روزنامه کیهان **
قرارگاه پیادگان پولادین
1-اربعین، بیتردید یکی از آیات و معجزات الهی در آخر الزمان است. «کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرامِ». هر چند گاه یک بار معجزهای جدید از سرچشمه جوشان عاشورا پدیدار میشود. نمونه روشن آن، انقلاب اسلامی که در تاریخ سده اخیرما بلکه هزاره همه ملتها بینظیر است؛ در شکستن سطوت طاغوت و استکبار باهم. پس از آن هم معجزه دفاع مقدس و این آخری، حماسه دفاع از حرم اهل بیت (ع) و شکستن کمر داعش به عنوان آخرین محصول زرادخانه شیاطین و مستکبران عالم.
2- بقا و بالندگی گفتمان خالص، سنت تخلفناپذیر الهی است: «مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهًْ جَمِيعًا. إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ. هر که طالب عزت است، پس تمام عزت از آنِ خداست. کلمات پاک به سوی خدا بالا رود و عمل صالح، آن را بالا برد». نهضت حسینی(ع)، پاکترین گفتمان و مدعاست که با عمل صالح و بذل جان پای همان عقیده و اعتقاد، از آزمون سربلند بیرون آمده و لاجرم، با همین اخلاص و پیراستگی، باید تا بلندای آسمان صعود کند. اربعین، میوه «شجره طیبه» عاشوراست و شجره طیبه مطابق سنت الهی، ریشه دار و قد بر آسمان کشیده است: «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَهًًْ كَشَجَرَهًٍْ طَيِّبَهًٍْ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ. تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا. آیا ندیدی که چگونه خدا کلمه پاکیزه را به درخت پاک مثال زده که ریشه آن استوار و شاخه آن در آسمان است؟ به اذن خدا در همه اوقات میوه میدهد».
3- کربلا قبله و قبله نماست. سرزمین نظر کرده خدا در دنیایی است که به پستی در آسمانها شناخته میشود؛ چنانکه امیر مومنان علیهالسلام در حکمت 385 نهجالبلاغه فرمود «مِنْ هَوَانِ الدُّنْيَا عَلَى اللَّهِ أَنَّهُ لَا يُعْصَى إِلَّا فِيهَا وَ لَا يُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلَّا بِتَرْكِهَا وَ لاَ يُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلاَّ بِتَرْكِهَا؛ در خواری دنيا نزد خداوند همين بس كه جز در دنیا معصيت نمیشود، و براى رسيدن به رحمت الهی، راهى جز واگذاشتن دنیا نیست». در چنین دنیای مشمئزکنندهای، قطعهای از بهشت نجات تعبیه شد و این گونه بود که پیامبر(ص) فرمود «کربلا پاکترین بقعه روی زمین و از بساطهای بهشت است». اما بهشت، مسیر و بهای خود را دارد. علی علیهالسلام درخطبه 174 نهجالبلاغه از قول پیامبر اعظم(ص) فرمود «إِنَّ آلْجَنَّهًَْ حُفَّتْ بِالْمَكَارِهِ وَإِنَّ آلنَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ؛ همانا بهشت، لابهلاى ناگواریها و جهنم با شهوات و دل بخواهها پیچیده شده است».
4- کربلا تمرین سختیها و چشیدن ناگواریها برای ساختن بهشت در جهنم سوزان دنیای مادی است؛ این چنین، بهشت کربلا در بحبوحه آتش و مصیبت نقش بست. باید در آتش شد تا به بهشت رسید؛ که قرآن فرمود «و ان منکم الا واردها. از شما کسی نیست مگر اینکه وارد جهنم میشود». آنها که در این دنیا دل به دریای آتش و عطش میزنند، آتش شعلهور دوزخ از آنان هراسان است و میگوید عبورکن که اگر درنگ کنی، مرا خاموش میگردانی. ابراهیم تا در آتش تاب نمیآورد، فرمان نمیآمد» اى آتش، سرد و سلامت باش بر ابراهيم». تمرین روزگار ظهور یعنی رسیدن به نقطهای که انسان، باطن پدیدهها را فراتر از ظاهر ببیند؛ «اللهم ارنی الاشیاء کما هی». فراتر از تلخ و شیرین ظاهری، حقیقت حق و باطل را درک کند و پای لوازم دشوار آن پایدار بماند.
5- تا همین چند سال پیش، حدیث امام حسن عسکری(ع) مبنی بر اینکه زیارت اربعین، یکی از نشانههای پنج گانه مومن است، به اندازه امروز مفهوم نبود. اما اکنون که از متن همین زیارت، حرکت خیرهکننده دوستداران اهل بیت(ع) از چهار گوشه جهان و به هم رسیدن آنها در یک مسیر و زمان و مکان مقدس پدید آمده، شاید تا حدودی بتوان به رمز و راز این نشانه پی برد. گویا پای تکلیف جمعی برای «جمعیت و جاری شدن» از حرم امیر عدالت(ع) به سمت سالار شهیدان و آزادگان در میان است. در رنج این سفر چند روزه و بعضا چند هفته ای، افراد ساخته میشوند؛ چونان آهنی که در آتش گداخته و زیر پتک کوبیده شود و پولاد نفوذناپذیر پدیدار گردد. از همین راهپیمایی اربعین بود که بسیج ارادتمندان برای پاسداری از حرم اهل بیت علیهمالسلام در عراق و سوریه شکل گرفت. اینجا قرارگاه هستههای مقاومت برای تشکیل لشکری 25 میلیونی است. در این سفر قرار است مردمانی سختتر از پولاد و پاره آهن ساخته شوند. وخدا میداند چند شهید نفوذ ناپذیر و پیروز مدافع حرم در همین مسیر ساخته شدند و برات شهادت از دست ارباب بیکفن گرفتند؛ پدر و مادر و جان ما فدایشان باد.
6- مسیر زیارت اربعین، مسیر مومن ساختن است؛ آلیاژی محکمتر از آهن.
امام باقر علیهالسلام درباره ویژگی مومن فرمود «المُؤمِنُ اَصلبُ مِن الجَبلِ، الجَبلُ یُستَقَلُّ مِنه، والمُؤمِنُ لایُستَقَلُّ مِن دینِهِ شیئٌ. مؤمن از کوه استوارتر است. از کوه کم میشود؛ اما به هیچ وجه از دین مؤمن چیزی کم نمیشود». امام صادق عليه السلام نیز فرمود «إنّ المؤمنَ أشدُّ مِن زُبَرِ الحديدِ، إنّ زُبرَ الحديدِ إذا دَخلَ النّار تَغيّرَ وإنّ المؤمنَ لو قُتِلَ ثُمّ نُشِرَ ثُمّ قُتِلَ لم يَتغيّرْ قلبُهُ. مؤمن از پاره هاى آهن محكمتر است؛ پارههاى آهن هر گاه در آتش نهاده شوند، تغيير مىكنند اما اگر مؤمن بارها كشته و زنده شود، دلش تغيير نمىكند». همچنین امام کاظم علیهالسلام بشارت داده است «اَلمُؤمِنُ اَعَزُّ مِنَ الجَبَلِ، اَلجَبَلُ یُستَفَلُّ بِالمَعاوِلِ وَ المُؤمِنُ لا یُستَفَلُّ دینُهُ بِشَیءٍ. مؤمن نفوذناپذیرتر از کوه است. کوه با کلنگها کنده شود، امّا دین مؤمن با هیچ چیز کاسته نمیشود». آنها که در روزگار دنیازدگی شدید نوع بشر، در مسیر اربعین به راه میافتند، چنان ایمانی را به خاطر مغناطیس محبت امام حسین(ع) تجربه میکنند.
شگفتا راه عشق است این، که مرد جاده میخواهد
حریفی پاک باز و امتحان پس داده میخواهد
دلی آرام و پر غوغا، سری شوریده و شیدا
دلی سرمست جان دادن، سری دلداده میخواهد
حسین بن علی تنهاست،ای یاران به پا خیزید
که اینک وارث او لشکری آماده میخواهد
7- یکی از بشارتهای بزرگ، بیان حضرت امام كاظم عليه السلام است که فرمود «رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَی الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَی اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَهًُ لِلْمُتَّقِینَ. مردي از اهل قم، مردم را بسوي حق دعوت ميكند. قومي همراه او جمع ميشوند مانند پارههاي آهن كه تندبادها آنان را نميلغزاند، از جهاد ملول نميشوند و نميترسند و به خداوند توكل مي كنند و سرانجام نيك براي پرهيزگاران است». زُبُرَ الحدید یعنی شیخ ابراهیم زکزاکی که پنج فرزند خود را در راه امام حسین(ع) تقدیم کرد تا 20 میلیون نفر را شیعه کند و نگذارد پرچم جنبش «خمینیون» در نیجریه (غرب آفریقا) به زمین بیفتد. همین دیروز ده نفر از شیعیان در راهپیایی اربعین حسینی در نزدیکی اوبوجا پایتخت نیجریه به شهادت رسیدند. و چه رازی است در اربعین همیشه جاری که از دعوت حسین و زینب و سیدالساجدین (علیهمالسلام) به لبیک خمینی و خامنهای و سید عباس موسوی و سید حسن نصرالله و شیخ زکزاکی و شیخ (شهید) نمر و شیخ عیسی قاسم و عبدالملک بدرالدین الحوثی انجامیده است!؟
8- اگر «پیام» و «رسانه»، کاریترین سلاحها در جهان امروز محسوب میشوند، سپاه اربعین، رسانه و پیام نافذ جهان مستضعف است. 25 میلیون نفر با این سپاه همراه میشوند؛ دلهای دهها برابر این جمعیت، همراه کاروان اربعین است و صدها برابر همین جمعیت 25 میلیونی، در دنیای متحیر از بمباران انبوه دادهها و سرگرمیها، با کنجکاوی و پرسشگری، حرکت پر انرژی اربعین را پی میگیرند. این، یک صیرورت و انقلاب واقعی است. این، پیام جاری مظلومی است که عزت و ستمناپذیری و سینه سپر کردن در مقابل مستکبران را اختیار کرد تا بشریت در مقابل سبعیت طاغوتها سر خم نکند. و کدام پیام، جذابتر و شوق برانگیزتر از این؟ «و بذل مهجتهه فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله».
9- گذاشتن و گذشتن از تعلقات، چه از طرف آنها که زائرند و چه از جانب آنان که میزبان هستند، همه قواعد محاسبه مستکبران برای سلطه و استیلا را به هم میریزد. محبت، حجابهای مادی را میشکافد تا عقل به استقلال و کمال برسد. به همین علت است که حماسه عظیم اربعین باید توسط اردوگاه رسانهای استکبار سانسور شود. روزنامه آمریکایی «هافینگتون پست» آذر ماه 1393 در گزارشی با عنوان «بزرگترین سفر زیارتی در راه است، چرا تا حال از آن نشنیدهاید؟» نوشت «این سفر، پرجمعیتترین گردهمایی جهان است اما احتمالا شما هرگز از آن چیزی نشنیدهاید! اربعین هر تجمع دیگری در جهان را کوچک جلوه میدهد. سال گذشته 20 میلیون نفر در این مناسک شرکت داشتند. طوفانی از مردان، زنان و کودکان، کران تا کران قابل مشاهده را پر میکنند. جمعیت آنقدر زیاد است که راه را بند آورده است. فاصله 425 مایلی بین بصره و کربلا با ماشین هم راهی دراز است، اما با پای پیاده به طور غیرقابل تصوری طاقتفرساست... اربعین باید از جهات مختلف در کنار رکوردهای جهانی گینس ثبت شود... این سفر زیارتی تنها آیینی مذهبی نیست، بلکه ابراز مقاومتی پررنگ است. اگر جهان، پیام و ایثار حسین]ع[ را میفهمید، ریشههای قدیمی داعش و عقایدش درباره مرگ و ویرانی را میفهمید».
10- معرفت، و محبت و برائت است که دلدادگان را در این مسیر میکشاند و میسازد و تربیت میکند. هل الدین الا الحب. وقتی کسی را دوست داشتید، اضداد او را بیتردید دشمن میدارید. یعنی محبت معروف، لاجرم انزجار از منکر و اهل آن را با خود میآورد؛ که فرمود «ما جعل الله لرجل من قلب فی جوفه. خداوند در سینه انسان، دو قلب (برای دوست داشتن اضداد و نقیضین) قرار نداده است». این گونه است که دلدادگان حسین(ع) نمیتوانند بیتفاوت و بدون مرزبندی زندگی کنند؛ زندگیشان معنا و جهت پیدا میکند؛ روح حرکت برای آباد کردن و رویاندن و از ریشهکندن علفهای هرز، در جانشان ریشه میدواند. بیدلیل نبود ملت عاشورایی ما بلافاصله پس از جنایت فتنهگران در عاشورای سال 88 و بیحرمتی به ساحت حضرت سیدالشهدا، در حماسه بزرگ 9 دی، از سران فتنه نام بردند و فریاد زدند «لعن علی عدوک یا حسین». این لعن، جوهره همان لبیک یا حسن است. آن خیانت و جنایت بزرگ مشمول مرور زمان نخواهد شد؛ چون فتنه خط قرمز الهی است. «الفتنه اکبر من القتل» و «الفتنهاشدّ من القتل». دل ملت ما با سران و بانیان فتنه هرگز صاف نمیشود؛ همانگونه که با بنی امیه و ابن زیاد و عمر سعد و شمر و شریح.
محمد ایمانی
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
سخنی با وزرای اقتصادی
بسمالله الرحمن الرحیم
رای اعتماد نمایندگان مجلس شورای اسلامی به چهار وزیر پیشنهادی رئیسجمهور روحانی که از دیروز کار خود را در وزارتخانههای امور اقتصادی، صنعت و معدن و تجارت، راه و شهرسازی وتعاون و کار و امور اجتماعی شروع کردند، قطعاً پایان کار نیست. این، آغاز راهی است که دولت برای سروسامان دادن به امور اقتصادی بحران زده کشور در پیش گرفته و انتظار عموم این است که این راه به حل مشکلات مردم ختم شود.
هر چهار وزارتخانهای که وزرایشان روز شنبه از مجلس رای اعتماد گرفتند، مستقیماً یا غیرمستیم با اقتصاد سروکار دارند و همه آنها اقتصادی محسوب میشوند. به همین دلیل باید گفت رئیسجمهور در بدنه دولت یک جراحی انجام داده تا بتواند به اقتصاد کشور سروسامان بدهد و رنجهای اقتصادی مردم را برطرف نماید. اینکه این چهار وزیر چقدر از عهده انجام این مسئولیت و ماموریت برخواهند آمد مطلبی است که خود آنها در عمل باید نشان دهند. اینکه رئیسجمهور این چهار نفر را برای تصدی این وزارتخانهها در نظر گرفته و خود آنها نیز این مسئولیتها را پذیرفته اند، به این معناست که قدرت حل مشکلات اقتصادی را در خود سراغ دارند. آنها این ادعا را فقط در عمل میتوانند به اثبات برسانند، یعنی کاری کنند که مردم در زندگی خود آثار بهبود وضعیت اقتصادی را لمس نمایند.
اینکه مجلس شورای اسلامی صلاحیت وزرا را تایید کرده و نمایندگان به آنها رای اعتماد دادند حداکثر به معنای قابل اعتماد بودن خود آقایان وزراست. بنابر این، نه رئیسجمهور و نه مجلس شورای اسلامی نظر خاصی درباره زیرمجموعه وزارتخانهها ابراز نکردهاند. به عبارت روشن تر، نظارت بر زیرمجموعه هر وزارتخانه برعهده شخص وزیر است. وزیر باید علاوه بر کار ستادی و برنامه ریزیهای کلی برای هدایت امور وزارتخانه، بر رفتار معاونین، مدیران کل و سایر کارکنان وزارتخانه نظارت دقیق داشته باشد تا مجموعه تحت مسئولیت وی به وظایف خود با صحت و اتقان عمل کنند. این، به معنای غیرقابل اعتماد بودن زیرمجموعه وزارتخانهها نیست. همه باید اصل را بر اعتماد بگذارند ولی در کنار اعتماد به نظارت نیز اهمیت بدهند.
فلسفه نظارت از حداقل دو عامل نشات میگیرد. یکی اینکه انسانها همواره در معرض اشتباه یا وسوسههای نفسانی هستند و حتی افراد قابل اعتماد نیز ممکن است از روی غفلت کاری کنند که به زیان کشور تمام شود. دوم اینکه دستگاههای دولتی به ویژه وزارتخانههای اقتصادی همواره مورد طمع سودجویان و طمع ورزان است. این افراد که به هیچکس رحم نمیکنند و معیشت مردم بازیچه آنهاست، به لطایف الحیل در صدد دور زدن قوانین و مقررات هستند و تلاش میکنند منافع خود را به هر قیمت تامین کنند. در این میان، مدیران بیتوجه، یا ساده لوح و یا خوشبین ممکن است تحت تاثیر افراد سودجو قرار گیرند و مشکلاتی برای کشور پدید آورند که به زیان همگان است و مردم را دچار رنج فراوان میکند، درست مثل کارهائی که در چند ماه گذشته صورت گرفت و به وارد آمدن فشارهای زیادی به زندگی مردم منجر شد. در خود وزارتخانهها هم ممکن است افرادی از نفوذیهای جریان انحرافی حضور داشته باشند که درصدد ضربه زدن به دولت هستند. آنها نیز برای رسیدن به اهداف خود به هر ابزاری متوسل میشوند و به هیچکس رحم نمیکنند. به همین دلایل است که وزرا باید با تمام توان مراقب زیرمجموعه خود باشند و برای نظارت، اولویت قائل شوند. این، شرط موفقیت مدیران است و عدم موفقیت بعضی از مدیران گذشته را باید در غفلت از نظارت جستجو کرد.
تکیه زدن بر کرسی وزارت مهم نیست، از این فرصت، که مردم به برکت خون شهدا در اختیار وزرا قرار دادهاند، استفاده صحیح کردن مهم است. وزرای اقتصادی کاری کنند که مردم از رنجی که به آن مبتلا هستند رها شوند و با این کار، آمریکا نیز در توطئهای که برای ناامید ساختن مردم از نظام جمهوری اسلامی تدارک دیده است ناکام شود.
***************************************
روزنامه خراسان**
5 هنر ضد تحریمی
محمد حقگو
دور جدید تحریم های آمریکا علیه ایران، در حالی به ساعت صفر خود در 13 آبان ماه نزدیک می شود که به نظر می رسد این مرتبه، برخلاف تحریم های سال 91، اوضاع و شرایط کاملاً متفاوت است.
از یک سو، برخلاف ادعای آمریکایی ها، هم اینک بیش از پیش آشکار شده است که صفر شدن درآمدهای نفتی کشور و حتی پایین آمدن این رقم از یک میلیون و 500 هزار بشکه راه باریکی به تحقق دارد.
از سوی دیگر روند جریان سیاسی بین المللی عملاً باعث شده تا آمریکا بیش از پیش خود را در تحریم ایران تنها ببیند.
این ها همه بدان معنی است که در یک نگاه کلی، امکان تاثیرگذاری تحریم ها در آبان ماه، کمتر از تحریم های دور پیشین است. اما باید اذعان کرد که با رویکرد فعالی که هم اینک آمریکایی ها در قبال تحریم ایران در پیش گرفته اند، شرایط اصلاً به گونه ای نیست که اقتصاد ایران در قبال آن منفعلانه عمل کند. این را تجربه همین یکی دو سال اخیر ثابت می کند. در ماه های گذشته شاهد این بودیم که انفعال در برابر محدودیت های انتقال ارز از امارات به داخل کشور قبل از شوک ارزی، چگونه آتش به کاهدان نقدینگی کشور زد و هم اینک موج تورم نقطه به نقطه بالای 30 درصد، معیشت خانوارهای کشور را در معرض تهدید قرار داده است.
از این رو این سوال هم اینک مطرح می شود که اقتصاد ایران چگونه باید به مواجهه با شرایط جدید برود؟ به گونه ای که ضمن هضم شرایط، از آن برای فرصتی در جهت توسعه اقتصادی استفاده کند؟ اگر چه پاسخ به این سوال را بتوان حل ریز و درشت مسائل و چالش های اقتصاد ایران بیان کرد، اما به نظر می رسد مهم تر از همه این ها تغییر رویکردهای دولت در حوزه های اقتصادی است. به عبارت دیگر، با بازگشت تحریم ها، باید دولت از رویکردهای غلط گذشته بازگردد و هر چه شدت تحریم ها بیشتر، شدت اصلاحات هم بیشتر.
تغییر رویکردهای دولت چگونه و کجاها باید اتفاق بیفتد؟
با این حال، محورهای چرخش دولت به سوی مواجهه موثرتر با تحریم های آمریکا را می توان به صورت زیر بیان کرد. برخی از این محورها اولویت زمانی نسبت به بقیه داشته و برخی ممکن است همزمان با دیگر رویکردها اتخاذ شوند.
1- بازیابی تئوریک: شاید مهم ترین کاری که دولت باید انجام دهد، این است که از نظر تئوریک، خود را به نحو موثری بازیابی کند. با مروری بر عمر پنج ساله دولت شاهد این هستیم که در ابتدا با استفاده از استادان مبرزی که معتقد به مبانی بازار آزاد بودند، سیاست هایی همچون تحریک تقاضا اجرا شد که کارساز نبود و درد چندانی از رکود اقتصادی کشور درمان نکرد. در این اواخر نیز شاهد آن بودیم که نوعی فرورفتن در عمل گرایی توسط دولت یا شاید شتابزدگی و ترس در مواجهه با بحران، عملاً باعث کنارگذاشته شدن اتاق های فکر سابق شد. به گونه ای که اسمی از ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی به عنوان عالی ترین ستاد اقتصادی دولت به میان نیامد و در نتیجه اقتصاد و بازار ایران با دلالان و منطق ویرانگر آن ها تنها ماند! در ادامه نیز شاید اگر شورای عالی سران قوا برای تقویت قوای تصمیم گیر تشکیل نمی شد، معلوم نبود ضعف های تئوریک و نیز مدیریتی کار اقتصاد کشور را به کجا می رساند. بنابراین هم اینک با اذعان به این که کلید حل اقتصاد ایران در فرقه گرایی اقتصادی نیست و باید به کمک درمانگران اقتصادی از زوایای مختلف به درمان آن پرداخت، باید از دولت تقاضا کرد که به طور واقعی و نه احیاناً صوری، ذخیره دانایی اقتصاددانان ایران از طیف های گوناگون را به رسمیت بشناسد و با محور قراردادن منطق مشورت و خلاقیت، بستر حل مسائل اقتصادی کشور را فراهم آورد. در این زمینه حتی شاید لازم باشد برای پیاده سازی یک سیاست در شرایط حساس کنونی، از مشاورت دیگر اندیشمندان اجتماعی و رسانه ای کشور نیز بهره گرفت. طبیعی است تعریف سازوکارهای ارتباطی مستمر و کانالیزه و نه تک جلسه ای، راهکار اجرایی این موضوع است.
2- رعایت چرخه کامل سیاست گذاری: در سال های گذشته شاهد این بودیم که یا سیاست های اقتصادی به دلایل مختلف اجرا نمی شد یا ناقص اجرا می شدند. به عنوان مثال هیچ بازخوردی از سیاست تحریک تقاضا و کارت اعتباری برای در نظرگرفتن سیاست های بعدی ارائه نشد. یا این که کارت سوخت و شناسه رهگیری کالاها، بدون هیچ دلیل مشخصی (یا صرفاً دلایل سیاسی) حذف شدند. طرح مسکن مهر به عنوان تنها طرح مسکن حامی محرومان و صرفاً به بهانه افزایش پایه پولی و نقدینگی حذف شد. در صورتی که نقدینگی در سال های بعد به صورت رها، به چندین برابر رسید. نمونه های دیگر را هم می توان مثال زد. مثلاً وعده حذف دهک های پردرآمد در سایه ترسی با عنوان «سرک کشی به حساب های مردم» کنار گذاشته شد. در صورتی که فارغ از همه هیاهوهای سیاسی، تنها نقطه آشیل آن، همین شناسایی و تفکیک دقیق دهک ها و شناسایی جامعه هدف بود که در کشورهای دیگر موضوعی حل شده است. ایراد همه این سیاست های ناقص، رهاکردن چرخه کامل سیاست گذاری بود. نیاز به یادآوری به مسئولان نیست که پس از تدوین علمی و همه جانبه هر طرح اقتصادی، اجماع آفرینی گامی مهم در پذیرش و مقبولیت مردم درباره طرح اقتصادی مربوط است. کاری که در کشور ما و به خصوص در دولت اخیر، گاه با یک اعلام خبری رفع و رجوع می شود.
3- تمرکز بر گلوگاه ها: علمای علم مدیریت بر تقسیم بندی تصمیماتی که یک مدیر باید بگیرد به دو دسته اقدامات ضروری و اقدامات اولویت دار تاکید می کنند. شاید بتوان اقدامات اولویت دار اقتصاد ایران را همان گلوگاه های اقتصادی نامید که تلاش برای حل آن ها، نتیجه ای چند برابر عاید اقتصاد کشور می کند. حل ریشه ای معضل ترازنامه بانک ها، جلوگیری از رشد ارزش سرمایه ها در اقتصاد بدون ایجاد ارزش افزوده (که منجر به دور شدن اقتصاد ایران از تولید به سوی دلالی می شود)، حل مسئله قاچاق به کمک مالیات بر ارزش افزوده، صندوق های فروشگاهی و نیز شناسه رهگیری کالا، ایجاد فضا برای طیف گسترده ای از سیاست های رفاهی و حمایتی به کمک تعیین دقیق دهک بندی آحاد جامعه از جمله گلوگاه هایی هستند که در دستگاه های اجرایی مختلف می توانند مورد توجه قرار بگیرند. (هر چند اولویت این مسائل خود متفاوت است). این در حالی است که در ماه ها و شاید سال های گذشته شاهد این بوده ایم که انواع و اقسام بسته های سیاستی، با محتوایی کلی و بدون این که ناظر به حل مسئله مشخص و کلیدی در اقتصاد ایران باشد، از سوی دولت معرفی شده و در نهایت نیز نتیجه ای ملموس از آن ها به دست نیامده است. لذابه نظر می رسد تمرکز بر گلوگاه ها ضمن رها کردن ذهن سیاست گذاران از مسائل حاشیه ای، می تواند به حل آن ها کمک شایانی بکند.
4- سر و سامان دادن به وجهه رسانه ای و تعاملی سیاست ها: رسانه، عنصر مغفول و مظلوم سیاست های اقتصادی به خصوص در دولت اخیر بوده است. مردم اگر در تعامل رسانه ای با دولت بدانند که به عنوان مثال، در یک سال، چه مسائل و گلوگاه هایی از دست و پای زندگی آن ها باز خواهد شد، بهتر می توانند با سیاست های دولت همراهی کنند و آشفتگی و پراکندگی ذهنی مردم و سرمایه های اجتماعی، نظیر آن چه اکنون شاهد آن هستیم، کمتر پیش می آید. همچنین در ماه های اخیر، شاهد آن هستیم که تعدد بخشنامه ها ناظر به وضعیت های متلاطم اقتصادی چگونه داد فعالان اقتصادی بخش خصوصی را درآورد. درد دل آن ها ناظر به یک نکته بود که چرا دولت در تدوین سیاست ها، تعامل با آن ها را برای اتخاذ راهکار بهتر و پایدارتر، رها کرده است.
5- تقویت واقعی امید اقتصادی: به نظر می رسد تقویت واقعی امید اقتصادی نه در مسائل سیاسی و آزادی های رهاگونه اجتماعی و رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی و ...، بلکه از طریق اقدامات واقعی برای بهبود وضع اقتصادی کشور حاصل می شود. به طور مشخص و موکد، با عنایت به همه موارد فوق و نیز با عنایت به این اصل تحریمی که تحریم ها، زاینده مشکل نیستند بلکه بهره بردار از شکاف ها و نقاط ضعف هستند، پیشنهاد می شود دولت دقیقاً و در تاریخ 13 آبان ماه امسال، از تصمیم های مهم خود برای حرکت زمان بندی شده به سوی حل بحران های داخلی اقتصادی رونمایی کند. این کارها می تواند در یک برنامه رسانه ای منظم و مشخص صورت گیرد. مهم تر از آن، دولت وعده واقعی برای انجام چند اقدام مشخص، دارای نفع مردمی و کوتاه مدت را به مردم داده و آن ها را تا انتهای امسال عملی می کند. مردم باید شیرینی سیاست های اقتصادی را نه با زحمت و نگرانی (و بعضاً تحقیر و تبعیض)، بلکه با پیشرفت تدریجی وعده های دولت ببینند.
در خاتمه، تقاضا از دولت محترم این است که هدف دشمن برای قلب ماهیت 13 آبان امسال را به نقطه امیدی برای حل گشایش های واقعی اقتصادی مردم تبدیل کند. به عبارت دیگر، تحریم ها را به عنوان اهرمی تاریحی برای توسعه کشور به کار گیرد.
***************************************
روزنامه ایران**
یک ناداستان برای اربعین
احمد مسجدجامعی
عضو شورای شهر تهران
استاد فرشچیان تعریف میکرد که یکی از روزهای عاشورا در خانه مشغول نقاشی بودم. بوم بود و من و قلمها. هنگام کار مادرم وارد شد و از اینکه دید مشغول کارم عصبانی شد و گفت که «روز عاشورا همه دنبال عزاداری امام حسین(ع) هستند و تو اینجا نقاشی میکشی. بلند شو برو حسینیه.» مادرم این را گفت و با رنجش بیرون رفت تا در مراسم عزاداری و روضهخوانیش شرکت کند. همسرم او را همراهی کرد و به اتفاق به حسینیه ارشاد رفتند تا پای سخنان خانم کاتوزیان که از خطبای زن حسینیه بود و برای زنان سخنرانی میکرد بنشینند. بعد از رفتن او به فکر فرو رفتم. در همین لحظه بود که نقش ظهر عاشورا به ذهنم ریخت و رفتم سراغ آن. تابلو ظهر عاشورا حاصل حرفهای مادرم بود.»
مادر در آیین و فرهنگ ما نقش اساسی دارد و در بسیاری از اتفاقات بزرگ خود را نشان میدهد. بهعبارت دیگر رفتار، توصیه و نگاه مادرانه در رویدادهای بزرگ هنری و تاریخی و فرهنگی جایگاه ویژهای دارد. در واقعه عاشورا هم به بانویی بهنام اموهب برمیخوریم که بهواقع، شهید عظیم الشأن را فقط با نام مادر میشناسیم. «به سفارش مادرم» کتابی است از همین سنخ که توصیه مادرانه را همراه خود دارد. نویسنده در روایتی که ارائه میدهد با یک مخاطب روبهروست و آن مادر است. او هر چه را میبیند برای مادرش تعریف میکند و همین امر لحنی صمیمی و پر از مهربانی به همراه میآورد. راوی اثر احسان حسینینسب، مادرش را همه جا حی و حاضر میبیند و از آنجا که رابطه فرزند و مادر بسیار صمیمی و نزدیک است، لذا زبان و نثر کتاب برای خواننده جاذبه پیدا میکند.
آنچه برای نویسنده در سفرش به کربلا و نجف در ایام محرم، مهم بوده شخصیتهای گوناگونی است که در مسیر سفر آنها را دیده. به همین جهت کتاب شخصیتمحور است و آنها به ایفای نقش میپردازند. او از زن، شوهر و فرزندانشان که پا در راه گذاشتهاند سخن میگوید، از کسانی که در میدان نبرد با داعش جنگیدهاند، از مردانی که در دوران صدام از جنگ گریختهاند تا دربرابر ایرانیان قرار نگیرند، از ابوحیفای پیرمرد که برای سفر به ویلچر نیاز دارد اما در فرغون مینشیند، از ایرانیانی چون محمد که راننده بوده و حالا پیرمردی شده، از مردمی که از ملیتهای مختلف آمدهاند و بر دوششان پرچم کشورشان دیده میشود؛ پرچمهای امریکا، آرژانتین، آذربایجان و...
یکی از شخصیتهایی که راوی از آنها میگوید ذاکر گسنوف است که از روس آمده. او قبلاً مسیحی بوده و با مطالعه زندگی امامحسین(ع) مسلمان و شیعه شده. ذاکر فرمانده پلیس مسکو است و اینکه چنین فردی پا در راه میگذارد و همچون هزاران نفر دیگر برای اربعین به کربلا میآید خود اهمیت فراوان دارد. ص 9 و 238، همچنانکه قسیمجی، که همراه زن و آسیستانش آمده، اهل پاکستان است.(ص46)
نویسنده با بسیاری از کسانی که از آنها سخن گفته، به گفتوگو نشسته و از خلال این گفتوگوها، عقاید، باورها و ارزشهایی را که آنها داشتهاند نشان میدهد. از نگاه سیاسی آنها تا نگاهشان به انسان و هستی، موضوعاتی است که در صحبتهایی که ردوبدل میشود، میتوان دید.
در همان حال نویسنده خود، صاحب موضع است. او همچون بسیاری از نویسندگان که خود را موظف میبینند دربرابر حوادث بیطرف باشند، بیطرف نیست. دربرابر داعش و امریکا و واقعه کربلا و زائران و... موضع روشنی میگیرد. او حتی درباره ایستبازرسیهایی که در ایران انجام میشود صاحب موضع است! (ص2و121)
علاوه بر این نویسنده، شخصیتهایی را که در مسیر میبیند بهانهای میکند تا از افرادی بگوید که در اطراف او بودهاند و زندگیاش را ساختهاند؛ از دایی، نانوا و... با اینکه کتاب شخصیتمحور است اما این گونه نیست که از توصیف راه و مراسم و کربلا و موکبها کاملاً بهدور باشد، مثلاً در ص140 وقتی از جمعیت مینویسد، توصیف قابلتوجهی ارائه میدهد. ویژگی مهم دیگر کتاب، عکسهای آن است. عکس، نقشی مهم در این کتاب ایفا میکند.
این عکسها که همچون متن، بیشتر شخصیتمحورند چهرهها و هیأت و پوششی را نشان میدهند که گویای روحیات و باورهای فرد است.
درمجموع باید گفت، کتاب «به سفارش مادرم» یک ناداستان است به این معنا که زندگی و ماجرایی را که واقعیت دارد و از تخیل برنخاسته، روایت کرده است. «به سفارش مادرم» از ناداستانهای خوشفرم و جدی اینروزهاست. یکی از نکات مهم درباره کتاب روش روایت یا ژانری است که انتخاب شده. این قالب برای چنین روایتی بسیار مناسب است و اینکه قالب رمان بگیرد مشخص نیست بتواند چنین تأثیرگذاریای داشته باشد. سبکی که برای این کتاب درنظر گرفته شده، سبک ناداستان است که امروزه در جامعه ما در مسیر رشد است و حیف است این کتاب قالب دیگری به خود بگیرد. یادم میآید زمانی با استاد چکناواریان که رهبر نخستین سمفونی آیینی، عاشورایی بهنام خسوف بود گفت و شنودی داشتم. او گفت که معلوم نیست چرا اینروزها همه بهدنبال ساخت سمفونی هستند، انگار موسیقی فقط یک شکل دارد و آن هم سمفونی است و این در حالی است که بسیاری از پدیدهها و رویدادها زبان موسیقایی خودشان را دارند و بهتر است شکل دیگری برایش در نظر گرفت. سخن استاد چکناواریان را درباره این کتاب هم باید گوشزد کرد؛ ادبیات فقط در رمان خلاصه نمیشود و بهتر است شیوهها و روشهای دیگر را برای منظورهای گوناگون به کار گرفت. این کتاب میتواند در همین شکل و شیوه کامل شود. درست مانند تابلوی ظهر عاشورای استاد فرشچیان، که طرح اولیه آن در آن روز جان گرفت و رفتهرفته به روی بوم آمد و به اثری ماندگار تبدیل شد.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
قدرستان وادیالسلام
حسین قدیانی
سلام بر وادیالسلام که ناظر بر ستارههای گرانقدر آستان مطهرش، بیشتر به «قدرستان» میماند، تا «قبرستان»! صبح دوشنبه است و در آخرین روز حضورمان در نجف، آمدهایم «قدرستان وادیالسلام» که حقیقتا نور ستارگانش، تمامی ندارد! از یکی از ابواب حرم مولاامیرالمؤمنین علی علیهالسلام، خیابانی را که تا انتها بیایی، میرسی به وادیالسلام! سرزمینی پر از قبر و صدالبته سرشار از قدر! ابتدا رفتیم مزار پیامبران جلیلالقدر؛ حضرت هود و حضرت صالح و بعد هم مزار عارف نامی حضرت آیتالله قاضی رضوانالله تعالی علیه و سپس مزار شهید مدافع حرم؛ محمدهادی ذوالفقاری که تو وقتی کتاب «پسرک فلافلفروش» را میخوانی، میمانی از معرفت این جوان! و قدر گرانش! شهیدی از نسلهای بعد انقلاب اسلامی مثل محسن حججی! خدا میداند چقدر بعضیها به او و همسن و سالان او تهمت «جنگنرفته و جبههندیده» زدند اما از نسل جوان، نهتنها در گلزار شهدای ایران خودمان مزار داریم، که حتی در وادیالسلام نجف نیز مزار داریم! از بس قدر شهید محمدهادی ذوالفقاری بالا بود و از بس به نوکری برای حرم اهلبیت، مفتخر بود که قبرش هم واقع شد در وادیالسلام! مرحوم هاشمی آنقدری زنده نماند که زندگی باعزت و شهادت پربرکت محمدهادی را ببیند و ببیند که جوان جنگنرفته و جبههندیده، چگونه تداعیگر چمران شده است! همان محبت حزبالله لبنان به شهید چمران را تو اینجا در عراق و در محبت حشدالشعبی به شهید ذوالفقاری میبینی! شگفتا! جوانی که از بس میان رزمندگان دلاور عراقی محبوب بود که پیکر نورانیاش را در حرم ۴ امام معصوم، چرخاندند و دستآخر هم آوردند وادیالسلام برای خاکسپاری! همان قدرستان که مزار بسیاری از اهل عرفان و مبارزه است! از آیتالله قاضی بگیر تا رئیسعلی دلواری! پس نه نسل عرفان، منقرض شده و نه نسل جهاد! محمدهادی، هم لولهکش بود و هم طلبه! هم دنبال کار و هم در کسب معرفت! هم اهل رزم و هم مرد شبهای همراه با نماز شب! باید هم سر مزارش زیارت عاشورا بخوانند! که الساعه صدایش را میشنوم! شهید ذوالفقاری خودش نیز همین زیارت اربعین را رفته بود اما با چفیهای روی سر و صورت! میگفت: «نذر کردهام تمام این مسیر را برای تعجیل در ظهور امام زمان، صلوات بفرستم و راستش نمیخواهم با چشمی که دنبال مهدی فاطمه میگردد، احیانا گناهی بکنم!» و این همان شهیدی است که حتی در اوج نبرد با تکفیریها نیز، نماز اول وقتش ترک نمیشد! و راستش دقایقی پیش کنار مزار آیتالله قاضی، مدام یاد تذکرات ایشان افتادم به دوستان و شاگردان خود، مبنی بر حفظ چشم و حفظ نماز اول وقت! و صدالبته حفظ زبان! نقل است از قاضی بزرگ که «سخن لغو، کوهی از مراقبه و عمل صالح را درجا ویران میکند! لذا من گاهی در دهانم سنگریزهای میگذارم که هنگام سخن، به سختی بیفتم و یادم باشد که هر حرفی را نزنم!» آری! با وجود این پیر و آن جوان، این عالم و آن شهید و این همه هم انسان صالح در حد پیامبران الهی، باید هم وادیالسلام را قدرستان دانست! قدرستانی که به پیکری بزرگ میماند زیر سایه سرو حضرت ابوتراب! در مکتب ولایت، سن و سالدارش میشود «قاضی» و جوانش نیز «ذوالفقاری» که بچه میدان خراسان همین تهران خودمان بود! و نیک اگر بنگری، هم مدافع حرم امامان بود و هم پاسدار حریم امن و امان کشور! وقتی به محمدهادی طعنه میزدند که «جبهه و جنگ را ندیده» کأنه به قاسمبنالحسن بگویی: «خیبرندیده!» گذشت اما دوره این کنایهها! حقا که خون سرخ شهیدان، میشوید سیاهیها را! و میزداید تهمتها را! و رسوا میکند خائنان را!
من، فرزند شهید ۸ سال دفاعمقدس هستم ولی واضح است که جنگ در بلاد غربت عراق و شام برای نگهداشتن دشمن در همان سنگرهای ابتدایی، حتی از رزم در عملیات «الی بیتالمقدس» نیز سختتر است! و آنوقت، سلبریتی دوزاری عوض تکریم و خضوع، به همین محمدهادی بگوید: «چند گرفتی رفتی؟!» من جواب میدهم: «دفن پیکر در جوار عارف بالله آیتالله قاضی! و در خاک منور وادیالسلام!» از میدان خراسان تهران تا اینجا که من نشستهام خیلی راه است اما «رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند!» برادر شهیدم! نگاه به چهره تو، نگاه به زیبایی است! آن از تشییع پیکرت و قصههای باشکوهش و این هم از شلوغی مزارت که عطر زیارت عاشورا دارد! السلامعلیک یا اباعبدالله! اینک سالیانی است که در مکتب تو «احلی منالعسل» را مینوشند و زندگی میکنند نسلهای جوان! به یاد شهید محمدهادی ذوالفقاری، از همین وادیالسلام آغاز میکنم زیارت اربعین را! بدهکاریم این زیارت را همه، به شهادت محمدهادیها! و چمرانها! و مغنیهها! و باکریها! و دستوارهها! دنبال عکسی از حاجاحمد میگردم، برای کولهام! کاش پیدا کنم همین ابتدای راه، متوسلیان را... که این، رهاییبخشترین راه عالم و آدم است! یا علی!
***************************************