دنیایی که معنا را فدای زبان کرده است
مهمترین عنصر تبلیغ، ارائه روشهای نوین مدرن برای انتقال فرهنگ است، امروزه عصر غلبه زبان بر معناست لذا باتوجه به غلبه مطلق رسانههای تصویری که انسان را به تابعی از دریافتهای بصری و یا به عبارتی یک چشم بزرگ در مقابل یک عقل بزرگ تبدیل کرده است باید به زبان تبلیغ نگاه ویژهای داشت.
در دنیای کنونی تبلیغ با زبان تصویر از تبلیغ از طریق محتوا پیشی گرفته است لذا رسانههای تصویری بسیاری از مسائل ضدارزشی و سخیف را با همین شیوه به عنوان ارزش مطرح میکنند.
جهان امروز و عصر ارتباطات، فصل بکارگیری شیوههای نوین و ترک روشهای تبلیغی همچون «من میدانم و تو نمیدانی» و یا «من باید تو را آگاه کنم» است، غرب این نکته را به خوبی درک کرده و تمام توان خود را در عرصه رسانهای و ابزار نوین مانند سینما و تلویزیون در تبلیغ مبانی خود و تخریب رقبای خویش بکار گرفته است.
فقدان روششناسی در مبانی فرهنگی و نقص در زبان و بیان جوامع اسلامی برای انتقال معنا یکی از مشکلات امروز دنیای اسلام است. عدم پرداخت به مبحث زبان قرآن در انتقال مباحث و مفاهیم و چگونگی استفاده قرآن از زبان یک ضعف بزرگ است. ما نگاه روشمند به زبان قرآنی را نداریم چرا که در این صورت بایستی همانند ارسطو به عنوان معلم اول با ارائه روشها، ساختارها و تدوین نظرات قالبی بوجود میآوردیم که تئوری قرآن را به عمل تبدیل کند.
کارکرد رسانههای دیداری و نوشتاری را دست کم نگیریم.
رسانه دیداری معنا را به کنش و نظر را به باور تبدیل میکند و این امر در رسانههای نوشتاری که خواننده در آن برخلاف رسانهای دیداری و چند رسانهای فعال است غایت و نهایت تبلیغ را محقق میکند چرا که زندگی انسانی عرصه عمل او تبلیغ برای تبدیل کلام به رفتار و ظهور هویت در عمل است.
برای جلوگیری از بحران در خانوادهها با حضور رسانههای غربی و عقبنماندن از مدرنیته باید به استخراج مبانی بصری در تبلیغ توجه کنیم. هالیوود به عنوان بزرگترین رسانه تبلیغی غرب و با استفاده از عناصری که تنها به بعد شهودی و احساسی مخاطب معطوف است و با وجه استدلالی شخص بیگانه است فعالیت گستردهای داشته که جوامع اسلامی را نیز مجذوب خود کرده است.
آنچه خود داشت زبیگانه ...
زبان دین را باید از خود دین دریافت کرد و نمیتوان فرهنگ دینی را در زبان بیگانه جست که در این قلمرو دچار فقر آکادمیک هستیم به طوری که حتی برخی کلاسهای معارف که باید به فرهنگ دینی بپردازد، کارکرد مطلوب خود را از دست داده است.
حکمت خداوند در نزول قرآن با زبان عربی به این واسطه است که بپذیریم زبان عربی دارای پتانسیل بسیار بالایی است که هنوز کشف نشده و جای آن را دارد که فلاسفه لغت آن را کشف کنند، در این صورت جایگاه خود را در جهان فاقد مرز امروز خواهد یافت و در زبان بینالمللی امروز یعنی اینترنت مرعوب زبان انگلیسی نخواهد شد.
مثلا در آیه «صم بکم عمی فهم لایرجعون» به آهنگین بودن و ایجاز در زبان قرآن توجه کنید. صدا جزئی از تصویر است و هر چه کلمات کوتاه و آهنین باشند ماندگارترند به همین دلیل فلسفه، ادبیات و بسیاری از موارد علمی را منظوم کردهاند تا ضمن ایجاد قدرت بازتولید که نتیجه آن جهتدهی به رفتار است غایت تبلیغ یعنی تبدیل نظر به باور را محقق کنند.
هماندیشی برای تولید فکر و دیگر هیچ...
کارشناسان مذهبی باید با هماندیشی به روشهای جدید تبلیغ دست یابند و آن را در عمل به اجرا درآورند، نقاط ضعف و قوت آن را بررسی و روز به روز آن را بهتر از گذشته ارائه دهند.
نتیجه این هماندیشیها ایجاد نظریههای جدید و نوعی بارش فکری است، این گفتوگوها سبب ایجاد تئوریها و قاعدههایی برای تبلیغ میشود. دنیای امروز دنیای زبان است و نه محتوا و هر فرهنگی که زبانش قویتر باشد فرهنگش نیز قویتر به نظر میرسد. باید در زمینه ارائه و انتقال معارف بیش از پیش کار کنیم .
عرصه تبلیغ، عرصه حساسی است باید در این قلمرو مبلیغانی حرفهای تربیت کنیم. چرا که طبق تحقیقات انجام شده و شواهد موجود در جوامعی که اباحیگری و بیدینی تبلیغ میشود توجه مردم به دین همچون آنچه در ترکیه دیده شد، بیشتر است وی اگر دین بد تبلیغ شود، اثری به مراتب بیشتر از تبلیغ صریح فساد و بیدینی دارد.
بازی چندرسانهای یا مهدی حاصل همایشی است که با حضور حدود 200 نفر شیعهشناس و ارزیابی چندین ساله آنان از رفتار شیعه به دست آمده است که نتیجهاش این جمله بود «شیعه در نگاه جامعهشناختی خود نگاه سبزی به منجی و نگاه سرخی به قیام امام حسین دارد» یعنی با نگاه سرخ خود قیام میکند و با نگاه سبزش این قیام را حفظ میکند این نتیجه به وسیله هنرمندان تبدیل به تصویر شد تا این دو نگاه را از میان بردارد، آنها با هماندیشی در این جهاد فرهنگی قد علم میکنند، یعنی اگر ما هنوز بر شیوههای سنتی و فردی سالهای پیش خودمان تکیه کنیم نه تنها نمیتوانیم حمله دشمن را خنثی کنیم که در ارائه فرهنگ و مبانی دینی خود نیز میمانیم. این یعنی باید امروز آگاهانه و تخصصی وارد میدانهای تبلیغ و ترویج شویم و با تجهیزات کامل تبلیغ در جامعه خود و جوامع بشری را به پیش ببریم.
استدلال و جاگیزین؛ راه مبارزه با خرافات
روشهای تبلیغی دو نوع است؛ عام و خاص. در روش تبلیغی عام تلویزیون و سینما به عنوان قدرتمندترین و گستردهترین رسانه تبلیغی باید در کنار نهادهایی همچون سازمان تبلیغات اسلامی، حوزههای علمیه و ... سیاست یکسانی را برای تبدیل نظریه به کنش داشته باشند تا در سطح کلان موفقیتهایی را کسب کنند.
از طرفی تبلیغ فردی و یا خاص نیز مستلزم ارائه استدلال و تعیین جایگزینی برای باورهای مردمی است. برای نشان دادن قبح ترویج شمایل ائمه معصومین (ع) و تفاوت آن با نقالیها و پردهخوانیها که بعضاً مورد تایید عملا هم بوده است باید گفت که در نقالی روایت یک حادثه استو نه روایت یک شخص. همانطور که تابلوی عصر عاشورای استاد فرشچیان واقعه عصر عاشورا را تصویر میکند بدون آنکه چهرهای ارائه دهد.
یعنی به هر ترتیب دنیای امروز دنیای استدلال و منطق است، مبلغان باید بدانند تبدیل نظریه به باور و اجرای آن در کردار تنها بوسیله زبان و ارشاد صورت نمیگیرد، باید نظریهها ملموس و مصداقها عنوان شوند. باید برای خوب و بد اعمال استدلال کرد تا قبول آن از سوی مخاطب آسانتر و قابل هضمتر گردد.