بسماللهالرحمنالرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر واجعلنا من خیرانصاره واعوانه والمستشهدین بین یدیه
خدا را سپاسگزارم که توفیق زیارت شما عزیزان را عنایت فرمود. حاج آقا نکونام مطالب خوبی را در مورد گسترش حوزههای علمیه مطرح فرمودند. ما در حد وسع و توانمان در خدمتتان هستیم. البته توجه داشته باشید، بالاخره بعد از 25 سال بعد از انقلاب دولتهای نهم و دهم مسئولیت را پذیرفتهاند. ما نمیتوانیم این فاصله را فوراً جبران کنیم. بالاخره ردیفی به این ترتیب برای حوزهها و مساجد پیشبینی نمیشد. این کار تازه انجام میشود. مخارج کشور نیز زیاد است. این طور نیست که ما بتوانیم بخشهایی را به طور کامل تعطیل کنیم و بخشهای دیگری را یکباره احیا کنیم، ولی با یک شیوۀ مناسبی کار را دنبال میکنیم. بودجهها تقریباً هر سال اضافه میشود. همان بودجهای که به حوزه علمیۀ قم، مصلاها و مساجد داده میشود، انشاءالله به این استان هم داده خواهد شد. نیت ما این است که همۀ کارهای خوب، با هم و به سرعت در کشور انجام شود و برای ما هم بحثهای فرهنگی و دینی اولویت دارد. در اولویت گذاشتهایم، منتها یک کشور است و هزاران کار. یکی هم مسئله آب است که امروز برای بیستمین بار میشنوم و حاج آقا هم مطرح فرمودند.
نکتهای که در مورد آب هست، این است که اگر در چارچوب دعواهای بین استانی و انتخاباتی و ... مطرح شود، قابل حل نیست و کار برای ما سخت میشود. ما حرفی که زدهایم بر سرقولمان هستیم. الان چهار طرح بزرگ آبرسانی در سطح استان در حال اجراست و هزینههایش را نیز تأمین کردهایم.
باید کار کارشناسی شود و فضا مساعدتر باشد. بالاخره یک کشور هستیم و همه باید با هم زندگی کنیم. البته عدالتی که ما گفتیم بدین مفهوم است که هر جا امکانی هست اول مردم همان جا استفاده کنند و همین رویه را هم دنبال میکنیم.
ما معتقدیم اگر این چهار طرح در استان اجرا شود، آب مورد نیاز استان تأمین میشود. اگر اضافه بود دیگران هم استفاده میکنند و فکر نمیکنم این کار از نظر شما هم اشکالی داشته باشد و مانع استفاده دیگران بشوید.
نکتۀ دوم در مورد شیوۀ مصرف آب است. الان در جلسهای بودیم، عزیزی آمد و با حرارت تمام گفت که دشت ما منطقۀ ممنوعه شده است و این را با دعوای آب مرتبط کرد. این دو موضوع ارتباطی با هم ندارند. علت ممنوعه شدن یک دشت این است که از آبهای زیرزمینی زیادتر برداشت شده است. خوب، اضافه برداشت نکنیم، شیوۀ آبیاری را اصلاح کنیم و آینده را هم در نظر بگیریم.
در اصفهان هم که بودیم، عزیزی از چهرههای ماندگار پشت تریبون رفت و در مورد آب مفصل صحبت کرد. من در پاسخ وی هیچ حرفی نزدم. بعداً به ایشان گله کردم که آب مسئلهای نیست که از پشت تریبون بتوان آن را حل کرد. باید بررسی و کار کارشناسی کنیم تا بتوانیم بهترین تصمیم را بگیریم که همه بتوانند به درستی از آن استفاده کنند.
اما در حضور شما که اهل علم و تحلیل هستید و در متن مسئولیتهای انقلابی و مکتبی قراردارید، به نظرم رسید مطلبی را به عنوان درس پس دادن مطرح کنم.
میخواهم دو سؤال مطرح کنم. امروز در دنیا مکاتب غیرالهی در عمل با بن بست مواجه شدهاند. خلاصۀ تمام حرکتهای غیرالهی تاریخ در دو مکتب مارکسیسم و لیبرالیسم (نظام سرمایهداری) جمع شد. مارکسیستها که در عمل با بن بست مواجه شدند و شکست خوردند. شعاری دادند، ادعایی کردند و شاید بعضی از آنها هم از نظر نیت درست میگفتند و واقعاً دنبال عدالت بودند، اما راه را اشتباه رفتند و منطق را اشتباه گرفتند. آنجایی که بایستی در میزدند و وارد میشدند، وارد نشدند و باعث بیچارگی و سقوط مردم کثیری در دنیا شدند.
در هفتاد و چند سالی که اینها حاکم بودند، عدۀ زیادی نابود شدند. به فضل الهی اینها دیگر نتوانستند ادامه دهند و مضمحل شدند. امروز اگر کسی بیاید و بگوید: من مارکسیست هستم، میخندند. زمانی که ما دانشجو بودیم، این مارکسیستها این قدر مدعی بودند که هیچ کس را به حساب نمیآوردند و خدا را نیز از اول کنار گذاشته بودند. ادعای زیادی داشتند. حالا هم که تمام شده و به تاریخ پیوستهاند.
آن گروه دوم هم که در ظاهر ضد اینها بود اما مبانیشان، مبانی اینها بود، اینها میخواستند از مسیر غیرالهی کارهایی بکنند. ما فرض میکنیم که مدعیان اولیه صادق بودند. یک خلأ در دنیا پیدا شد. بالاخره جهان بدون نظم نمیتواند زندگی بکند. هر روز هم که میگذرد نیاز به نظم واحد بیشتر احساس میشود. برای اینکه با گسترش ارتباطات مرزهای اقتصادی و فرهنگی تا حدود زیادی برداشته شده و مرزهای سیاسی هم به آن سمت میرود. اصلاً هیچ کشوری نمیتواند بدون ارتباط با دیگران زندگی کند. نیازها درهم پیچیده شدهاند. البته این رخداد خوبی است.
ما هم معتقدیم که حقیقت وجود انسان زمانی شکوفا میشود که انسان جهانی بشود و عدالت جهانی برپا شود. بنابراین، جهان نیازمند یک نظم جدید مبتنی بر یک اندیشۀ جدید است. سؤال این است: آن نظم جایگزین چه باید باشد؟
سؤال دوم: انقلابی در ایران شکل گرفت که عظیم و در واقع انفجار نور بود. مردم ایران حرکت عظیمی را آغاز کرد. غایت این حرکت چیست و کجاست؟
عزیزان من، روحانیت شیعه در طول بیش از هزار سال که حوزهها سابقه دارند، از این جهت ماندگار شده است که اولاً، همواره به نیازهای زمان پاسخ روشن و مکتبی داده است. ثانیاً، تلاش کرده است که پاسخ را از سرچشمۀ حقیقت و وحی بگیرد و به همین دلیل ماندگار شده و وجودش برای جامعه نافع بوده است.
اصلاً هر مکتب و نظام فکری که بخواهد بماند و مؤثر باشد، همیشه باید در مرزهای اندیشه حرکت کند و به جدیدترین نیازهای زمان پاسخ دهد. فرض کنید اندیشۀ حاکم بر جهان مثل کاروانی است که در مسیری در حال حرکت است. آمده شهرکرد را رد کرده و به شهر اردل رسیده است. با شرایط اردل باید نیازهایش را پاسخ دهیم. اگر کسی بیاید در مورد حضور کاروان زمانی که در شهر کرد بود، صحبت کند، خیلی خوب است و میتواند دو هزار ساعت صحبت کند، ولی فایدهای ندارد، چون کاروان به اردل رفته و باید متناسب شرایط آنجا مسائل آن را حل کرد. به تعبیر دیگر، باید به نیازهای اندیشهای روز جامعۀ بشری پاسخ داد.
امروز همۀ بشر دنبال اندیشۀ جدیدی است. همه جا سرخوردگی هست. به شما بگویم که من رفتهام و هفتاد هشتاد کشور دنیا را دیدهام و رفتنم نیز با هدف بوده است. در سفرهایم با سیاستمداران، متفکرین، دانشگاهیان، صنعتگران و تیپهای گوناگون صاحبنظر صحبت کردهام. جالب است که همهشان تقریباً از وضع موجود ناراضیاند و هیچ امیدی به ادامۀ این روند ندارند. در ته دلهایشان اعتقاد ندارند که اندیشههای لیبرالیستی و مارکسیستی بتوانند کاری برای مردم انجام دهند. همه معتقدند که به سرعت به بن بست نزدیک میشویم و نیازمند طرح و اندیشۀ نو هستیم.
سؤال این است که چه اندیشه و طرحی میتواند جایگزین شود؟ این سؤال جدی است و باید پاسخ داده شود. کی باید جواب دهد؟ ما باورمان این است که ملت ایران شایستۀ پاسخگویی است و در بین ملت ایران، خیلی روشن است که روحانیت و حوزههای علمیه هم صلاحیت آن را دارند و هم مسئولیتش را. برای اینکه هر پاسخی به این نیاز از منشاء غیرالهی آغاز یک انحراف جدید و راه طولانی و در نتیجه یک شکست جدید است. باید پاسخ، پاسخ آسمانی و متصل به پیامبر و اهل بیت ایشان باشد. کسانی میتوانند این کار را انجام دهند که میدانند و میتوانند استخراج کنند.
من فکر میکنم روحانیت امروز ایران این مأموریت را دارد.اما پاسخ چیست؟ بعضیها میگویند اتحاد جماهیر اسلامی در دنیا تشکیل شود. این حرف خوبی است. اما باید محاسبه کنیم و ببینیم که آیا این کار شدنی است؟ فرض کنید که چند جمهوری اسلامی درست شد. الان که چند تا داریم: ایران، افغانستان، پاکستان و موریتانی. اگر این تعداد به سی هم برسد مشکل حل نمیشود. کشورهای غیرمسلمان چه کار کنند؟ آنها هم در امریکا، افریقا، آسیای شرقی، مردم اروپا و امریکا به ستوه آمدهاند و دنبال راه جدیدی میگردند. به آنها چه پاسخ بدهیم؟ بعد، اصلاً آیا جمهوری اسلامی به معنایی که در ایران واقع شده، در جاهای دیگر امکان تحقق دارد؟
جمهوری اسلامی در ایران دارای یک اندیشه و عقبۀ شیعی و ولایی و بهرهمند از کار حوزهها و علما در طول صدها سال بوده است. صدها سال عاشورا، عزاداری، ذکر اهل بیت، زیارت و ذکر امیرالمؤمنین تأثیر گذاشته و اساس بنا مستقر شده است.
من بالاخره الان فرق بین ملتها را میفهمم. مسلماناند، ولی با مسلمانان ایران از نظر نوع نگاه، دریافت، برداشت و تجزیه و تحلیل خیلی تفاوت دارند. برای اینکه اینجا تربیت متفاوت بوده است. معارفی که نسل به نسل منتقل شده و در ذهن ما انباشته شده متفاوت است.
یکی از آنها را برای شما میگویم. ما معتقدیم حاکم زمانی مشروع است که متصل باشد و مشروعیت را از بالا و از ولایت بگیرد. هرکسی قابل پذیرش نیست. حالا دیگرانی هستند که مسلمان هم هستند، ولی اصلاً در این فضا نیستند. آنها میگویند هر حاکمی باشد، کاری نداریم اولوالامر است. میبینید که فاصله چقدر زیاد است.
همه انقلاب و جمهوری اسلامی ما روی همین یک کلمه بنا شده و ستون فقراتش است. اگر این را برداریم، چیزی باقی نمیماند و جمهوری اسلامی دیگر معنا ندارد. در جاهای دیگر اصلاً این طوری نیست. آن جوش و خروش و حمیت و ایستادگی وجود ندارد. اگر وجود هم داشته باشد، ما با یک نوع نگاه و دریافتمان از اسلام کشور را اداره میکنیم. دیگران هم دریافتهای خودشان را دارند. این دریافتها فاصلۀ زیادی از هم دارند. متقارب و همگرا نیستند. پس نظم جایگزین کدام است؟
اعتقاد بنده این است که تنها نظم جایگزین نظم جهانی حکومت امام عصر(عج) است. اصلاً تنها اندیشهای که ما میتوانیم به دنیا معرفی کنیم، از آن دفاع کنیم و جا بیندازیم، حکومت جهانی مهدوی است.
بدانید همینهایی که چهارصد سال دنیا را چاپیداند، رنگ عوض میکنند، دوباره دنیا را میگیرند و دوباره باید دویست سال بدویم.
همین الان میبینید که همۀ این دیکتاتورها مورد حمایت امریکاییها و اروپاییها بودند. حالا ناتو منجی مردم و ضد دیکتاتور شده است. اساس دیکتاتوری خودشان هستند. حالا طرفدار مقابله با دیکتاتوری، حقوق مردم و دموکراسی شدهاند. در ایران 32 سال بالاترین دموکراسی برقرار است که شما دشمن آن هستید.
شما حامی کشورهایی هستید که یک انتخابات هم ندارند، چطور طرفدار دموکراسی شدید؟ هر جا جنایت و ترور هست، شما پشت آن هستید، حالا طرفدار حقوق بشر شدهاید. این کار را بارها انجام دادهاند. اگر غفلت کنیم و اندیشه و نظم جایگزین را در دنیا مطرح نکنیم، آنها دوباره با ادعای عدالت و حقوق بشر و انسانیت میآیند و غلبه میکنند. این مأموریت بزرگ و هدف انقلاب ماست.
آیا ما جمهوری اسلامی شدهایم که تا ابد جمهوری اسلامی بمانیم یا جمهوری اسلامی به عنوان مقدمۀ حکومت جهانی است؟ روشن است که جمهوری اسلامی میخواهد بشریت را به سوی حکومت جهانی ببرد. اصلاً اگر ولایت فقیه در کشوری مستقر شد، معنایش این است که پرچم حرکت به سوی حکومت مهدوی برافراشته شده است. چرا که نقطۀ کمال این نظام حکومت جهانی امام عصر(عج) است.
بعضیها ممکن است بگویند که اگر شما اسم امام زمان (عج) را ببرید، اهل سنت، مسیحیان و بیدینان نمیآیند. من میخواهم بگویم که این باور اشتباه است. اولاً، اگر بنا بود حکومت جهانی امام مستقر نشود یا امکان استقرار نداشته باشد، پس خدا چرا آن را قرار داده است؟ ثانیاً، حکومت امام عصر(ع) وعدۀ همۀ انبیای الهی است. همۀ انبیا به یک مصلح، عدالتگستر و منجی خبر دادهاند و موعود است.
حالا بعضی از مسیحیها میگویند موعود ما حضرت مسیح است. بسیار خوب، حضرت مسیح(ع) هم میآید. ما معتقدیم که حضرت مهدی (ع) خواهد آمد و حضرت مسیح (ع) هم ایشان را همراهی میکند. در مورد اهل سنت هم همینطور است. در جلسهای که علمای اهل سنت همه حضور داشتند، دوستانی به من گفتند این موضوع را مطرح نکنید، اختلاف ایجاد میشود. گفتم که وحدت اولاً از شئون امام است. وحدت حقیقی تنها در سایۀ امام محقق میشود. اینکه در جمهوری اسلامی وحدت هست، به خاطر این است که ما معتقدیم نظام ما زیر سایۀ رهبری است که او متصل به بالاست. این عامل وحدت است. در واقع همه حول امام متحدند واعتصموابحبل الله. غیر از حبل الله نمیتواند وحدت درست کند. وحدت حول محورخداست. غیر از محور خدا وحدت درست نمیشود. جلوۀ زمینیاش هم حبلالله است. چرا ما خیال میکنیم خدا امام را فقط برای شیعیان قرارداده است؟
من این موضوع را در آنجا برای علمای اهل سنت مطرح کردم و استدلال کردم که اگر ما بخواهیم خدا، خودمان و راه هدایت را بشناسیم، باید امام را بشناسیم. چون انسان کامل، معصوم، بیعیب و نقص و تعیین شده از جانب خداست والا هرکسی دیگری را انتخاب کنیم، منحرفیم. باید مسیر او را برویم.
بعد از آنها سؤال کردم که اگر کسی پیدا شود و به شما بگوید که تنها کسی که میتواند این وضع آشفتۀ جهان را اصلاح کند، فرزندی از فرزندان پیامبر شماست، آیا شما راحت میشوید؟ بدتان میآید؟ گفتند نه.
حالا همۀ استدلالها را کنار بگذاریم و حتی روی تعصبات برویم و بگوییم آیا در این اینکه کسی بیاید دنیا را اصلاح کند، تردید دارید؟ گفتند نه، حتماً باید بیاید. اندیشۀ مهدویت محور وحدت کل بشریت است.
اما عزیزان من، یک نکتۀ ظریفی در اینجا وجود دارد. چرا بعضی وقتها که ما تبلیغ میکنیم، اثر نمیگذارد؟ دعوت میکنیم جذب نمیکند؟ چرا اینطوری است؟ آیا اشکال از آن کسی است که او را تبلیغ میکنیم یا اشکال از من مبلغ است؟
خیلی وقتها ما تصویری که خودمان داریم عرضه میکنیم و ان تصویر برای دیگران خوشایند نیست. باید حقیقت امام را معرفی کرد. مگر میشود حقیقت امیرالمؤمنین به انسانها معرفی شود و نپذیرند؟ اگر این را بپذیریم اشکالات اساسی در توحید ما پیدا میشود.
امام جلوۀ اتم واکمل فطرت الهی است. حقیقت امام در مقابل هر فطرتی قرار بگیرد، آن فطرت با او احساس آشنایی میکند. مشکل اینجاست که طاغوتها تا الان نگذاشتهاند حقیقت امام به بشریت معرفی شود، چون حقیقت امام معرفی نمیشود، پذیرش هم نیست. البته شیطان، هواهای نفس و غبارهای روی فطرتها هم هست. اما ما باور داریم که حقیقت امام بایدآن طوری که هست معرفی شود.
خیلی از ما فکر میکنیم که امیرالمؤمنین مختص ماست و خداوند فقط برای ما فرستاده است. ما مفتخریم که جلوتر از دیگران امام را شناختیم و سعی میکنیم تبعیت کنیم، ولی امام برای همه است و نمیتواند برای یک گروه و قوم باشد. امام واسطۀ فیض الهی است و فیض الهی هم عام است.
اصلاً امام جهانی است. تنها موجودی که خداوند متعال برای نظم واقعی در جهان قرارداده است و وجود، اندیشه و مدیریت آن موجود هم جهانی است، امام است.
وقتی که میگوییم امام یعنی دوازده امام و پیامبر عزیز اسلام چون اینها وارث هستند. امام عصر(ع) وارث همه ائمه و همه انبیای الهی از حضرت آدم تا حضرت خاتم محمد مصطفی (ص) است.
در داخل کشور میخواهیم کار فرهنگی بکنیم. کار فرهنگی و هدف آن چیست؟ آیا غیر از بیدار کردن فطرتهای انسانها و بازکردن چشمهاست؟ جز با حقیقت امام و ولایت راه دیگری وجود ندارد. صراط مستقیم چند تاست؟ یکی بیشتر نیست. انتم الصراط الاقوم. نحن صراط المستقیم. این کلام معصوم است.
زیارت جامعه را حتماً همه شما آشنا هستید و استفاده میکنید. کسی که با حقیقت امام و ولایت آشنا شود، مشکل پیدا نمیکند. هر زیبایی، خوبی، خیر، اندیشۀ پاک و اخلاق خوبی ناشی از ولایت است. خارج از آن راهی وجود ندارد. اگر آدم هشتاد سال درس اخلاق بخواند و بدهد، ولی آن انسان را یاد امام نیندازد، اثری ندارد. ظواهری را درست میکند، ولی فایدهای ندارد. خود را معطل کردن است. وقتی پردهها کنار برود، معلوم میشود که فایدهای نداشته است. مثل اینکه آدم حرکت میکند و میخواهد به مشهد برود.
روح هرحقیقت، عبادت و کمالی امام است. اگر روح نداشته باشد، حتی اگر 2000 سال هم باشد فایدهای ندارد. بیشترین عبادت را در تاریخ شیطان کرد. شش هزار سال عبادت کرد. در اخبار داریم که بیشترین عمر را بین انبیای الهی حضرت نوح(ع) کرد. به روایتی 2500 سال عمر کردند. اما شش هزارسال عبادت، همهاش سقوط بوده و بالا رفتن نبوده است. چرا؟ چون اقرار به ولایت و حاکمیت خلیفه الله نکرد و دستور خدا را اجرا نکرد. بعد از شش هزار سال معلوم شد که قلابی بوده است، چرا قلابی بوده؟ چون روح نداشته وبرای خودش بوده است.
دوای درد جامعۀ بشری طرح اندیشۀ مهدویت است. اشتباه نکنیم. دشمن خیلی با این اندیشه ضدیت دارد. اصلاً اساس دشمنی شیطان از اول تاریخ دشمنی با مهدویت است. چرا؟ چون انسانی که از اندیشۀ امام جدا شد، دیگر کارش تمام است. مثل آن فردی که به شیطان گفت: طناب من کو؟ گفت: تو طناب نمیخواهی، چون خودت جلوتر از من میآیی، کسی که از این مسیر فاصله گرفت، کارش تمام است.
نقطۀ تمرکز هجمه شیطان جدا کردن اندیشه، دل و جان انسانها از حقیقت امام است. اگر 24 ساعت دور کعبه بچرخی، اهمیتی ندارد، اما اویس قرنی میآید و زیارت هم نمیکند، ولی وقتی برمیگردد همنشین پیامبر میشود و عطرش عالم را میگیرد. چرا؟ چون دلش با ولایت پیامبر گره میخورد و زنده میشود.
عزیزان من! امروز باید به نیاز جامعه بشری پاسخ بدهیم و این مأموریت شماست. باید در دستورکار حوزهها قرار گیرد. باید بحث و گفتگو شود و راه برایش پیدا شود و باید بنویسیم.
مارکسیست ها برای معرفی اندیشۀ باطل خودشان بیش از دویست هزار عنوان کتاب نوشتند. این لیبرالیستها و این سرمایهداران فاسدِ آدمکش برای تئوریزه کردن و معرفی اندیشۀ باطل خود در دنیا چند هزار کتاب نوشتند. ما باید اهل حقیقت، تنها حقیقت و ریشۀ همه حقایق را در دنیا معرفی کنیم.
این کار شماست و ما هم با افتخار در خدمت شما هستیم و پشتیبانی و کمک میکنیم. روحیۀ من این طور است که اگر یک موقعی پول نداشته باشیم وقت داشته باشیم، حاضرم با افتخار بیایم کارگری بکنم تا بنای یک پایگاه فرهنگ علوی، حسینی و مهدویت بالا برود.
جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه درست شده است تا دنیا را نجات دهد و راه نجات دنیا معرفی تئوری است. باید آیندۀ خوب را نشان دهیم و بگوییم ما شما را به این آینده دعوت میکنیم و آنها هم به این آینده دعوت میکنند. اینها میخواهند شما را به جهنم ببرند ولی ما میخواهیم شما را به بهشت ببریم. معلوم است که اگر مردم مختار باشند و حقیقت بهشت به آنها معرفی شود، نوعاً بهشت را انتخاب میکنند. از اینکه حوصله کردید، تشکر میکنم.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاتة