مذهبی بودن
مذهبی بودن، به ساختن مفاهیم شناختی که به وسیله آنها مردم با هم ارتباط نزدیک برقرار میکنند و واقعیتهای زندگیشان را میسازند کمک میکند و نیز منعکسکننده اعتقادات و اعمالی مانند عقاید و تقوای الهی است. کمپل نیز بر اساس مشاهدات خود اظهار کرده است که این اعتقادات و اعمال، بدین لحاظ که کارکردهای مهم برای مردم و جوامع دارند، قرنهاست که زنده ماندهاند. به لحاظ تاریخی، براساس اظهارات ساپ و جونز، فلاسفه و الهیون بسیاری ادعا کردهاند که اعتقادات مذهبی مولّد قضاوتهای اخلاقی و نیز رفتارهای اخلاقی هستند.
اعتقادات مذهبی بر گرایشها و رفتار فرد تأثیر میگذارند و نیز به شدت ارزشهای خانوادگی، تمایلات جنسی و صداقت فردی را تحت تأثیر قرار میدهند. برای مثال مشاهده شده است که مذهبیون محافظه کار معیارهای اخلاقی محکمتری درباره مذموم بودن دروغگویی، دزدی، شرابخواری و قماربازی دارند. به نظر میرسد مناسک مذهبی فرد را از نوشیدن مشروبات الکلی و استفاده از مواد مخدر منع میکنند. مذهبی بودن همچنین تعدیل کننده محرومیت اجتماعی مشهود است یا این احساس را به همراه دارد که فرد فاقد امتیازات اجتماعی با دیگران برابر است: «محرومیت اجتماعی عاملی است که زمینه را برای درگیر شدن فرد در حیطه امور مذهبی تشریفاتی، اخلاقی، عقیدتی و اشتراکی فراهم میکند.»
استفاده از رسانه
میزان مذهبی بودن نشانگر نفوذ و رخنه دین در زندگی مذهبیون محافظه کار است (مانند بنیادگرایی که بر خانواده، کار و زندگی سیاسی تأثیر میگذارد). فرض ما این بود مذهبی بودن بر رفتار رسانهای تأثیر میگذارد. گرچه مطالعات گذشته وضعیت پیچیدهای را درباره مذهبی بودن و تماشای تلویزیون ارائه دادهاند. برخی از محققان استدلال کردهاند که مذهبیون محافظهکار مانند بسیاری مردم دیگر از تلویزیون استفاده میکنند. روبرتز در ارزیابی از میزان استفاده از برنامههای حاوی ابتذال و خشونت که اکثریت اعضای فرق عمده مذهبی (به ویژه پروتستانها یا بنیادگراها) در مقایسه با کل جمعیت تماشا کرده بودند، تفاوتهای محسوسی مشاهده نکرد.
اما اتکین تشخیص داده است که مذهبیون محافظهکار برنامههای حاوی ابتذال و خشونت را به صورت گزینشی تماشا میکنند؛ بدین شکل که برنامهها را براساس پیش فرضهایشان انتخاب و تماشا میکنند. این امر با یافتههای مربوط به میزان مذهبی بودن و ملاکهای اخلاقی مطابقت دارد و با جنسیت و ارزشهای خانوادگی در ارتباط است. ما در تحقیق خودمان درصدد بودیم تا تفاوتها و موارد اختلاف در تحقیقات گذشته را با تمرکز بر رابطه بین میزان مذهبی بودن و رفتار رسانهای روشن کنیم. نتایج تحقیق و تفحص هیاتهایی مانند کمیسیون عمومی وکلا درباره مطالب مستهجن (نوشتاری، تصویری، صوتی) مؤید دلنگرانیهای مذهبیون محافظهکار است.
این کمیسیون پس از تحقیق و تفحص استدلال کرده بود که شبکههای تلویزیونی حاوی «مقدار زیادی» برنامههای غیراخلاقی خشن است و مهمتر اینکه نمایش چنین برنامههایی احتمالاً سبب افزایش پرخاشگری در سطح جامعه خواهد شد. با توجه به مطالب فوق رهبران مذهبی محافظهکار و نیز مقامات دولتی چنین عقاید و نظرهایی را مورد بحث و تفسیر قرار میدهند و به اطلاع عموم میرسانند تا شاید بتوانند بر انتخاب نوع برنامههای موردنظر مذهبیون محافظهکار تأثیر بگذارند. رویکرد استفاده و رضامندی(2)، «نقش عوامل جامعهشناختی و روانشناختی در کاهش اثرات (مکانیکی) رسانهای»، مانند تأثیر ابتذال و خشونت در برنامههای تلویزیون را روشن و برجسته میکند.
این رویکرد، با در نظر گرفتن این امر که تفاوتهای اجتماعی و روانشناختی در بین مردم چگونه بر کاربرد و رفتار رسانهای تأثیر میگذارد، در صدد تبیین مصرف و اثرات رسانهای است. ما انتظار داشتیم که مذهبی بودن یک متغیر اجتماعی روانشناختی مهم یا صافی (فیلتر) مفهومی اثرگذاری بر چرایی استفاده یک شخص از تلویزیون (یعنی انگیزههای تماشا)، احساسش نسبت به تلویزیون (یعنی وابستگی به تلویزیون) و اینکه چه برنامهای را برای تماشا انتخاب میکند (یعنی تماشای برنامههای حاوی ابتذال و خشونت)، باشد.
فرضیهها
ما بر این عقیده بودیم که مذهبیون یا الهیون محافظهکار و غیرمحافظهکار به طور متفاوتی از تلویزیون استفاده میکنند ضمن آنکه مذهبی محافظهکار را به عنوان شخصی که مذهب ارتدکس داشته و خودش را وقف اعتقادات و اعمال مذهبی کرده است، تعریف کردیم. دلیل تمرکز روی مسیحیان نیز نفوذ و تعداد بیشتر آنها در این جامعه، بوده است. برای مثال، تحقیق اخیر دربارۀ بزرگسالان ایالات متحده نشان میدهد که 5/86 درصد افراد، مذاهب مسیحی داشتهاند.
پرسش تحقیق ما این بود:
آیا بین مذهبیون محافظهکار و غیر محافظهکار،
الف) در انگیزههایشان از تماشای تلویزیون
ب) در تماشای برنامههای حاوی ابتذال و خشونت،
ج) و در نگرش آنها نسبت به تلویزیون
تفاوتهایی وجود دارد؟
در تحقیقاتی که در آنها استفاده و رضامندی مد نظر بوده است، اکثر نتایج به تفاوتهای موجود بین استفادۀ واقعبینانه (نه به طور عادت) از تلویزیون و پر کردن اوقات فراغت اشاره میکنند و نیز بیشتر استفاده هدفمند و ابزاری تلویزیون را نشان میدهند. آبلمن نیز به همان جهتگیریهای واقعبینانه و ابزاری در بین بینندگان مذهبی تلویزیون پی برده است، اما همچنین به نوعی استفاده واپسگرایانه از تلویزیون از سوی آنها اشاره میکند که این امر حاکی از نارضایتی آنها از تلویزیون دنیامدار است.
انگیزه واپسگرایانه به دنبال انتخاب رسانه دیگری است یا به منظور اجتناب و پرهیز از یک رسانه خاص یا به دنبال برنامههای خاصی است که وسیله دیگری مجبور به ارائه آن است. براساس نظر آبلمن، بینندگان واپسگرا به منظور اجتناب از تماشای برنامههای حاوی ابتذال و خشونت و در طلب رهنمودهای معنوی، به کانالهای حاوی برنامههای مذهبی تمایل دارند.
جهتگیری واپسگرایانه باید بیشتر بین افرادی شایع باشد که یا خود را وقف مذهبشان کرده یا پارسامنش و با تقوی هستند.
ما پیشبینی کردیم:
مذهبیون محافظهکار انگیزههای تماشای به شدت واپسگرایانهتری نسبت به مذهبیون غیرمحافظهکار خواهند داشت (ف1)
مذهب در زندگی مذهبیون محافظهکار که تمایلی به دیدن برنامههای غیراخلاقی ندارند، فراگیر شده است و از آنجا که محافظهکاری غیر اخلاقی در رفتار رسانهها مشهود است، مذهبیون محافظهکار نباید از استفاده از رسانه، انتظار رضامندی جنسی داشته باشند و نه میبایست مجذوب حضور مبتذل شخصیتهای رسانهها و محتوای رسانهها شوند و بدین لحاظ فرض کردیم که:
الف: مذهبیون محافظهکار انگیزههای تماشای کمتر محرک نسبت به غیر محافظهکاران مذهبی دارند (ف 2)
ب: و مذهبیون محافظهکار اغلب کمتر از مذهبیون غیر محافظه کار به تماشای برنامه هایی که جهت گیری جنسی دارند، می پردازند. (ف 3)
اندیشه محافظهکاری در اعتقادات مذهبی کاهشدهنده رفتارهای خشن شخصی مانند خودکشی و هتک ناموس است. که این مورد با دلبستگیهای مذهبیون محافظهکار به معیارهای اخلاقی و سلوک و رفتار منطبق است. با این انتظار و توقع که اعتقادات اجتماعی و رفتار بر عملکرد رسانهها تأثیر میگذارند، ما فرض کردیم:
مذهبیون محافظهکار اغلب کمتر از مذهبیون غیر محافظهکار به تماشای برنامههای خشن تمایل دارند. (ف 4)
رهبران مذهبیون محافظهکار گوشزد کردهاند که ابتذال و خشونت موضوعات مهمی در تلویزیون به شمار میآیند. از آنجا که ماهیت تعصب مذهبی و میزان مذهبی بودن وابسته به پیروی از رسوم، محکم بودن در عقاید، محتاط بودن و مضطرب و نگران بودن است، مذهبیون محافظهکار باید به توصیه رهبران مذهبیشان که جلب توجه و ایجاد سرگرمی از طریق رسانهها را مورد انتقاد قرار میدهند، گوش فرا دهند و به این ترتیب از نقش تلویزیون در زندگی خودشان و تصورشان از محتوای تلویزیون بکاهند. همانطور که آبلمن خاطرنشان کرده است، انگیزه واپسگرایانه با کاهش وابستگی به تلویزیون ارتباط دارد؛ و بدین لحاظ مافرض کردیم:
مذهبیون محافظهکار نسبت به مذهبیون غیر محافظهکار وابستگی کمتری به تلویزیون خواهند داشت. (ف 5)
مذهبیون محافظه کار نسبت به مذهبیون غیرمحافظهکار تلویزیون را به عنوان ابزاری که کمتر واقعگراست، در نظر خواهند گرفت (ف 6)
ابزار سنجش و نمونهگیری
پرسشنامههای تحقیق درباره تماشای برنامههای حاوی ابتذال و خشونت، انگیزههای تماشا کردن، گرایش به تلویزیون و اعمال و اعتقادات مذهبی را براساس متغیرهای سن، جنسیت و تحصیلات سنجید. از آنجا که ویژگیهای جمعیتی بر انتخاب، توجه و گرایش به تلویزیون تأثیر میگذارد، ما درصدد برآمدیم تا متغیرهای سن، جنس و تحصیلات را به عنوان متغیرهای کنترلکننده در نظر بگیریم. بدین وسیله میخواستیم به طور بالقوه تأثیر مهم عوامل جمعیتی را کنترل کنیم تا بتوانیم در اینباره که تعصب مذهبی چگونه بر نحوه استفاده از تلویزیون، انتخاب برنامهها و گرایش به تلویزیون تأثیر میگذارد، متمرکز شویم.
ما به منظور اطمینان از قابلیت مقایسه گروهها و دامنه گسترده تغییرات در تعصب مذهبی، پرسشنامههایی را به 346 نفر از افراد حاضر در شش کلیسا (شرکتکنندگان در کلیسا) در جنوب شرقی اوهایو در خلال ماههای نوامبر و دسامبر 1988 فرستادیم. به دلیل تعیین درجات مختلف میزان تعصب مذهبی و همچنین بیشتر بودن تعداد افراد مسیحی در این جامعه، همانطور که قبلاً ذکر آن رفت، ما اعضای کلیسای مسیحی را برای بررسی برگزیدیم. همچنین به منظور ایجاد توازن بین خداشناسیهای محافظهکارانه و غیرمحافظهکارانه و به منظور در نظر گرفتن دیدگاههای مذهبی میانهرو، لیبرال و مذهبیون محافظهکار، انتخاب کلیساها نیز براساس نمونهگیری ملی اخیر گلاک و استارک بود.
در مورد گروه محافظهکار، 183 نفر از اعضای یک کلیسای بزرگ پروتستانی را که در پایبندی شدید به دیدگاههای خداشناختی محافظهکارانه (پایبندی به اصول کتاب مقدس) معروف بودند، مورد بررسی قرار دادیم. در مورد گروه میانهرو، از میان اعضای یک کلیسای متحد مسیحی و دو کلیسای لوتری که به لحاظ خداشناختی و اعمال مذهبی بین گروههای آزادیخواه و محافظهکار قرار میگرفتند، 80 نفر را برگزیدیم و بررسی کردیم. در مورد گروه آزادیخواه که تقریباً دارای نظر غیر روحانی هستند، 83 نفر از اعضای یک کلیسای جامعگرای یکتاپرست (توحیدی) را [که معتقدند انسانها بالاخره رستگار خواهند شد] مورد بررسی قرار دادیم.
این تعداد (346) افرا پاسخگو بین سنین 17 تا 82 سال قرار داشتند (با میانگین 86/42، انحراف معیار 66/13) و 1/55 درصد نمونه ما را زنان تشکیل میدادند. مطالعه واقعی، یک پیشآزمون اساسی بود که در اکتبر 1987 با 28 نفر باپتیست (3) (محافظهکاران) و 31 نفر پرسبایترین (4) (لیبرالها) و 29 نفر از پیروان توحید و یکتاپرستی (گروه لیبرال) انجام پذیرفت.
مذهبی بودن؛ «مذهبی محافظهکار» را به عنوان شخصی که در اعتقاداتش پایبند به اصول دین مسیح است،معنا کردیم که در این معنا به یک فرد مسیحی اصولگرا یا پروتستان معتقد به کتاب مقدس اطلاق میشود. وابستگی به کلیسا، بعنوان معرّف مذهبی بودن یا درجه محافظهکاری و پرهیزکاری فرد مسیحی، که به سه گروه محافظهکار (3)، میانهرو(2) یا آزادیخواه(1) تقسیم کردیم، در نظر گرفته شده است و این امر مطابق با نمونهگیری استارک و گلاک در ایالات متحده بود که الگوی ثابتی را برای میزان پرهیزگاری بین کیشهای محافظهکار، میانهرو و آزادیخواه بنا نهاد، و همچنین ما اعتبار و روایی درجه تعصب مذهبی را در یک پیشآزمون ارزیابی کردیم.
پیش آزمون
ابتدا میزان مذهبی بودن را با طیف 19 گویهای در مور پرهیزگاری عقیدتی مورد ارزیابی قرار دادیم (Dos) و از پاسخگویان خواستیم تا موافقت (بسیار موافقم = 5 تا بسیار مخالفم =1) خود را با 16 عبارت مربوط به اصول دین مسیحیت بیان کنند. و همچنین 3 پرسش 5 گزینهای درباره رفتارهای مذهبی از پاسخگویان پرسیدیم. پاسخهای مربوط به طیف 19 گزینهای پرهیزگاری عقیدتی را با هم جمع کردیم. (میانگین آن 51/73 و انحراف معیار آن برابر با 35/27) که شاخص معتبر (با توجه به ضریب اطمینان 99) اما بسیار پرزحمت و خسته کننده بود، ضمن آنکه محتوای برخی از مقولات نیز سوالبرانگیز بودند.
به منظور شناخت دقیقتر پاسخگویان در هر سه گروه مذهبی (آزادیخواه، میانهرو و محافظهکار) ما به دنبال این بودیم که آیا میتوان به جای طیف اصول پرهیزگاری عقیدتی، طیفی سه گویهای درباره اعتقاد مذهبی که از زحمت کمتری برخوردار باشد به کار برد. همچنین از پاسخگویان خواستیم خودشان را با سه طیف دو قطبی هفته گویهای ارزیابی کنند: «به شدت محافظه کار(7) تا به شدت لیبرال(1)»، و «به شدت پروتستانی (7) تا اصلاً پروتستانی نبودن (1)».
با پاسخهای طیف سه گزینهای اعتقاد مذهبی را جمع کردیم که میزان قابل اطمینان و معتبری به دست داد (با توجه به ضریب اطمینان 95). مقیاس اعتقاد مذهبی همبستگی زیادی با اصول پرهیزگاری عقیدتی 19 گویهای، که پرزحمتتر بود، داشت و قرار شد جایگزین آن شود. پیشآزمون، این نتیجه را در پی داشت که باید در مطالعه واقعی با جای طیف اصول پرهیزگاری عقیدتی طیف سه گویهای اعتقاد مذهبی را به کار بندیم.
مطالعه اصلی
به منظور تعیین متناسب اندازهگیری میزان مذهبی بودن که مبتنی بر گروههای کلیسای محافظهکار، میانهرو و آزادهخواه بود و پاسخگویان به آنها تعلق داشتند، از دو طیف اعتقاد مذهبی و اعمال مذهبی استفاده کردیم.
سه سوال درباره اعمال مذهبی پرسیده شد:
1- آنها اغلب خدمات کلیسایی را انجام میدهند. (هر هفته =5، هیچ وقت =1)
2- از انجیل چقدر استفاده میکنید (به طور مرتب =5، به ندرت و اصلا =1)
3- آیا نماز میگذارید (هر روز = 4، تقریبا هرگز =1)
پاسخهای مربوط به سه سوال را جمع کریم.
اعتبار قرار گرفتن گروههای شناخته شده پاسخگویان در گروههای مذهبی آزادیخواه، میانهرو و محافظهکار که مبنی بر وابستگی کلیسایی آنها بود، تایید شد. نخست، گروه محافظهکاران با میانگین 23/17 درصد، میانهروها با میانگین 32/13 درصد، و آزایخواهان با میانگین 29/5 درصد براساس طیف اعتقاد مذهبی تفاوت قابل توجهی داشتند. دوم، گروه محافظهکاران با میانگین 32/13 درصد، میانهروها با میانگین 51/11 درصد و آزادیخواهان با میانگین 26/8 درصد براساس طیف اعمال مذهبی تفاوت قابل توجهی از خود نشان دادند.
طیف اعمال مذهبی و طیف اعتقاد مذهبی هر کدام به ترتیب از ضریب اطمینان قابل قبول 69 درصد و 92 درصد برخوردار شدند. در نتیجه، مذهبی بودن را براساس عضویت در کلیساهای آزادیخواه، میانهرو یا محافظهکار، که قبلاً ذکر آنها رفت، دستهبندی کردیم.
تماشای برنامه
برای ارزیابی متغیرهای وابسته ابتدا از پاسخگویان چندین پرسش دربارة نحوه استفاده آنها از تلویزیون، پرسیدیم.
از آنها پرسیده شد: چند وقت به چند وقت تلویزیون تماشا میکنید (تقریباً همیشه = 5، هرگز =1). در فهرست، هشت برنامه با محتوای خشونت و هشت برنامه با محتوای ابتذال قرار داشت، همچنین هشت برنامه خانوادگی، را که از مقدار کمی ابتذال قرار داشت، همچنین هشت برنامه خانوادگی، را که از مقدار کمی ابتذال و خشونت برخوردار بودند، به عنوان حائلی در بین آنها قرار دادیم.
فهرست برنامههای خشن
ما فهرست برنامههای خشن را از میان برنامههایی انتخاب کردیم که از سوی کمیته ائتلاف ملی، برنامههای خشن (NCTV) دارای میزان بالای خشونت ارزیابی شده بودند.برنامههایی که حاوی میزان بالایی از اعمال خشونتآمیز در هر ساعت بودند، به عنوان برنامههای خشن در سطح بالا تعریف شدند.
کارهای خطرناکی مانند قتل و هتک ناموس بسیار سنگینتر از کارهای کوچکی مانند ماجراجویی و پرتاب کردن و تنه زدن قلمداد شد که کمیته ائتلاف ملی در مورد برنامههای تلویزیونی خشن NCTV، اشکال قابل اعتمادی را برای ثبت در بایگانی خود تهیه کرد. برنامههای خشن در تحقیق، از نمایشهایی حاوی کارهای متهورانه بودند که عبارتند از: «داستان جنایت Crime story»، «تلافی کننده The Equalisor، «شکارچی Hunter»، «مک گایور Mac Gyver»، «بطری مشروب Magnum، بخش اول»، «فسق و فجور در میامی Miami Vice»؛ «پتک آهنی Sledge Hammer»؛ و...
انگیزههای تماشا
ما از پاسخگویان خواستیم تا به 34 گویه درباره تماشای تلویزیون (کاملاً موافق =5 تا کاملاً مخالف =1) پاسخ دهند. 27 مورد از پرسشهای رابین را به برآورد اینکه پاسخگویان به چه میزان تلویزیون تماشا میکنند اختصاص دادیم، و همراه با آن 3 پرسش را به کار بردیم تا ببینیم آنها چه اندازه به وجود ابتذال در برنامهها علاقهمند بودند. اگر پاسخگویان از تماشای برنامههای حاوی ابتذال و خشونت پرهیز میکردند و صرفا به دلیل راهنماییهای اخلاقی تلویزیون، بیننده برنامههای آن بودند، آنگاه میبایست به چهار پرسش دیگر پیرامون انگیزههای تماشا نکردنشان پاسخ دهند.
مانند مطالعات قبلی، اجزای اصلی عامل تحلیل را به منظور بررسی ساختار انگیزهها مورد استفاده قرار دادیم. برای تعیین ماهیت وابستگی درونی انگیزههای تماشا، از گردش غیرمستقیم و انحرافی استفاده کردیم. ابتدا، با توجه به محاسبه 3/64 درصد از کل واریانس به دست آمده، 7 عامل مشخص شدند. یک عامل، حداقل نیازمند ارزش شخصی از 0/1، با دست کم دو مقدار از 50/0 یا بیشتر از هر یک از مقادیر دیگر ثانویه که بالاتر از 30/0 باشند، است. براساس این معیارها، یک عامل از یک تحلیل دیگر را اضافه کردیم. در جدول شماره 1 عوامل اولیه را خلاصه کردیم. پاسخها به گویه های قابل قبول مربوط به هر عامل را جمع کردیم تا شش طیف انگیزه های تماشا را تشکیل دهیم که این شش طیف انگیزههای تماشا عبارت بودند از:
1- لذت بردن، 2- جانشین، 3- راهنمایی اخلاقی، 4- پرهیز و 5- اطلاعات.
نگرشها نسبت به تلویزیون
ما بعداً نگرشها را از طریق تعیین اینکه پاسخگویان تا چه حد با تلویزیون در تماس بودهاند و اینکه آیا فکر میکنند تلویزیون تا چه حد باید واقعی باشد، سنجیدیم. گویههای نمونه تماس با تلویزیون این چنین بودهاند: «من بیشتر ترجیح میدهم تلویزیون تماشا کنم تا اینکه کار دیگری انجام دهم» و «من اگر تلویزیون تماشا نکنم احساس میکنم چیزی از دست دادهام» گویههای نمونه واقعگرایی نیز این چنین بودهاند: «تلویزیون اشیاء را همانطور که واقعاً در زندگی هستند معرفی میکند» و «تلویزیون این اجازه را به من میدهد تا ببینیم مردم دیگر چگونه زندگی میکنند». اظهارات پاسخگویان از کاملا موافقم = 5 تا کاملا مخالفم =1، درجهبندی شد.
در مورد گویههای مربوط به میزان تماس پاسخگویان با تلویزیون، با توجه به ضریب اطمینان 68 درصد، اعتبار آن مورد تأیید قرار گرفت. و در مورد واقعگرایی، ما برای افزایش اعتبار آن و دستیابی به ضریب اطمینان 70 درصد یکی از گویهها را حذف کردیم. با جمع بستن پاسخهای 5 گویه مربوط به میزان تماس پاسخگویان با تلویزیون به یافته زیر دست یافتیم: میانگین = 25/9 و انحراف استاندارد = 06/3، و با جمع بستن پاسخهای 4 گویه مربوط به واقعگرایی تلویزیون به یافته زیر رسیدیم میانگین = 68/8 و انحراف استاندارد = 64/2.
تحلیل آماری
در ارتباط با بررسی تحلیلی، مذهبی بودن و نگرش نسبت به تلویزیون را به عنوان مقیاسهای یک بعدی در نظر گرفتیم. در جهت توسعه و بهبود مقیاس، تحلیل دو مرحله را دنبال کرد:
1- ابتدا تحلیل کواریانس با سن، جنس و تصحیلات، به عنوان هم تغییری مختلف، را به منظور آزمایش فرضیهها مورد استفاده قرار دادیم.
2- به منظور کنترل سن، جنس و تحصیلات، همبستگی بخشی را بین طیف اعتقاد مذهبی و انگیزههای تماشا، برنامهها و نگرشها برای توجه به یافتههای خطی به دست آمده از تحلیل کواریانس محاسبه کردیم. ادامه دارد...