* چرا آیتاللهالعظمی گلپایگانی در مهاجرت حضور ندارد؟
حرکت از روز ۱۵ خرداد رقم خورده و تصمیم در مهاجرت از همان ابتدا بوده و پای مراجع تقلید وقت به میان آمده، بهخصوص آقایان شریعتمداری و گلپایگانی از عناصر محوری جریان مهاجرت مطرح شدهاند، ابتکار این جریان از سوی شریعتمداری و با هماهنگی ساواک است. طبق تلگراف وارده از قم به تهران که در تاریخ (۱۵/۳/۱۳۴۲) به شماره ۳۱۵۸ برای اطلاع اداره کل سوم صادر شده، آمده است: «آیتالله شریعتمداری بهطور محرمانه پیشنهادات زیرا را به ساواک نموده که یکی از آنها عملی شود، خانه وی [در] محاصره قرار گیرد و اجازه رفت و آمدن داده نشود. به نام ملاقات با اعلیحضرت به تهران حرکت[کند] و چند روزی مخفی شود. به مشهد یا حضرت عبدالعظیم تبعید شود، ظاهراً دلیل پیشنهاد بالا را خلاصی خود از جوابگویی به مراجعان و رفع تکلیف وانمود میکند و میگوید در غیر این صورت مجبور به همدردی با خمینی خواهد بود، ولی در صورتی که با یکی از نظریات بالا موافقت نشود، ممکن است عده دیگری در قم و تهران و آذربایجان تحریک شوند و دامنه جنجال عمومیت پیدا کند. نظریه ابلاغ فرمایند.»
حجتالاسلام سیدحمید روحانی، نویسنده کتاب نهضت امام خمینی از اشخاص مختلف خاطرهای در این رابطه بیان کرده که به یک نمونه اکتفا میشود. برای نمونه آیتالله صابری همدانی یکی از نزدیکان آیتالله گلپایگانی از قول معظمله نقل میکند: «بنا بود من [مرحوم آیتاللهالعظمی گلپایگانی] و آقای شریعتمداری با هم به تهران برویم و قرارمان هم این بود که ساعت هشت آقای شریعتمداری به منزل ما بیایند و حرکت کنیم. ساعت هشت گذشت، اما از ایشان خبری نشد، به منزلشان تلفن زدیم و از علت تأخیر او پرسیدیم به ما گفتند منتظر نمانید. آقای شریعتمداری ساعت هفت به تهران رفتهاند.» به همین دلیل آیتالله گلپایگانی در این مهاجرت حضور ندارد.
* ناکامی شریعتمداری
در واقع شریعتمداری در چارچوب طرح پیشنهادی خود وبا محوریت شخص خودش از قم به تهران حرکت میکند. حجتالاسلام علی دوانی با ذکر چگونگی حرکت مینویسد: «آیتالله شریعتمداری در یک خانه قدیمی واقع در حضرت عبدالعظیم منزل کرده بودند که باغ نسبتاً بزرگی داشت. آیتالله شریعتمداری [از آنجا] به مشهد و دیگر شهرستانها اطلاع میدهد که دیگر آقایان مراجع و مجتهدان و علمای اعلام به تهران مهاجرت کنند تا دستهجمعی برای ��زادی آیتالله خمینی و دیگر آقایان دربند اقدامی به عمل آورند. بهدنبال این خبر آیات عظام و علمای اعلام شهرستانها رو به مرکز نهادند و یک اجتماع بینظیر تاریخی به وجود آمد.» با آغاز ورود علمای شهرستانها به تهران ساواک گزارش داد: «اخیراً روحانیون شهرستانها به تهران هجوم آورده و قصد دارند که اینجا جلساتی تشکیل داده و پس از مشاوره تصمیماتی بگیرند... با این ترتیب انتظار میرود که بهزودی مجمع بزرگی از روحانیون شهرستانها در تهران تشکیل شود.» آنچه که رژیم شاه و عوامل امنیتی را به وحشت انداخته ورود و حضور آیتالله العظمی میلانی است، بهطوری که در حال عزیمت به تهران از داخل هواپیما از وسط آسمان به مشهد بازگردانده میشود و این اقدام اعتراضی علما مهاجرت را شدت میدهد. در حالی که انگیزه اصلی هجرت علما به تهران برای آزادی امام خمینی بوده و ساواک هم در گزارشش صراحت دارد.» فعالیت روحانیون و طرفداران آقای خمینی برای آزادی ایشان به شدت ادامه دارد. طبق همین گزارش روحانیون از سراسر کشور به تهران آمدهاند، «در رأس این عده آقای میلانی قرار دارد که از مشهد وارد شده، مردم و روحانیون دستهدسته با ایشان تماس میگیرند تا هر چه زودتر پیش از فرا رسیدن اربعین ترتیبی داده شود آقای خمینی آزاد شود.» تا اینجا معلوم میشود شریعتمداری سعی داشته مدیریت و ابتکار عمل علمای مهاجر را داشته باشد، اما در این بین برخلاف میل ساواک و شریعتمداری، آیتالله میلانی محوریت و مدیریت کار را عهدهدار میشود.
* نقشه ساواک خلأ رهبری
شیوه رفتار و عملکرد شریعتمداری حکایت از این دارد که وی قصد داشت رهبری علما و روحانیت را عهدهدار شود، طرح و توطئه ساواک این بود که رهبری مردم در شهرستان با خلأ مواجهه شود تا آرامش و امنیت به نفع رژیم شاه رقم بخورد، رفتار و عملکرد شریعتمداری این نقشه ساواک را تقویت میکند، شریعتمداری سعی میکرد ابتکار عمل رهبری روحانیون را در دست داشته باشد، اما در روند جریان آیتالله میلانی با صدور پیامها و بیانیهها خلأ رهبری را جبران میکند و افشاگریها از سوی ایشان ادامه مییابد. آیتالله میلانی در اولین روز مهاجرت به تهران با صدور اطلاعیهای اعلام کرد: با این پیشامد عظمت دین و آیین جلوهگر شد و مردم دنیا فهمیدند آزادی در این مملکت نیست و اختناق مردم به جایی رسیده است که بزرگان کشور و رجال مذهب... دستگیر و زندانی میشوند.» آیتالله میلانی درباره دخالت بیگانگان نوشت: «اولیای امور میخواهند این مملکت جعفری را به خاک و خون بکشند، با کشتن جوانان غیور با ایمان، کشور را به دست دشمنان اسلام و قرآن بسپارند.» او در دومین اطلاعیه خود در تاریخ (۱۴/۴/۱۳۴۲) اعلام کرد: «افرادی زمام امور را به دست گرفتهاند که به هیچ وجه صلاحیت عقلی و اخلاقی در آنها نیست. به هر گناه فردی و اجتماعی دست میزنند... اموال مسلمین و بیتالمال ملت در راه اغراض خصوصی صرف میشود. ناشایستهترین افراد به عالیترین مناصب میرسند و رجال صالح به جرم صلاحیت زندانی میگردند... هیچ فرد و یا جمعیتی آزادی نداشته و هیچ گوینده و نویسندهای جرئت اظهار حق نمیکند... این مملکت شیعه اسلامی ماست که نمونه حکومتهای قرون وسطایی غرب در آن جلوهگر بود. باید حکومت مردم را به مردم سپرد و حق مردم را به خودشان واگذار کرد. قانون باید حکومت کند، نه فرد...»
* ساواک خواستار بازگشت
در سیر تحولات مهاجرت علما، ساواک اهدافی داشت و در واقع توطئهای در کمین علمای مهاجر قرار داده شده بود، اما با هوشیاری، برخی از آنها با شکست مواجه شد و دستاوردهای بسیار خوبی برای قیام ۱۵ خرداد در پی داشت. آیتالله پسندیده در خاطرات خود به روزهای آخرین جلسه مهاجران اشاره میکند که حاوی نکات بسیار مهمی بوده است. ایشان میگوید: «آقای میلانی در باغی در خیابان امیریه [تهران] سکونت داشتند. ما به ملاقات ایشان رفتیم آقای میلانی به پسرش گفت: به پاکروان ـ رئیس ساواک وقت ـ تلفن بزنید و پیغام بدهید که من میخواهم با او صحبت کنم. او رفت و آمد و گفت پاکروان نبود! آقای میلانی گفت: بگویید پاکروان را پیدا کنند. من حتماً میخواهم با او صحبت کنم. پاکروان را پیدا کردند و او گفت: من فلان روز ـ یک روزی معین کردـ میآیم. آنگاه آقای میلانی به من گفت: شما هم در آن ساعتی که او میآید، به اینجا بیایید. من گفتم: در آن روز و در آن ساعت آقای خوانساری وعده کردهاند منزل من بیایند. ایشان گفتند: من به آقای خوانساری تلفن میزنم که ایشان هم به اتفاق شما بیایند. همین طور هم شد. آقای خوانساری با آقای رسولی آمدند و آقای میلانی تلفن کردند و به اتفاق رفتیم. روز موعود فرا رسید و ما همه در یک اتاقی در منزل آقای میلانی نشسته بودیم و آقای آملی، آقای علوی، داماد آقای بروجردی، آقای شریعتمداری و آقای جزایری هم بودند. ناگهان پاکروان وارد شد و آقایان احترام زیادی به او گذاشتند او هم رفت در صدر مجلس، بین آقای میلانی و آقای شریعتمداری با تبختر و تکبر نشست. پاکروان با کمال شدت و تندی رو به آقایان کرده گفت: چرا به تهران آمدهاید؟ چرا برنمیگردید؟ بروید از تهران بیرون، اینجا حکومت نظامی است و اجتماعات در حکومت نظامی ممنوع است. شما باید به منزلهایتان برگردید و اگر برنگشتید حکومت نظامی به تکلیفش عمل خواهد کرد! آنها سکوت کردند.
آقای شریعتمداری آهسته به آقای میلانی گفت: صحبت کنید. ایشان شروع به صحبت کردند. حمله کرد و گفت: این چه اوضاعی است درست کردهاید؟ چه میخواهید بکنید؟ شما هرگز قادر نیستید آیتالله خمینی را تبعید کنید و به جایی بفرشستید. این امر برای شما از محالات است. دست از کارهای زشتتان بردارید... پس از او آقای جزایری با کمال شدت با پاکروان صحبت کرد. پاکروان برخاست و از منزل بیرون رفت و طولی نکشید که دستور استخلاص امام و آقای قمی و آقای محلاتی صادر شد.»
به نظر میآید که ساواک و شریعتمداری برای سرکوب علمای مهاجر نقشهای داشتند که با هوشیاری و قاطعیت علما به شکست انجامید.