صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۳ اسفند ۱۳۸۸ - ۱۰:۵۸  ، 
کد خبر : ۱۴۰۴۸۵

صف‌بندی‌های جدید چین و آمریکا


کیومرث شهبازی
چگونگی روابط میان آمریکا با ادعای داشتن هژمونی جهانی با کشوری مانند چین که بسیاری آن را قدرت جدید عرصه بین الملل می دانند از نکات قابل توجه است. هرچند که روابط اقتصادی صدها میلیارد دلاری دو کشور موجب شده تا طرفین با نگاهی خاص به تعاملات با یکدیگر بنگرند، اما در سایر زمینه ها به ویژه در حوزه سیاسی و نحوه بازیگری جهانی با تفاوت دیدگاه های بسیاری مواجه هستند که بعضاً به صف بندی طرفین منجر شده است. بررسی روابط چین و آمریکا نشان می دهد که هر کدام دارای ملاحظاتی خاص می باشند که عملاً بر روابط دوجانبه و حتی تحرکات جهانی آنها تأثیرگذار است.
چین که در عرصه اقتصادی به قدرتی جهانی مبدل شده در محوزه نظامی و سیاسی چندان ادعایی را مطرح نکرده و در این حوزه ها تلاش کرده تا با تعادل در عرصه بین الملل ایفای نقش کند. برای پکن مهمترین مسئله حفظ تمامیت ارضی چین واحد است و بر اساس آن تمام سیاست های داخلی و جهانی خود را تدوین و اجرا می سازد.
این کشور تلاش دارد تا در کنار تأمین نیازهای 5/1 میلیارد نفر جمعیت خود، استقلال و تمامیت ارضی چین واحد به ویژه مقابله با جدایی طلبی مناطقی چون تبت و تایوان را اجرایی سازد. پکن در برابر این مسائل حاضر به هیچ گونه مصالحه ای نمی باشد و آن را خطوط قرمز خود می داند. در این میان پکن با بهره گیری از ظرفیت های اقتصادی خود در سراسر جهان و بعضاً استفاده از آن به عنوان ابزار سیاسی سعی دارد تا خطوط قرمز ذکر شده را اجرایی سازد. تعاملات گسترده چین با کشورهای همسایه و بازیگری در تمام نقط از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب را می توان در این چارچوب ارزیابی کرد.
در نقطه مقابل آمریکا با نگاهی متفاوت به چین می نگرد. برآورد دستگاه های اطلاعاتی آمریکا برای سال 2025 آن است که محور قدرت در سال های آینده به شرق با محوریت چین و بعضاً هند گسترش خواهد یافت، لذا باید طرح مهار این کشورها را از هم اکنون اجرایی کرد. هرچند که اوباما در ماه های اولیه ریاست جمهوری اش ادعای افزایش تعاملات با چین را مطرح و حتی در آذر ماه به این کشور سفر کرد اما بر اساس اصول ذکر شده در سیاست های چین و آمریکا، در نهایت طرفین در مسیر تقابل و دوگانگی گام برداشتند.
در این حوزه آمریکا بر اساس سیاست مهار چین و سوق دادن آن به پذیرش اهداف آمریکا از جمله در قبال ایران و کره شمالی و حتی کاهش نفوذ پکن در اقصی نقاط جهان به تکرار سیاست های بوش در قبال این کشور روی آورد. اعلام فروش بیش از 6 میلیارد دلار تسلیحات نظامی به تایوان و در نهایت دیدار اوباما با دالایی لاما رهبر جدایی طلبان تبت که مغایر با اظهارات اوباما در پکن مبنی بر حمایت از چین واحد بود، به عنوان ابزار فشار در برابر چین به کار گرفته شد. این اقدام در شرایطی صورت گرفت که در مقابل پکن آن را تحرکی مغایر با اصل اولیه خود یعنی حفظ تمامیت چین واحد ارزیابی می کرد. حاصل این امر، صف بندی گسترده پکن در برابر واشنگتن بود به گونه ای که چین رسماً از تعلیق مناسبات نظامی و حتی برخی تعدیل ها در روابط سیاسی و لغو برخی نشست ها و حتی تحریم شرکت هایی که با تایوان مراوده نظامی داشته باشند، سخن به میان آورد. مقامات چینی از جمله هوجین تائو رئیس جمهور چین تأکید کردند: اقدام آمریکا در قبال تایوان و تبت، دخالت در امور چین و نادیده گرفتن خطوط قرمز این کشور است و پکن حاضر به هیچ گونه مصالحه ای در این حوزه نمی باشد.
هرچند که آمریکا با این موضع گیری سعی کرده تا چین را در مجموعه ای از چالش های داخلی و جهانی قرار دهد تا در لوای آن، این کشور را به پذیرش خواسته های خود وادار سازد اما ناظران سیاسی تأکید دارند که واکنش تند پکن که شاید آمریکا نیز انتظار آن را نداشت در نهایت واشنگتن را به تعدیل مواضع در قبال چین وادار خواهد ساخت. هرچند که برتری نظامی و سیاسی آمریکا بر قدرت اقتصادی پکن افزون تر می نماید، اما نیاز آمریکا به اقتصاد چین در شرایطی که بحران اقتصادی صف بندی مردم آمریکا در برابر اوباما را به همراه داشته و نیز شکست مولفه اعمال فشار و تهدید برای تغییر نگرش چین در برابر موضوعاتی مانند ایران و کره شمالی، موجب می شود تا واشنگتن جز تجدیدنظر در مواضع خود در قبال پکن چاره ای در پیش روی نداشته باشد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات