سایت بصیرت، گروه فرهنگی/
مقدمه
بررسی مبانی نظری هر یک از مفاهیم دینی برای عرضه به فرهنگ بدون رصد وضعیت موجود ره به جایی نخواهد برد. ما در حال یک مبارزه رسانهای – ایدئولوژیک با جهانی هستیم که بخش اعظمی از مفاهیم آن طی یکصد سال اخیر که عصر رسانههای مدرن است تغییر چشمگیری یافته است.
در این زمان وقتی سخن از زن بیان میشود دچار یک اختلاف مفهومی شدید میان انسان دینی – اخلاقی ایرانی با انسان مدرن غربی هستیم. آنچه انسان غربی از واژه «زن» درک میکند تفاوت فاحشی با مفهوم انسان تحت تعالیم دینی اسلام ایرانی دارد. این به معنای این است که چه بخواهیم پیامی از این مفهوم را به غرب عرضه کنیم، چه بخواهیم بدون چنین قصدی زیست کنیم باید تصور درستی از موقعیت خود در مقابل تفکرات دیگر داشته باشیم.
عنوان «بررسی چالش تغییر نگاه رسانهای غرب به زن» شامل چند گزاره مهم است که ناگزیر از توضیح آن هستم:
1-چالش است چرا که رسانههای مدرن به ویژه سینما و تلویزیون در پارادیم فکری غرب طراحی و رشده یافته است و ما در شرایطی این زبان جدید را در اختیار داریم که به وضوح غرب را مادر سینما (هالیوود -آمریکا) و تلویزیون (انگلیس) میدانیم و این تصور غلط برای متخصصانمان حاصل شده است که در مفاهیم بنیادین زندگی مانند روابط اجتماعی و انسانی در این زبان هم باید مقلد غرب باشیم.
چالش است چرا که اولین قدمها را برای تولید مبانی علوم ارتباطات قوام گرفته از مبانی کلامی – اخلاقی شیعی را برمیداریم و در این راه تنها هستیم که متخصصان و تنکنیسنهایمان را به این تصور غلط رهنمون ساخته که در استفاده از این زبانهای جدید ارتباطی مدرن ره به جایی نخواهیم برد.
2-مدعی تغییر هستیم چرا که آنچه هم اکنون در فضای رسانهای غرب در حال وقوع است را نمیتوانیم بپذیریم چرا که آنها را شدیداً با مبانی دینی خود در تعارض میبینیم اگرچه شاید نتوانیم به سرعت جایگزینی برای آنها بیابیم کما اینکه غرب نیز سالیان درازی را در مکاتب انسانی و خطای خود دست به آزمون و خطا زده تا مسیرخود را بیابد.
3-یکی از مهمترین مفاهیمی که به ویژه در سده گذشته مورد تغییر جدی قرار گرفته نگاهی است که به زن شکل گرفته است. چون تغییر در آن یکی از مهمترین ارکان زندگی اجتماعی دینی یعنی خانواده را را مورد هجمه قرار داده تلاش برای تغییر آن نیز به همین میزان دشوار خواهد بود.
فاصله مخاطب ایرانی با رسانههای مدرن
در حال حاضر نمی توان مرزهای جغرافیایی را ملاکی برای تفکیک انسانها برای بدست آوردن پارادایم فکری مردم قرار داد. حتی در ایران که به استناد آمار در استفاده از اینترنت رتبه بالایی در جهان ندارد و ممنوعیت قانونی استفاده از ماهواره (نه عملی) وجود دارد، سرعت اینترنت بسیار پایین است، به فاصله کوتاهی (2 ساعت) از پخش یک قسمت از سریالهای خارجی این سریالها در میان جوانان دست به دست می شود!
بخش عظیمی از دو قشر جوانان و میانسالانی که سبک زندگی مشترکی با جوانان امروزی دارند به صورت جدی سریالهای جهان را پیگیری میکنند. بخشی دیگر که توسط زنان خانهدار تشکیل شده است گرایش به سریالهای ترکیهای دارند. این امر به منزله تحت تأثیر قرار گرفتن افراد جامعه با مفاهیم غربی است مخاطبان این افکار قدرت تحلیل و نقد آن را ندارند که این عدم قدرت نیز به عمق یافتن این مفاهیم کمک دو چندانی می کند.
یکی از این مفاهیم، جنسیت محرک است. چیزی که جوان ایرانی آن را در سریالهای غربی به عنوان جزئی از میزانس میبیند و ضمن اینکه مورد از نظر شهوانی دچار چالشهای جدی می شود به مرور با تکرار این موقعیتها تصوری از زن را تصدیق خواهد کرد کع در تناقض با تصور ساخته شده توسط فرهنگ ایرانی است.
ویژگیهای زن در فیلمها و سریالهای غربی
طبق مطالعه USS که شخصیتهای زنان را در صد فیلم پرفروش سال 2008 تحلیل کرده است و داده های آماری ذیل را به دست آورده است:
در صد پوششهای دلربا و آراسته در زنان جوان حدود 40 و در مردان حدود 7 است.
پوششهای نیمه عریان زنان حدود 30 و در مردان کمی بیشتر از 10 در صد است
پوششهای نیمه تنه زنان حدود 35 و مردان قریب 14 در صد است
پوششهای دارای جذابیت جنسی در زنان حدود 30 و در مردان 11 درصد است
همچنین تحقیقات اسمیت (مدرس کرسی ارتباطات و روزنامهنگاری در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی) و کوتی و گال در سال 2012 که به ارزیابی برابری جنسیتی در صد فیلم داخلی برتر در سالهای 2007 و 2008 و 2009 پرداختند به دادههای آماری ذیل دست یافتند:
1. شخصیتهای دیالوگ دار زنان فقط یک سوم از فیلمها: 9/29درصد، 8/32درصد، 8/32درصد.
2. برابر جنسیتی در تعداد کاراکترهای فیلم 8/16 درصد.
3. دربسیاری از فیلمها جنبه جنسی زنان افزایش یافته است.
4. شخصیتهای زن بیش از مردان لباسهای تحریک آمیز پوشیده و نیمه برهنه بودهاند در سال 2009: زنان 8/25 مردان 7/4. نیمه برهنه زنان 6/23 درصد مردان 4/7. به عنوان شخصیتی جذاب: زنان 9/10 و مردان 5/2.
5. نسبت معرفی سنین مختلف به عنوان شخصیتی جذاب: دختران 13 تا 20 ساله 5/21، رده سنی 21 تا 30 سال 8/13. رده سنی 40 تا 64 سال 9/3.
6. بیش از نیمی از بلیتهای سینما در سال 2009 را زنان خریداری کردهاند.
نتایج به دست آمده در تحقیقات لازن و دازیر در سینما و تلویزیون:
1-زنان عموماً به صورت رهبر و پیشرو نمایش داده نمیشوند و در مقایسه با مردان شانس کمتری برای رسیدن به اهداف خود را دارند.
2-در سال 2010 سه فیلم از ده فیلم داخلی و نوزده فیلم از صد فیلم برتر فیلمهایی با محوریت زنان بوده است و در سال 2009 دو فیلم از ده فیلم داخلی برتر و 18 فیلم از صد فیلم برتر.
این اطلاعات بخشی از آمار موجود در مقاله «وضعیت زنان در رسانههای آمریکایی در سال 2012» میباشد که توسط دکتر رابین پاف و کریگ دیرفیلد تهیه شده است که در ادامه به مقاله سایت «میس ریپریزنتیشن» و سوالی که این سایت مطرح میکند اشاره میکنند:
سوال این است که چگونه این طرز فکر و مفاهیم در ذهن جوانان آمریکایی جای گرفته که ارزش زن و دختر، ققط به جوانی و زیبایی و دلرباییشان است؟
آنچه از مطالب فوق قابل درک است این نکته است که زن در رسانههای غرب مفهومی کلیدی در میزانس دارد و غالباً به عنوان بخشی از آکسسوار (ابزار و فضاسازی) به آن نگریسته میشود. فارغ از اینکه این سیاست چه علتی دارد مهم این است که تفکر افرادی که این آثار را نگاه می کند چیزی نیست جز اینکه ارزش زن و دختر به زیبایی و دلربایی اوست.
شقوق مختلف مسئله بازنمایی زن در رسانه
شقوف مختلفی از مسئله بازنمایی زن در رسانه میتوان تصور کرد.
•زن به مثابه آکسسوار (استفاده از جذابیت جسمانی زن) جهت جذب جنس مخالف
•زن به مثابه عنصر اجتماعی (استفاده از جایگاه زن) جهت بیان مفاهیم اجتماعی
•زن به مثابه عنصر تقابل (استفاده از مفهوم فمینیسم) جهت جذب زنان و بخشی از مردان
به نظر میرسد تنها قسم قابل استفاده در رسانههای دینی- اسلامی شیعی قسم دوم است که مویدات فروان دینی میتوان برای آن شمرد. به دیگر بیان تولیدکنندگان نباید از استفاده جنسیت به تمام معانی منع شوند. داستانها و روایتهایی که از استفاده زن در انتقال مفاهیم اجتماعی پرهیز کند چه نسبتی با اجتماع و راهگشایی خواهد داشت؟
جایگاه زن در سینمای تجاری و سینمای استراتژیک
در حال حاضر علی رغم وجود منابع لازم در متون علمی فیلمسازی و فیلمنامه نویسی نمیتوان برای تصور غلطی که سینمای تجاری در اذهان تولید کنندگان و مخاطبان به وجود آورده مصداقی پیدا کرد.
تصوری که در حال حاضر در میان تولید کنندگان وجود دارد این است که جنسیت به معنای قسم اول یکی از راههای اصلی جذب مخاطب است. ولی با مرور در آثار علمی از بوطیقای ارسطو تا کتاب داستان رابرت مک کی نمیتوان مصداقی برای آن یافت.
اگرچه همانطور که در ایران برخی تولید کنندگان فیلمهای سینمایی و سریالها و به طور کلی آثار نمایشی چنین اعتقادی دارند و هر از چند گاهی نیز تحت انتقاد از سیاست سانسور (که مفهومی کلیتر و دقیقتر است) از عدم استفاده از جذابیتهای جنسی انتقاد میکنند در سطح جهان نیز بسیاری از هنرمندان چنین تصوری دارند ولی با شمارش آثاری که در آن چنین تصویری از زن نیست و به موفقیتهای تجاری دست یافته است میتوان دریافت که تصور استراتژیک استفاده زن بسیار با تصوری تجاری متفاوت است.
در چنین شرایطی که بسیاری به عدم پرداخت جنسیت زن در رسانه ملی انتقاد میکنند متهم ردیف اول عدم پرداخت به جایگاه اجتماعی زن به معنای دوم هستند که بسیار بیش از مسئله جذابیت جنسی اهمیت دارد و در سینمای استراتژیک جهان بیش از مسئله جذابیت جنسی از آن استفاده میشود.