حرکت پرچمداران دین همواره تصویری را ترسیم کرده که بیانگر یک حرکت یکپارچه و پیوسته به سوی مقصدی واحد است؛ لذا سیر این حرکت در بستر زمان دچار ناهمگونی نمیشود. اگر افراد هم تغییر کنند، آن حرکت به گونهای است که انگار یک نفر سکاندار آن جریان بوده و هیچ تضادی در آن دیده نمیشود. چرا که حقهای متعدد وجود ندارند بلکه حق، یگانه است. همانطوری که در قرآن کریم میفرماید: «اهدنا الصراط المستقیم» راه مستقیم را یگانه معرفی میکند و همه را به آن فرا میخواند. در واقع عنصر زمان، اصول حق را دگرگون نمیکند. سنتهای الهی مانند حق-باطل، فقر-غنا، مسلمان-کافر، مظلوم-ظالم و... دچار نسبیگرایی در معرفت نخواهند شد. اصول حق همچون عنصری پویا و زنده در شرایط مختلف حیات خود را حفظ کرده و خاصیت انطباق با شرایط جدید را دارد. شاید بتوان از مفهوم محکمات و متشابهات نیز برای تبیین این موضوع مورد نظر استفاده کرد که محکمات لایتغیر و متشابهات در بستر زمان و یا شاید مکان دچار دگرگونی و تحول میشود.
همین اصل باعث شده زمانی که به حرکت سیاسی-اجتماعی ائمه اطهار و همچنین در حرکت جمهوری اسلامی در زمانهای مختلف مینگریم، در سیر کلی حرکت اسلامی، انقطاعی دیده نشود. مقام معظم رهبری نیز در بررسی سیره سیاسی-اجتماعی ائمه اطهار به عبارت «انسان ۲۵۰ ساله» اشاره دارند که بیانگر همین مطلب است که در طول زمانی که ائمه در ادوار مختلف تاریخی حضور داشتند، آنقدر مواضع و جهتگیریها، منسجم و یکپارچه است که گویا یک انسان واحد در طول این ۲۵۰ سال نسبت به وقایع مختلف کنشگری کرده است. البته در روش، تاکتیک، روند و راهبرد میتوان برخی تغییرات را دید، اما همانطور که اشاره شد در اصول و مبانی از وحدت معرفت و جهتگیری برخوردارند. اکنون در سالهای آغازین دهه چهارم انقلاب که امام در بین ما نیست، سوال اساسی این است که آیا رهبری بعد از امام با مسائلی مواجه بودهاند که از خط امام فاصله بگیرند؟ و اساساً چه رویکردی نسبت به خط امام داشتهاند؟
رویکردها و کنشها نسبت به خط انقلاب
خط انقلاب همان خط امام است و این دو از هم جدا نیستند. خط امام، روح انقلاب است که اگر تحریف و یا تضعیف شود در واقع انقلاب، تحریف و تضعیف شده است. از سوی دیگر مکاتب و شخصیتها در برخورد با عنصر زمان توسط برخی جریانات بازتعریف میشوند که چه بسا بازتعریفهای صورت گرفته با اصل راه متفاوت باشد؛ اما برای فهم مسیر درست، باید رویکردها و بازخوانیهای صورت گرفته را شناخت؛ چراکه با شناخت نیروهای موجود در میدان است که هم میتوان موضع صحیحی گرفت و هم میتوان از موضع خود دفاع کرد.
رویکرد متصلّبانه
در نوع مواجهه با مکاتب، همواره دیدگاههای خشک و بدون انعطافی -و البته به دلایل و با انگیزههای مختلف- مطرح میشود که نتیجهای جز تحریف و یا تضعیف آن مکتب نخواهد داشت.
در نوع مواجهه با مکتب امام نیز شاهد چنین جریانی هستیم. دیدگاه متصلبانه معتقد است که همان کنش امام بدون در نظر گرفتن هر مولفهای - از جمله زمان و یا تاکتیک و راهبرد خاص آن برهه – به شکل فریز شده و بدون تغییر دقیقا به زمان حال منتقل شود. کنشها و رفتارهایی را نیز که به عنوان الگوی فریز شده مطرح میکنند یا ناشی از عدم فهم منطق رفتاری امامین انقلاب و یا ناشی از تحریف خط امام است. به عنوان نمونه به چند گزاره از این رویکرد میپردازیم:
از سوی دیگر برخی نیز تصویری مقتدر و کوبنده از امام ترسیم میکنند که دستور استیضاح رییسجمهور خاطی را میدهد. با این گزارهها، چنین عنوان میکنند که در دوران بعد از امام، باید همین شیوه به شکل فریز شدهای به زمان حال منتقل شود. حصر نباشد، رییسجمهوری که خطا کرد فوراً استیضاح شود، علیه بیحجابی حرکت جمعی صورت نگیرد.
جالب توجه آنکه بعضا افرادی -متاثر از این جریان فکری- که مقید به اصول مکتب امام هم نیستند و اصلاً اعتقادی به آن ندارند دست به دامن شعارهایی میشوند که زمان امام مطرح میشد و میگویند همانطوری که در آن برهه شعار «نه شرقی و نه غربی» سر داده میشد اکنون نیز نباید با شرق، خصوصاً چین و روسیه ارتباط برقرار کنید؛ که در ادامه مفصلاً به این مسئله خواهیم پرداخت.
این جریان یا ضرورتهای زمان را تشخیص نمیدهد و یا به شکل عامدانهای به تحریف مکتب امام دست میزند و میخواهد همان تحریفها را در زمان حال به اجرا در آورد.
چنانچه در صحیفه امام (ج ۵، ص ۲۹۴) آمده است امام تاکید صریح بر رعایت حجاب میکنند و یا در بیاناتشان در ۱۳۵۷/۱۲/۱۵ با لحنی گلایهآمیز بیان میکنند که «در وزارتخانههای اسلامی نباید زنهای لخت بیایند، زنها بروند، اما با حجاب باشند... کار بکنند، اما با حجاب شرعی باشند.» اما در مقابل تذکری را که امام میدهند به افرادی است که به افراد بیحجاب تعرض میکنند لذا در بیاناتشان در تاریخ ۱۳۵۹/۰۴/۱۳ صراحتاً اعلام میکنند که «ممکن است تعرض به زنها در خیابان و کوچه و بازار از ناحیه منحرفین و مخالفین انقلاب باشد... اینگونه دخالتها برای مسلمانها حرام است.» لذا تعرض به زنهای بیحجاب مورد اعتراض جمهوری اسلامی است و رهبران آن در هر برهه زمانی بر آن تاکید دارند، اما این به منزله بیتفاوتی نسبت به مقوله حجاب نیست؛ و یا در مقوله حصر و یا استیضاح باید توجه داشت که کشور دارای مراکز رسمی است که همواره امامین انقلاب بر تصمیمات تخصصی این نهادها که برگرفته از قانون و شرع میباشد تأکید نموده و آن را لازمالاجرا میدانند، از جمله استیضاح بنیصدر که به درخواست مجلس صورت گرفت و یا حصر آیتالله منتظری، خاتمی و موسوی که بنا به درخواست و تصمیم شورای عالی امنیت ملی انجام گرفت.
شیوه دیگر در این جریان این است که با برجسته کردن خصایص شخصیتی و مدیریتی در رهبر قبلی، به رهبر فعلی حمله میکنند. به عنوان مثال یک چهره محکم و قاطع که هیچگونه گذشتی در مواجهه با مسئولین خاطی ندارد را از امام ترسیم کرده؛ آنگاه این خواسته را مطرح میکنند که اکنون رهبر باید در همه امور قاطع و محکم وارد شود و بدون عفو و گذشتی با مسئولین برخورد صریح داشته باشد و با این عبارات تلاش دارند که اتهام مماشات و اهمال با خاطیان را مطرح کنند. این در حالی است که هم در سیره امام پر واضح است و هم اینکه مقام معظم رهبری در بیانات ۱۴ خرداد ۱۴۰۱ به آن پرداختند که «امام در یک مواردی، در خلوت یا جلوت به مجریان نهیب میزد؛ گاهی در علن، گاهی در جلسات خصوصی؛ در مواردی هم قدرشناسی میکرد...» در واقع برخورد امام را باید در یک مجموعه دید، اکنون نیز چنین است.
در مواقع مختلف برخورد صریح رهبر انقلاب با مجریان، کشور را نجات داده است چنانکه در قضیه سند ۲۰۳۰، کشور با یک مخاطره جدی روبرو بود، اما با ورود رهبر انقلاب بساط آن برچیده شد و نیز به تصریح مقام معظم رهبری تذکراتی که در جلسات خصوصی به مسئولین داده میشود بسیار بیشتر از آنچه که در علن مطرح میشود میباشد؛ لذا اقتضائات ایجاب میکند گاهی مسئولی تشویق شود، گاهی در جلسات خصوصی مورد نقد و توبیخ قرار گیرد و در مرحله بعد، برخورد قاطع با وی صورت پذیرد. این شیوه برخورد امامین انقلاب میباشد و نباید از آن، به غلط تفسیر به اهمال و مماشات کرد.
گزارههای دیگری در این جریان به چشم میخورد که برای پیگیری اهداف خود جملاتی را به امام نسبت میدهند و ادعا میکنند که، چون امام چنین جملاتی را مطرح کرده است پس نباید از آن عدول کرد. به عنوان مثال، عنوان میکنند که امام در جملاتی فرموده اند «تا هاشمی زنده است نهضت زنده است.» حال، به این جمله مستمسک شده و میگویند باید این جمله به صورت فریز شدهای در هر زمانی مبنای کنشها قرار گیرد. در حالی که طبق صحیفه امام ج ۷ ص ۴۹۵ چنین عنوان شده که «هاشمی زنده است، چون نهضت زنده است».
در پایان این بخش باید عرض کرد که اساساً رویکرد متصلبانه در اندیشه اسلام و نیز به خصوص رهبران انقلاب اسلامی منسوخ است چرا که هر زمانی شرایط خاص خود را میطلبد. گاهی زبیر در زمان پیامبر سیفالاسلام خطاب میشود، اما همین زبیر در زمان امیرالمومنین توسط جبهه اسلام کشته میشود. گاهی امام حسن صلح میکند، اما امام حسین در کارزار کربلا تا لحظه آخر دلاورانه میجنگد. در رویکرد امامین انقلاب نیز چنین است و شرایط مختلف زمان ممکن است که تاکتیک خاص خود را بطلبد، اما همواره اصول ثابت بوده است. جمله معروف امام نیز که میفرماید ملاک حال فعلی افراد است به عنوان مویدی بر مطالبی که مطرح شد خط بطلانی بر رویکرد متصلبانه میکشد.
رویکرد ارتجاعی
«.. نگذارید ردههای ارتجاع در کشور نفوذ کنند و جاگیر بشوند. «مرتجع» یعنی چه؟ ما وقتی میگوییم «مرتجع»، ذهن بعضیها میرود به کسی که یک عرقچینی بر سرش است، نه؛ مرتجع آن کسی است که در سیاست و سبک زندگی، تابع سیاست و سبک زندگی غربی است؛ این مرتجع است. این وضع در کشور ما بود؛ در دوران حاکمیت فاسد و وابستهی پهلوی، سبک زندگی غربی در کشور بود، انقلاب آمد و آن را پس زد؛ هرکس به آن برگردد مرتجع است... نگذارید کشورتان به سمت ارتجاع برود؛ نگذارید ارتجاع در بدنه کشور جاگیر بشود و نفوذ کند.» بیانات مقام معظم رهبری در سالروز رحلت امام خمینی (ره) ۱۴۰۱/۳/۱۴
جریان دیگری که در برخورد عنصر زمان با مکتب امام خود را نشان میدهد این است که مکتب امام را، مکتبی معرفی میکند که در یک برهه تاریخی بنا به شرایطی ظهور و بروز پیدا کرد و در برهه کنونی دیگر کاربردی ندارد؛ لذا صراحتاً در گزارههای خود مطرح میکنند که باید اندیشههای مکتب امام را کنار بگذاریم و رویکردی غیر از مکتب ایشان را در پیش بگیریم. شاید اوج این اظهارات را در برهه دوم خرداد ۱۳۷۶ بیشتر بتوان دید که از جمله آنان اکبر گنجی در حاشیه کنفرانس برلین در مصاحبه با نشریه آلمانی "تاگس اشپیگل" اظهار کرد که «اصلاحطلبان، خمینی را به موزه تاریخ میبرند!» در ادامه این اندیشه مرتجعانه، اهداف خود را واضحتر مطرح میکنند که «حرکت اصلاح طلبان ما عاقبت به جدایی دین از سیاست خواهد انجامید» در واقع این دیدگاه به دنبال آن است که یا کلا تفکر و مکتب امام را منسوخ شده جلوه دهد و جامعه را به دوران قبل از امام و ارتباط با غرب رجوع دهد چنانکه عیسی سحرخیز مدیرکل مطبوعات در دولت اصلاحات در اظهارات جسورانهای توهینی دیگر را در پرونده این جریان ثبت میکند و آن اینکه میگوید «اکثر اصلاحطلبان برخلاف گذشته علاقهای به آقای خمینی ندارند.» و یا دسته دیگر که در این جریان قرار میگیرند به دنبال آن هستند که با تحریف مکتب امام، همین نتیجه حاصل شود.
این دسته دوم جملاتی را به امام نسبت میدهد که با بیانات و مکتوبات امام فرسخها فاصله دارد. از جمله آنکه میگویند «.. متاسفانه بعضیها هم میگویند امام خمینی همیشه دلش میخواست که با آمریکا بجنگد؛ تهمت از این بالاتر هم میشود؟ کی امام دلش میخواست با کسی بجنگد؟» و یا اینکه «... امام موافق حذف شعار مرگ بر آمریکا بودند...» این در حالی است که موضع امام در خصوص آمریکا و بلوک غرب و شرق از واضحات و مسلمات مکتب امام است و مطلبی نیست که نیاز به تفسیر داشته باشد. امام در تاریخ ۷ بهمن ۵۷ در مصاحبه با "کرکروفت" استاد دانشگاه روتکرز آمریکا در پاسخ به سوال وی مبنی بر اینکه آیا ایالات متحده اکنون در ایران در حال جنگ است؟ پاسخ میدهند: «تقریباً در ایران با آمریکا میجنگیم. آمریکا به هیچ وجه نمیخواهد بفهمد که ملتی قیام کرده است و شاه را نمیخواهد. چرا با حفظ شاه کینه مردم ایران را به خودش افزایش میدهد؟ ما هرگز موافق مداخله آمریکا و شوروی نیستیم. ما هرگز اجازه هیچگونه مداخلهای را نمیدهیم.»
چنانکه مقام معظم رهبری نیز صراحتاً تکرار میکنند که «امام مجسم در همین بیانات و گفتارهاست، محتوای آن امامی که توانست دنیا را تکان بدهد، همین چیزهایی است که در وصیتنامه و مانند اینها هست، نمیشود امام را تاویل کرد، نمیشود امام را بر خلاف آنچه بود معنا کرد. حرفهای او موجود است.»
در واقع ایشان ما را به بیانات و مکتوبات امام ارجاع میدهند. امام در صحیفه خود چنین بیان میدارند که «تا آخر ایستاده ایم و با آمریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد، مگر اینکه آدم بشود و از ظلم دست بردارد...» (صحیفه امام ج ۱۹ ص ۹۵) اصلاً لقب «شیطان بزرگ» را امام به آمریکا نسبت داد و او به ما یاد داد که چگونه در مقابل مستکبرین عالم ایستادگی کنیم؛ لذا نمیتوان اصول واضح امام را انکار کرد و از آن چشم پوشید.
حرکت دیگری که در این جریان به چشم میخورد این است که تلاش دارند چهرهای مهربان و پدری دلسوز از امام ترسیم کنند و آن وجه امام مبارز انقلابی فعال آگاه و دشمنستیز را پنهان کنند. همه این تلاشها برای آن است مکتب امام را محترمانه کنار بزنند و به آن دوران سیاهی که ایران ژاندارم آمریکا در منطقه بود برگردند. دورانی که مادر محمدرضا پهلوی در خاطراتش مینویسد: «یک روز محمدرضا که خیلی ناراحت بود به من گفت مردهشور این سلطنت را ببرد که من شاه و فرمانده کل قوا هستم و بدون اطلاع من هواپیماهای من را بردهاند ویتنام. آن موقع جنگ ویتنام بود و آمریکاییها که از قدیم در ایران نظامی داشتند هر وقت احتیاج پیدا میکردند از پایگاههای ایران و امکانات ایران استفاده میکردند. اگر احتیاج داشتند از هواپیماها و یدکگیرهای ما استفاده میکردند برای پشتیبانی از نیروهای خودشان در ویتنام. حالا بماند که چقدر سوخت مجانی میزدند و اصلاً کل بنزین هواپیماها و سوخت کشتیهایشان را از ایران میبردند...» (دربار به روایت دربار (فسادسیاسی))
شاید بتوان نقطه اوج این فاجعه را در کاپیتولاسیون عنوان کرد که حتی مردم عادی هم از جنایات تبعه آمریکا در کشور خودشان در امان نبودند. اکنون عدهای برای آنکه اسلام و انقلاب مزاحم فساد و فحشا و بیبند و باری و عیش و نوششان و شهوت قدرتطلبیشان نشود خواهان ارتجاع به آن دوران سیاه هستند.
اکنون در دورهای زندگی میکنیم که بر اساس گزارش بینالمللی "World Family Map۲۰۱۹" ایران جزء حلالزادهترین کشورهاست و آمار حرامزادگی در کشورهای اروپایی و آمریکایی به گونهای است که رکوردداران فرزندان نامشروع در این نقاط به چشم میخورد. این همان عاقبتی است که جریان ارتجاع برای ایران آرزو میکند؟!
خط امام
«من آنچه نیازِ امروز میدانم، ایستادگی بر اصول انقلاب در درجهی اوّل است. اصول انقلاب هم همان چیزهایی است که در وصیّتنامهی امام و در بیانات امام وجود دارد؛ اینها پایههای انقلاب و ستونهای انقلاب است. به جوانها توصیه میکنم وصیّتنامهی امام را بخوانید؛ شما امام را ندیدهاید، امّا امام مجسّم در همین وصیّتنامه است؛ مجسّم در همین بیانات و گفتارها است. محتوای آن امامی که توانست دنیا را تکان بدهد، همین چیزهایی است که در این وصیّتنامه و مانند اینها هست؛ نمیشود امام را تأویل کرد، نمیشود امام را برخلاف آنچه بود معنا کرد، حرفهای او موجود است. پافشاری بر اصول انقلاب لازم است» ۱۳۹۵/۰۸/۲۶
رویکرد سومی که در برخورد عنصر زمان با مکتب امام خودنمایی میکند که اتفاقا طرفداران راستین انقلاب و غاطبه مردم ایران پیرو آن هستند رویکرد خط اصیل امام است. در این رویکرد، خط امام، روح انقلاب معرفی میشود که اگر خط امام را از انقلاب بگیریم دیگر چیزی از انقلاب اسلامی نمیماند؛ لذا برای حفظ هویت انقلاب اسلامی باید همواره در حفظ مکتب امام جدیت به خرج داد و خود را ملزم به رعایت اصول مکتب امام بدانیم.
مقام معظم رهبری طلایه دار این رویکرد است و با پیش گرفتن همین رویکرد کشور را پیش برده است. رهبر انقلاب در دهههای اخیر هم از تحریف مکتب امام جلوگیری کرده و هم اصول مکتب را تبیین کرده و در یک مرحله بالاتر اصول مکتب را در جامعه جاری کرده است. چنانکه در بیاناتی هم آحاد مردم و هم مسئولین را توصیه به رجوع به مکتب امام کرده و میفرمایند:
«.. آنچه که امام بزرگوار از اظهارات خود، از گفتههای خود، از نوشتههای خود در میان ما باقی گذاشت، بیّنات است، محکمات است؛ متشابهات نیست که کسی آنها را نفهمد. آخرین سخن امام هم وصیتنامهی امام است. من همیشه به مسئولین و کسانی که در دولتهای گوناگون یک کار مهمی دستشان بوده است، توصیه میکردم که به وصیتنامهی امام مراجعه کنند. وصیتنامهی امام، لبّ ارزشهای مورد نظر امام است؛ اینها را امام باقی گذاشته، زنده گذاشته است. لذاست که این ارزشها قابل تحریف نیست، قابل تغییر نیست. بله، ندیده گرفتن اینها امری است که میسر است برای کسانی که بخواهند ندیده بگیرند.» ۱۳۹۲/۰۴/۲۳
در این رویکرد اعتقاد بر این است که جهت گیری صحیح جز با اتکا به مکتب امام خمینی ممکن نخواهد بود چرا که جهت گیریهای انقلاب بر اساس قرائت امام -که هم معتبر است و هم حجت- تعریف میشود؛ لذا مقام معظم رهبری نقشه راه را چنین ترسیم میکنند:
«نقشهی راه هم در مقابل ما است. ما نقشهی راه داریم. نقشهی راه ما چیست؟ نقشهی راه ما همان اصول امام بزرگوار ما است؛ آن اصولی که با تکیهی بر آن توانست آن ملت عقبافتادهی سرافکنده را تبدیل کند به این ملت پیشرو و سرافراز. این اصول، اصولی است که در ادامهی راه هم به درد ما میخورد و نقشهی راه ما را تشکیل میدهد. اصول امام، اصول روشنی است. خوشبختانه بیانات امام، نوشتهجات امام در بیست و چند جلد در اختیار مردم است؛ خلاصهی آنها در وصیتنامهی جاودانهی امام منعکس است؛ همه میتوانند مراجعه کنند. ما مفید نمیدانیم که به اسم امام تمسک کنیم، اما اصول امام را به فراموشی بسپریم؛ این غلط است. اسم امام و یاد امام بهتنهائی کافی نیست؛ امام با اصولش، با مبانیاش، با نقشهی راهش برای ملت ایران یک موجود جاودانه است. نقشهی راه در اختیار امام است و آن را به ما عرضه کرده است؛ اصول امام مشخص است» بیانات در سالروز رحلت امام خمینی ۱۳۹۲/۳/۱۴
اکنون به یک سوال کلیدی برمیخوریم که آیا در دوران بعد از امام، رهبر انقلاب بدون هیچ تغییری راه امام را ادامه داده است یا بنا بر اقتضائاتی از مسیر امام فاصله گرفته است؟
بدون تردید در روش، تاکتیک، روند و راهبرد میتوان برخی تغییرات را دید، اما همانگونه که قبلا آورده شد، رهبران انقلاب اسلامی در اصول و مبانی از وحدت معرفت و جهت گیری برخوردار هستند. عنصر زمان، تحولات جهانی، جنگ ها، پدیدههای نو علمی-فناورانه و... میتواند در روش و سیاستهای اجرایی موثر باشد؛ لذا به عنوان مثال گاهی مقتضیات ایجاب میکند که نهادسازی کرد ویا اقتضائات دیگری وجود دارد که باید از وجود و ماهیت یک ساختار همچنان دفاع کرد. مصداق آن هم وجود ژاندارمری، کمیته انقلاب اسلامی و شهربانی است که در زمان امام وجود داشت، اما بعد از رحلت امام با عنوان نیروی انتظامی ادغام شدند و یا مجمع تشخیص مصلحت نظام، یک نهادی بود که در زمان امام تشکیل شد و بعد از رحلت امام، توسط رهبر انقلاب این نهاد تقویت شد.
«اجرای احکام الهی در کنار رعایت اقتضائات و مصلحتهای عمومی. این مجمع تشخیص مصلحت را امام تشکیل دادند؛ بعضیها خیال میکنند این را بنده تشکیل دادم؛ نه، بنده رئیسجمهور بودم، امام به من نامه نوشتند و این جلسه را امام برای تعیین مصلحت به وجود آوردند؛ احکام اسلامی اجرا میشود، امّا اقتضائات زمان و مصالح عمومی جامعه هم باید رعایت بشود؛ مراد از مصلحت این است؛ مصلحت اشخاص نیست.
مسئلهی رعایت حال ضعفا و اصرار بر عدالت اقتصادی ــ عدالت اقتصادیِ بالخصوص ــ در کنار تولید ثروت؛ هم تولید ثروت مجاز است، هم حتماً بایستی عدالت در کشور رعایت بشود و حال ضعفا مورد رعایت قرار بگیرد؛ هم نفی ظلم، هم نفی انظلام، ظلمپذیری». بیانات در سالروز رحلت امام خمینی ۱۴۰۱/۰۳/۱۴
اصل «نه شرقی و نه غربی»
اصل «نه شرقی و نه غربی» در جهان دو قطبی برگرفته از معرفت توحیدی بود که جزو مبانی دینی جمهوری اسلامی محسوب میشد. البته در ابتدا نیز این اصل به معنای قطع ارتباط با شرق و غرب نبود و خود امام نیز به تبیین این شعار پرداختند و فرمودند:
«ما خواستار روابط دوستانه هستیم. اینکه جوانان میگویند نه شرق و نه غرب، معنایش این است که هیچ کدام در ایران دخالت نکنند و این کاملا بحق و بجاست» (صحیفه امام ج ۸ ص ۱۱۴-۱۱۳)
دو سال پس از رحلت امام بلوک شرق متلاشی شد و اندیشه سوسیالیسم فروپاشید. با فروپاشی شوروی، ایدئولوژی کمونیسم به زباله دان تاریخ رفت و چینیها نیز با عبور از مائو به اقتصاد آزاد رسیده بودند و از کمونیسم صرفا تک حزبی بودن آن را حفظ کردند. طبیعی بود که شعار «نه شرقی و نه غربی» مفهوم فکری-ایدئولوژیک خود را از دست داده بود و شرق صرفا یک جغرافیا محسوب میشد. ایران در هر صورت باید مستقل میماند و ماند؛ اما دیگر از ناحیه کمونیسم تهدید نمیشد و کمونیستهای ایران نیز بدون گفتمان ماندند و به غرب مهاجرت کردند. اکنون که سالها از فروپاشی اردوگاه شرق میگذرد، برخی از مغرضین یا غربگرایان روابط با چین و روسیه را به مثابه عدول از اصل نه شرقی و نه غربی میدانند و بعید است ندانند که منظور امام از شرق سلطه طلب و مستکبر بود؛ وگرنه در زمان حیات امام راحل، ایران و شوروی روابط رسمی سیاسی و اقتصادی داشتند، اکنون چین و روسیه در روابط خارجی فاقد ایدئولوژی هستند و صرفا منافع مادی خویش را دنبال میکنند و هیچ کشوری در جهان آنان را به سلطه طلبی و سلطه جویی نمیشناسد.
شاید اگر این دو کشور نیز ایران را به نقض حقوق بشر، انرژی هستهای نامتعارف، سیستم موشکی و حمایت از تروریسم متهم کنند غرب گرایان نیز رابطه با آنان را مشکل نمیدانند. آیت الله خامنهای دو نگاه متفاوت به اصل نه شرقی و نه غربی دارند. در دوران ریاست جمهوری پابهپای امام از این اصل دفاع میکنند تا دو سال بعد از رحلت امام نیز اصل مذکور را پاسداری و بر آن تاکید میکنند، اما از سال ۱۳۷۰ که فروپاشی شوروی رخ میدهد معتقد به وجود شرق فکری سوسیالیستی نیستند و از قضا در سالهای آخر دهه ۷۰ مدل بازسازی شده فروپاشی شوروی توسط غرب را برای جمهوری اسلامی پرده برداری میکنند و به مسئولان کشور در این زمینه هشدار میدهند.
دو روز پس از انتخاب به عنوان رهبر نظام اسلامی میگویند: آرمانهای بزرگی که امام بیان میکردند عبارت بود از مبارزه با استکبار جهانی، حفظ اعتدال قاطع درخط «نه شرقی و نه غربی» اصرار فراوان بر استقلال حقیقی و همه جانبهی ملت، خودکفایی به معنای کامل، پا فشاری فراوان و تمام نشدنی بر حفظ اصول دینی و شرع و فقه اسلامی، ایجاد وحدت و همبستگی، توجه به ملتهای مسلمان و مظلوم دنیا، عزت بخشیدن به اسلام و ملتهای اسلامی و مرعوب نشدن در مقابل قدرتهای جهانی، ایجاد قسط و عدل در جامعه اسلامی، حمایت بی دریغ و همیشگی از مستضعفان و محرومان و قشرهای پایین جامعه و لزوم پرداختن به آنها. همه ما شاهد بودیم که امام در این خطوط مصرانه و بدون تعلل حرکتش را ادامه داد. ما باید راه و اعمال صالح و حرکت مداوم او را دنبال کنیم.
دو ماه و نیم بعد از رحلت امام، ایشان مجدداً بحث نه شرقی و نه غربی را طرح و آن را جزو اصول میدانند و در عین حال همانند امام و رابطه سالم مبتنی بر احترام طرفین تاکید میکنند:
«ما در ارتباط «باز» هستیم و هیچ شرطی جز ارتباط سالم مبتنی بر منافع طرفین و عدم ابتنا بر زورگویی و سلطهگری و اینها نداریم. اصل سیاسی و زیربنایی «نه شرقی نه غربی» ما هم به هر حال محفوظ است. «نه شرقی و نه غربی» یعنی سیاست ما تابع هیچ رکنی نخواهد شد، نه شرق و نه غرب؛ این جزو اصول ما است، هیچ شکی هم در این نیست، تغییرپذیر هم نیست. این اصلاً سیاست نیست، این مبناست، این پایه نظام است و منافاتی هم با ارتباط ندارد.»
از سال ۱۳۷۰ به بعد آیت الله خامنهای شرق فکر سیاسی را یا به عنوان بخشی از تاریخ گذشته یا به عنوان عبرتی برای مواجهه ایران و جهان اسلام و غرب یادآور میشدند و عمدتا وقتی شعار «نه شرقی و نه غربی» را یادآور میشدند، متذکر میشدند که امروز شرق وجود ندارد، اما اصل استقلال ایران همانند گذشته به عنوان یک اصل پابرجاست ...
تاریخ نشان میدهد هنوز شرق به صورت قطعی فرو نپاشیده بود که آیتالله خامنهای آن را رفته فرض کردند و میگویند:
«الان کو شرق که بگوییم «نه شرقی و نه غربی؟» بنابراین رابطه ما با شرق جغرافیایی بدان معناست که احترام متقابل وجود دارد و در مراودات دوجانبه هرکس به دنبال منافع خویش است که از مسیر تحمیل نمیگذرد. شعار «نه شرقی و نه غربی» ما، اول ناظر به خود ما _ یعنی انقلاب و خط اسلام_ درست بود لاکن حالا دیده میشود که گویی این شعار در دنیا تحقق پیدا میکند یعنی «لاشرقی» تحقق پیدا کرد، شرق نیست، رفت. الان کو شرق تا بگوییم نه شرقی و نه غربی؟ غرب هم همینجور است منتها یک خرده دیرتر خواهد رسید من شک ندارم که دنیای غرب و این امپراتوری عظیم استکبار متلاشی خواهد شد.»
چنانکه مطرح شد تاکید مقام معظم رهبری همواره بر حفظ و صیانت از خط امام بوده است و تلاش دارد کشور در این مسیر حرکت کند چرا که نقطه تعالی با حرکت در مسیر مکتب امام محقق میشود. مکتب امام ظرفیت عظیمی دارد. مکتبی که خودش مکتب زاست. مکتب شهیدسلیمانی ثمره حرکت در مسیر مکتب امام است.
سیاست داخلی و سیاست خارجی
بنا بر آنچه گفته شد رهبر معظم انقلاب اسلامی سیاستهای امام در مسائل داخلی و خارجی را سرلوحه امور میداند و همواره در جهت تاکید و صیانت از اصول خط امام اهتمام ورزیده است: «در سیاست داخلی، اصول امام عبارت است از تکیه به رأی مردم؛ تأمین اتحاد و یکپارچگی ملت؛ مردمی بودن و غیر اشرافی بودن حکمرانان و زمامداران؛ دلبسته بودن مسئولان به مصالح ملت؛ کار و تلاش همگانی برای پیشرفت کشور. در سیاست خارجی، اصول امام عبارت است از ایستادگی در مقابل سیاستهای مداخلهگر و سلطهطلب؛ برادری با ملتهای مسلمان؛ ارتباط برابر با همهی کشورها، بجز کشورهائی که تیغ را بر روی ملت ایران کشیدهاند و دشمنی میکنند؛ مبارزهی با صهیونیسم؛ مبارزه برای آزادی کشور فلسطین؛ کمک به مظلومین عالم و ایستادگی در برابر ظالمان. وصیتنامهی امام جلوی چشم ما است. نوشتههای امام، فرمایشات امام، در کتابهائی که متن کلمات آن بزرگوار را درج کردهاند، موجود است.» بیانات در سالروز رحلت امام خمینی ۱۳۹۲/۰۳/۱۴
در بحث مردمسالاری، مقام معظم رهبری با تصریح و تاکید بر بیانات امام، انتخابات را فریضه معرفی میکند و همگان را به نظرات امام در مورد مشارکت مردمی ارجاع میدهد. مردم سالاری در اندیشه امامین انقلاب صرفا یک شعار نیست بلکه به معنی واقعی کلمه در عمل محقق میشود چنانکه در برهههای مختلف برخی دولتهای غیر همسو که دارای نظراتی بر خلاف امامین انقلاب بوده اند در مسند قوه مجریه نشسته اند و، چون انتخاب مردم بوده اند، امام و رهبری از مشروعیت آنان دفاع کرده اند. در واقع دولتها تا مادامی که بر اساس قانون و شرع عمل میکنند، چون منتخب مردم هستند از حمایت امام و رهبری برخوردار بودهاند.
در مقوله اتحاد، جمهوری اسلامی، با وجود قومیتهای مختلف و نیز حضور مذهب شیعه و سنی در کشور، اتحاد و همبستگی بی نظیری را ایجاد کرده که در واقه یکی از مولفههای قدرتمندی کشور نیز به حساب میآید. اغتشاشات اخیر به خوبی نشان داد که دشمن، این مهم را به خوبی درک کرده که چه در اوایل انقلاب قومیتها و مذاهب با جمهوری اسلامی همراه شدند و هم بعد از امام راحل، این اصل توسط رهبر انقلاب مستحکمتر شده تا آنجا که به مولفه قدرتمندی کشور تبدیل شده است لذا اگر بخواهد به جمهوری اسلامی ضربه بزند، باید برای این مولفه هم برنامهریزی کند.
اصل ساده زیستی که همواره در اسلام به آن تاکید شده در سبک زندگی امام و رهبری مشهود است. این مولفه آنقدر واضح است که دشمنان در رسانههای خود اذعان میکنند که اولا رهبر ایران در فعالیتهای اقتصادی وارد نشده است ثانیا زندگی ساده و بی تکلفی دارد ثالثا در پاکدستی حتی یک نقطه خاکستری هم نمیتوان در کارنامه ایشان پیدا کرد؛ لذا چنانکه به صورت مصداقی به برخی موارد اشاره شد اصول مکتب امام چه در سیاست خارجی و چه در سیاست داخلی همواره مورد تاکید مقام معظم رهبری بوده است.
نتیجه
مکاتب و همچنین شخصیتهای جریان ساز همواره در معرض تحریف قرار دارند. وظیفه پیروان مکتب حق و حقیقت ایجاب میکند که همواره هوشیار و آگاهانه نسبت به تلاشهایی که در جهت ضربه و یا تحریف مکتب صورت میگیرد فعالانه عمل کرد. مکتب امام خمینی (ره) که در امتداد مکتب حسینی بساط مستکبرین و طاغوتیان را در ایران عزیز برچید و انقلاب اسلامی به عنوان مبدا بیداری اسلامی نقطه عطفی در تاریخ جهان شد، لذا بیش از پیش در معرض خطر تحریف قراردارد. در واقع تا اسلام و مکتب اسلامی وجود دارد، استکبار خواب راحت به خود نمیبیند. ازاین رو پیاده نظامهای دشمن تلاش دارند به گونهای مکتب خمینی عظیم را معرفی کنند که یا به کلی به تاریخ سپرده شودو نامی از آن باقی نماند و یا استحاله گردد و رفته رفته دیگر به اصل آن شباهتی نداشته باشد لذا با دو خوانش از مکتب امام فعالیت خود را پی گرفتند.
یکی خوانش متصلبانه که بدون در نظرگرفتن هرگونه مقتضیات زمانی و مکانی اصرار بر این دارند که عینا اتفاقات زمان امام همانگونه انجام شود و رویکرد دوم خوانشی مرتجعانه است که نتیجه کنشهای آنان بازگشت به رابطه با غرب و ولنگاری و فساد در جامعه است. در مقابل این دو دیدگاه، خوانش سومی وجود دارد که همان خوانش مقام معظم رهبری است و تاکید دارد که هم باید از اصول امام صیانت کرد و هم اصول مکتب امام را تشریح کرد و نیز در جهت تحقق فعالانهتر آن اهتمام ورزید چرا که با تمسک به این راه است که به تعالی خواهیم رسید.