(روزنامه ايران - 1394/09/30 - شماره 6105 - صفحه 17)
اقتصاد،
راهبر سیاست خارجی است نه پیرو آن
* جناب دکتر ذاکریان، نظریههای روابط بینالملل به لحاظ روششناسی به دو دسته «اثباتگرا» (Positivism) و «فرااثباتگرا» (Postpositivism) تقسیم میشوند. سیاست خارجی دولت یازدهم در چارچوب کدام دسته از این تئوریها قابل تبیین و تئوریزه شدن است؟
** سیاست خارجی دولت یازدهم همانند سیاست خارجی همه دولتهای جمهوری اسلامی بر پایه قانون اساسی تنظیم و مدیریت میشود. از این منظر، سیاست خارجی دولت یازدهم در چارچوب نظریههای اثباتگرای روابط بینالملل قابل بررسی است. به همین دلیل بسیاری از کشورها ماهیت سیاست خارجی ایران را غیرمنعطف و بر پایههای آموزههای صرفاً متنمحور و ایدئولوژیک تبیین میکنند. وانگهی در داخل ایران نیز بر پایه قاعده نفی سبیل، سیاست خارجی ما حالت استعلایی داشته و روابط را بر پایه ارتباط با کشورهای مسلمان، همسایه، دوست و غیرمحارب مجاز میشمارد. دولت یازدهم با «حفظ اصول» یاد شده، در «روشهای تعامل» با دنیا تفاوت قائل شده است. به همین دلیل باید اذعان داشت ادبیات محاوره و مذاکره با نظام بینالملل در دولت یازدهم بر خلاف اصول سیاست خارجی، بر پایه روشهای «فرااثباتگرا» قابل فهم است.
* برخی منتقدان معتقدند سیاست خارجی روحانی باعث کاهش نفوذ ایران در منطقه و جهان اسلام شده است. این دیدگاه را تا چهاندازه صائب میدانید؟
** در کدام منطقه و در کجای جهان اسلام؟ اگر مقصود منطقه خلیج فارس است که اتفاقاً تنشهای کنونی ریشه در تعامل نامناسب با این منطقه در هشت ساله ریاست جمهوری قبلی داشت. تعاملات غیرمنطقی با جهان اسلام در مسائل مربوط به تروریسم، امنیت، حقوق بشر، مذاکرات اعراب و اسرائیل، مسائل عراق و افغانستان و بهار عربی همگی دست به دست هم دادند تا وزارت خارجه آقای روحانی وارث یک مصیبت سیاسی در روابط با کشورهای منطقه و جهان اسلام باشد.
اکنون با بازبینی روش گفتوگو و تعامل با دنیا، وزارت خارجه توانسته به کلوپ تصمیمگیران منطقهای و بینالمللی ورود یابد. سرآغاز این ورود، کنفرانس وین در موضوع سوریه بوده است. افزایش نفوذ ایران در منطقه با ورود به موضوعاتی مانند یمن، لیبی، بحرین، فلسطین و مانند اینها ادامه خواهد یافت.
* پس از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، اصطلاحاتی چون «بازی برد – برد»، توسط رئیس جمهور به یک گفتمان تبدیل شده است. محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه، میگوید: «باید این واقعیت را درک کنیم و دیگران را هم وادار به درک آن کنیم که سیاست خارجی عرصه بازی با حاصل جمع مثبت و بازی برد - برد است». «نظریه بازیها» در چارچوب کدام گفتمان روابط بینالملل میگنجد؟
** این برگرفته از «تئوری بازیها» است. به باور توماس شیلینگ در روابط بینالملل بهترین نوع بازی، نوعی است که هیچ یک از طرفین احساس باخت نکنند. بدترین نوع بازی در روابط بینالملل بازی باخت – باخت است. در بازی برد یک طرف و باخت طرف دوم هم، ثبات و صلح متزلزل خواهد بود. به همین روی برد – برد همگان را راضی خواهد کرد. این نظر، در آغاز از سوی علی لاریجانی در مقام دبیر شورای عالی امنیت ملی بدرستی به کار برده شد. سپس دکتر ظریف آن را اجرایی کردند. به باور من، «نظریه بازیها» در گفتمان صلح مثبت در روابط بینالملل قابل تحلیل است.
* یکی از دقایق گفتمان روحانی «مذاکره» و «دیپلماسی» است. آیا دولت روحانی توانسته است ایران را به عنوان یک کشور طرفدار دیپلماسی و مذاکره در نظام بینالملل جا بیندازد و معرفی کند؟
** البته مذاکره و دیپلماسی تنها در گفتمان دولت روحانی مطرح نبوده است. از زمان مرحوم امام(ره) موضوع مذاکره و دیپلماسی در برنامههای نظام بوده است. حضرت امام(ره) در این امر پیشرو بودند و حتی کسانی که میگفتند ما فقط با ملتها باید رابطه داشته باشیم را مورد عتاب قرار داده و میفرمودند که بالاخره برای این امر باید مذاکره با دولتها انجام شود. بعدها هم دولت آیتالله هاشمی از موفقترین دولتها در حوزه دیپلماسی و مذاکره بودند. همین طور نباید زحمات و نقش دکتر ولایتی و ظریف در آن زمان را نادیده گرفت.
به رغم همه دشمنیهای جهانی وضعیت و نمای ایران یک نمای مثبت بود. اگر چه بعدها به علت ورود افراد خودسر به حوزه سیاست خارجی، برخی تنشها در روابط ایران و اتحادیه اروپا پدید آمد ولی از سال 76 ما با یک جهش در سیاست خارجی روبهرو شدیم. «گفتوگوی تمدنها» پیشنهادی بود که از گفتمان دیپلماسی و مذاکره بهره میبرد.
اما در دوره آقای روحانی این گفتمان دوباره احیا و به بهترین وجه، عملیاتی و اجرا شد. در واقع تجربه و پختگی لازمی در نظام ایجاد شده که علاوه بر «برجام» باید در جاهای دیگر هم با دیپلماسی و مذاکره پیش رفت. ملت ایران و مسئولان نظام که از رأی حداکثری بهرهمندند، میدانند که در نظام بینالملل با دعوا و هوچیگری و مانند اینها نمیتوان به منافع ملی دست یافت. تنها دیپلماسی و مذاکرات مبتنی بر دانش روابط بینالملل کارگشا است.
* دو گفتمان مسلط در روابط بینالملل «آرمانگرایی» و «واقعگرایی»اند. آیا «اعتدال» که شعار دکتر روحانی است، میتواند مفصلی برای پیوند دادن این دو گفتمان بوده و ایران را به یک کشور فعال در عرصه بینالملل بدل کند؟
** البته که اینگونه است. کشورهایی در دنیا محبوبترند که هر دو مکتب «آرمانگرایی» و «واقعگرایی» را مورد توجه قرار دهند. به باور من، این وزارت خارجه با بهرهگیری از شمار شناختهشدهای از نخبگان در رأس و بهرهمندی برخی از کارشناسان زبده در بدنه توانسته در این امر دستاوردهای مؤثری داشته باشد. دولت روحانی با پیوند «آرمانگرایی» و «واقعگرایی» مفصل مؤثری برای «اعتدال» به وجود آورده است. دستاوردهای آن هم مثبت و با «تصاعد حسابی» به پیش میرود. البته سیاست خارجه دولت یازدهم این پتانسیل را دارد که دستاوردهایش را با «تصاعد هندسی» پیش ببرد.
* برخی نظریهپردازان روابط بینالملل، سیاست خارجی را ادامه سیاست داخلی میدانند. به نظر شما الزامات موفقیت دولت روحانی در سیاست داخلی (خصوصاً حوزه اقتصاد) برای موفقیت در عرصه سیاست خارجی چه میتواند باشد؟ آیا احتمال دارد برخی کاستیها و موانع در داخل باعث عدم تحقق کامل اهداف دولت در سیاست خارجی شود؟
** موقعیت ایران در هشت ساله ریاست جمهوری قبلی به گونهای رقم خورد که اقتصاد ایران «دنبالهرو» سیاست خارجی شد و این امر نادرستی بود؛ سیاست خارجیای که تحریم و مشکلات فراوانی برای اقتصاد ایران در پی داشت. به همین دلیل اکنون باید آن رویه را اصلاح کرد. پایههای این اصلاح انجام شده است. با «برجام» امروز از موضوع تحریم و مزاحمتهای مربوط به سوئیفت و دلالها و رانت خوارهای کلان در حال عبور هستیم. البته آنها ساکت نیستند و با هر عنوان و بهانهای خود را دلسوز ملت و نظام مینامند تا مانع گذار از این مرحله شوند. اگر این گذار کاملاً انجام شود آنگاه این اقتصاد قوی و مولد و مبتکر ایران است که میتواند سیاست خارجی را به پیش ببرد. دنیا هم به خاطر اقتصاد پویای ایران، به کشورمان متمایل خواهد شد.
http://iran-newspaper.com/newspaper/page/6105/17/105827/0
ش.د9404556