پایگاه بصیرت: غلامرضا مصباحیمقدم از جمله روحانیون مجلس است که در حوزه اقتصاد مطالعات زیادی دارد. او از دوره هفتم تاکنون به عنوان نماینده تهران در مجلس فعالیت دارد و عمدتا دیدگاههای اقتصادیاش در بسیاری از بخشها با همراهی مجلس مواجه میشود. او گاهی انتقادات صریحی نسبت به برخی تصمیمگیریهای اقتصادی دولت دارد. گفتوگوی جامجم با او در دفتر کارش در دانشگاه امام صادق(ع) انجام شد. در حالی که فرصت تعیینشدهای در اختیار جامجم قرار گرفته بود، اما به دلیل مشغلهکاریاش در زمان کوتاهی به سوالات ما پاسخ داد و بخش عمدهای از سوالات بیجواب ماند. مصباحیمقدم، تدابیر اندیشیدهشده از سوی دولت و مجلس برای مدیریت و کنترل نرخ ارز را گامی مثبت ارزیابی کرده و معتقد است نرخ ارز تا پایان سال روند کاهشی خواهد داشت.
وی همچنین تدوین راهکارهای کاهش اتکا به درآمدهای نفتی را یکی از مولفههای اصلی اقتصاد مقاومتی در شرایط تحریم میشمارد. آنچه در پی میآید حاصل این گفتوگوست.
ارزیابی شما از شرایط فعلی اقتصادی کشور با توجه به تحریمها و ضرورت اتخاذ رویکرد اقتصاد مقاومتی چیست؟
دشمنان ملت ایران بویژه آمریکا درصدد تحت فشار قراردادن ما هستند تا از آرمانهایمان عدول کنیم، اما ما نمیتوانیم هیچ چیزی را جایگزین این آرمانها کنیم. طبیعی است که آنها از هیچ حربهای برای ضربه به نظام جمهوری اسلامی فروگذار نکردند و تحریمها از همان آغاز انقلاب شروع شد و بعد جنگ و کودتا و ادامه تحریمها. در حال حاضر بحث تشدید تحریمها مطرح شده است. تحلیل من این است که غرب کاری به مسائل هستهای ما ندارد و این موضوع فقط یک بهانه است. شاهد ماجرا نیز این است که 16 کمیته تحقیقاتی غیردولتی آمریکا در سال 2011 گزارشی را به رئیسجمهور دادند و اعلام کردند در فعالیتهای هستهای ایران انحرافی دیده نمیشود. آنها میبینند ایران از نظر سیاسی و اقتصادی رشد داشته و جای خود را در منطقه باز و چند کشور را نیز با خود همراه کرده و از بعد علمی نیز توانسته است رتبه 16 جهانی را به خود اختصاص دهد. از نظر اقتصادی نیز ایران با رشد سریعی روبهروست و در جایگاه هفدهم دنیا قرار دارد، آمریکا از این پیشرفتها هراس دارد و نمیخواهد کشور این مسیر را ادامه بدهد، زیرا ایران زیر بار روشهای استکباری نمیرود.
تحریمها حاصل چنین نگاهی به ایران است. تحمل قدرت علمی، نظامی، سیاسی و اقتصادی ایران برای آنها ناممکن است. اگر بنابراین بگذاریم که در برابر تحریمها کوتاه بیاییم باید عقبنشینی گستردهای در این زمینه داشته باشیم و باید مراحل زیادی را عقبنشینی کنیم تا آنها راضی شوند. اگر این اتفاق بیفتد یعنی تحریمها جواب داده و آنها شدت بیشتری به کار خواهند بست؛ از این رو ناگزیریم مقاومت کنیم. اقتصاد مقاومتی هم یعنی همین! هدفی که دشمن دارد این است که میخواهد ما را در کنج قرار دهد. بر این اساس باید راهکارهای اقتصاد مقاومتی را بدرستی به کار بندیم تا این هدف آمریکاییها محقق نشود. باید مناسبات اقتصادی و سیاسی خود را با سایر کشورها گسترش دهیم و سعی کنیم با هر کشوری که حاضر نشده ما را تحریم کند مناسبات اقتصادی و سیاسیمان را تقویت کنیم. از نظر سیاسی برگزاری اجلاس غیرمتعهدها در تهران جلوهای از عدم موفقیت در انزوای سیاسی ایران بود و این مسیر باید در جلوگیری از انزوای اقتصادی طی شود. تقویت مناسبات اقتصادی با سایر کشورها از جمله چین که بیش از یکمیلیارد جمعیت را در خود جای داده به این معناست که ما نمیخواهیم غربیها یک اقتصاد بسته را به ما تحمیل کنند، زیرا اقتصاد بسته موجب افت و عقبماندگی و دچار روزمرگی شدن است.
میشود دقیقتر بگویید که مولفههای اصلی اقتصاد مقاومتی کدام موارد است؟
موضوع مهمی که در اقتصاد مقاومتی اهمیت زیادی دارد بحث اتکا به نفت است. نقطه ضربهپذیر اقتصاد ما در شرایط تحریمی اتکا به نفت است که متاسفانه در سالهای گذشته این اتکا افزایش پیدا کرده و هرچه ما گفتیم که این اتکا کاهش پیدا کند، گوش کسی بدهکار نبود، اما الان این شرایط است که خود را به ما تحمیل کرده و ما را وادار میکند که از اتکا به نفت بشدت فاصله بگیریم. امیدواریم این موضوع در بودجه سال آینده نیز اتفاق بیفتد که تکیه بودجه عمومی به درآمدهای نفتی کاهش پیدا کند و بر این اساس طبیعی است چنانچه بخواهیم این رویکرد را دنبال کنیم باید دنبال منابع درآمدی دیگری باشیم. علاوه بر آن باید روشهای هزینهکرد بودجه که اصولا اسرافآمیز بود با دقت و وسواس تغییر کند و به هزینهکرد براساس ضرورت تبدیل شود.
مکرر تعبیر من این بوده که ما در بودجه مانند یک بچه لرد عمل میکنیم و نباید دیگر اینچنین باشد.
ژاپن با آن همه پیشرفتی که داشته و آن سابقه تاریخی توسعهای که پیدا کرده الان هم خود را یک کشور فقیر میداند. در گفتوگوهایی که بین مسئولان ژاپنی و مسئولان ما اتفاق میافتد خیلی راحت میگویند ما چیزی نداریم و نتیجه این میشود که چون میگویند چیزی نداریم بسیار ممسکانه عمل میکنند. بتازگی یکی از دوستان که به ژاپن سفر کرده بود، نقل میکرد در محیطی بودند که حرارت آن شبیه هوای مناطق گرم جنوبی (عسلویه) ما بود، ولی کولرها آنجا روشن نبود. وقتی علت موضوع را سوال میکنند، ژاپنیها میگویند ما فقیریم. این جالب است و این در حالی است که ما در همان منطقه (عسلویه) چنان فضا را خنک میکنیم که گاهی مجبور به بازگذاشتن در و پنجره میشویم و این یعنی رفتار مصرفی ما هنوز نشاندهنده ثروت و رفاه بالای ماست.
یعنی باید در شرایط تحریم، الگوهای اقتصادی تغییر کند؟
باید این اتفاق بیفتد. غربیها بخصوص آمریکاییها کاری کردهاند که در شرایط تحریم هزینههای تجارت ما از جمله انتقال ارز بالا برود. با این حال باید برنامههایی در نظر گرفته شود که عبور از این شرایط سهلتر باشد و فشار کمتری به کشور وارد شود. به طور مثال، مبادلات تهاتری و پایاپای از این روشهاست، البته قراردادهای زیادی در این زمینه به امضا رسیده است. علاوه بر این باید ارز حاصل از صادرات نفتی و غیرنفتی بدرستی مدیریت شود. خوشبختانه کارگروه مشترک دولت و مجلس که سه ماه پیش تشکیل شد، اتاق مبادلات ارزی را راهانداخت، مسیر را خوب ادامه میدهد. دولت دنبال این است هر صادراتی را که انجام میدهد ارز آن به نحوی مورد استفاده قرار گیرد و صادرکنندگان تشویق شوند ارز را در اختیار دولت قرار بدهند تا برای واردات مواد اولیه، ماشینآلات و کالاهای ضروری استفاده شود.
جایگاه هدفمندی یارانهها در اقتصاد مقاومتی چگونه خواهد بود؟
هدفمندی یارانهها در اقتصاد مقاومتی جایگاه بسیار مهمی دارد. هدفمندسازی یارانهها باید از ابعاد مختلف مورد توجه قرار گیرد. یک بعد آن وجوه نقدی است که به دست مردم میرسد که به نظر من وجه فرعی هدفمندی یارانههاست. وجه اصلی آن مدیریت مصرف انرژی است. اگر بتوانیم مصرف انرژی را در کشور مهار کنیم و مازاد مصرف گازوئیل، بنزین و گاز صادر شود، موجب بالارفتن قدرت مقاومت ما خواهد شد. فراموش نکنیم در سالهای گذشته با رشد هشت درصدی مصرف انرژی در سال مواجه بودیم و مجبور شدیم هفت میلیارد دلار به واردات سوخت اختصاص بدهیم. با اجرای قانون هدفمندی یارانهها و با این که هشت میلیون خودرو به 16میلیون خودرو یا شاید هم بیشتر در کشور اضافه شد، مقدار مصرف به جای رشد، کاهش پیدا کرد و البته بتازگی متاسفانه مصرف سوخت مجدد در حال رشد است و باید روشهایی مورد استفاده قرار گیرد که اجازه رشد مصرف سوخت داده نشود.
در اقتصاد مقاومتی، مدیریت مصرف سوخت بسیار مهم است. استفاده درست از انرژی باید تبیین شود. مدیریت مصرف سوخت لزوما به معنای این نیست که مصرف سوخت در کل اقتصاد کشور کاهش پیدا کند بلکه ما بیشتر مصرف خانوار را دنبال میکنیم زیرا با کاهش مصرف انرژی خانوار انرژی مورد نیاز کارخانجات و بخش تولید نیز به طور کامل تامین خواهد شد. مثلا اگر از مصرف آب در بخش خانگی بکاهیم به مصرف صنعتی و کشاورزی اختصاص خواهد یافت و این نتایج مثبتی را برای اقتصاد ما بویژه در شرایط اقتصاد مقاومتی و تحریم به بار خواهد آورد. این بعد مساله بسیار مهم است. البته در اقتصاد مقاومتی، هدفمندی یارانهها ما را وادار میکند فناوریهای تولید را نیز تغییر دهیم و فناوریهای جدیدی را به کار بگیریم که محصولات آن قابل رقابت با بازارهای جهانی باشد و اتکای آن به انرژی کمتر باشد و این موضوع دو فایده خواهد داشت، یکی این که میزان مصرف انرژی در تولید را پایین میآورد و دیگر این که رضایت مشتری را نسبت به محصولات تولید داخل جلب کرده و تولید داخل رونق پیدا میکند و مصرفکننده تشویق میشود تا کالای تولید داخلی را خریداری کند.
البته یکی از آسیبهایی که پرداختهای نقدی ناشی از یارانهها در جامعه ایجاد کرد، این بود که نقدینگی را افزایش داد و من معتقدم نقدینگی زیاد آسیبرسان است. برخی میگویند نقدینگی جدید را به سمت تولید جهت میدهیم. در پاسخ به آنان باید گفت نقدینگی سرگردان در اختیار شما نیست که بخواهید به سمت تولید جهت دهید، بلکه در اختیار صاحبان سرمایه و واسطهگریهای مالی است. آنچه در بازار ارز شاهد بودیم حاصل همین نقدینگی است. سکه، ارز، خودرو، زمین و مسکن سودهای شیرینی را نصیب افرادی که سرمایههایشان را نگه داشتهاند، کرده است. در حالی که تولیدکنندگان با مشکلات عدیدهای برای تامین نقدینگی مواجه شدهاند.
فکر میکنید در این شرایط پرداخت یارانه نقدی باید باز هم به شیوه فعلی ادامه داشته یا تغییر میکند؟
ابتدا این سخن که یارانه نقدی در حسابی نزد مردم باشد و مردم فقط با آن قبوض خود را پرداخت کنند و به نوعی پول باز به خزانه دولت بازگردد مطرح بود، اما دولت از آن عدول کرد و روش پرداخت نقدی را پیش گرفت که ما اشکالاتی هم به آن داریم.
مصباحی مقدم: باید روشهای هزینهکرد بودجه که اصولا اسرافآمیز بود با دقت و وسواس تغییر کند و به هزینهکرد براساس ضرورت تبدیل شود. مکرر تعبیر من این بوده که ما در بودجه مانند یک بچه لرد عمل میکنیم و نباید دیگر اینچنین باشد. ژاپن با آن همه پیشرفتی که داشته و آن سابقه تاریخی توسعهای که پیدا کرده الان هم خود را یک کشور فقیر میداند
مسلما روش پیشنهادی قبلی روش خوبی بود و میتوانست همه اتفاقات اقتصادی را مدیریت کند. یکی از اشکالاتی که ما به پرداخت نقدی یارانه داریم این است که ممکن است گیرندگان یارانه را به نوعی تنبل کند تا 10 یا چند روز از ماه را بیکار باشند و چون یارانه رسیده بنشینند و بخورند و هیچ فعالیت اقتصادی نداشته باشند که متاسفانه برخی اخبار حاکی از این رفتار است. موضوع دیگر این که ممکن است رفتارهای مصرفی گیرندگان یارانه تغییر کند و یارانه نقدی صرف هزینههایی شود که ضروری نیست. مسلما روش غیرنقدی بهتر است. اما از این نظر که دولت تعهد کرده مبلغی را ماهانه به مردم بپردازد، واقعا دشوار است که این تعهد ادامه پیدا نکند. ما معتقدیم این روند باید ادامه یابد بویژه با شرایطی که الان داریم انجام تعهد دولت باید استمرار داشته باشد. من معتقدم در هدفمندی یارانهها از روشهایی استفاده کنیم که هدفمندی به معنای واقعی باشد، یعنی یارانهها به هدف برسد. مقصود ما از هدف چه بود؟ هدف ما این بود کسانی که نیاز به کمک دارند به آنها پول داده شود، الان ما داریم به فقیر و ثروتمند یارانه میدهیم. حال آن که این یارانهها باید به گونهای باشد که فقرا و اقشار آسیبپذیر را تقویت کند، نه این که هزینههای مصرفی آنها را بالا ببریم. اگر به جوان بیکار خانوادهها پول بدهیم یا به فرزندان مشغول به تحصیل و هزینه بهداشت و درمان خانوار و سهم فرانشیز بیمار از پزشک و بیمار کاهش یابد و اگر بتوانیم روشی اجرا کنیم که 70 درصد هزینه بیمار توسط دولت پرداخت شود، بسیار گواراتر خواهد بود.
علت اصلی طرحی که مجلس تصویب کرد تا فاز دوم هدفمندی اجرا نشود، چه بود؟
ما موضوع پشت پرده نداشتیم. بلکه آشکارا گفتیم در شرایط حاضر که قیمتها روبهرشد و نرخ تورم فزاینده است نیازی نیست اصلاح قیمت حاملهای انرژی صورت بگیرد و شاید بهترین موقعیت اردیبهشت و خرداد امسال بود که چنین اتفاقی نیفتاد. بعد با افزایش قیمتها وشوک ارزی که صورت گرفت، با این شرایط اصلاح مجدد قیمت حاملهای انرژی اصلا به مصلحت نبود و شوک مجددی را به جامعه تزریق میکرد و نگرانی وجود داشت که این موضوع برای مردم قابل تحمل نباشد. این یک طرف مساله بود و طرف دیگر این که اگر بنا بود اجرا شود، دولت میخواست پرداخت نقدی دو برابر نسبت به وضع جاری انجام دهد بدون اینکه منابع مالی آن تامین شده باشد و حتی بدون اینکه اگر اصلاح قیمتی صورت بگیرد پرداخت نقدی متناسب با اصلاح قیمت اضافه شود و معنا و مفهوم آن چیزی شبیه اتفاقی مانند دوره اول هدفمندی بود، به صورتی که دولت 28 هزار میلیارد تومان درآمد کسب کرد، 40 هزار میلیارد تومان هزینه کرد و فقط یکی از اهداف باز توزیع یارانهها را پوشش داد و آن فقط خانوار بود و نتیجه آن مواجه شدن با کسری بودجه بود که کسری خود را از طریق تزریق پول دنبال کرد. تزریق پول تورم را بالا برد و تورم، دستاوردهای قانون هدفمند کردن یارانهها را در مرحله اول خنثی کرد.
شاید اجرای ناصحیح هدفمندی یارانهها باعث شد دولت از حساب بانکها برداشت کند یا از بانک مرکزی استقراض کند، اما آیا بهتر نبود دولت برای جبران کسری بودجه خود لایحه متممی ارائه میکرد تا منابع و مصارف بودجه اخذ شده مشخص باشد؟
اگر متمم بدهد، بسیار شفافتر و مناسبتر است زیرا پولی که از راه متمم به اقتصاد تزریق میشود از نظر خطر و ضرری که دارد بسیار کمتر از خطر و ضرر استقراض از بانک مرکزی یا تحت فشار قرار دادن شرکتهایی مانند آب و برق است، زیرا فشارهایی که به شرکتهای آب و برق وارد میشود نتیجهاش این است که سرمایهگذاری در این حوزهها کاهش مییابد و در صورتی که سرمایهگذاری اتفاق نیفتد ما دو سال دیگر دچار کمبود آب و برق خواهیم شد و در نهایت این موضوع به زیان اقتصاد ملی است، اما اگر دولت شفاف عمل کند و در صورت نیاز متمم ارائه کند طبعا اعداد و ارقام، منابع و مصارف مشخص است و مورد توافق مجلس و دولت خواهد بود.
علاوه بر این، از منبعی پول برداشت خواهد شد که موجود است و هزینه آن معلوم خواهد بود نه این که از منبعی برداشته شود که وجود ندارد، پول خلق کنیم. نتیجه خلق پول از بعد اقتصادی هم تورمزاست.
در زمینه برداشت بانک مرکزی از حساب بانکها، مجلس فقط یک اعتراض ساده داشت و هیچ اتفاقی نیفتاد. جایگاه نظارتی مجلس در برابر بیانضباطیهای مالی چه خواهد بود؟
طبعا جایگاه نظارتی مجلس اقتضا میکرد بانکها دعوت شوند و هزینههایی که بر دوش آنها تحمیل شد را اعلام کنند و این کار را کمیسیون برنامه و بودجه مجلس انجام داد. در مرحله بعد باید جلسهای بین بانک مرکزی و نمایندگان بانکهای دولتی و خصوصی که از منابع آنها برداشت صورت گرفته داشته باشیم تا مشخص شود کاری که بانکها مدعی هستند بجا نبوده (برداشت از حساب آنها)، اما بانک مرکزی مدعی است بجا بوده، اکنون چه استدلالی برای آن وجود دارد، آیا ارزیابیهای خود را انجام دادند؟ باید در این زمینه به مجلس گزارش بدهند تا ببینیم بانک مرکزی چه وظیفهای دارد.
در یکی از اظهارنظرها بتازگی گفته بودید سازمان مدیریت و برنامهریزی که چند سال قبل منحل شد، باید احیا شود. آیا مجلس در این زمینه اقدامی خواهد کرد؟
این کار میتواند از هر طرفی انجام شود. ما وجود سازمان مدیریت و برنامهریزی را بهعنوان یک جایگاه برنامهریزی برای کشور و مغز متفکر مدیریت اقتصادی و اداری کشور ضروری میدانیم. البته آنچه دوباره از سازمان مدیریت سابق داشتیم، قابل دفاع نبود، اشکالات جدی به آن وارد بود و معتقدیم باید ساختار آن اصلاح میشد، اما نه اینکه اصل سازمان منحل شود. الان در غیبت آن سازمان میتوان گفت به حالت سیستمی که نقطه کنترل خود را از دست داده، درآمدهایم و اینگونه نیست که بتوانیم درست تصمیم بگیریم و پیشبینی شده کار کنیم. نمیخواهم بگویم فاقد برنامه هستیم، اما معتقدم برنامه در مرحله عملیاتی شدن نیازمند سازمانی است که مرتب بازنگری، پیشبینی و بررسیهای لازم را داشته باشد. ما دنبال چنین جایگاهی هستیم. دولت میتواند مجدد نسبت به راهاندازی سازمان مدیریت و برنامهریزی اقدام کند. البته ساختار تعریف شده آن موجود است و چنانچه اصلاحاتی روی آن انجام شود، مشکلی نخواهد داشت. اگر چنین کاری از سوی دولت انجام شد مجلس میتواند آن را به صورت طرح ارائه کند.
ظاهرا شما به تغییر نظام بودجهنویسی و برنامهنویسی معتقدید. فکر میکنید آیا امکان اصلاح این روش در حال حاضر وجود دارد؟
تجدیدنظر در قانون برنامه و بودجه پس از چهاردهه از تصویب آن در حال حاضر ضروری است. با به روز شدن این قانون، ضعفهای این قانون نیز برطرف میشود.
روش فعلی بودجهریزی مبتنی بر عملکرد چانهزنی است در حالی که بودجه عملیاتی براساس مقدار خدمات تعیین میشود، نه چانهزنی. در حال حاضر شرایط به گونهای است که صرفا براساس هزینهکرد دستگاهها به اضافه درصد بیشتری انجام میشود. طبیعی است در این بودجهنویسی، اراده رئیسجمهور، وزرا و حتی نمایندگان مجلس موثر است. مثلا جدول کمکهای مالی به موسسات غیردولتی در سال 83 با شش، هفت موسسه کمکگیرنده ایجاد شد، ولی بتدریج این جدول به 191 موسسه افزایش یافت، این یعنی این که هر کس توانست فشاری بیاورد و اصرار یا پیگیری داشته باشد، موفق به جذب منابع مورد نظر خواهد بود، در حالی که بودجه کمکها باید بودجهای باشد که براساس ضرورت شکل گیرد و با پایان کمکها، پایانی یابد نه اینکه دائما تکرار شده و رشد پیدا کند. در حال حاضر پیشنویس اصلاح قانون برنامه و بودجه از سوی مرکز پژوهشها، دیوان محاسبات و معاونت برنامهریزی به صورت جداگانه در دست تدوین است و طبعا کمیسیون برنامه و بودجه هر سه پیشنویس را با محوریت یکی از پیشنویسها بررسی، تکمیل و طرح اصلاح قانون برنامه و بودجه را به مجلس ارائه خواهد کرد. معتقدیم بودجه حتما باید براساس درآمدهای واقعی بسته شود، به تعبیری هزینهها باید براساس درآمدهای پایدار تعریف شود. اگر تقاضا برای هزینهکرد، مبنای بودجه باشد تقاضاها بسیار بیشتر از درآمدهاست و نتیجه روشنی حاصل نخواهد شد. در روش فعلی بودجهریزی بودجه پیشنهادی دستگاهها از سوی معاونت برنامهریزی اخذ شده و متناسب با سقف بودجه تعدیل میشود. در این روش ما میبینیم هزینه دستگاهها افزایش پیدا کرده و درآمدها محقق نمیشوند و به نظرم آببستن به بودجه به این معناست که درآمدهای ناپایدار مبنای هزینهها قرار گیرد. متاسفانه طی سالهای اخیر هزینهکردهایی خارج از برنامه و بودجه انجام شده است و در این سالها تامین مالی براساس یک فرآیند قوی مالی شکل نگرفته است.
فکر میکنید روند کاهش نرخ ارز موقتی است یا پایدار؟
معتقدم روند کاهش ملایم ادامه خواهد داشت. شاید در آن نقطه اوج قیمت ارز، دولت مدیریت ارز را رها کرده و به عهده حوادث گذاشته بود که آن مسائل رخ داد، اما اکنون دولت وارد شده و بانک مرکزی در حال مدیریت ارز در کشور است. با اعمال مدیریت بانک مرکزی اولا شاهد ثبات در بازار ارز هستیم، ثانیا گرایش به سمت تکنرخیشدن ارز شدت یافته است و این گرایش هم از نظر نرخ ارز مرجع به سمت نرخ ارز مبادلاتی و هم از سمت قیمت آزاد ارز در بازار فرعی به سمت نرخ مبادلهای وجود دارد. در مجموع، نرخها روند کاهشی دارد ولی نه با ایجاد شوک، بلکه روندی آرام و مطمئن. دولت و بانک مرکزی نیز با اطمینان خاطر بازار ارز را مدیریت میکنند، تقاضا و عرضه برای ارز را بخوبی تحت کنترل دارند و حتی جنبههای احتیاطی را در شرایط حاضر نسبت به ارز در نظر دارند به گونهای مطمئن هستند که تا پایان سال مشکلی نخواهد بود. از این جهت پیشبینی میکنم نرخ ارز روند کاهشی را ادامه خواهد داد.
افزایش نرخ ارز از یک سال پیش تاکنون را حاصل چه سیاستی میدانید؟
معتقدم سرمایههای سرگردان بود که هر روز به یک بازار سرازیر میشد و همه چیز را گران کرد. افزایش نرخ ارز ناشی از حرکت نقدینگیهای سرگردان به این بازار بود که صاحبان سرمایه با نگهداشتن نقدینگی خود از شوک ارزی از این فرصت طلایی نهایت استفاده را بردند. نتیجه ورود صاحبان سرمایههای سرگردان به بازارهایی مانند ارز باعث شکاف عمیق قیمتی ارز دولتی و آزاد شده است.
اعتقادم این است که گران شدن ارز بر کالاهای وارداتی و کالاهای تولید داخل اثر تورمی خود را گذاشت و قیمتها به صورت مستمر افزایش یافت. امیدواریم با راهکارهای تدبیر شده این موضوع اصلاح شود.
جام جم