تهیه و تنظیم: سیدمهدی حسینی
در مبحث پیش به موضوع توطئه ربوده شدن امام از مرز کویت اشاره شد. پس این ماجرا، حضرت امام بعد از مشورت با مرحوم حاج سیداحمدآقا خمینی، پاریس را برای رساندن صدای انقلاب به گوش جهانیان، به عنوان اقامتگاه موقت انتخاب کرد. پاریس بهترین شرایط را برای ادامه فعالیتهای سیاسی داشت. امام در مصاحبهای با روزنامه اندونزی «تمپو»، قصد خود از آمدن به فرانسه را ادامه فعالیتهای سیاسی ذکر کردند، فرمودند: «هرگاه در مدت اقامت موقتی خودم در فرانسه احساس محدودیت در انجام وظایفم بکنم، خاک فرانسه را ترک خواهم کرد و مهم نیست که کجا باشم، زمین خدا وسیع است.» امام در گفتوگوی دیگر با شدت و قاطعیت، مسئله پناهندگی سیاسی از سوی فرانسه را رد کردند و با صراحت فرمودند: «من از هیچ دولتی تقاضای پناهندگی نخواهم کرد.»، اما ورود امام به پاریس، منبع خیر و برکت برای انقلابیون در داخل و خارج از کشور شده بود و حضور ایشان، نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی بود، چون پیامها و اعلامیهها به راحتی و با سرعت به ایران ارسال میشد و همچنین خبرگزاریهای جهان در صدر اخبار خود، اندیشههای انقلابی و دیدگاههای امام را مطرح میکردند و از امام به فرماندهی انقلاب یاد میکردند. جریانهای سیاسی، احزاب، گروهها و شخصیتهای سیاسی، مهمترین رمز ماندگاریشان را حضور در صحنه مبارزه با رژیم شاه و ماندن در کنار امام میدانستند. بحث درباره دسیسهها در پاریس و جلسات و کنفرانسهای کشورهای اروپایی فرصت دیگری میطلبد، اما نکته اساسی اینجاست که تحولات در ایران به سرعت رقم میخورد و رژیم شاه را در بنبست قرار میدهد. برای عنوان نمونه در روزهای سیزده تا پانزده آبان، همزمان شاهد نقشههای متعدد هستیم.
به خاک و خون کشیدن تظاهرات دانشجویان و دانشآموزان
در روز 13 آبان 1357 تظاهرات دانشجویان و دانشآموزان با تیراندازی مستقیم نیروهای نظامی شروع میگردد که به زخمی شدن و به شهادت رسیدن بیش از شصت نفر منجر میشود. دانشآموزان و دانشجویان دختر و پسر با تعطیلی کلاسهای خود به سوی دانشگاه تهران حرکت میکنند و مردم نیز در طول مسیر به آنان ملحق میشوند. روزنامه رستاخیز، ارگان حزب رژیم شاه در گزارش خود از این روز خروج دانشجویان از دانشگاه را آغاز درگیری بیان کرده و آورده است: با روبهروشدن دانشجویان با سربازان، جنگ و گریز بین آنها شروع شد که در نهایت به تیراندازی و شلیک گاز اشکآور به سوی تظاهراتکنندگان منجر شد و در پی آن تعدادی از تظاهراتکنندگان تیر خوردند. در مورد شهدا و کسانی که در این روز زخمی شدند، نقلقولهای بسیاری است. بعضی از روزنامهها تعداد شهدا را 65 نفر اعلام کردند. چند روز قبل، فرماندار نظامی به رئیس دانشگاه گفته بود که اگر دست به ترکیب مجسمه شاه در دانشگاه بخورد، ارتش دخالت خواهد کرد. شبکه اول تلویزیون به پشتیبانی از آزادی مصلحتی یا به هر علت صحنه دانشگاه را در اخبار ساعت 8:30 نشان داد که دانشجویانی که در محوطه دانشگاه نشستهاند و به سخنان یکی از دانشجویان گوش میدهند، ناگهان مورد اصابت گلوله سربازان مستقر در دانشگاه قرار میگیرند. این صحنهها نشان از توطئه و نقشه تازهای داشت، بسیار رعبآور و وحشتزا بود. این عمل وحشیانه به خاک و خون کشیدن نوجوانان بیسلاح نمیتوانست بیبرنامه و بدون طراحی قبلی باشد، بسیاری از خانوادهها که این صحنهها را دیده بودند تا صبح سر بر بالین نگذاشته بودند.
همدستی شاه و دولتهای مستکبر
با نگاهی به خاطرات سفیران آمریکا و انگلیس در ایران درمییابیم این اقدامات زمینهساز اقدامات دیگری بوده است. برای نمونه در کتاب «مأموریت در ایران»، سولیوان درباره ۱۳ آبان آورده است: «گروهی مجهز به وسایل آتشزا در خیابانهای اصلی شهر به راه افتادند و با برنامه از پیش تدوینشده ساختمانهایی را که قبلاً نشان کرده بودند، آتش زدند. بسیاری از بناهایی که طعمه حریق شد، ساختمان بانکها، سینماها و مغازههای مشروبفروشی بود. چند شرکت و هتل، طعمه حریق شدند و در عرض دو ساعت آتش و دود سراسر شهر را فرا گرفت، گویی تمام شهر در آتش میسوخت. روزی که حریق تهران آغاز شد، پارسونز، سفیر انگلیس برای مذاکره درباره اوضاع جاری و احتمالی تشکیل یک دولت نظامی به دفتر من آمده بود. من به پارسونز گفتم که قبلاً دستورالعمل صریحی در این مورد از واشنگتن دریافت داشتهام، اما هنوز دستوری از لندن دریافت نکردهام... در همین موقعها بود که از دفتر شاه به من تلفن شد، شاه میخواست هرچه زودتر با من ملاقات کند و من هم پاسخ دادم که اگر راه باز باشد، هرچه زودتر خودم را به کاخ خواهم رساند... برخلاف انتظار، شاه را در آن لحظه خیلی آرام یافتم. او گفت عصر امروز با هلیکوپتر بر فراز شهر پرواز کرده و خرابیهای پایتخت را نظاره کرده است. شاه افزود که صدها ساختمان، ویران شده و بسیاری از آنها هنوز در حال سوختن هستند و سپس گفت که برای او چارهای جز استقرار یک دولت نظامی باقی نمانده است. بعد از این مقدمه، شاه از من پرسید آیا میتوانم به فوریت با واشنگتن تماس گرفته و از حمایت آمریکا از این تصمیم او اطمینان حاصل کنم؟ من پاسخ دادم که چون پیشبینی این وضع را میکردم، قبلاً نظر واشنگتن را در این مورد جویا شدهام و رئیسجمهور دولت آمریکا از این اقدام پشتیبانی خواهند کرد و شاه از این موضوع خوشحال شد و آسودهخاطر شد و سفارش ویسکی برای من داد...»
نطق شاه در معرفی دولت نظامی
پس از پایان آتشسوزیها، با برنامه از پیش تعیینشده از سوی عوامل ساواک و گشتوگذار شاه در تهران به وسیله هلیکوپتر، وی خطاب به ملت ایران از دسیسه دیگری سخن میگوید: «وقایع اسفباری که پایتخت را دیروز [15 آبان] به آتش کشید، برای مردم و مملکت دیگر قابل تحمل و ادامه نیست. در پی استعفای دولت [شریفامامی] و برای جلوگیری از اضمحلال مملکت و از بین رفتن وحدت ملی، برای جلوگیری از سقوط در هرجومرج، آشوب و کشتار و به منظور برقراری حکومت قانون و ایجاد نظم و آرامش، تمام کوشش خود را در تشکیل یک دولت ائتلافی مبذول داشتم، فقط هنگامی که معلوم شد که امکان انجام این ائتلاف نیست به ناچار یک دولت موقت را تعیین کردیم. من آگاهم که به نام جلوگیری از آشوب و هرجومرج این امکان وجود دارد که اشتباههای گذشته و فشار و اختناق تکرار شود. من آگاهم که ممکن است بعضی احساس کنند که به نام مصالح ملی و پیشرفت مملکت و با ایجاد فشار، این خطر وجود دارد که سازش نامقدس فساد مالی و فساد سیاسی تکرار شود، اما من به نام پادشاه شما که سوگند خوردهام که تمامیت ارضی مملکت، وحدت ملی و مذهب شیعه اثنیعشری را حفظ کنم، بار دیگر در برابر ملت ایران سوگند خود را تکرار میکنم و متعهد میشوم که خطاهای گذشته، بیقانونی و ظلم و فساد دیگر تکرار نشده، بلکه خطاها از هر جهت نیز جبران گردد. متعهد میشوم که پس از برقراری نظم و آرامش در اسرع وقت، یک دولت ملی برای برقراری آزادیهای اساسی و اجرای انتخابات آزاد تعیین شود تا قانون اساسی که خونبهای انقلاب مشروطه است به اجرا درآید. من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم. من حافظ سلطنت مشروطه که موهبتی است که از سمت ملت به شاه تفویض شده است، هستم...، تضمین میکنم که حکومت ایران در آینده براساس قانون اساسی، عدالت اجتماعی و اراده ملی و به دور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود...»
اقدامات دولت نظامی
اشاره شد که سفیر آمریکا در ایران، پیامی را که از شورای امنیت ملی آمریکا دریافت کرده بود، به شاه ابلاغ کرد. به این وسیله آمریکا چراغ سبزی برای روی کار آمدن دولت نظامی به شاه نشان داد. از اولین اقدامات دولت نظامی با نخستوزیری ازهاری، تصرف ساختمان رادیو و تلویزیون بود و همچنین چند ساختمان مطبوعات کثیرالانتشار که ازهاری با این کار سعی داشت سانسور کامل مطبوعات را در رسانهها ایجاد کند.
تقریباً تمام شهر را نظامیها پرکرده و در نقاط پررفتوآمد تهران مستقر شده بودند و چنگ و دندانی به ملت نشان میدادند. از طرف دیگر عدهای از مقامات عالیرتبه رژیم شاه که در چند سال اخیر، پستهای حساسی داشتند، طبق ماده پنج حکومت نظامی بازداشت شدند که در میان آنها افرادی مانند ارتشبد نعمتالله نصیری، رئیس ساواک، امیرعباس هویدا، نخستوزیر 13 ساله شاه، غلامرضا نیکپی، داریوش همایون و منوچهر آزمون و سایر چهرههای سرشناس رژیم از سوی فرماندار نظامی تهران دستگیر شدند. ازهاری به عنوان نخستوزیر نظامی با یک سری اقدامات ظاهری سعی داشت تا وعدههای شاه را مبنیبر پایان دادن فساد، عملی سازد. ملت به وضوح میفهمیدند که این کارها فقط جنبه روانی دارد تا از احساس بدبینی آنها به رژیم کاسته شود. جالب است که اعضای کابینه ازهاری 9 تن بودند، علت تعداد کم آن از این جهت بود که در آن شرایط، هیچکس حاضر به قبول مسئولیت نبود و در حقیقت تشکیل دولت نظامی، آخرین تیر در ترکش بود که آمریکا رسماً و با قدرت از آن پشتیبانی کرد.
طرح قانون اساسی
در روز 13 آبان سال 57، روزنامه اطلاعات ملاقات علی امینی با کاظم شریعتمداری را درج کرده بود و محور این گفتوگو، تکیه روی قانون اساسی بود. به نظر میآید این هم دسیسه دیگری بود که جریان نطق شاه و دولت نظامی ازهاری را کامل میکرد. شریعتمداری در این گفتوگو ضمن تشریح خواستههای روحانیت که جدا از خواست ملت نیست، گفت: «آنچه ما میخواهیم اجرای صحیح و کامل قانون اساسی است. ما نه در جستوجوی مقام هستیم و نه اصولاً روحانیت شیعه قصد دارد در رأس حکومت قرار گیرد. اینکه میگوییم حکومت اسلامی باید برقرار شود، به این معناست که شما سیاستمداران رعایت همه اصول اسلام را بنمایید. یک دولت مؤتلفه از نیروهای مترقی مسلمان و ملی تشکیل شود و زمینه انتخابات صددرصد آزاد فراهم شود. روحانیت نمیتواند نسبت به سرنوشت 35 میلیون مسلمان بیتفاوت باشد. وقتی مجلس ملی تشکیل شد، روحانیت باید طبق قانون اساسی بر تدوین و تصویب لوایح و قوانین نظارت داشته باشد. از آنجا که مجلس فعلی قابل اعتماد نیست و اکثریت نمایندگان منتخب مردم نیستند، به همین دلیل وقتی از ما خواستند آن پنج ناظر را انتخاب کنیم، گفتیم هر وقت انتخابات آزاد انجام گرفت ما نیز وظیفه خود را انجام میدهیم.»
این موضع، مغایر نظرات امام بود و چون امام خواستار تغییر نظام شاه بود نه حفظ آن، رژیم سعی داشت که شریعتمداری را در برابر امام قرار دهد و این دسیسه دیگری بود.