سابق خود در آفریقا و غرب آسیا دارد از این رو با شمار بیشتری از اعضای مرتبط به گروههای تکفیری همچون القاعده و داعش مواجه است و لذا این کشور نیز در ابتدای آغاز بحران سوریه بهجای حل مسئله به پاک کردن صورت مسئله اقدام کرد و تکفیریهای مظنون به ارتباط با این گروهها را بهسمت سوریه هدایت کرد تا هم از آنها برای براندازی دولت سوریه و تعیین سهم جدید در منطقه استفاده کند و هم اینکه از هزینههای امنیتی و عواقب درگیری با این گروهها بکاهد و آنها را بهدست ارتش سوریه از بین ببرد.
گذشته از اینها فرانسه در جبهه گیری منطقهای و جهانی در خط مقدم جبهه برانداز قرار گرفت و با کشورهایی مانند عربستان، قطر و ترکیه همراه شد که به چیزی جز تغییر نظام سیاسی سوریه فکر نمیکردند. با توجه به اینکه فرانسه بعد از تسری بحران اقتصادی ناشی از رکود مسکن آمریکا به اتحادیه اروپا بیش از دیگر کشورهای اروپایی با چالشهای اقتصادی مواجه شد و هنوز هم برای رهایی از آن دست و پا میزند از این رو چاره کار را در استفاده از دلارهای نفتی شیخنشینها جستجو کرد و با همراهی و همگامی با این کشورها قراردادهای تسلیحاتی عظیمی با این کشورها به امضا رساند و در عین حال برای فروش هواپیماهای کممشتری رافائل (که با خطر ورشکستگی روبهرو بود) بازاریابی کرد.
بر این اساس مشخص می شود فرانسه مواضع سیاسی خود را به دلارهای عربستان و قطر فروخت و با توجه به اینکه رویکرد این دو کشور بر تسلیح و تجهیز تکفیریها در سوریه استوار است لذا همراهی فرانسه با این دو کشور به تقویت مضاعف گروههای تکفیری انجامید. همچنین با توجه به اینکه ترکیه بهلحاظ جغرافیایی رابط سوریه و اتحادیه اروپا محسوب میشود لذا نمیتوان از همراهی پاریس با ترکیه نیز غافل شد. در این میان آنچه نقش ترکیه و حتی رژیم صهیونیستی را در حملات تروریستی اخیر پاریس برجسته میکند و حتی احتمال دارد پای آنها را نیز به تحقیقات مربوط به حملات پاریس بکشاند استفاده پوششی داعش از موج آوارگان سوری است که در آستانه انتخابات سرنوشتساز اخیر ترکیه و در پی تنشزدایی از روابط آنکارا و تلآویو پس از آثار ناشی از حمله نظامیان صهیونیست به کشتی حامل کمکهای انسانی به غزه بهسمت اروپا به راه افتاد و چالشی جدی را برای اعضای این اتحادیه ایجاد کرد و حتی باعث دودستگی در این اتحادیه شد .
شاید برای جلوگیری از ایجاد چنین ذهنیتی بود که مسئولان ترکیه و رژیم صهیونیستی در اقدامی پیشدستانه از خود سلب مسئولیت کرده و کوشیدند کمکاری نیروهای اطلاعاتی و امنیتی فرانسه را عامل حملات پاریس معرفی کنند. در این راستا یک مقام ترکیه در حاشیه نشست اخیر گروه 20 در آنتالیا گفت: "آنکارا دوبار در دسامبر 2014 و ژوئیه 2015 به مقامات فرانسه درباره یکی از عوامل حملات روز جمعه پاریس اطلاع رسانی کرده بود".این مقام ترکیه که از ذکر نام خود خودداری کرد تصریح کرد: "ما پاسخی از فرانسه درباره این موضوع دریافت نکردیم... فقط پس از حملات پاریس بود که مقامات ترکیه درخواستی از فرانسه درباره اطلاعات در خصوص عمر اسماعیل مصطفی دریافت کردند. در این خصوص بنیامین نتانیاهو نیز در سخنانی گفت: "ما اطلاعات مهم و تأیید شدهای را درخصوص عوامل این انفجارها در اختیار داشتیم و این اطلاعات را به فرانسه و طرف ذیربط دیگر دادهایم".
در مجموع از آنچه گفته شد مشخص میشود که نمیتوان حملات تروریستی پاریس را بدون توجه به عملکرد دولت این کشور در قبال تروریسم تکفیری و حامیان منطقهای آن بررسی کرد. هرچند بعد از این حملات برخی نشانههای امیدوار کننده از جمله همکاری فرانسه با ائتلاف منطقهای روسیه در جنگ علیه داعش دیده میشود اما با توجه به عوامل تأثیر گذار دیگر در تقویت تروریسم تکفیری میتوان گفت که مقابله با این خطر جز از طریق تجدید نظر اساسی در رویکردهای گذشته کشورهای غربی از جمله فرانسه امکان پذیر نخواهد داشت. از جمله اقداماتی که باید در این راستا انجام شود میتوان به تغییر نگاه کشورهای غربی به استفاده ابزاری با تروریسم اشاره کرد.
همچنین با توجه به اینکه مشخص شده است که منشأ فکری و اعتقادی تروریسم تکفیری اعم از داعش و القاعده و شاخههای جدید سوری آن مانند النصره به مدارس مذهبی فعال در عربستان و دیگر کشورهای تحت نفوذ آن در آفریقا و پاکستان برمیگردد و خود این کشور نیز به فراخور منافع خود از این مدارس در جهت اهداف و مقاصد سیاسی و نظامی خود استفاده میکند لذا تا زمانی که کشورهای غربی همچون فرانسه به همراهی و همکاریشان با عربستان ادامه میدهند، نمیتوان به مبارزه ریشهای با تروریسم تکفیری امیدوار بود.
یکی از عوامل خطر در این زمینه این است که عربستان قصد دارد با میزبانی مخالفان سوریه، همان تکفیریهای مورد حمایت خود را در پوشش مخالفان میانهرو جا بزند و پای آنها را به قدرت و سیاست جدید در سوریه باز کند که این مسئله میتواند به نهادینه شدن تروریسم تکفیری بینجامد. بر این اساس اگر کشورهای غربی از جمله فرانسه با این خطر بهموقع مقابله نکنند چهبسا طولی نخواهد کشید که هزینه آن را بهشکل حملات پاریس پرداخت خواهند کرد. از سویی، سیاست خارجی کنونی کاخ الیزه نتیجه دیدگاه رییس جمهور سابق فرانسه "نیکلا سارکوزی" است.
وی روز پس از اقدامات وحشیانه تروریستی در پاریس که منجر به کشته شدن 132 نفر و مجروح شدن بیش از 300 نفر شد خواستار همبستگی کامل در فرانسه برای مبارزه با داعش و دیگر مجموعههای تروریستی شد، گو آن که در سخنرانی کوتاهی که ایراد کرد تلاش کرد برای حمایت از دولت فرانسوا اولاند برخی پیش شرط هایی را بگذارد اما او گویی فراموش کرده بود که آنچه امروز فرانسه از نظر سیاست داخلی و خارجی در بخش امنیت ملیاش درو میکند نتیجه سیاستهایی است که در عهد او در وزارت خارجه فرانسه کاشته شده است.
با آغاز بحران سیاسی و سپس انتقال آن به فاز نظامی در سوریه، پاریس بی پروا حمایت از مخالفان مسلح ضد نظام سوریه را در پیش گرفت و روابط سیاسی خود را با دمشق قطع کرد. فرانسه در پرونده سوریه هماهنگی مطلقی را با پادشاهی سعودی در پیش گرفت و در کنار توسعه روابط اقتصادی و سیاسی با سعودی و شورای همکاری خلیج فارس حمایت از مجموعههای مسلح ضد نظام در سوریه را ادامه داد و خواستار سرنگونی بی چون چرای بشار اسد از حاکمیت و از میان رفتن ارتش و موسسات امنیتی تحت امر او شد.
اما براساس برخی منابع رسانهای، سازمانهای اطلاعاتی فرانسه مخالفت جدی با این سیاست وزارت خارجه فرانسه داشتند و از قطع کامل روابط سیاسی با دمشق حمایت نمیکردند و معتقد بودند به مصلحت فرانسه نیست که در چنین شرایط حاد و خطرناکی روابط و ارتباطات خود را با دمشق قطع کند . یکی از دلایل ذکر شده در این باره شرایط خطرناک داخلی سوریه و لبنان بود. فرانسه دارای روابط تاریخی با لبنان و سوریه از زمان قیمومیت فرانسه بر این دو کشور بوده است. با رشد القاعده در خاورمیانه و سپس انتقال آن به کشورهای دیگر از جمله اروپا، روابط امنیتی بین دو کشور ارتقای قابل ملاحظهای پیدا کرد. لبنان یکی از حلقههای مشترک همکاری بین موسسههای امنیتی فرانسه با دمشق بود.
با ترور رفیق حریری در سال 2005 و انگشت اتهام به سوی چهار افسر عالی رتبه نظامی – امنیتی لبنانی نزدیک به دمشق و سپس متهم کردن شخص بشار اسد که بیشتر از سوی نیروهای وابسته به سعودی در لبنان هدایت میشد موضع فرانسه در عهد شیراک هم در مقابل دمشق بدتر شد و آنها نیز با اهدافی نامشخص همان حرفی را در سیاست خارجی میزدند که نیروهای وابسته به سعودی در لبنان میگفتند. چهار سال پس از ترور و آزادی افسران چهارگانه و رد اتهامات وارده به آنها و دولت سوریه، روشن شد که مواضع سیاسی پاریس در قبال سوریه اشتباه بوده است اما این روند به دلیل نزدیکی ریاض و پاریس به بوته تحقیق و مطالعه جدی سپرده نشد و بر خلاف نظر تشکیلات امنیتی فرانسه، وزارت خارجه این کشور فاصله خود با دمشق را بیشتر و همچنان از مجموعههای مسلح ضد نظام سوریه حمایت میکرد .
با این همه گفته میشود در طول چهار سال اخیر تشکیلات امنیتی فرانسه برای رصد نیروهای فرانسوی و اروپایی عضو داعش و دیگر مجموعههای مسلح ضد نظام سوریه، ارتباط خود با سازمان اطلاعات و امنیتی سوریه را حفظ کرده است اما در دایرهای محدود باقی مانده است و دمشق توسعه آن را منوط به روابط رسمی پاریس با دمشق کرده است؛ کاری که از سوی پاریس هنوز با اقدامی عملی روبرو نشده است. به رغم این اوضاع به دلیل سیاست رسمی فرانسه در قبال سوریه، تشکیلات امنیتی فرانسه نیز در طول چهار سال اخیر در رشد و توسعه مجموعههای مسلح ضد نظام در سوریه نقشی انکار ناپذیر داشته است که محور عملیاتی آن را ترکیه اداره میکرده است.
خط انتقال داوطلبان انضمام به داعش در سوریه از طریق پاریس - آنکارا و مرزهای مشترک ترکیه – سوریه، پس از گذشت چهار سال معکوس عمل کرد و همانهایی که از همین مسیر برای جنگ در سوریه رفته بودند به پاریس بازگشتند و جنایت ضد بشری پاریس را راه انداختند.روشن است که دیدگاههای سعودی و ترکیه در اتخاذ گامهای سیاسی – نظامی و امنیتی غلط از سوی پاریس نقشی انکار ناپذیر داشته است و پاریس هرگز فکر نمیکرد که نیروهایی که تا دیروز زیر حمایت و سیطره همپیمانش،عربستان سعودی قرار دارند امروز از تحت سیطره خارج شده و همچون هیولایی علیه مصالح ملی فرانسه در عمق این کشور و پایتخت عمل کنند.
فرانسه که بر انتقال چهرههای افراطی گروههای اسلامی از اروپا به سوریه به منظور خلاصی از آنها در اروپا و سرنگونی زود هنگام نظام سیاسی و ارتش سوریه سرمایهگذاری کرده بود اکنون به خطاهای استراتژیک خویش پی برده است و در حقیقت بهای اشتباهات خود را پرداخت میکند.