سرگه بارسقیان
20 سالی باید میگذشت تا "نگاه یک"، یک به یک نگاههای متفاوت دیپلماتهای عمارت وزارت خارجه بر سر پذیرش قطعنامه 598 را علنی کند؛ زمانی به درازای عیان شدن نگاه پر اشک و آه چپ سنتی به پایان جنگ و عریان شدن غلبه نگاه سیاستمداران بر نظامیان در پذیرش آتشبس با نامهای که اکبر هاشمی رفسنجانی از مکتوبات رهبر انقلاب با مسئولان لشکری و کشوری منتشر کرد.
گفتههای محمدجواد لاریجانی در برنامه "نگاه یک" شبکه اول سیما درباره جداییاش از وزارت خارجه بر سر قطعنامه 598 شورای امنیت که هشت ماهی پس از آن کرسی معاونت را وانهاد، گرچه در هیاهوی این پاسخ علیاکبر ولایتی وزیر خارجه اسبق در تریبون سنتیاش ـ روزنامه جمهوری اسلامی ـ مبنی بر جدا شدن لاریجانی از وزارت امور خارجه به درخواست وزارت اطلاعات دوره ری شهری که "ادامه کار ایشان از سوی آن وزارت به مصلحت دانسته نشد"، گم شد؛ اما در آن منازعه رسانهای، منظری به تصویر درآمد از "اختلاف سلیقه خیلی سنگین" با ولایتی که لاریجانی در بیستمین سال صدور قطعنامه 598 آشکارش کرد.
پاسخ وزیر خارجه اسبق به انتقاد معاونش که «آقای ولایتی خیلی نسبت به عکسالعمل مطبوعات حساس بود؛ اگر کسی یک کلمه در مطبوعات راجع به این قضایا (قطعنامه) مطلبی مینوشت، ایشان حاضر بود این پروژه را متوقف کند. من معتقدم اگر یک پروژهای مبنا داشته باشد و مسیر تعریفی در نظام طی کرده باشد، چون کار حکومتی کار تک فردی نیست و باید تصمیم ساخته شود، اگر تصمیم ساخته شد باید در مواجهه با مطبوعات و رسانهها در اصطلاح باز بود ولی با قدمهای محکم پیش رفت.»
در شماره روز 26 تیر 1386 روزنامه جمهوری اسلامی این بود: «اختلاف سلیقه در جایی مثل وزارت امور خارجه و یا هر وزارتخانه دیگر، امری طبیعی است ولی با توجه به حساسیت تصمیمگیریها در وزارت امور خارجه، آن هم در یک امر بسیار مهم ملی و تاریخی که مربوط به قطعنامه 598 و قرارداد 1975 میشود، اگر یکی از معاونین وزارت امور خارجه، به عنوان یک کارشناس نظری میداشت، باید در شورای معاونین مورد بحث و مداقه قرار میگرفت و سپس به اطلاع نخستوزیر و رئیسجمهور و رهبری نظام که آن موقع حضرت امام(ره) بودند، میرسید و مورد تصویب سران سه قوه و در نهایت پس از تایید رهبری نظام به اجرا درمیآمد. طبیعی است که به صرف ارائه یک پیشنهاد نمیشود نظری را پذیرفت و براساس نظرات یک فرد اقدام کرد.»
در کنش و واکنش کلامی دو دیپلمات دوره جنگ که لاریجانی مسئول مذاکرات بر سر قطعنامه شورای امنیت بود و ولایتی مسئول مذاکرات آتشبس پس از پذیرش قطعنامه 598، سطح منازعه محدود به پروسه تصمیمگیری در چرخه سیاست خارجی در جمهوری اسلامی بود که تا ابتکاری پخته نشده و حلقههای میانی قدرت نپذیرفته و به حلقههای بالا منتقل نکرده و راس هرم نظام تائیدش نکند، آن ابتکار در حد "ایده" خواهد ماند؛ اما واکنش قلمی صریح و خارج از عرف محافظهکاری لاریجانی به گفتوگوی ولایتی که سایت بازتاب منتشرش کرد، گرچه از سوی وزیر اسبق بیجواب ماند، اما بسیاری سؤالات را پاسخ داد و بسیاری سؤالات را نیز ایجاد کرد.
لاریجانی سرنخ کلاف اختلاف را میبرد تا نیویورک: «در مورد قطعنامه 598 در تمامی مراحل مذاکرات و سفرهای من به نیویورک و دیگر کشورها، نه تنها نخستوزیر محترم، رئیسجمهور و رئیس مجلس بلکه حضرت امام(قده) در جریان قرار میگرفتند و تا من مطمئن نمیشدم که آن بزرگوار نظر مساعد دارند، قدمی برنمیداشتم. اما آقای ولایتی در تمام طول این مذاکرات، حتی یک لحظه هم حاضر نشدند به موضوع، نتایج، متن و مسیر توجه کنند و همواره میگفتند: چون حساسیت عمومی وجود دارد، من مخالفم!» به نوشته لاریجانی: «در برههای تحت فشار آمریکا، شورای امنیت سازمان ملل متحد به ایران اخطار داد که اگر موضع خود را نسبت به قطعنامه 598 روشن نکند، قطعنامه جدیدی صادر خواهد شد که ایران را تحت فشار میگذارد.
تمام کارهای کارشناسی و نظر مسئولان بر این بود که نباید اجازه داد چنین قطعنامهای صادر شود. آقای ولایتی در اتاق آقای شیخالاسلام جلسه برگزار کرد و مرا که مسئول مذاکرات قطعنامه 598 بودم صدا کرد و گفت: "تا من وزیر خارجهام، اجازه نمیدهم که این قطعنامه قبول شود." درست دوازده ساعت بعد، مرحوم حاجاحمدآقا(ره) زنگ زدند و گفتند که حضرت امام فرمودهاند بروید نیویورک و آنها را متقاعد کنید که ما قطعنامه را رد نکردهایم و قصد رد کردن هم نداریم... همین قطعنامه 598 که در تمام طول مذاکرات آن از طرف آقای ولایتی به عنوان قرارداد «ترکمانچای» و عنصر «حرامزاده» معرفی میشد، به محض پذیرش، تبدل به امامزاده شد و تازه آقای ولایتی مینازد که قرارداد 1975 و مرزها را هم صیانت کرده است!
ایشان فراموش کردهاند که وقتی برای انجام مذاکرات پس از قبول قطعنامه 598 جامه میدریدند، حتی متن آن را درست نمیدانستند، تا چه رسد به نحوه پیشبرد آن و عملاً شد آنچه شد! یعنی وقتی موضوع از سکه رسانهای افتاد، پیگیری آن به فراموشی سپرده شد و ایشان مشغول سفرهای دورهای و مخابره خبرهای آن شدند. ضمناً حتی مواردی وجود دارد که ملاقاتی انجام نشد، ولی خبر آن به تهران مخابره شد!»
ولایتی تطویل منازعه را به صلاح ندید و غائله ختم به سکوت شد، اما آنچه لاریجانی گفت و آنچه بیشتر این دو گفته بودند، رمزگشایی از معمایی است که چرایی پذیرش قطعنامه 598 یکسال پس از تصویب در شورای امنیت در اذهان کاشته و رازی است که دیپلماتها دو دهه است آن را در دل انباشتهاند ولایتی پنج روز پس از تصویب قطعنامه در شورای امنیت، در دیدار با همتای ژاپنیاش گفت: «ایران قطعنامه اخیر شورای امنیت سازمان ملل را به خاطر در نظر نگرفتن شرایط موردنظر جمهوری اسلامی جهت برقراری آتشبس و صلح در جنگ عراق و ایران رد میکند. این قطعنامه هیچ اشاره روشنی به معرفی متجاوز که حداقل شرط ایران برای پذیرفتن آتشبس است، ندارد»
(روزنامه اطلاعات ـ 6/5/1366) ولایتی روز 9 آذر 1366 در پاسخ به رئیسجمهور پاکستان که خواستار توقف جنگ شده بود، گفت: «راهی را که هفت سال گذشته دنبال کردهایم، امروز نیز ادامه خواهیم داد» تا روز 25 تیر 1367 که سران سه قوه و اعضای مجلس خبرگان و شورای عالی قضایی به همراه احمد خمینی و حجتالاسلام توسلی در نهاد ریاست جمهوری جلسه تشکیل دادند و پیشنهادهای مختلف از جمله وساطت الجزایر، سازمان کنفرانس اسلامی و پاکستان به تصویب نرسید و در نهایت قرار شد رسماً پذیرش قطعنامه به شخص دبیرکل سازمان ملل متحد و با امضا رئیسجمهور اعلام شود، وزارت خارجه بر موضع رد قطعنامه بود و پس از آن بود که مسئولیت پیگیری مذاکرات در سازمان ملل به ولایتی سپرده شد.
روایت لاریجانی و ولایتی از چرایی پذیرش قطعنامه پس از یکسال و عوارض یا فواید آن که سالها بعد بازگو شد، حکایت اختلافات در عمارت دیپلماسی آن زمان است. لاریجانی بر این باور است که «تاخیری که ما در پذیرش قطعنامه 598 کردیم، منافع ملی ما را تهدید کرد و اگر تدبیر حضرت امام(ره) نبود تبعات آن بیشتر از این نیز بود... اگر ما قطعنامه را چند ماه زودتر میپذیرفتیم، میتوانستیم بابت پس دادن هر بخش، امتیازات خوبی را از طرف عراقیها بگیریم و این سؤال مطرح است که چرا نتوانستیم...
دلیل این امر آن بود که یک گروه سیاسی میگفت وضعیت اقتصادی جنگ را برای 20سال تأمین میکند و گروه دیگری ادعای پیشروی تا بغداد را داشت، اما چند وقت که گذشت عدهای گفتند جنگ از نظر اقتصادی ورشکسته است و دیگری ادعا کرد برای پیروزی نیازمند بمب اتمی هستیم!» (انتخاب ـ 14/6/1380)
اشاره آن روز لاریجانی سالها بعد در قالب نامهای که هاشمی رفسنجانی منتشر کرد، سندیت تاریخی گرفت؛ نامهای از امام به تاریخ شنبه 25 تیر 67 (همان روز جلسه مهم مقامات) خطاب به مسئولان لشکری و کشوری که در آن آمده بود: «با توجه به نامه تکاندهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از دهها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکستهای اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ میباشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاحهای شیمیایی و نبود وسایل خنثیکننده آن، اینجانب با آتشبس موافقت مینمایم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ به نکاتی از نامه فرمانده سپاه که در تاریخ 2/4/67 نگاشته است اشاره میشود.
فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممکن است در صورت داشتن وسایلی که در طول پنج سال به دست میآوریم قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال 71 اگر ما دارای 350 تیپ پیاده و 2500 تانک و 3000 توپ و 300 هواپیمای جنگی و 300 هلیکوپتر... که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است، داشته باشیم میتوان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم.»
ولایتی در گفتوگو با سایت بازتاب برهان تاخیر یکساله در پذیرش قطعنامه را چنین بازگو کرد: «وقتی قطعنامه 598 در سال 1366 تصویب شد، نیازمند یک آییننامه اجرایی بود که دبیرکل پس از مدتی کوتاه، آییننامه اجرایی آن را ارائه کرد. در حالی که ما معتقد بودیم، قطعنامه و آییننامه اجرایی آن باید همزمان پذیرفته شوند، اما عراق آییننامه اجرایی را که در واقع روح اصلی قطعنامه بود، نمیپذیرفت و این مسأله یک سال ادامه پیدا کرد.
موضع ایران این بود که پذیرش قطعنامه بدون پذیرفتن آییننامه اجرایی، بیمعنا و بینتیجه است. بند اول قطعنامه درباره عقبنشینی به مرزها بود و اگر برنامه زمانبندی آن تعیین نمیشد، عراقیها پس از آتشبس، آنقدر در خاک ما باقی میماندند و مناطق اشغال شده را در تصرف خود نگه میداشتند که فضای حاکم بر جامعه بینالمللی از بین میرفت. بنابراین عراقیها با آییننامه اجرایی که توسط "خاویر پرز دکوئیار" ارائه شده بود، مخالفت کردند و این به معنای مخالفت با خود قطعنامه بود... این مسأله باعث گره خوردن مذاکرات شد و حدود دو سال پس از آتشبس، مساله معلق ماند.
البته طی این مدت، نیروهای حافظ صلح سازمان ملل بین نیروهای ما و ارتش عراق مستقر بودند و در واقع آتشبس شده بود، اما از صلح خبری نبود... به هرحال طی مدت دو سال و با شورهای فراوان، مذاکرات 598 انجام شد. هرچند، قطعنامه 598 برای ما شیرین نبود و حضرت امام(ره) هنگام پذیرش قطعنامه از آن تعبیر "جام زهر" کردند و در نامه محرمانه خود که برای مسئولان مجلس قرائت شد، به علل نارساییها و دلایل پذیرش قطعنامه اشاره کردند.» این دغدغهای است که عباس ملکی رئیس وقت دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه و مسئول ثبت مذاکرات ایران و عراق در شرح گفتوگوهای ولایتی به آن اشاره میکند: «نکته دیگر در بحث مذاکرات این بود که مبنای فعالیت ما در مذاکرات چه چیزی است.
برخی میگفتند تفاهم با عراق کافی است و برخی معتقد بودند که باید مبنایی وجود داشته باشد. برخی از افرادی که اعتقاد داشتند مذاکرات باید مبنای خاصی داشته باشد، آن مبنا را معاهده حسن همجواری و مرزهای دولتی مابین ایران و عراق، منعقده در سعدآباد تهران در سال 1975 میدانستند که مذاکرات صدامحسین و شاه در الجزایر بود ولی در تهران به امضاء رسیده بود، اما برخی دیگر میگفتند که به توافق و معاهده جدیدی با عراق نیاز داریم... نهایتاً تلکسی به تهران فرستادیم و از حضرت امام(ره) خواستیم که اظهارنظر فرمایند که ایشان هم فرمودند قراداد 1975 ملاک باشد و این هم باعث خوشحالی ما شد» (ناگفتههای مذاکرات پس از قطعنامه 598؛ ساجد، سایت جامع دفاع مقدس)
شرح ماوقع نشان میدهد که در نهایت نصرت در کارزار با ولایتی بود: «فشارهای زیادی به دستگاه دیپلماسی کشور در این مقطع وارد شد، به ویژه در جریان مذاکرات پس از پذیرش آتشبس؛ چون مذاکرات به مدت طولانی بر وی مسأله لایروبی اروند و در حقیقت اعتبار قرارداد 1975 الجزایر قفل شده بوده، فشار زیادی نیز از سوی برخی از مسئولان سیاسی به ما وارد میشد که عقبنشینی کنیم و لایروبی اروند و در واقع مخدوش شدن قرارداد 1975 الجزایر را بپذیریم... بنابراین من با تمام توان در برابر فشارها و دستورهایی که برای عقبنشینی در مذاکرات به ما داده میشد، مقاومت میکردم.
آنها اظهار میکردند که "شما بیجهت ایستادگی میکنید، مسأله برقراری صلح مهمتر از اروند است و ممکن است عراق دوباره به ما حمله کند." حتی موضوع به اطلاع امام(ره) رسید و ایشان فرمودند که حق با ولایتی است و بعد هم به من پیغام دادند که "ایستادگی کن".»
گرچه بنیانگذار و رئیس هفت ساله دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه، لاریجانی بود و چنانکه در بهمن 1386 در بیست و پنجمین سال فعالیت این دفتر گفت: «قطعنامه 598 جزو ایدههایی بود که در همین مرکز زاده شد؛ نیمی از موهای سر همین آقای ظریف که الان زار زار من را نگاه میکند بر سر همین قطعنامه و در همینجا سفید شده است!»
اما به هر طریق این ولایتی بود که با پافشاری پیش و پس از پذیرش آتشبس، قطعنامه را به خودی خود و بدون آییننامه اجرایی، ناکافی میدانست و از سوی لاریجانی متهم به بیاعتنایی به آن میشد؛ چرخ گردون سالها باید میگشت تا ولایتی در دوره مسئولیت برادر محمدجواد لاریجانی (علی) در پرونده هستهای، از پذیرش یک 598 هستهای حمایت کند و بگوید: «قطعنامه 598 را به دلیل آنکه قطعنامه متعادلی بود، پذیرفتیم. حال اگر در مسأله هستهای نیز قطعنامهای تصویب شود که متعادل باشد و در حد تعادل و توازن قطعنامه 598 باشد، آن را با نظر مثبت بررسی میکنیم.» (گفتوگو با خبرگزاری ایرنا، چهارشنبه 23 اسفند 1385)