ریشههای پیدایش تحکیم وحدت در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی
بدون تردید، به وجود آمدن هر پدیده اجتماعی، نیازمند وجود برخی پیشزمینهها و مقدماتی میباشد که در سایه آن، پدیده مذکور نیز ایجاد شود و بر این اساس، به دنبال کشف علل پدید آمدن پدیدهها، بهتر است که به شناخت مقدمات و پیشزمینههای آنها پرداخته شود.
در این میان، دفتر تحکیم وحدت نیز که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به همت و تلاش عدهای از دانشجویان تشکیل شد و پس از آن پا به پای انقلاب، فراز و نشیبهای فراوان را پیموده و به پیش رفته، نیز، از این قاعده مستثنی نبوده و پیدایش آن تحت شرایط خاص بوده که مقدماتی مخصوص به خود را دارا میباشد. بنابراین، شایسته است در بررسی تشکیل این دفتر، به سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی مراجعه شده و با اجمال بیشتری، بررسی و مورد کندو کاو قرار بگیرد.
بدون تردید، نیمه دوم دهه پنجاه را باید اوج تاثیرگذاری جریانهای دانشجویی بر مسایل سیاسی کشور دانست، زیرا که در این دوران و با شدت یافتن مبارزات مردم علیه حکومت پهلوی، جریانهای دانشجویی با شدت بیشتری نقش پیشتازی حرکتهای ضد رژیم را بازی کرده و نقش تعیین کنندهای را در این مقطع ایفاء میکنند و هرچه که زمان به سمت جلو حرکت میکند ایفای این نقش بیش از گذشته میشود.
البته با توجه به شرایط حاکم بر آن سالها که در سطح جامعه، چند جریان عمده با حکومت وقت در حال مبارزه بودند، در درون دانشگاهها نیز به تبع از جو عمومی جامعه همان جریانها فعال بودند که با تبعیت از جریان مادر خود در تاثیرپذیری از بیرون دانشگاهها، به پیشبرد اهداف تشکیلاتی خویش مشغول بودند. در این سالها چند جریان عمده دانشجویی، حرکتهای دانشجویی را در دست داشته و رهبری میکردند، که یا طرفداران امام(ره) بودند، یا دانشجویان متمایل به چپ و یا دانشجویان دارای تفکرات التقاطی و عدهای قابل توجه نیز بیطرف بودند.
«محمود احمدی نژاد»، رئیس جمهوری محترم که از فعالین جنبش دانشجویی در سالهای اول انقلاب و از اعضای موسس دفتر تحکیم وحدت میباشد در این ارتباط چنین میگوید:
در نیمه دوم دهه 50، که سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی بود و نیز یکی دو سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در داخل کشور چه در سطح کلان و چه در سطح دانشگاهها، چند جریان عمده به شرح ذیل، فعالیتهای سیاسی را برعهده داشتند:
الف_ جریان خط امام(ره)
ب_ جریان اتقاط که خود از چندین جریان و زیرمجموعه تشکیل یافته بود
ج_ التقاط مارکسیستی، التقاط لیبرالی و خود مارکسیسم.
دو نوع التقاط اول ظاهر اسلامی خودشان را حفظ میکردند ولی جریان آخرف علنا با اسلام و ارزشهای اسلامی مخالف بودند.
در آن سالها انجمنهای اسلامی دانشجویان عمدتا کانون فعالیت دانشجویان مسلمان و معتقد به خط امام و اسلام ناب بود، و نیروهای مسلمان و عمدتا عضو انجمنهای اسلامی دانشجویان که اکثرا زمینه تشکیل دفتر تحکیم وحدت را پدید آوردند در سه جبهه درگیر مبارزه بودند و مبارزهای نفسگیر و پر زحمت را اداره میکردند:
الف_ مبارزه با لیبرالیسم سازشکار و جریانهای استبدادی
ب_ مبارزه با جریان چپ ضد خلقی
ج_ مبارزه با سازمانهای مردم فریب دارای دیدگاههای التقاطی.
خود دانشجویان مذهبی و مسلمان نیز، از لحاظ بینش و طرز نگرش به مسایل اجتماع و مبازه با رژیم وقت، دارای دیدگاههای مختلفی بودند و تحت تاثیر گفتمانهای خاصی قرار داشتند.
«دکتر علی شکوری راد»، عضو سابق شورای مرکزی تحکیم وحدت در این ارتباط چنین میگوید:
«در سالهای قبل از انقلاب و در سالهای پس از 1354، نیروهای مسلمان، تحت تاثیر سه گفتمان مذهبی قرار داشتند که لزوما در تعامل با یکدیگر نبودند:
الف_ گفتمان مجاهدین خلق
ب_ گفتمان دکتر علی شریعتی که اسلام را از منظر اجتماعی و انقلابی تبیین میکرد
ج_ گفتمان شهید مطهری که مربوط به اندیشه حضرت امام(ره) بود.
از نظر دانشجویان مسلمان در آن زمان هیچ کدام از این سه گفتمان مزاحم یکدیگر نبودند و هر سه را قبول داشتند البته علاوه بر سه گفتمان فوق، گفتمان انجمن حجتیه نیز وجود داشت. ولی از میان گفتمان مذهبی و گفتمان کمونیستی یک گفتمان را قبول داشتند.»
بنابراین علیرغم وجود اختلافات فکری در بین دانشجویان، نوعی همکاری نیز وجود داشت، که باعث میشد آنها در کنار هم به فعالیتها دانشجویی مشغول بشوند.
«محسن میردامادی»، عضو موسس تحکیم وحدت درباره این همکاریها میگوید:
«... در آن سالها در همه دانشگاهها، تشکلها که عمدتا فعالیتهای سیاسی را داشتند، تشکلهایی بودند، که توسط نیروهای مسلمان و مارکسیست با هم اداره میشدند. انجمن اسلامی «نیز» بود، منتهی فعالیت آنها محدود بود در سطح کتابخانه و نماز جماعت و مقالاتی که از متون اسلامی در میآوردند و بین نماز میگفتند، ولی تمرکز فعالیتها، فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی بود.»
در این میان هرچه انقلاب اسلامی به سمت پیروزی پیش میرود، از یک طرف نقش جنبش دانشجویی در حرکتهای اسلامی بیشتر میشود و از طرفی، دانشجویان مسلمان دارای قدرت بیشتری شده، و تاثیرپذیری از امام(ره)، مرحوم شریعتی، شهید مطهری و مرحوم طالقانی بیشتر و بیشتر میشود. در این سالها با رشد گرایشهای اسلامی و فعالیتهای اشخاصی چون شهید مطهری و مرحوم شریعتی در مساجد و کانونهایی چون کانون تولید و حسنیه ارشاد، جنبش دانشجویان مسلمان قوت میگیرد و دانشجویان مسلمان متاثر از نهضت امام خمینی(ره) بر مبارزات خود علیه رژیم شاه شدت میبخشند.
چنانچه اشاره شد، در آغاز این جنبش، تعارض و دوگانگی بین دانشجویان مسلمان مشاهده نمیشد، ولی از زمانی که «سازمان مجاهدین خلق» تحت تاثیر مارکسیسم قرار گرفت و با پذیرش افکار و اندیشههای مارکسیسم، ایدئولوژی و خط مشی خود را بر آن اساس تدوین نمود و در پی آن تغییر ایدئولوژیک در درون سازمان به وقوع پیوست، دوگانگی بین دانشجویان مسلمان پدید آمد و از اوایل سال 1355با گذشت زمان، مرز نسبی روشنی بین دانشجویان طرفدار سازمان (منافقین) و دانشجویان اصیل اسلامی پدید آمد. پس از ان بود که به تدریج همکاریهایی که در بالا به آن اشاره شد، از بین رفت و جای خود را به رقابتی تنگاتنگ و سپس تعارض داد و به تدریج این طیف بندی تشدید شده و فاصلهها بیشتر گردید.
در این ارتباط «محسن میردامادی» چنین نقل میکند:
تعارض جدی بین نیروهای مذهبی و غیرمذهبی وجود نداشت، که این روند تا سال 54 بود. زمانی که انشعابات در سازمان مجاهدین خلق اتفاق افتاد این مسایل به زندان و کسانی که در زندان بودند کشیده شد و امواجش به بیرون سرایت کرده تا کلا جریانهای اسلامی رفتند به سوی جدا شدن از جریانهای غیراسلامی در دانشگاهها.»
در این سالها و با گذر زمان، اتفاقی که به تدریج رخ میدهد، تبدیل حضرت امام(ره) به رهبر مطلق حرکت خروشان امت اسلامی میباشد، که هرچه زمان میگذرد تاثیرگذاری امام(ره) بر این حرکتها بیش از سایر شخصیتها خود را نشان میدهد و امام(ره) را از یک مرجع تقلید به یک رهبری علی الاطلاق مذهبی و بلامنازع سیاسی تبدیل میکند. «هاشم آغاجری» در این خصوص میگوید:
«... از سال 54 به بعد، امام خمینی(ره) از یک مرجع تقلید به یک رهبری علی الاطلاق دینی و بلامنازع سیاسی تبدیل شد. طبیعتا این تصویر رهبری قبل از اینکه برای توده مردم در اواخر سال 56 تعیین خارجی پیدا کند، در جنبش دانشجویی تعیین پیدا کرده، ما از سال 54 به بعد به نحو محسوستر و بارزتری توجه به امام(ره)، توجه به 15 خرداد و شعارهای عمومی سیاسی مذهبی که امام خمینی(ره) سمبل و نماینده آن بود را در این جنبش میبینیم.
«سیدعباس نبوی»، عضو سابق شورای مرکزی تحکیم وحدت نیز در این باره چنین میگوید:
«... بحث وجود مولفهها و جاذبههای فراوانی است که دارای ابعاد مفصل و گستردهای میباشد، اما فیالجمله همین حاصل شد، که بدنه دانشجویی به سمت امور مذهبی و هواداری از ارزشهای مذهبی و امام «ره» آمدند...»
«هاشم آغاجری» در باب علل این که چرا نفوذ امام(ره) بیشتر از سایر شخصیتها بود، میگوید:
«... البته عمده علل گرایش جنبش دانشجویی به گفتمان سیاسی امام(ره) را در 8 محور زیر میشود خلاصه کرد:
1_ یک سنخ نوگرایی دینی که در گفتمان سیاسی امام(ره) دیده میشد، از این جهت، میان اسلامی که ایشان عرضه میکرد، با اسلام سنتگرای موجود در جامعه مذهبی ما متفاوت بود و با تحول گفتمانی که در وزه اندیشه نوین مذهبی در دهه 40 و 50 جریان داشت، با آن همسو بود.
2_ شعارهای برتر و ترقی خواهانه ضد استبدادی، ضد استعماری و عدالت خواهانهای که امام سر میداد.
3_ به بنبست رسیدن گفتمان مارکسیستی هم در عمل و هم در نظر به خصوص به دلیل واگرایی و تعارض که از اندیشه مارکسیستی با جامعه مذهبی و دینی ایران داشت.
4_ خلاء کانون رهبری پس از سال 54 و فقدان هرگونه چتر فراگیر هدایت و رهبری جنبش دانشجویی.
5_ احساس سرخوردگی از سازمانهای سیاسی و نظامی و مشی چریکی و توجه به مشی تودهای و فراگیری که بتواند تمام ملت را علیه رژیم بسیج کند.
6_ احساس هویتی که فراتر از مبارزه سیاسی جامعه ما و از جمله جنبش دانشجویی به آن نیازمند بود و در گفتمان امام(ره) این احساس هویت به نحو بارزی انعکاس داشت.
7_ رادیکالیسم امام خمینی(ره)
8_ چهره منزه قدسی و نیمه اسطورهای که امام(ره) پیدا کرده بود.»
پس بدین ترتیب، جریان انقلاب با رهبری امام خمینی(ره) و همراهی و حضور گسترده تودههای مردم به پیش حرکت میکند و جریان دانشجویی نیز به عنوان یکی از اقشار پیشرو، نقش خود را ایفا مینماید ولی با نزدیک شدن به سالهای پیروزی انقلاب اسلامی برخی اختلافات در دیدگاههای مختلف آشکارتر میشود و چنانچه آمد مخصوصا اختلاف بین دانشجویان طرفدار سازمان مجاهدین و دانشجویان پیرو خط امام(ره) واضح تر میشود. اوج این اختلافات در سال 57 و در بحث تعطیل کردن و باز نگه داشتن دانشگاهها بین دانشجویان به وجود میآید.
«... شروع سال تحصیلی 57_ 58، همزمان با رشد گسترده انقلاب اسلامی بود. در ان زمان بین دانشجویان طرفدار سازمان مجاهدین و دانشجویان اصیل اسلامی نسبت به اینکه آیا دانشگاهها را باید باز نگه داشت یا نه، اختلاف افتاد. دانشجویان مسلمان و مستقل، معتقد به باز نگه داشتن دانشگاهها، به عنوان یک مرکز تجمع مناسب برای مبارزه با رژیم شاه بودند و دانشجویان طرفدار سازمان منافقین خلق از تعطیلی دانشگاه دفاع میکردند و سرانجام دانشجویان مسلمان با یک تصمیم سراسری و پخش اعلامیه اراده خود را به باز نگه داشتن دانشگاهها، اعلام کردند تا اینکه 40 روز بعد در روز 13 ابان، تعطیلی دانشگاهها توسط رژیم اعلام شد.»
بنابراین به طور خلاصه، با وجود گروههای مختلف فکری در دانشگاهها و با حرکت زمان به سمت جلو، رهبری امام خمینی(ره) به یک رهبری بلامنازع تبدیل میشود و در کنار روشنتر شدن ابعاد اختلاف بین گروههای مختلف دانشجویی، جنبش دانشجویان مسلمان قوت بیشتری میگیرد و این در کنار وجود رهبری امام خمینی(ره) رنگ و بوی بیشتری به خود میگیرد.
پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل دفتر تحکیم وحدت
بهمن سال 57 فرا میرسد و انقلاب اسلامی به پیروزی میرسد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جریانهای مختلف هر کدام به نحوی شروع به برنامهریزی و تصمیمگیری برای ادامه راه انقلاب اسلامی و اداره مملکت میپردازند و در این میان، تشکلهای دانشجویی نیز سعی در ایفای نقش خود داشته، مخصوصا در دانشگاهها، فعالیتهای خود را از سر گرفته و در سایر بخشهای غیردانشگاهی نیز به کمک انقلاب شتافته و از این به بعد دیگر ارتباط تشکلهای دانشجویی با حاکمیت در حالت تقابل قرار ندارد، بلکه جنبش دانشجویی نوعی تعلق خاطر به حاکمیت دارد و سعی میکند به هر نحو ممکن، در پیشبرد برنامهها و تحقق اهداف آن بکوشد و به بازسازی ویرانههای رژیم سابق بپردازد.
«میثم سعیدی» نماینده مردم تهران در دوره ششم مجلس شورای اسلامی در این باره میگوید:
« احساس مقابله با دولت بکند احساس همکاری میکرد. به همین دلیل در سالهای اولیه انقلاب، بسیاری از نهادهای اولیه انقلاب با همت دانشجویان تکمیل شد، چون احساس میکردند، هرچه در توان دارند برای خدمت به انقلاب و مردم عرضه کنند.»
در این سالها جریان عمده دانشجویی که پیرو خط امام (ره) بودند، در انجمنهای اسلامی دانشجویان متمرکز شده بود و این انجمنها تبدیل به مراکزی شده بودند، که به اصطلاح «بچه مسلمانها»، فعالیتهای خود را از طریق این تشکل در دانشگاهها پیگیری میکردند. ولی چنانچه آمد در سالهای قبل از انقلاب علاوه بر دانشجویان مسلمان پیرو خط امام چند جریان عمده دیگر نیز بودند، که اختلاف با این دانشجویان داشتند و پس از پیروزی انتقلاب هم چنان در دانشگاهها باقی مانده بودند، که البته نسبت به سالیان قبل صف بندیها روشنتر شده بود و میشد دانشجویان را در دو دسته مقابل قرار داد: دانشجویانی که طرفدار امام بودند و سایر دانشجویان.
«علی شکوری راد» نماینده مردم تهران در مجلس ششم، درباره صفبندی دانشجویان در سالهای اولیه انقلاب اظهار میدارد:
«در آن سالها، عمدتا دو دسته وجود داشتند: _ طرفداران امام(ره)، که انجمنهای اسلامی دانشجویان بودند. طرفداران مجاهدین خلق که کتابخانه اسلامی را پدید آوردند و تا زمان پدید آمدن انقلاب فرهنگی بودند.»
در این مقطع تحرک دانشجویان طرفدار سازمان مجاهدین و نیز پیروان جریان چپ به شدت افزایش یافته بود، که به نوعی با طرح خواستههای خویش به دنبال مشکلآفرینی بودند و از هیچ کوششی فروگذار نبودند. در این میان، دانشجویان مسلمان نیز در مقابل این دانشجویان و در راستای دفاع از انقلاب اسلامی، به هر شیوه ممکن اقدام میکردند و با احساس خاطری مثال زدنی نسبت به انقلاب، به دفاع از آن میپرداختند، که از جمله اقدام به تشکیل نوعی کانونهای دانشجویی و مراکز تجمع و تمرکز دانشجویان مسلمان بود.
«سیدعباس نبوی» در این باره میگوید:
«... بچهها شروع به تاسیس کانونهای دانشجویی خودشان کردند و در این راستا دو نوع اسمگذاری کردند: بعضیها، به دلیل رقابت با شاخه دانشجویی منافقین که انجمن دانشجویان مسلمان بود، «انجمن اسلامی» را برگزیدند، و بعضیها به خاطر رقابت با چپیها مثل حزب تودهف سازمان دانشجویان توده و چریکهای فدائی خلق، سازمان دانشجویان پیشگام داشتند و اینها اسم خود را «سازمان دانشجویان مسلمان» گذاشتند.»
بنابراین با توجه به وضعیت موجود دانشگاهها و تحرکاتی که دانشجویان جبهه مقابل در برابر انقلاب اسلامی داشتند، نوعی نیاز به کانونی برای تمرکز فعالیت دانشجویان مسلمان احساس میشدف که با فراگیر بودنش به تجمیع توان نیروهای انقلابی، در راستای دفاع همه جانبه از انقلاب اسلامی بپردازد.
« محمود احمدینژاد» رئیس جمهوری محترم در این زمینه میگوید:
«... این مبارزه پرزحمت و طاقتفرسا و دفاع ایدئولوژیک از انقلاب اسلامی و سازماندهی نیروهای مسلمان در دانشگاهها و هویت آنها برای حضور در عرصههای مختلف، نیاز به تشکیلاتی منسجمتر از انجمنهای اسلامی پراکنده و جدا از هم داشت. از طرفی هم، در بین نیروهای خط امامف اعتقادی به وابسته شدن جریان دانشجویی به گروهها و جریانات سیاسی وجود نداشت، بنابراین کم کم اندیشه تشکیل یک اتحادیه مرکزی برای انجمنهای اسلامی دانشجویان در میان برخی از اعضای انجمنها شکل گرفت.»
البته علاوه بر این مسایل، ضعف عملکرد دولت موقت نیز، عاملی برای تشکیل دفتر تحکیم وحدت بود، زیرا سبب پدید امدن جریانهای افراطی در سطح جامعه و نیز در دانشگاهها میشد، که عمده علل آن عدم توانایی دولت موقت در برآوردن خواستههایشان بود. «محسن میردامادی»، در این خصوص میگوید:
«... مطلبی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وجود داشت، که هم باعث نگرانی دانشجویان مسلمان بود و هم آنها را به هم نزدیکتر میکرد و صفوف انها را فشردهتر، عملکرد دولت موقت بود. دولت موقت تمام امور را در دست داشت و به شدت محافظهکارانه عمل میکرد و بین عملکرد دولت موقت و آن چیزی که امام(ره) ترسیم میکردند و دانشگاهها هم میطلبیدند و میخواستند به آن عمل شود، یک تعارض و دوگانگی کاملا محسوس وجود داشت. این محافظهکاری بیش از حد دولت باعث میشد جریانهای بیش از حد افراطی رشد کنند....»
بنابراین فعالیت تشکلهای دانشجویی معاند به همراه ضعف دولت موقت، در برآورده کردن خواستهای دانشجویان، دست به دست هم داده، نوعی نیاز برای تشکیل تشکلی فراگیر و دانشجویی را پدید آورده بودند. «محسن میردامادی» میافزاید:
«برای مقابله با این وضعیت، دانشجویان در صدد برآمدند که یک جریان متشکل دانشجویی ایجاد کنند و به نحوی خود را با امام مرتبط نمایند، از امام رهنمود بگیرند و آن را در دانشگاهها دنبال کنند، در حقیقت گمشده خودشان را در ارتباط با امام و پیاده کردن نظرات ایشان در دانگشاهها میدیدند و فکر میکردند با این روش از اثرات سوء عملکرد دولت موقت در میان قشرهای جوان جامعه و دانشگاهیان که نوعا جمعیتهای پرشوری بودند و نگرش و دیدگاههای امام را میپسندیدند میتوان جلوگیری کرد. این مسئله منجر به انتخاب نمایندگانی از طرف انجمنهای اسلامی دانشجویان سراسر کشور شد که خدمت حضرت امام(ره) برسند و مسایل را طرح کنند.»
و بدین ترتیب بود که پایههای یک تشکل فراگیر و همه جانبه ریخته شد و اتحادیه سراسری از طرف انجمنهای اسلامی دانشجویان به وجود آمد. «سیدعباس نبوی» نیز در این باره میگوید: «دفتر تحکیم وحدت در ابتدا به نام اتحادیه انجمنهای اسلامی و سازمانهای دانشجویان مسلمان دانشگاههای کشور بود که در یکی از شوراهای عمومی سالهای 59 یا 60 مصوب شد که این دو اسم در هم ادغام شوند....
راهاندازی آن را هم ابراهیم اصغرزاده از دانشگاه شریف، بیطرف از دانشگاه تهران، دادمان و میردامادی از دانشگاه امیر کبیر برعهده داشتند.
«احمدی نژاد» رئیس جمهوری محترم و استاد دانشگاه علم و صنعت، جریان اولین جلسات انجمنهای اسلایم دانشجویان، در راستای تشکیل اتحادیه را چنین نقل میکند:
«در راستای تشکیل یک اتحادیه مرکزی، دانشجویان دانشگاههای تهران،شریف، علم و صنعت، امیرکبیر، شهید بهشتی و برخی دانشگاههای دیگر جمع شدند و مقرر شد، که چند نفر به نمایندگی از طرف بقیه به خدمت حضرت امام برسند و موضوع تشکیل اتحادیه را به خدمت ایشان برسانند، امام نیز فرموده بودند، که اول سازماندهی صورت گیرد، سپس مرامنامه و اساسنامه تشکیل شود و پس از آن مراحل بعدی طی شود.متعاقب این قضیه در مرداد ماه سال 58 انجمنهای اسلامی 22 دانشگاه در دانشگاه صنعتی امیر کبیر گرد هم آمدند تا تدوین اتحادیه را به انجام برسانند.»
لازم به ذکر است این سلسله جلسات، در حول و حوش تحقق شعارهای انقلاب و چگونگی عملی کردن آنها میچرخید،اسلام ناب محمدی(ص)، خط امام(ره) و چگونگی مقابله با قدرتهای شرق و غرب ، از جمله این مباحث بود.«احمدی نژاد» رئیس جمهوری محترم میافزاید:
«در این جریان دو نکته محوری، مورد بحث و کنکاش قرار گرفت. اول آنکه،جریان اسلام ناب، تبعیت از حضرت امام(ره) را یک اصل خدشهناپذیر میدانست و دیگر اینکه همه مظاهر استکبار اعم از شرق و غرب را محکوم میکرد. اما جریان مقابل هیچ الزامی در تبعیت از امام(ره) احساس نمیکرد.آنها حتی به شعار نه شرقی، نه غربی اعتقادی نداشتند، در این نشست آقایان: بیطرف، میردامادی ، اصغر زاده، سید زاده و احمدینژاد به عنوان شورای مرکزی تحیکم انتخاب شدند، متن اساسنامه و مرامنامه تحکیم وحدت تهیه و جهت ارائه به امام(ره) آماده شد.»
البته پس از تشکیل ابتدائی تحکیم وحدت و قبل از اینکه این اتحادیه رسما شروع به کار نماید بحث اشغال لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام پدید میآید و با توجه به اینکه این دانشجویان عمدتا از موسسان تحکیم وحدت بودند، این مساله سبب میشود برای مدتی بحث فعالیتهای اتحادیه کم رنگ شود.
«علی شکوری راد» در این باره چنین نقل میکند:
« پس از تشکیل هسته اولیه تحکیم و قبل از اعلام موجودیت رسمی این دفتر، بحث تسخیر لانه جاسوسی پدید آمد و دانشجویان پیرو خط امام تشکیل شد، ولی پس از مدتی،دانشجویانی که جزو این گروه بودند ولی در داخل لانه جاسوسی نبودند و در دانشگاهها به اداره انجمنهای اسلامی مشغول بودند هسته دوم تحکیم وحدت را پدید آوردند که همزمان با این کار، بحث انقلاب فرهنگی پدید آمد. حتی زمانی که انقلاب فرهنگی هم به وقوع پیوست باز دفتر تحکیم وحدت اعلام موجودیت رسمی نکرده بود ولی پس از این که انقلاب فرهنگی شکل گرفت و دانشگاهها تعطیل شد دفتر تحیم وحدت به طور جدی شکل گرفت و صاحب ساختمان و تشکیلات شد و در محل فعلی دانشکده علوم قضایی مستقر شد.
بدین ترتیب، دفتر تحکیم وحدت که قبل از اشغال لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام پایهگذاری شده بود، پس از اشغال توسط دانشجویان رسمیت داده شده، شروع به فعالیتهای تشکیلاتی مینماید.
البته متن خبر مربوط به صفحه آخر روزنامه کیهان در تاریخ 31/6/58 نیز موید این مطلب میباشد و نشان میدهد که تحکیم وحدت از همان تابستان سال 58 تشکیل یافته بود و سالهای بعد از انقلاب فرهنگی، سالهای مستحکمتر شدن این دفتر میباشد. متن خبر « کیهان» این چنین میبابشد:
« با پدید گرفتن سمینار تحکیم وحدت ،دانشجویان مسلمان دانشگاهها که با شرکت نمایندگان انجمنهای اسلامی دانشجویان و سازمانهای دانشجویان مسلمان سراسر کشور در دانشگاه پلی تکنیک تشکیل شده و به مدت یک هفته ادامه داشت، شرکتکنندگان در سمینار در قم به حضور امام رسیده و گزارش کار خود را به اطلاع - حضرت - امام رساندند.»
البته عدهای نیز شکلگیری تحکیم وحدت فعلی را به بحث وحدت حوزه و دانشگاه مرتبط میدانند و اعتقاد دارند که این تشکل، همان تشکل تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه میباشد.در این ارتباط «وحید عابدینی» در مقالهای با عنوان « نگاهی به تحکیم وحدت، پارلمان یا ایدئولوژی » میگوید:
«شکلگیری چیزیکه امروز با عنوان دفتر تحکیم میشنایم، به ماجرا انقلاب فرهنگی باز میگردد.در آن دوران گروهی از دانشجویانف با پیگیری این ایده که ارتباط دانشجویان با حوزه افزایش یابد، به برگزاری یک سلسله جلسات در سراسر کشور دست زدند و موضوع تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه را طرح نمودند، که تدریجا نام «دفتر تحیکم وحدت» به عنوان مرکز اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان سراسر کشور برگزیده شد.این دانشجویان از افراد رادیکال و تندرویی تشکیل میشدند، که تخسیر سفارت آمریکا نیز توسط این افراد هدایت میگردید. آقایان: عبدی، اصغرزاده و میردامادی جزو این دانشجویان بودند.»
در ایم مورد که ایا اسم تحکیم وحدت منتج از بحث تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه است یا خیر ؟ «سید عباس نبوی» چنین اذعان میدارد که:
«نه این طور نیست. البته بعدها به تبع همین نامه آقای سیدعلی پثربی به قم آمد و یک سری طلبه را تحت عنوان تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه جمع کرد.»
با این اوصاف و پس از تشکیل شورای مرکزی وتدوین اساسنامه،آقایان: «بیطرف» ،«میردامادی»،«اصغرزاده» و «احمدینژاد» خدمت حضرت امام(ره) رسیدند و گزارشهای لازم را داده و مرامنامه و اساسنامه را ارائه کردند. پس از آن، از حضرت امام(ره) درخواست کردند که نمایندهای برای این اتحادیه معرفی کنند، تا بر فعالیتهایشان نظارت داشته باشد و ایشان نیز حضرت آیت الله خامنهای ( حفظه الله) را معرفی کردند.
البته ظاهر امر چنین است که امام در ابتدا کسی را معرفی نمیکنند و فقط شورایی را مشخص مینمایند، ولی پس از قضیه لانه جاسوسی و این که دانشجویان دوباره به دنبال فعال کردن تحکیم وحدت در دانشگاهها میافتند و دوباره بحث نمایندگی مطرح میشد،این بار، حضرت آیت الله خامنهای ( حفظه الله)به عنوان نماینده امام مطرح میشوند.« سید عباس نبوی» میگوید:
«... (در ابتدا)از امام درخواست نماینده کرده بودند،که این موضوع هم مسکوت مانده بود. یعنی شورای 5 نفره خدمت امام معرفی کرده بودند و شرایطی را هم تعیین کرده بودند که میان اعضاء حرفی نباشد ... آقایان: هاشمی رفسنجانی، موسوی خوئینیها، محمد مجتهد شبستری، بنی صدر و حضرت آیت الله خامنهای که امام(ره) هم جوابی نداده بودند و فیالجمله گفته بودند که باشد، با این آقایان مشورت نمایید ...( پس از لانه جاسوسی) بحث نماینده امام دوباره مطرح شد، که امام از طریق حاج احمد آقا اعلام کردند، نماینده من آیت الله خامنهای است...»
پس از این جلسه هم چنانکه آمد، در تاریخ 29/6/58 تمامی اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان خدمت حضرت امام رسیدند، ایشان نصایح زیادی به آنان ارائه دادند، که محوریترین آن، مراقبت و هوشیاری نسبت به نفوذ عناصر غیر متعهد و ضد انقلاب در این مجموعه بود. پس از این قضایا، و با مشارکت تشکیل دهندگان اصلی دفتر تحکیم وحدت از جمله محسن میردامادی، اصغر زاده،عبدی و...بحث تخسیر لانه جاسوسی آمریکا پدید میآید و دانشجویان آنجا را تسخیر میکنند و در داخل آنجا میمانند تا تکلیف گروگانها را مشخص نمایند، پس از آن دانشجویان دو دسته میشوند. عدهای از جمله میردامادی و اصغر زاده و .... در داخل لانه جاسوسی باقی میمانند و بقیه نیز لانه جاسوسی را ترک کرده و به ادامه فعالیتهای تشکیلاتی خویش در محیط دانشگاهها میپردازند و به پایهریزی تشکیلاتی تحکیم وحدت از جمله تدوین اساسنامه و مرامنامه میپردازند.« سید عباس نبوی» در این زمینه میگوید:
«... بعد از قضیه لانه جاسوسی، به من و علی مقاری گفتند:شما بروید و پیگیر تحکیم وحدت باشید. در بهمن ماه سال 58 جلسات را فعال کردیم، بودجه را تعیین و نمایندگان شهرستانها را جذب کردیم...» ادامه دارد ...