عباس حاجینجاری
روند تحولات منطقه یکبار دیگر امریکاییها و رژیم صهیونیستی را به بهرهگیری از لفظ تهدید نظامی برای مقابله با نظام اسلامی واداشته است. اگرچه هیچگونه تحرک جدید نظامی در منطقه دیده نشده و استقرار نیروهای امریکایی بیرون رانده شده از عراق نیز در کشورهای نزدیک به این کشور با هدف جلوگیری از برخی تحرکات احتمالی در عراق عنوان شده است، اما تحمیل چرایی بکارگیری گفتمان تهدید در شرایط کنونی واجد شاخصههایی متفاوت از گذشته است.
باگذشت بیش از ۱۰ سال از طرح دکترین اقدام پیشدستانه و طرح خاورمیانه بزرگ که بعد از فروپاشی شوروی سابق و با هدف تسلط کامل و بلامنازع امریکاییها در خاورمیانه و شمال آفریقا مطرح شده و سران کاخ سفید برای تحقق آن بیش از چهار جنگ (افغانستان، عراق، جنگ ۳۳ روزه و جنگ ۲۲ روزه) را تحمیل کردند اما اکنون امریکاییها به رغم پشتوانه عظیم تسلیحاتی، خود را در تمامی عرصههای جهانی و به ویژه در برابر جهان اسلام شکستخورده میبینند و شاهدند که نه تنها در تحقق آن دو دکترین موفق نشدند بلکه به اعتراف سردمداران کاخ سفید و مراکز نظریهپردازی، چند جمهوری اسلامی کوچک و بزرگ با دست خود ایجاد و مهمتر از همه آنکه موج بیداری اسلامی دیگر دستنشاندگان نظام سلطه را نیز به لرزه درآورده و دومینوی فروپاشی باقی ماندهها را نیز تهدید میکند.
بر این اساس بسیار سادهاندیشانه است که پروسه طراحیشده کنونی علیه نظام اسلامی را که کلکسیونی از مجموعهای از تهدیدات نظامی، اقتصادی و سیاسی است، نشان از قدرت نظامی سلطه تلقی کنیم چراکه اگر اینگونه بود و نظام جمهوری اسلامی نیز ضعیف بود، دیگر نیازی به این زمینهسازیها نبود و امریکا و مزدور منطقهایاش رژیم صهیونیستی به زعم خود با یک اقدام نظامی پرونده جمهوری اسلامی را مختومه میکردند، اگر چه متأسفانه برخی فعالان سیاسی داخلی که همواره ترس و وحشت خود را از دشمنان بروز دادهاند، تلقیشان از فضای کنونی این است و به همین دلیل این روزها نیز در قالب نامه ۱۴۳ نفر، همچون نامه ۱۲۷ نفر سال ۱۳۸۱، با سیاهنمایی شرایط کشور، توصیه به تسلیم میکنند و با فضاسازی خود میکوشند با ایجاد ارعاب در فضای داخلی، نقش ستون پنجم را به خوبی ایفا کنند.
اما در تحلیل چرایی راهبرد کنونی نظام سلطه وجود برخی واقعیتهای غیرقابل انکار، سردمداران این نظام را به طراحی سناریویی جدید واداشته است که شناخت آن در ترسیم نقشه راه آینده میتواند مؤثر باشد:
۱-تحولات بیداری اسلامی و دومینوی فروپاشی حکومتهای دستنشانده امریکا، پایگاه و نفوذ این کشور را در نزد ملل جهان و به ویژه مسلمانان تضعیف کرده و به گونهای امریکاییها اکنون فراتر از بحران اقتصادی، با بحران مشروعیت مواجه شدهاند، این امر سردمداران کاخ سفید را به چارهجویی واداشته و طراحی راهبرد جدید استراتژیک برای این کشور که این روزها دائماً تکرار میشود، به نوعی طراحی برای عبور از این بحران است. در این میان اما جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگترین تهدید یا نقطه اصلی هدف استراتژی امریکا معرفی میشود، آنگونه که این نسبت میان امریکا و شوروی سابق در دوران جنگ سرد مطرح بود، البته بدیهی است که پشتوانه طرفین معادله در دوران جنگ سرد دهها هزار موشک و کلاهک اتمی و هواپیماهای استراتژیک بود، اما در نامعادله کنونی، در حالی که یک طرف تنها نقطه اتکایش همان سختافزارهاست، اتهام طرف مقابل این است که مطابق با یک سند دروغین ۱۰ سال پیش به دنبال مطالعه برای ساخت کلاهک اتمی بود، اگر چه اتهام واقعی ایران بهرهگیری از یک ایدئولوژی و گفتمان انقلابی و اسلامی است که نه تنها کشورهای اسلامی بلکه کشورهای اروپایی و امریکایی را نیز تحتالشعاع قرار داده است.
۲-ادامه وضعیت کنونی با توجه به روند پیشرونده آن، تنظیمات سنتی جهان را نیز بر هم زده و انسجام گذشته سران قدرتهای استکباری را که در نشستهای آشکار و پنهان خود به آسانی سرنوشت جهان را تعیین میکردند، برهم زده است. این روند سبب شده است که کنگره امریکا در هفته گذشته دولت اوباما را موظف به طراحی استراتژی «ملی» مقابله با ایران کند که طی آن باید ضمن شناسایی ظرفیتها و توانمندی ایران، تمامی مسیرها برای مهار یا براندازی نظام ایران بررسی و راهکار ارائه شود.
۳-ناامیدی از توان جریانهای داخلی در این روند مشکلات امریکا را دوچندان ساخته است. در این زمینه مصاحبه خانم کلینتون وزیر خارجه امریکا در گفتوگو با بیبیسی و اذعان به اینکه در جریان فتنه بعد از انتخابات دهم در سال ۸۸ امریکا هر حمایتی از دستش برمیآمد کرد، اعتراف به بخشی از این واقعیتهاست. اگر چه او در این سخنان به نفرت مردم ایران از امریکا نیز اعتراف کرد، این در حالی است که به رغم امید بستن امریکا به تحولات اخیر در عرصه سیاسی کشور که بعد از ماجرای ۱۱ روزه خانهنشینی رئیس جمهور اتفاق افتاده و متأسفانه در برخی عرصهها نیز نشانگر نقشآفرینی حلقه انحرافی به جای جریان فتنه برای تضعیف نظام دینی در برابر نظام سلطه است، در این عرصه نیز دشمن به اهداف خود نرسیده است. در این زمینه اشاره به برآورد اخیر فرید ذکریا که در ماه گذشته با تبلیغات زیاد به داخل آورده شد و مصاحبه اختصاصی با رئیس جمهور نیز داشت، خالی از لطف نیست. او پس از این سفر در تاریخ ۱۷/۸/۹۰ در یادداشتی که در نشریه دیلی استار نوشت، با اذعان بر اینکه «امریکا باید مقاومت ایران را از درون بشکند» ضمن اذعان به جایگاه نظام اسلامی در میان مردم، تأکید میکند: ایران آخرین تمدن بزرگی است که به نظم جهانی تن نداده است. ما نیاز به یک استراتژی ترکیبی داریم؛ استراتژی متشکل از فشار و تلاش برای خارج کردن ایران از مقاومت.
۴-اگر آغاز اجرای سناریوی جدید را با تهیه دو برنامه ویژه بیبیسی و صدای امریکا برای تخریب چهره رهبری و سپاه بدانیم که پس از آن با طرح سناریوی ابلهانه اوباما مبنی بر قصد نیروی قدس سپاه برای ترور سفیر عربستان در امریکا و به تبع آن تهدید نظامی صهیونیستها و گزارش آمانو آشکارتر شد، پاسخ مقتدرانه مقام معظم رهبری امام خامنهای در جریان بازدید از دانشکده افسری به این فرآیند، شیرازه برنامههای نظام سلطه را در هم ریخت، ایشان فرمودند: دشمنان به خصوص امریکا و دستنشاندگانش و رژیم صهیونیستی بدانند ملت ایران اهل تجاوز به هیچ کشور و ملتی نیست، اما هر گونه تجاوز و حتی تهدید را با قدرت کامل و به گونهای پاسخ خواهد داد که متعرضان و متجاوزان را از درون متلاشی کند. آثار شکست این استراتژی اگر چه از هم اکنون به رغم تلاش برای محکومیت ایران در آژانس آشکار شده است، اما دشمنان نظام اسلامی در آینده نزدیک جلوههای دیگری از آن را نیز شاهد خواهند بود.