«بیانیه تحلیلی جبهه مشارکت در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری» دارای یک مقدمه روایی است که ضمن برشمردن عملکرد این حزب در انتخابات، دستاوردهای آن را از این روند برمیشمارد. این مقدمه البته حدود نیمی از حجم بیانیه را به خود اختصاص داده تا در پی آن، جمعبندی مواضع انتخاباتی جبهه مشارکت در چند عنوان اعلام شود.
مبانی ورود به انتخابات
در این بیانیه درباره دلایل ورود حزب به انتخابات چنین آمده است: «پس از انتخابات مجلس هفتم با طی مقدمات پر تنش و پر فراز و نشیب آن که در عرصه سیاسی کشور آثار عمیقی بر جای گذاشت عزم جزم یک جریان سیاسی برای یکدستسازی حکومت روشن شد. در این شرایط پیشروی اصلاحطلبان دو راه باقی مانده بود، ترک صحنه سیاسی کشور و سپردن تمامی مجاری امور به طور اختیاری به جریان مقابل و یا حضور در صحنه سیاسی با هدف پیشبرد اصلاحات، اصرار بر منافع و مصالح ملی و مقابله با تسلط بیرقیب جریان مقابل در جامعه و عرصه سیاسی کشور.» حاصل آن شد که به نوشته بیانیه، «پس از انتخابات مجلس هفتم موضوع چگونگی تداوم فعالیتهای سیاسی در شرایط جدید در دستور کار جبهه مشارکت قرار گرفت و پس از بحثهای فراوان و پردامنه با تکیه بر اصل راهبردی «سیاستورزی اصلاحطلبانه» موضوع انتخابات ریاست جمهوری دور نهم در دستور کار جبهه مشارکت قرار گرفت. رویکرد جبهه مشارکت به حضور فعال در انتخابات ریاست جمهوری از ابتدا تکیه بر ضرورت پیشبرد دموکراسی و گسترش و تعمیق دستاوردهای اصلاحات بود. در این رویکرد هم امکان برای برقراری ارتباط هر چه بیشتر با جامعه و تجمیع نیروهای سیاسی و اجتماعی اصلاحطلب فراهم میشد و هم یکدستسازی حکومت با چالش مواجه میگردید و با تدبیر در انتخاب نامزدی واجد ویژگیهای قابل اجماع، پیروزی در انتخابات نیز چندان دور از انتظار به نظر نمیرسید. از این رو کنگره هفتم حزب در تیرماه سال 1383 با اجماع کلی بر اصل حضور در انتخابات، تصویب کرد که به منظور ورود به عرصهای وسیعتر از حزب و برداشتن گامهای ائتلافی از شخصیتهای مبرز برای ورود به انتخابات مجدانه دعوت به عمل آورد.» در بیانیه با اشاره به دعوت اصلاحطلبان از مهندس موسوی و نیامدن او آمده است: «پس از روشن شدن این مسئله جبهه مشارکت ایران اسلامی به همراه چند گروه دیگر از میان اصلاحطلبان پیشرو دعوت از دکتر معین را در دستور کار خود قرار داد و رفتهرفته با اعلام حمایت گروههای اصلاحطلب از دکتر معین، ایشان کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری را پذیرفت و در دیماه سال 1383 رسماً اعلام حضور نمود.»
مختصات جبهه رقیب
بخش دیگر مقدمه بیانیه به تحلیل ویژگیهای جبهه رقیب اختصاص دارد: «در جبهه رقیب نیز به رغم تعدد کاندیداها روشن بود که جریان خاصی به جای پذیرش قاعده دموکراتیک رقابت سیاسی در اقدامهای غیررسمی است. اگرچه جریان مقابل با علنی نمودن کاندیدای اصلی خود در روزهای آخر مانده به انتخابات تحلیلگران انتخابات را دچار شگفتی کرد اما از پیش روشن بود که تلاش این جریان برای یکدست کردن حکومت به هر حال به عمل درخواهد آمد.»
دستاوردهای انتخابات
بیانیه تحلیلی جبهه مشارکت پس از این مقدمه روایی به دستاوردهای خود در این انتخابات اشاره میکند؛ اول فعال شدن نیروهای جوان: «برگزاری انتخابات دوره نهم در کنار همه تجربهها و دستاوردهایی که برای اصلاحطلبان به همراه داشت حضور و همراهی گروههای جوان فعال و مؤثری را به ارمغان آورد که اگرچه فضای تنگ سیاسی و کمبودهای تدارکاتی ستادهای انتخاباتی اصلاحطلبان پیشرو امکان ظهور و بروز همه استعدادها و توان آنان را نداد اما تاثیر فعالیت چندماهه آنان در بازگرداندن نشاط و پویایی در عرصه سیاسی مثالزدنی بود.» و دیگر بجهه دموکراسیخواهی و حقوق بشر: «همچنین این انتخابات فرصت مغتنمی را فراهم آورد که نیروهای دموکراسیخواه و موافع حقوق بشر که به تاثیرگذاری خود در عرصه سیاسی کشور باور داشتند، در حمایت از نامزد اصلاحطلبان پیشرو مجتمع شوند و بنیان حرکتی فراگیر را در قالب جبهه دفاع از دموکراسی و حقوق بشر بگذارند که امید است این حرکت مبارک با پیگیری همه این گروهها و با لحاظ شرایط و مقتضیات موردنظر هر چه زودتر فعالیت خود را آغاز نموده و منشاء اثر گردد.» در ادامه بیانیه با اشاره به چگونگی تهیه این بیانیه، تحلیل جبهه مشارکت تحت عنوان زیر ارائه شده است:
راهبرد اصلی حزب یعنی سیاستورزی اصلاحطلبانه
جبهه مشارکت ایران اسلامی معتقد است:
1- مجموع فرآیندهای منتهی به انتخابات نشان داد که راهبرد «سیاستورزی» در شرایط کنونی ایران راهبرد درستی است.
2- یکی از دستاوردهای این انتخابات افزایش قابل توجه امر «تحزب و سازماندهی سیاسی» در روند تصمیمگیریهای کلان سیاسی جامعه بود.
3- حضور فعال حزب در انتخابات، اقبال مجدد به حزب از سوی مردم و رونق کار تشکیلاتی را به دنبال داشت و این برای توسعه فعالیت حزب در آینده ایجاد فرصت نموده است.
4- بخش قابل توجهی از جامعه به ویژه نخبگان از محوریت اشخاص عبور کردهاند لذا راه تحزب هموارتر و راهبرد «سیاستورزی جمعی» مورد پذیرش بیشتری قرار گرفته است.
5- به رغم انتخاب راهبرد سیاستورزی و تاکید بر آن در انتخابات عزم تشکیلاتی مناسب در همه ارکان و سطوح حزبی محقق نشد.
6- راهبرد سیاستورزی نیازمند حضور عناصر و کارگزاران موثر و پیشبرنده در حکومت است لذا باید در این جهت از فرصتهای پیشآمده بیشترین استفاده را برد.
بر این اساس از منظر جبهه مشارکت راهبرد سیاستورزی حتی به رغم نتیجه ناخوشایند انتخابات نه تنها راهبرد درستی بوده است، بلکه برکات و محسناتی برای آینده حزب به همراه داشته است. در عین حال از نظر تشکیلاتی در جهت جدی گرفتن این راهبرد در درون حزب دارای ضعفهایی بودهایم که با توجه به کنار گذاشته شدن نیروهای حزب از حکومت پیش بردن این راهبرد در آینده با دشواریهای بیشتر مواجه خواهد بود.
موضوع ائتلاف در انتخابات
جبهه مشارکت ایران اسلامی اعتقاد دارد:
1- عدم ائتلاف باعث توزیع آرای اصلاحطلبان شد.
2- عدم ائتلاف در میان بخشهایی از هواداران اصلاحات ایجاد تلقی سردرگمی و تشتت احزاب اصلاحطلب را نمود و عدهای را اساساً از رای دادن منصرف ساخت.
3- ائتلاف اصلاحطلبان در دور دوم ناگزیر و ضروری بود.
گزارههای فوق نشاندهنده آن است که از نگاه جبهه مشارکت یکی از نقاط ضعف اصلاحطلبان عموماً این بوده است که نتوانستند در میان کاندیداهای خود ایجاد اجماع نمایند و با پذیرش تعدد کاندیدا عملاً تفرق آرا و تشتت در میان اصلاحطلبان به وجود آمد. در عین حال ضرورتهای حاکم بر فضای سیاسی کشور در دور دوم انتخابات مجدداً اصلاحطلبان را به ضرورت حرکت ائتلافی متقاعد کرد و این خود روشنگر آن است که پس از انتخابات در ادامه مسیر نیز باید به ضرورت حرکتهای ائتلافی توجه بیشتری کرد. درباره علل و عوامل شکل نگرفتن ائتلاف در فرصتی مناسب باید موضوع را مطرح کرد.
کاندیدای مورد حمایت حزب در انتخابات
به اعتقاد جبهه مشارکت:
1- به رغم اینکه کاندیدای حزب کمترین تمایل را به حضور در این عرصه داشت، اما پس از قبول کاندیداتوری از سوی حزب بیشترین وقت و تلاش را در این عرصه به انجام رسانید.
2- کاندیدا بیش از ظرفیتهای مورد انتظار از خود قابلیت و ایستادگی بر مواضع را نشان داد.
3- کاندیدای ما ظرفیتهای زیادی داشت که ما میتوانستیم در تبلیغات از آن بیشتر بهره ببریم. نظیر سادهزیستی، خط امامی بودن، پیشینه موفق اجرایی و مراتب برجسته علمی.
4- مسیر انتخاب کاندیدای حزب درست براساس مصوبه کنگره هفتم بود.
5- کاندیدای حزب بر عناصر کاریزماتیک تاکید نداشت، لذا در فرایند پوپولیستی انتخابات این وجه توجه توده مردم را کمتر به خود جلب کند.
این گزارهها نشاندهنده آن است که انتخاب کاندیدا براساس شناختی که از شخصیت آقای دکتر معین در میان اعضا بوده است، انتخابی موجه بوده است و به تناسب تصمیم جمعی کنگره هفتم در این زمینه مسیری صحیح طی شده است. عملکرد و حضور فعال دکتر معین در عرصه انتخابات و تکیه بر چهره علمی و سیاسی و قابلیتها و توانمندیهای ایشان شاهد این واقعیت است که در عین حال به دلیل آنکه اساساً موضوع رفتار پوپولیستی در تبلیغات انتخاباتی مورد نقد برنامهریزان حزبی بوده و از آن دوری میشده، دکتر معین در قالب چهرهای کاریزماتیک که برانگیزاننده حرکتهای پوپولیستی باشد، در انتخابات انعکاس نیافته است.
شعارها و برنامهها و تبلیغات در ایام انتخابات
جبهه مشارکت در بررسیهای خود نکات زیر را مورد توجه قرار داده:
1- نوع و رنگ و بوی تبلیغات ما بیشتر برای جلب نظر طبقات متوسط به بالای شهرنشین طراحی شده بود و در تبلیغات برای طبقات محروم و روستائیان کار درخوری نکردیم.
2- جنبههای اقتصادی برنامهها و شعارهای ما اساساً شنیده نشد.
3- بیشترین تمرکز تبلیغاتی بر جذب بخشهای تحریمی جامعه بود و از گروههای دیگر غفلت شد.
4- ربط میان دموکراسی و شعارهای اصلی انتخابات با مسائل مطرح در میان مردم به درستی تبیین نشد.
5- در تبلیغات روی ظرفیتهای کاندیدای اصلاحطلبان پیشرو نظیر سادهزیستی، تدین، عدالتطلبی و خط امامی بودن سرمایهگذاری نشد.
6- هدف ما جلب گروههای مرجع بود تا آنها بر جامعه تاثیر بگذارند، اما در این مرحله آنان به صورت جدی و به موقع وارد کار نشدند.
7- دموکراسی و حقوق بشر از سوی ما بیشتر ایدئولوژیک و سیاسی مطرح شد در صورتی که جامعه بیش از هر چیز به کسب منافع آنی و قابل لمس گرایش دارد.
8- تمرکز بر تبلیغات رودررو و به ویژه برگزاری هزار سخنرانی و نیز برنامه حضور در میادین از نقاط قوت آشکار تبلیغاتی بوده است.
9- ابتکارهای تبلیغاتی نظیر معرفی معاون اول و سخنگو و تشکیل کمیسیونهای تدوین برنامه از نقاط قوت محسوب میشود.
همانگونه که مشاهده میشود بیشترین تاکید حزب بر روی نقاظ ضعف برنامهریزیها و هدفگذاریهای تبلیغاتی در انتخابات بوده است. توجه صرف به طبقات متوسط و در عین حال عدم توجه کافی به مسائل اقتصادی و معیشتی طبقات محروم در برنامهها و تبلیغات از جمله نقاط ضعف مورد اتفاق اعضای حزب بوده است. با توجه به اتفاق نظر در درستی راهبرد کلان حزب در انتخابات میتوان گفت که در مجموع ضعفهای تاکتیکی و تبلیغاتی ما در انتخابات از عوامل عدم دستیابی به نتیجه مطلوب بوده است.
تشکیلات حزب و ستاد انتخابات
حزب بر این باور است که:
1- ستادهای ما در مناطق محرومنشین به ویژه جنوب شهر تهران اصولاً حضور قابل توجهی نداشتند.
2- این انتخابات ضعفهای حزب را در زمینه آموزش نیروها و رفتار حزبی و سازمانی مشخص کرد.
3- همه اعضای حزب به ویژه مرکزیت آن به اندازه ظرفیتهایی که داشتند در انتخابات فعال نشدند.
4- حزب فاقد شبکههای فعال ارتباطی و اجتماعی برای جلب آرای مردم بود.
5- مهمترین مشکل کار ستاد عدم برخورداری از امکانات کافی مالی بود.
6- تاخیر در تشکیل ستادها و فعالیت دیرهنگام چهرههای شناخته شده در مناطق از دلایل ناکامی انتخاباتی ما بود.
7- جبهه از قدرت امکانات دولتی و رسمی خود در هیچ جا استفاده نکرد و این یک پیروزی اخلاقی بود.
گزارههای فوق نشاندهنده آن است که در کنار ضعفهای تبلیغاتی، ضعفهای تشکیلاتی ما نیز خود عاملی در جهت عدم توفیق در انتخابات بوده است اگر چه دلایل مختلف از جمله تنزه حزب در بهرهگیری از امکانات عمومی و نیز تبعیضهای موجود در زمینه فعالیت احزاب و گروههای سیاسی در مجموعه حکومت عملاً بخشهایی از این ضعفها را اجتنابناپذیر مینماید اما این مسئله روشنگر آن است که در آینده برای حضور در این چنین صحنههای بزرگی حزب ناگزیر است که مقدمات تشکیلاتی و نیز تدارکات لازم در این زمینه را فراهم آورد. در عین حال توجه به گسترش و تعمیق فعالیتهای تشکیلاتی در سطوح طبقاتی مختلف نیز مورد اتفاق اعضای شورای مرکزی است.
تاثیرات دوران اصلاحات بر انتخابات دوره نهم
از موضوعاتی که در تحلیل انتخابات ریاست جمهوری باید بدان پرداخت عوامل محیطی است که در آن میان تاثیرات دوران اصلاحات بر انتخابات دوره نهم جایگاه مهمی دارد. برخی از این عوامل چنانکه باید در زمان انتخابات مدنظر قرار نگرفتند و برخی دیگر موجب بروز آسیبپذیری اصلاحطلبان در انتخابات شد. در این باره جبهه مشارکت معتقد است:
1- اعتبار بینالمللی کسب شده در دوران خاتمی کشور را نه تنها از خطر و تهدید مصون کرد بلکه زمینه رشد و توسعه اقتصادی و پیوستن هر چه بیشتر به اقتصاد جهانی و حفظ منافع ملی را نیز فراهم کرد.
2- اصلاحات به یک گفتمان عمومی تبدیل شده است تا جایی که مخالفان سرسخت آن نیز مجبور به تمکین در برابر آن و استفاده از ادبیات و شعارهای اصلاحات شدهاند.
3- تضعیف نگاهبراندازانه به نظام از سوی مخالفان و تقویت امر سیاستورزی نشاندهنده موفقیت سیاست تبدیل معاند به مخالف و مخالف به منتقد اصلاحات است.
4- رشد شاخصهای کلان اقتصادی و افزایش پشتوانههای اعتباری و ارزی اقتصاد کشور نشانه جهتگیری درست برنامه اقتصادی دوران اصلاحات بوده است.
5- نمیتوان رشد توان اقتصادی کشور را بیتاثیر از برنامه سیاسی دولت اصلاحات قلمداد کرد.
6- سازمانهای اصلاحطلب به وظیفه خود در سازماندهی هواداران اصلاحات عمل نکردند و عملاً تبدیل به حلقههای بستهای شدند که نیروهای مردمی به آنها راه نداشتند.
7- رقابتها و مشاجرات میان اصلاحطلبان نظیر آنچه در شورای شهر دور اول تهران رخ داد اصلیترین عامل بدبینی مردم به اصلاحطلبان شد.
8- بسیاری از امکاناتی که رقیب از آنان برای به شکست کشانیدن اصلاحات استفاده کرد توسط دولت و مجلس اصلاحات در اختیار آنان قرار گرفت.
9- ترویج ناتوانی و ناکارآمدی اصلاحات از سوی خود اصلاحطلبان به گونهای بود که گویا شکست حق ما است.
10- اصلاحات رهبری واحدی نداشت و یک جنبش بیسر بود.
11- مماشات و تمکین اصلاحطلبان خصوصاً دولت اصلاحات به خواست اقتدارگرایان سبب دوری مردم از آنان شد.
12- عدهای از اصلاحطلبان خواهان مطالبات انقلابی بودند اما آن را در قالب اصلاحات بیان میکردند و این خود اصلاحات را با مشکل مواجه کرد.
13- اصلاحطلبی بدون پذیرفتن اصل مذاکره و تعامل بیمعنی است و اصلاحطلبان اساساً هنر مذاکره کردن و ایجاد تفاهم و اعتماد را نداشتند.
این گزارهها حاکی از آن است که از نظر حزب اصلاحطلبان در عملکرد اجرایی خود در دولت و سایر ارکان حکومت در زمینههای مختلف به نتایج قابل قبول و ارزندهای دست یافتهاند اما در رفتار سیاسی خود به عنوان جریانی که میخواهد تداوم یابد و با رقیبی جدی و سرسخت مواجه است نه تنها منسجم عمل نکردهاند بلکه با این انتقاد مواجهند که در درون خود به اختلاف و مجادله روی آوردهاند و در عین حال با رقیب با مماشات و عقبنشینی از مواضع عمل کردهاند و در عین حال نتوانستهاند با رقیب به تفاهم و تعاملی دوجانبه و پیشبرنده دست یابند و این خود سبب دلسرد شدن سطوحی از مردم از اصلاحطلبان – فارغ از تفاوتهای آنان – بوده است.
عملکرد نخبگان و روشنفکران در انتخابات
حزب در مورد عملکرد نخبگان و روشنفکران در انتخابات به عنوان دومین عامل محیطی معتقد است:
1- حاملان اصلی اندیشه اصلاحطلبی در ایران روشنفکران و نخبگان جامعهاند که اصلیترین گروه مرجع را تشکیل میدهند.
2- همراهی و همدلی ایجاد شده میان روشنفکران و نخبگان در انتخابات در مرحله اول در حمایت از دکتر معین و خصوصاً به طور گستردهتر در مرحله دوم در معارضه با به وجود آمدن جو خشونت و اختناق دستاورد بزرگی برای جنبش روشنفکری در ایران است.
3- نخبگان و روشنفکران در این انتخابات بسیار دیر وارد صحنه شدند و در درک خطر پیشرو بسیار کند عمل کردند.
4- سوءظن داشتن نسبت به احزاب و گریز از کار جمعی و تشکیلاتی نقطه ضعف روشنفکران ما است.
5- به رغم اینکه کاندیدای ما دانشگاهی بوده، نهاد دانشگاه تحرک مناسبی در انتخابات نشان نداد.
6- نخبگان و روشنفکران دچار ناهمزبانی با توده مردم هستند و در درک مطالبات مردم واقعنگرانه عمل نکردند لذا مرجعیت اجتماعی خود را از دست دادهاند.
گزارههای فوق نشاندهنده آن است که از نظر جبهه مشارکت در این انتخابات روشنفکران به رغم جایگاه مؤثری که در ساخت دادن به ذهن و فکر جامعه میتوانند داشته باشند، به دلیل دیر به صحنه آمدن و ناهمزبانیهایی که با جامعه پیدا کرده بودند، نتوانستند جامعه را به حرکت درآورند و عملاً مرجعیت اجتماعی خود را در انتخابات تا حد زیادی از دست دادند.
وضعیت عمومی جامعه
در ارتباط با وضعیت عمومی جامعه به عنوان عامل سوم محیطی جبهه مشارکت اعتقاد دارد:
1- جامعه نشان داد که همچنان به دنبال تحول و تغییرات است.
2- جامعه مدنی در ایران بسیار ضعیف است.
3- در این انتخابات در برابر اسلام روشنفکری و اسلام سنتی قرائتی خاص از اسلام عرض اندام کرد. این قرائت از اسلام بنیادگرایانه و سطحینگر است و در تودههای پاییندستی جامعه ترویج میشود.
4- جامعه دچار نوعی بحران اعتماد به حکومت و بخشهای دیگر خود شده است.
5- جامعه ایران کماکان ویژگیهای مذهبی خود را حفظ کرده است و دین نقش مهم در شکل دادن جهتگیریهای اصلی مردم دارد.
6- جمعیت ناراضی کشور افزایش یافته است. حتی بخش زیادی از رأی مرحله دوم آقای احمدینژاد را مخالفان وضع موجود و ناراضیان تشکیل میدهند.
7- رفتار مردم ایران در انتخابات کمتر ایدئولوژیک بوده و قرابتی با گفتمان انقلابی نداشت.
گزارههای بالا بیانگر آن است که از نگاه حزب جامعه ایران جامعهای تحولخواه با حفظ بنیانهای مذهبی خود است در عین حال در برابر قدرت حکومت ضعیف و ناتوان، ناراضی و بیاعتماد شده است. این جامعه در حالی که نسبت به سکولاریسم واکنش منفی نشان میدهد، در برابر قرائتهای متحجرانه از دین نیز آسیبپذیر است و خطر نهادینه شدن تحجر در باورهای مذهبی جامعه تهدیدی جدی است.
آینده سیاسی کشور و تداوم حرکت اصلاحطلبان
درباره آینده سیاسی کشور و تداوم حرکت اصلاحطلبان گزارههای زیر مورد توجه حزب بوده است:
1- اصلاحطلبان در وضعیت جدید ناگزیرند که بر سر مواضع حداقلی به تشکیل ائتلافهای حداکثری اقدام نمایند.
2- در حقیقت اداره کشور از این پس یکپارچه و یکسدت است و انتظارات به سمت بالاتر میرود.
3- نتیجه نهایی در انتخایات محصول عملکرد غیرقانونی یک سازماندهی مشخص است.
4- شعارهای مطرح شده از سوی جریان پیروز انتخابات کلی و عوامگرایانه بود لذا در آینده علیه خود آنان هم عمل خواهد کرد.
5- در میان گروههای محافظهکار و اقتدارگرا شکاف ایجاد خواهد شد.
6- وعدههای اقتصادی دولت جدید در صورت تحقق تنها به افزایش نقدینگی و تورم در جامعه یا افزایش واردات منجر خواهد شد.
7- خطری که جامعه را در وضعیت جدید تهدید میکند حاکمیت یافتن و نهادینه شدن تحجر است.
8- ائتلافهای جدید سیاسی باید در دستور کار حزب قرار گیرد.
لذا بر همین اساس حزب مشارکت حرکتهای گسترده و فراگیر ائتلافی در میان اصلاحطلبان را ضروری دانسته و افزوده اگرچه رفتهرفته شکافهای میان جریان سنتی روشن و پدیدار خواهد شد، بدیهی است که در چرایی و علل و عوامل وقوع هر یک از گزارههای فوق انبوهی از مطالب و تحلیلها وجود دارد که در جای خود قابل بحث است. بیانیه با این عبارت پایان میگیرد: «جبهه مشارکت ایران اسلامی در راستای تعمیق دانش سیاسی جامعه ایران و گسترش مبانی و پایههای دموکراسی در کشور تلاش خواهد کرد تا از طریق امکانات در اختیار خود در آینده به تفصیل این علل و عوامل را به بحث عالمانه کارشناسان و عالمان علوم سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بگذارد.»