جام جم:تهدید میکنند اما نمیدانند...
«تهدید میکنند اما نمیدانند...»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم بیژن مقدم است که در آن میخوانید؛بسیج گنجی بیپایان است و سپری نفوذناپذیر. بسیج فرزند محرم و عاشوراست و فرزند روحالله. سران کشورهای غربی که متفقا به بیماری آلزایمر مبتلا شدهاند، خوب است با مراجعه به آرشیو 8 سال دفاع مقدس و تمام صحنههای حضور بسیج در میدانهای دفاع از انقلاب، تصویری واقعبینانه از بسیج را به ذهن بسپارند.آنها هر روز تهدید میکنند؛ اما نمیدانند که همین بسیج برای آنها از دهها و صدها موشک، کوبندهتر خواهد بود.
بسیج گنجی بیپایان است و سپری نفوذناپذیرتهدید میکنند و نمیدانند بسیجیان نسل سوم انقلاب با انگیزهتر از نسل حاضر در دفاع مقدس، در صحنه جهاد و شهادت حضور خواهند یافت.
تهدید میکنند و نمیدانند بسیج ارتشی متفاوت با تمام ارتشهای دنیاست و الگوهایی چون حسین فهمیده، و سردارانی چون: همت، خرازی، بروجردی، موحد و آخرینشان شهید حسن مقدم را به خود دیده است. آنها نمیدانند عشق به شهادت میتواند چه معرکهای برای آنان بیافریند که هیچگاه و در هیچ کشوری نظیر آن را ندیده باشند.
ایران نه عراق است و نه افغانستان. یک فریاد یا حسین (ع) و یک فراخوان جهاد میتواند میلیونها نفر از مردم را در صف اول رزم با متجاوزان قرار دهد. بسیج انرژی متراکمی است که در صورت فعال شدن، هر نیروی متجاوزی را زمینگیر خواهد کرد.بسیج «حقیقتی نظیر افسانهها و نماد آگاهی ملت است»* بسیج اهل بصیرت است و ولایتمدار، نه هیچگاه پرچم به زمین میگذارد و نه عافیتطلب میکند. چرا که هیچ ارزشی نزد بسیجیان بالاتر از شهادت نیست و این سلاحی است که هرگز کند نمیشود.
بسیج نبض بیداری ملت است؛ چه در میدان نبرد با دشمن و چه آن هنگام که عرصه سازندگی و خدمت نیازمند حضوری پرشور و سرشار از معرفت و شعور است.
سران سرمست از غرور و قدرت در غرب بدانند ملت ایران با افتخار خود را بسیجی میداند و بالاترین ارزش عاشورایی انسان مومن، شهادت در راه خدا و مجاهدت در راه دفاع از مکتب و میهن است و این حقیقتی است که بارها توانسته است مسیر تاریخ را به نفع جبهه «حق» تغییر دهد.
* رهبر معظم انقلاب
کیهان:معجزه یک آلیاژ از هند تا مصر
«معجزه یک آلیاژ از هند تا مصر»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛1- ده روز پیش، باراک اوباما وقتی با چالش خبرنگاران در حاشیه نشست آسیا- پاسیفیک مواجه شد، درباره ایران سخنی گفت که طی 30 ساله گذشته از زبان هیچ رئیس جمهور دیگر آمریکا به طور علنی گفته نشده است. او در پاسخ تبلیغات جمهوری خواهان گفت «آیا تصور می کنید موضوع ایران چالش ساده ای است؟ نه هیچ کس چنین ادعایی ندارد. این ادعا یا سیاسی کاری است یا آنها نمی دانند درباره چه چیزی صحبت می کنند». این عبارت، تعبیر دیپلماتیک تر تحلیل سال گذشته روزنامه واشنگتن تایمز بود که نوشته بود «ایران چالش شماره 1 و 2 و 3 آمریکا در سال 2011 است». یک هفته بعد از سخنان اوباما، روزنامه لوموند چاپ پاریس، در ترسیم چشم انداز موجود نوشت «ایران، هم اکنون پرچم رهبری آمریکا در جهان را به حالت نیمه افراشته درآورده است. اروپا درگیر بحران هاست و از آن سو جنبش های اسلامگرا در حال درو کردن میوه بهار انقلاب ها در خاورمیانه هستند».
یکی دو روز بعد، شبکه تلویزیونی ABC در حالی که از قول چند مقام ارشد اطلاعاتی- فعلی و سابق- آمریکا، بازداشت دست کم 12 جاسوس سازمان «سیا» در ایران و لبنان را تایید می کرد، اعلام کرد «تأیید خبر چند ماه پیش، نشان می دهد ایران و سیدحسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان در آن زمان (می و ژوئن) راست گفته بودند... آن زمان سازمان سیا تجاهل کرد اما یک مسئول فعلی این سازمان می گوید ضربه ای بزرگ به آمریکا وارد شده است. اینک معلوم می شود نصرالله دروغ نگفته بود. پس از کشف شبکه جاسوسی سیا، نگرانی از خسارت ناشی از این اتفاق، مانند ویروس در بدنه سازمان پخش شده است. به گفته مقامات آمریکایی، خسارت های ناشی از انهدام این شبکه جاسوسی بیشتر از سطح توقع آنها بوده و هر چه زمان می گذرد، بر حجم فاجعه افزوده می شود.» اینها را علاوه کنید به برخی کشفیات جاسوسی طی چند ماهه اخیر در سوریه که هنوز ابعاد کامل آن رسانه ای نشده است. همزمان بنیامین بن الیعاذر وزیر دفاع سابق رژیم صهیونیستی گفته است «رخدادهای اخیر مصر ابعاد هولناکی به خود گرفته است. تل آویو باید خود را برای تبدیل مصر به دشمن اسرائیل آماده کند. آینده مصر در دست ملت این کشور قرار گرفته که اسرائیل را دشمن خود می دانند».
2- یک پرسش مهم و مشترک درباره فوران انبوه این اتفاقات وجود دارد. امروز همه درغرب و شرق عالم می پرسند چه چیزی بنیاد «محاسبات» جبهه صهیونیسم مسیحی- جبهه استکبار- را منهدم کرده است. پیش از این قدرتمندان می ترساندند و به مرگ می گرفتند تا مستضعفان را به تب راضی کنند اما چرا اکنون این فرمول محاسباتی، انتظارات غرب را پاسخ نمی دهد؟ همین روزها نام دو سردار و دو سرلشکر، دهان به دهان سیاستمداران غرب و تیتر به تیتر رسانه های آنها گشت؛ سیدحسن نصرالله و حاج قاسم سلیمانی. این دو سردار، پاسخ هایی برای پرسش اخیر دارند. برخی محافل رسانه ای و سیاسی صهیونیستی پیش از این شهادت داده اند که هر چه زمامداران خود- کسانی چون پرز، اولمرت، نتانیاهو و باراک- را «دروغگو» و «فرومایه» تلقی می کنند، سیدحسن نصرالله و وعده های او را صادق یافته اند. می گویند سخنان وی از جنس حقیقت است و می توان به درستی آنها ایمان داشت. زمانی که صهیونیست ها، جنازه شهید هادی نصرالله فرزند دبیر کل حزب الله را گروگان گرفتند و باج خواستند، با حیرت تمام شنیدند که نصرالله می گوید فرزند من با دیگر شهدای حزب الله هیچ تفاوتی ندارد و ما سر این جنازه معامله نمی کنیم.
بعد از مقاومت پیروز 33 روزه در تابستان 2006، از «سیدحسن» پرسیدند که چگونه از پس اشغالگران صهیونیست - چهارمین ارتش بزرگ به قول خودشان- برآمدید و بر آنها پیروز شدید؟ او ضمن آن که از شوق شهادت سخن گفت، به کلام الهی استناد کرد آنجا که در آیه 96 سوره بقره می فرماید «و لتجدنهم احرص الناس علی حیاه و من الذین اشرکوا... و آنها (یهودیان) را حریص ترین مردم - حتی حریص تر از مشرکان- به زندگی خواهی یافت. هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر کند در حالی که حتی این عمر طولانی او را از کیفر و مجازات باز نخواهد داشت». سیدحسن گفت ما پاشنه آشیل و نقطه ضعف آنها- جان دوستی حریصانه و یهودانه!- را پیدا کردیم و مدام از همان موضع ضربه زدیم تا از پا درآمدند و گریختند. چند سال بعد- همین روزها- وقتی قاسم سلیمانی بقیه السیف فرماندهان شهید دفاع مقدس شنید مقامات بزدل آمریکایی علناً از ترور او می گویند تا ترس و عجز خود را بپوشانند، با آرامش تمام در جمع بسیجیان گفت «ترور، تهدیدی برای من نیست.
کمک به یک شوق قدیمی است... خدایا شهادت را نصیبم کن». هیچ کس در سبعیت رژیم کودک کش صهیونیست یا رژیم جنایت بنیان آمریکا تردیدی ندارد و آنجا که جنایت و رذالتی مرتکب نشده اند، قطعاً تیغ شان کند بوده است. اما این هم معمایی غامض برای جبابره جهان است که تا دیروز می ترساندند و حکم می راندند اما امروز قومی در میانه میدان ایستاده اند که صلابت کوه، استعاره ای از آنهاست. به فرمان امیر مؤمنان(ع) عمل می کنند که «تزول الجبال و لاتزل». سیره آنان علوی است. برخلاف دشمن، غرش نمی کنند مگر که ببارند و نمی بارند مگر که سیل جاری سازند.
پیش از این، تهدید به مرگ، ایستگاه آخر و آخر بن بست بود اما حالا سپاهی سر برآورده اند که مرگ را نه فقط به زیر پا کشیده باشند، که شهادت را «شهد شروع» و «اول عشق» می دانند، بی هیچ اضطراب! این قوم صبور در برابر امتحان، گفتار مؤمنان استوار در سپاه طالوت را تفسیر کردند آنجا که می گفتند «کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله و الله مع الصابرین. و اما برزوا لجالوت و جنوده قالوا ربنا افرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین. فهزموهم باذن الله ...». (آیات 249 تا 152 سوره بقره).»
3- «ابد والله ما ننسی حسیناً». اگر دیروز نوبت مردم لبنان و عراق بود که این شعار را از صمیم جان بخوانند و بگویند هرگز حسین(ع) را فراموش نمی کنیم، امروز نوبت بحرین و یمن است و فردا مصر، بی تردید. ما ایمان داریم به این فرموده پیامبر اعظم(ص) که «حسین منی و انا من حسین، احبّ الله من احبّ حسیناً». مگر می شود رسول خدا را دوست داشت و از محبت حسین او جاماند؟ روزگاری که محتشم فرمود «باز این چه شورش است که در خلق عالم است»، اوضاع روزگار هنوز چنین بر هم نشده بود. امروز عزت و کرامت، حرف اول ملت ها را می زند و چه کسی عزیزتر از سیدالشهدا علیه السلام که سالار آزادگی شد آنجا که فرمود «بدانید که زنازاده پسر زنازاده مرا بین دو چیز، شمشیر و ذلت مخیر کرده است. و هیهات منا الذله.
خداوند و پیامبر او و مومنان و دامن های طیب و طاهر، از چنین عاری برای ما ابا می کنند». اعقاب جبهه اموی اگر می خواهند آلیاژ بنیان مرصوص جبهه مقاومت اسلامی را بشناسند، باید که به کربلا و عاشورا برگردند آنجا که مردی تحت محاصره کامل اما خلل ناپذیر، از «بن بست» مرگ، «پلی» به سوی عزت و سعادت ساخت و خطاب به اصحاب صادق الوعد خویش فرمود «صبراً یا بنی الکرام فما الموت الا قنطره تعبربکم عن البوس و الضرّاء الی الجنان الواسعه و النعم الدائمه . شکیبا و استوار باشید ای فرزندان کرامت که مرگ نیست جز پلی که شما را از سختی و آسیب به سوی وسعت بهشت و بهره مندی دایمی عبور می دهد» و «شوق من به شهادت افزون تر از اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف است». ترس مرگ که فرو ریخت و شوق شهادت جای آن را گرفت، طلسم شیطان در دم می شکند.
رضوان خدا بر استاد شهید مرتضی مطهری که درباره حضرت سیدالشهدا فرمود «حسین بن علی (علیه السلام) یک روح بزرگ و یک روح مقدس است. اساسا روح که بزرگ شد، تن به زحمت می افتد. و روح که کوچک شد، تن آسایش پیدا می کند. این خود یک حسابی است. ابن عباس ها بیایند و نهی کنند، مگر روح حسین اجازه می دهد؟... روح کوچک دنبال لقمه برای بدن می رود. روح کوچک دنبال پست و مقام می رود ولو با گرو گذاشتن ناموس... اما روح بزرگ به تن نان جو می خوراند، بعد هم بلندش می کند و می گوید شب زنده داری کن. روح بزرگ وقتی که کوچک ترین کوتاهی در وظیفه خودش می بیند، به تن می گوید این سر را توی این تنور ببر تا حرارت آن را حس کنی و دیگر در کار یتیمان و بیوه زنان کوتاهی نکن. روح بزرگ آرزو می کند که در راه هدف های الهی و هدف های بزرگ کشته شود. فرقش شکافته می شود، خدا را شکر می کند.
روح وقتی که بزرگ شد، خواه ناخواه باید در روز عاشورا 003 زخم به بدنش وارد شود. آن تنی که زیر سم اسب ها لگدمال می شود، جریمه یک روح بزرگ را می دهد، جریمه یک حماسه را می دهد، جریمه حق پرستی را می دهد، جریمه روح شهید را می دهد. از شعارهای روز عاشورای حسین علیه السلام یکی این است؛ الموت اولی من رکوب العار و العار اولی من دخول النار... شب تاسوعا که برای آخرین بار به او عرضه می دارند یا کشته شدن یا تسلیم، اظهار می دارد. والله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افرّ فرار العبید» (جلد 1 حماسه حسینی، صفحات 341 و 441). شخصیتی این چنین که مهاتما گاندی را در هندوستان به شور و جنبش علیه انگلیس در آورد، آیا نمی تواند مسلمین ستم کشیده و دیگر مستضعفان را در اقطاب عالم به شورش آورد؟! آیتی که بر زبان محتشم(ره) جاری شده، هر سال تعبیر و تفسیری تازه خواهد داشت.
خون حسین علیه السلام که زمانی به واسطه پیروزی انقلاب اسلامی ایران، رصدگران سازمان جاسوسی سیا را مبهوت خود ساخت تا در گزارش ها و تحلیل ها از آن به عنوان «اکسیر و فرمول انقلاب پیروز 9791» یاد کنند، اکنون سرزمین تا سرزمین خاورمیانه را در می نوردد و می جوشد، هر چند که هنوز عشق، چندان که باید شعله نکشیده است. آن روز که امیرمومنان در مسیرصفین، از کربلا گذشت و خاک آن را بویید و گریست، کسی از راز این تربت پاک خبر نداشت. حتی آن هنگام که فرمود «شگفتا از تو ای خاک! قومی از تو محشور می شوند که بدون حساب وارد بهشت می شوند» و «اینجا بارانداز و قتلگاه عاشقان است، شهیدانی که هیچ کس بر آنها سبقت نگرفته است. خوشا بر تو ای خاکی که خون دوستان در آن می ریزد»، بر شنوندگان غریب آمد تا آن زمان که کربلا در خون تپید و پیکردردانه رسول خدا(ص) به خاک افتاد در حالی که سر به نیزه داشت...
4- سالارشهیدان فرمود «من کان باذلا فینا مهجته... فلیرحل معنا». هر کس مهیاست عصاره خون قلب خویش را در راه ما نثار کند، پس با ما به راه افتد. این همراهی آسان هست و نیست. فاما من اعطی واتّقی و صدّق بالحسنی فسنیسره للیسری. هر کس که در راه خدا انفاق کند و تقوا پیشه نماید و پاداش نیک الهی را تصدیق کند، پس ما مسیر آسایش را برای او آسان می گردانیم» (آیات 5 تا 7 سوره لیل).
اما آن کس که بخل و استغنا پیشه کند، راه عسرت و سختی در انتظار وی است. امیر مومنان به یکی از فرزندان خود فرمود « در راه خداوند آن گونه که سزاوار جهاد است، جهاد کن و در راه خداوند سرزنش ملامتگر، گریبان تو را نگیرد. و در سختی ها فرو شو هرجا که باشد» (نامه 13 نهج البلاغه). و باز به تعبیر آن حضرت «لا تجتمع عزیمه و ولیمه . عزم و اراده جدی با شکم بارگی یکجا جمع نمی شود».(خطبه 112 نهج البلاغه). کسانی پشت قدرت های زورگو را به خاک کشیدند که صادقانه در پاسخ ندای جانسوز «هل من ناصر ینصرنی و هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله» گفتند «لبیک یا حسین»! و امروز «لبیک یا خامنه ای، لبیک یا حسین است» را شعار حیات خویش ساخته اند.
فردا اول محرم است، آنجا که ورق برمی گردد و تاریخ از نو آغاز می شود. سلام بر محرم! و... السلام علی الشیب الخضیب، السلام علی الخدّ التریب، السلام علی البدن السّلیب... السلام علی الرأس المرفوع...
خراسان:سلام ایرانیان به جوانان افتخار آفرین
«سلام ایرانیان به جوانان افتخار آفرین»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن میخوانید؛این تنها هوش سرشار و توان علمی جوانان ایرانی نیست که در عرصه علوم و فنون مختلف و فناوری های پیشرفته در جهان جلوه گری و عرض اندام می کند، بلکه پیروزی های غرورآفرین ورزشکاران ایرانی در رشته های مختلف از جمله وزنه برداری که همین چند روز پیش رستم های ایران را به رخ جهان کشید و پیروزی های پی در پی، غرورآفرین و نشاط آفرین والیبالیست های جوان کشورمان در مسابقات جام جهانی والیبال حکایت از واقعیت هایی دارد که هم جهان و هم مسئولان کشوری باید بیش از پیش مورد توجه قرار دهند.
* اولین نکته قابل طرح در این موضوع این است که پیروزی تیم والیبال ایران بر تیم های مدعی همچون ژاپن، غلبه بر تیم صربستان، پیروزی در مقابل لهستان به عنوان قهرمان اروپا و همچنین شکست دادن آرژانتین به عنوان نایب قهرمان آمریکای لاتین در این رقابت های بسیار سخت و نفس گیر در صحنه والیبال جهان نشان می دهد که نوجوانان و جوانان نجیب، مودب و بی ادعای این رشته ورزشی قابلیت های فراوانی دارند که با استفاده صحیح از این ظرفیت ها و توانمندی ها توانسته اند در شرایطی چنین سخت در مسابقاتی بدین پایه مهم وجهانی تا این مرحله، این چنین «بزرگ شکنی» و افتخار آفرینی کنند.
* پیروزی های چشمگیر تیم ملی والیبال کشورمان در این مسابقات همچنین نشان می دهد که علی رغم برخی باورها و اظهارات، ایرانیان حتی در بازی های تیمی توان فوق العاده ای برای دست یابی به پیروزی دارند، بنابراین ناکامی های ورزش پر سروصدا و پرادعایی مثل فوتبال را باید به حساب حاشیه های فراوان، پول ها و درآمدهای کلان آن، باندبازی ها و مسائل دیگر نوشت نه ناتوانی ورزشکاران کشورمان در بازی های تیمی.
*پیروزی های غرورآفرین تیم ملی والیبال کشورمان در مقابل بزرگان و غول های والیبال جهان با آن همه امکانات و درآمدهای آن چنانی و تجهیزات ورزشی، همچنین از توانمندی های فوق العاده و کم نظیر جوانان ایرانی در این رشته ورزشی حکایت می کند، بنابراین اگر مسئولان به جای صرف هزینه های میلیاردی و توجه صرف به فوتبال به ورزش هایی همچون والیبال و دیگر رشته های ورزشی توجه کنند و امکانات مناسب ورزشی برای آنان تهیه کنند و حداقل ورزشکاران این رشته ورزشی و دیگر رشته ها را تا حدودی از دغدغه همیشگی تامین حداقل های معیشتی خود رها کنند، می توانیم در این رشته جذاب و بی حاشیه ورزشی تا مقام قهرمانی جهان پیش برویم نه این که مانند فوتبال یا عقب گرد داشته باشیم یا در جا بزنیم و همیشه اعصاب و روان مردم را تحت تاثیر قرار دهیم.
*صحنه های به نمایش گذاشته شده از این مسابقات همچنین از رعایت مناسب ادب، احترام و مسائل اخلاقی توسط جوانان این رشته ورزشی کشورمان حکایت می کند که خود نیز از برجستگی ها ونکات بسیار مهم و مثبت است که باید مورد نظر مسئولان وخصوصا رسانه ها قرار بگیرد.
پیروزی های افتخارآفرین تیم ملی والیبال کشورمان همچنین باید علاوه بر مسئولان برای همه رسانه ها «بیدار باشی» باشد که به ورزش های دیگر غیر از فوتبال نیز بپردازند.
* این پیروزی ها همچنین به خوبی نشان دهنده سهم و نقش و تاثیر مربی خوب و کاربلد بود مربی تیم ملی والیبال کشورمان در این مسابقات آشکارا نشان داد که هم ورزش والیبال را خوب می شناسد، هم روانشناس خوبی است و هم بازیکنان و توانمندی های آنان را خوب می شناسد، هم موقر و متین است، هم خوب مهره چینی می کند، خوب و به موقع تصمیم می گیرد
و به درستی هرچه تمام تر نیز نقشه اجرایی شدن افکار و طراحی های خود را در زمین پیاده می کند.
* پیروزی های جوانان تیم ملی کشورمان در مسابقات جهانی والیبال که جهان را شگفت زده کرد نشان داد ایران در این ورزش هم این لیاقت و شایستگی و توانمندی را دارد که بر بام والیبال جهان بایستد و از هم اکنون تا همیشه اولین و یا جزو اولین های جهان در این رشته ورزشی پرتحرک، جذاب و دیدنی باشد حتی اگر پرونده پیروزی های پی در پی تیم والیبال ایران در این دوره از مسابقات با غلبه اقتدار آمیز بر ژاپن، صربستان، لهستان و آرژانتین بسته شود.
بهترین سلام ها ودرودهای ایران و ایرانیان تقدیم به جوانان تیم ملی والیبال باد که انصافا خوش درخشیدند، دل مردم ایران را شاد کردند و جهان را شگفت زده.
جمهوری اسلامی:مصر پیشگام موج دوم بیداری
«مصر پیشگام موج دوم بیداری»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛این روزها مردم مصر، بار دیگر با حضور حماسی و پرخروش در صحنه، نمودار جدیدی از ابعاد انقلاب مورد نظر خود را به نمایش گذاشتهاند. این، اقدامی است که به نظر میرسد سایر ملتهای انقلاب کرده جهان عرب نیز به آن روی خواهند آورد و راهی را که مردم مصر اکنون در پیش گرفتهاند آنها نیز ناچارند طی کنند.
تعبیری که خود مصریها درباره وضعیتی که برای انقلابشان پیش آمده بکار میبرند اینست که میگویند این انقلاب را دزدیدهاند و ما اکنون باید آن را از دزدان پس بگیریم. از نظر مردم مصر، دزدان انقلاب، ژنرالهائی هستند که با سقوط حسنی مبارک، بر جایگاه قانون و ریاست عالی کشور تکیه زدند و سرنوشت انقلاب و مردم را دردست گرفتند. البته آنها به این نکته نیز توجه دارند که نظامیان حاکم بر مصر، فقط بازیگران ظاهری صحنه هستند و در پشت این صحنه آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار دارند.
شعار "الشعب یرید اسقاط المشیر" که جوانهای انقلابی مصر این روزها آن را با حرارت زیاد در میدان التحریر قاهره فریاد میکنند، فقط به معنای تأکید بر کنار رفتن ژنرال محمد حسین طنطاوی از قدرت نیست، بلکه به این معنی است که اصولاً مردم مصر به کسانی که برای آنها تصمیم بگیرند و خود را در جایگاه قیم ملت تصور کنند نیازی ندارند و با عزم و اراده خود نظام حکومتی جدید را پایهگذاری خواهند کرد.
این، واقعیتی است که جوانان انقلابی مصر بعد از 10 ماه به آن رسیدند و اکنون احساس میکنند حدود یکسال وقت کشور و ملت توسط عناصری که اذناب دیکتاتور هستند و بیجهت مورد اعتماد قرار گرفته بودند به هدر رفته است. این جوانان انقلابی، در این مدت، که برای یک انقلاب بسیار زیاد است، به احزابی همچون اخوان المسلمین چشم امید داشتند و اعتمادشان به شورای نظامی حاکم و دولت موقت براساس ارزیابی خوش بینانهای بود که از توانائی و کارائی این احزاب برای ادامه مسیر انقلاب و تأسیس یک نظام حکومتی عادلانه و متکی بر اراده مردم داشتند.
اکنون مشخص شده است که این ارزیابی نادرست بوده و احزاب موجود در مصر، کفایت لازم را برای تأسیس یک نظام عادلانه و مردمی ندارند. درخصوص اخوان المسلمین نیز این واقعیت در عمل به اثبات رسید که این حزب با آنچه بنیانگذار آن "حسن البناء" میگفت فاصله گرفته و نسبت چندانی با افکار او ندارد. جوانان انقلابی مصر، در روزهای گذشته درحالی که برای بازپس گیری انقلاب از نظامیان در قاهره و اسکندریه و اسیوط و اسماعیلیه و سوئز، خون میدادند، رهبران اخوانالمسلمین گفتند ما به این تظاهرات نمیپیوندیم. علاوه بر این، رهبران اخوان المسلمین طی 10 ماه گذشته نه تنها در برابر آمریکا و رژیم صهیونیستی موضعگیری نکردند، بلکه آشکارا ادامه روابط با صهیونیستها را بلااشکال دانسته و نسبت به آمریکا، علیرغم همه دخالتهایش در امور داخلی مصر و همه حمایتهایش از دیکتاتور مصر و همه موانع و مشکلاتی که در ماههای اخیر بر سر راه انقلابیون ایجاد کرده، حساسیتی نشان ندادهاند.
جوانان انقلابی مصر با مشاهده عملکرد مسئولان دولت موقت و شورای نظامی حاکم در 10 ماه گذشته، که روابط و روشهای دوران حسنی مبارک را دنبال کردند و هیچیک از آرمانهای انقلابی مردم مصر را محقق نساختند، و با درک این واقعیت که احزاب سیاسی مصر نیز با انقلاب و آرمانهای مردم همخوانی ندارند، بار دیگر به صحنه آمدهاند تا کاری را که خود آغاز کرده بودند، خود به پایان ببرند.
این درک عمیق که جوانان انقلابی مصر از جامعه خود به دست آورده اند، فینفسه ارزشمند است و میتواند انقلاب مصر را به فرجامی قابل قبول برساند. این، موج دوم بیداری است که در مصر پدید آمده و عمیقتر از موج اول است و به همین دلیل، انقلاب مصر را نجات خواهد داد و به سامان خواهد رساند.
کشورهای انقلاب کردهای همچون لیبی و تونس نیز به موج دوم بیداری خواهند رسید. درباره این دو کشور نباید به ظاهر نسبتاً آرام و درحال طی کردن مراحل شکل گیری نظام حکومتی آنها دل خوش کرد.
در این دو کشور نیز جوانان انقلاب کرده اند، دیوان سالاران انقلاب را تحویل گرفتهاند و قدرتهای سلطه گر غربی درحال مشورت دادن و به عبارت روشن تر، خط دادن به آنها هستند. با این حساب، روشن است که آنچه تحت عنوان نظام حکومتی جدید تأسیس خواهد شد، نه تنها با آرمانهای انقلابی مردم این کشورها بیگانه خواهد بود بلکه باید آن را نوعی بازگشت به دیکتاتوری البته با چهرهای جدید دانست. آنچه میتواند مانع چنین فاجعهای در این کشورها شود، موج دوم بیداری است که پیشبینی میشود بعد از مصر به تونس و لیبی هم برسد. در این کشورها هم شعار "الشعب یرید اسقاط المشیر" سر داده خواهد شد.
انقلابیون یمن و بحرین، وضع بهتری دارند. در یمن، مردم حاضر به پذیرش شرط مصونیت علی عبدالله صالح از تعقیب و مجازات نشدند و اعلام کردهاند به هیچ چیزی غیر از کنارهگیری بدون قید و شرط و محاکمه و مجازات وی رضایت نخواهند داد. بدین ترتیب، طرح شورای همکاری خلیج فارس فعلاً در هوا معلق است و همین صلابت انقلابیون یمنی نشانه عمق بیداری آنهاست. مردم بحرین نیز تاکنون زیر بار ترفندهای آل خلیفه نرفتهاند و در برابر فشارهای فوقالعاده آل سعود و آل خلیفه مقاومت کردهاند. این مقاومت، نشان دهنده بیداری مردم بحرین است، چیزی که میتواند عامل پیروزی قطعی آنان باشد.
موج دوم بیداری در جهان عرب، آثار وسیعتر و عمیقتری خواهد داشت. این موج، آل سعود و سایر دیکتاتورهای حاکم بر کشورهای عربی را نیز از اریکه قدرت به زیر خواهد کشید و جغرافیای سیاسی منطقه را به صورت بنیادی متحول خواهد ساخت. همه باید خود را برای پیامدهای موج دوم بیداری آماده کنند، پیامدی که با شعار بنیادی "الشعب یرید اسقاط المشیر" آغاز شده است.
رسالت:محرم سالروز بسیج و مناسبات با غرب
«محرم سالروز بسیج و مناسبات با غرب»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛فردا اول محرم است.
ماه تعظیم شعائر الهی، ماه بزرگداشت حماسه حسینی
ماه هم نوایی با فرشتگان در اقامه عزاداری برای سیدالشهدا و 72 تن از یاران با وفای او در کربلا
ماه جشن پیروزی خون بر شمشیر
ماه اهتراز دائمی پرچم مقاومت، ایثار، شجاعت و اخلاص
ماهی که به تعبیر امام (ره) راه پیروزی را به نسلها در طول تاریخ
بر سر نیزه آموخت
ماه اعلام آماده باش دائمی برای حضور در جبهه حق و مقابله با جبهه باطل
ماه اعلام وفاداری به مکتب اهل بیت و سرسپردگی به ولایت
فردا یک ارتش 40 هزار نفری از مبلغین معارف الهی در سرتاسر کشور مستقر میشوند تا معارف قرآن و اهل بیت(ع) را برای ملت ما بازخوانی کنند. از چند روز قبل جوانان، پیران، زنان، مردان و حتی کودکان در برپایی خیمههای عزاداری در کوچه پسکوچهها و خیابانها عاشقانه به میدان آمدند، تا ذکر الهی را در مجالس حسینی در سرتاسر شهرها، روستاها و بخشها بلندتر از هر سال زمزمه کنند.
فردا مردم همنوا با بقیه الله الاعظم حضرت مهدی (عج) در سوگ شهدای کربلا میگریند و در طول محرم و صفر این سنت تداوم دارد.
اسلام را همین اهل بکاء حفظ کردهاند.
فردا دهها میلیون ایرانی برای عزاداری امام حسین (ع) بسیج میشوند.
عالیترین مظاهر وحدت ملی در مراسمهای عزاداری برای امام حسین تجلی میکند. حرکت هدفمند عزاداران یک کلاس بزرگ در گستره کشور برای تعلیم و تهذیب است.
امروز روز تأسیس بسیج مستضعفان به دست مبارک امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی است.
انقلاب ما پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی در کربلاست.
بسیجیان با اقتدا به یاران با وفای امام حسین (ع) بیش از سه دهه است پیمان خود را با امام عصر (عج) و نایب بر حقش نشکستهاند و با سرودهای عاشورایی در همه صحنههای مبارزه حاضر بودهاند. 8 سال دفاع مقدس کارنامه موفق حضور در صحنه بسیجیان و وفاداری آنان به پیشوایان راستین عصر ماست.
هر تیری که به خیمه ولایت و امامت از سوی دشمن شلیک شد میلیونها بسیجی با اقتدا به شهدای کربلا سینه را در برابر آن سپر کردند و خون پاک خود را نثار انقلاب و اسلام نمودند. خون شهیدان ما امتداد خون پاک شهیدان کربلاست و قطعا شهدای انقلاب ما در قیامت با شهدای کربلا محشور خواهند شد.
ملت ما از آن روز که عزم مبارزه با استبداد و استعمار کردو از آن روز که پای پرچم یک رهبر الهی ایستاد و شهادت در راه خدا را با تأسی به امام حسین (ع) و یارانش یک فیض عظیم الهی و مرگ سرخ را بهتر از زندگی سیاه در زیر پرچم استبداد و استیلای خارجی دانست، راه پیشرفت و عزت و عظمت ایران اسلامی را پیریزی کرد. امروز بسیجیان دنیای اسلام با الگو قرار دادن ملت ایران و بسیجیان جان بر کف ما طاغوتهای جوامع خود را یکی پس از دیگری به خاک مذلت میاندازند و در ایستادگی برابر استعمار خارجی تردید نمیکنند.
یکی از ویژگیهای اصلی بسیجیان فهم آنها از تهدیدهای دشمن و راهبردهای آنان است. بسیجی جماعت در تولی به ولایت و تبری از دشمنان ولایت تردید نمیکند.
فشارهای چند ضلعی دشمن در نیمه دوم سال 90 وارد فاز جدیدی شده است. این فشارها به منظور "تغییر محاسبه در تهران" اعمال میشود. تا جمهوری اسلامی مجبور به نوعی تعامل ژئوپلیتیک با غرب شود. آمریکا برای برونرفت از کابوس بیداری اسلامی در منطقه و جنبش ضد سرمایهداری در جوامع غربی نیاز به وارد کردن فشارهای مضاعف به ملت ایران دارد.
محاسبه در تهران بر تفکر عاشورایی و عزم بسیجی شکل میگیرد. هیچ قدرتی در جهان با هیچ فشاری نمیتواند این محاسبه را بر هم زند.
این محاسبه نشان میدهد اگر بکشیم پیروزیم و اگر کشته شویم هم پیروز هستیم. این منطق شهدای کربلاست که به بسیجیان و ملت ایران به ارث رسیده است.
دشمن در آستانه انتخابات میخواهد فتنه سال 88 را احیاء کند دشمن به منازعات و اختلافات داخلی چشم طمع دوخته است.
دشمن به افزایش فشارها از نوع "تهدید نرم"، "تهدید سخت" و "تحریمها" امیدوار است.
ملت ما و در پیشاپیش آن بسیجیان که در همه لایههای سیاسی و اجتماعی کشور حضور دارند یکپارچه و متحد در برابر تهدیدات ایستادهاند. ان شاء الله با برگزاری انتخابات نهم مجلس کهروح تازهای در کالبد کشور دمیده میشود، غرب و بویژه آمریکا آرزوی تفرقه و تشتت در میان مردم و نخبگان را به گور خواهند برد.
قدس:بسیج ؛ سرمایه انقلاب
«بسیج ؛ سرمایه انقلاب»عنوان سرمقاه روزنامه قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن میخوانید؛بسیج، میراث گرانقدر بنیانگذار انقلاب اسلامی، با برخورداری از ظرفیتهای گوناگون، توانسته است دشمنان و بدخواهان نظام مقدس اسلامی را در عرصه های سخت افزاری و نرم افزاری ناکام گذاشته و دوستداران انقلاب را در صیانت از آرمانها و دستاوردهای نظام جمهوری اسلامی، امیدوار نماید.
بسیج صرفاً یک مفهوم نظری و انتزاعی نیست که در لابه لای کتابها و در محافل خاص علمی و پژوهشی بدان پرداخته شود. این پارادایم، ضمن برخوردار بودن از یک عقبه قوی تئوریک، با کارکردهای عملی و گسترده خود، تاکنون توانسته است در حوزه های سیاسی، امنیتی، فرهنگی و اجتماعی نقش آفرینی کند. همان گونه که مقام معظم رهبری در عبارتهایی صریح، این تفکر را چنین تبیین نموده اند: «آن جایی که نیازمند رفتن به عرصه نظامی است، او پیشاهنگ است؛ جوان و پیر هم نمی شناسد، دور و نزدیک هم نمی شناسد؛ آن جایی که جای حضور در عرصه سیاسی و میدان سیاست است، او فعال و پرنشاط است. آن جایی که در عرصه های بین المللی باید حضور پیدا کرد -عرصه های گوناگون بین المللی؛ عرصه سیاسی، عرصه فرهنگی، عرصه ورزشی- او در آن جا، مظهر عزت ملت و کشور خود است. این، بسیجی است.»
این نیروی داوطلب در دوران جنگ عراق علیه ایران، با به نمایش گذاشتن دفاع مقدس و جانفشانی در جبهه های جنگ، این واقعیت را به دشمن تحمیل نمود که این ظرفیت مردمی می تواند دشمنان و بدخواهان نظام اسلامی را در دستیابی به هدفهای نامشروعشان ناکام گذارد و عزت مردم ایران را به جهانیان اعلام نماید. در مقطع دفاع مقدس، وظیفه شناسی این نیروی جان برکف با پیروی از ولایت فقیه، با حضور در جبهه های جنگ حماسه ای ماندگار خلق نمود که صاحب نظران و کارشناسان سیاسی و نظامی را با وجود امکانات اندک و دستاوردهای باورناپذیر به حیرت و تعجب واداشت. در هفته های اخیر، بار دیگر دشمنان جمهوری اسلامی با تاکتیکهای کهنه و تکراری و با هدف مرعوب نمودن مردم در کشور، تهدیدهای نظامی علیه تهران را در صدر رسانه ها قرار داده اند. دشمن با محاسبات غلط و برآوردهای اشتباه اپوزیسیون خارج از مرز، با تهدیدهای سخت افزاری تلاش می کند هزینه مناسبات بین المللی ایران با دیگر بازیگران را افزایش دهد، ولی موضعگیریهای برآمده از روحیه بسیجی، واشنگتن را از تصمیمهایش منصرف ساخته و همچون گذشته جمهوری اسلامی را مقتدر و سربلند معرفی می کند.
اکنون تحولات تقریباً یک ساله حضور ملتها در عرصه احقاق حقوق خود، ایمان به این واقعیت است که مردم برای پیگیری مطالباتشان در جهان اسلام و خارج از جهان اسلام، نیازمند وحدت و بسیج مردمی هستند. انسجام مردمی در شمال آفریقا و خاورمیانه، بیداری اسلامی را وارد مرحله جدیدی کرده و مخالفان با شناخت دقیق از نقشه های دشمنان، بر همگرایی بیشتر گروه ها و جریانهای سیاسی در پیگیری مطالباتشان تأکید می ورزند. بدون تردید، الگوی انقلاب اسلامی برای بیداری اسلامی، قطعاً معترضان را نیازمند تشکلی به نام بسیج می نماید تا ظرفیتی برای پاسداشت ارزشهای اسلامی داشته باشند، زیرا دستاورد حرکتهای مردمی، در معرض طوفان حوادث قرار خواهد داشت.
این مجموعه عظیم برآمده از انسانهای مخلص و ایثارگر، در هر زمان و مکانی که احساس تکلیف نموده وارد شده و با انجام وظیفه توانسته است رسالت خود را عملی نماید. امروزه شناخت شرایط محیطی جامعه و داشتن بینش صحیح، امری اجتناب ناپذیر است تا از بروز هرگونه اشتباه و خسران، جلوگیری گردد. نیروهای مردمی وفادار به نظام، دفاع از دستاوردهای انقلاب اسلامی را محدود به مقطع تهدیدهای نظامی نمی دانند، بلکه بر اساس رهیافت فکری آنان، هر وقت تهدیدی متوجه کشور گردد، در مقابل آن، مؤلفه دفاع اهمیت و جایگاه مهمی می یابد، به نحوی که بیگانگان همواره در موسم انتخابات با بهره مندی از رسانه ها و ابزارهای گوناگون ارتباطی، سعی در القای ناامیدی در جامعه دارند تا از این رهگذر مشارکت سیاسی مردم در فرایندهای دموکراتیک نظام را کم اهمیت و نتیجه حضور آنان در تعیین سرنوشت سیاسی جامعه را امری بیهوده جلوه دهند، ولی بسیجیان با مشارکت گسترده در راستای صیانت از ارزشهای نظام، توطئه آنان را نقش بر آب خواهند نمود.
بازخوانی تاریخ و تأمل در وقایع غدیر، کربلا، مشروطه و... برای این قشر، بیانگر این واقعیت است که راه امام حسین(ع) و راه تنها بازمانده شجره اهل بیت(ع)، حمایت تام از ولی فقیه و نایب امام زمان(عج) است که رمز پیروزی و تداوم انقلاب هم همین بوده است. بسیجی نیک می داند که دشمن به انحای مختلف و با بهره گیری از ترفندهای گوناگون همواره تلاش می کند تا بین امام و امت جدایی ایجاد کند. اگر این خواسته آنها محقق گردد، می توانند با بهره گیری از این شکاف دستیابی به اهدافشان را با هزینه ای کمتر تعقیب کنند، ولی حمایت مردم و نیروهای بسیجی از فرامین ولی امر، به عنوان مهمترین عنصر بازدارنده، پرونده شکستهای آنها را سنگین نموده است.
امروز این نیروی عظیم و مؤمن با اهتمام به فرمایشهای مقتدای خویش در صحنه های مورد نیاز ورود پیدا می کند تا دشمن را در هر عرصه ای با بن بست مواجه کند. آگاهی و هوشیاری اعضای این نهاد، بستری را فراهم کرد تا بسیجیان در جنگ نرم دشمن، عرصه تهدیدهای جدید را شناسایی و ساز و کار مناسب برای مقابله را نیز طراحی کنند. این موفقیت حاصل نمی شود، مگر در سایه بصیرت و هوشیاری و پیروی از ولایت فقیه. مقام معظم رهبری در فرازی از سخنانشان فرمودند: «در جنگ سخت، دشمن تلاش کرد جانهای ما را بگیرد، ولی در این جنگ نرم تلاش می کنند جوانهای ما را بگیرند.» بسیجی با درک درست در راستای عملیاتی شدن فرامین رهبری، فعالیت در صحنه جدید سایبری را در دستور کار قرار داده است تا از این منظر نیز توان خودش را در رویارویی با دشمن به نمایش بگذارد.
بدین ترتیب، می توان اذعان نمود که تزریق روحیه بسیجی به بدنه نظام و ساختار تصمیم گیری کشور تاکنون توانسته است با برخورداری از انسجام و یکپارچگی، در دفع تهدیدهای دشمنان کارساز باشد. همین ویژگی سبب گردیده هیچ گاه عزت و استقلال کشور تحت الشعاع جنگ روانی و عربده کشی دشمنان قرار نگیرد.
سیاست روز:خواب اتحادیه عرب برای سوریه تعبیر میشود؟
«خواب اتحادیه عرب برای سوریه تعبیر میشود؟»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم مدیر مسئول است که در آن میخوانید؛مروری کوتاه بر عملکرد و فعالیتهای ۶۶ ساله اتحادیه عرب، حاکی از ضعف مفرط این اتحادیه در ایجاد همگرایی بین ملل عربی و حل و فصل برخی اختلافات و موانع پیش روی جهان عرب،در راستای فلسفه وجودی این اتحادیه است.
این قضاوت از آنجا ناشی میشود که در شرایط برخورداری اعضای این اتحادیه از منابع عظیم انرژی، عدم استفاده مقتضی از این ابزار تعیین کننده و مواجهه توام با ضعف و مقهوریت با رخدادها و حوادث بسیاری که در حوزه کشورهای عربی ظهور و بروز یافته، برای ناظران بینالمللی محل تامل میباشد. به نظر میرسد عدم نقشآفرینی موثر و فقدان وحدت رویه میان اعضاء، امروزه نقش این اتحادیه را به پایینترین سطح اثرگذاری خود رسانده است.
اما چند ماهی است که این اتحادیه در حوزه حوادث سوریه فعال شده و نشستهای متعددی را در سطوح مختلف برگزار نموده و تلاش دارد، جایگاه خود را در حوادث یک سال گذشته بهار عربی اثبات نماید.
فعالیتهای دیرهنگام اتحادیه، پس از انقلابهای انجام شده در تونس و مصر و اقدامات شتابزده هماهنگ با ناتو در لیبی و همچنین عرض اندام در شرایط کنونی، در مسائل سوریه، یمن و بحرین واجد نکاتی است که در ذیل به آن اشاره میشود:
۱- به اذعان بسیاری از کارشناسان برجسته خاورمیانه، غرب بازنده اصلی تحولات منطقه بوده است؛ چنانکه عجز و ناتوانی ایالات متحده و برخی دولتهای اروپایی از پشتیبانی موثر دوستان استراتژیک خود در منطقه در برابر بیداری اسلامی ملتهای منطقه بر کسی پوشیده نمانده و این وضعیت در درازمدت تبعات سنگینی بر تداوم هژمونی غرب در منطقه را در بر خواهد داشت.
۲- غرب به محوریت آمریکا در شرایطی شاهد از دست دادن همپیمانان راهبردی خود در منطقه است که سوریه به عنوان کشور دوست و استراتژیک ایران نیز با برخی چالشها و مطالبات مردمی مواجه است، اما با این وجود علیرغم تحرکات گسترده خارجی در آن کشور و پیش بینیهای متعدد مبنی بر سقوط دولت بشاراسد، خصوصا در ماه رمضان گذشته و عدم تحقق پیش بینیها و تسلط نسبی دولت سوریه بر شرایط، اوضاع منطقه برای غرب بسیار پیچیدهتر شده است.
۳- در حالی که آخرین تیرهای در ترکش غرب برای تشدید ناآرامیها در سوریه (به عنوان یک کشور کلیدی در محور مقاومت) نیز به سنگ خورده است، به نظر میرسد اتحادیه عرب در ماموریتی جدید از سوی غرب، موظف به ایفای نقشی تازه شده است. از همین روست که فعال شدن تمام قد اتحادیه عرب در حوزه تحولات سوریه برای افکار عمومی، شائبههای فراوانی را ایجاد کرده است.
۴- پررنگ شدن سفارشی نقش اتحادیه عرب در حمایت از حرکتهای مردمی یمن و بحرین، دو کشوری که معترضان آنها در شرف پیروزی هستند، دو هدف را متصور میسازد: اول اینکه ابهام افکار عمومی از ورود گزینشی اتحادیه عرب در حوادث کشورهای عضو را پوشش میدهد و اتهام ایفای نقش اتحادیه عرب بر اساس دستورالعمل غرب در سوریه را کمرمق میکند و از سویی دیگر این اتحادیه را مستعد سوار شدن بر موج تحولات منطقه (چیزی شبیه حضور ناتو در لیبی) و از جمله مصادره به مطلوب اوضاع دو کشور یمن و بحرین میکند.
۵-با این تفاسیر، اتحادیه عرب همان نسخه پیچیده شده برای دو کشور یمن و بحرین که فاقد پایگاه مردمی هستند را برای سوریه خواهد پیچید و بدین ترتیب عدم تمکین بشاراسد به دخالت بی جای اتحادیه را زمینهساز توجیه افکار عمومی و برخی حامیان خارجی برای تشدید فشارها بر دولت سوریه خواهد کرد.
۶- تحقق این سناریو که اتحادیه عرب، عامل اجرای آن از سوی غرب گردیده، به غیر از خود ملل عربی، ایران را نیز با چالشی جدی روبهرو خواهد ساخت که باید تدابیری از جمله موارد زیر را در نظر داشت:
الف: شفاف سازی این مهم که حمایت ایران از دولت اسد به واسطه نقش پررنگ این کشور در محور مقاومت و در نهایت باز پس گیری حقوق فلسطین به عنوان یک کشور اسلامی - عربی است.
ب: تاکید بر این موضوع که قاطبه مردم سوریه از دولت این کشور حمایت میکنند و اقلیت معترض نباید انتظار داشته باشند که مقدم به اکثریت باشند.
ج: دولت سوریه باید صف معترضان واقعی خواستار اصلاحات منطقی را که از برخی مفاسد اداری و مشکلات جاری کشور به ستوه آمدهاند را از معاندان و مغرضان به ظاهر معترض، جدا ساخته و مانع از سوءاستفاده معاندان خارجی از معترضان داخلی شود.
د: ضرورت دارد ابزار نرم افزاری و خصوصا راهبرد مذاکره در دستور کار دولت سوریه قرار گیرد و از همه مهمتر اینکه اصلاحات در دولت تسریع گردد.
ه: رسانهها افشاگری توطئههای خارجی پیرامون حوادث سوریه و بازنمایی نقش دمشق در محور مقاومت را در دستور کار جدی خویش قرار دهند، تا خوابی که اتحادیه عرب به سفارش غرب برای سوریه دیده است تعبیر نگردد.
شرق:پیام جوانان در میدان آزادی قاهره
«پیام جوانان در میدان آزادی قاهره»عنوان سرمقاله روزنمه شرق به قلم محمدعلی سبحانی است که در آن میخوانید؛1- حرکتی که امروز و در طول 9 ماه گذشته در میدان آزادی قاهره با حضور جوانان انقلابی مشاهده میشود، اعتراض به پدیده عدم تحقق مطالباتشان و عینیت نیافتن شعارهاست. آنان نمیخواهند به سرعت به خانه بازگردند و بدون آنکه هدفهای اصلی انقلاب تبیین شده و آزادی و عدالت نهادینه شود این مرحله پایان پذیرد. از ویژگیهای اصلی انقلابهای قرن بیست و یکم اما هدفگرا و مطالبهمحور بودن آنان است، به این معنی که نمیتوان با تعارف و تکریم آنها را از میدان بهدر برد و خود بر خر مراد سوار شده و گروهی یا فردی جایگزین فرد قبلی شده و همه چیز تمام شده فرض شود و دوباره روز از نو روزی از نو.
روز دوشنبه قرار است در مصر انتخابات برگزار شود و بسیاری از قبل میدانستند که نیروهای سنتی و نسل قدیم و نیروهای نظامی و بهویژه اخوانالمسلمین با نوعی توافق و تفاهم برنده و بازنده انتخابات چه کسانی هستند. جوانان به میدان آمده تا این بازی را برهم زده و مطالبه انتخاباتی کنند که هم مقدمه عادلانهای داشته باشد و هم آزاد برگزار شود. در شرایط حاضر در مصر بعید است در انتخابات تقلبی صورت پذیرد اما مهندسی و تبانی پشت پرده در جریان رفراندومی که نظامیان در یک همپیمانی با اخوانالمسلمین و نیروهای سنتی و دولتی گذشته انجام دادند، ممکن است جوانان و فعالان میدان تحریر شکست خورند و همان قانون اساسی گذشته با تغییرات مختصری که نظامیان در آن دادند، تثبیت شود.
جوانان و بسیاری از احزاب و بخشی از جامعه مصر معتقدند که نظامیان مصر پشت پرده اینگونه تحولات هستند و آنان اختیاراتی دارند که با گذشت زمان نقش مردم و جامعه مدنی را محدود کرده و دیکتاتوری در لباس نظامیگری بازتولید خواهد شد. جوانان میگویند در حال حاضر نظامیان که باید از صحنه سیاسی دور باشند و صرفا به تامین امنیت کشور و حفظ استقلال بپردازند، اکنون در قالب یک حزب سیاسی به میدان آمدهاند و با امکانات فراوان و گسترده خود به تبانی و تفاهم پشت پرده با اخوانالمسلمین و برخی از نیروهای سنتی پرداخته و قصد مصادره انقلاب را دارند.
تحولات اخیر با اعتراض به حقی که ارتش برای خود قایل است و براساس آن بودجه ارتش زیر نظارت مجلس و نهادهای نظارتی نباشد و نیز تفسیر قانون اساسی را حق خود میدانند، آغاز شده است. اما مساله جدیتر و عمیقتر است و تحولات نشان میدهد که جوانان مصری به دنبال تشکیل دولت مدنی بدون دخالت نظامیان و بازگشت نظامیان به وظایف اصلی خود هستند. آنها میخواهند نظامیان به پادگانها بازگردند و در سیاست دخالت نکنند، در عین حال نظامیان وعده سر خرمن میدهند.
2- وضعیت مهآلود میدان آزادی قاهره هرچند شور و نشاط و آزادیخواهی و عدالتطلبی ملت مصر به ویژه جوانان را نشان میدهد، لیکن شکی نیست که هزینههای تحول در مصر را بالا برده و نگرانیهای فراوانی را به وجود آورده است. لیکن نمیتوان تقصیرها را به گردن جوانان انداخت و آنان را در یک دادگاه یکطرفه محکوم کرد بلکه باید درک شود که شورش و اعتراض همیشه محصول شرایط تحمیلی گذشته و نشانگر وجود مشکل است. با بررسی خصوصیات انتخاباتهای گذشته در مصر میتوان علت عدم اعتماد به حاکمان در رأیگیری و ایجاد زمینه انتخابات سالم و عادلانه را دریافت.
در سال 2005 حسنیمبارک گامی را به سوی برگزاری انتخابات کنترلشده رقابتی برداشت و محصول آن کسب بیش از 90 کرسی، یعنی یکپنجم آرای مجلس شد. این انتخابات هرچند دموکراتیک نبود اما با تقویت فضای امید تاحدودی رکود سیاسی را کنار زد و نشاط فعالان و احزاب امید برگزاری انتخابات آزاد را برای سال 2010 ایجاد کرد اما حسنیمبارک وقتی فضای انتخاباتی را به ضرر خود دید، همه بازی را بر هم زد و با دستگیری بیش از یک هزارو500 نفر از کاندیداها و افراد تاثیرگذار، انتخاباتی را برگزار کرد که هیچ نیروی مخالفی نتوانست به مجلس راه یابد.
هرچند مبارک احساس پیروزی میکرد اما همین انتخابات در سال 2010 پایان اولین دهه قرن بیست و یکم بلای جان او شد و او موقعیت خود را به طور کامل از دست داد و حتی دوستان و همراهان، وی را سرزنش کردند و چنانچه دیدیم فقط چند ماه پس از این انتخابات مهندسی شده و پر از تقلب حسنیمبارک و حکومتش سرنگون و چند ماه بعد در قفسی اتهامی و تحقیرآمیز محاکمه شد. حسنیمبارک خصوصیات زمان خود را درک نکرد و تحول و تغییر را به رسمیت نشناخت و در نتیجه تغییر در درون سیستم را کنار گذاشت و در نهایت بهرغم حمایت آمریکا و غرب سقوط کرد. پس از حسنیمبارک نظامیان در مصر همهکاره شدند.
جالب توجه است که نظامیان در مصر به خاطر مبارزاتی که در مقابل رژیم اشغالگر داشتند و به دلیل دوری از سیاست بدنام نبودند، آنها هرگز و حتی در تحولات انقلاب مصر در مقابل مردم صفآرایی نکردند و مردم و نیروهای سیاسی خیلی زود آنان را پذیرفتند اما اکنون که تنها حدود 10 ماه از حکومت آنان میگذرد در جایگاه متهم قرار گرفتهاند.
ارتش مصر حالا دیگر متهم کشتار مردم در آستانه انتخابات است. شورای نظامی متهم است که در جریان رفراندوم قانون اساسی با حضور خود و دخالت در رفراندوم مانع نوشته شدن قانون اساسی جدید بر پایه تحولات انقلاب مصر شده است. سرلشکر طنطاوی، ریاست شورای نظامی، نتوانست با استعفای رییس دولت انتقالی و قول تشکیل دولت نجات ملی آرامش را به میدان بازگرداند. وزیر کشور پیشنهاد تاخیر در انتخابات را داده است اما نظامیان میگویند انتخابات در وقت تعیینشده برگزار خواهد شد و معترضانی که در قاهره و بسیاری از شهرهای مصر به خیابانها آمدهاند، از نظامیان میخواهند صرفا به وظایف نظامی خود عمل کرده و اجازه دهند نیروهای سیاسی بدون دخالت و حضور نظامیان با یکدیگر رقابت کرده و دولت مبتنی بر آرای مردم و نهادهای مدنی را تشکیل دهند.
تحولات جاری مصر نشان میدهد که شکاف اصلی میان نیروهای سنتی و تجددگراست. برخی نیز معتقدند مردان قدیمی در مقابل جوانان قرار گرفتهاند. یکی از رهبران ائتلاف جوانان در میدان تحریر به خبرنگاران گفت این 80سالهها چه میخواهند، چرا به جوانان میدان نمیدهند؟
3 – آخرین تحولات میدانی تا لحظه تهیه این یادداشت نشان میدهد، پیشنهاد تشکیل دولت نجات ملی که توسط نیروهای میانهرو و واسطه مطرح شده است، تاکنون به نتیجهای نرسیده است. از طرفی اظهارات نمایندگان شورای نظامی و کمیته برگزارکننده انتخابات که روز پنجشنبه در مقابل خبرنگاران هرچند معترضان را آرام نکرده و حجم حاضران را در میدان آزادی کاهش نداده است لیکن نوعی عقبنشینی نظامیان به حساب آمد و آنها از آسیبدیدگان عذرخواهی کرده و قول دادند در اولین فرصت قدرت را به جامعه مدنی و نیروهای سیاسی واگذار کنند. فعالان میدان تحریر گفتند به حرفهای نظامیان اعتماد ندارند چراکه آنها حق داشتند تنها ظرف شش ماه قدرت را به غیرنظامیان منتقل کنند. اما اکنون 10 ماه گذشته و آنها در حال تثبیت قدرت نظامیان به عنوان مفسر قانون اساسی هستند.
عدم اعتماد بخش قابل توجه نیروهای سیاسی و خصوصا جوانان که در این مرحله با عنوان ائتلاف جوانان وارد میدان شدهاند، شرایط را به جایی رسانده که احتمال برگزاری انتخابات در موعد مقرر خود را با سوال جدی مواجه کرده و همین موضوع موجب اختلافنظر نیروهای سیاسی شده است. همانگونه که در جریان اصلاح قانون اساسی و رفراندوم مشاهده شد، اخوانالمسلمین با اعتماد به نفس نسبتا بالا در اینگونه صحنهها خود را کنار کشیده و در جهت حفظ موقعیت خود و طرفدارانش وارد درگیری نمیشود اما جوانان که خود را وارثان انقلاب میدانند به این نتیجه رسیدهاند که اگر صحنه را ترک کنند، نظامیان و اخوانالمسلمین اکثریت کرسیهای مجلس را پارو میکنند.
اخوانالمسلمین موافق با برگزاری انتخابات است اما در عین حال با حرکت جوانان مخالفت جدی نمیکند، زیرا معتقد است در هر صورت جایگاه واقعی خود را در جامعه مصر در اختیار دارد. اصرار نظامیان به برگزاری انتخابات بعد از کشته شدن حدود 40 نفر در هفته گذشته و مخالفت فعالان میدان آزادی بحرانی را به وجود آورده که باید خیلی سریع راهحلی برای آن پیدا شود، چراکه عدم توافق کلیه نیروها برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد حتی در صورت برگزاری انتخابات بحرانهای اجتماعی و سیاسی در مصر را افزایش خواهد داد.
4- پیام اصلی تحولات میدان آزادی عبارت از آن است که اولا ارتش و نظامیان نباید جای سیاستمداران را گرفته و در قامت حزب یا به صورت عنصر تعیینکننده، جایگاه مردم و جامعه مدنی را اشغال کند. ثانیا انتخابات باید سالم و آزاد و عادلانه برگزار شود و چنین انتخاباتی عبارت است از انتخاباتی که بدون مهندسی و با مقدمهای عادلانه برگزار شده و تقلب و تبانی در آن جایی نداشته باشد.
مردم سالاری:انتخابات و راه حل برون رفت از انشقاق اجتماعی
«انتخابات و راه حل برون رفت از انشقاق اجتماعی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم میرزابابامطهری نژاد است که در آن میخوانید؛عدالت اجتماعی و حقوق شهروندی و حاکمیت مردم برسرنوشت اجتماعی، محورهای مهمی هستند که می توانند انسجام و اعتماد عمومی و وحدت ملی را محقق سازند و تداوم و تاکید برآنها به وحدت ملی عمق خواهد بخشید. انشقاق اجتماعی آفت و آسیب جدی وحدت ملی و عامل بی اعتمادی و رودررویی های مستهلک کننده توان اجتماعی است.
عناصر درون نظام باسعه صدر و گذشت از پاره ای سو» تفاهم ها در جهت حفظ و تحکیم نظام باید به وحدت ملی توجهی مضاعف مبذول دارند و زمینه های تحقق و درمان آن را فراهم آورند. یکی از زمینه های مهم که می تواند در این جهت مورد عنایت قرار گیرد توجه به اندیشه هایی است که جنبه راه حلی دارد و کارکردی راهبردی و تدبیری دراین راستا را دارا می باشند. به لحاظ جامعه شناسی نظرات و اندیشه های انسان از جهت نوع کارکرد مترتب برآنها به 3 گروه تقسیم می شود.
گروه اول: نظرات و اندیشه هایی است که جنبه شناختی و هستی شناسانه دارد و واقعیت ها را توصیف یا تبیین می کند و از چگونگی و چرایی آنها سخن می گوید.
گروه دوم: نظرات و اندیشه هایی است که جنبه هنجاری دارد و به صدور احکامی در زمینه های خوب و بد، باید و نباید، شایسته و ناشایسته در مورد رویدادها وافراد و جریان های اجتماعی می پردازد. نظام های ارزشی یا ایدئولوژیک، افراد و گروه های اجتماعی نتیجه این گروه از اندیشه های انسانی است.
گروه سوم: نظرات و اندیشه هایی است که جنبه راه حلی، راهبردی و تدبیری دارد و برای پیشبرد مسایل اجتماعی در شرایط خاص زمانی و مکانی راه حل ارائه می دهد و برخلا ف اندیشه های هنجاری که به دنبال «واکنش» مطلوب گروه خود درعرصه اجتماع و سیاست است، اندیشه های گروه سوم به «کنش های ممکن» برای رسیدن به یک هدف متمرکز می شود. شرایط امروز جامعه ما و انشقاقی که به هر علت برجامعه تحمیل شده است می طلبد که به تبدیل انشقاق به اتحاد و رسیدن به وحدت ملی بیندیشیم و برای رسیدن به این مهم باید به «کنش های ممکن»به عنوان یک راه حل اهتمام کنیم، در غیر اینصورت همه نیروهای درون نظام و نهادهای وابسته به نظام صدمه خواهند دید و هرکس فکر کند از صدمات انشقاق درامان خواهد ماند، سخت در اشتباه است.
امروز توصیف و تبیین واقعیت ها و حوادث به اتحاد ما کمک نخواهد کرد امروز صدور احکام خوب و بد، خادم و خائن، شایسته و ناشایسته شرایط ما را بهتر که نمی کند، بدتر هم خواهد کرد. تنها راه کمک به اتحاد و وحدت ملی و درمان انشقاق اجتماعی توسل به «کنش های» حل کننده انشقاق و تعدیل کننده روابط است. در پیش روی بودن رویداد مهم انتخابات مجلس نهم، فرصتی است برای تغییر رویکردها و فکر کردن به راه حل ها و مقدم دانستن منافع نظام و منافع مردم بر منافع فردی و گروهی.
باید تجربه سالیان دراز به ما آموخته باشد که تمام حقیقت به تنهائی نزد هیچ کدام از جناح های داخل نظام نیست. تک گویی و گروه خود را حقیقت مطلق دانستن خریداری ندارد و فقط عناصر مشارکت و مشروعیت را خدشه دار می کند و حوادثی چون حادثه تاسف بار روزنامه ایران در میانه هفته گذشته را به بار میآورد و توسعه حوادثی از این نوع نه تنها کارایی ندارد که همه ابعاد جامعه را با چالش خطرناک مواجه می کند و...
ناظران، مجریان، احزاب، گروه ها و جناح های سیاسی، به انتخابات به منزله رویدادی که باید در خدمت برون رفت از انشقاق اجتماعی قرار گیرد، بنگرند و برای ایفای مسوولیت و رسالت دینی، اجتماعی و سیاسی خود حداقل در شرایط فعلی از توصیف و تبیین و از خوب و بد کردن دست بردارند و «کنش های ممکن» و راه حل های انسجام بخش و وحدت آفرین را در پیش گیرند.
نگارنده با همین نگرش و با تکیه بر همین روش از حوادث هفته گذشته روزنامه ایران و چند رویداد دیگر و تحلیل و توصیف و تبیین آنها صرف نظر و ترازوی کیل هنجاری این رویدادها را در قفسه خاطره ها پنهان و درب آنرا شش قفله کرد، که حکایت کرده اند; حکیمی کسی را دید که لباسی فاخر پوشیده و سخنان نادرست می گفت; به وی گفت ای مرد از دو کار یکی را بکن، یا سخن مانند لباس بگو یا جامه مانند سخنانت بپوش.
تهران امروز:طبل توخالی فوتبال
«طبل توخالی فوتبال»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم آرش راهبر است که در آن میخوانید؛علاقمندان به ورزش این روزها در برابر تناقضی آشکار و رفتاری دوگانه از سوی مدیران ورزشی و سازمان صداوسیما به عنوان مهمترین رسانه در زمینه پخش تصاویر رقابتهای ورزشی قرار دارند. از یکسو فوتبال همچنان سوار بر امواج به سوی گیرندههای خانگی سرازیر شده و پخش مستقیم آن در میان برنامههای سیما یکهتازی میکند در حالیکه ورزشگاهها عموما تماشاگر اندکی را به خود میبینند اما از سوی دیگر پیگیری جالب توجه و حتی غیرمنتظره مردم در تماشای رقابتهای جام جهانی والیبال در ساعات اولیه صبح حاکی از آن است که فرضیه «فوتبال پرطرفدارترین ورزش ایران است» حسابی ترک برداشته و چندان قابل اثبات نیست.
در شرایطی که فوتبال به عنوان ورزش اول ایران در جلب و جذب مخاطب، ناکارآمد جلوه میکند درخشش وزنهبرداران و والیبالیستهای شایسته ایران در عرصههای جهانی فرصتی به وجود آورده که فضای تازهای از اقبال عمومی در ورزش به وجود آید.
با وجود گردش مالی خیرهکننده و حجیمی که در دهه اخیر حیات فوتبال ایران دیده میشود هنوز هم هواداران آن نگاهی حسرتبار به دو نسل طلایی در دهه 1360 و 1370 دارند و ظاهرا چندان به درخشش تیمهای امروز دلبسته و امیدوار نیستند. فوتبالی که نه ورزشگاه درست و حسابی و نه باشگاه استاندارد و باثباتی دارد اما در همین روزها هم بیشتر از سوی مدیران ارشد ورزش و تلویزیون مورد توجه قرار می گیرد و ردپای این توجه را میتوان در درآمدهای جانبی از پخش مسابقات باشگاهی و ملی جستوجو کرد. برای تماشاگر و بیینده نگونبخت که شانس قابلتوجهی جز تماشای رقابتهای بی کیفیت لیگ برتر ایران ندارد اما تماشا و تجربه هیجانی بینالمللی چون بازیهای جام جهانی والیبال و یا رقابتهای کشتی و وزنهبرداری آزمونی متفاوت و در عین حال دلپذیر است. در شرایطی که وضعیت عمومی ورزش ایران تحت تاثیر آگهیدهندگان تلویزیونی قرار گرفته و فوتبال ظرف مناسبی برای حجم عظیمی از مراودات مالی است، این همه ذوقزدگی و پیگیری در کشف استعدادهای تازه ورزشی ایران چون پوریا فیاضی در والیبال یا کیانوش رستمی در وزنهبرداری برای طرفداران پرشمار ورزش در ایران نشان میدهد که باید سمت و سوی مدیریت کلان در ورزش و رسانه ملی تغییر کند. حالا که تماشای فوتبال چون شنیدن صدای دهل از دور خوش است مجال مناسبی برای وزارت ورزش و صدا و سیما به وجود آمده که سرمایهگذاری تازهای بر روی رشتههای ورزشی دیگر نیز انجام دهند و غیرفوتبالی ها را نیز جدیتر بگیرند.
بعد از این همه هشدار و انذار، سرانجام تهدید کنفدراسیون آسیایی فوتبال عملی شد و سهمیه فوتبال باشگاهی ایران از چهار تیم به دو تیم کاهش یافت تا شاید مدیران ورزشی و رسانهای به خود بیایند و به قدر لیاقت به این طبل توخالی بها بدهند. حتی اگر چون سالهای گذشته، ذهن مدیران ارشد ورزش مبتنی بر «نتیجهگرایی» باشد باز هم باید ناکارآمدی فوتبال در پاسخ به مطالبات مردم را باور کرد و به کارآمدی رشتههایی چون بسکتبال، دو و میدانی، والیبال، کشتی و یا تکواندو امتیاز بیشتری داد. بر خلاف تصور مدیران و تصمیمگیران ورزش و صدا وسیما، توجه به فوتبال بیش از آنکه در گرو علاقه عمومی باشد معطوف به روش نادرست و حجم نامتناسب گردش پول در این بازی است. نارساییهای فرهنگی در فوتبال ایران نیز خود گواهی بر این مدعاست.
ابتکار: سوریه میدان هماوردی ایران و غرب
«سوریه میدان هماوردی ایران و غرب»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛سرعت تحولات منطقه و موج انقلابها آنچنان گسترده و طوفانی است که تبارشناسی تحولات را با مشکل روبهرو کرده. برداشت و تحلیل متناقض حرکتهای منطقه، نتیجه غیرمنتظرهبودن آنهاست. امریکاییها ابتدا تلاش کردند تا رهبری تحولات را به خود نسبت دهند. از سوی دیگر، ایران نیز با تفسیر بیداری اسلامی، انقلابها را ضدامریکایی تفسیر کرده است. اما نکته حیاتی که این روزها رخ نموده و پاسخی به ابهامات فوق است، انقلاب دوم مردم مصر است. اعتراضات مردم مصر به تداوم حاکمیت نظامیها نشان داد که رویکرد تحولات منطقه، سلبی صرف نیست. مردم فقط برای نخواستن به میدان نیامدهاند تا قدرتهای بزرگ، بعد از انقلابشان توان موجسواری داشته باشند.
مردم انقلابی منطقه، هم میدانند که حاکمان فاسد و مستبد را نمیخواهند و هم میدانند چه میخواهند. آنان خواستههای متفاوتی دارند. مردم در خواستهای اثباتی خود، هویت انقلاب را معین میکنند. بهنظر میرسد که میدان التحریر در این روزها در حال ترجمه انقلابهای منطقه است و بهطور طبیعی، موجبات عصبانیت و نگرانی امریکا و غرب را فراهم آورده. ترجمه کنونی به تفسیر ایران نزدیکتر است.
اما همزمان با سرعت تحولات در کشورهایی همچون تونس، مصر، لیبی و بحرین، در سوریه نیز حرکتهای اعتراضی شروع شده؛ اما برخورد قدرتهای بزرگ با آن متفاوت است. تحولات در تونس و مصر و لیبی آنچنان طوفنده بود که قدرتها با کمی تأمل ناچار به حمایت از مردم شدند. ولی دراینمیان برخورد با تحولات بحرین و سوریه متفاوت است. در بحرین خواست مردم ریشه بنیادی و ایدئولوژیک دارد و خواسته مردم قابلیت تفسیر متناقض و انحرافبردار ندارد؛ چراکه سالهاست اقلیتی کوچک با شیوه مرسوم در کشورهای عربی، در قالب نظام سلطنتی موروثی بر اکثریت قاطع حکومت مادامالعمر دارد. ولی قدرتهای بزرگ، نهتنها با خواست مردم آن کشور هیچ همراهی نکردند، بلکه چشم بر لشکرکشی سعودیها و اماراتیها برای سرکوب مردم مظلوم بحرین بستند. دراینمیان تنها کشوری که صادقانه در کنار مردم مظلوم بحرین ایستاد، ایران است.
از نگاه ایران، اوضاع کلی سوریه شبیه کشورهای دیگر عربی است. این کشور در تعریف موسع از استبداد، جزو کشورهای مستبد است و فاقد احزاب و مطبوعات مستقل و فعالیتهای مدنی قوی است. انتخابات فرمالیته و تشریفاتی است؛ اما سوریه تفاوتهای معناداری با کشورهای دیگر منطقه دارد که منجر به تفاوت در موضع ایران شده است.
سوریه در طول سالهای گذشته، به نوکر فرمانبر امریکا و غرب تبدیل نشد. مرحوم حافظاسد و بعد از او بشاراسد، هر دو همواره در کنار جریان مقاومت قرار داشتند و کشورشان میزبان گروههای جهادی بود. به تعبیر دیگر، اگرچه سوریه از نظر ساختار قدرت، جزو کشورهای مستبد عربی است؛ ولی موضع آشتیناپذیرش با رژیم صهیونیستی و دفاع صادقانهاش از مقاومت، موجب کمرنگشدن فساد قدرتش بود. به همین دلیل هم اعتراضات در سوریه فراگیر و متعلق به اکثریت مردم نیست. مطابق برآورد کارشناسان، معارضان حدود بیستدرصد مردم سوریه را تشکیل میدهند و صدای اعتراض، متعلق به اکثریت نیست. با این اوصاف حمایت غرب و اتحادیه عرب از اعتراضات بیسابقه است.
در نگاه ایران، حمایت غرب از معترضان در سوریه، تنها از دریچه منافع رژیم صهیونیستی توجیهپذیر است. غرب درحقیقت در این وضعیت به دنبال برخی منافع خود است.
1. انتقام از میهماننوازی سوریها از گروههای جهادی است؛
2. امریکا و غرب و عربستان تلاش میکنند برگ برنده ایران را در منطقه بستانند. در نگاه آنان سوریه صحنه هماوردی است. وجود دولت بشاراسد باعث آسیبناپذیری عمق استراتژیک ایران است. در گمان آنان، اگر دولت اسد سقوط کند، ضمن اینکه امنیت رژیم صهیونیستی ارتقا مییابد، درعینحال از قدرت نفوذی ایران کاسته میشود؛
3. واقعیت تحولات منطقه، گویای این است که خواست غرب تحقق نیافته و مردم نقطه متفاوت از خواسته آنها را تعقیب میکنند. مصریها بهخوبی اینرا نشان دادهاند؛ بنابراین قدرتهای بزرگ در تلاش هستند با سقوط دولت اسد، موازنه را بهنفع خود برگردانند.
با این فرضهاست که ایران تلاش میکند تا ضمن پرهیزدادن دولتمردان سوریه به برخورد سخت با مردم، از موجودیت آن حمایت کند؛ البته سیاستمداران ایران همچون دیگر سیاستمداران، به این اصل توجه دارند که در نظام بینالملل، دوستی جاودانه و دشمنی بیپایان بیمعناست. منافع هر کشوری حد و مرز دوستی و دشمنیها را تعیین خواهد کرد. واقعیت کنونی منطقه نشانگر این است که فساد دولت سوریه بر کسی پوشیده نیست؛ اما ساختار متصلب و متحجرانه کشورهای عربی دیگر، قیاسپذیر با سوریه و ساختار جمهوری آن نیست. بااینحال اتحادیه عربِ سرتاپا فاسد و همچنین پادشاهی و موروثی، خود را در کنار معترضان سوریه قرار داده و برای آن کشور خط و نشان میکشد؛ حرکتی که درحقیقت فرار رو به جلوست.
با این اوصاف، حمایت ایران از سوریه کورکورانه و مطلق نیست. این حمایت تا وقتی ادامه دارد که اعتراض مردم به خواست همگانی تبدیل نشده باشد و اعتراضات در آن کشور مهندسی شده و تحتتأثیر قدرتهای بزرگ برای اهداف رژیم صهیونیستی نباشد. پیشگامی ترکیه و قطر در برخورد با سوریه هم نکته عجیب دیگری است. این دو کشور بهدلیل رابطه حسنه با رژیم صهیونیستی، بیشترین شباهت را به همدیگر دارند. ترکیه بهدلیل ناکامی در تحقق آرزوی دیرینه خود، مبنیبر الحاق به اتحادیه اروپا، به دنبال پررنگکردن نقش منطقهای خویش به شیوه امپراطوری عثمانی است تا به این هدف نائل شود. برای این کشور نه خواست ملتها مهم است و نه آرمان مسلمانان؛ بلکه آرزوی پیوستن به اتحادیه اروپا دلیل اینهمه پیشتازی است. قطر کشور بهاصطلاح «ذرهبینی»، با زیرکی تلاش میکند از ضعف سعودیها استفاده کرده و با ایفای نقش در معادلات جهانی، موقعیت کوچک جغرافیایی خود را جبران کند و در جهان پلورالیسم قدرتهای متعارض دیده شود.
بههرحال سوریه به صحنه هماوردی غرب و ایران تبدیل شده. آنچنانکه ذکر شد، حمایت ایران مطلق نخواهد بود و درحقیقت معطوف به نقش سوریه در دفاع از گروههای جهادی است. انتظار ایران از دولت اسد اجرای اصلاحات واقعی، شامل اصلاح قانون احزاب و آزادی مطبوعات و تعیین جدول انتخابات آزاد و واقعی است.
آفرینش:یکی ازعلتهای طلاق شیوه ازدواج است!
«یکی ازعلتهای طلاق شیوه ازدواج است!»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم نغمه علی بیک زاده است که در آن میخوانید؛در حالیکه ازدواج جوانان مهمترین دغدغه مسئولین، والدین و نیز دختران و پسران بخت برگشته است آنچه مرتبا رصد می شود آمار طلاق خانواده ها است! به محض آنکه در خصوص ازدواج سخن به میان می آید بلافاصله مسائل اقتصادی و نبود کار و سرمایه و مسائلی از این دست مطرح می شود اما نکته ای ظریف در این میان است که معلوم نیست به چه دلیل تاکنون مورد توجه قرارنگرفته است: خبرها حاکی از آن است که بیشترین آمار طلاق مربوط به استان های تهران، خراسان رضوی و اصفهان است و خبرها می گویند که کمترین آمار طلاق مربوط به استان های ایلام، خراسان جنوبی و چهارمحال و بختیاری است.
حال اگر با روش دغدغه مندی اقتصادی به این منظر نگاه کنیم به این نتیجه می رسیم که مسئله اشتغال در استان تهران حادتر از استان ایلام است، اما آیا به واقع چنین است؟
اگر به خوبی شهرهایی که آمار طلاق بالایی دارند را مورد توجه قراردهیم، می بینیم که از قضا این شهرها، شهرهایی هستند که به دلیل وجود مشاغل متنوع مقصد مهاجران ریز و درشت از سراسر کشور و بلکه از کشورهای همسایه هستند. اما نکته اصلی همین جاست. در شهرهای مهاجرپذیر خانواده هایی که ناموفقند، طلاقهای عاطفی به دلیل وجود شرایط قابل مدیریت، به طلاق های رسمی منجرمی شوند.
گویی اینکه زوج های جوان طلاق می گیرند و این معضلی برای اجتماع محسوب می شود ما را به چنان اضطرابی دچارنموده که فراموش کرده ایم که مشکل اصلی ثبت طلاق ها در دفترخانه ها نیست بلکه اشکال در دستاوردهای یک خانواده ناموفق و بحران زده است که چه ثبت شده و چه ثبت نشده اثرات ناخوشایندی را در نظامات اجتماعی دارد و جوانان را از رسوم سنتی که عمل به آنها دستاوردهای لازم را نداشته به آزمون و خطاهایی وامیدارد که معلوم نیست تا چه حد موفقیت آمیزند و به عبارتی از آنجا که از خردجمعی نشأت نمی گیرند به شکست نزدیک ترند.
برخلاف روش هایی که برخی خیرخواهانه و به قصد افزایش آمار ازدواج مطرح می کنند به نظر می رسد که افزایش آمار طلاق ناشی از افزایش آمار ازدواج های ناموفق می باشد و بعید است که با کاستن از شانس تحصیل و اشتغال زنان به مقصود برسیم. به ویژه آنکه شرایط به نحوی مهیا هست که اگر زنان از تحصیل در روش های قابل اطمینان بازبمانند، به روش های مخاطره آمیزتر روی می آورند و نتیجه آن می شود که دانشجویان ایرانی در مالزی مورد سوء استفاده مالی قرارمی گیرند و به نتایج مفیدی هم در آموزش نمی رسند.
همچنین زنان در حوزه اشتغال اگر نتوانند وارد چرخه تولید و سودآوری ملی شوند به شغل های کاذب آلوده می شوند که متروی تهران یکی از مصداق های بارز آنست. چه بسا عدم توانایی تقبل هزینه های زندگی توسط زنان در برخی شرایط حاد، منجر به پاشیدگی زندگی شود در حالیکه هم اکنون در بین همین زنانی که ظاهرا به مشاغل کاذب مشغولند زنانی هستند که هزینه درمان شوهر بیمارشان را پرداخت می کنند و زندگی را حفظ می کنند.
به نظر این حقیر باید با شناخت کامل از تاریخ و فرهنگ کشور و بررسی دقایق و ظرایف فرهنگی، فرهنگی دربرگیرنده تر از آنچه امروز وجوددارد تعریف و اجرایی کرد. باید روزی برسد که اگر کسی به ما گفت همسایه من آدم با فرهنگی است بتوانیم در ذهنمان متصور شویم که چه ویژگی های مبرزی دارد که با فرهنگ شناخته می شود. اگر کسی، کسی را به بی فرهنگی خواست متهم کند بداند که فقدان کدام معیارها این امر را در اذهان قابل پذیرش می کند.
تا زمانیکه مشترکات فکری-عرفی به قدر کافی به هم نزدیک نباشد و محیط اطراف خانواده، تعریف درستی از یک جامعه را به دست ندهد بعید به نظرمی رسد که کوششهای جوانان برای ازدواج منجر به یک ازدواج پایدارشود.
حمایت:بازی جدید شیخ نشینها
«بازی جدید شیخ نشینها»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛شورای همکاری خلیج فارس که در عمل عنصری ناکام در تحولات منطقه و جهانی بوده سرانجام توانست طرح خود را با محوریت کنارهگیری صالح از قدرت ظرف یک ماه و ایجاد شرایط برای انتخابات از سوی معاون وی پس از دو ماه (طرح 60+30) اجرایی سازد. اقدامی که به ادعای آنها از یک سو میتواند برقرار کننده ثبات و پایان بحران در یمن باشد و از سوی دیگر جایگاه و نقش شورا در تحولات منطقه را به نمایش گذارد.
با تمام این تفاسیر بسیاری از ناظران سیاسی با اشاره به سیاستهای گذشته صالح و شورا بر این عقیدهاند که رویکرد آنها به این طرح بیش از هر چیز برگرفته از نگرانی این کشورها و غرب از اوج گیری قیام مردمی بوده که میرود تا بنیاد حاکمیت در یمن را متزلزل سازد. روندی که بیشترین تاثیر را بر عربستان و بحرین خواهد گذاشت براین اساس این نگاه وجود دارد که:
اولا صالح با رویکرد به چنین طرحی در حالی که بندهایی از آن به ویژه اعطای مصونیت به صالح مغایر با خواست مردمی است، به دنبال خرید زمان میباشد در حالی که در لوای آن طرح توجیه سرکوب مردم به بهانه واگذاری قدرت را اجرایی میسازد. این احتمال وجود دارد که وی در نهایت به بهانه عدم پایبندی طرف مقابل از اجرای طرح خودداری کند.
ثانیا رویکرد صالح به امضای طرح میتواند برگرفته از نگرانی کشورهای عربی از آینده تحولات یمن باشد. آنها دریافتهاند که قیام مردمی در آستانه به ثمر نشستن است و صالح چارهای جز کنارهگیری از قدرت ندارد.
در این میان این سناریو مطرح است که کشورهای مذکور و غرب با اعمال فشار بر صالح برای پذیرش طرح بر آن بودهاند تا از یک سو انتقال قدرتی آرام را در یمن اجرایی سازند تا از گسترش دامنه قیام به خاک عربستان جلوگیری کنند در حالی که الگویی نیز برای کشورهایی مانند یمن میسازند. از سوی دیگر با برجسته ساختن نقش شورا در اصل نقش و جایگاه مردم در سرنگونی صالح را کمرنگ ساخته تا حرکتهای مردمی به الگویی برای ملتهای عربستان و بحرین مبدل نگردد.
نکته قابل توجه آنکه کشورهای مذکور با این رویکرد به نوعی بازیگری منفی اتحادیه عرب در قبال سوریه را توجیه میکنند چرا که افکار عمومی همواره از دوگانگی اعراب در قبال تحولات یمن، بحرین و سوریه از سوی اعراب ابراز نارضایتی داشته است.
به هر تقدیر میتوان گفت که طرح صالح هرچند دستاوردی برای مردم یمن است اما میتواند زمینه فتنههای جدید در یمن با مدیریت آمریکایی، عربی باشد هرچند که بیداری و حضور مردم در خیابان میتواند به شکست این طرح منجر شود و در نهایت سرنوشت مبارک، بن علی و قذافی برای صالح تکرار گردد.
دنیای اقتصاد:عقبنشینی آلمان تنها راه نجات پول واحد
«عقبنشینی آلمان تنها راه نجات پول واحد»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکترمرتضی بینا است که در آن میخوانید؛وقتی آلمانیها و کشورهای شمالی اروپا به وضعیت مالی کشورهای اروپایی کرانه مدیترانه نگاه میکنند و خود را در آینه میبینند، احساس برتری خاصی میکنند.
این احساس برتری به آنها اجازه میدهد تا در مورد حفظ پول واحد یعنی یورو، به کشورهای حوزه مدیترانه درس اخلاق بدهند.
سیاستمداران اروپا با تجربه تر از آن هستند که مستقیما درس اخلاق بدهند، ولی در توجیه مشکلات مالی یونان، پرتغال و اسپانیا و اخیرا ایتالیا، در مورد عدم پرداخت مالیات کافی، وجود تقاضای بیشتر از امکانات برای تامین اجتماعی، مصرف بیرویه بدون تولید کافی، حیف و میل منابع مالی در اثر بیکفایتی یا فساد و مسائلی از این دست صحبت میکنند.
دلایل بالا که برای توجیه کسری بودجه فزاینده دولتهای حوزه مدیترانه عنوان میشوند موجه و منطقی هستند. از این رو اصرار آلمانیها در کم کردن هزینههای دولتی و افزایش درآمدهای مالیاتی منطق خاص خود را دارد. این طرز فکر که مردم حوزه مدیترانه باید تقاضای خود برای تامین اجتماعی را پایین بیاورند و مالیات بیشتری بدهند در افکار عمومی آلمانیها جا افتاده است.
اما کم کردن کسری بودجه دولتها راهحل دراز مدت است و جواب مشکل عدم توانایی در پرداخت اقساط وامها با سررسیدهای کوتاهمدت را نمیدهد. منطق آلمانیها این است که کشورهایی مانند یونان باید با کم کردن هزینهها، پول لازم برای پرداخت اقساط وامهای گرفته شده را تهیه کنند. شواهد بر این است که یونان به هیچ وجه توان پرداخت اقساط را ندارد حتی با وجود اینکه اخیرا حدود 50 درصد وامها بخشیده شدند. البته قبل از بخشش وامها توسط بانکهای فرانسوی و آلمانی، یونان برای وامهای جدید باید با بهره بیش از 25 درصد وام میگرفت و وامهای قبلی به قیمت کمتر از 50 درصد ارزش اسمی در بازار معامله میشدند. بنابراین قانع کردن بانکها در بخشیدن 50 درصد وامهای یونان کار چندان سختی نبود و در حقیقت به نفع بانکها بود.
در حال حاضر به خاطر عدم اعتماد سرمایه گذاران به توانایی کشورهای حوزه مدیترانه در قابلیت بازپرداخت، نرخ بهرهای که تقاضا میشود بسیار بیشتر از توان این کشورها در پرداخت فقط بهره وامها است، یعنی وضعیت طوری است که روز به روز به اصل وامها افزوده میشود و چون زیاد شدن اصل وام، ترس عدم توانایی در بازپرداختها را بیشتر میکند، سرمایهگذاران هم تقاضای بهره بیشتری میکنند. این چرخه خراب به خودی خود در کوتاه مدت قابل ترمیم نیست، چون با تحمیل مالیاتهای بیشتر و کم کردن هزینههای دولتی، نرخ رشد تولید ناخالص ملی در کوتاهمدت آنقدر کم میشود که میزان کل مالیاتهای دریافتی جواب پرداخت بهره وامها و هزینهها را نمیدهد.
چنانکه آلمان در تجویز راه حلی برای یونان و بقیه کشورهای حوزه مدیترانه اصرار بورزد، کار به آنجا خواهد کشید که این کشورها مجبور خواهند شد حقوق مردم خود را با قول پرداخت در آینده بپردازند. احتمالا این قولهای پرداخت در آینده قابل انتقال خواهند بود و در حقیقت این کار به منزله چاپ پول خاص آن کشور خواهد بود. مردم هم چارهای جز قبول کردن این کاغذها نخواهند داشت.
شبیه این اتفاق مرتبا در ایالت کالیفرنیای آمریکا میافتد. با محدودیت قانونی که دولت کالیفرنیا برای کسری بودجه دارد، گاهی دیگر نمیتواند وام بگیرد و با کم شدن نرخ رشد، دریافتیهای مالیاتی کم میشوند و ایالت مجبور میشود دیون خود را با انتشار کاغذهایی که روی آنها قول پرداخت در آینده نوشته میشود پرداخت کند. اصطلاحا به این کاغذها «IOU» یا «من به شما مدیونم» گفته میشود. این کاغذهای «IOU» قابل انتقال هستند و مردم میتوانند از این کاغذها برای خرید از مغازهها استفاده کنند و مغازهها این کاغذها را با تنزیل قابل قبولی میپذیرند.
چاپ کاغذهای «من به شما مدیونم» برای حوزه مدیترانه وقتی کار ساز است که مردم اطمینان داشته باشند که مساله موقتی است و دولت واقعا در آینده توان پرداخت این کاغذها به یورو را خواهد داشت.
در غیر این صورت، نرخ تنزیلی که برای این کاغذها تقاضا خواهد شد آنقدر بالا خواهد بود که بی ارزش خواهند شد. طبیعتا اگر چنین اتفاقی بیفتد، با وقوع شورشهای اجتماعی، دولتها مجبور خواهند شد از خیر پول واحد و یورو بگذرند و اقدام به چاپ و انتشار پول اختصاصی دولت خود کنند.
راهحلی که توسط دیگر کشورها پیشنهاد میشود، استفاده از بانک مرکزی اروپا به عنوان یک بانک مرکزی واقعی است که مانند فدرال رزرو آمریکا اقدام به خرید وامهای دولتی بکند و در نتیجه نرخ وامها را برای کشورهای حوزه مدیترانه پایین بیاورد. در این صورت، علت پایین آمدن نرخ بهره برای این کشورها جلب اعتماد سرمایه گذاران در پس گرفتن سرمایه و در نتیجه بالا رفتن تقاضا خواهد بود.
ترس آلمان برای استفاده از بانک مرکزی اروپا برای خرید اوراق قرضه همه کشورها در این است که این کار باعث بالا رفتن نرخ بهره برای آلمانیها بشود. چون در این روش همه کشورها چه با اعتبار خوب و چه اعتبار بد یک کاسه میشوند و نرخ بهره برای کشورهای ضعیف پایین میآید و برای کشورهای قوی بالا میرود. فعلا این کار به مذاق آلمانیها خوش نمیآید.
تا به امروز آلمان از اصرار خود در تحمیل شرایط سخت برای کم کردن کسری بودجه در کشورهای حوزه مدیترانه دست بر نداشته، اما چند روز پیش خود آلمان با تقاضای کم برای اوراق قرضهاش مواجه شد که این نشانه دو نکته است؛ یکی کم شدن اعتماد سرمایهگذاران به اقتصاد آلمان و دوم باور سرمایهگذاران در اینکه آلمانیها به هر حال مجبور خواهند شد جور کشورهای حوزه مدیترانه را بکشند و به آنها وام بیشتری بدهند.
چنانکه نرخ رشد آلمان کم بشود و نیاز به وام گرفتنش زیاد شود یا مجبور بشود وام بقیه کشورها را هم بپردازد، نرخ بهره برای آلمان هم بالا خواهد رفت. بالا رفتن نرخ بهره برای آلمان، منطق مخالفت با استفاده از بانک مرکزی اروپا را ضعیف میکند، چون ممکن است نرخ بهره آلمان همانقدر بالا برود که یک کاسه شدن همه وامها فرقی از نظر بالا رفتن نرخ بهره آلمان نکند.
در این صورت اگر آلمان بپذیرد که بانک مرکزی اروپا مانند فدرال رزرو آمریکا اقدام به خرید همه وامها در همه کشورهای حوزه یورو بکند، بحران عدم پرداختها به طور موقت تسکین مییابد. ولی چون این کار مانند انتشار حجم زیاد پول است، در آینده باید منتظر تورم بالایی در حوزه یورو باشیم، چون بر خلاف فدرال رزرو، معلوم نیست که بانک مرکزی اروپا بتواند به راحتی اوراق قرضه خریداری شده را بفروشد و پولها را از بازار جمع کند.
احتمالا با عقبنشینی آلمان از مواضع سختگیرانه خود، در کوتاهمدت شاهد کمی بالا رفتن تقاضا برای یورو خواهیم بود. ولی هر تصمیمی که آلمانیها بگیرند، تا تشکیل یک اروپای متحد از نظر اقتصادی و یک بانک مرکزی واقعی برای اروپا و برگشتن نرخ رشد بالا در اروپا، راه زیادی در پیش است و یورو همچنان تحت فشار باقی خواهد مان