جريان چپ تلاش كرد سوژه كشدار قتلهاي زنجيرهاي را ادامه دهد و اين بار با متهم كردن حجتالاسلام فلاحيان، وزير سابق اطلاعات به عنوان همراه و همفكر سعيد امامي، رسيدن وي به جايگاه بالاي امنيتي در وزارت اطلاعات را عامل اصلي ايجاد قتلهاي زنجيرهاي معرفي كرد.
يكي از رخدادهاي سياسي مهم در دوران حاكميت دولت اصلاحات، حوادث كوي دانشگاه تهران است. در حالي كه مسئله «طرح تغيير قانون مطبوعات» در سال 1378 به مثابه يكي از مسائل مناقشهآميز در سطح جامعه مطرح بود، حادثهاي اتفاق افتاد كه سبب تشديد اختلافها و درگيريهاي سياسي شد و به شكل عجيبي با مسئله تغيير قانون مطبوعات پيوند خورد. خبر اين بود: «با وجود مراقبتهاي ويژهاي كه از سعيد امامي يكي از عوامل اصلي و محوري اين قتلها به عمل ميآمد، وي روز شنبه (1378/3/10) در زمان استحمام در بازداشتگاه با خوردن داروي نظافت خودكشي كرد.»
اين خبر در رأس اخبار داخلي كشور قرار گرفت و مطبوعات زنجيرهاي دوم خردادي سوژهاي جديد براي تشديد هجمهها عليه دستگاهها و نهادهاي نظام، از جمله قوه قضائيه و وزارت اطلاعات يافتند، سناريويي كه به حوادث تلخ تير ماه 1378 انجاميد.
جريان چپ تلاش كرد سوژه كشدار قتلهاي زنجيرهاي را ادامه دهد و اين بار با متهم كردن حجتالاسلام فلاحيان، وزير سابق اطلاعات به عنوان همراه و همفكر سعيد امامي، رسيدن وي به جايگاه بالاي امنيتي در وزارت اطلاعات را عامل اصلي ايجاد قتلهاي زنجيرهاي معرفي كرد. در همين راستا، هفتهنامه «عصر ما» ارگان سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي به طور كامل به ويژهنامه قتلهاي زنجيرهاي و ارتباط طراحان آن با طراحان «طرح تغيير قانون مطبوعات» اختصاص يافت. روز بعد از انتشار اين ويژهنامه، نامه محرمانهاي در روزنامه «سلام» منتشر شد كه در آن سعيد امامي طراح اصلي و پشت پرده طرح تغيير قانون مطبوعات معرفي شد.
اين همزماني انتشار روزنامه سلام و شماره 123 عصر ما، نشاندهنده همسويي و هماهنگي اين جريان رسانهاي و تبليغاتي با محفلي بود كه تلاش داشت با ايجاد بحران در جامعه اهداف و برنامههاي سياسي خود را پيش ببرد؛ بحراني كه چند روز بعد در 18 تير ماه از كوي دانشگاه تهران آغاز شد.
روزنامه «سلام» در تاريخ 1378/4/15، نامه محرمانهاي را منتشر كرد كه در آن سعيد امامي، متهم رديف اول پرونده قتلهاي زنجيرهاي، خطاب به وزير اطلاعات نوشته بود: «قانون مطبوعات فعلي جوابگوي نياز كنوني و دسيسههاي موجود نيست، چرا كه تنها در رابطه با صاحبان امتياز و مدير مسئول تعيين تكليف ميكند. حال آنكه ما در عرصه فرهنگي قشر وسيع نويسنده، مترجم، مؤلف، گزارشگر، شاعر و... را داريم كه تنها با برخورد انفرادي و قانونمند نظير ممنوعالقلم يا ممنوعالنشر نمودن نميتوان از هجمه ايشان جلوگيري نمود.»
اين نامه محرمانه با تيتري جنجالي «سعيد اسلامي پيشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است» در حالي در روزنامه درج شد كه گردانندگان روزنامه سلام در صحت و سقم نامه شك داشته و دريافت آن را از طريق فكس(دورنگار) روزنامه اعلام كردند! پس از انتشار اين نامه، نشريات دوم خردادي كه منتظر بهانهاي جديد براي حمله به نمايندگان مجلس و طراحان طرح اصلاح قانون مطبوعات بودند، هجمه خود را آغاز كردند.
روزنامه سلام طي شكايت وزارت اطلاعات، با حكم دادگاه ويژه روحانيت توقيف و مدير مسئول آن حجتالاسلام والمسلمين موسويخوئينيها به دادگاه احضار شد. جنجالآفرينان، توقف روزنامه سلام را بهانهاي براي تشديد جنجال قرار داده و راديوهاي بيگانه نيز از آن سوءاستفاده كردند.
شب جمعه (1378/4/17) اطلاعيهاي دستنويس بين افراد كوي دانشگاه تهران توزيع شد كه در آن از دانشجويان خواسته شده بود در اعتراض به توقيف روزنامه سلام تجمع و راهپيمايي كنند. ساعت 22:30 حدود 150 نفر در كوي دانشگاه جمع شده و از كوي خارج ميشوند و به خيابان ميآيند. حضور نيروهاي انتظامي و هدايت تظاهركنندگان به داخل كوي و در ادامه كار سنگپراكني و شعارها و اهانتها و فحاشي عدهاي مشكوك و مجهولالهويه، فضا را پر تنش كرد و سه نفر از سربازان نيروي انتظامي به گروگان اين افراد درآمدند.
با وجود هشدار نيروهاي انتظامي اهانتها ادامه يافته و دانشجويان حاضر به آزادي گروگانها نميشوند. در اين ميان، صبر نيروي انتظامي به سر آمده و در اشتباهي تاريخي، دستور حمله به كوي دانشگاه از سوي «فرمانده نوپو» صادر ميشود و در اين ميان به تعدادي دانشجوي بيگانه كه در ماجرا نقشي نداشتند، صدمه وارد شده و خوابگاه آنان تخريب ميشود.
روز جمعه (1378/4/18) دفتر تحكيم وحدت و برخي جريانهاي مشكوك دانشجويي، آتش بيار معركه شده و حادثه شب گذشته كوي را به بحراني ملي مبدل ميكنند. جريانهاي سياسي فرصتطلب نيز وارد ميدان شده و با تحريك دانشجويان خواستار تداوم تجمعات و كشاندن آن به بيرون دانشگاه شده و در اين ميان راديوهاي بيگانه نيز وارد صحنه شده و اخبار جعلي و دروغين، پخش ميكنند.
براي نمونه، «راديو اسرائيل» در ساعت 18:30 روز 1378/4/18 اعلام ميكند: «در جريان حملات خشونتباري كه گروه موسوم به انصار حزبالله و نيروهاي ضد شورش حكومت اسلامي عليه دانشجويان در تهران انجام دادند، دست كم 5 تن از دانشجويان كشته شدند. صداي گلوله به طور پراكنده به گوش ميرسد. كوي دانشگاه به يك ناحيه جنگي مبدل شده!»
از روز شنبه با انتشار مطبوعات زنجيرهاي فضاي عمومي جامعه ملتهب شده و به تدريج درگيريها به سطح شهر تهران كشيده شده و عناصر نفوذي و فرصتطلب كنترل اوضاع را از دست تشكلهاي دانشجويي خارج ميكنند.
در تاريخ 21 تير ماه 1378 رهبر معظم انقلاب در ديدار با اقشاري از مردم، درباره ماجراي كوي دانشگاه سخن گفتند و فرمودند: «حرفهاي گفتني زياد است؛ اما مطلبي كه از نظر من مهمتر از همه است و ذهن مرا مشغول كرده، حمله به خوابگاه جوانان و دانشجويان است. اين حادثه تلخ، قلب مرا جريحهدار كرد؛ حادثه غير قابل قبولي در جمهوري اسلامي بود. حمله به منزل و مأوا و مسكنِ جمعيـ به خصوص در شب يا در هنگام نماز جماعتـ به هيچ وجه در نظام اسلامي قابل قبول نيست. جوانان اين كشورـ چه دانشجويان و چه غير دانشجويانـ فرزندان من هستند و هرگونه چيزي كه براي اين مجموعهها مايه اضطراب و ناراحتي و اشتباه در فهم باشد، براي من بسيار سخت و سنگين است. هر كسي بوده، فرق نميكند؛ چه در لباس نيروي انتظامي، چه در غير آن. مسلماً با كساني كه در نظام جمهوري اسلامي تخلّف ميكنند، بايد برخورد شود؛ اما با كسي كه تخلّفي نكرده است؛ كسي كه در خانه خود در حال استراحت است، آن هم در محيط جوان دانشجويي، كار بسيار خطا و ناروايي است اگر برخورد شود. اينكه صد نفر يا دويست نفر از كوي دانشگاه خارج شدند و حرفهايي زدند و شعارهايي دادند، بهانه و مجوّزي نميشود براي اينكه كساني در هر لباس و با هر نامي، وارد آن محيط شوند و كارهاي ناروايي انجام دهند... آن طوري كه نقل كردهاند، بعضي با آوردن نام مقدّس «يا حسين» و «يا زهرا» وارد اتاق دانشجوي بسيجي يا دانشجوي جانباز شوند و او را از خواب بپرانند، يا آنطور حوادثي را به وجود آورند؛ آيا اين درست است؟! اينها قلب را ميفشارد.»
حوادث تلخ تا روز 1378/4/23 با فراز و نشيبهاي بسيار ادامه مييابد تا اينكه در اين روز حضور ميليوني ملت حزبالله در راهپيمايي بزرگ خود فضا را بر ضد انقلاب تنگ كرده و غائله فتنه 18 تير با حماسه 23 تير به پايان ميرسد.