زندگی هشتمین اختر آسمان ولایت را میتوان از جهات گوناگون بررسی کرد. آنچه فعلاً برای ما در این گفتار مطرح است، بررسی فضای فکری و فرهنگی عصر آن حضرت است و از این طریق میتوان خدمات آن حضرت را در صیانت از اسلام از هر نوع خدشه ارزیابی کرد. امام رضا(ع) در عصری از مدینه به طوس خوانده شد که حرکت علمی و فلسفی و ترجمه کتب یونانی و هندی به زبان عربی آغاز شده بود و یک نوع فضای باز بر محیط خراسان حاکم بود... . در آن عصر، گرایشهای فکری غالب بر جامعه را چهار گروه بر عهده داشتند، در حالی که هیچ یک از آنها با روش و تفکر علوی موافق نبود، اکنون اشارهای به این گرایشها:
1ـ نقلگرایی مطلق/ این گرایش یکی از گستردهترین گرایشهای زمان آن حضرت را تشکیل میداد و خراسان بزرگ آن زمان، مرکز حدیث بود و لذا میبینیم چهار نفر از نویسندگان صحاح ششگانه از خراسان آن زمان برخاستهاند... .
2ـ عقلگرایی/ شکی نیست که اسلام برای عقل ارزش قائل شده و گواه روشن آن این است که ماده عقل 49 بار با صیغههای مختلفی در قرآن وارد شده، ولی حجیت عقل برای خود قلمرو محدودی دارد و بیشترین دیدگاه عقل، مربوط به مسائل حسن و قبح است که در سایه آن میتوان اصول عقیدتی و حقوقی را پیریزی کرد و نیز برخی از احکام شرعی را استنباط کرد؛ ولی عقلگرایان دوران حضرت، گروه معتزله بودند که کمتر به نقل توجه میکردند و با اندیشههای عقلانی خود بسیاری از آیات و اصول اسلامی را تأویل مینمودند... .
3ـ افکار ادیان پیشین/ در حالیکه اکثریت مردم منطقه خراسان را مسلمانان تشکیل میدادند، ولی بر اثر آزادی نسبی اندیشه در عصر مأمون، گروهی از علما و دانشمندان شرایع پیشین یاد شده در زیر نیز با طرح شبهاتی محیط را مسموم میکردند و در بیان اندیشههای خود کاملاً آزاد بودند و لذا امام در احتجاجات خود تنها با دو گروه پیشین مواجه نبوده، بلکه با نمایندگانی از این گروهها نیز مباحثه کرده است... .
4ـ نهضت ترجمه/ گرایش چهارم از گرایشهای موجود در عصر آن حضرت را نهضت ترجمه کتابهای یونانی به زبان عربی تشکیل میداد. نهضت ترجمه در عصر امویان آغاز شد، ولی در عصر عباسیان به اوج خود رسید و دارالحکمه در بغداد برای همین موضوع تأسیس شد، و این مرکز بزرگترین کتابخانه دوران عباسی بود که عمده آن را کتب رومی و یونان باستان تشکیل میداد و همچنان به حال خود باقی بود تا به دست مغول ویران شد. مسلماً ترجمه این کتابها آن هم بیقید و شرط و بدون نقد و رد، اثر سوئی در افراد ساده و مبتدی میگذارد... ترجمه کتاب های کلامی و فلسفی یا روانشناسی و جامعهشناسی، بیآسیب نیست و همین کار سبب شده بود در عصر حضرت رضا(ع) برخی از افکار به خاطر همین ترجمهها مسموم شود. امام(ع) در چنین فضایی وارد طوس میشود و مأمون اصرار میورزد که جلسات مناظره را تشکیل دهد و امام(ع) نیز شرکت کند.
ما نه عقلگرای مطلق هستیم و نه نقلگرای مطلق، بلکه از هر دو در محدوده خاص خود بهره میگیریم. تفکیک خرد از شریعت، یک نوع اشعریگری، بلکه سلفیگری است. اگر چنین اندیشهای ریشه اسلامی داشت، پس چرا قرآن همواره به تعقل و اندیشیدن دعوت میکند و به مسلمانان میآموزد: «قُل هاتُوا بُرهانَکم إن کنتُم صادقین»؛ شعار ما شعار قرآنی است که میفرماید: «و قال الّذین اُوتوا العلمَ و الإیمان».