* آقای موسوی لاری اخیرا گفتهاند که مقرر شده شورای عالی به کار خودش ادامه دهد، اما نواقصی را که دارد اصلاح کند. نواقص شورای عالی را در چه مواردی میدانید و به نظر شما برای اصلاح نواقص این شورا چه روندی را باید در پیش گیرد؟
** مهمترین اشکال آن این است که سازوکار شخصی دارند به جای سازوکار حزبی، در نتیجه این سازوکار شفاف و پاسخگو نیست و مشخص نیست چه کسی باید پاسخگو باشد. با جایگزینی سازوکار شخصمحور، نهادهای سیاسی و احزاب عملا به نوعی به حاشیه برده میشوند و این تهدیدکننده فرآیند توسعه سیاسی است. اشکال بزرگ دیگر این است که کسانی که این سازوکار را اداره و مدیریت کردند، حالا میخواهند خودشان را نقد کنند و ایرادها را دربیاورند. جریان اصلاحطلبی دچار وضعیتی شده که به آن شراکتی یا کارتلی میگویند. اینکه صرفا تعداد محدودی از افراد، همه کارها را در اختیار میگیرند و اگر قرار است کاری انجام شود و یا نقدی صورت بگیرد، همان افراد معین و مشخص همیشگى هستند. در حالی که این درست نیست و یک ضعف است. نقادان باید کسانی باشند که در این سازوکار نبودند تا ناظر و منتقد بیطرف و منصف باشند. منطقى نیست یک گروه هم کار را انجام دهند و هم نقد و ارزیابى و آسیبشناسى را.
* شورای عالی معتقد است از انتخابات سال 94 مجلس و انتخابات ریاست جمهوری و شورای شهر، با وجود تمام انتقادات اما موفقیتهای بزرگی کسب شده است.
** موفقیت زمانی معنی دارد که از سرمایه آقای خاتمی هزینه نشود. وقتی سرمایه اجتماعی خاتمی پشت یک لیست قرار میگیرد نمیتوان آن را به حساب موفقیت شورا گذاشت.
* بالاخره آقای خاتمی از رئوس اصلاحات هستند.
** زمانی ما میگوییم سازوکار موفق است و زمانی میگوییم حمایت خاتمی منجر به موفقیت شده است. اینها با هم فرق دارند. اینکه دائما از سرمایه خاتمی استفاده کنیم و از آن هزینه کنیم به حساب موفقیت سازوکار نیست. این یک خطای استراتژیک است که خاتمی را که یک چهره ملی و بینالمللی است و باید از او فراتر از یک جریان، برای همگرایی و وحدت و پیشبرد جامعه و حل معضلات عمومی استفاده شود، هزینه یک مجموعه و جناح کرده و همواره از او برای موفقیتهایمان استفاده کنیم. این یک پوپولیسم جدید و مغایر با مشی اصلاحطلبی است. همچنین جریان اصلاحات پشت این سرمایه به خواب میرود و ضعفهایش دیده نمیشود. موفقیت لیست را به هیچ وجه نمیتوان در موفقیت سازوکار دید. زمانی میتوانیم مدعی شویم سازوکار موفق بوده که سرمایه اجتماعی خاتمی را از پشت لیست برداریم.
* برخی معتقدند حالا که لیست پیروز شده، چه با سرمایه خاتمی و چه سازوکاری که شورای عالی داشته، باید به ادامه راه پرداخت و هدف، پیشبرد گفتمان اصلاحطلبی است، زیرا نمیتوان به عقب برگشت.
** از سال 78 همیشه با بهانههای اینکه رقیب استفاده میکند، وقتش نیست و نزدیک به انتخابات هستیم، نقد را عقب انداختیم. با این بهانهها نقد درونجریانی یا انجام نگرفته یا ناقص انجام گرفته و ما دچار انباشت ضعفها و به نوعی در حال درجا زدن در سازوکارهایمان هستیم. بنابراین بهتر است در فرصت دو سالهای که در اختیار داریم هم در عرصه گفتمانی و ساختار و هم عرصه رفتار جریان اصلاحات باید خود را صریح و بیملاحظه نقد کنیم، . والا ما مشکل خواهیم داشت و اینطور نیست که جامعه همواره بتواند صرفا با تکیه بر حمایت یک فرد پشت لیست بایستد. این یک شمشیر دولبه است و در کنار فرصت میتواند تهدید باشد. اگر بخواهیم اینطور عمل کنیم، جریان اصلاحات را در حد یک تکنیک کسب موقعیت و منصب پایین آوردیم. در آن صورت دیگر جریان نیستیم، بلکه گروهی هستیم که صرفا میخواهیم در انتخابات پیروز شویم و برای پیروزی در انتخابات هم از سرمایهها و توشههای گذشته که مهمترین آن سرمایه اجتماعی آقای خاتمی است استفاده میکنیم. این ضعف بزرگی است و باید سریعا در این مورد اصلاحاتی صورت بگیرد.
* اگر برخی بخواهند با هجمه به شورای عالی عملکرد آن را به نقد بکشند، آیا احتمال ضربه به روند دموکراتیک اجماع اصلاح طلبان وجود ندارد؟ در صورت بروز این خطر آیا تکرار شکستهای گذشته اصلاح طلبان در انتخابات سال 98 و پس از آن محتمل نخواهد بود؟
** اگر ما بخواهیم برای اینکه حریف پیروز نشود ضعفهای خود را عقب بیندازیم و از کنار نقد درونجریانی بگذریم، جریان دچار بحران درونی و بنبست خواهد شد. هدف در سیاست تنها پیروزی در انتخابات نیست. اصلاحطلبی یک گفتمان و یک روش عملسیاسی است و نمیتوان تنها آن را در این حد که کسب منصب کنیم و در انتخابات پیروز شویم پایین بیاوریم. در آن صورت جریان ما دچار آفت فرصتطلبی میشود و هر کس تلاش میکند به هر قیمتی وارد لیست شود چون میداند این لیست مورد تایید آقای خاتمی خواهد بود و رای میآورد.
* برخی معتقدند شورای عالی باید به کل منحل شود. این انحلال کار را درست میکند یا نقد سازنده به این شورا برای اصلاح؟
** بحث انحلال مطرح نیست، بحث پایان ماموریت است. شورای عالی در مقطعی برای انجام یک پروژه شکل گرفت که انتخابات مجلس و ریاست جمهوری از آنها بود، بنابراین وقتی ماموریت آن تمام میشود باید بحث شود که بماند یا برود. شورای عالی خودبهخود نهادی نیست که شکل حقوقی داشته باشد. شورای عالی تلفیقی است از پیشنهاد سران اصلاحات و تصمیم شورای هماهنگی جبهه اصلاحات که احزاب اصلاحطلب هستند. اینها باید تصمیم بگیرند که این شورا ادامه داشته باشد و یا سازوکار دیگری جایگزین آن شود. باید دید آیا میتوان دوباره کار را بر عهده همین شورا گذاشت و یا باید کلا کنار گذاشته شده و یا اصلاح شود. ما در حال حاضر در این مرحله هستیم.
* نقش آقای خاتمی در پیشبرد اهداف شورای عالی و یا اختلافهایی که در این بین بروز کرده چطور ارزیابی میکنید؟
** زمانی که دوران ریاست جمهوری خاتمی تمام شد، حرف مهمی زد. او گفت سیاستمداران مهمانان تاریخ هستند و نیروهای فرهنگی میزبانان تاریخ. او گفت من هشت سال جایم عوض شده بود و در عرصه مهمان ظاهر شده بودم و دوباره به جای خود برمیگردم که همان موقعیت فرهنگی است. شخصیت خاتمی بیشتر فرهنگی و اجتماعی است، نه سیاسی. به همین دلیل بنیاد باران را تشکیل داد و حزب تشکیل نداد. اینکه ما اصرار داشته باشیم خاتمی را هزینه کنشها و رقابتهای سیاسی کنیم، مانند این است که سرمایهای را از بین ببریم. این هنر بزرگی نیست که فقط بخواهیم از خاتمی هزینه کنیم. خاتمی باید به جایی برسد که کارکردش فراجریانی و فراجناحی باشد و کارکرد ملی خود را برای کمک به وحدت و انسجام در جامعه و حل بحرانهای ملی و ثبات و آرامش تقویت کند.
http://www.bahardaily.ir/fa/Main/Detail/9053
ش.د9601415