مقدمه
مقام معظم رهبری، حضرت آیةالله خامنهای در مراسم شانزدهمین سالگرد رهبر کبیر انقلاب اسلامی(ره)، از «عدالت اجتماعی» به عنوان یکی از شاخصها و مهمترین خطوط مکتب سیاسی امام خمینی نام برده، فرمودند:
عدالت اجتماعی باید در قوانین، اقدامات اجرایی و همۀ برنامههای حکومتی اصل قرار گیرد و پرکردن شکاف طبقاتی به عنوان مهمترین و دشوارترین وظیفۀ مسئولان، در حرکت همۀ دستگاهها باید پیگیری شود.1
واقعیت این است که عدالت اجتماعی دستکم در سدههای اخیر یکی از مهمترین چالشها و دغدغههای فکری و عملی اندیشمندان و مکاتبی است که مدعی بوده و هستند که برنامهای جامع برای ادارۀ زندگی بشر و سوق دادن او به سرحدّ کمال مطلوب دارند.
امام خمینی(ره) به عنوان اندیشمند مسلمانی که موفق شد نهضتی عظیم را به پا کند که برای اولین بار پس از تاریخ صدر اسلام به تشکیل حکومت اسلامی به معنای واقعی آن بینجامد، قطعا خالی از چنین دغدغه و تفکری نبوده است. از این رو مجال برای طرح این پرسش هست که عدالت اجتماعی در مکتب سیاسی حضرت امام(ره) از چه جایگاهی و شاخص و لوازمی برخوردار است؟ و به دیگر سخن، عدالت اجتماعی در سیرۀ نظری و عملی حضرت امام چگونه است؟ این سئوالی است که مقالۀ حاضر طی مباحث آتی با مراجعه به فرمایشات ایشان، درصدد پاسخگویی به آن در حد وسع خویش است. البته به دلیل فراوانی مستندات، در هر یک از مباحث، تنها به تعداد اندکی از آنها اشاره خواهد شد.
بخش اول: سیره نظری
1. تعریف عدالت اجتماعی و شاخصهای آن
عدالت با پسوند اجتماعی، در مقابل عدالت فردی به کار میرود. تعاریفی که اندیشمندان برای عدالت ارائه دادهاند نوعا با رویکرد اجتماعی آن میباشد؛ تعاریفی نظیر اعطای حقوق، مراعات شایستگیها، مساوات، توازن اجتماعی، بیطرفی و وضع بایسته.2 که البته بررسی نقاط ضعف و قوت هر یک از آنها مجال خاص خود را میطلبد.
مقام معظم رهبری سالها پیش از این، در پیامی به مناسبت چهلمین روز ارتحال امام امت(ره) عدالت اجتماعی را اینگونه تعریف کردند:
عدالت اجتماعی بدین معنی است که فاصلۀ ژرف میان طبقات و برخورداریهای نابحق و محرومیتها از بین برود و مستضعفان و پابرهنگان ـ که همواره مطمئنترین و وفادارترین مدافعان انقلاباند ـ احساس و مشاهده کنند که به سمت رفع محرومیت، حرکتی جدی و صادقانه انجام میگیرد. با قوانین لازم و تأمین امنیت قضایی در کشور، بساط تجاوز و تعدی به حقوق مظلومان و دستاندازی به حیطۀ مشروع زندگی مردم جمع شود. همه کس احساس کند که در برابر ظلم و تعدی میتواند به ملجأ مطمئن پناه برد و همه کس بداند که با کار و تلاش خود خواهد توانست زندگی مطلوبی فراهم آورد.3
حضرت امام، در مکتوبات و سخنان خویش، مفهوم خاصی را از عدالت اجتماعی ارائه نمیدهد، لیکن ایشان ضمن نام بردن از عدالت اسلامی یا عدالت الهی از شاخصهایی سخن به میان میآورد که مروری بر آنها ما را به برداشت حضرت امام از عدالت اجتماعی نزدیک میکند؛ برداشتی که میتوان آن را به نوعی وجه جامع تعاریفی دانست که اندیشمندان در باب عدالت اجتماعی از آن سخن راندهاند. این شاخصها، شاخصهایی هستند که در صورت ظهور آنها در سطح جامعه و حکومت، میتوان ادعا نمود شالودۀ چنین حکومت و جامعهای، بر پایۀ عدالت اجتماعی شکل گرفته است:
1ـ1: برخورداری تمام اقشار از حقوق برابر
افراد جامعه از لحاظ موقعیتهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، جغرافیایی و غیره با یکدیگر متفاوتاند. در جامعهای که عدالت اجتماعی بر آن حاکم باشد، موقعیتهای یاد شده نباید تأثیری در میزان برخورداری آنان از حقوق عمومی و شهروندی ایجاد کند:
حکومت اسلامی یک همچو حکومتی است. حکومتش با آن ادنی فردش در حقوق مثل هم هستند.4
2ـ1. عمل براساس قانون و موازین قانونی
وجود نظم و انضباط در جوامع مدنی امری حیاتی است و قانون، وسیلۀ ضروری برای این مهم است. قانون در ایفای چنین نقشی آنگاه کارایی دارد که همگان به ویژه افراد حکومتی در هر ردهای خود را ملزم به رعایت آن کرده و کارهای خود را بر آن منطبق سازند:
آنهایی که متعهد هستند و علاقمند هستند به این انقلاب و اعتقادشان این است که ما منقلب کردیم یک رژیم ظالم را به یک رژیم عادل، باید همۀ قشرها روی موازین عدل اسلامی رفتار کنند و هر کسی خودش سر خود نباشد که هر چه دلش بخواهد بکند.5
3ـ1. مساوی بودن همه در برابر عدالت
عدالت مایۀ حیات یک جامعه است. نقش مؤثر عدالت در ایفای چنین نقشی آنگاه خواهد بود که بدون اغماض در مورد همه و همه به طور یکسان و بدون در نظر گرفتن موقعیتهای آنان به منصۀ ظهور و عمل برسد. و این از شاخصهای حکومت و جامعهای است که عدالت اجتماعی بر آن حاکم باشد:
... برنامۀ این جمهوری، اسلام است؛... اسلامی که اساسش بر عدل است و بزرگتر مقامش با کوچکتر مقامش در مقابل عدل، علی السواء هستند و رئیسجمهورش با یک نفر بازاری در مقابل اسلام و در مقابل قوانین اسلام علی السواء هستند؛ بلکه بر بالاتر بیشتر باید تحمیل بشود تا پایینتر.6
4ـ1. برخورداری تمامی اقشار از رفاه و زندگی صحیح
یکی از حقوق شناخته شدۀ هر شهروندی با هر کیش و مذهبی، برخورداری از زندگی توأم با رفاه صحیح و آبرومند است، که بتوانند با آسودگی خیال به زندگی خود ادامه داده و دغدغۀ قوت لایموت روزمره را نداشته باشد:
همه اقشار ملت در جمهوری اسلامی باید در رفاه باشند.7 ما کوشش داریم که تمام قشرهای ملتمان در رفاه باشند.8
5ـ1. پر کردن شکافهای طبقاتی
در هر جامعهای افراد و طبقات پایینی یافت میشوند که به دلایل مختلف به ویژه به واسطۀ پایمال شدن حقوقشان به دست طبقات بالا، ضعیف و مستضعف نگه داشته شدهاند. در جامعه و حکومتی که عدالت اجتماعی بر آن حاکم است، ضمن منع پایمال شدن حقوق ایشان، باید توجه ویژهای به این قشر نیازمند جامعه بشود تا شکاف ظالمانه و عمیق طبقاتی ایجاد شده بین ایشان و اقشار طبقات بالا به مرور زمان پر شده، به حداقل ممکن برسد:
حکومت اسلامی یک نظام عادلانه است. ... باید فقرا را برایشان فکر کرد؛ باید زاغهنشینهای بیچارهای که هیچ ندارند، باید برای اینها فکر کرد؛ ... برای همه باید کار بکنند. برای ضعفا باید بیشتر کار بکنند تا اینها را برسانند به آن حدها.9
6ـ1. توزیع عادلانۀ ثروت و درآمدها
تمامی افراد و اقشار یک جامعه در ثروت و درآمدهای عمومی شریک هستند. عدالت اجتماعی ایجاب میکند همه در توزیع این ثروت و درآمدها سهیم باشند:
با رفتن شاه، ترمیم خرابیها ممکن خواهد بود... . درآمد حاصله از نفت که حیف و میل و صرف هزینههای زائد و مضر شده است، به مصرف رفاه حال مردم فقیر خودمان خواهد رسید. توزیع ثروت و درآمدها براساس عدالت اسلامی، وضع تودههای مردم ما را بهبود خواهد بخشید.10
7ـ1. منع تبعیض در عمران مناطق مختلف
در جامعۀ عدالتمحور باید عمران و آبادانی همۀ نواحی و نقاط مختلف کشور مورد نظر باشد و حکومت در این زمینه تبعیضی میان آنها قائل نشود:
اگر یک همچو حکومت اسلامی که در آرزوی ماست... پیدا بشود،... حق ندارد حاکم و ولی امر در وقت، یک ناحیه را بیشتر به آن توجه بکند تا ناحیۀ دیگر. حق ندارد یک طرف کشور را زیادتر از طرف دیگر کشور آباد کند. حق ندارد حتی یک جایی را کمتر از جای دیگر فرض کنید که خیابانکشی کند یا آسفالت کند.11
8ـ1. محو هرگونه ظلم و استثمار
در جوامعی که عدالت اجتماعی بر آنها حکمفرماست، حاکمان و زمامداران و نیز طبقات بالا نمیتوانند به دلیل برخورداری از روحیۀ استکباری نسبت به طبقات پایین ظلم و ستم روا داشته و ایشان را به سود منافع نامشروع خود استثمار کنند:
در جمهوری اسلامی باید تمام مسائلی که در ایران است متحول بشود. ...باید اشخاصی که ظالم هستند و به زیردستها ظلم کردند، باید آنها دیگر ظلم نکنند، طبقات مختلف به طبقات پایین ظلم نکنند. باید حق فقرا، حق مستمندان داده بشود. تمام اینها در جمهوری اسلامی باید عمل بشود. ...در جمهوری اسلامی ظلم نیست. در جمهوری اسلامی اینطور مسائلی که زورگویی باشد نیست. فقیر و غنی؛ نمیتواند طبقۀ غنی بر طبقۀ فقیر زور بگوید، نمیتواند استثمار کند، نمیتواند آنها را با اجر کم وادار به عملهای زیاد بکند. باید مسائل اسلامی حل بشود در اینجا و پیاده بشود. باید مستضعفین را حمایت بکنند، باید مستضعفین تقویت بشوند، زیر و رو بشوند، مستکبر باید مستضعف بشود و مستضعف باید مستکبر بشود، نه مستکبر به آن معنی؛ بلکه باید همه با هم برادروار در این دنیا در این مملکت همه با هم باشند.12
9ـ1. لغو امتیازات ویژه زمامداران
در جوامعی که بویی از عدالت اجتماعی برده است، زمامداران نمیتوانند با سوءاستفاده از مقام و موقعیت، یک سری امتیازات و امکانات ویژه را برای خود جلب نمایند:
در جمهوری اسلامی، زمامداران مردم نمیتوانند با سوءاستفاده از مقام، ثروتاندوزی کنند و یا در زندگی روزمره امتیازی برای خود قائل شوند.13
10ـ1. مردمی و خدمتگزار بودن مسئولان
در جامعۀ با طراز عدالت اجتماعی، مسئولان حکومتی از میان تودههای مردم برخاسته و با نظر آنان بر کرسی حکومت تکیه زدهاند. از این رو، خود را خدمتگزار مردم و نه بزرگ و آقای ایشان به حساب میآورند:
باید حکومت چنان باشد که اگر رئیسجمهورش توی مردم آمد، دورهاش بکنند و با او خوش و بش کنند؛ نه اینکه اگر صدایش درآید، فرار کنند از دستش؛... من امیدوارم که از این به بعد همینطور باشد؛... حکومت در خدمت مردم باشد و عدالت اجتماعی اسلام تحقق پیدا کند.14
11ـ1. انتقاد آزادانه از حکومت و حاکمان
در حکومتهای عدالتمحور، قدرت ناشی از خواست مردم است. از این رو، این حق همواره برای مردم محفوظ است که به عنوان ولینعمت و صاحبان اصلی، بر عملکرد حکومت و خدمتگزاران خویش نظارت کنند و در صورت لزوم از آنان انتقاد یا بازخواست نمایند:
هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیما در برابر سایرین، زمامدار را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانعکننده بدهد و در غیر این صورت، اگر برخلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد، خود به خود از مقام زمامداری معزول است.15
12ـ1. فراملی
یکی دیگر از شاخصهای عدالت اجتماعی در مکتب سیاسی حضرت امام، فراملی بودن آن است؛ به این معنی که گسترۀ عدالت اجتماعی محصور به مرزهای بینالمللی نبوده، تحقق آن در داخل کشور، زمینه و بستری برای عملی ساختن چنین ایدهای در سطح جهانی است:
برنامۀ اسلام در این است که دیکتاتوریها به کلی در دنیا نابود بشوند و عدالت اجتماعی جاری بشود. و من امیدوارم که خداوند، آن طوری که ما میخواستیم، برای عدالت اجتماعی در تمام بشر ما را موفق کند... .
من امیدوارم که این مسائل ایران که بر مبنای اسلام و عدالت بوده است، در سایر جاها هم پیدا بشود، ... مبنای جمهوری اسلامی بر عدالت اجتماعی است.16
2. اهمیت و جایگاه عدالت اجتماعی در مکتب سیاسی امام(ره)
عدالت اجتماعی در مکتب سیاسی حضرت امام از اهمیت و جایگاه ویژه و بلندی برخوردار است. نگاه به عدالت اجتماعی از زوایای زیر بیانگر اهمیت و جایگاه یاد شده است:
1ـ2. عدالت اجتماعی، از اهداف بعثت انبیاء
اهمیت و جایگاه عدالت اجتماعی در مکتب توحید تا جایی است که خداوند آن را یکی از اهداف بلند بعثت انبیای خود قرار داده است:
اساسا انبیای خدا(ص) مبعوث شدند برای... اقامۀ عدل، عدل فردی و اجتماعی.17
و البته این حقیقتی است که در آیاتی از قرآن نیز منعکس است؛ آنجا که میفرماید:
لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط.18
ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم، تا مردم قیام به عدالت کنند.
حضرت امام در تفسیر این آیۀ شریفه میفرماید:
خدای تباک و تعالی میفرماید که انبیا را ما فرستادیم، بیّنات به آنها دادیم، آیات به آنها دادیم، میزان برایشان دادیم و فرستادیم لیقوم الناس بالقسط؛ غایت این است که مردم قیام به قسط بکنند، عدالت اجتماعی در بین مردم باشد، ظلمها از بین برود، ستمگریها از بین برود، ضعفا به آنها رسیدگی بشود، قیام به قسط بشود.19
2ـ2. عدالت اجتماعی، صورت ظاهر قرآن
قرآن مجید ظاهری دارد و باطنی. عدالت اجتماعی در کتاب وحی دارای چنان اهمیت و جایگاهی است که حضرت امام تحقق آن را در جامعه، تحقق بعد ظاهری قرآن میداند:
اگر چنانچه ما با همان بعد ظاهری قرآن، به همان بعدی که قرآن برای ادارۀ امور بشر آمده است، برای رفع ظلم از بین بشر آمده است، یعنی یک بعدش این است که ظلم را از بین بشر بردارد و عدالت اجتماعی را در بشر ایجاد کند، ما اگر کوشش کنیم و آنهایی که تابع قرآن خودشان را میدانند، مسلمین جهان اگر کوشش کنند تا اینکه این بعد از قرآن را که بعد اجرای عدالت اسلامی است، در جهان پخش کنند، آن وقت یک دنیایی میشود که صورت ظاهر قرآن میشود.20
3ـ2. ارزش والای تلاشگری در عرصۀ عدالت اجتماعی
در مکتب سیاسی حضرت امام که در پرتوی از مکتب خدامحور و ضعیفنواز اسلام است، خدمت به محرومان و مستضعفان و پابرهنگان در مقایسه با سایر اعمال صالح از ارزش معنوی خاصی برخوردار است:
[خطاب به حاج سیداحمد آقا] از امور مهمی که لازم است وصیت نمایم، اعانت نمودن به بندگان خدا، خصوصا محرومان و مستمندان [است] که در جامعهها مظلوم و بیپناهاند. هر چه توان داری در خدمت اینان ـ که بهترین زاد راه تو است و از بهترین خدمتها به خدای تعالی و اسلام عزیز است ـ به کار بر و هرچه توانی در خدمت مظلومان و حمایت آنان در مقابل مستکبران و ظالمان کوشش کن.21
بیشک ارزش والای یاد شده به خاطر مقام و منزلتی است که مستضعفان و محرومان رژیم قبل از مکتب حضرت داشتند.
من شما طبقۀ گودنشینان را از آن کاخنشینان بالاتر میدانم؛ اگر آنها لایق این باشند که با شما مقایسه بشوند... یک موی شما بر همۀ آنها ترجیح دارد؛ بلکه مقایسۀ یک موی شما با آنها نباید صحیح باشد.22
4ـ2. مبارزه با بیعدالتی رژیم پهلوی، از اهداف قیام علیه آن
یکی از شعارهایی که رژیم طاغوتی پهلوی سر میداد، تحقق بخشیدن به عدالت اجتماعی در ایران بود. حضرت امام، این سخن پوچ را به سخره میگرفت و میفرمود:
ایران و رژیم ایران عدالتپرورند؟ عدالت اجتماعی؟ عدالت اسلامی؟ خودشان را بازی میدهند یا ملت را میخواهند بازی بدهند؟23
ایشان با یادآوری آثار فلاکتبار عدالت اجتماعی مورد ادعای رژیم که چیزی جز نکبت و بروز شکاف عمیق طبقاتی در جامعۀ ایران نبود، میفرمود:
شما مطلعید که کشوری برای شما گذاشتند که شهرهایش هم مخروبه بوده است. تهران که مرکز است جنوبش آن است که میبینید و حاشیههایش و این بیچارههای زاغهنشین و امثال اینها. ... بنابراین بوده است که این طبقۀ ضعیف، طبقۀ مستضعف، اینها به همین حال عقبماندگی در همه جا هست، باشند.24
5ـ2. عدالت اجتماعی، از اهداف و مقاصد نهضت اسلامی
حضرت امام در دوران مبارزه به موازات هجوم به شعار توخالی عدالت اجتماعی رژیم پهلوی، تحقق عدالت اجتماعی و ترمیم بیعدالتیهای گذشتۀ رژیم در صورت روی کار آمدن جمهوری اسلامی را نوید میداد و میفرمود:
مبارزۀ ملت ایران تا استقرار جمهوری اسلامی که متضمن آزادی ملت و استقلال کشور و تأمین عدالت اجتماعی باشد ادامه خواهد داشت. ... تنها با استقرار حکومت عدل اسلامی... است که میتوان خرابیهای عظیم فرهنگی و اقتصادی و کشاورزی را که رژیم فاسد شاه به وجود آورده، جبران نموده و نوسازی مملکت را به نفع طبقات زحمتکش و مستضعف آغاز نمود.25
و آنگاه که ملت پس از سرنگونی رژیم طاغوت، با رأی قاطع خود، تشکیل جمهوری اسلامی را رسمیت بخشید، حضرت امام در پیامی به ملت با تأکید مجدد بر وعدۀ خویش به تحقق عدالت اجتماعی فرمود:
مبارک باید بر شما روزی که... با رأی قاطع به جمهوری اسلامی، حکومت عدل الهی را اعلام نمودید. حکومتی که در آن، جمیع اقشار ملت با یک چشم دیده میشوند و نور عدالت الهی بر همه و همه به یک طور میتابد. ... مبارک باید بر شما روزی که در آن تمام اقشار ملت به حقوق خود میرسند. ... من از دولتها [ی نظام] میخواهم... به دنیا عدالت اجتماعی... را نشان دهند.26
6ـ2. بیتوجهی به عدالت اجتماعی، زنگ خطر و هشدار
بیشک نظام اسلامی را خطرات متعددی تهدید میکند. حضرت امام در تحلیل آسیبشناسی اجتماعی و سیاسی جامعه و نظام اسلامی، بیتوجهی به عدالت اجتماعی را زنگ خطر و هشداری برای دستاندرکاران حکومتی و متمکنان جامعه میدانست:
اگر خدای نخواسته جمهوری اسلامی نتواند جبران کند این مسائل اقتصادی را، که اول مرتبۀ زندگی مردم است، و مردم مأیوس بشوند از جمهوری اسلامی و مأیوس بشوند از اینکه اسلام برای آنها بتواند در اینجا کاری انجام بدهد، اگر در این محیط یک انفجاری حاصل بشود، دیگر نه من و نه شما و نه هیچ کس، نه روحانیت و نه اسلام نمیتواند جلویش را بگیرد.!27
7ـ2. عدالتطلبی، راز دشمنی استکبار با نظام اسلامی
واقعیت اینکه استکبار در طول تاریخ، همواره در ستیز با جریان حق بوده و هرگز از این مخالفت خود دست بر نخواهد داشت. حضرت امام در تحلیل علل این تقابل تاریخی، عدالتخواهی جریان حق را که در تضاد عمیق با منافع نامشروع مستکبران و استثمار محرومان از سوی ایشان است، راز این مخالفت میداند:
هر کس قیام کرد برای اقامۀ عدل، سیلی خورد، ابراهیم خلیلالله چون قیام کرد برای عدالت، سیلی خورد و او را به آتش انداختند. از صدر عالم تا حالا تاوان این چیزهایی که برای عدالت، برای حکومت عدل بوده است، این تاوان را پرداختهاند و باید بپردازند هر وقت به یک نحو. ... این مسئله، مسئلهای بوده است که در تمام ایام، در تمام دنیا، از صدر عالم تا حالا بوده و تا آخر هم خواهد بود که هر کس قیام کرد برای اینکه عدالت ایجاد کند، حکومت عدل ایجاد کند، سیلی خورده.28
از این رو، انقلاب اسلامی به عنوان حرکتی در استمرار حرکت تاریخی جریان حق، از این قاعده کلی، مستثنی نبوده و نخواهد بود:
از آنجا که محرومیتزدایی، عقیده و راه و رسم زندگی ما است، جهانخواران در این مورد هم ما را آرام نگذاشتهاند... و بدون شک جهانخواران به همان میزان که از شهادتطلبی و سایر ارزشهای ایثارگرانۀ ملت ما واهمه دارند، از گرایش و روح اقتصاد اسلام به طرف حمایت از پابرهنگان در هراساند.29
8ـ2. عدالتطلبی، عامل صدور انقلاب
در مکتب سیاسی حضرت امام، ایدۀ صدور انقلاب اسلامی جایگاه خاصی دارد. حرکت نظام اسلامی در جهت بسط عدالت اجتماعی، یکی از مهمترین عوامل در تحقق چنین ایدهای است:
مسلم هر قدر کشور ما به طرف فقرزدایی و دفاع از محرومان حرکت کند، امید جهانخواران از ما منقطع و گرایش ملتهای جهان به اسلام زیادتر میشود.30
9ـ2. عدالتطلبی، ادای دین به محرومان
آنسان که گذشت محرومان و پابرهنگان در مکتب سیاسی حضرت امام جایگاه خاصی دارند. چه، به واسطۀ تلاش و زحمات اینان بود که طاغوت از هم پاشید و ثمرهای همچون انقلاب اسلامی به بار نشست. از این رو حضرت امام با معرفی ایشان به عنوان صاحبان اصلی انقلاب، همواره خود و نظام اسلامی را مرهون و منتکش ایشان میدانست و بر جبران عقبماندگیهای آنان تأکید میورزید:
اگر نبود همت این محرومان و همت این روستائیان و همت این جنوب شهریها، اگر نبود این، نه رژیم سابق ظلمش از بین رفته بود و نه ما در مقابل مشکلات میتوانستیم مقاومت کنیم. همۀ اینها از برکات اینهایی هستند که شما (کمیتۀ امداد) به امداد آنها برخاستهاید و آنها لایق این هستند که ما با تواضع به خدمت آنها برویم و برای آنها خدمت کنیم؛ همۀ ما خدمتگزار آنها باید باشیم. آنها به ما منت دارند.31
3. ویژگی عدالت اجتماعی در مکتب امام (هدف غایی نبودن)
عدالت اجتماعی در مکتب سیاسی حضرت امام، تحت تأثیر جهانبینی توحیدی اسلام، از ویژگیای برخوردار است که آن را از عدالتهای اجتماعی مورد نظر سایر مکاتب و اندیشمندان متمایز میکند. آن ویژگی این است که عدالت اجتماعی در مکتب حضرت امام، نه یک هدف غایی و نهایی، بلکه هدفی متوسط است. به این معنی که در مکاتب غیر الهی اعم از لیبرالیسم و سوسیالیزم، به دلیل نگاه صرفا مادی به مقوله انسان، هدف غایی و نهایی از همۀ برنامهها از جمله تأمین عدالت اجتماعی، سر و سامان دادن به زندگی این جهانی و بعد حیوانی انسان است و آنان به کمال معنوی انسان و بعد ماوراءالطبیعۀ او که در واقع هویت اصلی او را تشکیل میدهد، توجهی ندارند.
در حالیکه در مکتب حضرت امام، تمامی این امور، هدفی متوسط برای رسیدن انسان به کمال مطلوب معنوی او است؛ رسیدن به جدی که خدامحوری در همۀ حالات زندگیاش موج بزند. به دیگر سخن، بیعدالتیهای اجتماعی در جوامع بشری ناشی از خویهای حیوانی انسانهای تربیت نشده است و اسلام با تحت تعلیم و تربیت الهی قرار دادن انسان، ریشه و عامل اصلی این نابسامانیها را هدف قرار داده، میخشکاند و انسانی میسازد عدالتخواه و متنفر از بیعدالتی:
انبیا نیامدهاند حکومت درست کنند، حکومت را میخواهند چه کنند؟ این هم هست، اما نه این است که انبیا آمدهاند که دنیا را اداره کنند، حیوانات هم دنیا دارند، کار خودشان را اداره میکنند. البته بسط عدالت همان بسط صفت حق تعالی است برای اشخاصی که چشم دارند. بسط عدالت هم میدهند، عدالت اجتماعی هم به دست آنهاست، حکومت هم تاسیس میکنند، حکومتی که حکومت عادله باشد، لکن مقصد این نیست، اینها همه وسیله است که انسان برسد به یک مرتبه دیگری که برای آن انبیا آمدهاند.32
حضرت امام با انتقاد شدید از برخی به ظاهر اسلامشناس، که برداشتی تکبعدی و غیر الهی از رابطۀ عدالت اجتماعی و بعثت انبیا دارند، میفرماید:
حالا هم یک دستهای پیدا شدهاند که اصل تمام احکام اسلام را میگویند برای این است که یک عدالت اجتماعی پیدا بشود، طبقات از بین برود. اصلا اسلام دیگر چیزی ندارد. توحیدش هم عبارت از توحید در این است که ملتها در زندگی توحید داشته، واحد باشند. عدالتش هم عبارت از توحید در این است که ملتها همه به طور عدالت و به طور تساوی با هم زندگی بکنند. یعنی زندگی حیوانی علی السواء! یک علفی هم بخورند و علیالسواء با هم زندگی بکنند و به هم کار نداشته باشند! [در حالی که] اسلام انسانی میسازد عدالتخواه و عدالتپرور، صاحب اخلاق کریمه، صاحب معارف الهیه که وقتی از اینجا رخت بر بست و وارد شد در یک عالم دیگری، به صورت انسان باشد، آدم باشد.33
از این رو، در مکتب سیاسی حضرت امام ایجاد عدالت اجتماعی با هر وسیلهای ولو به صورت غیر الهی و غیر شرعی امری مطرود است:
کسی گمان نکند که به نفع محرومین و خدمت به آنان اگر به طور نامشروع هم باشد مانع ندارد، که این انحراف و خیانت به اسلام و جمهوری اسلامی و بلکه به محرومین است که از مال حرام و غصب و با ظلم به دیگران آنان را مبتلا به آتش جهنم کنند!34
4. لوازم تحقق عدالت اجتماعی
تحقق عدالت اجتماعی در هر مکتبی لوازمی را میطلبد. این لوازم با توجه به نوع جهانبینی حاکم بر آن مکتب ممکن است مختلف باشد. موارد زیر را میتوان از لوازم تحقق عدالت اجتماعی در مکتب سیاسی حضرت امام دانست:
1ـ4. تشکیل حکومت
بیشک اولین گام در تحقق عدالت اجتماعی، تشکیل حکومت و به دست گرفتن قدرت سیاسی جامعه به عنوان بستری برای تحقق عدالت اجتماعی است:
رسول خدایی که سالهای طولانی در سلوک بوده است، وقتی که فرصت پیدا کرد، یک حکومت سیاسی ایجاد کرد برای اینکه عدالت ایجاد بشود.35
2ـ4. اجرای احکام اسلام
تحقق هر ایدهای از جمله عدالت اجتماعی در هر مکتبی، برنامه و راه و روشی را میطلبد. در مکتب سیاسی حضرت امام، برنامۀ منحصر برای تحقق عدالت اجتماعی، اجرای دقیق احکام اسلام و پایبندی واقعی به آن است:
قوانین اسلام اگر عملی شود، حاصل آن، عدالت اجتماعی است، بدون آنکه مفاسد سایر سیستمها را داشته باشد.36
یکی از احکام اسلام که در تحقق بعد اقتصادی عدالت اجتماعی اسلام و در تعدیل ثروت ثروتمندان به نفع محرومین نقش مهم و تعیینکنندهای دارد، «حسابرسی از ثروت سرمایهداران و جدا کردن حقوق محرومان از آن» است. به اعتقاد حضرت امام، فقرا در مال اغنیا شریکند و در صورت نپرداختن داوطلبانۀ سهم شراکت فقرا از سوی اغنیا، حکومت باید ضمن دریافت آن، سودهای سهام یاد شده را نیز محاسبه و حقوق محرومان را به طور کامل استیفاء نماید:
خودمان از اینهایی که دارای کذا و کذا هستند حساب میکشیم و حسابهایشان را رسیدگی میکنیم. اسلام اینطور نیست که همچو اجازه بدهد که این دسته آنطور، و آن دست آنطور، ابدا اسلام همچو اجازهای نداده، اینها باید حسابهایشان کشیده بشود.37
زمانی که بحث تصویب قانون منع تخلیۀ خانههای استیجاری به دلیل عسر و حرج پیش آمد، حضرت امام در پاسخ به نامۀ یکی از مراجع تقلید وقت در اعتراض به تصویب این قانون مرقوم داشت:
ای کاش طرز رفتار و افکار سرمایهداران بزرگ و نیز زمینخواران غیر مشروع و دارندگان آپارتمانهای بسیار، که بیتعهد به احکام اسلام به طور نامشروع به دست آوردهاند و امروز با حساب دقیق، ملک طلق اسلام است که باید صرف مصالح اسلام و مسلمین شود و به مستمندان که با عسر و ذلت به سر میبرند باید رسیدگی شود، به سمع مبارک میرساندند تا معلوم شود چه مصیبتهایی بر اسلام و مسلمین میگذرد. اکثر قریب به تمام مساکن اجارهای از این قشر است که با رسیدگی فقهی باید از آنها مصادره شود، و کم کسی است که معتقد به اسلام و متعهد به آن باشد و حاضر شود در سرمای زمستان و گرمان طاقتفرسای تابستان، یک عده زن و بچۀ بیپناه را برای سودجویی هر چه بیشتر از خانه بیرون براند و در معرض تلف اطفال آنان گذارد.38
ایشان در جمع اعضای شورای نگهبان نیز در این باره فرمود:
ما حدیث داریم که میشود با آن فتوا داد و عمل کرد و آن این است که «باشد به اینکه فقرا در مال اغنیا شریک هستند». مگر نه این است که مال مورد شرکت مشاع است، پس فقرا در مال اغنیا شرکت دارند. کسی که حقوق مالی خود را پرداخت نکرده است، سهمی که میبایست پرداخت کند به صورت مشاع در دست اوست و در صورت عدم پرداخت به صورت تصاعدی افزایش پیدا میکند، تا آنجا که اگر کلیۀ اموالشان را هم بدهند باز بدهکارند.... ببینید این ثروتهای بزرگ چطور انباشته شده است. من احتمال این را که اینها حقوق شرعی خود را پرداخته باشند حتی در مورد یک نفرشان هم نمیدهم، در مواردی اگر تمام اموالشان هم گرفته شود باز بابت حقوق شرعی بدهکارند!39
3ـ4. عدالت مسئولان حکومتی
در مکتب حضرت امام یکی از شرایط ایجاد عدالت اجتماعی در جامعه این است که مجری عدالت، خودش ابتدا در درون خود به عدالت رسیده باشد:
آدمی که در منزل خودش ظلم میکند، در منزل خودش تعدی بر اولادش، بر فرزندش، بر خادمش میکند، این اگر زیادتر بشود خدمهاش، زیادتر بشود اولادش... همانقدر که آنها زیادتر میشوند، این وسعت ظلمش زیادتر میشود؛ برای اینکه آدم ظالم است. ظالم اگر ده نفر تحت سیطرهاش باشند، ظلمش به اندازۀ ده نفر است. اگر سی و پنج میلیون جمعیت هم باشند، ظلمش به اندازۀ سی و پنج میلیون نفر است.40
4ـ4. نهراسیدن مسئولان از تیرهای تهمت
یکی دیگر از شرایط تحقق عدالت اجتماعی در مکتب حضرت امام، نهراسیدن مجریان عدالت از انگها و تیرهای تهمتی است که در این راه از سوی برخی از جاهلان یا بداندیشان به طرف او پرتاب میشود:
مسئولان نظام ایران انقلابی باید بدانند که عدهای از خدا بیخبر برای از بین بردن انقلاب، هر کس را که بخواهد برای فقرا و مستمندان کار کند و راه اسلام و انقلاب را بپیماید فورا او را کمونیست و التقاطی میخوانند. از این اتهامات نباید ترسید. باید خدا را مدنظر داشت، و تمام همّ و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرا به کار گرفت و از هیچ تهمتی نترسید.41
5ـ4. برخورداری مسئولان از تجربۀ درد فقر و محرومیت
یکی دیگر از شرایط اجرای عدالت اجتماعی در مکتب حضرت امام اینکه مجری عدالت از تجربۀ درد فقر و مظلومیت و محرومیت از حقوق در زندگی شخصی برخوردار بوده و طعم تلخ بیعدالتی را با اعماق وجود خود چشیده باشد:
وقتی کسی احساس نکند که فقر معنایش چی است، گرسنگی معنایش چی است، این نمیتواند به فکر گشنهها و به فکر مستمندان باشد. لکن آنهایی که در بین همین جامعه بزرگ شدهاند و احساس کردند فقر چی است، دیدند، چشیدند فقر را، احساس میکردند، ملموسشان بوده است که فقر یعنی چه؟ اینها میتوانند به حال فقرا برسند.42
6ـ4. احساس مسئولیت همگانی
تحقق عدالت اجتماعی و مبارزه با مظاهر بیعدالتی در جامعه، مقولهای نیست که تنها متوجه بخشی از حاکمیت باشد. بلکه تمامی ارکان حکومتی در این مهم وظیفه داشته و باید احساس مسئولیت کنند:
عمل به عدل اسلامی مخصوص به قوۀ قضائیه و متعلقات آن نیست، که در سایر ارگانهای نظام جمهوری اسلامی از مجلس و دولت و متعلقات آن و قوای نظامی و انتظامی و سپاه پاسداران و کمیتهها و بسیج و دیگر متصدیان امور نیز به طور جدی مطرح است.43
ضمن اینکه وظیفۀ تحقق عدالت اجتماعی تنها متوجه مسئولان نیست و تمام اقشار مردم به ویژه متمکنین نیز رسالت الهی دارند که در این وادی گام نهند:
به همه در کوشش برای رفاه طبقات محروم وصیت میکنم که خیر دنیا و آخرت شماها رسیدگی به حال محرومان جامعه است که در طول تاریخ شاهنشاهی و خان خانی در رنج و زحمت بودهاند. و چه نیکو است که طبقات تمکندار به طور داوطلب برای زاغه و چپرنشینان مسکن و رفاه تهیه کنند و مطمئن باشند که خیر دنیا و آخرت در آن است. و از انصاف به دور است که یکی بیخانمان و یکی دارای آپارتمانها باشد.44
5. الگوی مورد نظر حضرت امام در تحقق عدالت اجتماعی
بررسی سیرۀ حضرت امام حکایت از این دارد که ایشان در زمینههای مختلف به ویژه در ارتباط با عدالت اجتماعی متاثر از الگوهای رفتاری زمامداران صدر اسلام به ویژه پیامبر اکرم(ص) و حضرت امیر(ع) میباشد:
میل همۀ ما این است که ما یک حکومتی داشته باشیم؛ همان جور حکومتهایی که در صدر اسلام بود که عدالت بود، همهاش عدالت بود.45
حضرت امام به دفعات و به مناسبتهای مختلف، به نقل نمونههایی بیمانند از سیرۀ عادلانۀ نبوی و علوی میپرداخت:
آن حکومتی که ما میخواهیم مصداقش یکی خود پیغمبر اکرم است که حاکم بود... یکی از آنها هم حضرت امیر بود... خود پیغمبر... وضعش در زندگی کمتر بوده است از این مردم عادی که آن وقت در مدینه زندگی میکردند. اتاق گلی اینها داشتند؛ توی مسجد یک اتاق گلی داشتند. سوار الاغ میشده، یک کسی هم دنبالش، پشت سرش مینشسته و میرفته. ... عین حال که خودش اینطوری بوده، آنقدر به این فقرا رسیدگی میکرده است که مردم همه از ذکرش فرض کنید عاجزند.46
قاضیای که خود حضرت امیر نصبش کرده بود به قضاوت... یک شخص یهودی رفت ادعا کرد به حضرت امیر سر یک زرهی؛ و قاضی طلب کرد حضرت امیر را. حضرت امیر رفتند با یهودی نشستند دو تایی آنجا. حتی (دربارۀ) آدابش هم حضرت به او هی میگفت که تو به من زیاد احترام نکن، فرق نداریم ما با هم، نشستند با هم محاکمه کردند؛ قاضی، حضرت امیر را محکومکرد که باید بدهی این را؛ شما در تمام حکومتهای دنیا... پیدا بکنید یک حکومت اینطوری.47
بخش دوم: سیره عملی
سیره عملی حضرت امام در موضوع عدالت اجتماعی را میتوان در محورهایی همچون رعایت عدالت اجتماعی در سیره فردی و سیره حکومتی دنبال کرد:
1. سیره فردی
حضرت امام، همواره بر رعایت عدالت اجتماعی در زندگی شخصی خود مواظبت مینمود. نمونههای زیر گواهی بر این مطلب است:
1. بخشیدن ارث ناچیز خود به نفع فقرا و مستمندان.48
2. اعلام صورت داراییهای ناچیز خود به رئیس دیوان عالی کشور در دیماه سال 59 در راستای اجرای قانون اساسی.49
3. اعلام اینکه قائل به داشتن حقی ویژه برای خود نیست:
خدا میداند که شخصا برای خود ذرهای مصونیت و حق و امتیاز قائل نیستم. اگر تخلفی از من هم سر زند مهیای مؤاخذهام.50
4. اعلام اینکه خود را با افراد عادی یکی میداند:
من از خدا میخواهم تا در برابر ملتم به شهادت برسم و در کنار آنها کشته شوم. من بارها گفتهام که من با یک شخص عادی یکی هستم.51
5. مرحوم حاج احمد آقا نقل میکند منزل حضرت امام ضمن اینکه سالها در نجف با آن گرمای آزاردهندۀ تابستان، فاقد یخچال بود، تا آخر تبعید در نجف و تا زمانی که به پاریس رفتند فاقد تلفن نیز بود و امام به والدۀ محترم گفته بودند که راضی نیستم از دفتر به ایران تلفن بزنید. و والده هر وقت میخواستند با فرزندانشان در ایران صحبت کنند، باید ساعتها در گرمای 48 درجه در صف ادارۀ تلفن معطل میشدند. از این رو، اینجانب نوشتم از خودم پول دارم، شما تلفن را دایر کنید پولش را من به آیتاله پسندیده میدهم. امام در جواب مرقوم فرمودند:
راجع به تلفن چیزی ننویسید که: تلفن بکشید خرجش را میدهم. من تفلن نمیکشم و شما هم چیزی جز مال فقرا ندارید و خوب است از حالا ملاحظۀ وجوه شرعیه را تمرین کنید و زیادهروی را احتراز نمایید.52
6. لوسین ژرژ خبرنگار روزنامۀ فرانسوی لوموند در تاریخ 4/2/57 در نجف مصاحبهای با حضرت امام انجام میدهد که در این روزنامه در تاریخ 16/2/57 به چاپ میرسد. او در آغاز گزارش مصاحبۀ خود، چنین مینویسد: «... اکنون ما در حضور آیةالله در اتاقی 2×3 متر و در خانهای هستیم که در دورترین قسمت نجف واقع است. شهری که از لحاظ وضع جغرافیایی یکی از بدترین مناطق کویری عراق است. ... در پیچ یکی از کوچههای تنگ نجف که خانههایش برای آنکه سپری در مقابل تابش سوزان آفتاب باشد، سخت به هم فرو رفتهاند، مسکن مهتر آیةالله خمینی قرار دارد. این خانه نظیر خانۀ فقیرترین افراد نجف است. در سه اتاق این خانه، حداکثر دوازده تن از نزدیکان وی حضور داشتند. در این مسکن مهتر، از قدرت رؤسای شورش و یا رؤسای جبهۀ مخالف که در تبعید به سر میبرند، هیچ نشان و علامتی دیده نمیشود.53
7. در جریان دیدار جمعی از خانوادههای شهدای گنبد، مادر یکی از شهدا در ضمن سخنان خود گفت: «ای امام! ما در گنبد امنیت هیچ نداریم، ناموس و مالمان در خطر است... من شرم دارم بگویم که مادری با گریه میگفت در جلوی من، این گروه جنایتکار به دخترم تجاوز کرده و سر از بدن او جدا کردند.» حضرت امام پس از شنیدن این سخنان فرمود:
ای مادر! برای من مرگ بهتر از این است که این مصیبتها را بشنوم. ای مادرها و خواهرهای من! جوانهای شما جوانهای ما بودند. مولا امیرالمؤمنین(ع) برای ربوده شدن یک خلخال از پای یک کسی که یهودیه بود فرمود که اگر انسان بمیرد بهتر از این است که بشنود این را. من اگر بمیرم بهتر از این است... من راجع به مصیبتهایی که به شما مادرها و خواهرها وارد شده است بسیار متاثرم به طوری که نمیتوانم دیگر صحبت کنم.54
2. سیره حکومتی
حضرت امام به عنوان رهبر انقلاب، همواره عدالت اجتماعی را در اقدامات حکومتی مدنظر داشت. توجه ایشان به رعایت عدالت اجتماعی در امور حکومتی از دو جهت قابل بررسی است: اول؛ «اقدامات حکومتی ایشان در رعایت عدالت اجتماعی». دوم؛ «دغدغهها و مطالبات ایشان از مسئولان نظام در رعایت آن».
1ـ2. اقدامات حکومتی حضرت امام در رعایت عدالت اجتماعی
موارد زیر نمونههایی از رعایت عدالت اجتماعی حضرت امام در امور حکومتی است:
1ـ1. نگرانی از وضع بد فقرای کشور حتی در زندان و تبعید و اقدام میسور برای رفع ناراحتی ایشان.55
2ـ1. دستور مستقیم به قصاص پاسدار مرتکب قتل:
همین دیروز به من اطلاع دادند که یک پاسدار در قم یک کسی را همین طوری کشته است! کشته میشود، قصاص میشود... من امروز گفتم باید کشته بشود... هر که قدرت دستش است هر کاری میخواهد نباید بکند. موازین دارد، میزان دارد مطلب.56
3ـ1. اظهار دلتنگی شدید و برائت از مظالم برخی از خودیها و کارگزاران خطاکار حکومتی:
من اعلام میکنم که... هر کس که به من نسبت بدهد که من راضی هستم به اینکه یک وجب از زمین مردم غصب بشود، برخلاف موازین اسلامی اخذ بشود، یا یک شاهی از مردم گفته بشود و موازین اسلامی نداشته باشد، یا یک محاکمه بشود برخلاف موازین اسلامی، یا یک تازیانه به کسی زده باشد برخلاف مصالح اسلامی، من از آنها بری هستم.57
اگر بنا باشد که هرجا آدم برود میبیند که مردم دارند شکایت میکنند. زن و بچۀ مردم میآیند گریه میکنند. میآیند (التماس) میکنند. من هم خسته میشوم. خدا میداند که من در آن رژیم سابق هیچ وقت از هیچ چیز خسته نمیشدم، هر فشاری میآوردند بر من خسته نمیشدم، حالا دارم از خودمان خسته میشوم! آخر چرا اینطوری باشد؟ یک فکری بکنید!... من از دست خودمان «سعدی از دست خویشتن فریاد»، از دست خودمان فریاد هست!.58
4ـ1. دستور تشکیل کمیتههای امداد در تهران و شهرستانها برای رسیدگی به وضع زندگی محرومان و پابرهنگان با گذشت کمتر از یک ماه از پیروزی انقلاب.59
5ـ1. دستور مصادرۀ اموال پهلوی و وابستگان آنها به نفع مستضعفان و طبقۀ ضعیف.60
6ـ1. دستور تشکیل جهاد سازندگی برای کمک به محرومان و مستضعفان با گذشت کمتر از پنج ماه از پیروزی انقلاب.61
7ـ1. دستور تشکیل بنیاد مسکن برای کمک به خانهدار شدن اقشار محروم جامعه.62
8ـ1. دستور تشکیل بنیاد شهید انقلاب اسلامی.63
9ـ1. دستور تشکیل بنیاد پانزده خرداد.64
10ـ1. فتوا به جواز مصرف محصولات کارخانههای نوشابهسازی گروه ثابت پاسال به خاطر صرف عایدی آنها برای نجات مستضعفان.65
11ـ1. دستور تشکیل نهضت سوادآموزی.66
12ـ1. دستور بررسی وضع زندگی بازماندگان معدومین کودتای نوژه.67
2ـ2. مطالبات حضرت امام از مسئولان در رعایت عدالت اجتماعی
حضرت امام در هر فرصتی دغدغههای خود را در زمینۀ رعایت عدالت اجتماعی در امور حکومتی به مسئولان بخشهای مختلف نظام اعم از قوای مجریۀ کشوری و لشکری، قضائیه و مقننه انتقال میداد و از آنها میخواست که توجه جدی و ویژهای به این امر مهم داشته باشند. در اینجا به چند نمونه از تذکرات یاد شده اشاره میگردد:
الف) رعایت عدالت اجتماعی در مقام اجرا
باز هم موضوع مهم خدمت به محرومان و دورافتادگان را تذکر میدهم. با آنکه در این سالهای محدود با گرفتاریهای بیشمار عظیمی که کشور و دولت خدمتگزار با آنها مواجه بود، حجم خدمتهایی که به روستاییان در تمام زمینهها شده است چشمگیر و اعجابآور است و دولت حقا و انصافا در این امر توفیق بسیار داشته است که در مقایسه با کارهای در طول رژیمهای سابق میتوان یافت، لکن باز کافی نیست و حق محرومان به آن نحو که دلخواه است ادا نشده؛ البته نه از باب قصور (و) تقصیر، بلکه از جهت احتیاجات و گسترش فوقالعادۀ آن.68
باید متوجه باشید که این یک تکلیف است که... به مستضعفان برسید. شما در دوردستها مسئولیت دارید به مستمندان که در طول تاریخ زیر فشار و زحمت بودند برسید و جدیت نمایید تا راه چارهای که آنها را به جایی برساند پیدا کنید. در عمران و راهسازی برای آنان جدیت کنید. امروز به مستضعفان و مستمندان و زاغهنشینان که ولی نعمت ما هستند خدمت کنید.69
ب) رعایت عدالت اجتماعی در مقام قضا
کسی که مجرم است باید به جزای خودش برسد و توصیه از احدی قبول نباید بشود. من این را کرارا گفتهام، اگر از من توصیه برای کسی آمد، از دفتر من برای کسی توصیه آمد، از کسی که به من مربوطند توصیه آمد، بزنید به دیوار! قاضی نباید تحت تأثیر کسی باشد.70
اگر شخصی را که میخواهید محاکمه کنید، از نزدیکترین افراد و دوستان شما باشند، با آنها برخوردی جدی نمایید و حکم خدا را جاری کنید و گوش به حرف کسی ندهید. و اگر کسی از دورترین افراد و یا حتی از دشمن شما بود و گناهی نداشت، بلافاصله او را آزاد نمایید.71
من یک کلمه به برادران دادگاه و کسانی که رئیس زندان هستند و اشخاصی که زندانبان هستند میگویم و آن اینکه اینطور نباشد که یک جنایتی که میشود (فاجعۀ 7 تیر)، اینها آرامش خودشان را از دست بدهند و خدای نخواسته با زندانیانی که الآن هستند ولو این زندانیان از همین گروههای فاسد باشند با خشونت غیر اسلامی عمل کنند. با آرامش و با احترام عمل کنند.72
قاضی... حکمی که میخواهد بکند بین برادرش و بین دشمنش، در حکم فرقی نگذارد. ... علی السواء باشد پیشش همه. ... باید در مسند قضا، یکی که نشست، همه ملت پیشش با یک نظر باشد. تمام نظرش به اجرای عدالت باشد. عدالت، در دشمنش هم به طور عدالت، در دوستش هم به طور عدالت. نه اینجا مسامحه کند و نه آنجا سختگیری کند.73
ج) رعایت عدالت اجتماعی در مقام تقنین
باید قوانین وضع بشود که حقوق محرومین و فقرا به آنها بازگردانده شود.74
باید به حسب واقع، به حسب انصاف، به حسب وجدان، این مردمی که شماها (نمایندگان مجلس) را روی کار آوردهاند، این مردم زاغهنشین که شماها [روی] مسند نشاندهاند ملاحظۀ آنها را بکنید.75
امید آن است که رسیدگی به حال مستضعفین و مستمندان کشور که قسمت اعظم ملت مظلوم را در بر میگیرد در رأس برنامهها قرار گیرد، و در نخستین مجلس شورای اسلامی طرحهایی جدی در رفاه حال این طبقه محروم داده شود. ... تا در پیشگاه خداوند متعال بعضی از دیون خودتان را به این طبقۀ عزیز. ... ادا کرده باشید. ... طرحها و پیشنهادهایی که مربوط به عمران و رفاه حال ملت خصوصا مستضعفین است، انقلابی و با سرعت تصویب کنید و از نکتهسنجیها و تغییر عبارات غیر لازم که موجب تعویق امر است اجتناب کنید.76
نتیجهگیری
در مکتب سیاسی حضرت امام، عدالت اجتماعی جایگاه و اهمیتی بس والا دارد. در این مکتب، تحقق عدالت اجتماعی، هدف بعثت انبیا و انقلاب اسلامی و مبارزه با رژیم طاغوت و نیز راز دشمنی استکبار بوده است و بیتوجهی به آن عواقب شومی را برای حکومت و ثروتاندوزان به دنبال میآورد. براساس این مکتب، در حکومت و جامعه باید تمامی اقشار جامعه از حقوق برابر برخوردار و همه در برابر عدالت مساوی باشند و قانون و موازین قانونی بر آن حاکم بوده، مسئولان درصدد جلب امتیازات ویژه برای خود نباشند و همواره با خدمتگزار مردم دانستن خود، به دنبال پر کردن شکافهای طبقاتی به نفع محرومان باشند.
در این مکتب، تحقق عدالت اجتماعی هدف غایی و نهایی نبوده و هدفی متوسط برای رسیدن افراد جامعه به کمال معنوی و انسانی است. در مکتب سیاسی حضرت امام، با الگوپذیری از عدالت اجتماعی مطرح در حکومتهای پیامبر(ص) و امام علی(ع)، تحقق عدالت اجتماعی، لوازمی نظیر: تشکیل حکومت، اجرای احکام اسلام، عدالت کارگزاران و نهراسیدن آنان از تهمتها و برخورداری ایشان از تجربۀ تلخ فقر و بیعدالتی و نیز احساس مسئولیت همگانی را میطلبد.
حضرت امام در سیره عملی خود نیز اهتمام خاصی به تحقق عدالت اجتماعی داشت و ضمن رعایت آن در رفتارهای فردی و حکومتی خود، توجه به آن را یکی از مطالبات جدی و همیشگی خود از مسئولان حکومتی میدانست.